🖤
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
▪️
غصه،به غصه ی دل من گریه می کند
بر این خمیده،سرو چمن گریه می کند
از لحضه ای که دید چسان بازویم شکست
زینب به جای حرف زدن گریه می کند
من گریه می کنم به غم و غربت علی
حیدر برای پهلوی من گریه می کند
با هر نفس تمام تنم تیر می کشد
حتی زمان غسل،کفن گریه می کند
مسمار بین سینه ی من بود و سوختم
دیدم که میخ هم به بدن گریه می کند
حرفی به لب میآورم از کوچه ها ولی
با دیدن مغیره، حسن گریه می کند
#گریه_کنید_مادر_ما_بیگناه_بود
😭
متن روضه شهادت حضرت زهرا (س)
- بیمار چندین روزه ی این خانه دارد -
حاج حسن خلج
بیمار چندین روزه ی این خانه دارد
در پیش چشمان علی جان می سپارد
برو مدینه این جا نباش، مرحبا به تو شیعه ی مادری، شیعه مادری ، آی اونایی که با کنایه بهتر گریه می کنید، ببینم با کنایه پیدا می کنید، شخص مورد نظر این بیتُ.
شب ها کنار بستر او یک فرشته
کیه این فرشته؟آی کربلایی ها، گرفتی کیه؟ وقتی مادرش می خوابه ، آروم آروم میاد کنار بستر مادر، آروم ملحفه رو از رو صورت مادر کنار می زنه، بابا من دارم می گم، آروم ملحفه رو کنار میزنه، شما بلند بلند گریه میکنید، مگه شما می دونید زینب چی میدیده؟ خوب چه میکنه این فرشته؟بگم یا نه؟آره میگم شب شهادت ، امشب مُردیم هم ، مُردیم، خوب چی می خوای بگی، بگو راحتم کن؟
شب ها کنار بستر او یک فرشته
می آید و زخم تنش را می شمارد
این مشتت رو گره کن بکوب به سینه ات، بگو وای مادر، تا چشمش به صورت مادر می افتاد، ناله اش در می اومد، تا دستش به بازوی مادر می رسه، اشکش سرازیر میشه، وای از اون زمانی که چشمش می افتاد به سینه ی مادر.این ها دارن میشنوند بعد هزار و چهارصد سال، طاقت نمیارن، چه کردی با دل علی، بگم رفقا؟
پهلو به پهلو
آدمی که دنده اش شکسته باشه، نفس کشیدن براش مرگ ، وقتی می خواد بخوابه چند نفر باید بگیرن، آروم بخوابوننش، هر وقت می خواد از این پهلو به اون پهلو بشه:فضه، اسماء، زینب نفهمه، بیا، بیایید زیر پهلوم رو بگیرید، این پهلو فقط شکسته نبوده، این پهلو مجروح بوده.
پهلو به پهلو می شود وقتی به بستر
امکان ندارد لاله ی سرخی نکارد
روضه ی بی بی می خونیم اما بعضی ها ناخداگاه میگن حسین، زینب رو این یه زخم پهلو بیچاره کرد، هی لباس مادر رو عوض میکنه، تا مادر پهلو به پلو میشه لباس دوباره غرق خون میشه، اما لا یوم کیومک یا ابا عبدالله، حسین.....
@MAHMOUDKARIMMI_SHAB_3_FATEMIEH.mp3
17.06M
مادر مگه چند سالته آرزوی مردن
زمینه | حاج_محمود_کریمی
دعام اینه که خوبِ خوب بشی
دوباره خونمون و شاد کنی
باید بمونی تا یه روز بیاد
داداش حسنم و دوماد کنی
خونه بی تو/ بی روحه
بی تو شب ها/ تاریکه
از نگاهت/ معلومه
وقت رفتن نزدیکه
مادر، مگه چند سالته آرزوی مردن نکن
زخم در، رو پر و بالته، فکر پر کشیدن نکن
پیچیده تو تموم شهرمون
حکایتِ تو و شهامتت
ولی حالا که توی بستری
کسی نیومدی عیادتت
تا چشات و/ میبندی
بابا انگار/ میمیره
انتقامِ/ اشکات و
مهدی یه روز میگیره
مادر، مگه چی دیدی که، اینجوری زمین گیر شدی
صورتت، چه پریشون شده، یک شبه چقدر پیر شدی
داداش حسنم و ببین تو خواب
که حرفای عجیبی میزنه
مگه چی دیده توی کوچه ها
با ما داره غریبی میکنه
نیمه بازِ/ چشم تو
نیمه شب ها/ بیداری
سرد خونه/ اما تو
مثله آتیش تب داری
مادر، چرا مونده هنوز خاک کوچه رو چادرت
خونمون تو سکوته ولی، گریه میکنه دخترت
مداحی_آنلاین_مهربان_تر_از_مادر_حجت.mp3
6.16M
♨️مهربانترازمادر
👌 #سخنرانی بسیارشنیدنی
🎤حجتالاسلام #رفیعی
#معرفت_اهل_بیت(علیهمالسلام)
📲 #نشر_حداکثری_برای_رضای_خدا
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━┓
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
من باره شیشه دارم و سامان ندارم
افتاده بارم بین در،درمان ندارم
آتش گرفتم بین دیوار ودری من
در جسم خود یکذرّه دیگر جان ندارم
افتادم ازپاوشکسته تر شدم من
افتاده ام ازپاعلی ،سامان ندارم
این دنده هایم را چه راحت می شمارم
بالاتر از این نالۀ سوزان ندارم
پیراهنم دیگر به تن خیلی گشاد است
جز پوستی واستخوان برجان ندارم
آمدمغیره سوی دیگربودقنفذ
جز این دومرد بَد دَهن مهمان ندارم
من خود بلا گردان جانِ حیدرهستم
یارب نیازی بر بلا گردان ندارم
بارم میان کوچه ای افتاده حیدر
خواهم زجاخیزم ولی امکان ندارم
روی کبودم جای مشت وجای سیلی است
آنقدرمحکم زد دگردندان ندارم
دست توراباریسمانی بسته بودند
دردی به غیر از دیدن جانان ندارم
با سرفه ی پرخون علی، خو کرده جسمم
جز دفنِ غربت من سر و سامان ندارم
با این زبانِ روزه ام ،در روز آخر
جز وا حسینا بر لب عطشان ندارم
(مجنون)مرادرکوچه ی باریک کشتند
بارم زمین افتاده دیگر جان ندارم
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
اشعارفاطمیه
ازدر وسرخی مسمار، بهم ریخته ام
زین همه هیزم آوار، بهم ریخته ام
کوچه بودولشکری همچون مغیره فاطمه
من ازاین قوم گنهکار، بهم ریخته ام
دست من بسته وتو درپی یاری علی
زین غم گشته تلنبار، بهم ریخته ام
قدرِ یک عمر خجالت زده ام از رویت
چکنم فاطمه بسیار بهم ریخته ام
خبری نیست دگر از تو و اشک سحرت
ازغمت همسر بیمار، بهم ریخته ام
منم و این همه لشکر،که بسمتم آیند
نظری حضرت دلدار، بهم ریخته ام
بین دربود که شدهلهله برکشتن تو
من زخون لب مسمار، بهم ریخته ام
جان فدای دل آن فاطمه ای که می گفت:
به زمین خوردم و ناچار بهم ریخته ام
روسری سوخت، سرم سوخت، دروسینه بسوخت
وسط کوچه اغیار بهم ریخته ام
کس به یاری من وفاطمه هرگزنرسید
اصلا انگار نه انگار بهم ریخته ام
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_کوچه
لشگری دروسط کوچه گرفتارش کرد
مردکی پست رسید ولگدی بارش کرد
دست وبازوی علی رابه طنابی بستند
به زمین خوردن درکوچه ای وادارش کرد ...
فاطمه بودکه آمدپی یاری علی
وسط کوچه خجالت زده ازیارش کرد
اولین مرتبه اش بود که اورابردند
دیدن فاطمه درکوچه چنین زارش کرد
دست زهرا پی یاری علی آمده بود
رحم الله به زهرا که وفادارش کرد
بازوی فاطمه ام دروسط کوچه شکست
قنفذآمدباقلافی ضربه ها بارش کرد
تَرَک روی لبش شاهدجان کندن اوست
غمِ پهلوی شکسته ِ بخدا زارش کرد ....
گرده روبه صفتان ،شیرخدا دربند است
تیغ نامرد به زهرا بدهکارش کرد
تن درهم شده اش را به طنابی بستند
غربتش خانه نشین شهروِ بازارش کرد
**
دربین کوچه بود، ز هر سو، زدند تورا
دیدم چگونه همسر مه رو ،زدند تورا
از بس شکاف زخم سره سینه بودعمیق
افتاده بود ی و،ز پهلو زدند تورا
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
دیده ام آتش دیوارودری راکه مپرس
دیده ام سوختن بال وپری راکه مپرس
چه بگویم وسط کوچه گلم رفت زدست
با خود آورده ز کوچه خبري را كه مپرس
وارد کوچه كه شد،فاطمه ازغصه خمید
ديد م از فاطمه ام چشم تري را كه مپرس
دست زهرای مرا دروسط کوچه شکست
ديده پرپر زدن بال و پري را كه مپرس
چه نياز است به لشکر،زره ام فاطمه است
دادم از دست دگر،گل پسري را كه مپرس
قنفذاز راه رسید وبدنت گشت کبود
بود بر پيكر خونين اثري را كه مپرس
بشکند دست مغیره،که دلم رابشکست
دادم ازدست به کوچه، قمري را كه مپرس
ازچه اينقدر پر از دلهره ای،فاطمه جان
پيش رو بوده تورایک سفري را كه مپرس
-گرمی خانه ی من،کوچ مکن ازبره من
کو نشان داده به عالم هنري را كه مپرس
زچه(مجنون)نشوم خوب ازاین حالت خود
دیده ام سوختن بال وپري را كه مپرس
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم..:
بدنت سوخت تنت راوسط در دیدم
جای ضرب لگدومشت به پیکر دیدم
چکنم نیست کسی تاکه کنم درده دلی
رفتی وبی تو غم و غصه مکرر دیدم
شده بیتاب دگرازغم گلهابلبل
یاس گلخانه تورا خسته و پرپر دیدم
ماجرای توواین کوچه ی مرا آزرده
تنگی کوچه وشلاق به همسر دیدم
دیدگانم وسط کوچه تورا می نگریست
کی رود زخاطرم،آنچه که آخر دیدم
دیده ام دیده هرآنچه که نبایدمی دید
وسط کوچه خودم رابین لشکر دیدم
دیده ام فاطمه را دروسط کوچه زدند
من خودم رفتن اومیان لشکر دیدم
وای من سختی کوچه، همین بس باشد
قتل صبر همسر و محسن پرپر دیدم
فاطمه بودغمم را همه بر عهده گرفت
لیک حالاپی اوغرق نواگردیدم
آنقد زد وسط کوچه که زهرا افتاد
تنِ بیهوش درآن کوچه ی مضطر دیدم
کاش می مردم ازاین غم که نبینم زهر
چادر سوخته وپاره ی همسردیدم
بین دربود که ناموس خدا خورد زمین
خنده و هلهله در دیار کافر دیدم
سخت تر از همه چشمم به مغیره افتاد
زینبم را همه در حالت مضطر دیدم
سخن از برده حیدر به طناب است ولی
درپی یاری خود به کوچه همسر دیدم
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
وحید شکری - از اثر میخه.mp3
4.27M
سبک:شور لطمه زنی
#سوزناک
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
متن:از اثر میخه...
از اثر میخه
اگه که مادر داره میمیره زیر سره میخه
این سرفه های خونی شبهاش از اثر میخه
زیر سر میخه
بی صدا میسوزه
دار و ندار علی میون شعله ها میسوزه
فاطمه بین آتیش و اما مرتضی میسوزه
بی صدا میسوزه
بین در و دیوار
همه وجودش داره میسوزه از ضربهی مسمار
اونقده قنفذ زده به دستش که افتاده از کار
بین در و دیوار
یکی لگد میزد
یادم نمیره وقتی مغیره حرفای بد میزد
خودم دیدم دومی با هرچی دستش اومد میزد
یکی لگد میزد
مغیره میخنده
با دل پر کینه داره دست بابامو میبنده
نالهی زهرا بلنده اما علیه شرمنده
مغیره میخنده
از رو دلم رد شد
اون بی حیا در و شکست از رو مادرم رد شد
یادم نمیره تو کوچه دستش از رو سرم رد شد
از رو سرم رد شد
بی حیا سیلی زد
زهرا حواسش نبود و نامرد بی هوا سیلی زد
بشکنه دست اون که جلوی مجتبی سیلی زد
بی هوا سیلی زد
اینا همش درده
چشمای مادر سیاهی میره رنگ رخش زرده
اون که شکست پهلو رو غرور حسن و له کرده
اینا همش درده
مگه زدن داره
آخه مگه دختر پیمبر لایق آزاره
یه زن هیجده ساله که بچه تو شکمش داره
مگه زدن داره
#وحید_شکری
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#فاطمیه
#روضه