بسم الله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله
یازینب سلام الله علیهم
نگاهم ماند و از درها نیامد
نشانی از کبوترها نیامد
زمانی گردِ من پُر بود حالا...
یکی از آن برادرها نیامد
دلم از تارِ غم شیرازه دارد
وجودم دردِ بی اندازه دارد
لباسِ کهنهات را میفشارم
لباست بویِ خونِ تازه دارد
لبم خشک است آبآور کجایی
رُبابم سوخت علیاصغر کجایی
سرم برخاک اُفتادهاست عمه
عصایِ پیریام اکبر کجایی
مگر در شامِ غم خواهر ندارید
مگر این گوشه یک دختر ندارید
بیایید و ببینم رویتان را...
ولی افسوس بر تَن سر ندارید
مرا در لحظهی خوشحالیاش زد
مرا در موقعِ بیحالیاش زد
کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد
مرا هم با غلافِ خالیاش زد
امیدم رفت تا بازوی تو رفت
اباالفضلم چهشد اَبروی تو رفت
سرم را ضربِ یک نیزه شکسته
همان نیزه که بر پهلویِ تو رفت
(حسن لطفی ۹۸/۱۲/۱۹)
بسم الله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله
زینب که بود ؟ واژه برایش نیامدهاست
زینب که هست ؟ وقت ادایش نیامدهاست
زینب چه کرد کار فقط کار مرتضاست
زینب چه گفت خطبه به پایش نیامدهاست
زینب نه بلکه شیر اُحُد بانگ میزند
آری صدا شبیهِ صدایش نیامدهاست
زینب چه داشت آنچه که زهرا ظهور داد
زینب چه خواست آه رسایش نیامدهاست
تفسیری از حماسهی شامش نگفتهاند
شرحی برای کرببلایش نیامدهاست
از خواهش حسین گرفتیم تا ابد
دستی به روی دستّ دعایش نیامدهاست
عالم تمام حیرت محض است پیشِ او
چون او کسی به پیش خدایش نیامدهاست
بویِ حسین داشت تمامیِ دستهاش
رنگی شبیهِ رنگِ حنایش نیامدهاست
زینب شناسی است قیامِ امامِ عصر
باید به سوز گفت که جایش نیامدهاست
در بِینِ روضه گریهی عباس را ببین
باور مکن برای عزایش نیامدهاست
پیراهن حسین در آغوش دارد و
با گریه گفت حیف عبایش نیامدهاست
اُمِوَهَب نشسته پَرَش را گرفته است
بالاسرش رُباب سرش را گرفته است
در فکرِ آب مانده و سایه نمیرود
در آفتاب مانده و سایه نمیرود
در آفتابِ شام کباب است رویِ او
حالا شبیهِ روی رُباب است رویِ او
حالا کنارِ او که رُباب است بچه نیست
حالا که کوزهها پُر آب است بچه نیست
این لحظههای آخر و او رو به کربلاست
او رو به قبله است بگو رو به کربلاست
عباس تا که بود کسی سایهاش ندید
سی سال قامتش زن همسایهاش ندید
عباس را که داشت به محمل حجاب بود
گهوارهای کنارِ عروسش رُباب بود
عباس اگر که بود در آتش نمیدوید
با دختری کبود در آتش نمیدوید
خانم به نیزه زلف پریشان ندیده بود
بر رویِ ناقه محملِ عُریان ندیده بود
افسوس سایهها سرِ خواهر نیامدند
از شش برادرش یکی از در نیامدند
یادش نرفته بغضِ پریشانیاش شکست
سر را که دید گوشهی پیشانیاش شکست
یادش نرفته نوبتِ تزئینِ شهر بود
خانم سه روز معطل آذینِ شهر بود
اینجا شراب پُر شده در کاسهها چرا
اینجا پُر است از همه رقاصهها چرا
ای کاش سر به طشتِ طلایش نمیرسید
این ضربههایِ چوب صدایش نمیرسید
در پیشِ عمه دخترکی ناتوان شکست
آنقدر زد که آخر سر خیزران شکست
اُمِوَهَب نشسته پَرَش را گرفته است
تنها شده رُباب ، سرش را گرفته است
(حسن لطفی۹۷/۰۱/۱۲)
بسمالله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_زینب_سلامالله
تضمينی از شعر مرحوم منزوی"
آیِنه در آیِنه نورِ مُکَرَم زینب است
جلوه در جلوه تجلیاتِ خاتم زینب است
خطبه در خطبه امیرالمؤمنین دَم زینب است
زُهره در زُهره ظهورِ اسمِ اعظم زینب است
آنکه با عشقِ حسینی گَشته همدم زینب است
با مُسَمَط با قصیده با غزل با مثنوی
صائِبی از اصفهان و بیدلی از دهلوی
جودی و یَغما و نَیِر شهریار و مولوی
می بَرَد اما دلم را مصرعی از مُنزوی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
(اين حسين عاشق يكی دارد كه آن هم زينب است)
نامِ او پُر کرده عالم را حجابش بیشتر
خُطبهاش بنیان کَن و فصلُ الخِطابش بیشتر
غیرتش مبهوت ساز است ، انقلابش بیشتر
محملش دارد تماشا و رکابش بیشتر
گفت با عباس پُشتیبانِ پرچم زینب است
شمع اگر این است دل پروانه باشد بهتر است
مِی اگر این است پُر پیمانه باشد بهتر است
سر اگر خاکِ درِ میخانه باشد بهتر است
عقل در توصیفِ او دیوانه باشد بهتر است
در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است
عشق وقتی میتپد عاشق پرستو میشود
دستِ عاشق زود از حالِ دلش رو میشود
هر که با خورشید شد آئینهی او میشود
دخترِ شاهِ نجف هم شاه بانو میشود
یک تن اما حامیِ ناموسِ عالم زینب است
از همان اول خدا میخواست او را شُد حسین
اصلاً او با اولین پلکِ تماشا شُد حسین
فاطمه شُد مرتضی شُد پیش از آنها شُد حسین
گرچه نامش بود زینب بعدش اما شُد حسین
او حسین است و حسینش هم مُسَلَم زينب است
گرچه بر بال و پرِ خود سلسله دارد هنوز
او که باشد سایبانی قافله دارد هنوز
میرود پشتِ برادر فاصله دارد هنوز
با سرِ هر زلفِ او صدها گله دارد هنوز
آنکه ریزد در فراغت اشک ماتم زینب است
(حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله
کیست زینب آسمان در مَحضَرَش اُفتاده است
پیشِ او خورشید با خاکسترش اُفتاده است
شام چیزی نیست تا ویران کُنَد با خطبهاش
بالِ عزرائیل پایِ شَهپَرَش اُفتاده است
چادرش را میتکاند میتکاند کوفه را
کیست زینب کوفه یادِ حیدرش اُفتاده است
میکَنَد از جا زمینِ شام را با کاخها
راهِ مولا باز هم بر خیبَرَش اُفتاده است
کیست زینب لحظههایی که علی در رزم بود
ذوالفقار اینَک به دستِ دخترش اُفتاده است
قبل از آنیکه یزید از پیشِ خانم پا شود
دید یِکجا سقفِ ظلمش بر سرش اُفتاده است
مرتضیٰ بر دستمالِ زردِ خود میزد گِره
یا که زینب دو گره بر معجرش اُفتاده است
هرکجا می رفت چشمی سویِ او جرات نکرد
بر سرِ او سایهیِ آب آورش اُفتاده است
کارِ او پیغمبریِ کربلا تا شام بود
بیرقِ عباس دوشِ خواهرش اُفتاده است
یادِ ایامی که شد سایه برادر با سرش
ظهر در گرمایِ سوزان بسترش اُفتاده است
داشت بر سینه لباسی را که مادر داده بود
یادِ مادر یادِ روزِ آخرش اُفتاده است
رو به قبله بستر است و رو به دَر چشمانِ او
باز اشکی سرخ از چشمِ تَرَش اُفتاده است
بادِ گرمی میوزید و بویِ سیبی میرسید
دید از تَل آنطرفتَر پیکرش اُفتاده است
وای دستِ حرمله گهوارهای پاشیده بود
آه دستِ ساربان انگشترش اُفتاده است
محملش را دید وقتی میرود از کربلا
میرود با دختری که زیوَرَش اُفتاده است
میشنید از مَحمِلی لالاییِ گرمِ رُباب
حق بده چشمانِ او بر اصغرش اُفتاده است
خُطبهاش را گیسویِ از نِی رهایی قطع کرد
ردِ خونی رویِ چوبِ منبرش اُفتاده است
چشم را بالا گرفت اما برادر را ندید
تاب خورده نیزه و حتماً سرش اُفتاده است
زیر دست و پا نگاهی کرد دنبالِ حسین
دید سَر این سو و آن سو مادرش اُفتاده است
(حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله
لحظهها لحظههای آخر بود
آخرین نالههای خواهر بود
خواهری که میان بستر بود
خنجری خشک و دیدهای تَر بود
چقدر سینهاش مکدر بود
چشم خود را چه سخت وا کرده
روی خود را به کربلا کرده
مجلس روضه را بِپا کرده
باز هم یادِ بوریا کرده
یادِ باغِ گلی که پرپر بود
پلکهایش کمی تکان دارد
رعشهای بین بازوان دارد
پوستی رویِ استخوان دارد
یادگاری زِ خیزران دارد
چشم از صبح خیره بر در بود
تا علی اکبرش اذان ندهد
تا که قاسم رُخی نشان ندهد
تا علمدار سایبان ندهد
تا حسینش ندیده جان ندهد
انتظارش چه گریه آور بود
زیرِ این آفتاب میسوزد
تنش از التهاب میسوزد
یاد عباس و آب میسوزد
مثلِ رویِ رباب میسوزد
یادِ لبهای خشک اصغر بود
میزند شعله مرثیه خوانیش
زنده ماندن شده پشیمانیش
مانده زخمی به رویِ پیشانیش
آه از روزِ کوچه گردانیش
چقدر در مدینه بهتر بود
سه برادر گرفته هر سو را
و علی هم گرفته بازو را
دور تا دورِ قدِ بانو را
تا نبینند چادر او را
آه از آن دَم که پیش اکبر بود
ناگهان یک سپاه خندیدند
بر زنی بی پناه خندیدند
او که شد تکیه گاه خدیدند
رو سوی قتلگاه خندیدند
بعد از آن نوبتِ برادر بود
آن همه ازدحام یادش هست
جمعِ کوفی و شام یادش هست
چشمهایِ حرام یادش هست
حال و روز امام یادش هست
چشمها روی چند دختر بود
یک طرف دختری که رفت از حال
یک طرف تلِ خاکی و گودال
زیرِ پایِ جماعتی خوشحال
یک تن اُفتاده تا شود پامال
باز دعوا میان لشکر بود
جانِ او تا زِ صدر زین اُفتاد
خیمهای شعله ور زمین اُفتاد
نقشِ یک ضربه بر جبین اُفتاد
گیسویی دست آن و این اُفتاد
حرمله از همه جلوتر بود
یک نفر گوئیا سر آورده
زیر یک شال خنجر آورده
ضربهای که به حنجر آورده
عرقِ شمر را در آورده
وای سر روی دست مادر بود
(حسن لطفی)
🌹🌹رباعی های زیبای....
زينب کبری ( ع )
ديده حق نگر ساقي كوثر زينب
شده روشن ز رخت چشم پيمبر زينب
گر ملك راه ندارد به سرا پرده او
شده روشن دل صديقه اطهر زينب
*
زينب اي نام تو پيرايه غم
به دلم نام تو شد آيه ي غم
اي كه همواره بلا ديده توئي
ز طفولي به سرت سايه ي غم
*
زينب اي اختر صحراي بلا
زينب اي شمع شبستان ولا
زينب اي صبر تو در كرببلا
شده تكميل به خون شهدا
*
بر خون خدا ياور و غمخوار توئي
كانون وفا جلوه ي ايثار توئي
تو زينبي و مونس و غمخوار حسين
بر شيعه ي اثني عشري يار توئي
*
اي رونق بازار ولايت زينب
اي گشته هوادار ولايت زينب
اي آنكه توئي اسوه ايمان و عفاف
اي واقف اسرار ولايت زينب
*
اي اسوه صبر و استقامت زينب
اي مظهر ايمان و صداقت زينب
اي هستي خود كرده فداي شه دين
اي بر همه كس ،كرده عنايت زينب
*
توئي آن اسوه پاكي و صفا
شده شرمنده ات ايثار و وفا
توئي بر مصحف دل آيه ي غم
توئي اسطوره س ايمان و سخا.
✏شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
.#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
#مدح_و_مناجات_با_حضرت_زینب
#اشعار_شهادت #حضرت_زینب سلام_الله_علیها
کیست این بانو،گل باغ علی است
برهمه فرمانروایان او ولی ا ست
آفرینش گردوخاک چادرت
حاتم طایی شده روزی خورت
برخدایی سرّمخفی تا ابد
ذکرلبهای مسیح،زینب مدد
قدر و شأنت نداندجز خدا
مدح تو یک عالم بی انتها
قلب عشاقت به زیر گام توست
زین ابی،نام زینب،نام توست
بانوی خلقت مقام کمترت
شاه بانو شاه زنها مادرت
باغ گل بی اذن تو زیبا نشد
کس به مثلت تاابد پیدا نشد
انبیا و اولیا مست تواند
آفرینش جمله پابست تواند
گرده دستاس تو چرخیده زمان
گرده توچرخیده عرش و آسمان
ذکرنامت بهر شیعه آشناست
خاک پای توفقط، رمز شفاست
مکتب ازنام شماتائید شد
آستان بوس درت خورشید شد
روزگار از درک تو عاجز شده
برتوعالم جلوه ای بارز شده
کیستی تو خیر نامحدود ما
زینب ای سر منزل مقصود ما
مقصد و مقصود این عالم توئی
تا ابدسره غم آدم توئی
گربه دنیا عمر تو در ظاهر است
نام تودرگوشه ی دل حاضر است
عمه هرجایی حضورت دائمی است
کار ت ای زینب بهّ عالم حاکمی است
ایکه تقدیر و قضا در مشت تو
چون فلک گردد سر انگشت تو
زینبی رمز وقوع سرنوشت
کن مرا زائربرآن باغ بهشت
بهتر از خوبی تو خوبی ونیست
نزد حق همچون تو محبوبی و نیست
زینبی تو سرّ پنهانی و بس
عمه جانی بر امامانی و بس
پاکی از نام توزینب پاک شد
خاک از عطر نگاهت خاک شد
نوکرانت معتبر با نام تو
ای شجاعت مشتری جام تو
شد نمازت متصّل برذات حق
شرح یک جمله زنامت صد ورق
کیستی توزینبی ، سرّ حقی
زینبی کامل تواز حق منشقی
ازتوگفتن وه که،کار خالق است
مدح زینب بر زبان عاشق است
جنت از عطررخت خوشبو شده
باغ هستی غرق رنگ و رو شده
زینبی هفت آسمان پروانه ات
خانه دل درکناره خانه ات
زیبی بر درک ذاتت راه نیست
جز خدا کس ازغمت آگاه نیست
عشق را نام شما تصدیق کرد
عاشقی را در جهان تزریق کرد
زینبی ودرحسابت پاک پاک
مینهدجبریل اینجا سر به خاک
زینبی ونام تو نبودبه حد
تا ابد برلب بودزینب مدد
زینبی و اوج هر اوجی و بس
بهره عبدالله تو زوجی و بس
همچو توپیدا نشد در عالمین
نام توشدزنده با نام حسین
کیستم (مجنون)زینب بوده ام
چونکه گدایم تا ابدآسوده ام
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
.#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
#مدح_و_مناجات_با_حضرت_زینب
#اشعار_شهادت #حضرت_زینب سلام_الله_علیها
به عالم اسم اعظم کیست ؟زینب
شفیع قوم آدم کیست؟ زینب
اگردردی بود درکل عالم
دوای درد عالم کیست؟ زینب
اگرطالب به فیضی،دردل خود
شفای روح آدم کیست؟ زینب
به لوح سینه ام با خطی از نور
نوشته اسم اعظم کیست زینب
تمام عمرما،گربود یکدم
همان یکدم مرا، دم کیست؟ زینب
اگر بر مرده جان بخشد پیمبر
دم عیسی بن مریم کیست؟ زینب
بگو ذکر خداوند تعالی
ز هر ذکری مقدّم کیست زینب
شفیع اهل محشر،راببینید
خموشی جهنم کیست ؟زینب
لب عطشان هماره یادگردد
صدای آب زمزم کیست زینب
به لبهای تمام گریه کنها
نواهای محرّم کیست؟ زینب
درون سینه آهم یا ابالفضل
به صورت نقش اشکم؟ کیست زینب
خدایاکی رسد، پیک شهادت
سفیر کربلا هم کیست؟ زینب
من آن (مجنون)صحرای توهسنم
مرادم در دوعالم، کیست؟ زینب
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
4_5956278118019762825.MP3
5.87M
🔳 #واحد حماسی #محرم
🌴به نام نامی اولیا مخدره زینب
🌴عقیلة العربه دخت حیدره زینب
🎤 #وحید_شکری
👌بسیار زیبا
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین