eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
گریزهای مداحی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام – گریزاول دو نفر مرگ خودشان را از خداطلب کردند ، یکی مادرش فاطمه بود ، هی می گفت : خدا دیگر مرگ زهرا را برسان . یکی هم میوۀ دلش موسی بن جعفر ، آخر هر روز وقتی غروب می شد آنقدر سندی بن شاهک ، آقا را تازیانه و سیلی می زد دیگر روزهای آخر لحن مناجات امام تغییر کرد هی صدا می زد : خدا دیگر مرگ موسی بن جعفر را برسان . دعای امام مستجاب شد . اما آی دلهای آماده ، اما وقتی که بدنش را زندان غریبانه بیرون آوردند خواهرش نبود ببیند ، دخترش نبود ببیند ، کربلائی ها ، من بمیرم ، کربلا تو گودی قتلگاه زینب بدن بی سر برادر را دید ، سکینه بدن بی سر را دید ، بجای دلداری و تسلیت هم دختر را زدند ، کاری کردند که سکینه صدا می زند : بابا پاشو ببین عمه ام را دارند می زنند . ******** گریزهای مداحی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام – گریزدوم همه شنیده اید که نگهبان زندان امام ، سندی بن شاهک یهودی بود ، هارون سفارش کرده بود هر چه می توانی این آقا را آزار و اذیت کن ، مولا روزها روزه می گرفتند ، شبها هنگام افطار با تازیانه آقا را پذیرایی می کرد ( رحمت خدا بر این ناله ها ، یاد امام ، شهداء ، اموات فیض ببرند ) امام رضا آمد بغداد گوشه زندان سر بابا ر به دامن گرفت ، آخر هر پدری آرزو دارد آن لحظه ی آخر میوۀ دلش را ببیند . اما قربان آن حسینی که در گودی قتلگاه افتاده بود کسی نبود سر عزیز فاطمه را به دامن بگیرد . یک وقت عزیز فاطمه احساس سنگینی کرد روی سینه مبارک ، تا چشم باز کند ببیند شمر با خنجر برهنه . همه صدا بزنید حسین … ****** گریزهای مداحی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام – گریزسوم امروز گریه کنید بر آن آقایی که چهار نفر بدنش را از زندان بیرون آوردند گفتند بدنی که سالها تو سیاه چال بوده ، چرا اینقدر سنگین است وقتی نگاه کنند ببینند هنوز غل و زنجیر بر این بدن مطهر مانده است . اما کربلا عوض تشییع ، اسبها را نعل تازه زدند بر بدن عزیز زهرا … ***** گریزهای مداحی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام – گریزچهارم پس ازشهادت امام ، بدن مطهر آن مظلوم غریب را چند نفرغلام ،از زندان بیرون آوردند… شخصی پیشاپیش جنازه فریاد می زد : هذا اِمام الرَّفضه فَاعرفُوهُ …این پیشوای رافضیان است او را بشناسید توی اون زندان تاریک هرچه که بوده … هر بلایی که به سر امام آوردند … اما زن و بچه در امان بودند …حتی بعد از شهادت مردم رفتند تسلیت گفتند …. سر سلامتی میگفتند …. اگرچه ظلم دیدم مخفیانه بزد       دشمن مرا سیلی شبانه شکنجه دیدم از هر نوع اما         نزد کَس دخترم را تازیانه اما بمیرم برای مظلومیت شهید کربلا … بعد از شهادتش به بچه های تشنه اش رحم نکردند … اینان که طبل خاتمه ی جنگ میزنند     دیگر چرا به خیمه ما سنگ میزنند؟ ** گریزهای مداحی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام – گریزپنجم وقتی که بدن نازنین و مطهرآقا موسی بن جعفر را از زندان ،غریبانه بیرون آوردند خواهرش نبود ببیند ، دخترش نبود ببیند اماکربلا در گودی قتلگاه بی بی زینب سلام الله علیها بدن بی سر برادر را دید ، سکینه بدن بی سر بابا را دید … بجای دلداری و تسلیت با تازیانه آمدند ، کاری کردند که سکینه صدا می زند بابا پاشو ببین عمه ام را دارند می زنند ******* گریزهای مداحی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام – گریزششم از آن روزی که امام هفتم را دستگیر و زندانی کردند هر شب بستر امام رضا را در دهلیز خانه پهن می کردند ، این زن بچه ای که سالها بابا ندیدند جمال امام رضا را بجای بابا تماشا می کردند . اما مثل امشب (۲۵ ماه رجب ) بستر امام رضا در دهلیز خانه پهن کردند هر چه منتظربودند دیدند امام رضا نیامد ، شب نیمه شد حضرت رضا نیامد ، یک وقت خواهرش معصومه دید امام رضا وارد شد اما شال عزا بر گردن انداخته فوراً آمد مقابل برادر ، برادر کجا بودی ؟ دیر آمدی ؟ دیدند آقا مثل ابر بهار گریه می کند آقا مگر چه شده ؟ فرمود: خواهرم برو لباس عزا بتن کن دارم از گوشه زندان بغداد می آیم ، بابای غریب مان غریبانه گوشه زندان جان داد . درب زندان را برویش غیرغم کس وا نکرد       جز اجل در گوشه زندان کسی شادش نکرد اما کربلا ، امام سجاد نتوانست بیاید گودی قتلگاه ، یک وقت نگاه کند ببیند سر بریده بابا بالای نیزه است . *** گریزهای مداحی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام – گریزهفتم سه تا بدن سه روز روی زمین بود ، قربان این سه بدن مطهر ، یکی بدن مطهر امام جواد الائمه بود اما کبوترها آمدند بال به بال یکدیگر دادند نازنین بدن امام جواد را سایه انداختند ، یکی بدن مطهر موسی بن جعفر بود ، سه روز روی زمین بود اما سایبان دارد بعد سه روز کفن قیمتی بر بدن آقا کردند ، اما با چه عزّت و جلالی بدن تشییع کردند ( رحمت خدا بر این ناله ها و زمزمه ها ) . اما قربان آن بدنی که سه روز برهنه روی زمین داغ کربلا
، وقتی امام سجاد آمد فرمود : بنی اسد بروید بوریا بیاورید بدن پاره پاره بابا را میان بوریا پیچید سرازیر قبر کرد بعد لبها را گذاشت بر آن رگهای بریده ، همه صدا بزنیم حسین @majmaozakerine
سینه-زنی-ویژۀ-شهادت-حضرت-امام-موسی-ابن-جعفر-علیه-السلام-به-نفسِ-حاج-مهدی-رسولی.mp3
1.4M
خاک زندون دست و پا میزنی)۲ (با گریه رضا رو صدا میزنی)۲   (آقا برا غمت می سوزم  غریب و بی کسی هنوزم)۲   (می سوزه از پا تا سرت   تو لحظه های آخرت)۲ آقا چقدر لاغر شدی   (شبیه زهرا مادرت)۲   وآی …  یا باب الحوائج   یا موسی بن جعفر   (زمین می خوری لحظه ی واپسین)۲ (میگی بمیرم مادرم خورد زمین)۲ {(میگی که مادرم جوون بود)۲ جوون ولی قدش کمون بود}۲   چقدر تو روضه خوندی که صدات گرفته این شبا چی می بینی که هِی میگی نزن مادرو بی حیا   وآی …  یا باب الحوائج   یا موسی بن جعفر   (چه عاشقونه شیعه ها اومدن)۲ (به تابوتت شاخه ی گل میزدن)۲ {(ولی امون ز نعل تازه)۲ با نیزه تشییع جنازه}۲   (یه مادری تو قتلگاه)۲ دلش از این غم سوخته بود (می دید که غارت می کنن)۲ (پیراهنی که دوخته بود)۲   وآی حسین وآی حسین @majmaozakerine
روضه آقاموسی بن جعفر ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دوست دارم تا به خاک دوست بگذارم سرم را جان به کف گیرم نبینم غیر روی دلبرم را دوست دارم در سیه چال بلا تنهای تنها آنچنان گریم که از خون پر کنم چشم ترم را عجیبه،حضرت موسی بن جعفر اولین زندانی که رفتند تو بصره بود،آقا وقتی وارد زندان شد،دستاش رو بلند کرد،گفت:خدارو صد هزار مرتبه شکر،من و یه جایی انداختی من و تو باشیم،خلوت کنیم با تو حرف بزنم،مگه غیر از اینه عاشق دنبال یه خلوت می گرده با معشوق خودش خلوت کنه،اما همین آقا توی این زندان آخریه،توی زندان سندی بن شاهک ملعون،دعا می کرد می گفت:خلصنی یا رب،زندان نبوده،سیاه چال بوده،آقا نه روز رو متوجه میشد نه شب رو متوجه میشد،نه نور خورشید رو میدید،ناله داری برا امام زمان بزنی ،ناله داری برا امام رضا بزنی یا نه؟ روزها روزه بود ولی موقع غروب جز تازیانه غذای دگر نداشت مقدمه چینی همه برا این یه جملهگفت: دوست دارم زندان بان زند سیلی به رویم در نظر آرم رخ نیلی زهرا مادرم را دوست دارم من که گرد خود پرستاری ندارم این دم آخر ببینم اشک چشم دخترم را اما خدا رو شکر،دخترش نبود،جون دادن بابارو ندید،خیلی سخته دختر جون دادن باباش رو ببینه ،اونم بدنی که پاره پاره باشه،الحمدلله بدن موسی بن جعفر سالم بود،الحمدلله،می خوام یه جمله روضه بخونم از امام رضا مدد بخواهید به شما صبر نده،راحت ناله بزنید و گریه کنید،آقای شما رو دارم میگم،مولاتون رو دارم میگم،کنار حرم پیغمبر،کنار خونه ی رسول الله،داره نماز میخونه،نانجیبا اومدن آقا رو هُل دادن،کشون کشون آقا رو از مسجد آوردن بیرون،آقا رو کرد طرف حرم پیغمبر،عرض کرد یا رسول الله،ببین با پسرت دارن چه میکنند،از مسجد آقا رو بیرون نیاورده،بچه شیعه ها دلتون بسوزه،از مسجد آقاتون رو بیرون نیآورده غل و زنجیر آوردن،دست و پای آقاتون رو غل و زنجیر کردن،سوار بر ناقه کردن،تا بصره آقا رو با همین وضیعت فرستادن،نمی دونم آقا وقتی غل و زنجیر به دست و پاش کردن،سوار بر ناقه کردنش دلش کجا رفت، شاید زیر لب همش می گفت:عمه جان زینب،عمه جان دلم میسوزه از کربلا تا شام،دست و پای شمارو بسته بودند،اونایی که ناله نزدن با امام زمان ناله بزنند،اما فرق امام موسی بن جعفر با حضرت زینب اینه،زینب هر وقت سر از ناقه بیرون می آورد،می دید سر داداش بالای نیزه است،آی حسین @majmaozakerine @@@@@@@@@@@
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاقبت دست اجل مشکلم وا می کند           هر که بیند روی من یاد زهرا می کند کی نداند ای خدا از چه در تاب و تبم                      یاد زندان رفتن عمّه خود زینبم امروز دسته جمعی برویم گوشه زندان تاریک بغداد زمزمه آقا موسی بن جعفر را بشنوم مدام ذکر مناجات امام این بود خدا ممنونم یک جای خلوتی هستم با تو مناجات می کنم ، اما مردم روزهای آخر مناجات مولا عوض شد ( آماده اید بگویم ) صدا می زد : یا مُخَلِّصَ الشََّجَرِ مِن بَینِ رَملٍ وَ ماءٍ وَ طینٍ ، یا مُخَلِّصَ النّارِ مِن بَینِ الحَدیدِ وَ الحَجَرِ ، یا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِن بَینِ فُرِثٍ وَ دَمٍ ، مُخَلِّصَ الوَلَدِ مِن بَینِ مَشِیمَةٍ وَ رَحِمٍ ، یا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنَ الاَحشاءِ وَ الاَمعاءِ، خَلِّصنی مِن یَدِ هارونِ الَّرشیدِ . ای خداوندی که گیاه را از بین آب و گل و ریگ نجات می دهی ، ای خدایی که آتش را از بین آهن و سنگ رهائی می بخشی ، ای خدایی که شیر را از بین فضولات و خون  خلاص می کنی ، ای خدایی که بچه ها را از میان رحم نجات می بخشی ، ای خدایی که روح را ا زمیان حجابها خلاص می کنی ، مرا از دست هارون خلاص کن 1 قربان مناجاتش بروم . آی دلهای کربلایی ، انشاءالله کاظمین ، کربلا هم جد غریبش حسین ، میان گودی قتلگاه با لب عطشان چنین مناجات می کرد : الهی صَبراً عَلی قَضائِکَ یا رَبِّ لااِلهَ سِواکَ یا غیاثَالمُستَغیثین ... @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ ندارد یوسف صدّیق زندانی که من دارم                           ندارد هیچ زندانی نگهبانی که من دارم   به جنت مادرم زهرا پریشان کرده گیسو را              پریشان گشته از حال پریشانی که من دارم   بگیرم روزها را روزه و شبها خورم سیلی          ندارد کس به عالم خصم خونخواری که من دارم   همه شنیده اید که نگهبان زندان امام ،سندی بن شاهک یهودی بود ، هارون سفارش کرده بود   هر چه می توانی این آقا را آزار و اذیت کن ، مولا روزها روزه می گرفتند ،   شبها هنگام افطار با تازیانه آقا را پذیرایی می کرد   امام رضا آمد بغداد گوشه زندانسر بابا ر به دامن گرفت ،   آخر هر پدری آرزو دارد آن لحظه ی آخر میوۀ دلش را ببیند .   اما قربان آن حسینی که در گودی قتلگاه افتاده بود کسی نبود سر عزیز فاطمه را به دامن بگیرد .   یک وقت عزیز فاطمه احساس سنگینی کرد روی سینه مبارک،   تا چشم باز کند ببیند شمر با خنجر برهنه . همه صدا بزنید حسین . @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ دلها را ببریم کاظمین ، کنار حرم با صفای مولا مون موسی بن جعفر ، خوشا به حال آنهایی که الان پروانه وار کنار حرم آقا موسی بن جعفرند از آن روزی که امام هفتم را دستگیر و زندانی کردند هر شب بستر امام رضا را در دهلیز خانه پهن می کردند ، این زن بچه ای که سالها بابا ندیدند جمال امام رضا را بجای بابا تماشا می کردند . اما مثل امشب (25 ماه رجب ) بستر امام رضا در دهلیز خانه پهن کردند هر چه منتظربودند دیدند امام رضا نیامد ، شب نیمه شد حضرت رضا نیامد ، یک وقت خواهرش معصومه دید امام رضا وارد شد اما شال عزا بر گردن انداخته فوراً آمد مقابل برادر ، برادر کجا بودی ؟ دیر آمدی ؟ دیدند آقا مثل ابر بهار گریه می کند آقا مگر چه شده ؟ فرمود: خواهرم برو لباس عزا بتن کن دارم از گوشه زندان بغداد می آیم ، بابای غریب مان غریبانه گوشه زندان جان داد . درب زندان را برویش غیرغم کس وا نکرد              جز اجل در گوشه زندان کسی شادش نکرد اما کربلا ، امام سجاد نتوانست بیاید گودی قتلگاه ، یک وقت نگاه کند ببیند سر بریده بابا بالای نیزه است @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ عاشقان اهل بیت ، سه تا بدن سه روز روی زمین بود ، قربان این سه بدن مطهر ، یکی بدن مطهر امام جواد الائمه بود اما کبوترها آمدند بال به بال یکدیگر دادند نازنین بدن امام جواد را سایه انداختند ، یکی بدن مطهر موسی بن جعفر بود ، سه روز روی زمین بود اما سایبان دارد بعد سه روز کفن قیمتی بر بدن آقا کردند ، @majmaozakerine اما با چه عزّت و جلالی بدن تشییع کردند ( رحمت خدا بر این ناله ها و زمزمه ها ) . اما قربان آن بدنی که سه روز برهنه روی زمین داغ کربلا ، وقتی امام سجاد آمد فرمود : بنی اسد بروید بوریا بیاورید بدن پاره پاره بابا را میان بوریا پیچید سرازیر قبر کرد بعد لبها را گذاشت بر آن رگهای بریده ، همه صدا بزنیم حسین . @@@@@@@@@@@ @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام 🤚 پر می کشد دلم به هوای حرم حسین دارم به اشتیاق شما می پرم حسین خورشید از حوالی گنبد طلوع کرد صبح است و باز نام تو را می برم حسین
🍃❤️🍃 💖 ســــــــــلام 💖 صبحتون پر از مهرخدا 💖 روزگارتون پر از امید 💖 دنیاتون پر از محبت 💖 رزق تون پر از برکت 💖 زندگیتون پر از آرامش 💖 سه شنبه تون عالی 🍃❤️🍃
💠 تسبیح روز سه شنبه 🔹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ 🔸 سُبْحَانَ مَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دَانٍ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ فِي دُنُوِّهِ عَالٍ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ فِي إِشْرَاقِهِ مُنِيرٌ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ فِي سُلْطَانِهِ قَوِيٌّ سُبْحَانَ الْحَلِيمِ الْجَلِيلِ سُبْحَانَ الْغَنِيِ‏ الْحَمِيدِ سُبْحَانَ الْوَاسِعِ الْعَلِيِّ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَى سُبْحَانَ مَنْ يَكْشِفُ الضُّرَّ وَ هُوَ الدَّائِمُ الصَّمَدُ الْفَرْدُ الْقَدِيمُ سُبْحَانَ مَنْ عَلَا فِي الْهَوَاءِ سُبْحَانَ الْحَيِّ الرَّفِيعِ سُبْحَانَ الْحَيِّ الْقَيُّومِ سُبْحَانَ الدَّائِمِ الْبَاقِي الَّذِي لَا يَزُولُ سُبْحَانَ الَّذِي لَا تَنْقُصُ خَزَائِنُهُ سُبْحَانَ مَنْ لَا يَنْفَدُ مَا عِنْدَهُ سُبْحَانَ مَنْ لَا تَبِيدُ مَعَالِمُهُ سُبْحَانَ مَنْ لَا يُشَاوِرُ فِي أَمْرِهِ أَحَداً سُبْحَانَ مَنْ لَا إِلَهَ غَيْرُهُ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِيمِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ سُبْحَانَ ذِي الْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُبِينِ سُبْحَانَ ذِي الْجَلَالِ الْبَاذِخِ الْعَظِيمِ سُبْحَانَ ذِي الْجَلَالِ الْفَاخِرِ الْقَدِيمِ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دَانٍ وَ فِي دُنُوِّهِ عَالٍ وَ فِي إِشْرَاقِهِ مُنِيرٌ وَ فِي سُلْطَانِهِ قَوِيٌّ وَ فِي مُلْكِهِ دَائِمٌ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ‏   •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈
✨🌸 سه شنبه ها🌸⚡️ ↩️ اذکار روز،،، 🔸 یا ارحم الراحمین 👈100مرتبه 🔶 یا قابض 👈903 مرتبه 🍃🌸🍃🌸🍃 ↩️سوره روز،،، 🔅سوره مبارک " زخرف" امام باقر علیه السلام : هر که بر تلاوت سوره زخرف مداومت داشته باشد، خداوند در قبر او را از حشرات زمین و فشار قبر ایمن می کند . 🍃🌸🍃🌸🍃 ↩️ادعیه و زیارت روز ،،، 1/ دعای روز سه شنبه 2/ زیارت عاشورا 3/ دعای مجیر 4/دعای توسل 🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌼 روز سه شنبه ↩️ هر کس در این روز شش رکعت نماز بجا آورد و در هر رکعتی بعد از حمد ، آیه :آمن الرسول را تا آخر و سوره زلزال را بخواند، حق تعالی گناهان او را می آمرزد، مانند کودکی که تازه به دنیا آمده است.   •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰روز سه شنبه روز زیارتی 🌸امام زین العابدین علیه السلام 🌸امام محمدباقر علیه السلام 🌸امام جعفرصادق علیه السلام دعا 🤲
✨ صلوات خاصه حضرت علیه السلام ◾️هفده رجب سالروز بزرگداشت شهادت حضرت موسی شاهچراغ (علیه السلام) تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ایام شهادت جانگداز و مظلومانه هفتمین نور ولایت و امامت، آقا موسی بن جعفر علیه الصلاة و السلام است، هدیه به پیشگاه مقدس و ملکوتی آن حضرت، و عرض تسلیت به محضر ولی نعمتمون، آقا علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء و بی بی دو عالم فاطمه معصومه سلام الله علیها، عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید. (الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
بسم الله الرحمن الرحيم اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ... وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ... 🔸آقا بیا که روضه ی موسی بن جعفر است 🔸چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است آجرک الله... یا بن الحسن... 🔸جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه 🔸دل ها به یاد غصۀ او پر ز آذر است دلها رو روانه کنیم... کنار حرم با صفاش... 🔸مرثیه خوان حضرت کاظم، خود خداست 🔸بانی روضه، حضرت زهرای اطهر است امشب آسمان و زمین... عزادار آقا موسی بن جعفر هست... امشب همه عالم عزادارند.. بانی تمام روضه ها... مادرش زهراست... 🔸زندان نگو، که گرم مناجات با خداست 🔸غار حرای حضرت موسی بن جعفر است قربون غریبیت برم آقا... 🔸از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر 🔸ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است 🔸باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس 🔸لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است 🔸ای من فدای شال عزای شما شوم آقا جان... یا بن الحسن... قربون شال عزات برم آقا... 🔸ای من فدای شال عزای شما شوم 🔸آقا بیا که روضۀ موسی بن جعفر است هر کجا نشستی... حالا امام زمانت رو دعوت کن... یا صاحب الزمان...
متن روضه 1 🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد زبانحال آقامون موسی بن جعفر... گوشه ی زندان... 🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد 🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم قربون غریبیت برم آقا... 🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله 🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر... 🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت گوشه زندان تنهای تنها... 🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت 🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم در حالات حضرت آوردند: (لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ) چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو... از این زندان به اون زندان منتقل میکردند... (: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند) خدا ميدونه تو این سالها... چقدر به امام رضا سخت گذشت... چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت... نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه... هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی... توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت... اما...بلاخره یک روز خبر دادند... گفتند آی شیعیان... قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه... شاید شیعیان خوشحال شدند... اومدند پشت درب زندان ایستادند... منتظرند... بعد چهارده سال... قراره آقاشون رو ببینند... شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد... من دستهاش رو میبوسم... یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم... یک نفر گل آورده... الهی امید کسی نا امید نشه... یکدفه دیدند درب زندان باز شد... چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن... یه نفر صدا میزنه... ( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ ) : عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99 آی شیعیان انقدر منتظر بودید... اینم امامتون... ای وای... ای وای... 🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند 🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند 🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت 🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند هر طوری بود شیعیان اومدند... جنازه آقا رو تحویل گرفتند... با احترام کفن کردند... روی دست شیعیان... تشییع جنازه باشکوهی شد... با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند... اما عرضه بداریم... لا یوم کیومک یا اباعبدالله... کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند... صدا زدند... اسبهاتون رو نعل تازه بزنید... اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا... اسب تاختند که... استخوانها شکست... 🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد 🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
🕊⚜️روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ سید محمد جوادی⚜️ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ تا تو بی پرده شدی لاله رخان خوار شدند همه گل هایِ چمن در پسِ دیوار شدن پرده بردار که از شوقِ تماشایِ رُخت در دیوارِ جهان ، آیینه رخسار شدن *میبینم این جوونا تو همین اول جلسه بلند گریه می کنن .. یاصاحب الزمان .. ماهِ رجبِ آقا کِی میای .. کِی منه آلوده سیمایِ تو رو میبینم آقا ؟ همۀ درد ما اینه ما آقامون نیستش .. والا کی جرات میکنه با شیعه اینجور برخورد کنه ؟.. بگو آقا من همه آرزوم اینه باشم اون روزُ ببینم که میگی «أَلا يَا أَهلَ الْعالَم انا بقیه الله .. أنا ابن فاطمة الزهراء..» من پسرِ اون مادری ام که تو کوچه زمین خورد .. (نکنه اسمِ بی بی بیاد تو نگاه کنی ...) آی بی بی جان .. اینا حرفایِ ذوقی که میگم ، من عموم امام حسنِ .. همون آقایی که دید تو کوچه مادرش سیلی خورد .. رفقا اگه باشیم ، میبینیم چه جور انتقام میگیره ..يا مُنتَقِم اِنتَقِم ...* هیچ کس نیست که داند به چه کار آمده است بس که مردم ز تماشایِ تو از کار شدند یابن الحسن .. *ایام ، ایامِ شهادتِ موسی ابن جعفرِ (ع) .. یا باب الحوائج .. میخوای آقامون بیاد تو جلسه ؟ آخه انقده رو باباش حساسه .. (چرا؟) اخه باباشُ هی از این زندان به اون زندان میبردن .. چهارده سال زندان بود .. هی زیرِ لب میگفت رضا جان دلم برات تنگ شده .. یه وقتایی هم دخترش معصومه خانومُ صدا میزد .. یه روضۀ عاطفی بخونم آتیشت بزنم ؟ زندان ها با هم فرق میکرده ،یکی ازین زندان ها خانه ای بوده . مرد زندانبان از از خانه بیرون رفته ، شب شد وارد خانه شد ،دید زنش زانوهاشُ بغل کرده داره بلند بلند گریه میکنه ، گفت چته ؟ گفت دیگه خسته شدم ازین زندانی ،آزادش کن بره .. گفت این که مظلومه به ما کاری نداره ، شب و روز داره عبادت میکنه . گفت نه ؛ تو ندیدی داره چی کار میکنه . گفت امروز از تو خونه بیرون آمد ، تو ایوان نشست ، دید بچه ها دارن بازی میکنن .. دیدم شروع کرد بلند بلند گریه کردن .. هی میگه معصومه جان کجایی ؟.. سالهاست صورتتُ ندیدم .. یه وقتایی هم میگه رضا جانم بیا بابا ...* اثری نیست به جا از من و خاکسترِ من ای خدا شکر که دور است زِمن دخترِ من ای رضا کاش که می آمدی و میدیدی چه تراشیده و کاهیده شده پیکر من اثر سلسله بر گردنِ من جا انداخت ولی از کینه کسی قطع نکرده سر من *مجبورم میکنی بگیم ، تو یه سیاه چالی بود شب و روز فرقی نداشت با هم حضرت به علمِ امامت شبُ روزُ تشخیص میداد .. دیگه این ساقِ پاها خرد شده بود .. (من دیگه روضه نگم ..) با این که عیال وارِ اما ملاقاتی نداره .. اما این آخریا یه یهودی هر روز میومد دیدنش(حیا میکنم بگما) با تازیانه میومد ،نمیگم با آقا چیکار میکرد اما بر که می گشت تازیانه خون آلود بود .. اما حرفم اینه ، حضرت از زدن هراسی نداشت . اما یه چیزی میشد بدنش میلرزید( منتظر نباش روضه بگم) میگفت منو میزنی بزن . سیلی میزنی بزن . لگد میزنی بزن . به خودم ناسزا میگی بگو . اما به مادرم .. یه عده از شیعیان پشتِ زندان جمع شدن ،آخه شایعه شد هارونِ ملعون گفته آزادش میکنم ، گفتن الان درِ زندانِ بغداد باز میشه آقامون میاد .. یکی گفت رو پاش میوفتم ،یکی گفت دستاشو میبوسم .. یه سری گفتن رو بدنش گل میریزیم .. میگیم خلاصه آقامون آزاد شد ،اما یه وقت دیدن درِ زندان باز شد یه بدنِ نحیف ، رو تختِ پاره .. چهارتا حمال یه بدنُ رو دوش گرفتن هی میگن «هذا اِمامُ الرَّفَضَة فَاعرِفُوهُ» .. ( بگم داد بزنی ؟..) با این که بدن نحیفِ اما بدن هنوز سنگینِ ،عبا رو کنار زدن دیدن بدن هنوز تو غل و زنجیره ... آی امام رضا .. همه قدیمیا فیض ببرن پدر مادرا فیض ببرن .. آوردن رو جسر بغداد بدنُ انداختن و رفتن .. سلیمان میگه تو قصرم بودم یه وقت دیدم یه بدنی رو آوردن انداختن و رفتن .. میگه هی سلیمان نگاه کرد گفت این بدنِ کیه ؟ کس و کار نداره این بدن ؟ گفتن سلیمان این بدنِ موسی ابن جعفرِ ،دیدن پا برهنه از قصر بیرون دوید .. اومد کنارِ این بدن گفت همه بیاید زیرِ بدنشُ بگیرید شهادت بدید این بدنِ پاک پسرِ پاکِ .. طیب ابن طیب .. یا اباعبدالله .. خلاصه یکی دلش سوخت .. یا موسی ابن جعفر یه عده رو جمع کرد بدنتُ بلند کردن .. عصر عاشورا غبار بلند شد .. زینب گفت نکنه میخوان داداشمُ تشییع کنند .. دیدن نه ؛ اسب هاشونو آوردن .. حسین ... ____________ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
4_5821073513909323175.mp3
16.59M
🕊⚜️روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ حاج سید محمد جوادی⚜️ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ @majmaozakerine