eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
10379.mp3
1.22M
تو این شبا برای حال خستمون دعا کن شعر مداحی امام زمان (عج) | قالب زمزمه | تو این شبا برای حال خستمون دعا کن متن شعر  امام زمان (عج)  زمزمه  @majmaozakerine تو این شبا برای حال خستمون دعا کن تو رو خدا برا دل شکستمون دعا کن ببین گناه،بال و پر پروازمون رو بسته آقا بیا،برای بال بستمون دعا کن تو رو به اضطرار زینب،بیا آقا به قلب بی قرار زینب،بیا آقا به غربت مزار زینب،بیا آقا تو رو به لکنت رقیه بیا آقا به زخم صورت رقیه بیا آقا تو رو به غربت رقیه،بیا آقا دوباره باز،گدا در انتظار لطف شاهِ حاجت من،از تو فقط یه گوشه ی نگاهِ امشب فقط،امید من به دستای کریمت دستی بگیر از منی که پرونده ام سیاهِ به مشک پاره ی علمدار،بیا آقا تو رو به اون دو چشم خون بار،بیا اقا به طفل تشنه تشنه بین گهوار،بیا آقا تو رو به شاه بین گودال بیا آقا تو رو به اون پیکر پامال بیا آقا به مادری که رفته از حال،بیا آقا من اومدم،صدات زدم تو هم منو صدام کن یه کاری کن،بیا منو دوباره رو به رام کن تو رو قسم به خجلت سکینه از ابالفضل آقا منو،این اربعین زائر کربلا کن تو رو به قلب زار حیدر،بیا آقا به چهره ی کبود مادر،بیا آقا تو رو به خون میخ رو در،بیا آقا تو رو به پهلوی شکسته بیا آقا به محسن به خون نشسته بیا آقا به حرمت دو دست بسته ، بیا آقا @majmaozakerine
اشعار بازگشت کاروان اهل بیت به مدینه – حضرت زینب(س)  ـــ  محمدجواد غفورزاده(شفق) مدینه! کاروانی سوی تو با شیون آوردم ره آوردم بود اشکی که دامن دامن آوردم مدینه! در برویم وا مکن چون یک جهان ماتم نیاورد ارمغان با خود کسی، تنها من آوردم مدینه، یک گلستان گُل اگر در کربلا بُردم ولی اکنون گلاب حسرت از آن گلشن آوردم اگر موی سیاهم شد سپید از غم ولی شادم که مظلومیت خود را گواهی روشن آوردم اسیرم کرد اگر دشمن، به جان دوست خرسندم که پیروزی به کف در رزم با اهریمن آوردم مدینه، این اسارت ها نشد سدّ رهم بنگر چه ها با خطبه های خود به روز دشمن آوردم مدینه، یوسُف آل علی را بردم و اکنون اگر او را نیاوردم، از او پیراهن آوردم مدینه، از بنی هاشم نگردد با خبر یک تن که من از کوفه پیغام سرِ دور از تن آوردم مدینه، گر به سویت زنده برگشتم مکن عیبم که من این نیمه جان را هم به صد جان کندن آوردم ** اشعار بازگشت کاروان اهل بیت به مدینه ــــ پروانه نجاتی عبا به روی سر انداخت سمت کوچه دوید ورود قافله را از دهان شهر شنید مسافران عزیزش ز راه می آیند میان گریه چو ابر بهار می خندید پس از تحمل یک انتظار جان فرسا عصای حوصله اش روی کوچه می لغزید نشان قافله را با نگاه مضطربش میان همهمه ها می گذشت و می پرسید میان زمزمه ها بوی مرگ می آمد برای آن چه نباید شود کمی ترسید بشیر! حرف بزن! از حسین می دانی هزار ماه و ستاره فدای یک خورشید خبر سریع تر از او ز کوچه ها می رفت و بغض شهر در این سوگ بی کران ترکید گرفت دست به پهلو، شکست، طوفان شد به روی خاک نشست، ابر شد و خون بارید *** اشعار بازگشت کاروان اهل بیت به مدینه  ــــ حضرت رباب(س)  ــــ  مصطفی متولی   شکسته پشت غم از بار غصه های رباب از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب به سوز سینه ی گهواره داغ غم زده است شرار زخم دل خون لای لای رباب و تار صوتی آتش گرفته می فهمد که آمده چه بلایی سر صدای رباب برای کودکش آن قدر آه و ناله نکرد که چشم مشک پر از اشک شد به جای رباب به جان گریه ی شش ماهه روی دست حسین کسی نریخته اشکی مگر به پای رباب قنوت صبر گرفته برای حلق علی خدا کند به اجابت رسد دعای رباب میان هلهله ی چنگ و های و هوی رباب سه شعبه زخم زد و ناله شد نوای رباب و ناگهان پر و بال فرشته ها تر شد به خون کشته ی مظلوم کربلای رباب “رقیه” آمده از یک فرشته می پرسد پیام تسلیت آورده ای برای رباب؟ و فکر می کنم آب فرات گِل شده است که ریخته به سرش خاک، در عزای رباب خدا به داد دل خاطرات او برسد چه می کشند خیالات انزوای رباب *** اشعار بازگشت کاروان اهل بیت به مدینه ــــ سیدهاشم وفایی مدینه رو به سوی تو دوباره آوردم به همرهم دل پر از شراره آوردم مدینه باز مکن دربه روی من زیرا ز کوی عشق غمی بی شماره آوردم مدینه سوی تو این کاروان عاشق را گهی پیاده و گاهی سواره آوردم من این سفینۀ در خون نشسته را با خود ز موج خیز بلا تا کناره آوردم مدینه این چمن غنچه های پرپر را ز زیر تیغ غم و سنگ و خاره آوردم ستاره های شب افروز من به خون خفتند کنون خبر ز شب بی ستاره آوردم پس از شکفتن لبخند خون گرفتۀ عشق خبر ز کودک و از گاهواره آوردم در این رسالت عظمی، تمام عالم را به پای خطبه خود بر نظاره آوردم دلم ز غارت گلچین لبالب از خون است اگر اشاره ای از گوشواره آوردم اگر ز یوسف زهرا نشانه می طلبی نشانه پیرهنی پاره پاره آوردم «وفائی» ازغم و دردم اگر سخن گفتم ز صد هزار سخن یک اشاره آوردم :
‍ زمینه امام رضا (ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آخر محرم و صفر دوباره       دلمو تا مشهد الرضا آوردم پیراهن مشکی و این شال عزامو         به امانات در حرم سپردم خداحافظ خداحافظ نوحه خون و سینه زنها خداحافظ خداحافظ اجرتون با خود آقا یک خونم تو مشهد و یک خونم تو کربلا اربابم حسین و سلطانم امام رضا السلطان ابا الحسن...    هر کسی برات کربلا گرفته رفته    رفته مشهد از امام رضا گرفته چه شلوغه کنار پنجره فولاد         گمونم باز یه مریض شفا گرفته حرم این خونواده شده قبله برا مردم توی ایران میدرخشن شاه چراغ و مشهد و قم داره تاج سروری هر کی اینجا نوکره مزد زائرای تو با موسی بن جعفره                                                          السلطان ابا الحسن...        *دم سقا خونه تو یادم افتاد          تشنه لب رو خاکا دست و پا زدی تو شبیه حسین و روضه جوونش            علی اکبرت رو صدا زدی تو سفره های این دو ماهه جمع میشه با دست زهرا کاش ببینم سال دیگه باز محرم رو ایشالا   یادت باشه که سه بار وعده دادی ای آقا من که اومدم تو هم وقت مُردنم بیا السلطان اباالحسن 🔳◼🔳
4_5888887989496448378.mp3
9.87M
بانوای 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 خدا را شکر که هر کی بپرسه ازم کجاییم جواب من همیشه همینه امام رضائیم جایی بیشتر نداره از حرمش آرامش خود آقا میدونه این که چقدر میخوامش دیگه چی می خوام اگه همین باشه بسه تو‌قبر وقیامت آقا به دادم میرسه دیگه باید در آری از امشب پیرهن سیاهتو می مونه چشم ای محرم یه سال به راه تو پای عشق تو حسین جان به خدا میمونم اجازه دادی برات گریه کنم ممنونم ممنونم آقا جان همیشه از مادر تو چون زهرا نوشته اسم منو نوکر تو همه امیدم اینه که هستم براتو سینه زن براتو کاشکی امسال میکردم ارباب بی کفن میکشه عاشقتو داغ لب اتشانت الهی من بمیرم واسه تن عریانت میدونی که عمری داغ دل ما همینه رَأسِت روی نیزه بدنت رو زمینه الا و صلی الله علی الباکین علی الحسین ابد ولله یا زهرا ماننسی حسینا تا ابد به خدا یا زهرا ما حسینی هستیم ..•🥀• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
2_470909366908748756.mp3
4.83M
شهادت امام حسن مجتبی(ع) محمد رضا بذری من از شاه مدینه ، یوسف چاه مدینه میخوام که گذرم بیفته به راه مدینه براش غلغله می شه هرگذرگاه مدینه شب و روزشو میکنه یکی ماه مدینه طلب کردم رزق عالی از دست این آقازاده ی مولی الموالی با دست پر بر میگرده هرکی بره پابوس حسن با دست خالی «حسن بن علی» ۲ به تنهایی نمیشه، دلی دریایی نمیشه گدایی تو بی رخصت بالایی نمیشه گدای در خونه ت دیگه هرجایی نمیشه ته عشقِ به تو ختمِ به رسوایی نمیشه با تو آقا میشم بیمه مهر تو همیشه سایه ی بالا سریمه لطفت بی حد جد اندر جد بیخود نمیگن حسن کریم بن الکریمه «حسن بن علی» ۲ بیا دربدرم کن ، از غمت شعله ورم کن کرمخونه تو عشق منو مشمول کرم کن سحر ساحت عشقه منو اهل سحرم کن سحرهایی که مهدی تو بقیعه خبرم کن شمع شبهام سوزو سازم ای سجده به خاک قدمت رکن نمازم دیشب دیدم توی خوابم دارم واسه صحن تو یه گلدسته می سازم «حسن بن علی» ۲👇👇👇
متن شعرامام حسن علیه السلام سبک...قربون کبوترای حرمت امام رضا اومدم درخونت درمیزنم امام حسن دروبازکن آقاجون درمیزنم امام حسن توآقایی ومنم گداآقام امام حسن من گدای سمج و. تویی توشاه امام حسن هرکی که گرفتاره میاددر ه خونه ی تو هرکی که حاجت داره میاددره خونه ی تو یاامام حسن به جان مادرت رهام نکن یاامام حسن به حق خواهرت رهام نکن توغریبی ومنم غریبه ام امام حسن بیاودرحق این غریبه تودعا بکن قربون قبرت آقاکه صحن وسرانداره قربون قبرت آقا گنبدوبارگاه نداره یاامام حسن آقام.آقام.آقام .امام حسن۲ سروده وسبک...
4_5906616184270228501.mp3
6.71M
🏴 شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) 🏴سبک زمینه:مدینه جایی بین ابراست 🎤مداح :حاج محمود کریمی 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
‍ 🏴 شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) 🏴سبک زمینه :مدینه جایی بین ابراست 🎤مداح :حاج محمود کریمی↯ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ مدینه جایی بین ابراست .. که هر ابری به دورش گریونه یه اقیانوسِ خاکی اونجاس که خورشید تو عمقش پنهونه .. ملائکه تویِ ملکوت،سمت مدینه پر میزنند تو عالم معنا تو بقیع،دارن حرم درست میکنند فرشته ها از روز ازل خادمِ حرمِ امام حسنن یه روضه خوان دائم ، بالاسر قبرش میخونه از داغِش ... میخونه از صبرش (مگه یادم میره من بودم و یه گلِ پرپر؟! مگه یادم میره زخمِ رویِ صورتِ مادر؟! مگه یادم میره خونابۀ بالِ کبوتر؟!)۲ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ (مدینه شهری تویِ دل هاس که اسمش دل رو میلرزونه)۲ دلُ میلرزونه قبرایی که زیر آفتاب و بارونه .. دلی که شد امام حسنی، دیگه زمین براش قفسه آزاده و رهایِ رهاس، با آسمونا هم نفسه .. یه روزی زائرِش میشه و به همۀ آرزوهاش میرسه یه روضه خوان بینِ ... مقامِ بالاسر۲ میخونه از کوچه ... میخونه از مادر (مگه یادم میره من بودم و کوچۀ غم ها مگه یادم میره دستی سیاه که میره بالا مگه یادم میره روی زمین نالۀ زهرا)۲ مگه یادم میره من بودم و یه گلِ پرپر؟! مگه یادم میره زخمِ رویِ صورتِ مادر؟! مگه یادم میره خونابۀ بالِ کبوتر؟! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ (مدینه تو با شعری که خوند دم آخرِ آقات ، میسوزی)۲ به آیینه ش روز آخر گفت مثه روز تو نیست هیچ روزی ... (امام حسن خودش دلارو، برده به کربلایِ حسین)۲ بخشیده روضۀ خودشُ، به اشکِ روضه هایِ حسین کریمِ عالم بود و گذاشت دارو ندارشُ برایِ حسین با جیگر پاره ... با اون تنِ بی حال میخونه از مقتل ... میخونه از گودال ای کشتۀ دور از وطن،دور ازوطن ... وای ای تشنۀ صدپاره تن،ای بی کفن ... وای 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
4_5796515878753272898.mp3
1.14M
‍ ‍ ⚜️🍂⚜️سینه زنی زمینه زیبا _ ویژۀ ایام شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام _ حاج مهدی رسولی⚜️🍂⚜️ ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ ❗️ توجه ❗️: جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ حسن جان ، غریب فاطمه ... از اون شب که فاطمه رفت چشاش شد دریای غربت ... حسین شد ، معنای گریه حسن شد ، معنای غربت ... امامی ، که دریای کرم بود نصیبش ، فقط ظلم و ستم بود همیشه ، دلش لبریز غم بود ... یه عمر از درد و غم بیصدا سوخت غریب و تنها ، بی همنوا سوخت همیشه خون بود قلبی که بین کوچه ها سوخت ... حسن جان ، غریب فاطمه ... غم و درد و اشک چشماش همیشه داشت بوی مادر حسن دیده ضرب سیلی چه کرده با روی مادر تو خونه ، گلی پر پر ندیده پر از اشک ، چش خواهر رو دیده رو خاکا ، خودش مادر رو دیده ... خودش دیده که مادر زمین خورد یه عمر از این غم خوابش نمیبرد همین غم ها باعث شد که مثل لاله پژمرد ... حسن جان ، غریب فاطمه ... شاعر : بهمن عظیمی @majmaozakerine
اشکهایش به مادرش رفته سینه ی پر شراره ای دارد نه! به یک طشت اکتفا نکنید جگر پاره پاره ای دارد از علی هم شکسته تر شده است! علتش کینه ها، حسادت هاست غربت چشمهای مظلومش سند محکم خیانت هاست خواهرش را کسی خبر نکند مادرش خوب شد که اینجا نیست لخته خونها سرِ لج افتادند هیچ طشتی حریف آنها نیست از غرور شکسته اش پیداست صبر هم صحبت ِ دل ِ آقاست نه! من از چشم سم نمی بینم کوچه ای شوم قاتل آقاست کوچه ای تنگ ،کوچه ای تاریک شده کابوس هر شب ِ آقا برگه را پس بده...نزن نامرد…. چیست این جمله بر لب ِ آقا؟ از صدای ِ شکستن بغضش چشم دیوارها سیاهی رفت مادرش راه خانه ی خود را تا زمین خورد، اشتباهی رفت تا که باغش میان آتش سوخت میله های قفس نصیبش شد کودکی نه! بگو خزان ِ بهار پیری زود رس نصیبش شد ** نفسش بند آمده ای وای به خدا نای روضه خوانی نیست شکر دارد که گوشه ی این طشت لااقل چوب خیزرانی نیست شاعر : وحید قاسمی امام حسن (ع) روضه
‍ ✅ شهادت امام حسن مجتبی ع مداح :سید مجید بنی فاطمه (یارب نصیبِ هیچ غریبی دگر مکن)2😭 دردی که گیسوانِ حسن ع را سپید کرد با صد امید حامی مادر شدم، ولی سیلی زنی امید مرا نا امید کرد * گفت :قدیم کاروان میخواست بره کربلا ، اول می رفتند بقیع رو زیارت می کردند بعد می رفتند کربلا ؛ گوشۀ حرم ابی عبدالله دیدن یه پیرمرد ایرانی شمع روشن کرده گریه می کنه،زیر لب میگه:قربونت برم حرم نداری 😭 آقا جان زائر نداری، قبرت چراغ نداره، اومدن جلو گفتند : این آقا که این همه زائر داره، لوسترای زیبا، حرم به این قشنگی داره گفت:دست از دلم بردار، بقیع بودم اومدم کربلا ، نذر امام حسن ع داشتم یه شمع روشن می کردم ، تا شمع روشن کردم تو بقیع نگهبانای بقیع منو زدند، حالا اومدم نذرم رو حرم داداشش ادا کنم، می خوام بگم:حسین جان!داداشت خیلی غریبه 😭 اما من اینجوری بگم دادت بلندشه: غریب اون کسی نیست که زائر نداره، غریب اون کسی نیست که حرم نداره ، غریب به کسی میگن جلو چشمشش مادرش رو بزنن ، اما چون سن و سالی نداره نمیتونه کاری بکنه ، 😭 آخ مادر ...... یه وقت بی بی زینب س وارد شد دید پاره های جگر حسنش بالا اومده ، روضۀ من همین یه جمله ست ، ها، اینقدر به سر و صورت زد ، یه وقت دید حسن ع سرش رو بالا آورد ، لبها خونیِ ، یه نگاه کرد صدا زد : زینب دیگه راحت شدم😭 دیگه چشمم به اون کسی که جلو راهِ مادرمُ گرفت نمی افته 😭 گریز کربلا وقتی ابی عبدالله نامۀ امام حسن رو باز کرد دید نوشته ، حسین جان! من کربلا نیستم کمکت کنم ، بذار قاسم عوض من بره میدان، چقدحساسه نسبت به حسین ع،...... میخوام دلت رو ببرم کربلا ، با یه جمله خودت میون داره روضه باش...... بعد کوچه ، یه جمله رو می گفتند: (الهی بشکنه دستِ مغیره)2 میونِ کوچه ها بی مادرم کرد *این همیشه ورد زبون بچه های حضرت زهرا س بود ، اما تا رسیدن کربلا این نوحه رو یه نفر عوض کرد ، اونم یه خانمی بود ، هی همیشه می گفت:* الهی حرمله دستت قلم شه کبوتر بچه مو از من گرفتی،حسین....
زبانحال امام حسن (ع) زینبیم نازیله یاتما باجی تز دور ایاقا حسرتیله نظر ائت گل کیمی سولموش یایاقا قطره قطره نجه گور قان دوزولوبدی دوداقا دست ظلمیله باجی نخل امیدیم تالانیب سوزولور قان دوداقیمدان جگریم پارجالانیب گئت بو غملی خبری شیردل عباسمه دئه قوشولوب بلکه حسینیله گله یاسمه، دئه بو یامان حالیمی اما دئمورم قاسمه دئه قاسمیم غصه چکوب گل مثلی سولمالیدی اوچ یاشیندا باجی دنیاده یتیم اولمالیدی بی وفا همسریمین کینه سی اولدی علنی نالیه محشر اولونجا گتورر ظلمی سنی گوزون آچسون باجی، جان اوسته گوررسن حسنی دور دوداقیمده قانا باخ سنوی داغلا باجی یوزومی قبلیه دوندر گوزومی باغلا باجی همسری هر کیشینین محرم اسرار اولدی غملی حالینده الیندن یاپیشوب یار اولدی جعده اما حسنه دشمن غدار اولدی عوض اینکه اولا دنیاده شریک محنیم زهری ایچدیردی من زاره گویردی بدنیم افلاکیان خاکی
‍ ‍ ‍ روضه حضرت محمد(ص) بسم الله الرحمن الرحیم یارحمان ویارحیم یارسول الله بو غمدن کون وامکان آغلادی ایلدون رحلت سنه آیات قرآن آغلادی شهر یثربده اوجالدی گولره آه ونوا بیر طرفده حضرت زهرا دیور ای وای بابا بیر طرفده باش اچیب مولا علی المرتضی علی عمامه نی قویوب یره زهرادولانیر پیغمبرین باشینا عالم معناده عرش حی سبحان آغلادی یا رسول الله شب شهادت امام حسن شب رحلت رسول گرامی اسلام یارسول الله ندن بس اولمادی محشر عیان پنج تن جمع اولدی بیر یرده اولوب اشگوز روان معجرین آلدی اله زهرا ایدوب دادو فغان ایله ناله ایلور خانم دولانور بابا باشینه هر دن دیور بابا بابا سارالان رنگوه قربان بابا زهراگودی او اثناده قاپی دولدی گیمسن دیدی بیرعربم خانم بوردیو بابامین حالی یوخ دی حال ملاقاتی یوخدی دوباره قاپی دولدی خانم آچما دی بیرده قاپینین سسی گلدی بابا گوزلرین آچدی زهرا بالا قاپینی آچ بالا زهرا بیلسون قاپی دوون کیمدی بالا اوملک الموتیدی قابیزل ارواحدی قیز اوشاقین اولا بابینن ارادا بیر محبتی اولار زهرا گلدی یوزون قویدی بابامینن یوزونه خانم گوزونون یاشی توگولور التماس دعا واریمدی ای بوگجه پیغملرین قاپیسینا گلنلر زهرانن گوزنین یاشی توکولور علی آغلیر زهرا آغلیر پیغمبر جان ویرور علی بویورور گوردوم بابا بالا قولا قینه بیر سوز دیدی زهرا تبسم ایلدی علی دیر سورا زهرادن سوال ایلدیم بابان نه بویوردی خانم دیدی عمه اوغلی بابام بیله دیدی زهرا نگران اولما قیزیم اولین کس که گلر یانیمه سن اولارسان بالا بالا بو یاخینیقاگلرسن بابا دیدارینه پیغمبر اجازه ویردی قیزیم آچ قاپینی بو هیچ کسدن اجازه آلماز اما بوردا بیر روضه اورگیمدن گیچدی آی آماده ایلشنلر دیورم یا رسول الله ملک الموت زهرادن اجازه آلدی اما اوچ گون سندن صورا بالاون قاپیسینا اوت ویردیلا اوشیوز 300 جماعت علینون قاپیسینا یاندیردیلا علینین الی قالدی بیلینده زهرانین الی قالدی سینه سینده خانم یواش یواش دیور گل فضه قاپیم یاندی شرار غمه یاندیم سقط اولدی بالام محسن اوزوم ده یارالاندیم خانم غش ایلدی بیر زماندان صورا گوزون آچدی گوردی علینی آپاردی لار اپارمیون عم اوغلومی وفالیم دوزمرم آچون عم اوغلومون قولون یارالیم گلنمرم خانم گوردی علی گیدور اما حسن آغلیرحسین آغلیر گوزلرین آچدی خانم باخدی بیراز صاق صولونا عاشقانه ایلدی تکیه حسینون قولونا دیدی اوغلوم گوزون آچ باخ بو شرافت یولونا بو یولون قانه باتان مقتلی وار سنگری وار اوخی وار قمچی سی وارنیزه سی وارخنجری وار خانم گودی اوبالاجابالانین گوزلریندن یاش جاری ایله یواش یواش دیور ننم لایلای بالانی باسدی باغرینا اوغول منه لایلای دیگون دیللره زهرا قربان مهربان لهنوه گوفتاروه دنیا قربان گوزلروندن توکولن یاشلی را دریا قربان دیدی گون لایلایا گوز یاشیمی گوزدن سیخارام عوضین گلم اوغول کرب بلاده چیخارام بامداحی استاد طالبی
متن روضه شهادت امام رضا علیه السلام از نوای محمدرضا طاهری عجیب نیست که در سینه غصّه مهمان است شب فراق شده ؛ حرف حرف هجران است  به چشمهمهمزدنی این دو ماه هم رفت و بهار گریه هم امشب رو به پایان است به این فراق بگرییم و یا به دوری ِتو بگو چه کار کنم درد و غم فراوان است  از این لباس جدا گشتن آنقدر سخت است که در برابر این هجر ، مرگ آسان است  مرا حلال کن آقا که باز زنده وام و هنوز در تن من بین روضه جان جان است  محرم و صفر ما تمام آزمایش و همیشه ابر نگاه تو غرق باران است آقامون فرمود: یا جدّا شب و روز برات گریه می کنم  تو فاطمیه‌ات این روزها شروع شد روز دوشنبه ای بوده است ، آقا رسول خدا از دنیا رفت ، بی بی زینب کبری (س) می فرمایند: روز دوشنبه اومدند ، در خونه ی مارو آتیش زدند. یعنی هنوز بدن رو زمین بود ، نذاشتند بدن رو دفن کنند. فرمود: اباصلت دارم وارد کاخ مأمون میشم ، موقع برگشت ، اگر دیدی عبایم روی سر انداختم ، بدون او به مقصدش رسید ، کار منم از کار گذشته ، همه چیز و می دونه امام رضا ، اما مأمور ِ به صبر ِ داره وارد میشه ، اباصلت میگه: دل تو دلم نبود ، هی میگفتم: خدا نکنه بلایی سر آقام بیآد ، چنین که در باز شد ، بند دلم پاره شد ، یه وقت دیدم آقا عبا رو روی سرش انداخته ، میان اهلبیت همه رو مسموم کردند ، غیر از ابی عبدالله و حضرت زهرا سلام الله علیها ، رسول خدا رو هم مسموم کردند ، امام صادق فرمود: اون دو زن خبیث رسول خدا رو مسموم کردند ، اما میان همه ، این سمی که به امام رضا داد یه چیز ِ دیگه ای بود ، هیچ کدومشون اینقدر سم سریع در بدنشون اثر نکرد ، اباصلت میگه: تا در باز شد دیدم امام رضا تعادل نداره ، از قدم اول دیدم هی رو زمین می خوره. میان کوچه عبای مطهرش افتاد ز درد بال و پری زد ولی پرش افتاد دوباره کوچه ی باریک و سنگ های زمین مواظب است نیوفتد ، نه آخرش افتاد نهاده است به دیورا شانه هایش را اگر چه تکیه زده باز پیکرش افتاد بلند شد به سر ِ زانویش زمین نخوراد چه کرده است زهر که این بار با سرش افتاد الهی برات بمیرم آقا ، اباصلت میگه: شمردم پنجاه مرتبه توی این مسیر کوچیکتر ، از کاخ مامون تا حجره ی امام رضا چند قدم بیشتر راه رفت ، پنجاه مرتبه هی رو زمین افتاد ، هیچ صدا میزنه: وای مادرم ، بعضی دست رو جیگر میذاره ، صدا میزنه: آی جیگرم نشد صدا بزند یک نفس جوادش را که زهر آمد و بر جان حنجرش افتاد حضرت معصومه (س) خیلی آرزو داشت ، بیاد بالای بدن برادر ، باید بگیم: بی بی خوشبخت نرسیدی ، چند یه قدم از زینب عقب تری ، هر چند اگر می رسیدی خراسان کجا ، کربلا کجا ، آخه اینجا که دیگر سر داداشت رو نمی کرد دیدی. رسید یک طرف ِ حجره بر زمین غلتید درست مادر او سمت دیگرش افتاد نبود تشت به پیشش ولی یقین دارم که تکه های جگر در برابرش افتاد گریست دامنش از پاره ی جگر پر شد تا لباسش خون آلود شد یاد ِ کجا افتاد؟ که یاد ِ خاطره ی گریه آورش افتاد تمام حجره پر از روضه های محسن بود همین که خانه پر از شعله شد درش افتاد باید هم امام رضا یاد این روضه باشه ، آخه شهادتش با خونه آتیش زدن مادرش یکی شد شکسته شد در و یک ضربه میخواد را هل داد همین که محسنش افتاد مادرش افتاد رسید کاسه ی آبی و حسین گفت و حسین دوباره لرزه به لب های مضطرش افتاد دیدن زیر لب داره روضه میخونه: ای تشنه لب حسین عشق زینب حسین بی پیروهن حسین فرمود امام رضا علیه السلام: یا ابْنَ شَبِیبٍ: إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فابابکِ لِلْحُسَیْنِ. اى پسر شبیب! اگر خواستی براى چیزى گریه کنى براى امام حسین (ع) گریه کن! .. یعنی شب شهادت من ِ امام رضا هم بگو: حسین…
از سراپای مدینه گِل غم می ریزد روضه شهادت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اشک از دیده ی غم بار حرم می ریزد از نگاه  نگران  برق اِلم می ریزد خوب پیداست که باران ستم می ریزد آه آرامش زهراست بهم می ریزد سایه ی خنده از این گلکده کم کم برود یا قرار است که پیغمبر اکرم برود نور از خنده لبهای ترش می بارید از گرفتاری امت به جزا می ترسید گفت :شیعیانم، امتم؛ قربونت برم که یک بار مارو نفرین نکردی. انبیاء همه نفرین که کردن، زیرو رو شد عذاب اومد، گرفتار شدن؛ اما رسول اکرم، خدا فرمود: نفرینشون کن؛ گفت :گناه دارن نمی فهمن، پیشنهاد نفرین رو خدا به پیغمبر داد. همونطور که امیرالمومنین، دیگه علی فاطمه رو از دست داده بود، عطر نزد بعد از بیست و پنج سال، گفتن آقا عطر می زنی؟ فرمود: نه من عزادارم فاطمه رو از دست دادم. نفرین امیرالمونینم گوش بکنید، میگه پیغمبر رو در عالم رویا دیدم ،علی جان چطوری؟ گفتم: آقا جان خسته شدم از دست اینا. اینقدر لجبازن؟ فرمود: نفرینشون کن؛ خدا منو از اینا بگیره یکی مثل خودشون بهشون بده. این کوفه به همین نفرین دچار شد، یعنی امیرالمومنین ظرفیت همه بلاهای دنیا رو داره نور از خنده لبهای ترش می بارید از گرفتاری امت به جزا می ترسید در به در درپی ارشاد بشر می گردید مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید در دلم شور عجیبی است، نمی دانم چیست در گلو بغض غریبی است، نمی دانم چیست دخترت زار به سر می زند، ای وای دلم در دلم غصه شرر می زند، ای وای دلم پدرم حرف سپر می زند، ای وای دلم حرف از داغ پسر می زند، ای وای دلم یک نفر آمده در می زند، ای وای دلم دل بریدن ز تو بابا به خدا آسان نیست  بعد تو واسطه ی وحی خدا با ما کیست این جوان کیست که از دیدن رویش در دل در زدن جوان رعنا و زیبا رویی پشت دره، حضرت عزرائیل بود، عزرائیل هم در این خونه رو میزنه بی اذن وارد نمی شه.... این جوان کیست که از دیدن رویش در دل غصه داخل شده و خنده ز لب شد زائل آه یا رب شده انگار صبوری مشکل گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل با اجازه بگذارید بیایم داخل با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد پرده از صورت پوشیده خود یک سو زد مژده ای رحمت رحمان که سحر نزدیک است ای رسول مدنی وقت سفر نزدیک است شب بیچارگی نسل  بشر  نزدیک  است به علی هم برسان روز خطر نزدیک است و قت آتش زدن یاس و تبر نزدیک است پدر آماده رفتن به سماوات ولی نگران است برای غم فردای علی تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد  نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد آه از سینه ی افلاک بر آمد هیهات به علی فاطمه را باز امانت می داد داشت اما خبر از قصه زهرا ای داد این همه بی کس ای وای سرم درد گرفت دل سرشار غم و شعله ورم درد گرفت او ز فردای حسین و حسنش داشت خبر از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر ازبه آتش  زدن یاسمنش داشت خبر  از غم حیدر خیبر  شکنش  داشت خبر از حسین و بدن بی سرش داشت خبر اشک از دیده فرو ریخت و روحش پرزد پر زد و دختر مظلومه او بر سر زد این اسلام با محرم و صفر زنده است، یهود می دونست اسلام میاد و همه دنیا رو می گیره یهود میدونست یه پیغمبر می یاد خاتم پیغمبرانه، این پیغمبر کاری می کنه کارستون، همه دین ها در دینش خلاصه می شه ،این رو می دونستن بشارت ها در تورات  و زبور داده شده بود؛ می دونستن پیغمبر فعالیتش تو مکه نمی گیره چند صد سال قبلش رفتن دو مدینه جا گرفتن، اینا آماده بودن به موقع ضربه رو بزنن. از علی هم نقره داغ شده بودن، در خیبر کنده بود، بعضی ها می گن چرا روز دوشنبه، اینقدر برنامه ریخته بودن، با هوچی گری اومدن بیعت گرفتن، چون بیشترین جمعیت یهود روز دوشنبه، دوشنبه بازارشون تو مدینه بود، همه جمع شدند اون روز رفتند در خانه رو آتش زدند. مهربانترین مادر عالمه، مادر اربامه، مادر امام زمانه، همه زندگیمه فاطمه، آی خدا تو شاهد باش، منو تیکه تیکه کنن یه ذره از محبت فاطمه دست نمی کشم، من با محبت زهرا زنده ام ؛ جمعیت زیادی از یهود جمع شدند دیدن علی رو دارن می برن، همین که کمبرند علی رو کشید حریف نشدن، از یه طرف فاطمه با قوت الهی نه قوت بشری، کمربند مولا رو کشید. همه نامردا رو زمین ریختند، آی کینه به دل گرفتن علی رو رها کردند، با قلاف و تازیه با تمام کینه ها زدند، مادر زیر دست و پا گم شد. اینجا یه جا یهود داشتند نگاه می کردند، یک جا هم زینب تو محله یهودیا همه سنگ برداشتند ای حسین... امام سجاد فرمود: هفت تا مصیبت به ما وارد شد تو شام، بالاترینش این بود ما رو از محله ی یهودی ها بردن، اونقدر سنگ زدن سر بابام از رو نیزه افتاد، حسین....  
️توسل و مناجات _ویژۀ ایام زیارت مخصوص حضرتِ علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ حاج مهدی سماواتی ⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️ من کیستم گدایِ تو یا ثامن الحُجَج شرمندۀ عطایِ تو یا ثامن الحُجَج بلله نمیروم برِ بیگانگان به عجز تاهستم آشنایِ تو یا ثامن الحُجَج از کارِ من گره نگشاید کسی مگر دستِ گره گشایِ تو یا ثامن الحُجَج دار الشفاست کویِ توو خود تویی طبیب دردِ من و دوایِ تو یا ثامن الحُجَج رضاجان ... رضا جان ... دیوانه ام اگر که بهشت آرزو کنم ... آیم اگر به کویِ تو یا ثامن الحُجَج رضاجان ... رضا جان ... خدا لعنت کنه اونایی رو که قدرِ تو رو ندونستند آقای من ... کاری کردن میان حجره افتاده بود ... «يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيم» ... مثلِ مار گزیده به خودش می پیچید ... صدا میزد جگرم .... مگه میشه تو اون حال یادِ جدِ مظلومش حسین (ع) نبوده باشه ... طرفِ راستِ صورتش روی خاک ... لباش مثلِ دو چوبِ خشک بهم میخورد ... «اِسقُوني شَربَةً مِنَ الماء» .... حسین جان .... حسین جان ... «اِسقُوني شَربَةً مِنَ الماء فَقَد نَشِفت كَبِدي» ....جگرم از تشنگی میسوزه ... یه وقت دیدن ده نفر آمدن ، ظرف هایِ آب آوردن ، تا رسیدن کنارِ گودی قتلگاه ... مقابلِ چشمِ این آقایِ لب تشنه ... غریب ... مظلوم ... آب ها رو ، رو زمین خالی کردن ... حسین ...... خدایا به لبهایِ خشکیدۀ عزیزِ فاطمه و بحقِ شش ماهه اش علی اصغرش فرج امام زمانمون برسان ... گر آب ندارد پدرِ مظلومم ور شیر ندارد مادرِ محرومم از آب گذشتم و نمی خواهم شیر بیرو ن بکشید تیر از حلقومم .... حسین .....