eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.5هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
377 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسن عسکری(ع) - شهادت آقای سامرا چقدر ناتوان شدی خیلی شبیه مادر خود قدکمان شدی عمری اسیر طعنه و زخم زبان شدی تبعیدی مجاور یک پادگان شدی آه ای بهار زرد و خزانی تو میروی چون مادرت زمان جوانی تو میروی دور از مدینه حضرت جانان چه میکنی؟ یوسف،جدا ز خیمه کنعان چه میکنی تنها غریب گوشه زندان چه میکنی ابن الرضا به حلقه شیران چه میکنی حتی درندگان به تو تعظیم میکنند اینجا تو را نیامده تکریم میکنند دور از مدینه ای سفرت سخت میگذشت ای آسمان به بال و پرت سخت میگذشت باگریه ها به چشم ترت سخت میگذشت آقا چقدر بر جگرت سخت میگذشت بغصی شکسته داری و فریاد کوچه ای هی میخوری زمین و ولی یاد کوچه ای گرچه غریب بودی و کس سوی تو نرفت شکرخدا که میخ به پهلوی تو نرفت شعله سراغ پیچش گیسوی تو نرفت اینجا غلاف بر روی بازوی تو نرفت آتش کسی به خرمن نیلوفرت نزد اینجا کشیده کس به روی همسرت نزد تو ضعف میکنی پسرت گریه میکند مهدی رسیده و به برت گریه میکنند خاکی شده است موی سرت گریه میکند این ظرف آب بر جگرت گریه میکند برروی دامن پسرت دست و پا مزن اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن آقا سلام بر تو و دریای تشنه ات این کاسه میخورد روی لبهای تشنه ات یاد حسین می دمد از نای تشنه ات دادی سلام بر لب بابای تشنه ات خونابه گرچه از دهنت ریخته شده آلاله روی پیرهنت ریخته شده شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد چکمه به روی پیکرتو بی امان نخورد سرنیزه ای نیامد و روی دهان نخورد شکرخدا که تو کفنی داشتی حسن بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن بی تو وقار خواهر تو مستدام ماند با احترام آمد و با احترام ماند پوشیده از نگاه خواص و عوام ماند وای از زنی که در وسط ازدحام ماند... احساس های خواهری اش لطمه خورده بود حتی غرور روسری اش لطمه خورده بود @majmaozakerine
امام حسن عسکری(ع) - شهادت مهدى بیا كه رفتنیَم، راهِ چاره نیست جُز تو، به آسمانِ ولایت ستاره نیست آبى به كام خُشکِ منِ تشنه لب رسان در كارِ خِیر، حاجتِ هیچ اِستخاره نیست بِنشین كنارِ بسترم اى میوه ى دِلَم فُرصت به قَدرِ دیدنِ رویت دوباره نیست آه از دَمى كه حضرتِ حیدر به خانه دید در گوشِ مادرم اثر از گوشواره نیست مهدى بِدان كه بِین مُصیباتِ كربلا جانسوزتر زِ حَلقِ پاره ى آن شیرخواره نیست جَدّ غَریبِ من، بَدَنش پاره پاره شُد امّا به گردِ من خبَرى از سَواره نیست @majmaozakerine
🏴سبک زمزمه یا واحد سنگین شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و گریز به کربلا 🏴بند اول هوای سامراتو کرده این دل اما زیارتت شده یه مشکل نذار بمونه داغ اون (تو قلب سائل)۲ بذار کبوتری بشم رو گنبد اگر چه سائلم یه سائلِ بد پر میگیرم از صحن تو (تا شهر مشهد)۲ به قلب من تو دلبری مولا امام عسکری چرا منو به سامرا نمیبری نوکرتم دریاب آقا تویی برام ارباب آقا مسبب الاسباب آقا 《مولا امام عسکری》 🏴بند دوم تو قلب من غمت زده جوونه توام غریب واقع شدی تو خونه شدی تو خونه زندونی (گرفتی بونه)۲ شنیدم آقا که به حج نرفتی از زهر معتمد آروم گرفتی از این نامردا تو چقدر (طعنه شنفتی)۲ از همه دلبرا سری مولا امام عسکری چرا منو به سامرا نمیبری سامرای تو جنتم با پسر تو بیعتم خوشنود از این ولایتم 《مولا امام عسکری》 🏴بند سوم خبر دارم چقدر تو زجر کشیدی خیری از این زمونه تو ندیدی از پسرت مهدی چجور (تو دل بریدی)۲ داشتی میسوختی از آتیش کینه سامرا شد برای تو مدینه به یاد مادر میزدی (دائم به سینه)۲ دائم به یاد کوچه ها میخوندی روضه بیصدا میگفتی زیر لب که مادرم بیا مادر اسیر محنتم منم تو شهر غربتم به یاد تو ناراحتم 《مادر بیا مادر بیا》 🏴بند چهارم تشنه بودی برا تو آب آوردن تو رو به مجلس شراب نبردن ولی سر جد تو رو (رو نیزه بردن)۲ با احترام تو رو به خاک سپردن برای جدت نعل تازه بردن شمشیر و نیزه واسه ی (جدت آوردن)۲ اقوام فتنه کشتنش به زیر دشنه کشتنش بهش ندادن آب و تشنه کشتنش مظلوم کربلا حسین ذبیح بالقفا حسین سردار سرجدا حسین 《مظلوم حسین مظلوم حسین》 🎤با نوای زیبای کربلایی سید ناصر اسماعیل نسب 🏴حسینیه خدام الزینب (س) ✍کربلایی امیرحسین سلطانی
1_1220857068.mp3
6.81M
واحد امام حسن عسکری کربلایی ناصر اسماعیلی
mirdamad_shahadat_Askari_2.mp3
1.65M
|⇦•سیرتش نه در حقیقت... و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس سیدمهدی میرداماد •ೋ
|⇦•سیرتش نه در حقیقت... و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس سیدمهدی میرداماد •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● سیرتش نه در حقیقت صورت دنیایی اش ماه را شرمندۀ خود میکند زیبایی اش میچکد نهج البلاغه از لب پایینی اش میرسد آیات قرآن از لب بالایی اش لحظه لحظه خیر او حتما به مردم میرسد آن کسی که جامعه بوده دَمِ لالایی اش جامعه عجل فرج به به چه تلفیقی شده است نسبت فرزندی اش با نسبت بابایی اش سیزده دیگر برای هیچ روزی نحس نیست یازده در ذکر، بالا میرود کارایی اش نوکر اربابم و یک بخش از آقایی ام بی برو برگرد دارد ریشه در آقایی اش طعم توحید و امامت را به هم آمیخته نیمه ی مَکّیِ او، با نیمِ سامرّایی اش هر قدر که خسته باشی بعد از آن دیوارها رو براهت میکند یک استکان از چایی اش از حرم برگشته میداند که وقتِ بازگشت چاییِ دوم دو چندان میشود گیرایی اش چون که تنها میروی هرگز به سامرا نرو چون خجالت میکشد تنهایی از تنهایی اش
samavati_shahadat_Askari.mp3
4.74M
|⇦•بر دیده ي ما ضیا بده... و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس حاج مهدی سماواتی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•●
"أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ" "بِسم الله الرَّحمن الرَّحیم" "اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً" "وَ صِلِ اللّهُمَّ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُ، وُصْلَةً تُؤَدّى إِلى مُرافَقَةِ سَلَفِهِ" "اَللّهُمَ سَرّحْنى عَنِ الهُمومِ وَالْغُمُومِ ووَحْشَةَ الصّدرِ وَ وَسْوَسَةِ الشَّيطان" بر دیده ي ما ضیا بده مهدی جان بر سینه ي ما صفا بده مهدی جان دورِ سر مادرت بگردان چیزی آن را صدقه به ما بده مهدی جان "يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ" *روزِ شهادتِ پدرِ بزرگوار شماست، اومديم بگيم:...* تسلیت ای حجّتِ ثانی عشر، یاین الحسن زود بود از بهر تو داغ پدر، یابن الحسن *پنج يا شش ساله بودي داغِ بابا ديدي...* قلبِ بابت از شرارِ زهرِ دشمن آب شد سوخت جسم و جانش از پا تا به سر، یابن الحسن کودک شش ساله بودی بر پدر خواندی نماز ریختی از چشم خود، خونِ جگر، یابن الحسن زود گَردِ بي كسي بر ماهِ رخسارت نشست زود کردی جامه ی ماتم به بر، یابن الحسن طفل بودی پیش چشمت چشمِ بابا بسته شد تو نگه کردی و او زد بال و پر، یابن الحسن *لحظاتِ آخر فرستاد دنبالِ ميوه ي دلش، زهر به نازنين بدنش وارد شده، جگر ميسوزه، لرزش به نازنين بدن افتاده، تا چشمش به مهديش افتاد، فرمود: "يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِهِ اِسْقِنِي الْمَاءَ فَإِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي" يه جرعه آب بهم بده، ديگه دارم مي ميرم، ظرفِ آب رو داد به بابا..."حسيني ها، كربلايي ها!" بگيم آقا! كاش كربلا هم بودي، لحظه اي كه جَدِّ مظلومت ناله ميزد: "اِسْقُونِي شَرْبَةً مِنَ الْمَاءِ" يه جرعه آب به لبِ خشكيده اش مي رسوندي، مولايِ من، يابن الحسن!...خيلي دلم ميخواد اين روايت غلط بوده باشه، ده نفر ديدن، و شنيدن چي داره ميگه ابي عبدالله، رفتن آب هم آوُردن، اما تا رسيدن كنارِ گوديِ قتلگاه، آبها رو رويِ زمين خالي كردن، حسين... دلت رفته كربلا، اين سلام رو بده: "اَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلات" سلام بر آن لب هاي خشكيده" أَلسَّلامُ عَلَي الْخَدِّ التَّريب، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيب، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیب" سلام بر اون لب و دنداني كه چوبِ خيزران خورد،حسين.... " صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه...صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَی قَلبِ زِینَبِ الصَّبور وَ لِسانَها الشَّکور، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَي الباكينَ عَلَیْکَ یا ذَبیحَ العَطشان" "اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج،اَللّهُمَّ عَجِّل لِحُجَّتِكَ الظّهور،اَللّهُمَّ عَجِّل لِامامَ الزَّمانِ القيام"
در بسترش نشسته فقط آه می کشد با چشم خیس نالۀ جانکاه می کشد در بسترش نشسته سرش درد می کند می سوزد از درون جگرش درد می کند یک عمر می شود که غمی بین سینه داشت در سر هوای رفتن شهر مدینه داشت این عمر کم به غربت و تبعید سر شده با ظلم و جور و کینه و تهدید سر شده عمرش میان حلقۀ عدوان گذشته است یعنی میان غربت و زندان گذشته است هر چند بی توان شد و بی حال و خسته بود لبهای خشک و تشنۀ خود را ز هم گشود فرمود لحظه ای پسرم را بیاورید مهدی کجاست تاج سرم را بیاورید شب می رسد دوباره بیار آفتاب را در پای بسترم برسان عشق ناب را ناگاه مخفیانه و دور از نگاه ها سر زد در آسمان حسن ماه ماه ها آمد کنار بستر بابا نشست و بعد... بغضش به حال غربت بابا شکست و بعد دارد وصیت پدر آغاز می شود دارد زمان گفتن صد راز می شود با احتضار و حال و هوای غروبی اش دستی کشید بر روی صندوق چوبی اش می خواست تا عبای پیمبر در آورد عمامه و قبای پیمبر درآورد می دید در رخ پسرش اقتدار را می داد دست مهدی خود ذوالفقار را ناگاه علت غمِ دائم شد آشکار اسرار داغ و ماتمِ دائم شد آشکار اینجا غمی به وسعت تاریخ جلوه کرد در آن نگاه غمزده یک میخ جلوه کرد بر یادگار عصمت و پاکی نگاه کرد بر لاله های چادر خاکی نگاه کرد خون در جوار چادر زهرا چه می کند؟ هیزم کنار چادر زهرا چه می کند؟ فرمود از غم دل ما زار گریه کن از غصه های حیدر کرار گریه کن بر مادری که پشت در افتاد بر زمین بر جرأت و جسارت مسمار گریه کن هنگام روزه داری ات ای میوۀ دلم با یاد مجتبی دم افطار گریه کن بر آن کسی که در وطنش هم غریب بود بر آن امیر بی کس و بی یار گریه کن بر پیکر فتاده به دریای علقمه بر حسرت نگاه علمدار گریه کن آخر پدر به سمت لباسی اشاره کرد شرح مصیبت بدنی پاره پاره کرد برکشتۀ فتاده به گودال گریه کن بر آن تن شکسته و پامال گریه کن بر خواهری که آمده گودال قتلگاه رفته کنار پیکرش از حال گریه کن بر چشم خونفشان علمدار کربلا بر زخم دست ساقی اطفال گریه کن ناله بزن به پیکرِ زیر و زبر شده فرمود گریه کن به تن مختصر شده .