eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
41.1هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
379 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5857024735228987004.mp3
8.87M
🔉 گزارش صوتی مادرم و دیدو شعررضانصابی جواد بوربورمجید مراد زاده 🔺هیئت عمه سادات س همدان 🔹به نفس : کربلایی امید حسنی 💠 شور لطمه زنی
وصایای حضرت زهرا (سلام الله علیها) به امیرالمؤمنین (علیه السلام)   منبع: روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ابن فتّال نیشابوری، ج‏۱، ص۱۵۰-۱۵۱٫ ثُمَّ مَرِضَتْ مَرَضاً شَدِیداً فَلَمَّا نُعِیَتْ إِلَیْهَا نَفْسُهَا دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ وَجَّهَتْ خَلْفَ عَلِیٍّ وَ أَحْضَرَتْهُ فَقَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ إِنَّهُ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیَّ نَفْسِی وَ إِنَّنِی لَأَرَى مَا بِی لَا أَشُکُّ إِلَّا أَنَّنِی لَاحِقَهٌ بِأَبِی سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ أَنَا أُوصِیکَ بِأَشْیَاءَ فِی قَلْبِی قَالَ لَهَا عَلِیٌّ أَوْصِینِی بِمَا أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ ثُمَّ قَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی فَقَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَکِ غَداً بِمُخَالَفَتِی فَقَدْ عَزَّ عَلَیَّ بِمُفَارَقَتِکِ وَ بِفَقْدِکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهُ جَدَّدَ عَلَیَّ مُصِیبَهَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکَ وَ فَقْدُکَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ مِنْ مُصِیبَهٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَهٌ لَا عَزَاءَ عَنْهَا وَ رَزِیَّهٌ لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَهً وَ أَخَذَ عَلِیٌّ رَأْسَهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أَوْصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِی وَفِیّاً أُمْضِی کُلَّ مَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی ثُمَّ قَالَتْ جَزَاکَ اللَّهُ عَنِّی خَیْرَ الْجَزَاءِ یَا ابْنَ عَمِّ …. أُوصِیکَ یَا ابْنَ عَمِّ أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکَهَ صَوَّرُوا صُورَتَهُ فَقَالَ لَهَا صِفِیهِ إِلَیَّ فَوَصَفَتْهُ فَاتَّخَذَهُ لَهَا فَأَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ فِی وَجْهِ الْأَرْضِ ذَلِکَ وَ مَا رَأَى أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا عَمِلَ أَحَدٌ ثُمَّ قَالَتْ أُوصِیکَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ أَعْدَائِی وَ أَعْدَاءُ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَنْ لَا یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ ثُمَّ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا ترجمه: سپس فاطمه سخت بیمار شد و چون احساس به فرا رسیدن مرگ خویش کرد، ام ایمن‏ و اسماء بنت عمیس را احضار فرمود و کسى را به دنبال على‏ (ع) فرستاد و چون على (ع) آمد، به او گفت: اى پسر عمو! احساس مى‏کنم که مرگ من فرا رسیده است و چنانم که تردید ندارم به اینکه هر ساعت به پیوستن به پدرم نزدیک‏تر مى‏شوم و اکنون به چیزهایى که در دل دارم ترا وصیت مى‏کنم. على علیه السلام فرمود: اى دختر رسول خدا! به آنچه مى‏خواهى وصیت کن، و کنار بالین او نشست و هر که را در خانه بود، از خانه بیرون کرد. سپس فرمود: اى پسر عمو! مى‏دانى که هرگز دروغ نگفته‏ام و از هنگامى که با یک دیگر زندگى مشترک داریم با تو مخالفتى نکرده‏ام. على فرمود: پناه بر خدا که تو به احکام خدا داناتر و پرهیزکارتر و بهتر از آنى و بیشتر از آن از خدا مى‏ترسى که من فرداى قیامت بتوانم بگویم که مخالفتى با من روا داشته‏اى و مفارقت و از دست دادن تو بر من سخت گران است، ولى افسوس که از این جدایى چاره نیست و به خدا سوگند با مرگ تو مصیبت از دست دادن پیامبر (ص) بر من تازه مى‏شود و مرگ تو و از دست دادن تو مصیبتى بسیار بزرگ است، ولى همگان از خداییم و همگان به سوى او باز گردنده‏ایم و این مصیبت چه سخت و درد انگیز و دشوار و اندوه افزاست. و این اندوهى است که چیزى مایه تسکین آن نیست و هیچ چیز آن را جبران نمى‏کند، و ساعتى هر دو گریستند و على (ع) سر فاطمه (ع) را بر سینه نهاد و گفت: به آنچه مى‏خواهى وصیت کن که به هر چه وصیت کنى رفتار خواهم کرد و فرمان تو را بر خواسته خود ترجیح مى‏دهم. فاطمه (ع) فرمود: وصیت مى‏کنم براى حمل جسد من تابوتى بسازى که تصویر آن را دیدم و فرشتگان نشانم دادند. على گفت: چگونگى آن را توصیف کن، و فاطمه براى او توصیف کرد و على چنان تابوت و سریرى فراهم کرد، و این نخست تابوتى بود که ساخته شد و پیش از آن کسى چنان فراهم نساخته بود. فاطمه (ع) سپس فرمود: به تو وصیت مى‏کنم که هیچ یک از این کسان که بر من ستم روا داشتند و حق مرا گرفتند، در تشییع جنازه‏ام حاضر نشوند که آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدایند و اجازه مده که هیچ یک از پیروان ایشان هم شرکت کنند و چون چشمهاى مردم به خواب
رفت و آرام گرفت، مرا در نیمه شب به خاک بسپار. و در این هنگام فاطمه که درودهاى خداوند بر او و پدرش و شوهرش و فرزندانش باد رحلت کرد.
یه چیزی بگو منم حسنت دیگه کسی نیست بزنه باز لگد به تنت قسم به همین چشای پر آب دیگه نمیذارم بسوزوننت یه حرفی بزن آخه چرا سرده همه بدنت مادر اگه میشه یه بار دیگه برگرد چجوری میشه بی تو زندگی کرد بی خداحافظی رفتی و هر روز میمیرم از این درد من بی تو نمیتونم من بی تو نمیمونم من راز مگو دارم پریشونم **** نگاهی بکن با مهر چشات حسینه گذاشته با گریه سر کف پات یه چیزی بگو با مهر صدات یه حرفی بزن تا حسین نمرده برات تو رو جون من بمون پیشمون ای حسین به فدات مادر میبینه زینب با گریه من رو تو بغلش داره سه تا کفن رو میگه بهش دادی یادگاری یه پیرهن رو الان کف پات اما تو قصه عاشورا رو دامن تو میشه سر من جدا شاعر: سید مهدی سرخان
Moghadam.Fatemieh2.99.Shab3.04.mp3
4.3M
پناه می برم شبیه بچگی به چادر مادرم جواد مقدم
پناه می برم شبیه بچگی به چادر مادرم اگه میگرده دل من دور سر امام حسن حسینی ام مسلما دعای مادره اگه امام رضایی ام کبوترم هوایی ام یه عمره کربلایی ام دعای مادره منه بی تابو یادتون نره دعای تو دعای حیدره خدا هم با تو مهربون تره تموم مادرا فدای تو فدای مهربونیای تو بهشت من به زیر پای تو پناه می برم شبیه بچگی به چادر مادرم **** میراث تو امام حسین روی لبم سلام حسین اگه شدم غلام حسین دعای مادره حکایت یا فاطمم یعنی شهادت لازمم راز شهید حاج قاسمم دعای مادره شهادتی که باب رحمته قبول شده ترین زیارته تموم حرف تو ولایته سعادت اینه که یه نوکرم از این حسین حسین نمیگذرم باید بشم مدافع حرم پناه می برم شبیه بچگی به چادر مادرم
‍ ‍ . سلام الله علیها ای عرش حق را قائمه ای بر لب ما زمزمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه ای نور حق را منجلی ای کعبه ی عشق علی قربانی راه ولی ای کعبه ی عشق علی یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه ای عرش حق را قائمه... ارض و سما خاک درت شاهان غلام قنبرت حور و ملک در محضرت شاهان غلام قنبرت یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه ای عرش حق را قائمه... گشتی فدا در راه دین جانِ امیرالمؤمنین حق الیقین، حبل المتین جانِ امیرالمؤمنین یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه ای عرش حق را قائمه... ای بنده ی خالق نهاد آیینه ی صبر و جهاد توحیدی و عدل و معاد آیینه ی صبر و جهاد یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه ای عرش حق را قائمه... بانوی مُلک عالَمین الگوی ایثار حسین ای بر نبی نور دو عین الگوی ایثار حسین یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه ای عرش حق را قائمه... ۱۴۰۰ اجرا :آذر ۱۴۰۰ زنجان 👇
▪️🎤زبانحال حضرت زینب(ویژه فاطمیه) محلی مازنی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ تاریکِ شو مه ماره سوی بقیع بوردنه کی و کی بوردنه مقداد و سلمان و عمار و علی بوردنه بعو چتی بوردنه فاطمه ره به سوی قبر نبی بوردنه بعو چتی بوردنه بمیرم مه ماره با روی نیلی بوردنه بعو چتی بوردنه ــــــــــــــــــــ نصف شو شهر مدینه بیه خاموش بی صدا بَیبوم شه ماره فدا مدینه سو دکته ماه بیمو سر بالا بیه پر نور همه جا دنبال تابوت مه مار مه برار دکته راه با امام مجتبی مه جانه ماره ونه پرِ پلی بوردنه کی و کی بوردنه ــــــــــــــــــــ هر ده برار سینه زونه اون تابوت پشت سر مثل دتا کبوتر مثل چلچلا وچه سر بشتنه به زیر پر در غم اون خوش سیَر داغ زهرا هکرده هردتا برار ره اثر هر ده با دیده تر گل باغ مصطفی ره بعو چتی بوردنه کی و کی بوردنه ــــــــــــــــــــ ونه حق ره غصب هکرده دشمن بی آبرو مه پر چشم جلو سیلی و تازیانه بزو وره قوم عدو بشکسه ونه پهلو میون اون در و دیوار بورده ونه تن رو بورده ونه چشم سو بانوی دین ره چتی سوی بقیع بوردنه کی و کی بوردنه شاعر:مرحوم فخرایی ــــــــــــــــــــ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ *آثار مداحی کربلایی میلاد باباجانپور
🍀 بسم االله الرحمن الرحیم روضه در و دیوار شهادت حضرت زهرا سلام الله خانه‌ای که شُده خاکِ سه امامش، جبریل خانه‌ای که نرسد بر سرِ بامش جبریل خانه‌ای که به سویش بود قیامش جبریل خانه‌ای که به درش بود سلامش جبریل صبح‌ها بعدِ پیمبر به ادب می‌آمد تا که نانی ببرد از سر شب می‌آمد آری آن خانه که جبریل گرفتارش بود دست بر سینه همیشه پس دیوارش بود بوسه میزد به در  باز بدهکارش بود نگران پدر و گریه‌ی بیمارش بود دائما از درِ این غمکده خواهش میکرد اهل آن را به درِ خانه سفارش میکرد گفت خانم دو سه روزی است مریض احوال است چند وقتیست که از گریه کمی بی حال است پدرش رفته و سهمش غم و آه و ناله است گفت با در ولی این درب چه بد اقبال است چقدر زود غم آمد شبِ غربت را دید وای،در از طرف کوچه جماعت را دید تازه فهمید همان روز سفارش‌ها را تازه دانست دلیل همه خواهش‌ها را دید در یک طرفش هیزم و آتش‌ها را بعد از آن دید در آن بین کِشاکشِ‌ها را طرفی آتش و هیزم طرفی فاطمه بود طرفی ضربه‌ی چندم طرفی فاطمه بود چند ضربه که به در خورد زِ جایش اُفتاد مادری خم شد و از درد صدایش اُفتاد درِ آتش زده رویِ سر و پایش اُفتاد پدری آب شد از شانه عبایش اُفتاد رحم بر آن تنِ بی تاب نیاورد کسی چادرش شعله ور و آب نیاورد کسی رفت در کوچه کمربندِ علی در دستش تا جدایش بکند گفت بزن بر دستش دخترش داد زد ای وای برادر دستش خُرد شد قامت او از همه بدتر دستش تا که آئینه تَرَک خورد علی را بردند پیشِ دختر که کتک خورد علی را بردند  داغِ غمهایِ جمادی به محرم اُفتاد راه آن مشت حرامی به حرم هم اُفتاد جای یک دست به گلبرک چه محکم اُفتاد آه از آن شعله که اینبار دمادم اُفتاد دختری تشنه‌ی آب است در آتش می‌سوخت دستِ عمه به طناب است...در آتش می‌سوخت (حسن لطفی) ➖🔴