گل من چون تو را در گل بپوشم ؟!!!
ز هجران تو خــــــون دل بنوشم ؟!!!
در ایـــــــام جوانی قسمتم شد ...
که تــــابوت تو را گیرم به دوشم !...
*
دعایی زیر لب دارم شبانه ...
تو آمین گوی ای ماه یگانه !
الهی هیچ مظلومی نبیند ...
عزیزش را به زیر تـــــازیانه !!!
*
بیا با هم نمــــاز شب بخوانیم ...
دعای دل به تاب و تب بخوانیم ...
کتاب قصّه ی غم های خود را ...
نهــان از دیده ی زینب بخوانیم !!!...
*
به خاک افتاده جسم اطهرش بود ...
به روی دامـــــــن فضّه سرش بود ...
میـــــــان آن همه رنج و غم و درد ...
به فکر غصّه هـــای شوهرش بود !
*
غمت برده ز دل تاب و توانم
تو رفتی من چرا بـاید بمانم !
گلویم آنچنـان از گریه بسته ...
که نتوان بهر تو قرآن بخوانم !!!
*
چرا بــال و پر مـا را شکستی ؟
نهــــال بی بر مـا را شکستی
الهـی بشکند قنفذ دو دستت
که دست مادر ما را شکستی ...!!!
*
نگاه نــــــور عینت آتشــــــم زد
تمــــــاشای حسینت آتشم زد
تنت را در کفن پیچیدم آن شب
سکــــوت زینبینت آتشــــــم زد
***
فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد ؟!!!
به طفلی رخت مــــاتم در برم کرد !
الهـــــــــــی بشکند دست مغیره ...
که در این آستــــان بی مادرم کرد !!!
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
کاش در پشت در سوخته مسمار نبود
خانه در سیطره ی افعی و کفتار نبود
مثل شمشیر پدر بودی و در بند غلاف
آه افسوس دمی فرصت پیکار نبود
مرد و مردانه به پای پدرت جان دادی
کارت ای مرد کم از میثم تمّار نبود
شک ندارم که به جز مادرت آن لحظه ی شوم
هیچکس مثل تو در شهر ، علی وار نبود
هیچکس مثل تو از مردم نامردم شهر
اینهمه دلزده و خسته و بیزار نبود
آنقدر خسته که بی آمدنی پر بزنی
آنقدر خسته که یک فرصت دیدار نبود
درد این شهر فقط بغض علی بود و علی
عادت کهنه ی این خطه جز انکار نبود
مادرت گفت: منم! دختر پیغمبرتان
گوش وامانده ی این خطه بدهکار نبود
پشت در خواست که خیبرشکنش حفظ شود
عشق میسوخت ولی باز کسی یار نبود
ثلث سادات جهان کم شد و پروانه شدی
کاش در پشت در سوخته مسمار نبود
کربلا جلوه ی هفتاد و سه تن بود اگر
هیزم و میخ در و آتش و دیوار نبود...
=========
@majmaozakerine
آشيان فاطمه
عاقبت از بند غم شد خسته جان فاطمه
پرگرفت از آشيان مرغ روان فاطمه
گر بسوزد عالمي از اين مصيبت ني عجب
سوخت يکسر زآتش کين آشيان فاطمه
وامصيبت بعد مرگ احمد ختمي مآب
دادن جان بود هردم آرمان فاطمه
آسمان شد نيلگون چون ديد نيلي روي او
خُرد شد از ضربت در استخوان فاطمه
محسن شش ماهه اش در راه داور شد شهيد
ريخت خون در ماتمش از ديدگان فاطمه
نيمه شب بهر تدفينش مهيّا شد علي
عاقبت شد در دل غبرا مکان فاطمه
منع کرد از ناله طفلان را ولي ناگه ز دل
ناله ها زد همسر والانشان فاطمه
اي فلک ترسم شوي وارون که افکندي شرر
از غم مرگش به جان کودکان فاطمه
نيست مرداني نشان از تربت پاکش ولي
مهدي يي آيد کند پيدا نشان فاطمه
* * * محمّد علي مرداني
@majmaozakerine
دست من و عنایت و، لطف و عطای فاطمه
قلب من و محبت و، مهر و ولای فاطمه
طبع من و قصیده، و مدح و ثنای فاطمه
جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه
ببذل دست فاطمه! به خاک پای فاطمه
منم گدای فاطمه، منم گدای فاطمه
فاطمه یی که حق بود، جلوه گر از شمایلش
فاطمه یی که (هل اتی) آمده در فضایلش
فاطمه یی که آسمان، کشیده ناز سایلش
فاطمه یی که شد نبی شیفته ی فضایلش
کجا دریغ می کند، ز من عطای خویش را؟
ز هی کرم، جواب اگر کند گدای خویش را!
عصمت داوری نبود، اگر نبود فاطمه
حلت و کوثری نبود، اگر نبود فاطمه
هیچ پیمبری نبود، اگر نبود فاطمه
احمد و حیدری نبود، اگر نبود فاطمه
آنچه که آفریده حق، بوده برای فاطمه
گفت از آن سبب نبی: من بفدای فاطمه
ای که به قلب عالمی، نقش گرفته داغ تو
ای که پریده مرغ دل، از همه سو سراغ تو
میوه ی مغفرت خورد روح الامین ز باغ تو
نور دهد به دیده ها، تربت بی چراغ تو
قسم به قبر مخفیت، قسم به خاک تربتت
خون، دل پاره پارهام گشته به یاد غربتت
کاش بجای مشعلی، سوزم در کنار تو
کاش چو اشک مخفیت، افتم بر مزار تو
کاش چو چشم همسرت، گردم اشکبار تو
کاش بجای محسنت سازم جان، نثار تو
فیض زیارت تو را، همیشه آرزو کنم
تربت مخفی تو را، هماره شتسشو کنم
ای که خزان شد از ستم، بهار زندگانیت
گشته خمیده سرو قد، به موسم جوانیت
مدینه بعد مصطفی، ندیده شادمانیت
قسم به عمر کوته و، رنج جاودانیت
عنایتی! عنایتی! (میثم) دل شکسته ام
رو به سوی تو کرده ام، دل به غم تو بسته ام
=============
@majmaozakerine
🔹روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها🏴
شاخه ی تاخورده ی یاسم،ازاین گلشن نرو
یا اگر که میروی، باشد! بدون من نرو
خیلی دلش سوخته علی ... آخه صداش کرد ، فرمود خواب دیدم بابامو ... فرمود امروز تو مهمان ما میشی ... علی جان میخواستم چندتا حرف باهات بزنم ... یکی این که منو حلالم کنی ...*
قاتلانت پیش من دارند جولان می دهند(ای روزگار ..عجب روزگاری)
جوشن خوبم ، علی مانده ست بی جوشن نرو
صورت پوشیده ات هم روشنای خانه است
از شب تاریک ما، ای مشعل روشن نرو
هی جوابم میکنی ، هی التماست میکنم
دست من بر دامنت ، ای سوخته دامن نرو
یا زهرا ...
نذرها کرده است زینب تا بمانی پیش ما
فاطمه محض رضای دخترت فعلاً نرو
خاک بر دنیا که از صدیقه شاهد خواستند
کوری کذّاب ها ، ای حجت مطلق نرو
حالا ورق برمیگرده ...
خیر باشد! باز نان پختی و جارو میکنی
قصد رفتن که نداری؛ جان من
بودنت لطف است در خانه ، چه لاغر ، چه مریض
بین بستر گرچه مانده حاله ای از تن نرو
داده ای هر چند به زینب کفن ها را ولی
مانده زهرا جان کمی از کار پیراهن نرو
یعنی پیراهنو امروز تموم کرده ...
کربلا میبینمت در ازدحام نیزه ها ( چه اشاره ای)
با تنِ افتاده بین لشگر دشمن نرو
خنجری با حنجری برخورد کرد اصلاً نبین
یک قدم نزدیک گودال حسین
*وارد خونه شد ... دید داره نان میپزه ... فضه گفت هر چی اسرار کردم ، فرمود فضه جان! روز آخریه میخوام خودم برا بچه هام غذا درست کنم ... لباسهارو شست ، یک یک بچه هارو استحمام کرد ، قشنگ همه رو شانه به موهاشون زد ...
واقعا روز آخریه ، حال مریض خوب میشه ...
مادره دیگه ... واقعا سخته میخواد خداحافظی کنه ... لذا بچه هارو فرستاد ... حسن و حسین رو با امیرالمؤمنین ... زینبین رو فرستاد خونه فامیل یا همسایه ...
فضه! میخوام تنها باشم ... أسما ! میخوام تنها باشم ...
دیدم نماز مغربشو که خوند ، رو به قبله دراز کشید ...
من صورتمو میپوشونم ... بعد از لحظاتی اگر صدایی نیومد ، زود بروید علی رو خبر کنید ...
أسما میگه دیدم صورتو که پوشوند ، سلام کرد بر ملائکه ی مقرّب و بعد سلام بر پدرش نمود و ساکت شد ... دلشوره گرفتم ... هی صداش زدم ...
یا حبیبة الرسول ...
یا زهرا ...
دیدم جواب نمیده ... روپوشو از صورتش برداشتم ... دیدم از دنیا رفته ...
گریبانمو چاک زدم ... دویدم به سمت مسجد برم ... یه وقت در باز شد ... حسنین وارد شدند ... اونها هم معلوم میشه سراسیمه بودند ...
ای أسما ، ای فضه ... بگو مادر ما کجاست ... گفتم مادر خوابیده ، بیایید غذاتونو بخورید ... یه نگاهی به من کرد حسن ، گفت فضه بگو ببینم تا حالا ما کِی بی مادر غذاخوردیم
@majmaozakerine
#روضه
#حضرت_زهرا
آنشب كه مهتاب مدينه گشت خاموش
عرش خداشددرعزاي او سيَه پوش
ميآمد آنشب نالهٔ زارِ مدينه
مي شست دستي جسم دلدارمدينه
مَردي كه آنشب لحظهٔ حساس اوبود
آندم زمان غسل ودفن ياس اوبود
دستان اولرزان ويك زن آب ميريخت
آتش به جان دختري بيتاب ميريخت
آه وفغان كودكانش بي صدا بود
درلرزش ازاين صحنه هاعرش خدابود
مردي كه ميگفت آه رابايدنهان كرد
دربين غسلِ همسرش ناگه فغان كرد
بي شك تماشاكردپهلوي شكسته
هم بازوي از تازيانه گشته خسته
بندِكفن رابست وطفلان راصداكرد
بزم عزاداريِ آنان را به پا كرد
برجسم مادرآن يتيمان ناله كردند
گريه براي ياس هجده ساله كردند
ناگه بُرون شدازكفن دستان مادر
آن كودكان خسته رابگرفت دربَر
گوياكه مادركودكانش خواب ميكرد
قلب پدر را ذره ذره آب ميكرد
صُبحي كه مادر عزم ترك خانه ميكرد
بار دگرگيسوي دخترشانه ميكرد
آنروزهازهرا(س) هميشه در دعابود
ذكرِدعايش مرگ ازسوي خدابود
وقت اجابت بودآنشب آن دعارا
ميرفت از پيش علي ع اُم ابيها
پژمرده گل راباغبان بر دوش ميبُرد
شمع وجودِخويش راخاموش ميبرد
تا گردد از چشم همه آن گنج پنهان
ازقبرِ زهرا س دست احمد ص شدنمايان
تاديد بابا چهرهٔ گلگون دختر
باناله گفت آنلحظه باساقي كوثر
رويِ گل من از چه روگرديده نيلي؟
پيداست بر رخسار ِاو آثار سيلي
كوتاه كن عاصي دراينجااين سخن را
زيرا نمودي بيشتر داغ حسن(ع) را
داودتيموري عاصي
@majmaozakerine
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#وداع
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
😭😭
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غصه َم گرفته است نگاهم نمیکنی
زهرای من نگاه به آهم نمیکنی؟
باشد قبول چشم تو آسیب دیده است
اما مرا دگر تو صدا هم نمیکنی!!!
اصلا سفر بدون علی که بنا نبود!!
فکری برای پشت و پناهم نمیکنی؟!
خانوم ببین کنار تو زانو زده علی
رحمی به روزگار سیاهم نمیکنی؟!
دل از علی بریده ای و بهر ماندنت
یک راه چاره همکه فراهم نمیکنی
گفتی نمیشود که بمانی، برو!! ولی
غصه َم گرفته است نگاهمنمیکنی
🍂🍂🍂🍂
#محمد_کیخسروی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@majmaozakerine
زمزمه شام غریبان حضرت زهرا سلام الله
شام غریبان گل حیدراست .... ای خدا ۲
چشم علی زمزمه ی حیدر است ای خدا ۲
مغیره آئینه طوبی شکست ای خدا
به تازیانه بازویش را شکست ای خدا
وقت وداع با بدن مادراست ای خدا
قاتل طفلان کفن مادراست ای خدا
فاطمه جان فاطمه جان فاطمه فاطمه
فاطمه جان فاطمه جان فاطمه فاطمه
مادر کودکان من گم شده ای خدا
همسر قد کمان من گم شده ای خدا
فاطمه ی جوان من گم شده ای خدا
همسر مهربان من گم شده ای خدا
@majmaozakerine
زمزمه فراق امام زمان (عج)
حسرت دیدنه تو
به دلها مونده آقا
میگن که تا ظهورت
چیزی نمونده آقا
با قطره قطره اشکام
سراغت و میگیرم
بیا که سر رو پای
تو بذارم بمیرم
ای یوسف زهرا بیا
ای ناجی دنیا بیا
ای آخرین آقا بیا
مُردم از این جدایی
یابن الحسن کجایی
(یابن الحسن کجایی)
بدون تو بهارم
که رنگ و بو نداره
به جز وصال تو دل
که آرزو نداره
ثانیه های بی تو
همش برام عذابه
بی تو تموم دنیا
روی سرم خرابه
ای نور هر دو عین بیا
ای جان عالمین بیا
منتقم حسین بیا
مُردم از این جدایی
یابن الحسن کجایی
(یابن الحسن کجایی)
کجایی ای نگارم
که بی تو بی قرارم
گرفته دل بهونت
هوای گریه دارم
نداره از تو آقا
این دل من نشونه
گاهی دلم مدینه
گاهی تو جمکرونه
ای نازنین آقا بیا
خیمه نشین آقا بیا
ماهه زمین آقا بیا
مُردم از این جدایی
یابن الحسن کجایی
(یابن الحسن کجایی
@majmaozakerine
#حرف_قشنگ🌱🌼
#بسیار_زیبا
•| #حاج_آقای_قرائتی:👌
⚠️چرا از مرگ مىترسیم⁉️
راننده زمانى در جاده می ترسد كه
یا بنزین ندارد؛ یا قاچاق حمل كرده؛ یا
اضافه سوار كرده؛ یا با سرعت غیر مجاز رفته؛
یاجاده را گم كرده؛ یا درمقصدجایى را
آماده نكرده؛ و یا همراهانش نا اهل باشند.
اگر انسان براى بعد از مرگ خود، زاد و توشه
لازم را برداشته باشد، كار خلاف نكرده باشد.
راه را بداند در مقصد جایى را در نظر
گرفته باشد، و دوستانش افراد صالح باشند ،
وحركتش طبق مقررات و مجاز باشد؛
نگرانى نخواهد داشت! و از مرگ نمیترسد.
|❥
#سنگینی_بار_گناه...
🍃آیت الله مجتهدی: دیدید بعضی ها تا میخواهند دو رکعت نماز بخوانند ، انگار یک کوه پشت آنها افتاده ، اینھا همه بر اثر گناهان زیاد است...🌚❌
✨
|❥ •
# مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
#بانوای :سید مهدی میرداماد
🏴🏴
الا،که صاحب عزای تمام غم های
دوباره فاطمیه آمده نمی آیی
*مولا ی من...*
برای ،گریه به غم های مادرت آقا
نه اینکه فکر کنم ،مطمئنم اینجایی
*ای آقا ....آقا جان ....آقای من....*
کجا سیاه به تن کرده ای،غریبانه
کجا به سینه ی خود میزنی به تنهایی
*دیدی اونهایی که تازه داغ می بینن مشت به سینه میزنن امشب هی بچه های علی به سینه زدن آخ مادر مادر .....وای مادرم وای مادرم .....*
کجا،سیاه به تن کرده ای غریبانه
کجا،به سینه ی خود میزنی به تنهایی
*آقاجان*
کجا شبیه علی سر به چاه غم بردی
کجا شبیه علی روضه خوان زهرایی
*خوش به حال اونایی که صدای مولا رو میشنون،سرشو تو چاه میکنه از امشب به بعد....*
الا ای چاه یارم را گرفتن
*با من میگی*
الا ای چاه یارم را گرفتن
همه دار و ندارم را گرفتن
میان کوچه ها ........
*این شب ها به اعتقاد من سخت ترین شبای عمر علی بود،خدا هیچ مردی رو به روز علی نندازه،بمیرم برات،قهرمان خیبر باشی،دلدل سوار عرب باشی،لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار باشی،تو یه روز نود تا زخم بخوری خم به ابرو نیاری ،اما امشب کار علی به جایی رسید ، میخواست بدن رو بشوره دستاش میلرزید....." اسماء داره آب میریزه،یه دفعه دیدن علی سر به دیواره میزنه....،آقا چتون شد ، شما دستور دادید بچه ها گریه نکنن، دیدن هی زیر لب میگه الهی دستت بشکنه قنفذ ،ببین با بازوی فاطمه چه کردن، منتظر روضه ای، بگم؟حالا داد بزن ... آی مردم ،یه بدنو بخوان دفن کنن،تا پزشک اجازه نده،دفن نمی کنن دکتر باید مجوز صادر کنه،دکتر باید امضا کنه ، امضا برا چی؟ باید زیر برگه دفن بنویسه علت مرگ چی بوده"؛سکته بوده،تصادف بوده،سرطان بوده.... تا دکتر زیرش امضا نکنه،اجازه نمیدن بدن دفن بشه،از امام باقر پرسیدن مادر هجده ساله شما چرا به شهادت رسید؟حضرت گفت سبب شهادت مادرم اون ضربه های غلافه تو کوچه هاست .....
آی .....
وای.....
حالا وقتشه ، بگم برات ،میخوام بگم بهتر ناله بزنی آگه مادرو تو کوچه ها با غلاف شمشیر زدند ،حسین شو تو گودال با خوده شمشیر زدن .....اونم نه یه شمشیر حسین....... آگه روزی فاطمیه میخوای بلند بگو حسین ........
@majmaozakerine
#مناجات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ممنونم پیش حسین راهم داده
کربلایی #حسین_طاهری
ویژه ولادت حضرت زینب(س)🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
⚜🕊روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ 🎤سید مهدی میرداماد⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
بالاتر از اندیشه ی دنیاست زهرا
بالاتراز بالاتر از بالاست زهرا
*امام باقر فرمود: ما اهل بیت مریضی، گرفتاری دنیایی، پیدا میکردیم، سجاده پهن میکردیم میگفتیم "الهی به حق الزّهرا"خدا را به فاطمه مادرمون قسم میدادیم ..این اسم کم اسمی نیست نکنه یه وقت اینقدر ساده از کنارش بگذریم ..
نگاه نکن مردم مدینه حواسشان به این اسم نبود.. شان این اسم رو رعایت نکردن.. قیامت معلوم میشه زهرا کیه... !!وقتی به نصّ سریع اون روایت مرحوم مجلسی تو( دلایل الامامه ) مفصل آورده که انبیاء اُمّتهای خودشون را پناه میدهد هر امتی پیغمبر خودش رو صدا میزنه امّت داوود ،امّت سلیمان، امّت عیسی ،اُمّت موسی ،همه ی اُمّتها میرن تو پناه پیغمبرانِ خودشون ،پیغمبران اُممِ مختلف ،پیغمبرما را صدا میزنن ،قیامت هم سلسه مراتب داره ،امتها میرن تو پناه پیغمبرهای خودشون ،پیغمبرهای امتهامیرن تو پناه پیغمبر ما ،بعد اونوقت پیغمبر ما تو پناه کیه ..؟ کی رو صدا میزنه..اولین جمله ای که رسول خدا به زبان جاری میکنه ..خدایا زهرای من کجاست ..!!؟فاطمه کجاست...!!؟بعد منادی ندا میده ،سرها را بندازید پایین " غُضُّوا ابصارَکم "از همین یه جمله باید مقام بی بی رو بفهمیم ..که محشر با اون عظمت همه نمی تونن حضرت زهرا را ببینن "غُضُّوا ابصارَکم "سرها را بندازید پائین ،مَحرمها سر را بیارن بالا ..اونجا معلوم میشه ..اونجاست که میگه: "وَلَسوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی" اینقدر خدا میبخشه تا زهرا راضی بشه ...میگه تو راضی باش هر کی رو دلت میخواد برو خودت دست بگیر ..اونجا معلوم میشه بی بی کیه ...*
بالاتر از اندیشه ی دنیاست زهرا
بالاتراز بالاتراز بالا ست زهرا
نورِ خداوند است هر سو بنگری هست
سِرّ خداوند است ناپیداست زهرا
* ناپیدای عالم زهراست ..پیغمبر با اون عظمت قبرش پیداست فقط حضرت زهرا قبرش ناپیداست ..(چون سرِّ عالم ست )*
اهل قیاس او را نمیفهمند هرگز
آن سو تر از مقیاسِ انسانهاست زهرا
درسِ شهادت را حسین آموخت از او
مرد آفرینِ روز عاشوراست زهرا
در زندگی چیزی برای خود نمی خواست
هرچه علی میخواست را میخواست زهرا
*هر چی علی بگه ..علی بگه صبر کن ..چشم.. علی بگه نفرین نکن..چشم ..علی بگه مو پریشان نکن ..چشم ..علی بگه معجر برندار..چشم ..هر چی علی بگه ...*
در زندگی چیزی برای خود نمیخواست
هر چه علی میخواست را میخواست زهرا
با یک سلامِ ساده و سرشارِ از عشق
از حجمِ غمهای علی می کاست زهرا
*کافی بود بیرون از خونه هزار تا غم رو شانه ی علي بشینه ..مردِ هزاران زخم زبان و هزاران غصه می آمد خونه، روزهای آخرفاطمه میگفت: اسماء زیر بغل هامو بگیر خودم دَر رو باز کنم میخوام یه سلام بدم علی آرام بشه... بدونه تو مدینه یکنفر هست.. هنوز یه نفر هست سلام بده ..*
با یک سلامِ ساده و سرشار از عشق
از حجمِ غمهای علی می کاست زهرا
روزی که مردم وقتِ یاری خواب بودن
پای غریبی علی برخاست زهرا
دل را به آتش زد علی تنها نَمانَد
*دید دَرِ خونه گُر گرفته ..عقب...آتیش برای زن باردار سمِّ..مادر ما یه قدمم عقب نرفت ..هی نانجیب لگد میزد ..هی مادر دستش رو پشت در فشار می داد..جون علی در خطره..دل را به آتش زد یعنی همین* ..
ما عشق را پشتِ دَرِ این خانه دیدیم
زهرا دَر آتش بود، حیدر داشت میسوخت
روزی که مَردم وقتِ یاری خواب بودن
پای غریبی علی برخاست زهرا
دل را به آتش زد علی تنها نَمانَد
افسوس خود در شعله ها تنهاست زهرا
پروانه ها در شعله ها پروا ندارن
در ذیل آتش کوهِ باپرجا ست زهرا
در انتهای این مصافِ نابرابر
پیروز میدان بی گمان زهرا ست
*پیروز میدان کیه..؟ پیروز میدان اون کسی هست ..که بعد هزار و چهارصد سال اسمش می آد عالم تکون میخوره ..
پیروز میدان علی است..پیروز میدان حیدرِ ..کی پیروز میدانِ..پیروز میدان مادرِ هجده ساله است...به ظاهر افتاد زمین... اما باطن قصه رو ببین..پرچم علی رو بلند کرد ...
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
@majmaozakerine
@babolharam.ir- Shabe01_Fatemieh1_1396_a.mp3
3.06M
⚜🕊روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ🎤 سید مهدی میرداماد⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
@majmaozakerine
بسم الله الرحمن الرحیم
فاطمیه،_بستری شدن زهرا(س)
اگردربسترمرگم، علی جانم، حلالم کن
به سرآمددگرعمرم نمی مانم،حلالم کن
تمام عمره نه ساله که باتومن نمودم سر
به هرلحظه به هرجایی،زتوخوانم٬ حلالم کن
اگر باران عشق توزچشمهانم شده جاری
غم دوری توکرده چوویرانم، حلالم کن
اگر غم سینه ی من را فشارد مثل هر روزه
ببین چون پیره زن گشتم،علی جانم٬ حلالم کن
میان کوچه هامردم،ز دشمن طعنه ها دیدم
به یادم باش یاحیدر پریشانم، حلالم کن
شب آخر،کناره من،بیابنشین محبوبم
بده دستان گرمت را به دستانم حلالم کن
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
@majmaozakerine
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهراسلام_الله_علیها
متن روضه 2 #دفتری
🔸آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
امشب دلت رو با من همراه کن بریم مدینه...
بریم خونه ی امیرالمومنین...
🔸آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
🔸مقصود خصم، كشتن بانوي خانه بود
ای وای...ای وای
🔸از آن به باب وحي لگد زد عدو كه ديد
🔸جان علی به پشت در آستانه بود
روضه امشب خیلی سنگینه...
شیعه تا قیام قیامت، با این مصیبت میسوزه...
یکی از علما تعریف کرد...
گفت نشسته بودم..
باخودم آروم آروم زمزمه میکردم...
روضه میخوندم...
به اون جای روضه رسیدم که گفتم
( با لگد محکم زد)
تا این جمله رو گفتم...
دیدم پسر پنج ساله ام...
ناخواسته این جمله رو شنید...نگران شد...
گفت بابا...
چه کسی رو با لگد زدند...
گفتم حضرت زهرا رو زدند...
نميدونم چی شد...
میگه دیدم یدفعه این بچه پنج ساله...
اشک توی چشماش جمع شد...
با حالتی نگران و مضطرب صدا زد بابا...
کی جرات کرده حضرت زهرای منو بزنه...
میگه دیدم از یه طرف اشک توی چشمای بچه جمع شده...
از طرفی هم با غضب صدا میزد بابا...
من نمیزارم حضرت زهرا رو بزنند...
بابا.. بگو الان حضرت زهرا کجاست...
با زبان کودکی هی میگفت بابا...
بهم بگو کی حضرت زهرا رو زده...
از اینجا فهمیدم...
تا قیام قیامت، بچه های ما هم با محبت مادر بزرگ میشن...
میگه من بغض گلوم رو گرفت...
دیگه نمیتونستم جوابش رو بدم...
گفتم پسرم.. یک روزی...
توی یه شهری بنام مدینه...
یه عده نامرد ریختند در خونه حضرت زهرا...
(مدینه.. عجب روزایی رو دیدی)
یه نامردی اومد جلو...
صدازد... علی بیرون بیا...
زهرای مرضیه حامی ولایته...
اومد پشت درب خونه...
شاید اینا ببینند دختر پیغمبره...
حیا کنند برگردند...
فرمود...
أَما تَتَّقِی اللَّهَ؟ تَدْخُلُ عَلی بَیْتی
از خدا نمیترسی نانجیب...
برا چی اومدید...
مگه نمیدونید...
ما عزاداریم...
نانجیب صدا زد دختر پیغمبر...
در رو باز کن...
وگرنه خونه رو آتیش میزنم...
خود نامردش نامه نوشت گفت معاویه...
میدونی چه کردم...
هر چی صدا زدم زهرای مرضیه در رو باز نکرد...
تازیانه رو از قنفذ گرفتم واويلا...
أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ
اول با تازیانه...
دختر پیغمبر رو زدم...
گفتم حالا هیزم ها رو بیارید...
دیدم زهرای مرضیه بازم استقامت میکنه...
فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَائا
سادات منو ببخشید...
میگه با تازیانه به دستان مبارک زدم...
صدای ناله دختر پیغمبر بلند شد...
نزدیک بود دلم بسوزه...
اما... یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم و...
هر چقدر توان داشتم جمع کردم...
با لگد...
محکم به در زدم...
همینجا بود زهرای مرضیه یه جوری ناله زد...
انگار تمام مدینه زیر رو شد...
🔸کاش روز حادثه، در پشت زهرا نبود
🔸شاهد پهلوشکستن، زینب کبری نبود
یا صاحب الزمان
🔸کاش وقت در شکستن، پای دشمن میشکست
🔸تا که میخ در، نشان پهلوی زهرا نبود
اما معاویه... به اینا اکتفا نکردم...
تا زهرا در مقابلم قرار گرفت...
فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِر ِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْض
آی غیرتی ها...
طاقت دارید بگم یا نه...
میگه از روي مقنعه...
آنچنان سيلي زدم...
گوشواره شكست و روی زمين افتاد..
(منبع: بحارالانوار، ج30، ص 492)
🔸بابا ببین که مادر
🔸خورده زمین پشت در
بابا بیا ببین...
مادرم رو کشتند...
🔸پاشیده روی دیوار
🔸خون از پهلوی مادر
روضه من تمام...
فقط همینو بگم...
اگه اینجا خونه امیرالمومنین رو آتیش نمیزدند...
کربلا کسی جرات نداشت خیمه ابی عبدالله رو آتیش بزنه...
راوى ميگه ديدم...
روز عاشورا...
يه بى بى مجلله...
ميان يه خيمه نيم سوخته...
هی وارد میشه...
بيرون مياد...
عرضه داشتم بى بى جان...
دارید چکار میکنید...
خيام حرم آتیش گرفته...
فرمود... من داخل اين خيمه يه بيمار دارم...
امام سجاد... از شدت بیماری، با صورت به زمین افتاده...
میترسم بیمارم در آتش بسوزه...
🔸از آن ترسم که آتش برفروزد
🔸میان خیمه بیمارم بسوزد
🔸از آن ترسم که آتش شعله گیرد
🔸میان خیمه بیمارم بمیرد
🔸درون خیمه زین العابدین است
🔸همه دار و ندار من همین است
.
@majmaozakerine
.
#فاطمیه
روضه حضرت زهرا (س)
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام وادب واحترام حضور خواهران عزیز وبزرگوار وعرض تسلیت وتعزیت به ساحت مقدس امام زمان (عج)وهمه عزاداران فاطمی بمناسبت ایام فاطمیه ..
انشاء الله همه ما از کنیزان ومحبین حضرت باشیم وتوفیق عزاداری خالصانه نصیب وروزی همه ماشود.
جمال نورانی منتقم اهلبیت (ع)به جهت تعجیل درفرجش وسلامتی وجودش
صلواتی زیبا عنایت بفرمایید .
برکوکب آسمان عصمت صلوات
برفاطمه گوهر نبوت صلوات
برمادر یازده امام برحق
از صبح ازل تا به قیامت صلوات
اللهم صل علی فاطمه وابیها وبعلها وامها وبنیها وسرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.
یارب به زهرا ،بحق زهرا،اشف صدرزهرا بظهور الحجه
دعای سلامتی امام زمان (عج)
به اشک دیده کوثر بیا ای یوسف زهرا
به حق غربت حیدر بیا ای یوسف زهرا
به دست بسته حیدر
به آن محزون غم پرور
به خون سینه مادر بیا ای یوسف زهرا
آقاجون قربون شال عزات بشم ،
عزیزدلم اگه دوست داری با امام زمان (عج)عزادارمادرش باشی امروز به این چشمات التماس کن .
چندقطره از این چشمات اشک بگیر ذخیره آخرتت بشه.
حالا اگه دلت آماده شده چشم سر راببند با پای دل بریم مدینه خونه بی بی دوعالم.
اما بعضی که مدینه نرفتن میگن کدوم خونه ؟؟
بزاربگم برات
همون خونه که آقاش با غصه خلوت میکرد
از غربت وبی کسی به چاه شکایت میکرد
امروز توی اون خونه گلها ماتم گرفتند
ستاره ها خم شدن گلدونا غم گرفتند
یاس سفید خونه مهمون آسمون شد
قدعلی اعلی توماتمش کمون شد
توماتم یاسمون ستاره ها شکستند
پروانه ها گرد یاس یک شب تا صبح نشستند
نه زجه های حسین ،نه گریه های زینب
سکوت رابر هم نزد تونیمه های اون شب
آخ بمیرم !
یه وقت دیدن درخونه علی باز شد ،غریبانه یه تابوت رابیرون آوردند.
پشت سر این تابوت اون کسی که بیشتر از همه دلهارو آتیش میزد یک خانوم ۵-۴ساله بود چادرخاکی مادر روسرش کرده بودچادر هی به پاش میپیچید وروی زمین میفتاد
هی صدا میزد :مرو مادر مرو مادر
غنچه ها روی شونه بوته یاس رابردند
هدیه آسمون رادست زمین سپردند
همه دیدید وشنیدیدکه وقتی یه بدن راتشییع میکنن میگن بلند بگین لا اله الا الله!
امام زمان ببخشید منو
اما اون شب تومدینه مولامون امیرالمومنین (ع)میفرمودند: آرام ،آرامتر کسی صداتون رانشنوه نکنه دشمن باخبر بشه..
ناله داری یانه؟
هر کجای مجلسی از سویدای دلت سه مرتبه بگو یا زهرا
گر نگاهی به ما کند زهرا
دردها رادواکند زهرا
بردل وجان ما صفا می بخشد
گوشه چشمی به ما کند زهرا
کم مخواه از عطای بسیارش
هرچه خواهی عطا کند زهرا
صلی الله علیکِ یا فاطمه الزهرا (س)
#دفتری
@majmaozakerine
.
#مدح_و_منقبت
#فاطمیه
یافاطمه الزهرا_ سلام الله علیها
قنوت اوست تجلی جار ثم الدار
زنی که می کند ایثار لحظه ی افطار
شمیم و شبنم و شمشاد هر سحر دارند
برای بوسه به چادر نماز او اصرار
خدا بخیر کند جنگ نور و ظلمت را
به سمت خانه ابرار می روند اشرار
رسیده شعله ی نمرودیان به خانه ی وحی
چرا نمی شود آتش برای او گلزار ؟
تمام سوختگان غمش خبر دارند
هنوز ناله بلند است از در و دیوار
دلیل خلقت عالم نهفته در زهراست
میان شعله ی در سوخت مخزن الاسرار
اگر قبول ندارید؟ شعله ی این در
اگر گواه بخواهید تیزی مسمار
اگر چه بود خودش اختیار دار جهان
ولی به خانه ی او آمدند با اجبار
طناب بسته به دستان دست گیر علی
کسی که دست گرفته از او علی بسیار
برای مادر ما کار خانه آسان بود
عجیب نیست تکان خوردنش شده دشوار؟
کسی که روز به او پشت در جسارت کرد
دلیل غربت تدفین اوست در شب تار
.
.
.
گذشت واقعه اما دوباره آتش ظلم
کنار خیمه ی مظلوم می شود تکرار
علی اصغر یزدی
.@majmaozakerine
🌹#سخنرانی_زهرا س
🔹 فضه کنیز حضرت فاطمه و زینب علیها السلام دختر پادشاه حبشه بود + و حضرت زینب علیها السلام معلم او در علم کیمیا بود:
🔺 ولایت تکوینی و دخل تصرف حضرت زینب علیها السلام در اشیاء در کودکی + و اگر زینب علیه السلام اراده کند کوها طلا میشود:
حضرت فضه دختر پادشاه حبشه بود و چون وارد خانه حضرت فاطمه علیها السلام شد دید که حضرت در حال گندم آسیاب کردن است و لباسی بر تن دارد که چند جای آنرا با لیف خرما وصله نموده است،
پس فضه با خود گفت:
👈 چگونه من دختر پادشاه باشم و این زن بانوی من باشد در حالیکه از پریشانی لباس وصله دار در تن دارد⁉️
پس در آن حال حضرت فاطمه علیها السلام برای نماز برخواست و فضه با خود گفت:
بروم در حجره او جستجوی کنم تا ببینم که چیزی دارد یا آنکه فقر و پریشان هستند!
پس فضه دید که خانه فاطمه علیه السلام غیر از یک تخته پوست، و یک کاسه سفالی، و یک آسیاب و چیزی دیگر در خانه ندارند.
☑️ پس وقتی فضه حال خانه را اینطور دید غمگین شد و چون به علم کیمیا آگاهی داشت با خود گفت: یک مقدار از این اکسیری که دارم استفاده میکنم پس یک قطعه مس شکسته ای از گوشه خانه برداشت و اکسیر بر آن زد و در دم طلا شد!
چون حضرت امیرالمومنین علیه السلام به منزل برگشتند جناب فضه آن قطعه طلا را نزد مولای خود آورد، و عرض کرد: ای مولای من!
👈 بانوی من فاطمه علیها السلام لباس ندارد و من این طلا را ساخته ام که بانوی من آنرا خرج کنند، پس امیرالمومنین سلام اللّه علیه از سخن فضه به گریه افتاد و فرمودند: ای فضه،
👈 برو و جانماز فاطمه علیها السلام را بردار و ببین چه میبنی، و چون فضه جانماز حضرت را از زمین برداشت، دید که در زیر آن نهر طلای عظیم جاریست، پس حیرت زده خدمت امیرالمومنین علیه السلام برگشت پس حضرت به او فرمودند: ای فضه،
جلالت بانوی خویش را دیدی؟!
عرض کرد: بلی، ای مولای من!
👈 پس امیرالمومنین علیه السلام به صحن خانه اشاره کردند، و در دم هفتاد قطعه طلا مانند گردن شتر از زمین بر روی هم بیرون ریخت!
سپس حضرت فرمودند: ای فضه،
👈 اگر ما اراده کنیم تمام گنج های زمین برای ما آشکار میشود، و کوه ها برای ما طلا میشود!
ای فضه،
☑️ ما به دنیا کاری نداریم، اما اگر دلت میخواهد علم کیمیا را یاد بگیری و طلا بسازی باید از بانوی خود زینب علیها السلام این علم تعلیم کنی❗️
در آن هنگام حضرت زینب علیها السلام کودک بودند و به فضه فرمودند: این طلا که ساختی کم عیار است!
پس جناب فضه گفت: ای بانوی من، مگر شما نیز علم کیمیا میدانید؟
حضرت زینب علیها السلام فرمودند:
☑️ ما خاندانی هستیم که به برکت جدم رسول خدا و پدرم امیرالمومنین - علیها و آلهما السلام - اگر بخواهیم میتوانیم به کوه ها نگاه کنیم و همه را تبدیل به طلا کنیم، و سپس در آن حال امام حسین سلام اللّه علیه فرمودند: ای فضه، چرا نگفتی تا علم کیمیا را به تو تعلیم کنیم؟!
حضرت فضه عرض کرد: ای مولای من، شما هم علم کیمیا میدانید؟
پس حضرت فرمودند: ای فضه،
👈 اگر بخوهام به یک نگاه تمام آسمان و زمین را مملوء از طلا میکنم❗️
📚 حزن الائمه - ربیع بن محمود - الصفحه 143.
نشر در جهت تعجیل فرج واجب
@majmaozakerine
⚫️#روضه_حضرت_زهرا_س
🔘#دفتری
🔹بر نورخدا عصمت کبری صلوات
🔸بر دخت نبی ام ابیها صلوات
🔹بر آن که بود شفیعه در روز جزا
🔸همتای علی حضرت زهراصلوات
#السلام_علیک_یافاطمه_الزهرا_یابنت_محمد_یاقرة_عین_الرسول_یاسیدتنا_ومولاتنا.....
✨گر نگاهی به ما كند زهرا
✨درد ما را دوا كند زهرا
✨بر دل و جان ما صفا بخشد
✨گوشه چشمی به ما کند زهرا
✨كم مخواه از عطای بسيارش
✨آنچه خواهی عطا كند زهرا
✨روز محشر كه ازشفاعت خويش
✨حشر ديگر به پا كند زهرا
✨همچو مرغی كه دانه بر چيند
✨دوستان را جدا كند زهرا...2
⬅️دلارو روونه کنیم مدینه ...
کنار قبر مخفی حضرت زهرا ...
کنار قبر بی زائر زهرا...
الهی تو مجلسمون کسی داغ مادر جوون ندیده باشه....
داغ مادر سنگینه....
مخصوصا اگه جوون باشه..
آرزو به دل باشه....
(آی اونایی که اولاد دارید )
(خدا سایه تونو از سر اولادتون کم نکنه....)
مادر دوست داره بچه شو بزرگ کنه قدوبالاشو ببینه....
یه دل سیر خنده و شادی بچه شو ببینه ....
آخ دختر داره عروسش بکنه...
پسر داره دامادش بکنه....
اما من بمیرم برای بانوی جوون مدینه زهرا....
من بمیرم بمیرم برا اون خانومی که جوون بود ..
خودشم ناز مادرو ندید...
سایه مادر ندید
💔💔امان امان
⬅️مجلس مجلس جوونِ ..
تو مجلس جوون بلند بلند گریه میکنند...
⬅️دیدید وقتی خانمی جوون از دنیا بره مهمونا میان میگن مادرش کجاست ...
خواهرش کجاست....
( خانم جوان از دنیا بره مادر داره خواهر داره....)
اما من بمیرم برا اون خانمی که نه مادر داره نه خواهر...
امروز تو روضه خانم فاطمه زهرا هم مادری کن ...
هم خواهری کن....
با زینبش هم ناله شو...
◾️آخ خدا مادرم را کجا میبرند
◾️گمانم برای شفا میبرند
◾️کجا می برندش کجا میبرند
◾️چسان زیر تابوتُ گیرد پدر
◾️خدا یا کمک کن نمیرد پدر
◾️کجا میبرندش کجا میبرند2
✨روضه برات بخونمو التماس دعا
وقتی بدن مادر رو به خاک میسپارند....
میگن صبر کنید عزیزاش بیان بعد بدن نازنین مادررو برداریم.....
اما من بمیرم برای بانوی غریب مدینه زهرا ....
من بمیرم برا اون خانمی که صدا زد...
«يا علي غَسِّلْني فِي اللَيل....كِفِْني فِي الليل.... دَفِّني فِي الليل..
ولا تَُعْلِن اَحَداً»
⬅️ علی جان شبانه بدنمو غسل بده...
علی جان شبانه بدنمو کفن کن...
علی جان شبانه بدنمو به خاک بسپار....
🖤 (تو رو خدا برای خود تجسم کن امیرالمومنین تو دل شب داره از زیر پیراهن بدن زهرا شو غسل میده)
🍂 اسما بریز آب روان..
🍂 بر روی گلبرگ گلم...
🍂 ولی آهسته آهسته ..2
🍂آخ ببین بشکسته پهلویش...
🍂سیه گردیده بازویش ...
🍂بریز آب روان رویش...
🍂ولی آهسته آهسته...
(اسما میگه...)
💔میگه دیدم یتیمان زهرا حسن و حسین یه گوشه آستین دهان گرفتن آروم آروم دارن گریه میکنند...
زینب یه گوشه زانوای غم بغل گرفته
💔آخ فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
💔وای به طفلی رخت ماتم در برم کرد
💔الهی بشکنه دست مغیره
💔میوون کوچه ها بی مادرم کرد
⬅️میگه امیرالمومنین سفارش کرده بود بچه ها نکنه صدای نالتون رو بلند کنید...
میگه یه مرتبه دیدم علی سر گذاشت به دیوار بی کسی...
بلند بلند داره گریه میکنه...
(سردار بدر و حُنینه علی ...)
پرسیدم آقا جان شما به بچه ها سفارش کردید بلند بلند گریه نکنند ...
آقا چرا خودتون دارین بلند بلند گریه میکنید....
(سوز)
صدا زد اسما...دست از دل علی بردار اسما...
اسما فاطمه ام رفت، اما درد دلشو به منِ علی نگفت اسما...
🍁آخ تو میبینی علی را زار و خسته...
🍁وای نمیبینی تو پهلوی شکسته....
(گریز..)
⬅️(ناله داری دلتو ببرم کربلا )..
آی کربلائیا...
⬅️بگم یا امیرالمومنین آقا جان ...
تو تاریکی دل شب بازوی ورم کرده زهرا رو ندیدی حس کردی، سر گذاشتی به دیوار بی کسی بلند بلند گریه کردی....
⬅️آقا میخوام بگم کجا بودی کربلا...
اون لحظه ای دیدن حسین اوند کنار نهر علقمه یه چیزی از زمین برمیداره میبوسه به رو چشم میزاره...
راووی میگه گفتیم حسین قرآن پیدا کرده ..
اما خوب که نگاه کردیم دیدیم دستای بریده ابالفضله....
💔به ناله های دل یتیمان زهرا ...
به اون لحظه ای که نتونستند بلند بلند مادر مادر بگن و بلند بلند گریه کنند دستتو بیار بالا از سویدای پلت ناله بزن بگو یا زهرا.....💔
🖤هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤
@majmaozakerine
روضه ی کوتاه دفتری حضرت زهرا
دیگه مادردوادرمون نمیخواد
وقت رفتن دیگه مهمون نمیخواد
کسی نیستش به مادرسربزنه
این شکسته پرمیخوادپربزنه
جوجه هاشوتوی آغوش میگیره
این کبوتردم مرگه میمیره
(الهی اگه میخوای داغ مادرببینی دربچگی داغ مادرنبینی.آخه مادربچه هاشدن برایه دخترسه چهارساله خیلی سخته.آی مادرا.آی خانمای مجلس اگه شماهاهم داغ مادردیدین اشکاتونوامروزبااشکای بی بی زینب مخلوط کنید
همون زینبی که جای خالی مادردیدن براش خیلی سخته.همون زینبی که دلش برامادرتنگه.چادرنمازه مادروسرش کرده.میگه این چادربوی مادرمومیده.این تنهایادگاره مادرمه..وقتی یه مادری ازدنیامیره.میگن وسایلای شخصی ویادگاریهاولباسها.چادرنمازوجانمازشوازجلوچشم بچه هاش جمع کنید.آخه داغه مادردیده.یادگاریهای مادرشوببینه یادمادرمیکنه.دلتنگ مادرمیشه. ولی من میگم بی بی جان یه یادگاریه دردناک داری توخونه...
دلا بسوزه برابچه های بی مادره علی.هروقت به درنیمه سوخته نگاه میکردن میگفتن وای مادرم زهراکجایی
@majmaozakerine
🌻گريه جبرئيل بر مصائب زينب (س)
روايت شده است كه پس از ولادت حضرت زينب (س)، حسين (ع) كه در آن هنگام كودك سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد: "خداوند به من خواهرى عطا كرده است". پيامبر(ص) با شنيدن اين سخن، منقلب و اندوهگين شد و اشك از ديده فرو ريخت . حسين (ع) پرسيد: "براى چه اندوهگين و گريان شده اید؟" پيامبر(ص) فرمودند: "اى نور چشمم ، راز آن به زودى برايت آشكار شود"
تا اينكه روزى جبرئيل نزد رسول خدا (ص) آمد، در حالى كه گريه مى كرد، رسول خدا(ص) از علت گريه او پرسيد، جبرئيل عرض کرد: اين دختر (زينب) از آغاز زندگى تا پايان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گريبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصيبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دست خوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصيبت جانسوز برادرش امام حسن (ع) گردد و از اين مصائب دردناك تر و افزون تر اينكه به مصائب جانسوز كربلا گرفتار شود، به طورى كه قامتش خميده شود و موى سرش سفيد گردد"
پيامبر (ص) گريان شد و صورت پر اشكش را بر صورت زينب (س) نهاد و گريه سختى كرد، زهرا (س) از علت آن پرسيد. پيامبر (ص) بخشى از بلاها و مصائبى را كه بر زينب (س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بيان كرد.
حضرت زهرا (س) پرسيد: "اى پدر! پاداش كسى كه بر مصائب دخترم زينب (س) گريه كند چیست؟ پيامبر اكرم (ص) فرمودند: "پاداش او همچون پاداش كسى است كه براى مصائب حسن و حسين (ع) گريه مى كند"
📚منابع:
- الخصائص الزينبيه؛ ص ۱۵۵
- ناسخ التواريخ زينب (س)؛ ص
🌹حضرت زینب عاشق عبادت🌹
حضرت زینب علیهاالسلام نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتى او را از عبادت باز نداشت. امام سجاد علیه السلام فرمود:
((ان عمتى زینب كانت تؤدى صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الكوفه الى الشام وفى بعض منازل كانت تصلى من جلوس لشده الجوع والضعف ))
عمه ام زینب در مسیر كوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مىنمود و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می گزارد.»
امام حسین علیه السلام كه خود معصوم و واسطه فیض الهى است هنگام وداع به خواهر عابدهاش مىفرماید:
(( یا اختاه لا تنسینى فى نافله اللیل ))
؛ خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مكن!» این نشان از آن دارد كه این خواهر، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حكمت و هدف آفرینش دست یازیده است
📚ریاحین الشریعه ، ج۳ ،ص ۶۲