eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
367 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ اُم ابیهای پیمبر برزمین خورد دردانه عرش مطهربرزمین خورد گوینده ی الله اکبر برزمین خورد بین درودیوار کوثر برزمین خورد بانواسیر ی، بین آن دیوار ودر شد شاه کرم زهراًست من براو گدا یم من مستحق باغهای هل أتایم زهرا کریم است و گدایی بی‌نوایم بر چادرزهرا، دخیله انبیایم بانویی محشر به زهرا مفتخر شد درپشت در،یاری نمودی مرتضی را هفتادمردک میزند اینجاشما را یعنی صدایت آبرو داده دعا را بنگرعلی زهرای خود،درشعله ها را چشمان زینب درمیان کوچه تر شد تو مادر آبی و باران راتو دادی برسایل دلخسته ات نان راتودادی تنها نه قرص نان که ایمان را تو دادی تنهابزرگی بزرگان را تو دادی نام توبانوبهرشیعه مفتخر شد تنهاشمیم عطرجانها نام زهراست ما اهل پایینیم بالا نام زهراست ما «نزّل القرآن فیها» نام زهراست گل را نمی فهمیم حورا نام زهراست چون زندگی شیعه با نام توسرشد دربین آتش آن درو دیوار میسوخت زهرای هجده ساله درانزار میسوخت خانه میان شعله ی غمبار میسوخت تنها پی بیداری انصارمیسوخت دیدی شکسته ازلگد درپای در شد دین در خطر باشد سپر ، افتاد حیدر درکوچه ها رو به خطر ، افتاد حیدر چشمش به سینه ،میخ در ، افتاد حیدر برناله و چشمان تر ، افتاد حیدر مشت ولگدها راهی دستان وسرشد آن کشتی طوفان‌ زده آمدبه ساحل با خطبه ی زهراشده اسلام کامل برخطبه روز غدیر خم مکمل شکل دگر در بین کوفه گشت نازل زینب میان کوفه شاهدبهره سرشد هر قفل بسته با خلافت وا نگردد غصب خلافت تاابد، والا نگردد خسته شدید از دین ولی زهرا نگردد حیدرکه تنهانیست چون، تنها نگردد زهرابرای لشکری، مردخطر شد راه شلمچه درمسیر شاهراهست داعش اسیر یک سلیمان سپاه است بر امر ت، ای سیدعلی تنها نگاه است ماراوجوده رهبری پشت و پناه است بایک اشاره دشمن دین دربه در شد دین خدا از راه زهرا بایدآموخت از صبروتنهایی مولا بایدآموخت ازفاطمیه نینوارا بایدآموخت ایثار را از شاه دلها بایدآموخت روز علی بی فاطمه گویابه سر شد تسبیح عمر من بدون دانه گردید شدآب شمع دل، که بی پروانه گردید بازوی من افتاد وقت شانه گردید با رفتن تو خانه‌ام ویرانه گردید ازبعدتو چشمان حیدر دیده تر، شد از چشم‌های بی سو امشب خار ‌گیرم من انتقامت را از این مسمار ‌گیرم حالا منم که دست بر دیوار گیرم ازچشم خود تا زنده‌ام من، کار ‌گیرم حالم فقط با گریه برتوخوب تر شد طفلان زداغ تو دو صدها بار مردند اینان به دیداره در و دیوار مردند طفلان به جایی‌شان بگیرد خار ‌مردند زهرا نباشی کودکان انگار مردند عمر علی بی فاطمه ، ای وای سر شد گرید برای، تو حسن، در را که بیند زینب بنالد خاک مادر را که بیند مادر به لب گوید برادر را که بیند بوسه زند رگ های حنجر را که بیند او "عصرعاشو را ز حنجرباخبر شد بانوالهی هیچ کس گریان نگردد همچون حسین تشنه ات عطشان نگردد دربین صحرا لحظه ای ،عریان نگردد پامال زیرمرکب اسبان نگردد اینگونه کار دلبره زینب به سر شد راهی به خیمه ذوالجناح وکو سوارش سر بر زمین می‌کوبد و رفته قرارش یار همه‌بود ونباشد هیچ یارش افتاده درگودالی و مادر کنارش خواهر برایش مثل مادر خون جگر شد غلامی (مجنون کرمانشاهی) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🍃 ثانی شرر بر قلب احمد تا ابد زد آتش به ببت وحی از روی حسد زد (لاتَرفَعوا اَصواتَکُم) گفتم ولی باز هم بر سر من داد زد هم حرف بد زد گفتم برو من داغدارِ مصطفایم با میخ در بر سینه من دست رد زد بغض علی را داشت در دل بی مروت تا گفت زهرای تو (یا حیدر مدد) زد بر در نهادم دست و ،خود را پس کشیدم فهمید بارِ شیشه دارم با لگد زد هر کس که دستش میرسید بر من ، که میزد قنفذ به جای هر که زهرا را نزد ، زد نامردتر از این مغیره من ندیدم دستم شکست از بس که این نامرد بد زد 🖤🍃
🕊﷽🕊 🔲 🖤 🔘 🔳 💥 ✨ای انیس دردمندان یا علی ✨ای پناه بی پناهان یا علی ✨یک نظر بنما دم جان دادنم ✨جان زهرا و محمد یا علی ⬅️یه روز خانم فاطمه زهرا صدا زد علی جان مردم مدینه بهت سلام میدن یا نه؟ صدا زد فاطمه جان سلامشون میکنم جواب سلامم رو نمیدن ... امان امان امان 🌐خدا به اول مظلوم عالم آقا امیرالمومنین قسمت میدیم به اون لحظه ای که سر در چاه میکردناله میکرد 🔅الا ای چاه یارم را گرفتند 🔅گّلم عشقم بهارم را گرفتند 🔅میان کوچه ها با ضرب سیلی 🔅همه دار و ندارم را گرفتند خدا قسمت میدیم در سرازی قیر علی و اولاد علی رو به فریاد دلمان برسان 🔅🔆🔅🔆🔅🔆 🌼 ⚡️هر کی قلب بی قرار داره بیاد ⚡️هر کی با فاطمه کار داره بیاد ⚡️آخ من گدایم و دلم شکسته است ⚡️بر در خانه تو نشسته است ⬅️صدا زد جان غسلنی فی الیل/کفنی فی الیل /دفنی فی الیل/یا علی منو شبانه غسل بده شب کفن من شب بدنمو دفن کن حالا تو دل شب علی داره بدن زهراشو غشل میده (تورو خدا برا خودت تجسم کن) اسما بریز آب روان برروی گلبرگ گلم ولی آهسته آهسته آخ ببین بشکسته پهلو سیه گردیده بازویش بریز آب روان رویش ولی آهسته ولی آهسته آهسته اسمامیگه یه مرتبه دیدم علی سر گذاشت به دیوار بی کسی بلند بلند داره گریه میکنه گفتم آقا جان شما سفارش کرده بودید بچه ها بلند بلند گریه نکنند چرا خودتون دارید بلند بلند گریه میکنید صدا زد اسما ..دست از دل علی بردار اسما ...اسما فاطمه ام رفت اما درد دلشو به منه علی نگفت اسما 🔸آخ تو میبینی علی را زار و خسته 🔸وای نمیبینی تو پهلوی شکسته ▪️◾️◼️⬛️ ✳️ غریب نوازا کجا نشستند... اونایی که حسرت بقیعشو دارن کجا نشستند.... اونایی که رفتن و غربت ائمه بقیع رو دیدن کجا نشستند.... (دلتو ییرم قبرستان بقیع کنار اون قبری که بی شمع و چراغه، زائر نداره ، بارگاه نداره، آقام غریبه غریبه... ▪️آخر برات شیعه حرم میسازه ▪️حرم برای تو شه گرمم میسازه ⬅️رسول خدا فرمود هر کس برا حسنم گریه کنه فردای قیامت کور وارد محشر نمیشه ... فرمود به قدری حسنم مظلومه که ملائکه و مرغان آسمان برا حسنم گریه میکنند... ⬅️خدا به پاره های جگر امام حسن قسمت میدم هر کس هر دردی تو سینه داره دردشو دوا بفرما .. خدا به غریب مدینه قسمت میدیم هر چه زودتر مارو زائر یقیع بگردان 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ♻️ (دشتی) 💠لبُم لبریز از جام حسینه 💠وای عروج دل سر بام حسینه 💠اگه جراح قلبم رو شکافه 💠وای به روی لوح دل نام حسینه ♻️آخ حسین را در غریبی سر بریدن ♻️آخ تن پاکش به خاک و خون کشیدن ♻️آخ تنش در کربلا عریان فتاده ♻️وای سرش بر نیزه های کین دشمن ⬅️وقتشه برات کربلات امضا بشه بگو یا امام حسین خیلیا خداحافظی کردند و رفتن کربلا... هر بار دلم شکست گفتم حسین جان، آقا جان،،، مگه من دل ندارم ... مگه من شیعه نیستم،.... آقاجان خیلی بَده شیعه حرم آقاشو نبینه.... آقاجان قِسمت و روزیم کن بیام حرمت از نزدیک گریه کنم،..... زار بزنم، به سینه بزنم .. 🌐خدا به ابی عبدالله قَسمت میدیم ما رو گریه کن حسین زنده بدار در این دنیا زیارت حرم آقا و در قیامت شفاعت آقا رو نصیب و بهره ما بگردان @majmaozakerine 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
. داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است دیدی عبا به پایِ علی گیر کرده است دیدی چقدر رویِ زمین خورد مرتضی دیدی چگونه جسمِ تو را بُرد مرتضی دیدی چگونه جان خودش را به خاک کرد دیشب علی توان خودش را به خاک کرد خانه خراب خانه تکانی نمی‌کند کاری به غیرِ فاتحه خوانی نمی‌کند قبرت مرا دوباره زمین‌گیر کرده است داغت مرا  همین دوشبه پیر کرده است نامحرمان که باز کنارِ تو آمدند دیدم برای نبشِ مزارِ تو آمدند با ذوالفقار همدم دردم علی رسید با دستمال زرد نبردم علی رسید گفتند او دوباره که برگشت دررَوید شیرخدا به معرکه برگشت دررَوید تا آمدم مقابلِ من هیچکس نبود اینبار هم مقابلِ من هیچکس نبود اما به جانِ فاطمه دیگر چه فایده حیدر شده‌است حیدرِ خیبر چه فایده رویم چقدر بعد تو تغییر کرده است داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است جایِ طناب مانده بر این دست وایِ من دستم چگونه  چشم تورا بست وایِ من دَرهَم شکسته آه عزیزم حلال کن پشتم شکسته آه عزیزم حلال کن دیدی که خانواده‌ی من را نظر زدند این زندگیِ ساده‌ی من را نظر زدند توآمدی به خانه من حیف شد خراب گرمیِ آشیانه‌ی من حیف شد خراب یک خانه داشتم که همان قتلگاه شد شرمنده‌ام که گوشه‌ی چشمت سیاه شد بینِ یتیمهات علی گیر کرده است داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است من ماندم و سکوتِ حسن آهِ زینبت بغض حسین اشکِ شبانگاهِ زینبت چادر نماز و معجر آتش گرفته‌ای دیوارِ خونی و در آتش گرفته‌ای گفتی حسین و حرف گلو را به زینبت من آمدم سپرده‌ام  او را به زینبت راحت بخواب آب کنار حسین هست زینب نرفته خواب کنار حسین هست پیش حسین دخترت از حال می‌رود با نیزه دار تا ته گودال می‌رود صبح آمده‌است و علی دیر کرده است .
هدایت شده از روضه دفتری
🕊﷽🕊 🔲 🖤 🔘 🖤 🔘 💥 ✨ای انیس دردمندان یا علی ✨ای پناه بی پناهان یا علی ✨یک نظر بنما دم جان دادنم ✨جان زهرا و محمد یا علی ⬅️یه روز خانم فاطمه زهرا صدا زد علی جان مردم مدینه بهت سلام میدن یا نه؟ صدا زد فاطمه جان سلامشون میکنم جواب سلامم رو نمیدن ... امان امان امان 🌐خدا به اول مظلوم عالم آقا امیرالمومنین قسمت میدیم به اون لحظه ای که سر در چاه میکردناله میکرد 🔅الا ای چاه یارم را گرفتند 🔅گّلم عشقم بهارم را گرفتند 🔅میان کوچه ها با ضرب سیلی 🔅همه دار و ندارم را گرفتند خدا قسمت میدیم در سرازی قیر علی و اولاد علی رو به فریاد دلمان برسان 🔅🔆🔅🔆🔅🔆 @roze_daftari 🌼 ⚡️هر کی قلب بی قرار داره بیاد ⚡️هر کی با فاطمه کار داره بیاد ⚡️آخ من گدایم و دلم شکسته است ⚡️بر در خانه تو نشسته است ⬅️صدا زد جان غسلنی فی الیل/کفنی فی الیل /دفنی فی الیل/یا علی منو شبانه غسل بده شب کفن من شب بدنمو دفن کن حالا تو دل شب علی داره بدن زهراشو غشل میده (تورو خدا برا خودت تجسم کن) اسما بریز آب روان برروی گلبرگ گلم ولی آهسته آهسته آخ ببین بشکسته پهلو سیه گردیده بازویش بریز آب روان رویش ولی آهسته ولی آهسته آهسته اسمامیگه یه مرتبه دیدم علی سر گذاشت به دیوار بی کسی بلند بلند داره گریه میکنه گفتم آقا جان شما سفارش کرده بودید بچه ها بلند بلند گریه نکنند چرا خودتون دارید بلند بلند گریه میکنید صدا زد اسما ..دست از دل علی بردار اسما ...اسما فاطمه ام رفت اما درد دلشو به منه علی نگفت اسما 🔸آخ تو میبینی علی را زار و خسته 🔸وای نمیبینی تو پهلوی شکسته ▪️◾️◼️⬛️ ✳️ غریب نوازا کجا نشستند... اونایی که حسرت بقیعشو دارن کجا نشستند.... اونایی که رفتن و غربت ائمه بقیع رو دیدن کجا نشستند.... (دلتو ییرم قبرستان بقیع کنار اون قبری که بی شمع و چراغه، زائر نداره ، بارگاه نداره، آقام غریبه غریبه... ▪️آخر برات شیعه حرم میسازه ▪️حرم برای تو شه گرمم میسازه ⬅️رسول خدا فرمود هر کس برا حسنم گریه کنه فردای قیامت کور وارد محشر نمیشه ... فرمود به قدری حسنم مظلومه که ملائکه و مرغان آسمان برا حسنم گریه میکنند... ⬅️خدا به پاره های جگر امام حسن قسمت میدم هر کس هر دردی تو سینه داره دردشو دوا بفرما .. خدا به غریب مدینه قسمت میدیم هر چه زودتر مارو زائر یقیع بگردان 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ♻️ (دشتی) 💠لبُم لبریز از جام حسینه 💠وای عروج دل سر بام حسینه 💠اگه جراح قلبم رو شکافه 💠وای به روی لوح دل نام حسینه ♻️آخ حسین را در غریبی سر بریدن ♻️آخ تن پاکش به خاک و خون کشیدن ♻️آخ تنش در کربلا عریان فتاده ♻️وای سرش بر نیزه های کین دشمن ⬅️وقتشه برات کربلات امضا بشه بگو یا امام حسین خیلیا خداحافظی کردند و رفتن کربلا... هر بار دلم شکست گفتم حسین جان، آقا جان،،، مگه من دل ندارم ... مگه من شیعه نیستم،.... آقاجان خیلی بَده شیعه حرم آقاشو نبینه.... آقاجان قِسمت و روزیم کن بیام حرمت از نزدیک گریه کنم،..... زار بزنم، به سینه بزنم ... 🌐خدا به ابی عبدالله قَسمت میدیم ما رو گریه کن حسین زنده بدار در این دنیا زیارت حرم آقا و در قیامت شفاعت آقا رو نصیب و بهره ما بگردان 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @roze_daftari
خسته شدم از غربت و دربدری ها دارم فقط شوق حرم این آخری ها شوق لقاء الله، دیدار حسین است شوق بغل دارند علیِّ اصغری ها عمرم فدای تاری از گیسوی ارباب ارباب دارد تا قیامت دلبری ها ما را برای گریه کردن آفریدند زیباست اصلاً زندگی با نوکری ها سربند یازهرا به سر بستند عشاق سهمیه ها دارند اینجا مادری ها صد فتنه را کوبد بهم در جنگ احزاب عهدی که می بندند با هم حیدری ها روزی که مولا لشکری را زیر و رو کرد یادآوری شد بر تمام خیبری ها ای مرگ بر وجدان آنکس که نفهمید خاری به چشم دشمن است این رهبری ها رفتند یک عده میان آتش و سنگ  خوردند سهم الارث شان را دیگری ها دیگر خجالت می کشم من از شهیدان  کو خاطرات جبهه و هم سنگری ها! دیدیم این چل روز تا پای شهادت... ماندند پای دین شان پامنبری ها این روزها مثل غروب کربلا بود برداشت هایی داشتیم از روسری ها! روزی که از ناموس ما چادر کشیدند شد حالشان در روضه بدتر، دختری ها حرمت نگهدارید! چون زهرا شهیده است نذر شفای اوست جانِ بستری ها سیلی زدند و ضربه بر عرش برین خورد یک زن زمین خورد و علی با او زمین خورد رضا دین پرور
ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها ص مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ.... در بین بستری و مداوا نمی شوی بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام برخیز ای توسلِ شب‌زنده‌داری ام برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن با چشم کَم سوی‌ات به علی هم نگاه کُن زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام من کم محلی از همه ی شهر دیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است جای تمام شهر سلامم کُنی بس است برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت آلاله کاشتی وسط باغ بسترت خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی! مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر حجم غم تو در دل من بی حساب شد آن بانویِ رشیده‌ی من آبِ آب شد ثانیه های رفتن تو تند می شود دارد نفس نفس زدنت کُند می شود با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت آن تکّه‌گوشوارِ تو را مجتبی گرفت لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟ مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟ شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟ گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن زهرا بمان و زینبمان را عروس کن خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را بگذار روبه راه کنم وضع خانه را من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند جارو نزن‌..،تمام پرت درد می کند این آسیا ست گریه نموده به حال تو دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم نانی که پخته‌ای بخدا لب نمی زنم دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن این قدر خون به قلبِ حسین و حسن نکن بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه بردیا محمدی
. شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید خودت بگو که مگر چند سال داری تو جوانِ شهر, خمیدن به تو نمی آید هزار بار نگفتم نیا به دنبالم میان کوچه دویدن به تو نمی آید فقط بلند مشو چونکه زود می افتی   بدون بال پریدن به تو نمی آید تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی   چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد   چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد   نفس بلند کشیدن به تو نمی آید بمان که دخترمان را خودت عروس کنی به آرزو نرسیدن به تو نمی آید چه با دو دست رئوفانه ات, چه با یک دست   بباف پیرهنت را, حسین منتظر است .......................................................... @majmaozakerine
با طلوعت عرش را غَرق تَحَیُّر می کنی ماه‌بانو!نان ظلمت را تو آجر می کنی "عقلِ"بی احساس را با"عشق"دمخور می کنی دامن سجّاده را با یاس ها پُر می کنی آسمان دلداده ی راز و نیازت می شود بال جبریل امین چادرنمازت می شود تو درآغوش خدیجه مثل حور افتاده ای مادر پیغمبری گرچه پیمبرزاده ای قبل خلقِ کهکشان ها امتحان پس داده ای از همان اوّل برای آخِرت آماده ای روز محشر تک تک ما را صدا خواهی نمود دانه دانه شیعیانت را جدا خواهی نمود ای که با لطفت بیابان غرق باران می شود خاک خشک یثرب از عطرت گلستان می شود پای تسبیحات تو سلمان،مسلمان می شود کوثر تو آبروی کُلِ قرآن می شود روح ایمانی تجلی خدایی مادرم لَيْلَةِ الْقَدْرِ تمام انبیایی مادرم مادر آئینه‌ها ای مادر اهل کسا بانی آرامشِ پیغمبر اهل کسا آفتابِ روی بام حیدر اهل کسا چادرت پهن است بر روی سر اهل کسا آینه دار امیر المومنینِ پنج تن ریشه های چادرت حبل المتین پنج تن یا کریم بام احمد جلد بام فاطمه است بَضْعَةُ مِنِّ محمد در مقام فاطمه است ذکر پیغمبر شب معراج "نام" فاطمه است آیه های روشن قرآن کلام فاطمه است آیه ی تطهیر هم با او مطهر می شود کائنات از نور ایمانش منور می شود ای که افلاک است خانُم،مُستجیر نانِ تو می شود آزاد،هرکس شد اسیر نان تو کاش بنویسی مرا جیره بگیرِ نانِ تو بی نیاز از هر دو دنیا شد فقیر نان تو چون که دستت را به وقت پخت نان بوسیده است دست"دستاس" تو را هفت آسمان بوسیده است تو گُل نیلوفر هِجده بهار حیدری تو چراغ روشن شب‌های تار حیدری تو قرار چشم های بی قرار حیدری در دل تلخی و شیرینی کنار حیدری حرز مولا در میان کارزارش نام توست ذکر حکاکی شده بر ذوالفقارش نام توست آفتاب عشق را تا بی کران تابانده ای در دل غم ها علی را باز هم خندانده ای کهکشان را با حجابی اطلسی پوشانده ای "پیش نابینا،میان حِصنِ چادر مانده ای" آه!گفتم چادرت...،داغ دل ما تازه شد بارش غم در هوای سینه بی اندازه شد راه را تا بست..،یاسی رنگ نیلوفر گرفت چشم‌زخم دشمنِ آل عبا آخر گرفت دست سنگینی به زیر گونه ی مادر گرفت خاک کوچه رنگ سُرخ لاله ای پرپر گرفت خاک عالم بر سر من..،معجرش خاکی شده پیش چشمان حسن بال و پرش خاکی شده آه!آئینه چرا سنگی محک می زد تو را؟ بشکند دستی که در کوچه کتک می زد تو را نا نجیب از حرص حیدر داشت چک می زد تو را دومی با نیّت باغ فدک می زد تو را چشم تو تار است..،راه خانه را گم کرده ای گوشوارَت را میان کوچه ها گم کرده ای بردیامحمدی
پیش از غروب عمرتوبانو خزان شد مابین بستری وتنت نیمه جان شده از روز حادثه توچرا بی تکلمی نا محرمم مگر لب توبی زبان شده اذن دخول توملک الموت میکند بانوبگومگر اجلت ناگهان شده من گرد بسترت همه شب دور می زنم حرفی بزن بگوکه غم توعیان شده گویابه خواب امشب تو محسن آمده خنده به لب شدی ز لب مهربان شده تسبیح وهم ستاره و سجاده شاهداست بر ناله ی شبانه و درد نهان شده دستی که زانوی غم زهرا به برگرفت غمخوار آه وناله ی این کودکان شده زهراببین که قلب حسن تیر می کشید غمدیده از کبودی قد کمان شده زهراشکسته قلب علی درهوای تو درماتم وعزای تو اومیزبان شده بانو به زیرپای توچادر فتاده بود از بس که خم شدی کمرت ناتوان شده زینب کناربسترتوسفره کرده پهن خوشمزه تر برای تو این پخت نان شده گویاردیف دنده ی تان نامنظم است ای وای من شکسته سراستخوان شده این درد پهلویت پس از آن ضربه ی دَرَست احوال مرگ بررخ ماهت عیان شده از چشم پر ستاره ی تو خون چکیده است گریم برای قطره ی اشک روان شده مهمان شدم شبی که بپرسم حال تورا دیدم بهارعمرتوبانو خزان شده غلامی(مجنون کرمانشاهی) @majmaozakerine
🏴 زبانحال امام زمان(عج) در شهادتِ 🏴 👋لطفاً حق روضه ادا شود😥 لبخند را بر چهره ام تا به ابد کشت داغش مرا هر لحظه بی حدّ و عدد کشت در کوچه با سیلی فدک را غصب کردند این روضهٔ سنگین مرا تا به ابد کشت بر سورهٔ مظلوم ِ کوثر، راه را بست با ذکر نابِ قُل هُوَ اللهُ أحد کشت آتش هجوم آورد و با کینه خودش را- -با قصد اینکه مادرم کشته شوَد، کشت... مسمار شد خنجر برای قلبِ محسن(ع) با تیزی اش شش ماههٔ ما را، چه بد کشت باید زمین میخورد و بر بازو نمیخورد آرامشم را یک غلافِ نابلد کشت مادر نمازش را به زحمت خواند و هر روز ابلیس را در ذکرِ أللهُ الصّمد کشت فریاد خواهم زد کنار کعبه روزی ای اهلِ عالم مادرم را یک لگد کشت!
ازچه بین در و دیوار زمین گیر شدی بالگدبود به اصرار زمین گیرشدی حبس گشته نَفَس و خون ز سره سینه دمید از فرورفتن مسمار زمین گیرشدی حادثه بودکه رخ داده در آن کوچه تنگ از نهان کردن رخسار زمین گیرشدی نتوانی که زنی شانه به موی زینب از قنوتت به شب تار زمین گیرشدی همه گویند دگر رفتنی هستی بانو پی این وعده دیدار زمین گیرشدی می زنی خنده به تابوت پس از دیدن آن درپی وعده ی گفتار زمین گیرشدی غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
دود وصدای آتش ازآن در رسیده است بابابیاکه ناله‌ ی مادر رسیده است صبر علی ببین ، که چه آمدبه خانه اش مامورصبر بود وستمگر رسیده است درکوچه هاارازل و اوباش آمدند دشمن برای کشتن مادر رسیده است در را شکست مردک ولشگر به خانه رفت ازخانه وای وای پیمبر رسیده است طوری زدند فاطمه شدنقش بر زمین ملعون نزن که ناله‌ ی حیدر رسیده است حیدربه کوچه رفت وهمه غرق درفرار آوای یاعلی مدد از در رسیده است دامن کشان بسوی علی رفته فاطمه از بس غلاف تیغ مکرر رسیده است آمدبه گوش، گریه‌ ی در آهه میخ در زینب به گریه گوشه آن در رسیده است دربین کوچه فاطمه سر بر ولی دهد این ارث مادرانه به نوکررسیده است غلامی (مجنون کرمانشاهی
پیش از غروب عمرتوبانو خزان شد مابین بستری وتنت نیمه جان شده از روز حادثه توچرا بی تکلمی نا محرمم مگر لب توبی زبان شده اذن دخول توملک الموت میکند بانوبگومگر اجلت ناگهان شده من گرد بسترت همه شب دور می زنم حرفی بزن بگوکه غم توعیان شده گویابه خواب امشب تو محسن آمده خنده به لب شدی ز لب مهربان شده تسبیح وهم ستاره و سجاده شاهداست بر ناله ی شبانه و درد نهان شده دستی که زانوی غم زهرا به برگرفت غمخوار آه وناله ی این کودکان شده زهراببین که قلب حسن تیر می کشید غمدیده از کبودی قد کمان شده زهراشکسته قلب علی درهوای تو درماتم وعزای تو اومیزبان شده بانو به زیرپای توچادر فتاده بود از بس که خم شدی کمرت ناتوان شده زینب کناربسترتوسفره کرده پهن خوشمزه تر برای تو این پخت نان شده گویاردیف دنده ی تان نامنظم است ای وای من شکسته سراستخوان شده این درد پهلویت پس از آن ضربه ی دَرَست احوال مرگ بررخ ماهت عیان شده از چشم پر ستاره ی تو خون چکیده است گریم برای قطره ی اشک روان شده مهمان شدم شبی که بپرسم حال تورا دیدم بهارعمرتوبانو خزان شده غلامی- (مجنون کرمانشاهی)_
چاره ای بر این غم سربار کن بعداً برو یک دعا در این شب دشوار کن بعداً برو تو که روی حرف من حرفی نداری فاطمه راه مرگم را خودت هموار کن بعداً برو آخرش بی اذن تو پوشیه را برداشتم شکوه ای از مُشتِ ناهنجار کن بعداً برو آخر این ویرانه را خانه تکانی بهر چه؟ فکر خون مانده بر دیوار کن بعداً برو با دعای تو دل همسایه ها راضی شده لااقل نفرین به این مسمار کن بعداً برو بازویت که پر ورم... هر دنده ات که جابجا... هرچه را که دیده ام، انکار کن بعداً برو روزه نذرت کرده ام یک بار دیگر پا شوی لا اقل پیشم بمان افطار کن بعداً برو ناسزاهایی شنیدم از همه وقت سلام فکر داغ حیدر کرار کن بعداً برو هرچه گفتم گوشواره کو! حسن چیزی نگفت جان من! یک بار، تو اصرار کن بعداً برو کاسه ی آب از کسی دیگر نمی گیرد حسین عشق خود را نیمه شب بیدار کن بعداً برو پیرهن را بافتی، اما یکی کافی نبود باز هم روی کفن ها کار کن بعداً برو زینبت بوسه بجای تو به حنجر می زند چاره ای بر نیزه ی اشرار کن بعداً برو دخترت دق می کند وقتی اسارت می رود فکر معجر، بر سر بازار کن بعداً برو
چاره ای بر این غم سربار کن بعداً برو یک دعا در این شب دشوار کن بعداً برو تو که روی حرف من حرفی نداری فاطمه راه مرگم را خودت هموار کن بعداً برو آخرش بی اذن تو پوشیه را برداشتم شکوه ای از مُشتِ ناهنجار کن بعداً برو آخر این ویرانه را خانه تکانی بهر چه؟ فکر خون مانده بر دیوار کن بعداً برو با دعای تو دل همسایه ها راضی شده لااقل نفرین به این مسمار کن بعداً برو بازویت که پر ورم... هر دنده ات که جابجا... هرچه را که دیده ام، انکار کن بعداً برو روزه نذرت کرده ام یک بار دیگر پا شوی لا اقل پیشم بمان افطار کن بعداً برو ناسزاهایی شنیدم از همه وقت سلام فکر داغ حیدر کرار کن بعداً برو هرچه گفتم گوشواره کو! حسن چیزی نگفت جان من! یک بار، تو اصرار کن بعداً برو کاسه ی آب از کسی دیگر نمی گیرد حسین عشق خود را نیمه شب بیدار کن بعداً برو پیرهن را بافتی، اما یکی کافی نبود باز هم روی کفن ها کار کن بعداً برو زینبت بوسه بجای تو به حنجر می زند چاره ای بر نیزه ی اشرار کن بعداً برو دخترت دق می کند وقتی اسارت می رود فکر معجر، بر سر بازار کن بعداً برو
خسته شدم از غربت و دربدری ها دارم فقط شوق حرم این آخری ها شوق لقاء الله، دیدار حسین است شوق بغل دارند علیِّ اصغری ها عمرم فدای تاری از گیسوی ارباب ارباب دارد تا قیامت دلبری ها ما را برای گریه کردن آفریدند زیباست اصلاً زندگی با نوکری ها سربند یازهرا به سر بستند عشاق سهمیه ها دارند اینجا مادری ها صد فتنه را کوبد بهم در جنگ احزاب عهدی که می بندند با هم حیدری ها روزی که مولا لشکری را زیر و رو کرد یادآوری شد بر تمام خیبری ها ای مرگ بر وجدان آنکس که نفهمید خاری به چشم دشمن است این رهبری ها رفتند یک عده میان آتش و سنگ  خوردند سهم الارث شان را دیگری ها دیگر خجالت می کشم من از شهیدان  کو خاطرات جبهه و هم سنگری ها! دیدیم این چل روز تا پای شهادت... ماندند پای دین شان پامنبری ها این روزها مثل غروب کربلا بود برداشت هایی داشتیم از روسری ها! روزی که از ناموس ما چادر کشیدند شد حالشان در روضه بدتر، دختری ها حرمت نگهدارید! چون زهرا شهیده است نذر شفای اوست جانِ بستری ها سیلی زدند و ضربه بر عرش برین خورد یک زن زمین خورد و علی با او زمین خورد رضا دین پرور
ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها ص مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ.... در بین بستری و مداوا نمی شوی بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام برخیز ای توسلِ شب‌زنده‌داری ام برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن با چشم کَم سوی‌ات به علی هم نگاه کُن زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام من کم محلی از همه ی شهر دیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است جای تمام شهر سلامم کُنی بس است برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت آلاله کاشتی وسط باغ بسترت خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی! مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر حجم غم تو در دل من بی حساب شد آن بانویِ رشیده‌ی من آبِ آب شد ثانیه های رفتن تو تند می شود دارد نفس نفس زدنت کُند می شود با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت آن تکّه‌گوشوارِ تو را مجتبی گرفت لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟ مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟ شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟ گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن زهرا بمان و زینبمان را عروس کن خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را بگذار روبه راه کنم وضع خانه را من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند جارو نزن‌..،تمام پرت درد می کند این آسیا ست گریه نموده به حال تو دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم نانی که پخته‌ای بخدا لب نمی زنم دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن این قدر خون به قلبِ حسین و حسن نکن بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه بردیا محمدی
درخانه حال فاطمه ات روبراه نیست دربین بستراست وشبش غیر آه نیست می خواست جان دهد به ره تو ولی نشد حیدررفیق بی کسی ات نیمه راه نیست من میروم ولی ،توفراموش من مکن آسوده باش فاطمه ات بی پناه نیست یک دست من میانه کوچه شکسته شد در دیده گان خسته ام،اذن نگاه نیست جرم وگناه فاطمه ات دوستی توست اینجا علی محب تو بودن گناه نیست ملعون لگدبه در زد ومحسن ز بار رفت اینجامیان کوچه کسی سر به راه نیست زهرا کجا و سیلی نامردمان کجا هفتادمردجنگی ویک پهلوان کجا درکوچه زیر ضربه ی پا،دست و پا نزن کشتی مرا دگر، تو علی راصدا نزن بانوی قدخمیده من،من فدای تو زهرای من تو حرفی ازین ماجرا نزن زهرابه کوچه ها، تو شدی تازیانه خور درکوچه تازیانه به او بی حیا نزن از کوچه ای گذشت و که نامحرمان پراست قنفذ به فاطمه، سخن نابجا نزن دیدم به کوچه ؟! فاطمه ام میخورد زمین دیگرمغیره برتن اوضرب پا نزن اصلا به جان فاطمه سوگند خورده ام درکوچه تازیانه برای خدا نزن اذنم بده دمی ،که شود ریسمان جدا دربین کوچه فاطمه را بی هوا نزن زهرا کجا و سیلی آن بی حیا کجا (مجنون)علی کجاو غم کوچه ها کجا _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
پرپر شده یاس علی لگد شد احساس علی گلایه خیلی داره حیدر از کوچه، از دیوار و از در زهرا می خورد زمین پرپر می شد علی زهرا می خورد لگد حیدر می مرد ولی فاطمه جان، از حرف رفتن دست بکش نفس بکش، نفس بکش، نفس بکش بی کس میشه علی برگرد پیش علی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️
لگدبود ولگدبودوصدا بود میان درکسی در زیر پـابود دم ازدلـــــداگـــــــی می زدگل یاس به زیردست گلچینی فدا بود به روی ساقه اش سیلی نشـــسته به یاریش فقط یک آشـــــــــــنابود کسی رازنـــــــــــگاهش رانفهمـــــــــید که ازســـــوزدل ســـــــوزان جدابود پــــــناه بی کسی هایش دراین دهـــر خــــدابودوخـــــدابودوخــــــــدابود کسی درکوچه دلداری نکرده نوای او به کوچه بی صدابود بیافضه که زهرا رفت از دست که منظورش ولای مرتضی بود مغیره آمده باتازیانه به کوچه مردکی نا آشنا بود میان کوچه قنفذ نعره میزد غلاف تیغ بربازو رهابود علی راباطنابی بسته بودند میان کوچه هاشیرخدابود مزن نامرد،بازویش شکسته گل حیدر چنین بی آشنابود مرا از نام زهرا آفریدند که (مجنون)درجنون او رهابود آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) **
باتو زهرادوست دارم چشمه ای زیباشوم رودباشم،من به یادت روزوشب دریاشوم کینه هاشویم زدل هامثل ابره نوبهار باتومن چون غنچه ای درعمق جان هاواشوم لولومستی تویی برگونه ی سبز سحر بانوی عالم به یادت واله وشیداشوم مهربانی میکنی اندر کلام سبزبرگ آن شبی مادربیایدچون شب یلداشوم کاش یکشب شاپرک درنغمه بادصبا بشنوددردمرانزدخداگویاشوم میکنی صد ناله رادرنای صدهاآرزو ای دلاازدردجانان صحنه ی سیناشوم دیده ای توزندگی درنی نی چشمان یار گربیایی ماه من اندرغمت رسواشوم قبله ی سبزنمازم تنهاتوهستی فاطمه سرزند مستی (مجنون)باتومن پیداشوم آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) *
درغم تو غرق عزاخوانی ام رفتن تو شرح پریشانی ام ساحل آرامشــــ من توبودی فاطمه ازعشــــــق توطوفانی ام بعدتوای بانوی عشق آفرین ابــــــرترین عاشـــــــــــق بارانی ام نیست زدام غم تو رهایی درقفس عشــــــــــق تــــوزندانی ام رفتن توخانه خرابم نمود کاش شبی سوی خودت خوانی ام برسره قبرتو علی نشسته زارترین زائرپنهــــــانی ام با ز،زعشقت شده سوزان دلــــم منتظــــــــــــر م کی به برت خوا نی ام سینه (مجنون)شده در التهاب درشب اندوه توبارانی ام رفتی از زندگی حیدرتنها ،چکنم همه رفتند،تــوهم رفتی ازاینجا ،چکنم قول دادی که بمانی به کنارم شب و روز گرگنی قول وقســـم راهمه حاشا،چکنم بسترت پهن شده در وسط این خانه درفراق روی تو،ای گل طاهاچکنم قهرتــــــو قهر نباشد زمن ای فاطمه جان رفتی از باغ پراز کینه اعداچکنم بخدارفتن تو کرده مراخانه بدوش بعده تو ای گل من،یکه وتنها،چکنم کاش(مجنون)همه شب تابه سحرناله کنی من ازاین ناله ی وامانده ی شبها،چکنم آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) **