۸
#نوحه
#دفن_شهدا
#حاج_رضا_یعقوبیان
.
بنی اسد بیایید،من پسر حسینم
بر روی خاک صحرا،افتاده نور عینم
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد ببینید،حسین غریب و تنهاست
پیکر غرقه خونش،بر روی خاک صحراست
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
چرا ز من جدایید،بنی اسد بیایید
برای یاری من،یک بوریا بیارید
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد ببینید،حسین کفن ندارد
امام من به غیر از،خونین بدن ندارد
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد همین جا،خنجر ز کین کشیدند
به موج خون سرش را،از پشت سر بریدند
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد همین جا،جانم رسیده بر لب
دیدم سر بریده،همراه عمه زینب
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد من این جا،غیر از ستم ندیدم
تنش به روی خاک و،سرش به نیزه دیدم
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد من این جا،غربت نمودم احساس
در علقمه بدیدم،جسم عمویم عباس
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد ببینید،تنها عزیز مولی
برادرم علی را،گردیده اربا اربا
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد همین جا،به روی دست بابا
پرپر شد از ستم ها،اصغر عزیز زهرا
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد همین جا،گل های باغ هاشم
پرپر شدند ز کینه،جعفر و عون و قاسم
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
#دفن_شهدای_کربلا
۷
#نوحه
#دفن_شهدا
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_به_تماشابیا_ای_پسرفاطمه
ای بنی اسد بر فاطمه ام نور عین
پسری خونجگر ز نسل پاک حسین
دردم افزون شده
جگرم خون شده
وای از این غم۲
ای بنی اسد این پیکر اکبر بود
که ز ظلم و ستم صد پاره پیکر بود
این تن اکبر است
که چو گل پرپر است
وای از این غم۲
ای بنی اسد این جسم علمدار ماست
بعد او غم فقط یاور و غمخوار ماست
دست او شد جدا
جان او شد فدا
وای از این غم۲
ای بنی اسد تکه بوریا بیارید
پیکر حسین را بر روی آن گذارید
زده داغ پدر
بر دل من شرر
وای از این غم۲
دشمنش پرده ی حرمت او را درید
از قفا بین موج خون سرش را برید
صبر من کم شده
قامتم خم شده
وای از این غم۲
زین مصیبت بنی اسد شکسته دلم
غم داغ گل فاطمه شد مشکلم
ریزم اشک از بصر
شده ام خونجگر
وای از این غم۲
#دفن_شهدای_کربلا
#بنی_اسد
هدایت شده از روضه دفتری
PTT-20220828-WA0044.opus
611.7K
نوحۂ اسارت حضرت زینب(س)
سبک👈🏻سرزمین من
عشق منی تو حسین عزیز زهرا
جون منی تو حسین عزیز زهرا(2)
کوچه به کوچه دیشب
خسته دلی کشیدم(2)
به غیرِ تو حسینم
یاری دِگر ندیدم(2)
آشنا نبود،غیر اشک و آهِ من
نور چشمِ من،بودی عزیز زهرا(2)
عشق منی تو حسین عزیز زهرا
جونِ منی تو حسین عزیز زهرا(2)
ای غریبِ من،بی کفنی حسینم
جان زینبی،بی مادری حسینم(2)
عشق منی تو حسین عزیز زهرا
جون منی تو حسین عزیز زهرا(2)
حسین غریبِ مادر2
نورِ دو چشم خواهر
فدای حنجر تو
عزیزِ قلبِ خواهر(2)
دل به من دهید مردمان بی وفا
بوده پیش ازاین رسمِ شهرِ فتنه ها(2)
عشق منی تو حسین عزیز زهرا
جون منی تو حسین عزیز زهرا(2)
تویی که در دلِ من
حسین خونه داری
قدرِ تموم عالم
آقام دیوونه داری
دشمنان همه صف کشیدن برایت
یابن فاطمه دیدی تو ظلم بسیار(2) یابن فاطمه
عشق منی تو حسین عزیز زهرا
جون منی تو حسین عزیز زهرا(2)
ای غریب من بی کفنی حسینم
جان خواهری بی مادری حسینم
غریب منی حسین عزیز زهرا
عمر منی تو حسین عزیز زهرا(2)
عشق منی تو حسین عزیز زهرا
جون منی تو حسین عزیز زهرا(2)
التماس دعای فرج🤲🏻
👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️
👈🏻تایپ و ارسال : علیمحمدی✍🏻
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
#تنور_خولی
بالا گرفت شعله ی داغ تو با تنور
تاج سرم، سر تو کجا و کجا تنور
باید خدا بخیر کند انتهاش را
وقتی که هست سهم سرت ابتدا تنور
خولی امان نداد سرت را بغل کنم
حالا به جای من شده حاجت روا تنور
خولی نداد پاسخ این پرسش مرا
آخر میان این همه جا پس چرا تنور؟ !
زد روی صورتش زن خولی همین که دید
افتاده رد خون گلوی تو تا تنور
کاری که با تن تو سه روز آفتاب کرد
آورد یک شبه به سرت آن بلا تنور
در کربلا نبود اگر از غذا خبر
در کوفه بود منزل تو از قضا تنور
خاکستری که بر سر و رویت نشسته است
کار عجوزه ی سر بام است یا تنور؟!
حجم سر تو کم شده و داد میزنم
ای بی وفا زمانه و ای بی حیا تنور
نانی نخورده ایم به یاد سرت حسین
هر جا که دیده ایم من و بچه ها تنور
جز روی دامنم همه جا سر گذاشتی
نیزه... درخت... طشت طلا... زیر پا... تنور
#یا_مظلوم
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
در ماتمی بی انتها با چند کودک
تنها رها کردی مرا با چند کودک
یک خیمه ماند و یک بغل دلواپسی و
من ماندم و این ماجرا با چند کودک
هی چهره ات را در سرم تکرار کردم
هی گریه کردم بی صدا با چند کودک
وقتی صدای داد و بوی دود آمد
دیدی چه کرد آن شعله ها با چند کودک؟!
تا پرده خیمه به یکسو رفت دیدم
خورشید روی نیزه را با چند کودک
می خواستم پنهان کنم اما رقیه
زل زد به سرهای جدا با چند کودک
یک باره سمت خیمه هامان حمله کردند
من مانده بودم زیر پا با چند کودک
سیلی زدند و معجر از سرها کشیدند
با من قبول اما چرا با چند کودک؟
وقتی سرت با من تنت از من جدا بود
راهی شدم از کربلا با چند کودک
ای کاش می دیدی که در کوفه چه کردند
مردم میان کوچه ها با چند کودک
در راه هم گویی هزاران حرف دارند
با صورت خونی بابا چند کودک
لب تشنه خواهر فقط لب تر کن امروز
باید بیایم تا کجا با چند کودک؟!
#حسن_اسحاقی
#تنور_خولی
آنکه می بوسید جبریل امین خاک درش
سر درآورد از تنور خانه ی خولی سرش
خواهرش دنبال او میگشت در مقتل ولی
یافت او را در تنور نیمهروشن مادرش
هر تنوری که غروبی داخلش نان پخته اند
قدری آتش هست تا شب در دل خاکسترش
دود میشد خاطرات مادرش کنج تنور
روی مویش میچکید اشکِ دو چشمان ترش
همسر خولی دگرگون شد سرش را تا که دید
بی گمان جان میدهد سر را ببیند دخترش
صورتش زخمی و گیسویش تماماً سوخته
چیزی از رویش نمانده تا ببوسد خواهرش
بوی نان آورد با خود از برای اهل بیت
سیر شد قبل از همه از زندگانی همسرش
راه طوالنیِ این سر از تنور آغاز شد
اول راهی که این باشد امان از آخرش
آن درختی که سرش را ظهر بر شاخه گرفت
گریه می کرد از سر شب تا سحر برگ و برش
#یا_مظلوم
#حضرت_زینب_اسارت
#روز_یازدهم
شبِ این قافله بی تو سخت گذشت
جنگِ با حرمله بی تو سخت گذشت
بین دشمن سوار ناقه شدم
خیلی این مرحله بی تو سخت گذشت
مُردَم از تب بی تو خیلی سخت گذشت
جانِ زینب بی تو خیلی سخت گذشت
سیلی و آتیش و تازیانه ها...
اولین شب بی تو خیلی سخت گذشت
رو خاکه برهنه پیکرت حسین
الهی بمیره خواهرت حسین
سر تو که روی نیزه ها زدن
افتاد از رو ناقه دخترت حسین
میدونی که خیلی دلخونم حسین
میدونی به لب رسید جونم حسین
با اینا که کشتنت، برم سفر؟
من بدون تو نمیتونم حسین
بعد تو پشت و پناه ما کیه
سر و کار دختر تو با کیه
تو که شیرخواره اتو خاک کرده بودی
پس سرِ کوچیک، رو نی برا کیه
بی تو زینب تو بی پناه میره
با کتک از دلِ قتلگاه میره
چشماتو ببند رو نیزه نبینی
شمر کنار خواهر تو راه میره
#عبدالزهرا
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده
زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده
چشمان شور،آینه ات را نظر زدند
در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند
در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد
پنجاه سال پردهنشین..،کوچهگَرد شد
تا پای ما به معرکهای نامراد رفت
خلخال دخترانِ حسینات به باد رفت
این کوفیان به نسل تو،گمراه گفته اند
خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند
بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد
از بس که سنگ خورد حسینات..،کبود شد
نیزه نشین تو همه را پیر کرده است
شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است
این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت
این حرمله کنار رباب تو آب ریخت
از دست این مصیب جانکاه..،داد..،آه
زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،آه
در بزم او نمک به غمِ جاریام زدند
با چوبدست روی لب قاری ام زدند
کوفه که زیر پاش نهاد احترام را...
باید خدا بخیر کند شهر شام را
#بردیا_محمدی
Hashemi-Nezhad--Rozeh-Tanor-Kholi.mp3
6.82M
روضه تنور خولی
آقا ی هاشمی نژاد
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
4_6048494153946369619.mp3
7.31M
#روضه_امام_سجاد_علیــــه_السلــــام
ایام اسارت
خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند خنده بر پاره گریبانی مان می کردند
ازسر کوفه بی عاطفه تا شام بلا
سنگ را راهی پیشانی مان می کردند
همه روضه تو این بیت خوابیده
هرچه ما آیه قرآن و دعا می خواندیم بیشتر شک و مسلمانی مان می کردند بدترین خاطره آن بود که در آن روز
مردم روم نگهبانی مان می کردند
نگهبان هایی که توی خرابه بودن به زبان رومی حرف میزدن
زین العابدین امام همه است
عالم به همه زبان هاست فرمود
عمه جان میدونی اینا به زبان رومی چی میگن
اینا میگن یزید ایناروتو خرابه جا داده این دیوارها رو سرشون خراب بشه زنده زنده همین جا دفن بشن
تعبیر خود حضرت تقدیم کنم فیض ببریم
اجازه نداشتیم گریه کنیم اگه یکی از ما گریه میکرد نیزه دارها با نوک نیزه به سرش می زدند
قربونت برم آقا ما امشب داریم برای مصائب شما گریه می کنیم
هیچ جا امن تر از نیزه عباس نبود
تا نظر بر در حیرانیمان می کردند
این سرهای برید رو نارنجیبا جوری بین زن ها و اسرا چیده بودند هرسری که با بانویی به نوعی ارتباطی داشت کنار اون بانوی محمل باشه
مردم به بهانه تماشای شهرها به نوامیس پیغمبر نگاه می کردند
ای حسین...
گ
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
⇦🕊روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ ویژه ایام محرم و صفر _حاج احمد واعظی
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
بابا،بابا،بابا....
دلم بشکسته بود،بابا!
غمین و خسته بود،بابا!
دو دستِ کوچولویِ من
به زنجیر بسته بود،بابا!
*امشب شبِ رقیه جانِ،دلِ همه الان رفته خرابه...*
نبودی، ببینی،به چشمام موجِ دریا رو
نبودی،ببینی،چه جوری می زدن ما رو
*بابا! دنبالم می دویدن،تازیانه هارو می چرخوندن،من یه دخترِ کوچولوم،آدم های گُنده سرم می ریختن...*
نبودی،ببینی،چه زجری می کشیدم من
تو صحرا، رو خارا،برهنه پا، دویدم من
بابا،بابا،بابا....
دیگه بسه جدایی
منو ببر بابایی
دلم خون و رُخم زرده
روزا گرم و شبا سرده
سَرَم،چشمم،تنم
گوشم،همه درده
نیگاه کن،شده رخسارِ من نیلی
یه باره می اُفتم،سرم گیج میره از سیلی
*بابا!صورتِ منو نگاه کن چیکار کردن...*
بابا،بابا،بابا....
نمونده دیگه سو به چشمای ترم، بابا!
یا از ترس،یا از درد،شب از خواب می پرم، بابا!
*خواب بود بچه،تو خواب دید بغل باباست،تا چشماش رو باز کرد دید خرابه است،بابا نیست...بهونه ی بابا رو گرفت....
نانجیبا می خواستن آرومش کنن،سر باباش رو گذاشتن تو یه طبق،تا از در خرابه وارد کردن،عمه ی سادات که فهمید چه خبرِ،بلند شد،دوید رفت جلوشون رو گرفت...چیکار می کنید؟نبرید این سر رو، می کُشید این بچه رو،خودم آرومش می کنم،برگردونید این طبق رو...آی حسینا! عمه سادات رو با تازیانه زدن...بی بی رو کنار زدن،این طبق رو بردن جلو...حسین...
گفت: دیدم کنار ضریح، پیر زنی یه چیزی رو تو دستش گرفته بود،گریه می کرد،هی نشون میده به ضریح...بلند شد برِ.... گفتم:مادرجان! من داشتم نگاه می کردم،می تونم ازت بپرسم این چی بود؟یا چی می گفتی؟
شروع کرد گریه کردن،گفت:پسرم ما از عشایرِ ایرانیم،تو بیابون و دشتیم،خیلی وقت ها در اثر راه رفتن،پاهامون زخم میشه...کفِ پاهامون آبله میزنه،از گیاهان دارویی،چربی حیوانات،یه پماد داریم،میزنیم خوب میشیم....
گفت:وقتی داشتم می اومدم اینجا،شنیدم این دخترکوچولو پاهاش آبله داره،از همون پماد آوردم،داشتم می گفتم:قربونت بشم،پات خوب شده؟...
ان شاءالله تو حرمش باشیم،همون حرمی که هنوز احساس می کنیم داره میگه: بابا!....
➖➖➖➖➖➖➖
#حاج_احمد_واعظی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
4_5861952003315336654.mp3
4.13M
#روضه جانسوز حضرت رقیه سلام الله علیها
ویژه محرم و صفر _
حاج احمد واعظی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#روضه_باسبک
امام سجادعلیه السلام
یه عمره ازابردیده هام بارون خون میبارم۲
به یاد هیجده سر به نی یه عمره بی قرارم
یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ و بارم و چید۲
غروب که شدهیزم مدینه به خیمه رسید
یه عمره ازابردیده ها بارون خون میبارم
به یادهیجده سر به نی یه عمره بی قرارم
*این هیجده تاهیفده تاش یه طرف یه دونش یه طرف اون هیفده تا یه طرفه خب جنگه دشمنه اینهاهمه پهلوان بودن، زدن*
یه عمره ازابر دیده ها بارون خون میبارم
به یاد هیجده سر به نی یه عمره بیقرارم
یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ وبارم و چید
غروب که شد هیزم مدینه به خیمه رسید
*حالا اینها یه طرف*
یه ساعتِ بعدش نه باغ گلی بود نه باغِبونش۲
رسیده بودآخرعقیق یمن دست ساربونش
توی آتیش وحشت صحراش دوتا خواهرا زیردست وپا جلوی چشام جون دادن اونجا
*خب عرض کردم که آدم مصیبت که داره حرف میزنه یه هو یه شاخه دیگه میره تمرکزش سرجاش نیست، امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیخوره، فراموشی نیست، امام هیچوقت لکنت نداره،امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیریزه ، امام هیچوقت توپوق نمیزنه، امام هیچوقت هیچ نقصی،کم و زیاد نداره،کامله کامله در همه لحظات عمرش، اون لحظه ای که ایستاده دارن باباشو میکشن امام حواسش هست اون لحظه ای هم که نشسته تو خونه با آرامش حواسش به همه جا هست،تو عالم خودمون داریم صحبت میکنیم*
هنوزم اون سوز گریه هاش داره میاد به گوشم
یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم
*کی بود حل شد معما... مثه اینکه خانم نمیخواد دست از سر ما برداره از دیشب تا حالا خوب دیگه حالا رزق شماست دیگه *
هنوزم اون سوزه گریه هاش داره میاد به گوشم
یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم
میگفت داداشی نرسه حرفم به گوش بابا
*چی؟! قربونت برم، آبجی کوچولو... *
میگفت داداشی نرسه حرفم به گوشه بابا
*فقط خودمون دوتا بدونیم*
ولی دلم لک زده برم روی دوش بابا
*چی میخوای بگی حالا در گوشش میرفتی رو دوش بابا *
برم دم گوشش بگم مگه قهری با من باباجون*
چشات چرا بسته ست موهات پریشونه لبت پرِ خون *اما ...اما .. اقا زین العابدین رازنگه دار خواهرش بود اما این نسیم حرفای سه ساله رو شنید به گوش یکی دیگه رسوند به بابا نه ها!! *
نسیمی شنید سوز حرفاشو
به سقا رسوند ماجراشو
*خب چه اتفاقی افتاد وقتی رسید؟!*
نسیمی شنید سوز حرفاشو
به سقا رسوند ماجراشو
عمو بسته بود چشم دریاشو...
حسین ....
#حاج_حسن_خلج
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
💚🍃🥀🍃💚
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
Karimi-ShahadatImamSajad1395[03].mp3
6.19M
شهادت امام سجاد علیه السلام
سبک زمینه
بانوای 🎤حاج محمود کریمی
متن ✍⬇️
لبیک یا حسین🔃🔃🔃🔃🔃
کنارِ سجادم بی نفس افتادم
بی نفس افتادم مثل داداشم اکبر
میرسی بدادم
(یه عمر بی تو پلکام از گریه وا نمیشه
تا از غمت نمیرم حقش ادا نمیشه)۳
شد هر روز من عاشورا حسین
لبیک یا شهید لبیک یا حسین
لبیک یا حسین🔃🔃🔃🔃
اگر سویی داره چشای گریونم
به خدا خیلی خیلی به عمه مدیونم۲
عمه تو شام و کوفه قیامت و نشون داد
هر جا نفس نداشتم به من دوباره
جون داد
زینب زنده کرد عشقو با حسین
جان زینبت لببک یا حسین
لبیک یا حسین🔃🔃🔃🔃
(یه عمره بی تو پلکام از غصه وا نمیشه
تا از غمت نمیرم حقش ادا نمیشه)۲
لبیک یا حسین🔃🔃
پر از آه نالم پریشونه حالم ۲
این دم آخر انگار کنار گودالم
تو دست و پا زدی و
زینب تو رو صدا زد
هنوز تو زنده بودی دشمن به خیمه ها زد۲
مثل کربلا شد اینجا حسین
شاه تشنه لب لبیک یا حسین
لبیک یا حسین🔃🔃🔃
یه عمره بی تو پلکام از گریه وا نمیشه
تا از غمت نمیرم حقش ادا نمیشه
لبیک یا حسین🔃🔃🔃
_🏴🏴___________
#شهادت_امام_سجاد علیه السلام
#زمینه
#حاج_محمود_کریمی
_______________
امام سجاد فرمودند
منتظران ظهورش بهترین مردم هر زمان هستند
◾️
◽️◾️
@majmaozakerine
روحم هر شب مثل زینب؛ پروانه ی گلزار ضریح
سرّ شوری فوق نوری! دستِ خدا معمار ضریح!
کوه دردی تو چه کردی؛ که دل عاشق بی طاقته؟!
جبرییل هم مثل ما؛ تو جا نمازش مهر تربته
نگام کبوتر نگات پر میزنه دلم برات؛ آرزومه خاکم کنن با تربت کرب و بلات…
حسین آقام آقام آقام! کعبه من قبله من؛ گوشه شیش گوشه حسین…
حی علی کرب و بلا؛ هر اذون بین الحرمین
بزم هیئت تا قیامت؛ برا ما همچون کرب و بلاست
اشک چشمام نذر چشمات؛ چایی روضت اشکِ خداست!

تا عمر دارم نوکرتم روضه خون مادرتم؛ به دور تل زینبی جاروکشِ خواهرتم
حسین آقام آقام آقام…
تا حریمت چون نسیمت؛ دوباره روحم پر میزنه
پشت درب صحن عباس؛ دستای قلبم در میزنه
وقت مرگم ذکر زیبات؛ ملک مرگو میکنه مست!
با وجود ذکر ارباب؛ خونه ی قبرم حسینیه است!
لیلی اگه بدونه، که دلم چقدر زینبیه
تازه میفهمه به خدا؛ عشق و دیوونگی چیه!
نگام کبوتر نگات پر میزنه دلم برات؛ آرزومه خاکم کنن با تربت کرب و بلات…
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
جواد مقدم روحم هرشب مثل زینب
〰〰〰〰〰〰〰
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
پیرمرد بلا کشیده منم
پسرِ شاه سربریده منم
روضه خوانی که هرچه می گوید
با دوچشم کبود دیده منم
*چه کردن با این آقا .. فرمود: «یَا لَیْتَنِی لَمْ تَلِدْنِی أُمِّی» .. کاش مادر منو به دنیا نمی آورد .. قربونه قبرِ بی چراغت ..*
سر سفره به غذا تا نظرش میافتاد
فکر اطفال گرسنه به سرش میافتاد
*حال و هوات اربعینیِ .. ان شالله دیگه راهِ حرم باز بشه .. بریم تو موکبا اونجا روضه بخونیم و ناله بزنیم ..*
شیرخواره بغل تازه عروسی میدید
یادِ لالایِ ربابُ پسرش می افتاد
گله می کرد زِ چشم بدِ بازاریها
سر بازار همین که گذرش می افتاد
*محملِ عمۀ ما را چقدر هول دادن
به خدا از سر بازار بدم می آید ..*
گوسفندی جلویش ذبح شد و رفت زِحال
به دلش روضۀ ذبحِ پدرش می افتاد
این چهل سال فقط سینه زد و گفت حسین
یادِ گودال فقط سینه زد و گفت حسین
یادِ روزی که زِخیمه نگران زد بیرون
با عصا گریه کنان سینه زنان زد بیرون
بی رمق جانب گودال نظر می انداخت
دید با یک سر آشفته سنان زد بیرون
از تنِ شاه لباسِ عربی را بردن
نیزه از هر طرف پیکرِ او زد بیرون
چادرِ فاطمه را هم به خدا خونی کرد
خونِ آن حنجرِ خشکیده چنان زد بیرون
دورِ ناموسِ خدا حلقۀ نامحرم بود
خواست کاری بکند حیف که فرصت کم بود
آنطرف چشم نوامیس بدستانش بود
اینطرف برروی دستش گره ای محکم بود
هرکه پرسید ز بازار فقط گفت الشام..
گفت آنقدر بدانید که خولی هم بود
وسط مجلس می تکیه به زینب دادم
چون که بر عرش خدا تکیه زدن حقم بود
گذر از شام به جز طعنه و آزار چه داشت
سهل ای کاش که همراه خودش پارچه داشت
شاعر: #سید_پوریا_هاشمی
دستِ تو رو بستن بینِ بیابونا
چقدر کتک خوردی از نامسلمونا
بعدِ چهل سالم هنوز زمین گیری
از خنجرِ کهنه، چقدر تو دلگیری
آخه تو دیدی گوشواره ها رو
چه جوری غارت بردن ..
یادت می افته که خواهراتُ
چه جور اسارت بردن ..
از آهِ تو اینها، اصلاً نترسیدن
جلو چشم مردم آتیش سرت ریختن
چقدر تو رو آزرد بند و طناب آقا
کشوندنت بینِ بزم شراب آقا
چه ناسزاها شنیدی آخه
میدنِ بازار ای وای ..
سختِ ببینی تو عمه هاتُ
میون انظار ای وای ..
مگه یادم میره کعب نی و حمله و غارت
مگه یادم میزه ناموسِ حیدر و جسارت
مگه یادم میره دروازۀ شام و اسارت
ای حسین .....