eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.3هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا آب و گل من رو با محبتت سرشته روی قلبم با خط خوش یا امام حسن نوشته تاب و تبم حسن حسن حسن خواب شبم حسن حسن حسن ای عشق مرتضی علی علی ذکر لبم حسن حسن حسن ای با کرامت مولا حسن جان دنیا به نامت مولا حسن جان در جود و بخشش همتا نداری حاتم غلامت مولا حسن جان ✅جانم حسن جان.. همه اینو می دونن که عشق من سینه زنیه خیلی خوبه هرجا میرم بِم میگن این حسنیه بَدرُالدُّجا حسن حسن حسن کَهفُ الوَرا حسن حسن حسن دلداده ی شما منم منم باب الرجا حسن حسن حسن شاهِ دلاور مولا حسن جان ای پورِ حیدر مولا حسن جان رزمِ تو آقا شور قیامت هستی تو محشر مولا حسن جان ✅جانم حسن جان ... آرزومونه یه روزی تو بقیع حرم بسازیم یه حرم برای تو ای صاحب کرم بسازیم ای با کرم حسن حسن حسن ای محترم حسن حسن حسن تو قلب نوکراس حرم حرم ای بی حرم حسن حسن حسن ای عشق زهرا مولا حسن جان ای دین و دنیا مولا حسن جان هستی عزیزِ قلب حسین و زینب کبری مولا حسن جان ✅مولا حسن جان.. ( )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5969773979005618998.mp3
745.8K
❣﷽❣ ⚫️ ⚫️ امشب شب غم پروری دارد مدينه حال و هوای ديگری دارد مدينه امشب علی دست دعا بالا بگيرد اشک يتيمی از رخ زهرا بگيرد امشب فضای آسمانها اشکبار است شهر پيمبر را غمی در انتظار است امشب ملائک سوز خود را ساز کردند سوز درون خويش را ابراز کردند با ديده ی گريان و با قلبی شکسته زهرا کنار بستر بابا نشسته خاموش شد امشب چراغ معنويت پيغمبر رحمت جدا گردد ز امّت ای آسمان خون گريه کن امشب که زهرا با چشم خود بيند غم داغ پدر را از خانه وحی خدا امشب صفا رفت از جمع اهل البيت ختم النبيا رفت امشب حديث غصّه می خواند مدينه داغ گردان را می کند پنهان به سينه امشب پيمبر را وداع آخرين است وقت فراق اهل بيت طاهرين است امشب علی و فاطمه ماتم گرفتند بر گرد پبغمبر نوای غم گرفتند پيداست مرگ از روی چون آئينه او سبطين بنشستند روي سينه ي او درهای فتنه باز شد بعد از پيمبر ظلم و ستم آغاز شد بعد از پيمبر امشب حسن را بويد و بوسد پيمبر با فاطمه راز نهان گويد پيمبر ای دخترم ای سينة تو مينوی من تو زودتر از اهل بيت آئی سوی من اهل سقيفه عقدة دل باز کردند و آن کينة ديرينه را آغاز کردند اهل ستم ناحق به جاي حق نشستند از اهل بيت مصطفي حرمت شکستند بعد از نبي حق علي را غصب کردند بيگانه را بر مسند حق نصب کردند شد بعد فقدان رسول الله رحمت سيلي زدن بر فاطمه اجر رسالت پايان عمر رحمه للعالمين شد آغاز غمهاي اميرالمؤمنين است ( محمّد نعيمي) 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم بخاطر زوّار ساده راه افتاد برای اینکه شود استفاده راه افتاد رسید با گُذر دیگری به مرز خودش اجازه داده اجازه نداده راه افتاد پدر بزرگ و تمامی بچه ها یعنی «حبیب» با همه ی خانواده راه افتاد شکست حضرت جبریل بالهایش را سپس شبیه من و تو پیاده راه افتاد نه اینکه پای پیاده به سمت تو زائر برای بردن زوّار،جاده راه افتاد همینکه جاده به پا خاست،در یسار و یمین نشسته باد و درخت ایستاده راه افتاد برای خاطر آهن ربای شش گوشه بُراده آب شد و بی اراده راه افتاد شکست شیشه ی مِی در نجف به دست علی که سمت کرب و بلا رود باده راه افتاد
همه از هر کجا باشند از این راه می‌آیند به سویت ای امین‌الله خلق‌الله می‌آیند صف جن و ملک با زائرانت هم‌قدم هستند به عشقت از عوالم، خیل خاطرخواه می‌آیند زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد زمین و آسمان با زائرانت راه می‌آیند ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا به شوق دیدن تو پابه‌پا، همراه می‌آیند گروهی غرق توصیف‌اند و مستِ مدح چشمانت گروهی روضه‌خوان، با سیل اشک و آه می‌آیند به شهرت می‌رسند و حال و روز شهر بارانی است پر از بغض‌اند و نم‌نم تا دم درگاه می‌آیند مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه می‌آیند قیامت کرده‌ای، انگار تصویری‌ست از محشر که دوشادوشِ هم نزدت گدا و شاه می‌آیند نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم می‌گیرند به لطف گوشه‌چشمت آخرش کوتاه می‌آیند
ما راهیان مست دل از دست داده‌ایم با چای داغِ موکبِ تو گرم باده‌ایم با هر زبان و رنگ به سوی تو آمدیم «در زیر بیرقت همه یک خانواده‌ایم» یا صاحب الزمان تو علمدار عالمی شکر خدا که پشت سرت ایستاده‌ایم وقتی که اربعین برسد قطره قطره ما با خانواده راهی دریای جاده‌ایم با خون هر شهید به راه آمدیم ما سر را به شاه‌راهِ شهیدان نهاده‌ایم پر زَرق و برق نیست اگر زندگی ما مانند اشک روضه‌ی تو صاف و ساده‌ایم چیزی نمانده است به نابودی خَسان مانند آب‌های روان با اراده‌ایم پُر می‌شود مشام جهان از شمیم ما ما نامه نامه عطر گلی سرگشاده‌ایم ✍
حالا که دیگر جانماندم اربعین را می‌بوسم از جان، جای جایِ این زمین را این خاک که این روزها بوسیده در راه صحنِ کف پاهای یاری نازنین را آقا کجایی تا که همچون جاده من نیز بر خاکِ پاهای تو بگذارم جبین را بین کدامین موکب امشب با حضورت خوشحال کردی مردم جاده نشین را؟! دیدیم با قصد شکار زائرانت موکب به موکب چشم‌های در کمین را بر دوش خود آورده‌ام بار سلامِ جامانده‌هایی دلشکسته، دل غمین را پا در مسیری می‌نهم که قبلاً از آن بُردند اهلِ بیتِ شاهنشاه دین را... ✍
312.4K
🔘🔘🔘🔘🔘🔘 بند1⃣ نشد باشم،یه همسفر توراه کربلا با حجت الله نشد شب رو، کنم سحر تو راه کربلا با حجت الله ..... نشد براتم امضا بشه قطره راهی دریا بشه نشد راهیِ کربلا شم از عالم خاکی جداشم ..... زانو بغل گرفتمو دیگه دارم دق میکنم عکس حرم رو میبینم یه گوشه هق هق میکنم کربلا کربلا کربلا.... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند2️⃣ خودم اینجام،دلم اما یه کوله روی دوششه تو جاده س به همراهِ،یه زائر که اونم از نجف اومده،پیاده س ..... باز پیچیده عطر أقاقی عطر چای تلخ عراقی چایی نه جانم چه شرابی پیچیده نغمه ی هلا بی ..... باچادر خاکی توراه حضرت زهرا ایستاده میگه خوشومدین همه آی زائرای پیاده کربلا کربلا کربلا..... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند3️⃣ خودم اینجام،دلم امّا توی جادّه داره با گریه میره باقلب خون،به کربلا داره از طرف رقیه میره ..... از سفر رقیّه جا مونده توی خرابه تنها مونده زینب میگه با چشم گریون دخترت جامونده داداش جون ..... امانتت تو شهرشام توی خرابه خوابیده اگر بدونی بعد تو از غم تو چی کشیده ای داداش ای داداش ای داداش.... 💠💠💠💠💠💠 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• به قلم :
402.5K
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ بند اول داداش پاشو ببین که زینب از سفر رسید با خنده های شمر و حرمله قدم خمید ........ چهل روزه مثلِ بارونم چهل روزه خیلی داغونم چی جور بگم داداش خیلی دلگیرم چهل روزه غریب و تنهام چهل روزه میونِ غمهام چهل روزه بی تو دارم میمیرم .......... حسین ای جونم پاشو درمونم بدونِ تو من داداش دلخونم غــریب مــــادر ،غــریب مــــادر •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈ بند دوم با دستای بسته بردنم به کوفه و شام تو هر مسیر به هر گذر میدادنم دشنام .......... من بودم و لشگرِ اعدا من بودم و جمع نامردا اسیر بودم ، بین یه عده بی عار چه سخت گذشت، بین اون بازار چه سخت گذشت ، تو جمع انظار میزدن با تازیونه بی شمار دستاااام رو بستن افسااار گسستن به پیشِ سرت دلم شکستن غــریب مــــادر ،غــریب مــــادر 💠💠💠💠💠💠 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈ به قلم :
🔘🔘🔘🔘🔘🔘 بند1⃣ کرب و بلا آماده شو ،میاد یه خواهر از سفر کوفه و شام ، با دل مضطر چهل روزه همش میگه ،غریب مادر ...... خبر بده تا بنی هاشم به خط بشن جلوی محمل اومده ناموس پیمبر با صد هزار تا غُصه تو دل بگو بیاد علیه اکبر تا بگیره عنان مرکب از علقمه هم بیاد عباس رکاب بگیره برا زینب ..... بگو موذن ، بخونه بازم ،ایهاالناس سرا پایین میخواد دوباره ،قدم بزاره ،زینب رو خاک این زمین آه و واویلا آه و واویلا •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند2⃣ دیدی که خُلفِ وعده ام ؛ عمل نکردم گفتم بهت که اربعین ؛ باز برمیگردم نپرس زِ حال و روزِ من ؛ که پُره دردم نپرس داداش ؛ امانتیم کو؟ کو دختره ؛ شیرین زبونم زِ بس به دنبالِ رقیه رفتم دیگه؛ برید امونم صدا زدم به زجر نامرد نزن که او بابا نداره داغِ رقیه یِ تو من رو یه لحظه آروم نمیذاره بگو که از من ؛ تو راضی هستی بگو دلم آروم بشه بگو که تا این ؛ دلواپسی ها دیگه برام تموم بشه آه و واویلا آه و واویلا 💠💠💠💠💠💠 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• شعرای مشترک
🔘🔘🔘🔘🔘🔘 بند1⃣ نزدیکه اربعین و ، این دل من بیتابه به شوق دیدن حرم چشای من بی خوابه چن وقته نوکرت توی حسرته و عذابه ...... همه امیدم ،این بود که امسال با مدد از آقا علی موسی الرضا پای پیاده ، موکب به موکب با صاحب الزمون میام به کربلا ..... دوباره قسمتم شده صبوری براتم و خودت بده یه جوری اگه نیام به حرمت آقا جوون آخر میمیرم از فراق و دوری حضرت ارباب، نوکر و دریاب •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند2⃣ با پای دل همراه میشم حالا که قسمت اینه میام به سرزمینی که بهشت رو زمینه به زیر پای زائرات پر روح الامینه ...... از باب قبله میام تو صحنت سلام میدم به تو ای ماه عالم تاب میشم مثال ابر بهاری تا که چشام می افته به ضریحت ارباب ...... یه بغضی توی این گلو میشینه بی اختیار هی میزنم به سینه تا میرسم به گودیه قتلگاه میاد به گوشم ناله ایی حزینه غریب مادر عزیز مادر 💠💠💠💠💠💠 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• شعر و سبک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( علیه السلام ) ازکجای غربت امام حسن بگم ؟ از توو خونه اش بگم ؟ همسرش قاتلشه ، توو خونه اش امنیت نداره ، از توو کوچه های مدینه بگم ؟ هر موقع توو کوچه می اومد نگاهش به قاتل مادرش می افتاد ، تا مُغیره رو میدید ، بدنش می لرزید ، اِ ی ی ی ... الهی بشکند دست مُغیره که بینِ کوچه ها بی مادرم کرد ... توو کوچه ها می اومد ، یاد اون روزی می افتاد که مادرش توو این کوچه ها زمین خورد ... الهی کسی نبینه ، تصورش هم برای آدم سخته ، همین که تصور کنه کسی داره مادرش رو میزنه ، آدم رو زَجر میده ... تا برسه به اینکه کسی ببینه ، جلو چشمش مادرش رو میزنند ... ای کاش من حسن را با خود نبرده بودم تا پیشِ چشم این طفل سیلی نخورده بودم .. توو مسجد می رفت ، خطیب معاویه میرفت بالا منبر ، جلو امام حسن ، سَبّ ِ امیرالمومنین میکرد ... کجای غربتش رو بگم ؟ ... حضرت صبر میکرد ، یه نگاه کنید مدینه ببینید قبرش غریبه ، ... بازم بگم از غربتش ؟ بیائید بریم تشیع جنازه اش ، اولین بدنی که از اهلبیتِ پیغمبر (ص) رسماً تشیع شد ، بدن امام حسن بود ، ای کاش بدن امام حسن هم شبانه بر میداشتند ، جلو چشمِ ابی عبدالله ، جلو چشم قمر بنی هاشم ... سینه ها از شَرَر افروخته شد تن و تابوت به هم دوخته شد اگه ناله داری ، امشب باید برای امام حسن ناله بزنی ، باید برا غریب ناله بزنی ، آقا غریبه غریبه غریبه ... کدوم برادری راضی میشه ، طاقت داره ببینه ، بدن برادرش رو تیرباران میکنند ؟ جلو چشم ابی عبدالله ، جلو چشم قمر بنی هاشم ، ... تا دست به قبضه شمشیر بردند ، ابی عبدالله جلو اومد ، فرمود شمشیرها رو غلاف کنید ، خودِ برادرم وصیت کرده ، راضی نیستم قدر سرِ سوزنی ، خون در تشییع جنازه ام ریخته بشه ، ... آی غریب ... بزارید بزنند ، حسنم غریبه غریبه غریبه ... اِبن شهرآشوب نوشته ، وقتی تابوت را زمین گذاشتند ، ( ناله داری یا نه ؟ ) وقتی تابوت را زمین گذاشتند ، هفتاد چوبه ی تیر به تابوت حضرت ، اِ ی ی ی ... تیرها را بکِشید از کفن و ازتابوت تا ز تابوت همانا بدن آید بیرون ... یکی یکی تیرها رو میکشید ، گریه میکرد ابی عبدالله ، برادر غریبم ، دیگه محاسنم رو خضاب نمیکنم حسن جان ، ... غارت زده کسی نیست که مالش رو به غارت ببرند ، ... ( روضه خوند کنار بدن امام حسن ) غارت زده منم که با دست خودم ، بدن برادرم رو زیر خاک میکنم ، ...درست گفت ، دیگه محاسنش رو خضاب نکرد ابی عبدالله ، تا کجا ؟ تا کربلا روز عاشورا ، ... یا اباعبدالله ... کجا خضاب کرد ؟ وقتی تیر به سینه ی ابی عبدالله زدند ، ... ای حسین ... هر کاری کرد تیر رو از جلو بیرون بیاره نتونست ... ( اگه تحویل میگیری ؟ اگه ناله داری این روضه رو بخونم ؟ ) چون خودِ امام حسن فرمود ، حسین جان : « لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ » حسین جان ، تو گریه نکن ، همه باید برای تو گریه کنند ، ( اگه اشک هم نداشتی عیبی نداره ، ولی برای این روضه باید داد بزنی ) ... هر کاری کرد تیر رو از جلو بیرون بیاره نتونست ، ... یافاطمه ... هم شد ، تیر رو از پشت سر بیرون آورد ، خون مثل ناودان جاری شد ، دستش رو زیر خونها میگرفت ، خونها را به آسمان می پاشید ، دوباره دستش رو زیر خونها میگرفت ، خونها رو به صورت و محاسنش می مالید ، ... میفرمود میخواهم وقتی جدّم رو ملاقات میکنم ، با صورتِ خون آلود باشه ، ... در همین حال ... ( آماده ای بگم ؟ ) « صَالِحِ بْنِ وَهَبِ » ملعون جلو اومد ، آنچنان نیزه ای از پشت سر زد به پهلوی حضرت ... حسییین ... جانم ، نفَست رو خرج کن ... حسییین ... بلند مرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد ... حالا به قصد فرج بگو : یاحسین ... ( سلام الله علیها ) 3/7/1401
5. روضه.mp3
7.75M
( علیه السلام ) الهی بشکند دست مُغیره که بینِ کوچه ها بی مادرم کرد ... ( سلام الله علیها ) 3/7/1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ تمام زندگے و هستےام فداے حسین چرا بمانم اگر نیستم براے حسین بگو بہ مرغ اجل روے بام ما منشین ڪه چند روز دگر مانده تا اربعین حسین 8 تا 💔 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق جانم❤️✋ یک شب از دفتر عمرم خواندم چون به نام تو رسیدم ماندم همه ی دفتر ورقی بیش نبود همه ی آن ورق دیدار تو بود اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج🤲 مهدوی 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 تقویم شیعه🏴 ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۰۷ شهریور ۱۴۰۲ میلادی: Tuesday - 29 August 2023 قمری: الثلاثاء، 12 صفر 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹جریان حکمین در جنگ صفین، 38ه-ق 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا اربعین حسینی ▪️16 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️18 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️23 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ▪️26 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ✅ با ما همراه شوید...🏴
غزل امام زمان عج اشک است همدم دلِ هجران کشیده ها آخر سپید شد به رهِ تو چه دیده ها روزی اشک ما همه در چشم های توست ای ناله دارِ تنگِ غروب و سپیده ها تو ناز کن لیلی خیمه نشینِ عشق نازِ تو می کشند گریبان دریده­ها می­گفت عاشقی که تو را در بغل گرفت مائیم و اشک حسرتی و این شنیده­ها آرامِ جانِ فاطمه برگرد از سفر چشم انتظار تو همه قامت خمیده ها ای کاش امشبی که رویِ سویِ کربلا ما را دعا کنی وسط برگزیده ها تا می­شویم لحظه­ای دلتنگ کربلا دل را حرم کنیم به این اشک دیده ها ره وا کنید قافله سالار می رسد زینب برای دیدن دلدار می رسد
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨                                                                         🔹 السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ.. 🔹 دیده بگشا و ببین زینبت آمد مادر زینب خسته و جان بر لبت آمد مادر از سفر قافله‌ی نور دو عینت برگشت زینبت با خبرِ داغ حسینت برگشت یاد داری که از این شهر که خواهر می‌رفت تک و تنها که نه ،با چند برادر می‌رفت یاد داری که عزیز تو چه احساسی داشت وقت رفتن به برش قاسم و عباسی داشت یاد داری که چگونه من از اینجا رفتم؟ با حسین و علیِ‌اکبرِ لیلا رفتم بین این قافله مادر ،علی اصغر بود شش برادر به خدا دور و بر خواهر بود ولی اکنون چه ز گلزار مدینه مانده؟ چند تا بانوی دلخون و حزینه مانده مردها هیچ ،ز زنها هم اگر می‌پرسی فقط این زینب و لیلا و سکینه مانده نوه‌ات گوشه‌ی ویرانه‌ی غربت جا ماند سر ِخاک پسرت نیز عروست جا ماند باوفا ماند که در کرب و بلا گریه کند یک دل سیر برای شهدا گریه کند ولی اکنون منم و شرح فراق و دردم دیگر از جان و جهان بعد حسین دلسردم آه…مادر چه قدَر حرف برایت دارم بنِگر با چه قَدَر خاطره بر می‌گردم جای سوغات سفر ،موی سفید و دلِ خون… …با تن نیلی و این قدّ کمان آوردم ساقه‌ی این گل یاس تو زمانی خم شد که ز سر سایه‌ی آن سروِ روانم کم شد کربلا بود و تنش بی‌سر و عریان افتاد جای تشییع ، ه زیر سمِ اسبان افتاد باد می‌آمد و می‌خورد به گلبرگ تنش پخش می‌شد همه سمتی قطعات بدنش پنجه‌ی گرگ چنان زخم به رویش انداخت که ندیدم اثر از یوسف و از پیرهنش سه شب و روز رها بود به خاک صحرا غسلش از خون گلو ریگِ بیابان کفنش خواستم تا بنِشینم به برش در گودال اشک ریزم به گل تشنه و پرپر شدنش خواستم تا بنِشینم به برش ،بوسه دهم به رگِ حنجر خونین و به اعضای تنش ولی افسوس که گودال پر از غوغا شد بین کعب نی و سیلی سر ِمن دعوا شد روی نیزه سر محبوب خدا را بردند کو به کو پشت سرش ما اسرا را بردند سرِ او را که ز تن برده و دورش کردند میهمان شب جانسوز تنورش کردند چه بگویم که سرِ یار کجا جای گرفت عوض دامن من طشت طلا جای گرفت چه قَدَر سنگ به پیشانی و لبهایش خورد چه قَدَر چوب به دندان سَنایایش خورد روی نی وقت تلاوت که لبش وا می‌شد نوک سرنیزه هم از حنجره پیدا می‌شد کاش می‌شد که نشان داد کبودی‌‌ها را تا که معلوم کنم ظلم یهودی‌ها را خوب که جانب ما سنگ پرانی کردند تازه گرد آمده و چشم چرانی کردند کوفه گرچه صدقه لقمه‌ی نان می‌دادند در عوض شام ز طعنه دِقِمان می‌دادند خارجی‌زاده صدا کرده و مارا مردُم کوچه کوچه همه با دست نشان می‌دادند غارتیها به اهالی لب بام رسید گوئیا جایزه بر سنگ ‌زنان می‌دادند تا بیُفتند رئوس شهدا مخصوصاً نیزه‌ها را همگی تُند تکان می‌دادند  پسرت را اگر از تیغ و سنانها کُشتند آخ مادر ،که مرا زخم زبانها کُشتند علی صالحی
🔹 السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ.. 🔹 مدینه می طلبد با برادرم باشم چه خوب بود که همراه مادرم باشم مدینه ! زینب مظلومه بی حسین آمد روا نبود که من بی برادرم باشم رسد بگوش ، صدای تلاوت حسنم دلا بکوش که همدرد باورم باشم فضای شهر بدون حسین تاریک است نشد به سایۀ خورشید انورم باشم مدینه ! جای تو خالی چه کربلایی بود چگونه روای سالار بی سرم باشم مدینه ! زینب زهرا کجا و بی یاری ز بی کسی است که سالار لشگرم باشم بغیر پیرهن پاره ارمغانی نیست چه تحفه ایست ، که مدیون مادرم باشم هزار شکر که ما را اسیر دید خدا همانکه خواست نگهدار معجرم باشم مدینه ! دست مرا کوفه بست ، منزلها گمان نداشت چنین یار رهبرم باشم ز بس بحال پریشان و خسته خندیدند هنوز غمزدۀ حال مضطرم باشم مدینه ! باغ و بهارم خزان شده یکجا منم که شاهد گلهای پرپرم باشم مدینه ! زیور و خلخال دختران کَندَند چگونه راویِ غمهای دیگرم باشم مدینه ! امّ بنین را بگو مدد بدهد که سوگوار امیر دلاورم باشم خبر کنید به دیدار ، امّ لیلا را که داغدار تنِ چاک اکبرم باشم رباب را ننشانید زیر سایه که گفت : تمام عمر عزادار همسرم باشم مرا بدیدنِ گهواره هیچ حاجت نیست که فکر غارت گهوار اصغرم باشم رها کنید اهالی ! که تا سحر ، امشب به گریه معتکفِ جدّ اطهرم باشم دلم هوای مناجات دلبرم کرده کجاست قاری زینب که محترم باشم به قبر مخفی مادر گریز باید زد که نوحه خوان حریم پیمبرم باشم دعا کنید گرفتار فتنه گر نشوید که من اسیر همین خصم کافرم باشم محمود ژولیده