eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
41.1هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
379 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از روضه دفتری
❣﷽❣ 🔘 سرسفره عزای امام عسگری بگو یا صاحب الزمان ما عزادار پدر بزگوارتیم یازده بار جهان در دل زندان كم نیست كنج زندان بلا گریه باران كم نیست امام عسگری هم مثل جدغریبش سالها در زندان معتمد عباسی بود قسمت كعبه نشد تا كه طوافت بكند بر دل كعبه همین داغ فراوان كم نیست خبر داری كه امام عسكری نتونست،در طول عمرش یه بار هم سفره حج بره، گشت بابای تو مسموم از جفا یا بن الحسن سوخت از زهر ستم سر تابه پا یا بن الحسن بدستور معتمد ملعون امام عسگری رو مسموم کردن یه وقت امام به عقید خدمتکارش فرمود عقید به حجره برو کودکی در حال عبادته همراه خودت بیار – عقید میگه وارد حجره شدم کودکی پنج شش ساله سر به سجده گذاشته بود همراه خودم به نزد امام آوردم – تا امام نگاهش به میوه دلش افتاد اشک در چشمانش حلقه زد یه وقت دیدم امام با کمک فرزندش وضو گرفت و اسرار امامت رو به عزیز دلش انتقال داد – امام میفرمود تو حجت خدا بر زمینی – تو صاحب الزمانی هرجا نشستی بگو یا صاحب الزمان عقید میگه یوقت دیدم آقام جان به جان آفرین تسلیم کرده آسمان ماتم گرفته از جفا يا بن الحسن سر کشيده ساقي من جام بلا يا بن الحسن بر دل ياران غمي نا گفتني بنشسته است غرق ماتم گشته شهر سامرا يا بن الحسن شیعیان خبر دار شدن بدن عزیز زهرا رو غسل دادن و کفن کردن با چه شکوهی - امام زمان بر بدن پدر نماز خواند - دلاتون آماده است يک جمله بگم عرضم تمام : به فداي اون آقایی که خواهرش زينب نبدن پاره پارشو شناختش ، ديدن زينب خيره خيره به اون بدن نگاه مي کند میگه آيا تو حسين مني همه صدا بزنين حسين جان زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست خارو خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست حال همه با هم نوحه بخوانیم و به امام زمان تسلیت بگیم تسلیت یابن الحسن تسليت اي حجت ثاني عشر يابن الحسن زود بود از بهر تو داغ پدر يابن الحسن قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد سوخت جسم و جانش از پا تا به سر يابن الحسن تسلیت یابن الحسن کودک شش ساله بودي بر پدر خواندي نماز ريختي از چشم خود خون جگر يابن الحسن زود گرد بي کسي بر ماه رخسارت نشست زود کردي جامه ي ماتم به بر يابن الحسن طفل بودي پيش چشمت چشم بابا بسته شد تو نگه کردي و او زد بال و پر يابن الحسن قرنها چشم تو گريان است بر جدت حسين لحظه لحظه ريختي اشک از بصر يابن الحسن دانم از داغ پدر گريان و سوزاني چو شمع در کنار قبر او داري نوا يا بن الحسن دوبیتی آخر : اي اميد آخرين اي روشني بخش دلم اي که مي باشي کنون صاحب عزا يا بن الحسن کانال روضه دفتری👇👇 @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زهر افتاده به جان جگرم مهدی جان لرزه انداخت ز پا تا به سرم مهدی جان به لب خشک پدر آب گوارا برسان که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان قدح آب همینکه به لبم شد نزدیک غم لب های حسین زد شررم مهدی جان قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود وقعه ی کرب وبلا در نظرم مهدی جان زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب خون قلبم چکد از چشم ترم مهدی جان می درخشد رخ ماه تو بیاد آوردم سر نورانی هجده قمرم مهدی جان (سعید خرازی) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ❣﷽❣ ▪️ 🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن آجرک الله یا صاحب الزمان 🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن 🔸زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن بمیرم برات یا صاحب الزمان... پنج سال بیشتر نداشتید اقا... داغ بابا رو به دلتون گذاشتند... 🔸قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد 🔸سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن از همینجا یک کاروان دل بریم... خانه امام عسکری... 🔸طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد 🔸تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن راوی میگه لحظات آخر... دیدم امام عسکری در بستر بیماری... فرمود برید پسرم مهدی رو خبر کنید... بگید پسرم بیاد... میگه رفتم داخل حجره نگاه کردم دیدم... یه آقازاده خوش سیمایی... صورت مبارکش مثل ماه میدرخشه... مشغول عبادت خداست... (الهی... یعنی میشه ما زنده باشیم یک روز چشم ما هم به جمال دلربای یوسف فاطمه روشن بشه) عرضه داشتم آقا جان... حال امام عسکری منقلبه... میگه تا بر پدر وارد شد... نگاه امام عسکری به جمال دلربای مهدیش افتاد... صدا زد... یا سَیِّدَ اَهْل ِبَیْتِهِ... إسْقِنِی الْمَاءَ... پسرم مهدی جان جرعه آبی برام بیار بابا... فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی... من دیگه رفتنیم بابا... دیگه بعد از من یتیم میشی بابا... دیگه بعد از من غریب میشی بابا... پسرم.. بعد از من سر به بیابون ها میزاری... همه تنهات میگذارند... خدا ميدونه... خیلی سخته برا فرزندی ببینه... جلو چشمانش بابا داره جان میده... نتونه کاری کنه... اما هر طوری بود لحظات آخر... حضرت با دستان مبارک به پدر آب دادند... نگذاشتند امام عسکری با لب تشنه از دنیا برند... عرضه بداریم یا صاحب الزمان... خوب شد لحظات جان دادن شما کنار بابا بودید... پدر رو سیراب کردید... 🔸پدرت لحظه های آخر عمر 🔸آب از دست پاکتان نوشید اما یا صاحب الزمان... میخوام بگم... 🔸دم آخر پسر نداشت حسین آی کربلایی ها... آماده ای بگم یا نه... 🔸دم آخر پسر نداشت حسین 🔸تشنگی از گلویش می جوشید مردم.. من از شما سوال میکنم... لحظه آخر پسران ابی عبدالله کجا بودند؟... عزیزان ابی عبدالله کجا بودند سر بابا رو در آغوش بگیرند... یک طرف علی اکبر... با بدن قطعه قطعه... روی زمین کربلا... یک طرف دیگه هم امام سجاد... از شدت بیماری... با صورت به زمین افتاده... نميتونه از جاش بلند شه... لحظات آخر هر چی نگاه کرد ابی عبدالله... دید کسی نمیاد کنارش... یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا... یک وقت چشمان مبارک باز کنه ببینه... ( وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ، وَ مُولِـغٌ سَيْفَهُ عَلى نَحْرِكَ ) شمر روی سینه حسین... خنجر برهنه کرده... تسلای دل امام زمان... ناله بزن یاحسین... 🔸مولا چه عاشقانه به معراج رفته بود 🔸وقتي که زير چکمه ي آن نانجيب بود 🔸پيچيده بود ناله ي زينب ولي چه سود 🔸تنها سلاح خواهرش" امّن يجيب "بود 〰〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صاحب الزمون عزاداره آسمونم داره می باره شهر سامرا پُر از درده مهدی فاطمه غم داره قربون شال سیاه و بزم عزاش قربون غریبی و درد و غصه هاش قربون حال مُستأصَل و گریه هاش ای وای ای وای آروم و قرار نداره چشماش چون ابرِ بهاره تنها مرد روزگاره 🔘غریب آقام غریب آقام شد یتیم سُلالهٔ طاها بی قرارِ یوسف زهرا داغ بابا دلشو خون کرد بعد ازاین میشه تک و تنها بعد ازاین می مونه با غم و غصه ها بعد ازاین میشه همدمش بیابونا بعد ازاین تنها میشه بین آدما ای وای ای وای غم روی دلش میشینه خیلی غصه ها میبینه از دنیای بغض و کینه 🔘غریب آقام غریب آقام این شبا با یه دل مضطر بی قراره واسهٔ مادر مادری که ناخوش احواله افتاده یه گوشه تو بستر اون مادر که از زمونه خیری ندید اون مادر که تو جوونی قدّش خمید اون مادر که بچه شم حتی شد شهید ای وای ای وای بین کوچه ها یه تعداد پهلوشو شکستن ای داد پیش چشم حیدر افتاد 🔘غریب آقام غریب آقام () 〰〰〰〰〰〰〰