🏴#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع
🏴#سبک_زمینه_شور
🏴#لطمه_زنی
✍شاعر:طاها تحقیقی (یا حسین)، علیرضا پناهیان
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
شبونه حمله کردن خونم
زدن آتیش به مال و جونم
انقده که جسارت کردن
که شکست دیگه قلبِ خونم
سجّاده میکِشَن
از زیرِ پایِ من
اینا چه قد بَدَن، بدن، بدن، بدن
جلوی بچه ها
همش با ناسزا
میزننم صدا، صدا، صدا، صدا
سَیِّدُ نَ الْغریب
سَیِّدُ نَ الْغریب، غریب، غریب، غریب
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
دست بسته، با حالِ مضطر
میبرن من رو مثلِ حیدر
تا که دیدم آتیشِ در رو
افتادم یادِ داغِ مادر
اونجا که از جفا
چهل تا بی حیا
دَرو آتیش زدن، زدن، زدن، زدن
مادره من میسوخت
میونِ شعله ها
صدا میزد حسن، حسن، حسن، حسن
امون از این زمون
امون از این زمون، زمون، زمون، زمون
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اونا که حقِّ ما رو خوردن
منو به کاخ ظلمت بردن
خنده کردن به حال و روزم
منه پیر و چه بد آزردن
با زهر کینه و
با حرف ناسزا
به قلبِ من زدن، شرر، شرر، شرر
غرورمو شکست
دشمنِ رذل و پست
چشام شدن پر از، گوهر، گوهر، گوهر
امون از این زمون
امون از این زمون، زمون، زمون، زمون
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
رسیده دیگه جونم رو لب
میسوزم بد جوری توی تب
با دلی غرقِ خون میخونم
از غم و غصّه های زینب
واویلا شهر شام
سنگای روی بام
واویلا مجلسِ، شراب، شراب، شراب
امون از ازدحام
طعنه های مدام
وای از غمِ، رباب، رباب، رباب، رباب
امون از این زمون
امون از این زمون، زمون، زمون، زمون
تنم_میسوزه_ازسم_140523235818.mp3
1.2M
🏴#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع
🏴#سبک_زمینه
✍شاعر:طاها تحقیقی (یا حسین)، رضا نصابی،علیرضا پناهیان
🏴#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع
🏴#سبک_زمینه
✍شاعر:طاها تحقیقی (یا حسین)، رضا نصابی،علیرضا پناهیان
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تنم
میسوزه از سَم
زیرِ لب هر دم
مرگمو میخوام
از خدا کم کم
شده
این زهرِ کاری
تو خونم جاری
با لبِ تشنه
جون دارم میدم
میسوزم از زهر، این دمه آخر
رویِ لبهامه مادر ای مادر
ندارم نایی و، شدم رنگ خزون
شبیه مادرم، شدم قامت کمون
یا صادق یا غریب
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
زده
این زهرِ کینه
آتیش به سینه
بی حُرمتی ها
خیلی سنگینه
دلم
دریای درده
پاییز و سرده
شِکوه دارم از
شهرِ مدینه
زخمیِ کُلِّ بال و پره من
کردن جسارت، به مادره من
منو رو خاک غم، کشیدن بی هوا
شبیه مرتضیٰ، میون کوچه ها
یا صادق یا غریب
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مُدام
میونه بستر
با چشمای تَر
روضه میخونم
از شاه بی سر
نکش
خنجر رو حنجر
دست بردار از سر
داره می بینه
مادری مُضطر
وقتی که رأسش، رو نیزه ها رفت
زینب به کاخِ طشت طلا رفت
امون از بزمِ مِی، امون از ازدحام
امون از کوچه ی، یهود و شهرِ شام
غریب آقای من
بازخداروضه_خونه_140523235454.mp3
1.01M
🏴#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع
🏴#سبک_زمینه
✍شاعر:طاها تحقیقی (یا حسین)، رضا نصابی،علیرضا پناهیان
🏴#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع
🏴#سبک_زمینه
✍شاعر:طاها تحقیقی (یا حسین)، رضا نصابی،علیرضا پناهیان
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
باز خدا روضه خونه
دوباره سوخت یه خونه
دوباره حمله کردن
خونه ای رو شبونه
آسمون تیره تر شد
خونه تا شعله ور شد
انگاری باز تداعی
روضه ی میخ و در شد
باز هیزم و باز طناب
باز بوی آتیش و دود
باز تازیونه زدن
باز شونه ای شد کبود
تو کوچه آقای ما
همه دیدن می برید
پیره مردی شصت ساله
پشت مرکب می دوید
امون از این روزگار
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بدونِ یار و یاور
با حالِ زار و مضطر
کشیدنش تو کوچه
شبیهِ باباش حیدر
ناسزا می شنید و
خونِ دل می کشید و
با پاهای برهنه
روی خاک می دوید و
نه عمامه روی سر
نه توی دستش عصا
دائم میخورد رو زمین
امام مظلومِ ما
نفس نفس میزد و
توون نداشت دست و پاش
شکستن حُرمتشو
جلو چِشِ بچه هاش
امون از این روزگار
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میونِ کاخِ منصور
روضه خونه با زهرا
شده زنده دوباره
کربلا واسه آقا
تا که میبینه خنجر
میباره اشکِ ماتم
یاده راسِ بریده
میسوزه تو تب و غم
توون نداره تنش
خونی شده پیرهَنش
از شدته سَم داره
میاد خون از دهنش
خدا رو شکر که نشد
تنش دیگه بی کفن
خدا رو شکر که سرش
جدا نشد از بدن
امون از این روزگار
مدینه_دوباره_شده_140523235317.mp3
735.7K
🏴#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع
🏴#سبک_زمینه
✍شاعر:طاها تحقیقی (یا حسین)
🏴#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع
🏴#سبک_زمینه
✍شاعر:طاها تحقیقی (یا حسین)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مدینه دوباره شده تداعی
می سوزه توی آتیشا یه خونه
بدون عمامه و دست بسته
یه آقا رو میبرنش شبونه
می برنش
تازیونه تو کوچه ها می زننش
دیگه نایی نمونده توی بدنش، واویلا
واویلا واویلا
واویلا یا، مظلوم امام صادق
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
رو خاکا میکشنش پشت مرکب
نداره پایی واسه ی دویدن
میفته وقتی رو زمین با صورت😭
میخندن، چه بی حیا و دریدن
سوخته پرش
از وقتی اومدن اینا دور و برش
جلوش حرف بد می زنن به مادرش، واویلا
واویلا واویلا
واویلا یا، مظلوم امام صادق
بند سوم:
واویلا زنده شده واسه آقا
غمای کربلا و کوفه و شام
می بینه اهل بیتو انگار الان
از مردم دارن میشنون هی دشنام
بزم شراب
اومده افتاده یادِ داغِ رباب
میدنش با تعارف مشروب، عذاب، واویلا
واویلا واویلا
واویلا یا، مظلوم امام صادق
هدایت شده از روضه دفتری
🏴#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع
🏴#دودمه
✍شاعر:طاها تحقیقی (یا حسین)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🏴بند اول:
کشته شد از زهر کینه صادق آل عبا
بار دیگر شد مدینه وادی کرب و بلا
(یا ابا صالح بیا ۴)
همچو زهرا خانه اش سوزد میان شعله ها
میزند ناله شبیه فاطمه مهدی بیا
(یا ابا صالح بیا ۴)
🏴بند دوم:
از در و دیوار خانه شعله بالا می رود
دست بسته پا برهنه مثل مولا می رود
(بر علی آئینه اس ۴)
میکند گریه به یاد غصه های مرتضی
یک نفر حتی نشد همیار او در کوچه ها
(بر علی آئینه اس ۴)
🏴بند سوم:
بی عصا و بی عبا و بی عمامه میرود
پیرمردی پا برهنه، پشت مرکب میدود
(صادق آل عبا ۴)
دشمنش گویا ندارد ترسی از خشم خدا
با جسارت میزند سیلی به رویش بی حیا
(صادق آل عبا ۴)
🏴بند چهارم:
رفته از ظلم عدو در مجلس و بزم شراب
اشک میریزد به یاد زینب و یاد رباب
(صادق آل عبا ۴)
بی قرار و مضطر و غمگین و بی تاب و تب است
او قتیل داغ های بی شمار زینب است
(صادق آل عبا ۴)
🏴بند پنجم:
میکشد پا روی خاک حجره از سوز جگر
یاد خشکی لب جدش دو چشمش گشته تر
(آه و واویلا حسین ۴)
قاتل او قلب او سوزاند با زهر جفا
قاتل جدش سر او را جدا کرد از قفا
(آه و واویلا حسین ۴)
🏴بند ششم:
مکتب ما جعفری و مذهب ما حیدری
کار او فرمانروایی کار ما هم نوکری
(صادق آل عبا ۴)
عطر قال الصادقش فیض دمادم می دهد
او به ما سینه زنان رزق محرم می دهد
(صادق آل عبا ۴)
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی محمد علی رضایی
#کربلایی_محمد_علی_رضایی
#واحد_شب_اول_محرم
#سنگین
#جدید_۱۴۰۳
بوی اسپند و بوی عطر سیبه
کی آقا از لطف تو بی نصیبه
سر اومد آقا انتظار نوکر تو
کی میگه هرچی انتظارش خوبه
روضه هر روزم برقرارش خوبه
شکر حق امسال هستم آقا در بر تو
چقد دل پریشون روضه ی شما بودم
نوکری بی دست و پا بودم
بد بودم اما دعوت کردی منو
دعوت کردی یعنی لایقم
کلب تو باشم موافقم
شامل بذل و رحمت کردی منو
جان اقام آقام حسین جانم
معرفت مرده،کلهم نامردن
لااقل کاشکی بچه هات برگردن
دین و دنیاشون درهم و دیناره آقا
نیزه و شمشیر اینهمه آهنگر
آقا اینجا نیست جا سه ساله دختر
خنجر کند و شمر داره میاره آقا
میفته آقا از روی سر تو عمامه
میدزدن از پیکرت جامه
نقشه دارن واسه انگشتر تو
شمر روی سینه ت تو گوداله
جسم پاکت آقا پاماله
میره اسارت آقا خواهر تو
جان آقام آقام حسین جانم
@mohamadalirezaie
#کانال_سبک_شعر
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی محمد علی رضایی
825K
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
🏴🏴🏴👆👆👆 بارگذاری مجلس شب ششم محرم ۱۴۰۲ #حاج_محمود_کریمی #التماس _دعا ⬇️⬇️⬇️⬇️
🏴🏴🏴👆👆👆
بارگذاری مجلس شب هفتم محرم ۱۴۰۲
#حاج_محمود_کریمی
#التماس _دعا
⬇️⬇️⬇️⬇️
#روضه از #حاج_محمود_كريمى
#شب_هفتم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_علی_اصغر (ع)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
راه فرات، رومون بسته
درهای آسمون، بسته
ای طفلک زبونبسته
بابات میاد، میبردت؛ امون بده
داری میری، غیرتتو نشون بده
زبون خشکت، شمشیر تیزته
شمشیرو رو به حرمله، تکون بده
میدونم خیلی مردی
میدونم برمیگردی
تا برگردی از میدون
عزیزم، پیرم کردی
چشمای علقمه، بسته
زخم دل همه، بازه
آغوش فاطمه، بازه
خدا میاد، دعاتو مستجاب کنه
زهرا میاد تا لبتو سیراب کنه
از اونطرف حرملهرو صدا زدن
اونم میاد که خونمو خراب کنه
میدونی خیلی خستم
ببین میلرزه دستم
دخیل اشکامو به
پر قنداقت بستم
رفتی با صورت ماهت
سوی سیر الیاللهت
دست خدا بههمراهت
کاش لااقل یکی تنت رو خاک کنه
کاشکی یکی، خون موهاتو پاک کنه
نیزه برا سرت آورده حرمله
میخواد باهاش، قافلهرو هلاک کنه
سرت از نی میافته
بمیرم، هی میافته
همش خیره به نیزهام
میدونم کی میافته
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖➖
#روضه از #حاج_محمود_كريمى
#شب_هفتم_محرم_۱۴۰۲ #خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_علی_اصغر (ع)
سردار ششماهه! از آن بالا چه میبینی؟
از روی دست خستهی بابا، چه میبینی؟
از تشنگی، یک خواب خوش چشمت ندید؛ امّا
با تیر خوابیدی؛ بگو حالا چه میبینی؟
مادر! سفیدی دوتا چشمت پُر از خون است
دورت بگردم اصغرم؛ پس با چه میبینی؟
رنج و سفر، داغ و بالا دیدی در این دنیا
مادر! بگو حالا در آن دنیا چه میبینی؟
من که در این صحرا، سیاهی میرود چشمم
فرزند دلبندم! تو در گرما چه میبینی؟
من که بهجز گریه در این پایین نمیبینم
سردار ششماهه! تو از بالا چه میبینی؟
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
#روضه از #حاج_محمود_كريمى #شب_هفتم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
🏷#حضرت_علی_اصغر (ع)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖➖
غبار از رووش میگیرم به اشکم
سرش، خاکی و خونی و کبوده
ببینن مادرای شام چی میگن؟
نمیگن مادرش، مادر نبوده؟!
بهونهگیر شد امروز؛ هی میافتاد
نگه داشتند با معجر، علیمو
نمیزارن که نیزهش رو بیارم
میترسم گم کنن آخر، علیمو
شب از نیمه گذشته؛ دیر وقته
نبودش، تار و پودمرو سوزونده
غروبی روی نیزه بود؛ دیدم
نمیدونم الان دست کی مونده
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖➖