eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.7هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🍂🌴 ⚘﷽⚘ 🌴🍂🌴 🌹هر سَحر بَعدِ نَمازَم 🌹یاحُسِیْن سَر میدَهَم 🌹مرغِ دِل رٰا به هوٰای 🌹حرَمَت پر می دَهم. 🌹من بِه عِشقِ دیدَنِ 🌹آن گُنبَدِ زیبایِ دوست 🌹یک سَلام اَز رٰاهِ دور 🌹بر اِبنُ الْحِیدَر می دَهَم. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن وَ عَلَى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى اَوْلادِ الْحُسَیْن وَعَلَى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ُوَ عَلَی عَبّٰاسِ اَخ الحُسَین 🌹سلام_ارباب_خوبم 🌹صبحم_بنامتان😢
نکات کاربردی جزء هشتم قرآن کریم👌 ═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═
🌷 امام صادق (علیه السلام) : ☘ هر کس سوره قدر را در وقت سحر و افطار بخواند ، ثواب کسی را دارد که در راه خدا شهید شده و در خون خود غلطیده است. 📖 زاد المعاد علامه مجلسی
سلام ای نادر دوران خدیجه تلاقی زن و ایمان خدیجه سلام ای دُرّ یزدان سفته ی عشق سراسر آیه ی ناگفته ی عشق سلام ای سوره ی مستور بالا تو را حق پرورید از نور بالا خدیجه ای که در مرآت منظور تو با احمد شدی نور علی نور تو در بین عرب سر بودی اما زنی نامی و سرور بودی اما کمالت مال این دنیا نبوده غمت آمال این دنیا نبوده تو در دوران ثروتمند بودن تو در مستی قدرتمند بودن به دستان خدا محمل سپردی محمد را که دیدی دل سپردی تو دلداده شدی، دلداده تا او تجارت کردی ای بانو تو با او تو ثروت دادی و ثروت خریدی تو عزت دادی و عزت خریدی چه سودی کردی ای بانو چه سودی که حامی رسول وحی بودی اگر چه همسر پیغمبری تو میان همسران او سری تو مقامی داری اما فوق ادراک عروجی برتر از ادراک افلاک از این منظر فقط یکتا تو هستی خدیجه، مادر زهرا تو هستی تویی که اولین مومن به دینی از این رو با علی تو اولینی خدیجه مزد ایمان تو این شد که دامادت امیرالمومنین شد تو دوشادوش احمد رنج دیدی کنارش رنج ها را گنج دیدی تو فانیِ مرام مصطفایی تو سختی دیده ی راه خدایی تو ای تنهاترین همدم به خاتم چرا رخت سفر بستی ز عالم مگر تو بر نبی همسر نبودی مگر بر فاطمه مادر نبودی چرا ناگاه ای بانو شکستی چه شد در بستر رفتن نشستی تو در بستر پرستاری نداری دم رفتن کفن داری، نداری مخور غصه خدا دارد هوایت کفن از عرش می آید برایت کفن گفتم دلم لرزید یک آن غروب کربلا را دید یک آن زمینی مملو از ماه و ستاره بدن های شریف پاره پاره تنی غارت شده، ببریده حنجر بدون سر، بدون دست، بی سر سرش بر روی نی چون پاره قرآن بدن، پامالِ از سم ستوران لب تشنه چنین جان داده ارباب برهنه روی خاک افتاده ارباب در آن دم هاتفی خواند ای خدیجه حسینت بی کفن ماند ای خدیجه ✍
ایثار در راهِ خدا دینِ خدیجه است چشمانِ عالم محوِ آیینِ خدیجه است سجاده ی ذکرِ شبانه عاشقِ اوست محراب هم مشتاقِ آمینِ خدیجه است از مکه تا بیتُ العتیقِ روشنِ عرش خیلِ ملک سرگرمِ تحسینِ خدیجه است گر قامتِ نخلِ نبوت استوار است از برکتِ خشتِ نخستینِ خدیجه است او همسرِ خورشید هست و مادرِ ماه عطرِ وجودِ هر دو تسکینِ خدیجه است از سوی حق بر او سلام آورده جبریل از باغِ معراجی که آذینِ خدیجه است عنوانِ امّ المومنین دارد اگر او این یک از آن صدها عناوینِ خدیجه است از بس که دستانش سخاوتمند باشد عالم فقیر و عبد و مسکینِ خدیجه است امشب که از داغش جهان را غم گرفته قلبِ پیمبر نیز غمگینِ خدیجه است!
شعر شب نوزدهم ماه مبارک رمضان -( رمضان بود و شب نوزدهم ) رمضان بود و شب نوزدهم ام کلثوم کنار پدرش سفره گسترده به افطار علی شیر و نان و نمک آورد برش میهمان ، مظهر عدل و تقوی میزبان ، دختر نیکو سیرش علی ان مرد مناجات و نماز چونکه افتاد به آنها نظرش چشمه های غم او جوشان شد ریخت زان منظره اشک از بصرش گفت : در سفره من کی دیدی دو خورش ، یا که از ان بیشترین نمک و شیر، یکی را برگیر بنه از بهر پدر، ان دگرش شیر حق ، عاقبت از شیر گذشت که بشد نان و نمک ، ماحضرش حیدر از شوق شهادت ، بیدار در نظر وعده پیغامبرش که شب نوزدهم ، از رمضان رسد از باغ شهادت ، ثمرش بی قرار و نگران بود علی چون مسافر که به آخر سفرش گاه از خانه برون میامد تا کی از راه رسد منتظرش گه به صد شوق ، نظر میفرمود به سما و به نجوم و قمرش گاه در جذبه معراج نماز بیخود از خویش و جهان زیر پرش چه خبر داشت خدایا آنشب که علی در هیجان از خبرش ام کلثوم غمین و نگرآن کاین شب تار چه دارد سحرش ؟ گشت آماده رفتن حیدر مضطرب دختر خونین جگرش چون که از خانه برون میامد چفت در، بند گشود از کمرش که مرو یا علی از خانه برون تا سحر بگذرد و این خطرش علی آن روح مناجات و نماز شرح قرآن سخن چون شکرش گفت با خود که کمر محکم کن بهر مردن که عیان شد اثرش تا که نزدیک بشد صبح وصال مسجد کوفه بشد باز درش علی آن بنده تسلیم خدا صاحب الامر قضا و قدرش کعبه زادی که خدا دعوت کرد بار دیگر به سرای دگرش چون که جا در بر محراب گرفت من چه گویم که چه آمد بسرش کوفه لرزید ز تکبیر علی ناله برخاست ز سنگ و شجرش فلک افشاند به سر، خاک عزا چرخ ، واماند ز سیر و گذرش اه از ان دم که علی غرقه به خون بود بر دوش شبیر و شبرش اه از ان دم که حسانا زینب چشمش افتاد به فرق پدرش شاعر: جواد حیدری @majmaozakerine
شعر شب قدر -( آن شب به شهر کوفه غوغایی به پا بود ) آن شب به شهر کوفه غوغایی به پا بود شوری به پا از ماتم شیر خدا بود مرد مریضی در خرابه داد می زد داد از نشان مرگ استمداد می زد میگفت یا رب یار وغمخوارم نیامد مرهم گذار قلب بیمارم نیامد دیگر مرا در سینه یارای نفس نیست سر تا به پا فریادم وفریاد رس نیست هر شب که می امد به یاری در بر من دست نوازش می کشید بر سر من از دیده بودم کور واو بود دیده ی من بودی توان بر این تن رنجیده ی من اینک توان از پیکر من رخت بسته بر دیده ی من هاله ای از غم نشسته اینک سه شب باشد که بوی گل نیامد بر دیدن جغد دلم بلبل نیامد بی او دل ویرانه را شور وصفا نیست خون جگر در سفره ام هست وغذا نیست اما از ان سو کوفه ما لا مال غم بود ان شب شب خرسندی ظلم وستم بود ان شب اجل در کوفه فتح باب می کرد بر بام شهر علم دق الباب می کرد ان شب علی با فرق تا ابرو شکسته می خواند شعر همسر پهلو شکسته از فرط غم در حال اغما بود ان شب مشتاق وصل روی زهرا بود ان شب ان شب پدر بهر پسر چشمان تر داشت گویی خبر از طشت و از لخت جگر داشت ان شب سخن از هر دری می گفت مولا از قطعه قطعه پیکری می گفت مولا ان شب حکایت از یزید وملک ری بود صحبت زقران خواندن سر روی نی بود ان شب علی با زینبش رازی مگو داشت گویی سخن از بوسه و زیر گلو داشت ان شب پدر می گفت و دختر گوش می داد کلثوم خود را از عنایت نوش می داد ان شب حسینش تشنه ی جام بلا بود هنگامه ی قالو بلای کربلا بود ان شب علی بوسید چشم مست عباس دست حسینش را سپردی دست عباس ان شب به عباسش علی از اب می گفت از تشنگی واز دل بی تاب می گفت با سوز دل می گفت ای نور دو عینم تا زنده ای جان تو وجان حسینم ای نور دیده گر پدر را دوست داری باید که دست از دامن او بر نداری اری علی را عقده در نای گلو بود راوی در گیری اب و ابرو بود با سوز دل از تشنگی و اب می گفت هر دم سخن زان گوهر نایاب می گفت با چشم تر می کرد یاد گاهواره میداد شرح تیر وحلق شیر خواره نا گه کشیدی اه ومولا رفت از هوش یعنی چراغ قلب زهرا گشت خا موش شاعر : حمید کریمی @majmaozakerine
متن مداحی شهادت حضرت علی (ع) از محمد مبشری -( داغ مدینه تازه شد دوباره ) داغ مدینه تازه شد دوباره از فرق هستی می چکد ستاره خون دل روان است دیده خون چکان است فرق علی در خون نشسته با یاد آن پهلو شکسته واویلتا آه و واویلا روح نماز افتاده بین محراب هاله ی خون گرفته روی مهتاب فرق او دوتا شد حاجتش روا شد مولای مظلومان چه تنها پر می کشد به سوی زهرا این آخرین ذکر نماز عشق است در سجده در راز و نیاز عشق است ضرب ابن ملجم الا اهل عالم جبریل گفته قد قتل را یعنی فدا شد جان مولا فزت و و رب الکعبه گفته حیدر یعنی قسم بر کردگار داور من که رستگارم روم سوی یارم پایان هجر و بی قراری است دیدار زهرا رستگاری است شاعر : محمد مبشری @majmaozakerine
متن مداحی شهادت حضرت علی (ع) به سبک واحد از محمد مبشری -( من شکسته بالم ، شد لحظه ی وصالم ) ( من شکسته بالم ، شد لحظه ی وصالم مانده ام پس از تو ، زهرا نما حلالم ) ٢ بی تو از مدینه / به سینه / یک شعله دارم تا ابد ماجرای کوچه / به کوفه / بر قلب من خنجر زند از غم فراقت / ز داغت / افتاده در محراب خون سویت ای بهارم / قرارم / آیم به روی لاله گون ( همسرت را دگر ، همره خود ببر ) ٢ طاقت من رفته دیگر ٢ ( در میان محراب ، مانده به موج خوناب دارم انتظاری ، دل بی قرار و بی تاب )٢ من به روی گلگون / دل خون / در موج آه و ناله ام بی تو غم فروزم / بسوزم / ای یار هجده ساله ام یاد دست بسته / شکسته / قلب مرا همچو سرم از فراق یارم / نگارم / قتیل هجر دلبرم ( پر کشم سوی تو ، قبله ام روی تو ) ٢ وای ز داغ پهلوی تو ٢ شاعر : محمد مبشری @majmaozakerine