زمزمه وزمینه شهادت حضرت رقیه،سبک(تا مشکتو تو آب زدی.
منتطرم تا که بیای، سر روی زانوت بذارم
رو صورت قشنگ تو، من گل بوسه بکارم
دل من رو توی ویرونه غم گرفته
میریزم اشک، عمه ی من ماتم گرفته
به حال این دختر تنها وغریبت
میدونم قلب تموم عالم گرفته
بابا جون،.. بابا جون.. باباجون.. بابا جون۲
___________________
اومدی بابا با سرت، به دخترت سر بزنی
اومدی تا خرابه رو، نقشی ز حیدر بزنی
بیا بگم من براتو درد دلامو
بزارم روی لبای، خونیت لبامو
بگم بعد تو به ما بابا چی گذشته
بگم که عمه همیشه داشته هوامو
باباجون....
____________________
گوشواره هامو بردنو، ببین گوشم پاره شده
دختر نازت باباجون، اسیر و آواره شده
رقیه ت از دشمن بی دین خورده سیلی
مث زهرا صورتم بابا، گشته نیلی
سرم خورده سنگ شامی ها وشکسته
مارو چرخوندن توی شام با دست بسته
بابا جون...
__________________________
حالا که اومدی پدر،دخترتم همرات ببر
از بسکه سختی کشیدم، اومده طاقتم بسر
نمیخوام بعد تو دیگه این زندگانی
زبعد تو شد بهار عمرم خزانی
دلم میسوزه برای عمه باباجون
. تو این سختی ها شده عمه قد کمانی
بابا جون...
شعر:اسماعیل تقوایی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
یا رقیه خاتون(سبک مشکم صدپاره شده.. محمود کریمی)
طفلی دردانه منم کنج ویرانه منم
شمعی شده رأس پدر پروانه منم
بابا بابایم حسین، بابا بابایم حسین۲
بابا بابایم حسین، بابایم حسین۲
______________________
من سبط فاطمه ام، زهرای قافله ام
از جور زمانه ی خود باشد گله ام
بابا بابایم....
_________________________
زروی ناقه ای، زمین فتاده ام
عدوی تو ای بابا سیلی، بروی من زده
در آن زمان به یاری دخترت، عمه ام آمده
رویم نیلی شده از، سیلیِ عدو۲
بابا بابایم...
_________________________
بابا ای تاج سرم،گیرم رأست به برم۲
از بعد تو ای گل من، من دربدرم۲
بابا بابایم...
_________________________
به اشک خود دهم، سر تو شستشو
کبوتری شکسته بالم بابا،مرا با خود ببر
دل رقیه ات شده خونین از، فراقت ای پدر
آمد برِ من سرتو، کو پیکرتو
بابا بابایم...
شعر:اسماعیل تقوایی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#یا_رقیہ_خاتون_س
پیچیده در حرم خبر گوشوارهاٺ
دستے شده اسٺ در بہ در گوشوارهاٺ
مےڪاشٺ با ملاحظہ دیروزها پدر
گل هاے بوسہ دور و بر گوشوارهاٺ
#بنٺ_الحسین🌷
#بابایےترین_دخترعالم💔
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
چگونه موی سرت را به خون خضاب ببینم؟
بابا، سر تو را وسط مجلس شراب ببینم؟
بنا نبود بخواهد کسی مرا به کنیزی
بنا نبود که من این همه عذاب ببینم
چگونه عمّهی خود را که کوه حُجب و حیا بود
میان قافله با کمترین حجاب ببینم؟
اگر عموی عزیزم هنوز بود کنارم
نمیگذاشت که یک ذره اضطراب بیینم
منی که یاد گرفتم شبیه فاطمه باشم
بگو چگونه به دست علی طناب ببینم؟
چقدر با لب تشنه در آن کویر دویدم
نداشت جای تعجّب اگر سراب ببینم
شنیدهام به تو یک قطره آب نیز ندادند
برایت آب میآرم اگر که آب ببینم
گلایه میکنم، این حق من نبود پدر جان
تن بدون سرت را در آفتاب ببینم
اگر که زودتر از این تو را به خواب ندیدم
برای این که نخوابیدهام که خواب ببینم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#واحد از #حاج_محمود_كريمى
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_رقیه (س)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
یاد بابام که میافتم، دستوپا گم میکنم
درد دارم؛ اشک میریزم؛ تبسّم میکنم
شبا از سرما میلرزم
سراغ از اجل میگیرم
با یاد آغوش گرمت
خودم رو بغل میگیرم
شبا که هی به خوابم میای
چنتا دیگه به خوابم میای؟!
وقت دیدار، چی بپوشم که لبش خندون بشه؟!
زیر دستام، اینهمه زخم چجوری پنهون بشه؟
جدا از زخمام با مویی
که حالا سفیده چکنم؟!
اگه چادر هم پیدا شد
با قدّ خمیده چه کنم؟!
توو اوج اضطرابم میای
چنتا دیگه به خوابم میای؟!
ای قرار دیدن یار، بیا عاشقونه باش
ای نفس! تو رونما باش؛ بوسه! تو بهونه باش
برام وقتی مرهم آورد
اگر پر نگیرم، عیبه
برا من که جونم، باباس
اگر که نمیرم عیبه
دعای مستجابم میای
چنتا دیگه به خوابم میای؟
➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین