4_5974190807408709110.mp3
4.04M
#حضرت_عبدالله_زمزمه
ببین چه جور گرگا هجوم به شیر آوردن
عمه ببین عمومو تنها گیر آوردن/ عمو غریبه
تنهایی عمو/ اذن جهادمه
اون که عزیز تر از تموم خونوادمه
من آه میکشم/ تا آه میکشه
العطشش منو به قتلگاه میکشه
ول کن دستامو/ که جون فدا کنم
باید مثه بابام/ جمل به پا کنم
هیچکی ندید چیزی که من دیدم تو گودال
نشست به زانو روی سینه شمر قتال/ عمو غریبه
بی حال بودم و/ ریختن سر عمو
دیدم که پشت و رو شد آخر پیکر عمو
گودال قتلگاه/ برو بیا شده
میون پیکرش یه دنیا زخم جا شده
خولی میزد با/ لگد به پیکرش
شکسته پهلوهاش/ شبیه مادرش
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_عبدالله_زمزمه
#زمزمه۸
عمو دیدمت شدی بی سپاه
نمونده یه مرد توی خیمه گاه
تو افتادی تنها توی قتلگاه
دیگه طاقتی نمونده برام
برا یاریه تو دارم میام
ولی خیلی دورت شده ازدحام
نبینم که بی حبیبی عمو
بمیرم برات غریبی عمو
پر از خونی شیب الخضیبی عمو
پر از نیزه شد تموم تنت
نمونده چیزی ز پیراهنت
چیکار کرده با پیکرت دشمنت
عمو حسین / تو پدری کردی یه عمر برای من
عمو حسین/ میخوام با تو برم پیش بابام حسن
..................
نمونده برات دیگه یک نفر
میشه دست من براتو سپر
بذار تا فداییت بشه این پسر
من از خون تو میگیرم وضو
الهی فدات بشم من عمو
برن نیزه ها توی قلبم فرو
حرومزاده ای تو مقتل رسید
برا کشتن توخنجر کشید
الهی بمیرم سرت رو برید
عمو دشمنا میشن بی حیا
میرن بعد ما سوی خیمه ها
غارت میشه گوشواره ی دخترا
عمو حسین /لطمه زن تو مادرت زهرا میشه
عمو حسین/ دختر تو آواره صحرا میشه
#مرتضی_کربلایی
زمزمه شهادت عبدالله بن الحسن
سبک بسوی گودال از خیمه دویدم من
عمه عموی من، نشسته بر خاک است
ببین تن پاکش، خونی وصد چاک است
نگاه او باشد سوی حرم عمه
حالت روی او، عمه چه غمناک است
وای عمو جانم، وای عمو جانم، وای عمو جانم، وای عمو جانم۲
________________________
عمو شده تنها، مقابلش لشگر
حلقه زده دورش، تیغ ونی وخنجر
عمه رهایم کن، روم سوی میدان
فدا کنم جانم، بر پسر حیدر
وای عمو جانم....
_________________________
کشید دست خود، روانه شد میدان
عمو گرفت اورا، در بغلش چون جان
مثل عموعباس، بشد جدا دستش
گشت فدا جانش، در بغل جانان
وای عمو جانم
شعر:اسماعیل تقوایی
4_5974190807408709109.mp3
1.02M
#حضرت_عبدالله_زمینه
لا اُفارق به لبم شد زرهم پیرُهنم
نوه ی فاطمه و حیدر خیبر شکنم
از تبار علویانم و ابن الحسنم ۲
حَیِ علی خیر العمل
میدوم پا برهنه به سوی اجل
منم عبدالله وارث فاتح جمل ۲
(یا حسن میگم / پر میگیرم
برای تو عمو حسین / من میمیرم) ۲
قسمتم شد که به دریای غمت دل بزنم
آخرین یاور و سرباز سپاه تو منم
خون حیدر به رگم دارم و ابن الحسنم ۲
با ذکر لا حول و لا ...
با دل به غصه و غم مبتلا
میروم به سوی گودال بلا ۲
(اسم بابامه / تیغ و شمشیرم
فدایی توام عمو / اینه تقدیرم) ۲
یا حسن میگم ...
این دم آخر عمو دامن تو شد وطنم
مثل تو بوسه زده نیزه به جسم و دهنم
میچکد خون ز لبم چون لب بابا حسنم ۲
اِنا الیه الراجعون
تیره و تاره به چشمم آسمون
جون میدم با این تن غرق به خون ۲
(بی تو از دنیا / ای عمو سیرم
بی پر و بال و تشنه / من زمینگیرم) ۲
یا حسن میگم ...
#زمینه
#شب_پنجم_محرم
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم
آنچنان دل بُرد از من بانگ "هَل مِن ناصِر" تو
کآستینم را ز دست عمّه ام زینب کشیدم
گرچه طفلی کوچکم امّا قبولم کن عمو جان
بر سر دست تو من قربانی شش ماهه دیدم
کس نداند جز خدا کز غصّۀ مظلومی تو
با چه حالی از کنار خیمه تا مقتل رسیدم
تا بُرون از خیمه گه رفتی دل من با تو آمد
تو به رفتن رو نهادی من ز ماندن دل بُریدم
دست من افتاد از تن گو سرم بر پایت اُفتد
سر چه باشد؟ تیر عشقت را به جان خود خریدم
بانگ "وا اماه" سر دادم چو بازویم شکستند
سوختم تا آه زهرا را دم آخر شنیدم
جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا
تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم...
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
410.6K
#حضرت_رقیه
#مقتل #زمینه
سینه زنا_گریه کنا
قدم قدم بریم در خونه شاه
بزار بگم :از درد و دلا...
چجوری خون کرده دل و روضه شام..
ای وای ای وای
یادم نمیره از سره بریده
یادم نمیره از دل سکینه
یادم نمیره طبق آوردن
یادم نمیره چی بابام کشیده
یادم نمیره موهامو کشیدن
یادم نمیره سرمو شکوندن
یادم نمیره چی سرم آوردن
یادم نمیره دلم و سوزوندن
اومدم فرار کنمـ
زجر من و تعقیب کرد
اومدم خواهش کنم
شمر من و سیلی زد
چقده بی حیان بابا بابا
میزنن بی هوا بابا بابا
سر ز تن شده جدا بابا بابا
🥀✍ #امیرحسن_توسلی
ارسالی از کاربران کانال
#قسمت_دوم
ناگهان دید کربلا لرزید
عمو افتاد خیمه ها لرزید
دست عمه که بی هوا لرزید
تن فرزند مجتبی لرزید
عمو از صدر زین غریب افتاد
دست یک عده نا نجیب افتاد
#شاعر: حسن كردي
عمه ببین عمو چه بی حال شده
عمه عمو وارد گودال شده
عمه ببین جلو چشِ مادرش
به زیر دست و پا لگدمال شده
*دستش رو كشيد، زد به دلِ لشكر، هر شهيد رَجَز داشت، هر شهيدي خودش رو معرفي مي كرد، اين يازده ساله يه رجز خونده تا دنيا دنياست باقيه، از لابلاي اسبا فرار مي كرد به طرفِ گودال، داد ميزد:" وَالله لا اُفارِقُ عَمّی" بخدا عموم رو رها نمي كنم... اومد رسيد ديد گرد و خاكِ، خوب گرد و خاك كه نشست، يهو چشمش باز شد، ديد موهاي سَرِ عمو دستِ قاتلِ، شمشير بالا رفته...*
ببین قیامتي شده دور و برش
نشسته یه حرومی روی پرش
بذار سپر كنم خودم رو براش
مگر نه دق ميكنه باز مادرش
*شمشير بالا رفت، دست عبدالله بالا رفت، شمشير پايين اومد بازو قطع شد، دست قطع شد، اي حسين.... افتاد تو بغلِ ابي عبدالله، عينِ عبارت رو بخونم"فَضَرَبَهُ بِالسَّيفِ، فَاتَّقاهَا الغُلامُ بِيَدِه"صداي شكستن استخوان اومد" فَأَطَنَّها إلَى الجِلدِ، فَإِذا هِيَ مُعَلَّقَة" دست به پوست آويزان شد، افتاد تو بغلِ حسين، يهو يه ناله زد: "فَنَادَى يَا أُمَّاهْ" گفت: واي مادرم!... هنوز ابي عبدالله يه ذره رمق داشت"فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ" دو دستي حسين، عبدالله رو بغل گرفت، گذاشت رويِ سينه... اينجا حرمله اومد، ديگه بچه ي يازده ساله ي دست بريده تير سه شعبه نميخواد، چرا حرمله؟ دستت بشكنه... حرمله يه بار يكي از تيرهاش رو خرج كرده بود، اونم سهمِ گلوي علي اصغر شده بود، حرمله تيري كه به علي اصغر زده از دور زده، امام حسين علي اصغر رو روي دست گرفت، بچه پيدا شد، حرمله كمين كرده بود، امام داشت حرف ميزد يهو ديد بچه داره دست و پا ميزنه، حرمله اولين تير رو از دور زد، بي هوا زد، چون هدف معلوم بود، از دور شليك كرد، تير دوم برايِ عبدالله بود، از دور نزد، اومد بالاي گودال، از نزديك، خودمونيشو بگم؟ تيرِ خلاص زد، يه جوري زد، گلو تو بغل حسين پاره شد،حسين.... افتاد تو بغل حسين، آخرين شهيد توي گودالِ، تو بغلِ حسينِ، نه حسين ميتونست برش داره، نه حسين مي تونست جداش كنه، اين بچه روي بدن حسين موند، ده نفر اسب هاشون رو آوُردن، رو بدن با اين اسبا رفتن، اين بدن با حسين يكي شد...*
زينب گرفته دست به سر ميكند نگاه
درهم شده حسين و حسن بينِ قتلگاه
*به نيت فرج سه مرتبه بگو: ياحسين!...*
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه
#شب_پنجم_محرم
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
عمه روزمون سیاهه
عمو بین قتلگاهه
پناه عالم بی پناهه
تو گوداله گودال جنجاله
پیکر پاماله
خستم از این دنیای دو رو
داره دلم میشه زیر و رو
انگار بابامه تو گوشم میگه
برو عبدالله پیش عمو
****
زیر دست و پا دویدم
تا به مقتلت رسیدم
تو دست قاتل موتو دیدم
تو تنهایی رو خاکایی
آه یا عَماه آه بابایی
چی اومده آخه سرت عمو
کاشکی نبینه خواهرت عمو
سه شعبه ی آخر حرمله
دوخته منو به پیکرت عمو
آه وا عَماه آه وا اُماه
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
خدا کنه که عمه جون نبینه
◾️◾️◾️◾️
خدا کنه که عمه جون نبینه
که صورت عمو روی زمینه
◾️◾️
ببین که راه نفسش رو بستی
بی حیا پاتو وردار از رو سینه
◾️◾️
تو معرکه هلهله بود و فریاد
تیر سه شعبه که به سمتت افتاد
◾️◾️
اونی که عمامه رو از تو دزدید
برا چی وایساده دیگه چی می خواد
◾️◾️
عجب قیامتی
تو قتلگاهته جماعتی
◾️◾️
هنوز تو زنده ای
ولی شروع شده چه غارتی
◾️◾️
هوا نمونده که نفس بگیرم
باید تنت رو روی دست بگیرم
◾️◾️
عمو اجازه بده تا از اینا
عبای پیغمبرو پس بگیرم
◾️◾️
به سمت خیمه هاست هنوز نگاهت
آخه کجا بره خواهر بی پناهت
◾️◾️
گفتی که تشنه ای ولی یه نامرد
آبو می ریزه دور قتلگاهت
◾️◾️
رسیده مادرت
نشسته بالا سر پیکرت
◾️◾️
رسیده قاتلت
می خواد چیکار کنه با حنجرت
◾️◾️
دعوا شده برا
بریدن سرت
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
Mirdamad Shab 05 Moharam 1401 a (8).mp3
10.59M
#دودمه
ای عمو من از ازل مجنون و پابست توام یار بی دست توام
تا ابد شاگرد عباس تو و مست توام یار بی دست توام
#شب_پنجم_محرم_۱۴۰۲
#عبدالله_ابن_حسن
🎤#سید_مهدی_میرداماد
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
گـذرِ ثانیه هـا هر چه جلوتر می رفت
بیشتر بینِ حرم حوصله اش سر می رفت
بُغض می كرد یتیمانه به خود می پیچید
در عسل خواستن آری به برادر می رفت
تا دلِ عمّه شود نرم بـه هـر در مـی زد
با گلِ اشك به پا بوسیِ مـعجر می رفـت
دیـد از دور كه سر نیزه عمـو را انداخت
مثـلِ اِسپند به دلسوزیِ مَجمر مـی رفت
دیـد از دور كه یـوسف ز نـفس افتاد و
پنجهی گرگ به پیراهنِ او وَر می رفـت
رو به گـودالِ بلا از حـرم افتـاد به راه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله
دید یـك دشت پِـیِ كُشتـنِ او آمـاده
تیر و سر نیزه و سنگ از همه سو آمـاده
دید راضی است به معراجِ شهادت برسد
مطمئن است و به خون كرده وضو آماده
آه، با كُندهی زانو به رویِ سینـه نشست
چنگ انـداختـه در طرّهی مو، آمـاده
هیچكس نیست كه پایش به سویِ قبله كِشد
ایـن جـگر سوخته افتاده بـه رو آمـاده
ترسشان ریـخته و گـرمِ تعـارف شده اند
خنـجـر آمـاده و گـودیِ گلـو آمـاده
بازویـش شـد سپرِ تیـغ و به لـب وا اُمّاه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله
زخـم راهِ نفسِ آیـنـه در چنگ گرفت
درد پیچید و تنش نبضِ هماهنـگ گرفت
استخوان خُرد ترك، دست شد آویز به پوست
آه از این صحنهی جانسوز دلِ سنگ گرفت
گوهـرش را وسـطِ معـركهی تاخت و تاز
به رویِ سینهی پا خوردهی خود تنگ گرفت
با پدر بود در آغوشِ پُر از مِـهـرِ عـمـو
مزدِ مشتاقیِ خود خوب از این جنگ گرفت
بـاز تیر و گلـو و طفل به یـك پلك زدن
باز هم چهرهی خورشید ز خون رنگ گرفت
علیرضا شریف
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
شهید شد گودال
و زیر نیزه تنش ناپدید شد گودال
حسین سورهی نور
ز نیزه شأن نزول حدید شد گودال
و جسم عبدالله
مراد بود و برایش مرید شد گودال
رسید حرمله و
به زنده ماندن او نا امید شد گودال
پس از سنان و شَبَث
رسید چکمه و زخمش شدید شد گودال
به تن گره خورده
زره شدهست و به روی بدن گره خورده
ببین که در گودال
به بوی سیب بوی یاسمن گره خورده
تمام شد دوری
تن حسین به جسم حسن گره خورده
که جسم عبدالله
چنان کفن به تن بی کفن گره خورده
به لکنت افتاده
چقدر نیزه به هم در دهن گره خورده
چقدر سُم ستور
میان همهمه بر پیرهن گره خورده
مهدی_رحیمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
شکرخدا عمو مرا مست خدا کرد
سرتا به پا، پا تا به سر مست خدا کرد
بعد از غلاف کوچه، بابای غریبم
دست مرا نذر غریب کربلا کرد
عمه رهایم کن نمی بینی که دشمن
جسم عمویم را چگونه جابجا کرد
دیدم سنان را خصم بین سینه چرخاند
عمه ببین که استخوانهایش صدا کرد
عمه ببین این بی حیا با میخ چکمه
برسینه ی زخمی این مظلوم جاکرد
عمه بگو این لب ترک خورده،مزن پا
زد بی هوا با پا،چه غوغایی به پا کرد
شکرخدا در قتلگه تا من رسیدم
آن بی حیا موی عمویم را رها کرد
دیدم یکی شمشیر بالا برده، رفتم
دستم سپر کردم،که او از تن جدا کرد
دستم به مو آویز شد،یک لحظه دیدم
بابا کنار قتلگه، بر من دعا کرد
محمود اسدی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس باید
کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشانتان بدهم
عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است
خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم
سپر برای تو با سینه می شوم هیهات
اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم
مگر که زنده نباشم که در دل گودال
اجازهء زدنت را به کوفیان بدهم
من آمدم که شوم حائل تو با عمه
مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم
عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم
عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم
صدای مرکب و نعل جدید می آید
عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم
فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر
که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم
عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش
بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم
برای آنکه جسارت به پیکرت نشود
خودم لباس تنت را به این و آن بدهم
مهدی مقیمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین