eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تنها قرار دیده ی زهرا بیا دگر ما را امام و رهبر و مولا بیا دگر در پشت ابر ، نور هدایت دگر نمان تنها نشان عالم بالا بیا دگر در جمعه ی ظهور تو آقا فقط شود زخم قلوب شیعه‌ مداوا بیا دگر حاضر که نیستی که بیایم به محضرت عقده ز قلب غمزده بگشا بیا دگر مقدور نیست دیدن تو با گناه من بنگر که دیدنت شده رویا بیا دگر ما را همیشه راز و نیاز شبانه ات از هر گناه کرده مبرّا بیا دگر تا کی درون خیمه ی خالی ز مستمع هستی همیشه بی کس و تنها بیا دگر صاحب عزای ماه محرم ،امام عصر مجلس بدون تو شده برپا بیا دگر بنگر گریز روضه به پایین ِ پا رسید بین عزای اکبر لیلا بیا دگر بنگر حسین آمده با حال احتضار در جستجوی ثانی ِ طاها بیا دگر قرآن پاره پاره ی جدّ غریب تو افتاده در تمامی صحرا بیا دگر صورت به صورت علی ِ اکبرش گذاشت شد قامتش ز غُصّه ی او تا، بیا دگر دشمن به آه جدّ تو خندیده وای من او را چگونه داده تسلّی' بیا دگر از داغ اکبرش شده گیسوی او سپید جان داده بین هلهله گویا بیا دگر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
شاه غریب، دلبر بی یار و یاورم از دست من طرید شدی، خاک بر سرم صبحم به شام می رسد و شام من به صبح اما دریغ! نام تو را هم نمی برم هستم اسیر ظلمت و تاریکی گناه قدری بتاب بر دل من، ماه انورم راهم بده به خیمه ی خود حضرت کریم حالا که در هوای حریم تو می پرم من در برابر تو گنه کرده ام ولی یک لحظه می شود بنشینی برابرم خاکی شده میان بیابان عبای تو از بیخیالی دل سنگم، مکدّرم حرف از عبا شد و دل من رفته کربلا در فکر پاره های تن پاک اکبرم آمد حسین با کمک زانوان خود گفت ای علی،تو اکبرمی یا که اصغرم😭 از چه عصای پیری بابا شکسته ای مویم سفید شد،کمکم کن،که مضطرم هنگام چیدن تن تو زنده مانده ام چون بین دشمنان کمکم کرده خواهرم دارد نشانه از تو تمامی کربلا پیچیده بوی تو همه جا، یاس پرپرم قرآن من، ورق ورق از کینه ها شدی حالا به فکر چیدن سی جزء پیکرم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
بسم الله الرحمن الرحیم گفتم از آبی که می‌نوشند حتی اسب‌ها مرهم لب‌های بی‌جانش کنم اما نشد آنقدر گفتم که منوا مادرم هم گریه کرد خواستم یک جرعه مهمانش کنم اما نشد رو زدم بر حرمله گفتم علی، جان می‌دهد رو زدم شاید پشیمانش کنم اما نشد  بچه‌ام را تشنه بر دستم گرفتم خواستم آن جماعت را پریشانش کنم اما نشد خون چکید از این عبا و مادرش از هوش رفت آمدم با تیر پنهانش کنم اما نشد پشت خیمه خاک کردم دستپاچه لااقل مخفی از چشمِ سوارانش کنم اما نشد جای زخم ناخنش بر گردن من مانده است زخم آوردم که درمانش کنم اما نشد   تیر وقتی خورد بر حلقش ، نگاهش خشک شد هی تکان دادم که گریانش کنم اما نشد (حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۲۱)
بسم‌الله الرحمن الرحیم به رویِ خاک جگر ریخته و یا پسرم به روی خاک پسر ریخته و یا جگرم بلند می‌شوم و باز می‌خورم به زمین بلند می‌شوم و می‌خورد زمین کمرم هزار بار بمیری ولی نبینی که... به رویِ دست جوانِ تو دست و پا بزند شکستن کمرت سخت و سخت‌تر اینکه جوانِ تو نتواند تو را صدا بزند تو را همین که زدم بوسه‌ای پشیمانم که کاش بوسه بر این نیمه جان نمیدادم بغل گرفتم و دیدم به خاک می‌ریزی ببخش کاش تنت را تکان نمی‌دادم نشسته مادرم و می‌زند به پهلویَش زدند نیزه که حرف مدینه را نزنند خدا بخیر کند خواهرانِ تو جمع‌اند خدا کند که پس از تو سکینه را نزنند یکی به سینه‌ی خود میزنم یکی به سرم یکی یکی زِ تنت نیزه می‌کشم بیرون ببین که مادرم اینجاست تا نفَس بِکِشی ببین که از دهنت نیزه می‌کشم بیرون (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم در بغل می‌گیرمت افسوس دَرهَم می‌شوی گاه پیدا می‌شوی و گاه مبهم می‌شوی اینکه بر دوش من عمری بود تابوت تو بود در عبا می‌چینم اما زود دَرهَم می‌شوی بوسه‌ای حتی تنت را نامرتب می‌کند آه با نازی عزیزم  نامنظم می‌شوی پیش زینب  پیش تو  دارم خجالت می‌کشم وای داری بر سرم خاک دو عالم می‌شوی خیمه‌ام را  دخترانم را  صدایت کُشت کُشت آبرویم مرهم این چند مَحرم می‌شوی روی زین اسب بودی نیزه‌ها پیچاندنت روی زین از درد دیدم هرطرف خم می‌شوی نیزه هم قلبش به حالت سوخت وقتی که دید... طعمه‌ی یک دشت تیغ و دشنه از دَم می‌شوی روی یال اُفتاده بودی اسب راهش را ندید روی یال اُفتادی و دیدم فقط کم می‌شوی قاتلت تا دید وضعم را به حالم گریه کرد قبل آن گودال  داری قتلگاهم می‌شوی خوب شد لیلا کنارت نیست هنگام غروب بر سر سرنیزه‌ای با زور محکم می‌شوی (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم دگر بر چهره‌ی ماهَت قمر بودن نمی‌آید به من انگار باباجان پدر بودن نمی‌آید خیالش هم نمی‌کردم که از تو اینقدر ریزد به قد و قامتِ تو مختصر بودن نمی‌آید صدایت سویِ چشمم بُرد  به زین خوردم زمین خوردم که بر این پیرِ تنها بی پسر بودن نمی‌آید تورا اینسو و آنسو باد دارد می‌بَرَد با خود عزیزِ من به تو مانندِ پَر بودن نمی‌آید برای اولین بار است می‌خندند بر بابا به من در پیشِ لشکر خونجگر بودن نمی‌آید مرا عباس آورد و مرا زینب به خیمه بُرد به بابایِ غریبت دردِسر بودن نمی‌آید بمان ای غیرتی اینجا که بر ناموسِ این خیمه میانِ قاتلانت در به در بودن نمی‌آید عصایم شانه‌ات بود و عصایم بر زمین اُفتاد به این دستِ شکسته بال و پَر بودن نمی‌آید خدایا زحمتِ من را چه بد پاشیده‌اند از هم به تو اصلا به زیر دشنه و تیغ و تبر بودن نمی‌آید تو را باید که از دستِ سپاهی جمع سازم آه زِمن دنبال تیغِ صد نفر بودن نمی‌آید سرت را خوب شد نگذاشتم با نیزه برارند به ما در بینشان دنبال سر بودن نمی‌آید (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم به زانو می‌رسم  پیشت نفس دیگر نمی‌آید خودت را بر عبایم ریز... از من بر نمی‌آید تو را گُم کرده‌ام ... این راه را ... حتی رکابم را علی ، بابای تو بودن به من دیگر نمی‌آید جوانم دست و پا می‌زد جوانهاشان مرا دیدند چه کردند این مسلمانها که از کافر نمی‌آید تو را روی عبایم با مصیبت جمع کردم ؛ وای علیِ‌اکبرم یارب به این اکبر نمی‌آید سرِ انگشتهایم را فرو در حنجرت کردم چرا این تیغِ مانده در گلویت در نمی‌آید تو داری می‌دهی جان و تماشا می‌کنم ای وای پدر هستم ولی کاری زِ دستم بر نمی‌آید عزای بردن تو بود بابا هم اضافه شد به خیمه بردنِ ماها به این خواهر نمی‌آید همینکه کوچه وا کردند فهمیدم از این اوضاع علیِ زنده‌ای بیرون از آن معبر نمی‌آید کمی از پاره‌هایت گُم شده در وسعتِ صحرا تو را پاشیده  صد لشگر به یک لشگر نمی‌آید اگر بیرون کشم این تیغ را می‌پاشی از هم  آه تنی که دوخته نیزه به یک پیکر نمی‌آید از این‌سو نیزه خوردی و از آنسو نیزه بیرون زد از این‌سو در نمی‌آید از آنسو در نمی‌آید (حسن لطفی)
خیمه به خیمه روضه به روضه دنبال تو می گردم ای منجی عالم با قلب بی تاب از داغ ارباب بیا بخون روضه در این ماه محرّم لَیْتَ شِعْری أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوى' ای صاحب این روضه ها هستی کجای نینوا بیا امامم لَیْتَ شِعْری أیْنَ مُعِزُّالاولیا امید شاه سرجدا منتقم کربوبلا بیا امامم مهدی، أبانا العجل(3)به حقّ اکبر.... یا یابن الحسن،آقا بیا(3)بحقّ اکبر.... ➖➖➖➖➖ دلت دوباره پایین پا رفت خون گریه میکنی واسه علی اکبر همون جوون که شد پیش باباش با نیزه و تیغ عدو صدپاره پیکر ارباً اربا شد لاله گون از کینه ها کلّ تنش از خون حنا سرش شکست چون مرتضی غریب ارباب ارباً اربا زدن علی رو بی امون موند از تنش هر جا نشون خونش تو صحرا شد روون غریب ارباب مهدی أبانا العجل(3) به حقّ اکبر..... ➖➖➖➖➖➖ کنار ِ اکبر داری می بینی حسین اومد با کنده ی زانو کنارش شد خون جگر از شکاف پهلوش هرکاری کرد آروم نشد اون قلب زارش گفت علی جان بده به آه من جواب ببین شده قلبم‌ کباب محاسنم از خون خضاب ای نور عینم زینب اومد گفت که به لب جونم رسید دیدم شده موهات سپید خون از محاسنت چکید ای نور عینم مهدی أبانا العجل(3) به حقّ اکبر..... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قابل اجرا: زمزمه،روضه،واحد،زمینه ،شور،زنجیرزنی جون بابا نفس بکش،جوون من علی جان تو این صدای هلهله، امون من علی جان رسیده بعد رفتنت،خزون من علی جان پاشو قرارم.........نبی خصالم ببین علی اکبرم،وخیمه حالم بگو دوباره.........الله اکبر مؤذن حرم علی،علی اکبر علی اکبر........ ➖➖➖➖➖➖ هر کاری میکنم علی، دلم آروم نمیشه صورت غرق خون تو،تیشه زده به ریشه شیشهٔ عمرمن شده، هزارتا خورده شیشه عصای دستی.........چراشکستی قرآن آیه آیه ام، ازهم گسستی بگو دوباره..........الله اکبر مؤذن حرم،علی،علی اکبر علی اکبر......... ➖➖➖➖➖➖➖ ببین که عمّه اومده ، به تشییع شهیدم نگاهش افتاده بابا ،به موهای سپیدم محاسنم خضاب خون،دیگه علی خمیدم بکن نظاره..........ای پاره پاره برای بردنت عبا،شد راه چاره بگو دوباره..........الله اکبر مؤذن حرم علی،علی اکبر علی اکبر....... 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[گفت پسرم...] اگر چه داغ مرگت را دلم بر من خبر داده [من میدونستم ، داغِ تو رو من می‌بینم، خب...] اگر چه داغ مرگت را دلم بر من خبر داده [پسرم...] ولی باور نکردم چنین شق القمر گردی [دیگه باورم نمی شد بدن قطعه قطعه‌ات رو توو عبا بذارم] فردوس به سلسبیل و کوثر نازد دریا به گوهر ، فلک به اختر نازد ما هم به حسین بن علی مینازیم آن مایه‌ی ناز هم به اکبر نازد حسین... ✍تایپ؛کربلایی محمد صادقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خداحافظ علی اکبر برسون سلام بابا رو به پیغمبر خداحافظ علی اکبر تازه شد دوباره داغ کوچه و مادر ای خدا با چه دلی زینب صدا میزدحسین دست و پا میزد علی زینب صدا میزد حسین این همه راه دویدم چه به موقع رسیدم تا کنارت عزیزم صد بار علی اکبرو دیدم پاشو برگردیم خیمه در تلاطمه اولین باره زینب بین مردمه۲ خداحافظ علی اکبر.... ➖➖➖➖➖➖ زخم پهلوی علی شد ناله ی اهل حرم برمشامم می‌رسد هرلحظه بوی مادرم قصه وسنگ وشیشه میری واسه همیشه این تن اربا اربا دیگه شناسایی نمیشه ای اذان گوی خیمه خونی لبت کاش جای تو میمرد عمه زینبت خداحافظ علی اکبر برسون سلام زینب به پیغمبر خداحافظ علی اکبر داره میخنده به گریه های من لشگر ➖➖➖➖➖➖ رفتی دیگر رمق برپای بابای تو نیست زینت دوش حسین روی زمین جای تو نیست خواهرت شد عزادار بی‌تو میشه گرفتار میره با دست بسته بزم ونی و کوچه وبازار قاتلت میشه سردم دار قافله کربلا تا شام وای از دست حرمله خداحافظ علی اکبر.. ➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای آرامش مطلق به گردنم داری حق زندگی مو مدیونم فقط به همین بیرق امشب آغوشم گرمه فهمیدم پای پرچم وقتی گریه می کردم بغلم کردی محکم تو آغوشت بهشت و حس کردم یاد جون وحر عابس کردم گفتم این حال ازمن نگیری نذر زیارت وارث کردم قلبم آروم میگیره با حسین صل الله علیک یا حسین بی تو محکوم دردیم رو به کربلا کردیم همه از حسینیم به حسین برگردیم نزاری روزگارم بی کربلا بگذره سفر آخرتم چشمش به این سفره به همین کربلا ها دلبستم بیشتر بطلب خالیه دستم رقیه ات واسطم باشه خوبه که بگی اربعین من هم هستم قلبم آروم میگیره با حسین ✍تایپ:کربلایی حسین افروز ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای صلوات خدا نور و صفات خدا ای شده ممسوس به ذات خدا آیت رب جلی آینه دار علی تو ولی اللهی و ابن ولی بسم رب العلی علی اکبر سلام همچو پیغمبری تو واجب الاحترام ای پیمبر خصال در جمال و کمال ای علی جانم علی جانم علی جان سِرِّ وصول خدا رمز قبول خدا آینه ی روی رسول خدا جسم تو در خون طپید قامت بابا خمیده یا ایها شهید ✍تایپ:بسم رب الشهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا