کانال متن روضه مجمع الذاکرین.m4a
719.1K
#واحد
شهادت امام سجاد علیه السلام
↭↭↭↭↭↭↭↭↭↭
□ جواب:
دوچشم من/ پر از خونه
دلم زارو / پریشونه
به لب اومده جونم
فقط روضه میخونم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بند اول:
من یادگار کربلام غم دیده چشمای ترم
خیلی مصیبت دیدم و خیلی بلا اومد سرم
منرو اسیری بردن و شکسته شد بال و پرم
با تازیونه میزدن ناموسمو برابرم
دیدم خیمه/ به غارت رفت
دیدم عمم / اسارت رفت
غمش برده امونم
فقط روضه میخونم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بند دوم:
سخته عزیزات کشته شن / تنها بشی تو قافله
سخته که دست و پای تو / بسته بشه با سلسله
رو ناقه های بی جهاز/ ناقه سواری مشکله
هیچوقت نرفت از خاطرم / اون خنده های حرمله
به زخم من/ نمک میزد
به بچه ها / کتک میزد
میزد آتیش به جونم
فقط روضه میخونم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بند سوم:
کوفه برام سخت بود ولی امون امون از شهر شام
غمگین و زار و خسته از محله ی یهودیام
آتیش گرفت عمامه ام حرمت نمونده بود برام
پای سرا میرقصیدن سنگ میزدن از روی بام
رقیه موند/ تو ویرونه
خاکش کردیم /غریبونه
میخوام زنده نمونم
فقط روضه میخونم
※※※※※※※※※※※※※※※※※※※※※※
●شاعر:
مرتضی کربلایی
•
•
#شهادت_امام_سجاد
#مرتضی_کربلایی
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
غارت بود و آتیش خیمه دود و آتیش
من هم تنها بودم
همراهم آهم بود دورم نامحرم بود
من هم تنها بودم
بهارم میرفت تو که میرفتی قرارم میرفت
تو رو از من گرفتنو ازت مونده یه پیرهنو
کاش همون شب با رقیه میبردی با خودت منو
****
ای تکیه گاه من چشمای تو روشن
من بی محمل رفتم
با جامه ی پاره گوش بی گوشواره
منزل منزل رفتم
نبودی ای یار ببینی مارو میون بازار
ندیدی سیلی خوردنو کجاها مارو بردنو
کاش همون شب با رقیه میبردی با خودت منو
****
یک سال و نیمه با این روضه ها تنها
روزامو شب کردم
از شهر شام ای داد هر وقت یادم افتاد
از غصه تب کردم
لبت چوب میخورد همونجا ای کاش
که زینب میمُرد
همه اشکامو دیدنو نگم از مو کشیدنو
کاش همون شب با رقیه میبردی با خودت منو
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
46.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 #حضرت_زینب(س)
🌴غارت بود و آتیش خیمه بود و آتیش
🌴من هم تنها بودم
🎙 #سید_مجید_بنی_فاطمه
#اربعین
⏯ #زمینه
👌 #پیشنهاد_ویژه
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#شور
#حضرت_رباب سلام الله علیها
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
🍀🍀🍀🍀
بانوی اطهر یارباب
مادر نوکر یارباب
همسر ارباب نشاتین
یا ام الاصغر یارباب
عروس بانوی دو عالم
نوکریه تو حُسن حالم
میثم تمار تو هستم
عشق تو کرد منو به دارم
بی بی ربابه ، سند کرببلا به نامش
بی بی ربابه ، انس و جن و مَلَکَن غلامش
بی بی ربابه ، نوکرای اصغرو کرده سفارش
جان سنه قربان یارباب
🍀🍀🍀🍀
باب الحوائج علیِ اصغر
عشق تو رایج علیِ اصغر
صاحب عرش کبریایی
والا مدارج علیِ اصغر
یاور لشکرِ حسینه
شیر دلاورِ حسینه
به روی دستان پدر جان
یه پا علمدارِ حسینه
شهزاده اصغر ، در مدار تو میچرخه محشر
شهزاده اصغر ، پسره حسینو پور حیدر
شهزاده اصغر ، برای رقیه هستی دلبر
جان سنه قربان علی اصغر
🍀🍀🍀🍀
به قلم✍️:
#حمید_علی_کاظم
#محمد_مهدی_کاظمی
#محمد_امین_معطری
@abalaitam110
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت #کوفه
بدا به حال نجیبی که در حجاب نباشد
و بزم جای نوامیس بوتراب نباشد
فتاده جسم تو عریان به روی خاک بیابان
خدا کند که دگر زیر آفتاب نباشد
خدا کند که پس از خواهر تو در همه دنیا
دگر دو دست زنی بسته با طناب نباشد
میان این همه ماهِ نشسته بر روی نیزه
خدا کند که سر کودک رباب نباشد
خدا کند که نبیند کسی سر پدرش را
اگر که دید، به خون سرش خضاب نباشد
"سوار ناقه ی عریان شدن که کار زنان نیست
اگر که مرد نباشد، اگر رکاب نباشد
خدا کند قدحی را که ریخت روی سر تو
گلاب باشد عزیز دلم، شراب نباشد..."
#محمدصادق_ابراهیمی
#امام_حسین_علیه_السلام
خانه ها را روضه کردی خانه ها جنت شدند
کل زحمت های ما در روضه ات رحمت شدند
بیشتر از آهوان سگ میرود با صاحبش..
بیشتر از پاک ها آلوده ها دعوت شدند
مور را اینجا سلیمان میبرد بالای قصر..
شاه با سائل سر یک سفره هم صحبت شدند
این جوانها که پی کار شما افتاده اند..
از همه دل کنده اند آماده خدمت شدند
خستگی نوکری از نوکری کمتر نبود
خواب های ما به زیر پرچمت طاعت شدند
فرش های خانه را فرش حرم کردی حسین
خاک های ساده زیر پای تو تربت شدند
آبرودار محلم کرده ای با معرفت!
جمع ذلت های من با نام تو عزت شدند
کودکان ما دویدند آنقدر در روضه ها..
تا جوانانی رشید و خوش قد و قامت شدند
این زمین روضه یک قطعه ز خاک کربلاست
روضهرفته های ما به کربلا دعوت شدند
حرصشان در آمد از یارب و یارب گفتنت
نیزه بین حنجرت کردند تا راحت شدند
#سیدپوریا_هاشمی
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت #کوفه
باز چشمم به بلایی روشن است
امتحان تازه صبر من است
بعد گودال تو با حالی جدید
میروم امروز گودالی جدید
گریه کن بر روضه مکشوفه ام
پابرهنه کوچه گردِ کوفه ام
غم زیاد است و پریشانی زیاد
دارم اینجا آشنایانی زیاد
وای بر این روزگارم وای وای
محملی بی پرده دارم وای وای
خنده ها بر اشک و آهم میکنند
میشناسند و نگاهم میکنند
جای گل زخم زبانم میدهند
این و آن بر هم نشانم میدهند!
سعی و کوشش های من بی حاصل است
دست بسته رو گرفتن مشکل است
حرمله.. این حرمله.. این حرمله..
میزند ما را و میگیرد صله
ساقی بی دست!عباسم مدد
دست های من شکسته از لگد
ای هلالِ چشم بر من دوخته!
موی تو مانند مویم سوخته!
با لباس پاره روی پرغبار
بودم از ام حبیبه شرمسار
بچه ها از ضعف افتادند و بعد
نان به ما خیرات میدادند و بعد
جمع کردم لقمه ها را از حرم
خطبه خواندم یکصدا چون مادرم..
سفره هاتان نان اگر دارد ز ماست!
نان به سفره دار دادن کی رواست؟!
ای که خوردی سالها نان علی!
حال میخندی به طفلان علی؟!
جان زینب را به لب آورده اید
بعد نذر ختم قرآن کرده اید؟!
آب میخوردید از دریای ما
بود دخل و خرجتان هم پای ما
مزد ما این است..این چشم تر است
یاعلی جان دخترت بی معجر است!
#سیدپوریا_هاشمی