#شور_امام_حسین(ع)
چه غزل چه چارپاره
چه دوبیتی چه رباعی
چه کمیت زید و حاجب
یا که دعبل خزاعی
مهم اینه از تو دم باید زد
سینه پای این علم باید زد
شب جمعه پابرهنه توی
حرم شما قدم باید زد
قدم میزنم۲
زندگی مو با غمت رقم میزنم
قدم میزنم۲
بوسه به ورودی حرم میزنم
قدم میزنم۲
پیش چشم عالم از تو دم میزنم
وصلی الله علی الباکین علی الحسین...
چه حرم چه هیئت آقا
اینجا یا صحن علمدار
گریه کن باشم یا مداح
روضه خون یا که میوندار
مهم اینه نوکری باید کرد
نفسا رو حیدری باید کرد
کربلا قشنگ تره اینجوری
هروله دور ضریح باید کرد
صدات میزنم۲
خودمو برای بچه هات میزنم
صدات میزنم۲
بوسه به ضریح کربلات میزنم
صدات میزنم۲
بوسه به شونه ی نوکرات میزنم
وصلی الله علی الباکین علی الحسین...
چه زهیر و اسلم ترک
چه حبیب ابن مظاهر
چه رسول ترک عاشق
یا همون مقبل شاعر
مهم اینه انتخابم بکنی
ذره ذره ذره نابم بکنی
توی منسبای کل عالم
نوکر زینب حسابم بکنی
دمم زینبه۲
همه دلخوشی عالمم زینبه
دمم زینبه۲
علت همین که آدمم زینبه
دمم زینبه۲
عشق شب های محرمم زینبه
وصلی الله علی الباکین علی الحسین...
شعر و سبک
محمدصادق باقی زاده
کانال متن روضه مجمع الذاکرین....mp3
890.2K
#شور_امام_حسین(ع)
مث یه کوهه پدرت حسین
ناجی نوحه پدرت حسین
منو ببر کرب و بلا یه شب
تو رو به روح پدرت حسین
اجدادمن،دادن با گریه عشقو یادِ من
جزتو روضت،درنمیاد هیچ جایی دادِ من
خوب میدونم،نوکری تو رو اولادِ من
جانم حسین ای جانم حسین...
همه ی آرامش من تویی
به خدا نور چش من تویی
جز تو ندارم کاری با کسی
که آخرین خواهش من تویی
خیلی مردی،تو منو پا روضت آدم کردی
توی ایش شهر،میکنم به عشقت هیات گردی
تو واللهِ،تنها درمون هر رنج و دردی
جانم حسین ای جانم حسین...
الهی زیر علمت باشم
شامل لطف و کرمت باشم
آرزومه با پدرو مادرم
یه شب جمعه حرمت باشم
دوسِت دارم،حس خاصی به پابوست دارم
ساحلم که،انتظار اقیانوست دارم
می دونی که،به همه کس گفتم دوسِت دارم
جانم حسین ای جانم حسین...
شعر و سبک
محمدصادق باقی زاده
4_5843852392654706622.mp3
795.5K
#شور_امام_حسین(ع)
روز و روزگارم بر وفق مراده
روزیمو کسی جز اربابم نداده
بی تو حال و روزم تعریفی نداره
با تو روبه راهم کارم بی تو زاره
هرگز مثل تو کسی
توو دنیا کرم نداشت
عشق تو اگه نبود
کاشان محتشم نداشت
ارباب من حسین...
از وقتی که یادم هس تو روضه هستم
یک شب چشممو بی عشق تو نبستم
تو گهواره بودم لالاییم حسین بود
تنها ذکر روز تنهاییم حسین بود
می بینی که نیست حسین
آهی تو بساط من
پس دستم رو ول نکن
کشتیِ نجات من
ارباب من حسین...
با شب های روضهت مأنوسم حسین جان
دست نوکراتو می بوسم حسین جان
دنیا جای خوبی جز روضهت نداره
هرجا روضه باشه زهرا پا میذاره
من با خاک تربتت
سرمه میکشم حسین
وقت مردنم بذار
پا روی چِشَم حسین
ارباب من حسین...
شعر و سبک
محمدصادق باقی زاده
4_5805231960829727808.mp3
1.88M
شب جمعه ها...
#شور
🎙کربلایی حسین ستوده
شبِ جمعهها پر از شمیمِ سیبه کربلا
چه غریبه کربلا
چی میشه منم بشم، حبیبِ کربلا
به صفای کربلا
توی خواب قدم زدم تو کوچههای کربلا
به صفای کربلا
میشه پرچمت بشم رو گنبدای کربلا
با تو مستم، کربلا
خاکت هستم، کربلا
ای کاش از اول به تو
(دل میبستم کربلا) ۲
(اباعبدالله)
#کربلایی_حسین_ستوده
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
جمع ما جمع است در اطراف اين در دورهم
كس نديده تا به حال اينقدر نوكر دورهم
دانه پاشيده يقينأ صاحب اين خانه كه
جمع كرده اين قدر يكجا كبوتر دورهم
اكثر اوقات ما در روضه ها طي ميشود
جمع كرده عاشقان را شاه بي سر دورهم
هر كجا كه پرچمي نصب است با نام حسين
مي نشينند عاشقان با ديده ي تر دورهم
پس به عشق آن علي هاي حسين ابن علي
هي سما كرديم ما با ذكر حيدر دورهم
گاه گاهي ميشويم از هم جدا چون بچه ها
بچه ها را مي نشاند باز مادر دورهم
وعده ي ما كربلا،باب الحسين،پائين پا
تا بسوزيم از مصيبت هاي اكبر دورهم
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
دارد دلم هوای شب جمعهٔ حسین
پر میزند برای شب جمعهٔ حسین
العفو گفتهایم فراوان و گشتهایم
دلتنگ ربَّنای شب جمعهٔ حسین
حالا که سفرۀ رمضان هم تمام شد
ماییم و سفره های شب جمعهٔ حسین
در روضهها به سینه زدیم آخرش بگیر...
این دست را خدای شب جمعهٔ حسین
ما عاقبت به خیر تریم از تمام دهر
البته با دعای شب جمعهٔ حسین
با غم غریبه نیست که با گریه آشناست
این چشم آشنای شب جمعهٔ حسین
بالای قتلگاه بخوانیم و جان دهیم...
دارد دلم هوای شب جمعهٔ حسین
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
تشنه بود و به خاكها خونش
از رخ و گونه و جبين ميريخت
يكنفر خنده كرد به تشنگي اش
پيش او آب بر زمين ميريخت
نيمه جان بود و پشتِ مركبِ خود
بوسه اي سنگ، بر جبينش زد
نوبت تير ِحرمله شده بود
آه، از پشت زين زمينش زد
فاصله كم شده كمانداري
تيرها را دقيق تر ميزد
يك نفر بر آن تن زخمي
نيزه اش را عميق تر ميزد
ناله اي ميرسد به هركس كه
به تنش تيغ ميكشد... نزنيد
مادرش چنگ ميزند به رخش
دخترش جيغ ميكشد... نزنيد
نوبت يك حرامزاده شد و
نوك سر نيزه اش به سينه نشست
وزن خود را به نيزه اش انداخت
آنقدر تكيه داد نيزه شكست
داس هايي بلند را ميديد
بين دستِ جماعتي خوشحال
از سر ِ شيب پيكري را واي
ميكشيدند تا ته گودال
تبر و داس و دشنه و شمشير
با تني خُرد جور مي آيند
تا بدوزند بر زمين ، از راه
نيزه هاي قطور مي آيند
شمر دستش پُر است و با پايش
بدنش را به پشت ميچرخاند
نيزه اي را حرامزاده زد و
نيزه را بين مشت ميچرخاند
آن وسط چندتا حرامزاده
بدني ريز ريز ميكردند
با لباسي كه از تنش كَندند
تيغشان را تميز ميكردند
حسن لطفی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
حال و روزش با نوای عشق بهتر میشود
هر که چشمش در میان روضه ها تر میشود
این دل سنگم که جای خود، شنیدم از کسی
ریگهای دشت با نام تو گوهر میشود
نوکری پستم ولیکن دلخوشم از اینکه من
روزگارم با غلامی شما سر میشود
از شما دورم ولی شبهای جمعه این دلم
میپرد تا صحن تو، مثل کبوتر میشود
با نوای یا حسین و ذکر شور یا حسن
دل اسیر نامهای دو برادر میشود
کاروان را باز گردان ای عزیز فاطمه
در همین جا قلب زینب زار و مضطر میشود
بازگرد آقا که با دست پلید حرمله
غنچهی ششماههی باغ تو پرپر میشود
دخترت بیسایبان و خواهرت بیهمسفر
جعفرت بیپیکر و عون تو بیسر میشود
چند روز بعد در این سرزمین پر بلا
صحبت از دزدیدن خلخال و معجر میشود
چند روز بعد در گودال بین تیغ و تیر
حنجرت درگیر با تیزی خنجر میشود
علی مشهوری مهزیار
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🍃
#امام_حسین 💔
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
شبهای جمعه فاطمه بالای گودال
با ناله، آنهم نالههای مادرانه...
...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد
نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد
#علی_اکبر_لطیفیان
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله 🥀🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
#شعر_جناب_جُون
#غلام_سیاه
...جُون آمد کنارِ اربابش
رخصتش را گرفت اما نه
التماسش نمود او فرمود
زحمتت دادهایم حالا نه...
گفت خارم ، وَ خار میدانم
پیش گُل رنگ و روی بد دارد
دست رد را مزن به سینهی این
رو سیاهی که بویِ بد دارد
حرفهای غلام آتش بود
از جگر بود بر جگر میزد
روی پای حسین چشمش بود
داشت از شوق بال و پر میزد
اندکی بعد غرقِ خونش بود
رویِ شن سر گذاشت چشمش بست
هیچ کس را صدا نزد از شرم
انتظاری نداشت چشمش بست
ناگهان بویِ سیب را فهمید
گفت وقتی شهادتینش را
باورش نیست اینکه میبیند
بر رُخِ خود رُخِ حسیناش را
سر او روی دامن است اما
زخمهای دلش نمک خورده
بوسهای زد به چهرهاش ارباب
بوسهای با لبی تَرَک خورده...
(حسن لطفی