eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدن دستای بسته اومدی پیش کاروان خسته اومدی حالا که دیگه نمیتونم پاشم حالا که پاهام شکسته اومدی حالا که دیگه نمیتونم پاشم حالا که پاهام شکسته اومدی دخترت خیلی گرفتار شده مثل عمه دست به دیوار شده یه چیزی دیدم به هیچکسی نگو چشمام از گرسنگی تار شده بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین دانلود مداحی دیدن دستای بسته اومدی محمود کریمی بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین داغ روی سینت نشست بابا حسین چشمای ناز تو بست بابا حسین هنوزم داره خون از لبت میره دندوناتو کی شکست بابا حسین وای بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین محمود کریمی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرثیه س بی تو پنهان کردن بغض گلو مشکل شده زندگی دور از تو و دور از عمو مشکل شده گریه کردم! آمدی با «سر»...خدایا حاجتم- -شد برآورده، اگر چه آرزو مشکل شده جانِ من بابا کجا بودی که مویت سوخته؟! دست-بردن بین مویَت؛ مو به مو مشکل شده عمه زینب(س) تازیانه خورد جای ما همه نا ندارم! گفتنِ راز مگو مشکل شده زجر(لع) بسکه بر دهانِ من زده با پشتِ دست زخم بر لب دارم و این گفتگو مشکل شده میگذارم این سرت را آنطرف پهلوی خود چون برایم دیدنِ از روبرو مشکل شده سنگ خورده روی چشمانم سرِ بازار شام تار می بینم! برایم جستجو مشکل شده میکشم دست کبودم را به روی صورتت بوسه بر پیشانی و زخم ِ گلو مشکل شده!
ع گر به شأنت واژه ها دارد روایت میشود فیضِ شعر از جانب لطفت عنایت میشود یک زمان از گریه آسایش ندارد چشم من تا شنیدم اشک های من دوایت میشود هر که آمد تحت قُبّه در جوار مدفنت در روایت هست مشمول عنایت میشود بر دل گم کرده راهی، چون رسول ترک هم یک نگاهی میکند چشمت، هدایت میشود با نگاه لطف آقا نوکر درمانده اش بعد از اینها صاحب صدها کرامت میشود کار او دنیا نمی ماند زمین از لطف دوست در قیامت همْ به حبّ او شفاعت میشود هرکه پایش باز شد در هیئتت دانسته است هرچه می بخشی به سائل بی نهایت میشود پرچمت را هرکه دید و گفت چیزی جز سلام حاصل این کرده اش روزی ندامت میشود گو به هرکس اربعین میل زیارت کرده است با توسّل بر رقیه او ضمانت میشود هرکسی را کربلا مهمان خوانت میکنی او به دستان علمدارت سقایت میشود . . در طواف پیکر صد پاره ات از تیر و تیغ محشری برپا شده گویی قیامت میشود پیش چشم مادرت زهرا میان قتلگاه بر تن عریان تو دارد جسارت میشود
س از حرم رفتی و آتش زده شد بال وپرم بعد تو ریخته شد خاک یتیمی به سرم چه فراقی و چه داغی که ندیده چشمم در همین فاصله از زندگی مختصرم چند روزی‌ است که از حال دلم بی خبری چند روزی است که از حال سرت بی خبرم شانه ی سنگ شده جایِ سر دختر تو جایِ آغوش تو ای کوه ترین مرد حرم مو ندارم به سر و سوخته گیسویی که می رسیده است زمانی قد آن تا کمرم کاش میشد که دوباره به مدینه برویم تا که انگشتر ی از شهر برایت بخرم کفتر جلد سر و دوش عمویم بودم حال با حرمله و شمر و سنان همسفرم سیلی و هلهله کم بود که با زخم زبان هر کسی زد نمک طعنه به زخم جگرم گر‌ چه گیسو و سرم سوخت ولی شکر خدا معجر سوخته ای هست ببندم به سرم کاش می شد که نخی از گل پیراهن تو باخودم محض تبرک به مدینه ببرم آبرو بود که از کاخ ستم می بردم باهمین اسلحه ی اشک و همین چشم ترم دست و پا گیر‌ شدم مرحمتی کن بِبَرم که در این قافله با تاول پا دردسرم بین زهرا و رقیه چه شباهتهایی است! کشته سیلیِ بعد از غم داغ پدرم
چی بگم از سختیای قافله کاش بابا جون بالای نی نبودی هی عقب افتادم و هی رسیدم پیش چشمم هی بودی هی نبودی بااینکه سوخته موهات هنوزم از همه باباها سری بیا باهم حرف بزنیم حرفای بابا دختری رو نیزه دست دشمنی ولی بابایی منی من الذی ایتمنی بابا بابایی شنیدم یه شهری تو راهمونه کاش یکم با ماها مهربون باشن کاش بفهمن که ماهم مسلمونیم کاشکی مرهم واسه زخممون باشن الهی که نذارن که چشمی آروم بباره با خودش کاشکی یه دختر واسه من چادر بیاره با خودش سنگینه دست دشمنو سنگینه گوشای منو خوب بلدن سنگ زدنو بابا بابایی منو باز پیدا کنی یه شب بابا خودتو هرجوری که شد برسون تاول پامو فراموش می کنم اگه باز بیای بریم به خونه مون بیا بریم یه جایی که هیشکی حرفی از آشوب نزنه وقتی که قرآن میخونی روی لبت چوب نزنه برای رگای حنجرت سوختگی موی سرت میمیره آخر دخترت بابا بابایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه حضرت رقیه(س) یکی از روضه خونها تو تهران میگه شب ۵صفراماده شدم برم هیئت روضه ی حضرت رقیه یه دخترسه چهارساله داشتم گفت بابا کجامیری گفت دخترم میرم هیئت گفت بابا مگه چه خبره گفتم دخترم امشب شب شهادت بی بی رقیه است گفت بابارقیه کیه گفتم دختر امام حسینه بابا چندسالشه گفت دختر هم سن و سال خودته گفت بابا میخوای بری هیئت میشه منم بیام گفت دخترم تومریضی ایشاالله اگه شفابگیری میبرمت گفت باباحالاکه منونمیبری میشه بهش بگی بیاد پیش من من باهاش بازی کنم گفت دخترم اونم نمیتونه بیاد بابا چرا نمیتونه بیادگفتم چطور جوابشو بدم گفت دخترم اونم مریضه اون پاهاش دردمیکنه گفت بابا چرا پاهاش دردمیکنه گفتم دخترم ازبس رو خارهای بیابان دویده پاهاش دردمیکنه گفت بابامگه کفش به پاش نداشت گفتم نه دخترم کفشاشو غارت بردن گفت دخترم اجازه میدی برم گفت لباسمو پوشیدم کفشاموپوشییدم اومدم دم در برم بیرون دوباره ایستاد یه جمله گفت آتیشم زد گفت بابا گفتی کفشاشودزدیدن بابا مگه کفشاشو دزدیدن باباپیشش نبود بابانبودبغلش کنه گفت نه گفت بابا مگه عمو نداشت نه دخترم گفت بابا یادته یه روزی من کفشامو گم کردم باباتوبغلم گرفتی، بابامگه عمونداشت بابانداشت فرمود دخترم عموشو کشتن باباشو سرشو بریدن شب یتیم نوازیه آروم آروم دلا روببریم خرابه بمیرم برااون ساعتی که بهونه بابا گرفت سر بریده بابا رو برا دختر آوردن این دختر یه نگاه به طبق کرد یه نگاه به عمه فرمود عمه منکه غذا نخواستم عمه به من بگو بابا کجاست فرمود رقیه جان مقصودت تواین طبقه رقیه جان بابا توطبقه روپوشو کنار زد یه مرتبه سر باباش حسین رو دید سرشو بغل گرفت گفت بابا نمیشه باورم،جام توخرابه هاست قربون این سرت،بگو تنت کجاست به خستگی زینب کبرا خسته شدم دیگه از این دنیا آخه مگه چندسالمه بابا واویلا دنبال من دوید،موهامو میکشید این جوری شد بابا،که قامتم خمید بدجوری افتادم من از ناقه باباببین دلم پر ازداغه غم از ازل برای عشاقه بابا بابا الهی بین این روضه نشین خواهری نباشه داغ برادر دیده باشه یتیم برادرو بزرگ کرده باشه،میگه تا سر بریده رو بغل گرفت نگفت بابا زدنم نگفت موهامو کشیدن نگفت بابا کتکم زدن، تاسر بریده روبغل گرفت گفت بابا نبودی اونقده عمه جانم زینبوزدن یه وقت زینب ببینه رقیه یه طرف سر برادر یه طرف اومد رقیه رو بغل گرفت رقیه منکه آزارت نکردم پدرمردوخبردارت نکردم گرسنه مردی و سیرت نکردم رقیه منکه دلگیرت نکردم
4_5805290608608151652.mp3
1.58M
☑️بنداول چشم من پرآبه/ هر لحظه م عذابه بی تو بابا دارم من جون می دم توی این خرابه بی تو بابا ...... دیگه بریدم بابا جونم بابا جونم بابا جونم قامت خمیدم بابا جونم بابا جونم بابا جونم من موسپیدم بابا جونم بابا جونم بابا جونم یا ابتاحسین/یاابتا حسین/بابا بابا •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بنددوم خوردم من تازیون لگد از این واون بی تو بابا شد رخه نحیفم/ نیلی و ارغوون بی تو بابا می‌خوردم پیاپی/هرجایی کعب نی/ ای وای ای وای دیدم که خیزرون خوردی تو بزم مِی ای وای ای وای .... چقده پستن اینا بابا اینابابا اینا بابا دستامو بستن اینا بابا اینابابا اینا بابا حرمت شکستن اینا بابا اینابابا اینا بابا یا ابتاحسین/یاابتا حسین/بابا بابا •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• ☑️بندسوم بی تو ای پناهم/بود هر دم نگاهم سوی نیزه عمه روم و گرفت تا چشمام نیفته روی نیزه آه از قوم ناپاک /حرومیه سفاک ویهودی افتادم روی خاک/ روی تیغ و خاشاک کجا بودی نبودی بابا به ما خیلی/ زدن سیلی زدن سیلی زدن سیلی ببین رخ ما /شده نیلی زدن سیلی زدن سیلی تو بیابونا زدن سیلی زدن سیلی زدن سیلی یا ابتاحسین/یاابتا حسین/بابا بابا 💠💠💠9⃣2⃣1⃣💠💠💠 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
4_5814219746832287218.mp3
987.8K
🔘🔘9⃣2⃣5⃣🔘🔘 ☑️بنداول دلم شکسته ای خدا غمی نشسته تو سینه دستم به روی گونه هام سرم همیشه پایینه نکنه بچه ای بیاد کبودی هامو ببینه خدا کنه که باز نیان حرومیای بد دهن اونا که با حرفای بد شرز زدن به قلب من اونا که عمه ی منو همه ش کنیز صدا زدن کل تن ماها داره بابا نشونه ازونا که مارو زدن هی وحشیونه ازقاتلات خیلی کتک خوردیم بابایی یاسیلی ویا لگد و یا تازیونه خسته شدم جان پدر بابا من و باخودببر •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• ☑️بند دوم منم همون رقیه ی عزیز ودردونه ی تو آرزومه یک بار دیگه بیام روی شونه ی تو اما حالا دستای من باید بشه خونه ی تو ..... از ضربه ضجر لعین کنده شده گوشواره ها کل تنم کبوده از جفای قوم بی حیا این پیرزن سه ساله ی چند روزِ پیشته بابا سر پر ازخون تو رو بغل میگیرم ازین زمونه بخدا بابایی سیرم حاجت مو اگه میشه امشب رواکن آرزومه روی سرت امشب. بمیرم خسته شدم جان پدر بابا من و باخودببر •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• سادات ببخشن ☑️بندسوم بهار قلب دخترت شبیه فصل خزونه خیلی از دلم گرفته از نامری این زمونه بابا بیا مثل قدیم اگه میشه بریم خونه .... تنها نذار ازین ببعد هرجا میری منم ببر چیزی نمونده بابا از قناری شکسته پر بابا ببین که دختره سه ساله تو زدن نظر ..... پاشو بابا ببین دلم چه پریشونه بهارعمردخترت رو به خزونه سه ساله تو ببین این دم آخر شبیه مادرت تنم داره نشونه ته شدم جان پدر بابا من و باخودببر •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• 💠💠💠9⃣2⃣5⃣💠💠💠
عمه ببین خرابه شد چراغون.mp3
499.5K
☑️بند اول عمه ببین خرابه شد چراغون این دله شب انگار رسیده مهمون گم کرده راه یا راه بلد نبوده که روو موهاش نشسته خاک ودوده دیده که حال من بده توو این خرابه سرزده برای خاطر دله رقیه جونش اومده ☑️ بند دوم بابا نبودی خیلی غصه خوردم عمه بوده که تا حالا نمردم خدا می‌دونه روز خوش ندیدم امشب دیگه خسته شدم بریدم توو هر کوچه توو هر گذر زدن به قلب ما شرر خسته شدم از زندگی بابا من و با خود ببر ☑️ بند سوم بردن ما رو توو ازدحام و بازار از کوفه و از شام و قوم اغیار نشون میکردن ما رو از روی بام با سنگاشون با طعنه و با دشنام طفل تو نا امید شده موی سرم سفید شده لکنت زبونم باعثه خنده های یزید شده 💠💠💠1⃣0⃣8⃣4⃣💠💠💠
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#زمزمه_نوحه_زنجیرزنی_حضرت_رقیه_س #این_دله_شب ☑️بند اول عمه ببین خرابه شد چراغون این دله شب انگار رس
☑️بند اول رقیه ی سه ساله هستم سلاله ی حضرت زهرا عموی من باشد ابالفضل عمه ی من زینب کبری با همین سن کم، تیغ زبانم باشد مثل ذوالفقار کاخ ظلم و ستم را کردم بر سر اهلش تار و مار مثل عمه زینب علیه السلام قهرمانم ز کربلا تا به شام با وقار و عفت خود می گیرم از تمام یزیدیان انتقام زیر بار ستم نکرده ام زندگی جان فدا میکنم در ره آزادگی ☑️بند دوم من نوه ی ابوتراب و دختر شاه کربلایم سرور بانوان عالم فاطمه ی دشت بلایم کرده ام طوفان در،شهر شام و کوفه با حفظ حجاب زیر چادر حتی،مثل عمه زینب«س» کردم انقلاب می ستیزم با ذکر پدر جان می گریزند ز گریه ام دشمنان لرزه افتد با شکوِه و ناله ام بر تن زجر، خولی و شمر و سنان زیر بار ستم نکرده ام زندگی جان فدا میکنم در ره آزادگی ☑️بند سوم دختر ارباب منی و به فاطمه نور دو عینی زینت دوش عمو عباس ماه شب تار حسینی من سراپا دردم، تو فقط باشی بر درد من دوا تو مرا راهی کن، یک سفر از ایران تا کرببلا دست ما و دامن پاک شما دخت پاک حضرت خیر النسا بر علیِ اصغری آرامِ جان السلام ای عمه ی صاحب زمان زیر بار ستم نکرده ام زندگی جان فدا میکنم در ره آزادگی 💠💠1⃣1⃣7⃣0⃣💠💠
4_5879650940771898059.mp3
18.63M
🥁 🎺 رقــیـه ی ســـه ســـاله هـسـتم سُــلاله ی حـضـــــرت زهـــرا «س» عمــوی مـن باشد اباالـفـضل«ع» عمــه ی مـن زیـــــنــب کبـری«س» 🙏 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
364.9K
نوحه حضرت رقیه س 🎴سبک:زمینه 🎤آواز:ابوعطا ◾️◾️◾️◾️◾️◾️ نه سری مونده ، نه پری مونده نه برا تو دیگه بابا دختری مونده خدا میدونه ، از تازیونه روی هر گوشه ی جسمم اثری مونده نمیتونم دیگه ، روی پاهام وایستم گریه بهونه م بود ، بابامو میخاستم از دیدنت سیر نمیشم ، تو باشی دلگیر نمیشم تا آخر عمرم بابا ، کنار تو پیر نمیشم تو منو بغل میکنی ، دیگه زمینگیر نمیشم 🌴بابا حسین بابا حسین ◾️◾️◾️◾️◾️ نه بدن داری ، نه کفن داری نه یک نشونی از باباجون من داری نه روی چشمات ، حتی رو لبهات یه جای سالم برا بوسه زدن داری قربون اشکای ،چشم ترت بابا هر چی کتک خوردم ، فدا سرت بابا سخته نفس کشیدنم ، تو بیابون کشیدنم راه که نمیتونم برم ، چه برسه به دیدنم از ترس زجر بی حیاس ، از خواب شب پریدنم 🌴بابا حسین بابا حسین ◾️◾️◾️◾️◾️ ✍امیر قربانی فر 🎤کربلایی پرندوش
voice.ogg
2.07M
حضرت رقیه سلام الله علیها بابائی آخه کجایی میکشه منو جدائی گریه هام دست خودم نیست خواب دیدم رو نیزه هایی نزدیکه یه ماهه که رفتی سفر نداری ز حال دخترت خبر راستی روسریم ببین پاره شده اومدی برام یه روسری بخر شده جای من خرابه وعده ی ما وقت خوابه نمی خوای بیای عیادت دیدن یتیم ثوابه می دونستی؟چند شبه تب میکنم با دل شکسته لب لب میکنم به دلم افتاده که امشب میای سر و وضعم و مرتب میکنم عمه شونه زد به موهام میاد امشب دیگه بابام پاک بکن با تای م(عج)ر یه کمی خون رو لبهام دختری که سوخته زیبا نمیشه زانوی شکسته که تا نمیشه پایی که هزار تا آبله داره برای دختر تو پا نمیشه شده فرصتی فراهم بشینیم روبروی هم هر دو تائیمون یتیمیم گریه میکنیم براهم چرا انقدر عوض شدی بابا مثل من موندی به زیر دست و پا؟ پاشو تا بریم به دخترا بگم من بابا دارم ببینید بچه ها بابا اون شب که نبودی منو پیدا کرد یهودی موهام و کشید داد زد شده سر تا پام کبودی چشمت و دور دید و بازوم و شکست فاطمه بودم و پهلوم و شکست جای انگشتر اون رو چشمامه یه جوری زد طاق ابروم و شکست شاعر و مداح 🎤
❁﷽❁ :حسین جان!به یادلبت یک شبم خواب راحت نداشتم.... ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ بابایی! چقـــد منتــظر بودم امشب بابایی بــرا خـــاطـــر عمـــه زینــب بیایی بپــــا کردی اینــجا عجب کربلایی بابایی! از اون وقتــی که بودی بالای نیزه تو می دیدی اشــکامو در پای نیزه چه زخم عمیـــقی شده جای نیزه بابایی! ببین صورت نیلی دخترت رو بابایی ببین غنچــهٔ زخمیِ پرپرت رو بابایی دل سوختهٔ کوثــر دیگرت رو بابایی بابایی! کتک خوردم از بس کبوده تن من ببیـن آتیش افتــاده رو دامــن من ببین پاره شد معــجر و پیرهن من بابایی! چـــه کردن بابا با لب و دنــدون تو که داره می ریزه هنـــوزم خــون تو روی صــــورت زخمــی و گلگون تو بابایی! منــم مثل مادر از این دنیــــا سیرم تنم زخمیه دست به دیوار می گیرم ببر راحتـــم کن که بی تو می میرم بابایی! دیگه عمـــه رو خستـــه کردم با اشکام چه حرفا شنـــیدیم از این مردم شـــام خاکستر می ریختن رو سرهامون از بام بی بی جان! رسیــده دیگه عمــــه وقت جدایی دارم میرم امشب سفــــر با بابایی خداحافــــظ ای عمــــهٔ نینـــوایی بی بی جان! چقد زحمـتت دادم ای عمه جونم دیگه طاقتم نیست نمیشه بمونم حـــلالم کن ای عمـــهٔ قد کمــونم بی بی جان! ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۲/۵/۳۱ پنجم صفر۱۴۴۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا