#مناجات_با_خدا
#استقبال_ماه_مبارک_رمضان
روزهداران! مه خدایم من
با شما یار آشنایم من
ماه تسبیح و ذکر و صوم و صلات
ماه توبه، مه دعایم من
ماه وصل خدای منانم
ماه وحی و نزول قرآنم
ماه پیدایش جمالم من
ماه دیدار ذوالجلالم من
ماه هر لحظه با خدا بودن
ماه فضل و مه کمالم من
من که فیض حضور آوردم
نـور در شهـر نــور آوردم
روزهداران! همه قیام کنید
تا به ماه خدا سلام کنید
ماه شبزندهداری آمده است
از مه روزه احترام کنید
عاشقانی که قدر من دانند
همـه مـاه مبـارکم خوانند
ماه نور است کسب نور کنید
نفس خود از گناه دور کنید
با خدنگ اطاعت و تقوا
چشم شیطانِ نفس، کور کنید
روح تقوا به تن مبارکتان
لیلةالقـدر مـن مبارکتان
من سراپا بهشت یارانم
بر شما خوشتر از بهارانم
نور چشم همه خداجویان
مژدۀ وصل روزهدارانم
همچو گل ریخته ز دامن من
سحـر و افتتاح و جوشن من
من تجلای ذوالمنن دارم
از کتاب خدا سخن دارم
صلوات خدا نثارم باد
که به دامان خود حسن دارم
مـن کـه پـا تا سرم تمام حسن
هستیام هست از امام حسن
سرخوش آنان که اهل ایماناند
دوست را لحظهلحظه میخوانند
روزها روزهاند و شب همگان
قدر شبهای قدر میدانند
دل شـب دامـن سحـر گیرند
همه قرآن به روی سر گیرند
من که پیوسته در تب و تابم
من که دریای گوهر نابم
صبحگاهان به کوفه میجوشد
خون پاک علی ز محرابم
من که چون کوه نور مشتعلم
تـا صـف حشر از علی خجلم
روزهداران! چو تشنه گردیدید
در دل از تشنگی شرر دیدید
طفل معصومتان چو روزه گرفت
در غروبش گرسنه گر، دیدید
خون دل جاری از دو عین کنید
گریه بـر کـودک حسیـن کنید
اشک خونین روان ز دیده کنید
یاد از آن دختر شهیده کنید
در غم کودک خرابهنشین
گریه بر آن سر بریده کنید
گریـه فیـض بهارتـان بادا
اشک «میثم» نثارتان بادا
استاد حاج غلامرضا سازگار
#مناجات_با_خدا
#استقبال_ماه_مبارک_رمضان
آمد از پرده برون ماه منور رمضان
از هلال مه نو دارد ساغر رمضان
مست مستیم و ندانیم سر از پا همگی
ای خوشا باده، خوشا باده، خوشا هر رمضان
هله یاران رمضان ها هله یاران روزه
رمضان است سلام همگان بر رمضان
رمضان آمده یاران بفروزید چراغ
طبل کوبید هلا طبل سحر در رمضان
گل سیسنبر و سوری به سر ماه زنید
تاجی از شب بو بگذارید بر سر رمضان
هله با هلهله خیزید به استقبالش
هان نسیم سحری آمد از این در رمضان
رمضان آمده با شطی از آیینه و گل
شیر آورده هل آورده و شکر رمضان
شربت قند و گل آورده و حلوای دعا
آمد از شهر خدا قرآن بر سر رمضان
ماه شعبان بگذشت آی دریغا شعبان
رمضان آمده از راه ، برادر رمضان
جان مجروح مرا مرهم و دارو بخشید
جسم بی روح مرا کرد مسخر رمضان
دل بشکسته جواز سفرت خواهد شد
آنک این کشتی در گریه شناور، رمضان
می بردمان سوی معراح یکایک شب قدر
پای بگذاشته از عرش فراتر رمضان
می بردمان همگی گرم فراسوی بهشت
می بردمان همگی آن سوی محشر رمضان
شمس سوزنگر از این دست ندیده ست کسی
زد بر آماس گناهانم نشتر رمضان
رمضان قوت بازوی خداجوی علی ست
روز هیجا نکند جز در خیبر رمضان
بوی آواز خدا می وزد از هر طرفی
چه معطر نفس ما چه معطر رمضان
رمضان چیست تماشای سحرهای بهشت
چشممان باز به قرآن مصور، رمضان
رمضان ماه خدا ، ماه نبی ، ماه ولی
ماه دلخواسته ی خاص پیمبر رمضان
آمد از راه به بی تابی و پرسید کجاست
خانه ی فاطمه و خانه ی حیدر ، رمضان
هان بکارید در این مزرعه ی سبز قنوت
هان بچینید از این میوه ی نوبر، رمضان
گرد او حلقه زنید آنک درمسجد عشق
چون خطیبی ست که رفته ست به منبر رمضان
رمضان کوه گناهان تو را می ریزد
گرچه از ذره ی کاهی ست سبکتر رمضان
میهمانان خداییم مراقب باشیم
نکند بگذرد از خانه مکدّر رمضان
علیرضا قزوه
#مناجات_با_خدا
#استقبال_ماه_مبارک_رمضان
روزهداران مؤمنین آماده! من ماه خدایم
ماه روزه، ماه قرآن، ماه تسبیح و دعایم
ماه حق، ماه نبی، ماه علی مرتضایم
ماه خیل انبیاء و اتقیا و اوصیایم
تا رساند بر همه عالم پیامم را محمد
خوانده از آغاز شهر الله نامم را محمد
من گرامی ماه عفو و رحمت پروردگارم
روزهداران الهی را همه باغ و بهارم
باشد از شعبان امیرالمؤمنین چشم انتظارم
در دل شب انسها با حضرت صدیقه دارم
تا سحر گه بی قرار چشم گریان حسینم
هر شب و هر روز محو صوت قرآن حسینم
دامن سجاده گردد بزم اُنس یار با من
چشم مشتاقان بوَد تا صبحدم بیدار با من
نور بخشد شمع جمع محفل دادار با من
انس میگیرند مردان خدا بسیار با من
از نسیم آید سرود نغمۀ روح الامینم
همدم اشک و مناجات امیرالمؤمنینم
لحظهها تسبیح و، خوابِ روزهدارانم عبادت
روزهایم روزهای صدق و اخلاص و ارادت
یوسف زهرا حسن در نیمهام یابد ولادت
وز قدوم مادر زهرا مرا باشد سعادت
روزهداران را دهـم از سـاغر قـرآن حلاوت
ای خوشا آنکس که در من میکند قرآن تلاوت
ای خوشا آنکس که قدر لیلةالقدرم بداند
ای خوشا آنکس که اشک و معرفت در من فشاند
ای خوشا آنکس که شبها تا سحر بیدار ماند
در دل شب افتتاح و جوشن و بوحمزه خواند
من همان ظرف عنایات خداوند کریمم
روح میبخشد دعای یا علیُّ یا عظیمم
وای بر آنکس که در من حق نیامرزد گناهش
یا نگردد شسته از اشک شبی روی سیاهش
آنچنان باشد که حق محروم سازد از نگاهش
در مه رحمت بوَد آغوش شیطان، جایگاهش
توشهای با خود نیارد تا خدا از او پذیرد
میسزد از غصه در عید صیام من بمیرد
خوش به حال آنکه در من دامن دلبر بگیرد
در عروج خویشتن از زهد و تقوا پر بگیرد
در دل شبهای قدرم نیز قرآن سر بگیرد
روی در محراب کوفه، دامن حیدر بگیرد
ای خوش آنکو پرکند از اشک چشم نازنین را
تـا بشویـد فرق خـونین امیـرالمـؤمنین را
ای خوش آنکو در معاصی، احترام از من بگیرد
با دهان روزهاش هر روز، کام از من بگیرد
دامن وصل خدا را در صیام از من بگیرد
در عبادت رفعت و شأن و مقام از من بگیرد
من همانا سفرۀ مهمانی ذات خدایم
با تمام انبیاء از صبح خلقت آشنایم
«میثم» از هر لحظۀ من فیضها گردد نصیبت
روزه، دارو، ذکر، درمان، ذات حق گردد طبیبت
هست دامان تو هر شب دامن وصل حبیبت
هر نفس باشد دعای یـا حبیب یـا مجیبت
دوستت دارد خدا، گر تو خدا را دوست داری
صرف کن اوقات خود در روزه و شب زندهداری
استاد حاج غلامرضا سازگار
@majmaozakerine
#مناجات_با_خدا
#استقبال_ماه_مبارک_رمضان
بوی ملکوت، بوی عرفان آمد
گلبانگ خوش رحیم و رحمان آمد
گلعطر فرشته منتشر شد در خاک
ای دل شدگان! بهار قرآن آمد
آمد رمضان و حال خوبی دارم
سرسبزم و اعتدال خوبی دارم
پرواز ، پرنده ، بال و پر ، آزادی ...
من مطمئنم ، خیال خوبی دارم
ماه رمضان و شوق شب بیداری
از بودنِ بی تو، هر نَفس بیزاری
تنگ است دلم برای «یارب! العفو»
تنگ است خدا دلم برایت، آری
آمد رمضان، مُفسّرِ «احسان» باش
همسایه ی غربت تهیدستان باش
در شهر بساط عشق را برپا کن
در فکر دل شکسته ی انسان باش
آمد رمضان ، هَلا ! ز عادت برخیز
گل کرد سپیده ی سعادت ، برخیز
همپای سحر، به سمت بیداری رو
ای بنده ی تن! ز خواب غفلت برخیز
آمد رمضان و سفره ها رنگین تر
دنیا به مذاق ما و من شیرین تر
از کوچه صدای سائلی می آید
انگار شدست گوش مان سنگین تر !
یک ماه اگرچه آب و نان شد تعطیل
بر سفره، ضیافت دهان شد تعطیل
تعطیل نشد بساط دنیاداری
هر چند که دکه ی جهان شد تعطیل !
در مکتب روزه ، روی من پا بگذار
بر جلوه فروشی بدن ، پا بگذار
از خواهش َنفس خود بزن بیرون تو
بر فرصت اهرمن شدن پا بگذار
هر چند که روزه معرفت آواز است
آیینه ی فطرت است و انسان ساز است
شک نیست ، فقط ریاضتی جسمانی ست
وقتی که دهان نفسِ انسان باز است
ماه رمضان و سفره ی افطاری
هنگام سحر ، َنفَس َنفَس ، بیداری
از روزه اگر همین َقدَر می فهمی
مصداق ریاضت است و خود آزاری !
آمد رمضان و دست بابا خالی ست
از شادی روزه ، قلب سارا خالی ست
شرم ست نصیب سفره ی ما ، زیرا
افطار و سحر ، ز نان و خرما خالی ست !
ای کاش به راز عشق پی می بردیم
در بندگی خدا، مَحَک می خوردیم
ماه رمضان به شیوه ی حیدر ما
اندوه دلِ گرسنه را می خوردیم !
ما شیعه ی حیدریم و غافل از او
بر سیره ی دیگریم و غافل از او
دنیا َنسبیم و عافیت آبادیم
با َنفس برادریم و غافل از او !
حال دل خویش را کمی بهتر کن
ماه رمضان ، به نان و خرما سر کن
با غربت سفرههای خالی بنشین
افطار و سحر، به شیوه ی حیدر کن
ماه رمضان ، شروع « حّوِل حال » ست
روی دل ما ، تبسمی از بال ست
همبال فرشته ها شدن آسان ست
در ماه خدا ، که سیب شیطان کال ست
در فصل سحر نشسته ام، خوشحالم
از ظلمت تن گسسته ام، خوشحالم
آمد رمضان و همنشین نورم
از فتنه ی َنفس رسته ام، خوشحالم
بی روی تو، ماه رمضانم ...؟ هرگز
وارستگی از هر دو جهانم ...؟ هرگز
بی جلوه ی آفتاب روی ماهت
یک روز به روزه می توانم ؟ هرگز !
ماه رمضان ، فروغ یک آغاز ست
در آبی آسمان ، پر پروازست
درهای زمین به روی شیطان بسته ست
درهای بهشت ، باز ِ باز ِ بازست
آمد رمضان و آسمان آبی شد
شب های زمین ، دوباره مهتابی شد
هستی ، به نماز عاشقی قامت بست
عالَم ، غزل خجسته ی نابی شد
ماه رمضان و بندگی یعنی این
آیینگی و پرندگی ، یعنی این
افطار و سحر کلاس آدم سازی ست
برنامه و سبک زندگی ، یعنی این
در پرتو روزه ، بیکران را دیدیم
تصویر حیات جاودان را دیدیم
از پیله ی تن چو سر برون آوردیم
از روزن روزه ، آسمان را دیدیم
بر مرکب روزه ، تا فراسو رفتیم
با بار گناه ، «رَبَنا» گو رفتیم
در لیله ی قدر ، روسیاه و تائب
سمت ملکوت رحمت او رفتیم
ماه رمضان، شوق سبکباری را ...
از لذت نَفسِ فتنه، بیزاری را ...
ای حضرت عشق! قسمت روحم کن
شب های قشنگ قدر، بیداری را
رضا اسماعیلی
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#مناجات_با_خدا
#استقبال_ماه_مبارک_رمضان
آمد از پرده برون ماه منور رمضان
از هلال مه نو دارد ساغر رمضان
مست مستیم و ندانیم سر از پا همگی
ای خوشا باده، خوشا باده، خوشا هر رمضان
هله یاران رمضان ها هله یاران روزه
رمضان است سلام همگان بر رمضان
رمضان آمده یاران بفروزید چراغ
طبل کوبید هلا طبل سحر در رمضان
گل سیسنبر و سوری به سر ماه زنید
تاجی از شب بو بگذارید بر سر رمضان
هله با هلهله خیزید به استقبالش
هان نسیم سحری آمد از این در رمضان
رمضان آمده با شطی از آیینه و گل
شیر آورده هل آورده و شکر رمضان
شربت قند و گل آورده و حلوای دعا
آمد از شهر خدا قرآن بر سر رمضان
ماه شعبان بگذشت آی دریغا شعبان
رمضان آمده از راه ، برادر رمضان
جان مجروح مرا مرهم و دارو بخشید
جسم بی روح مرا کرد مسخر رمضان
دل بشکسته جواز سفرت خواهد شد
آنک این کشتی در گریه شناور، رمضان
می بردمان سوی معراح یکایک شب قدر
پای بگذاشته از عرش فراتر رمضان
می بردمان همگی گرم فراسوی بهشت
می بردمان همگی آن سوی محشر رمضان
شمس سوزنگر از این دست ندیده ست کسی
زد بر آماس گناهانم نشتر رمضان
رمضان قوت بازوی خداجوی علی ست
روز هیجا نکند جز در خیبر رمضان
بوی آواز خدا می وزد از هر طرفی
چه معطر نفس ما چه معطر رمضان
رمضان چیست تماشای سحرهای بهشت
چشممان باز به قرآن مصور، رمضان
رمضان ماه خدا ، ماه نبی ، ماه ولی
ماه دلخواسته ی خاص پیمبر رمضان
آمد از راه به بی تابی و پرسید کجاست
خانه ی فاطمه و خانه ی حیدر ، رمضان
هان بکارید در این مزرعه ی سبز قنوت
هان بچینید از این میوه ی نوبر، رمضان
گرد او حلقه زنید آنک درمسجد عشق
چون خطیبی ست که رفته ست به منبر رمضان
رمضان کوه گناهان تو را می ریزد
گرچه از ذره ی کاهی ست سبکتر رمضان
میهمانان خداییم مراقب باشیم
نکند بگذرد از خانه مکدّر رمضان
علیرضا قزوه
🏴#استقبال_ماه_مبارک_رمضان
🏴#مناجات_با_خدا
✍شاعر:حاج غلام رضا سازگار
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
روزهداران! مه خدایم من
با شما یار آشنایم من
ماه تسبیح و ذکر و صوم و صلات
ماه توبه، مه دعایم من
ماه وصل خدای منانم
ماه وحی و نزول قرآنم
ماه پیدایش جمالم من
ماه دیدار ذوالجلالم من
ماه هر لحظه با خدا بودن
ماه فضل و مه کمالم من
من که فیض حضور آوردم
نـور در شهـر نــور آوردم
روزهداران! همه قیام کنید
تا به ماه خدا سلام کنید
ماه شبزندهداری آمده است
از مه روزه احترام کنید
عاشقانی که قدر من دانند
همـه مـاه مبـارکم خوانند
ماه نور است کسب نور کنید
نفس خود از گناه دور کنید
با خدنگ اطاعت و تقوا
چشم شیطانِ نفس، کور کنید
روح تقوا به تن مبارکتان
لیلةالقـدر مـن مبارکتان
من سراپا بهشت یارانم
بر شما خوشتر از بهارانم
نور چشم همه خداجویان
مژدۀ وصل روزهدارانم
همچو گل ریخته ز دامن من
سحـر و افتتاح و جوشن من
من تجلای ذوالمنن دارم
از کتاب خدا سخن دارم
صلوات خدا نثارم باد
که به دامان خود حسن دارم
مـن کـه پـا تا سرم تمام حسن
هستیام هست از امام حسن
سرخوش آنان که اهل ایماناند
دوست را لحظهلحظه میخوانند
روزها روزهاند و شب همگان
قدر شبهای قدر میدانند
دل شـب دامـن سحـر گیرند
همه قرآن به روی سر گیرند
من که پیوسته در تب و تابم
من که دریای گوهر نابم
صبحگاهان به کوفه میجوشد
خون پاک علی ز محرابم
من که چون کوه نور مشتعلم
تـا صـف حشر از علی خجلم
روزهداران! چو تشنه گردیدید
در دل از تشنگی شرر دیدید
طفل معصومتان چو روزه گرفت
در غروبش گرسنه گر، دیدید
خون دل جاری از دو عین کنید
گریه بـر کـودک حسیـن کنید
اشک خونین روان ز دیده کنید
یاد از آن دختر شهیده کنید
در غم کودک خرابهنشین
گریه بر آن سر بریده کنید
گریـه فیـض بهارتـان بادا
اشک «میثم» نثارتان بادا