eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ با پیرمرد خسته که دعوا نمیکنند با دست بسته وارد بَلوا نمیکنند از پشت بام خانه به خانه نمیروند وقتی که نیمه شب شده غوغا نمیکنند بر خانهء امام که حمله نمیبرند اینگونه با بزرگ حرم تا نمیکنند در خانه ای که هست زن و بچه بین آن آتش به پشت خانه که برپا نمیکنند وقتی هنوز نالهء زهرا رسد بگوش تکرار داغ حضرت زهرا نمیکنند شاید زنی به پشت درِ خانه آمده در را که با فشار لگد وا نمیکنند شه را پیاده در پیِ مرکب نمیکِشند با کینه هتک حرمت آقا نمیکنند هفتاد ساله را که دگر هول نمیدهند یک ذرّه رحم ، یا که مدارا نمیکنند پیش امام پشت سرِ هم شراب خورد این رسم را به دِیر و کلیسا نمیکنند بزم شراب ریشه ز بزم یزید داشت یکجا بگو که ظلم در آنجا نمیکنند با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت یک عدّه چشم بسته ، تماشا نمیکنند دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد خجلت ز جای بوسهء طاها نمیکنند تَه ماندهء شراب خودش را به طشت ریخت فکری به حال زینب کبری نمیکنند @majmaozakerine
بسم‌الله الرحمن الرحیم کاش خاموش کُنَد اشک،مُصلایش را کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را به زمین خورده و خاکی است ردایش رویش کاش می شد بِتِکاننَد سَر و پایَش را به زمین خورد،زمین خورد،زمین خورد مُدام ولی از دست ندادند تماشایش را درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد ای کاش بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را کوچه سنگی است ، سرش درد گرفته نامرد بی هوا هول نده ، سنگ است...ببین جایش را او خودش خواسته تا روضه ی مادر گیرد جُراتِ خویش نبینید مُدارایش را او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد می زد می زند تا شکند بازویِ زهرایش را دست بگذاشت به زانو نفسش تند شده عمه ی کوچک خود دید و نفس هایش را خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب کاش می شد که نبیند لبِ بابایش را
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نه فقط شیعه صادق به دلش داغ و بلاست صاحب مکتب ماست بخدا صاحب عزایش همۀ آل عباست صاحب مکتب ماست ⏭ مادرم فاطمه ! دریاب مرا جان حسین جگرم پاره شده می زنم ناله به یاد لب عطشان حسین جگرم پاره شده ⏭ کشته شده رئیس مکتب ما امام و مقتدای مذهب ما
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست مثل جدش شده در کنیه «اباعبدالله» در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست من اگر مورم اگر هیچ ولی می‌‌دانم «او سلیمان زمان است که خاتم با اوست» زندگی‌نامهٔ او سطر به سطرش روضه‌ست که مصیبات همه عالم و آدم با اوست در غمش اشک، اگر ریخت اگر جاری شد بانی روضهٔ سقاست و زمزم با اوست لفظی از کوچه در این مرثیه محزون‌تر نیست وارث محنت زهراست اگر غم با اوست
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند مثل حیدر در میان کوچه هایش می کشند نامسلمان ها به فکر سنّ وسالش نیستند پابرهنه،بی عمامه ،بی عبایش می کشند بی مروّت ها سوار مرکب و دنبال خویش پیرمردی را پیاده ، بی عصایش می کشند با طناب و دست بسته،سیلی و آتش به در لحظه لحظه عکس مادر را برایش می کشند نای رفتن را ندارد در تنش اما به زور درمیان کوچه زیر دست وپایش می کشند روضه ها را در خیالش هی مجسم می کنند از مدینه ناگهان تا کربلایش می کشند زینت دوش نبی افتاده بی سر بر زمین وای بر من از کجاها تا کجایش می کشند شاه غیرت روی خاک افتاده و بی غیرتان نقشه ی حمله به سوی خیمه هایش می کشند چون نمی برّید خنجر حنجرش را از جلو ناکسان این بار خنجر از قفایش می کشند کاروان عصمت و توحید را -نامحرمان- کربلا تا کوفه وشام بلایش می کشند اشک دختر بچه ای یک شهر را بر هم زده با سر باباش جان را از صدایش می کشند ** در قنوتش رفته در فکر تمام روضه ها... ناگهان سجاده را از زیر پایش می کشند
بسم‌الله الرحمن الرحیم کشید بند طناب و تو را زمینت زد میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد همین که پا شدی از جا دوباره افتادی دوباره کینه آن بی خدا زمینت زد بلند شو که دوباره جسارتی نکند چه ها نگفت به تو، هر کجا زمینت زد رسیده ای وسط کوچه بنی هاشم صدای ناله خیرالنسا زمینت زد صدای سیلی و آن گوشواره می آید صدای سیلی او بی صدا زمینت زد فدای گریه تو یا مروج العاشور همیشه یاد غم کربلا زمینت زد سری که گشت جدا از قفا شما را کشت سری که رفت روی نیزه ها زمینت زد میان شعله به یاد رقیه افتادی کشید بند طناب و تو را زمینت زد
بسم الله الرحمن الرحیم از غربتم کسی به خدا با خبر نشد کس با خبر ز سوز دلم جز جگر نشد آتش گرفت خانه ام امّا نه همچو دل خانه در آن زمان؛چو دلم پر شرر نشد وقتیکه سوخت در، زنِ آبستنی نبود اینجا زنی ز ضرب لگد بی پسر نشد شد ظلم هرچه بر من و برخانواده ام امّا زظلم کرب وبلا بیشتر نشد هر سو دوید دختر من بین شعله ها امّا کسی به جانب او حمله ور نشد پای پیاده در پی مرکب دویده ام با اینهمه بریده زتن دست و سر نشد
؛ گوشهٔ خاک بقیع کرب و بلایی دگر است فاطمه خونجگر است صادق آل عبا کشتهٔ زهر شرر است فاطمه خونجگر است شاعر:
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست مثل جدش شده در کنیه «اباعبدالله» در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست من اگر مورم اگر هیچ ولی می‌‌دانم «او سلیمان زمان است که خاتم با اوست» زندگی‌نامهٔ او سطر به سطرش روضه‌ست که مصیبات همه عالم و آدم با اوست در غمش اشک، اگر ریخت اگر جاری شد بانی روضهٔ سقاست و زمزم با اوست لفظی از کوچه در این مرثیه محزون‌تر نیست وارث محنت زهراست اگر غم با اوست
در نگاهش تبسم باران در وجودش صلابت دریا مرد پاکی به نام روح الله پسر خانواده ی زهرا عزم او عزم حیدر کرّار نهضتش نهضت حسینی بود روشنابخش خانه ی خورشید رهبر عاشقان ، خمینی بود شاخص اصل انقلابی ها قبله گاه تمام یاران بود کعبه ی مردمان مستضعف قلب ایران ما ، جماران بود آنکه با جلوه ی مسیحایی زنده کرده تمام امّت را رهبر لاله های جان بر کف داده معنا قیام امّت را آن گذر کرده با دلی آرام آن سفر کرده با ضمیری شاد انتظار فرج مرامش بود فرج یار و نیمه ی خرداد آن عزیزی که در شب حسرت آمد ، امّید ناامیدان شد آن امامی که لحظه ی طوفان اسوه ی تک تک شهیدان شد آن قیامی که نیمه ی خرداد نقطه ی عطف انقلاب است و... در مسیر کمال این هجرت تن نداده به هیچ بن بست و ... در مسیر تعالی این راه شب هواخواه نور می مانَد مکتب انقلاب روح الله تا سحر ، تاظهور می مانَد یاد روح خدا بخیر ، که گفت در بلا تکیه بر خدا داریم غم نداریم تا که در بحران روضه های حسین را داریم یاد روح خدا بخیر ، که او یک نشان از پیام صادق بود صادقانه همیشه شاگرد ِ درس های امام صادق بود از مدینه به سینه غم دارد پیر مردی که بی عصا می رفت آه ، شیخ الائمه ی عالم بی عمامه ز کوچه ها می رفت آتش در چه کرده با قلبش بین شعله به یاد مادر بود دست ِ بسته به روی خاک افتاد با دل خسته یاد حیدر بود پیر مردی که در تمامی عمر هر نفس محضر خدا می رفت ناله ی یاحسین سر می داد با همین ناله کربلا می رفت السّلام ای امام عاشورا ای که خدّالتّریب گودالی السّلام ای سلام آلُ الله ای که شیبُ الخضیب گودالی شاعر:
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴 خاک بقیع همیشه غمباره نــه زائــر و گــریه کنـی داره به یاد صادق دیده می باره ای وای ازاین غم دلـم گـرفتـه از غـم صــادق رسیـده فصـل ماتم صـادق اَمــان ز درد و اِلَــم صـــادق ای وای ازاین غم قلـب امــام صــادق و خسـتن دستاشوپیش بچه هاش بستن دل عــزیــزان شــو بشکسـتن ای وای ازاین غم شهر مـدینه صبح محشرشد خــون بــه دل آل پیمـبر شــد یتیمـیِ مـوسی بن جعفرشد از داغ صادق دوبـــاره فتنــه آتــش افـــروزه یـه خـونه تـو مـدینـه میسوزه درد ومصیبتش چه جانسوزه امام صادق دشمنای دیـن حقتـو خوردن تــو رو میــون کـــوچـه آزردن پیــاده پــا بــرهنـه ات بـــردن برات بمیرم ازظلـم منصـورشده ای خسته می بـردنـت بــا دســتای بسـته بـــا نــاســزا قلبتــو بشکسـته برات بمیرم سلام بــه تــربــت بــی زُوّارت بــه درد وغصـه های بسیارت بــه سـنِ پیــری دادن آزارت برات بمیرم 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴 شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴 خاک بقیع همیشه غمباره نــه زائــر و گــریه کنـی داره به یاد صادق دیده می باره ای وای ازاین غم دلـم گـرفتـه از غـم صــادق رسیـده فصـل ماتم صـادق اَمــان ز درد و اِلَــم صـــادق ای وای ازاین غم قلـب امــام صــادق و خسـتن دستاشوپیش بچه هاش بستن دل عــزیــزان شــو بشکسـتن ای وای ازاین غم شهر مـدینه صبح محشرشد خــون بــه دل آل پیمـبر شــد یتیمـیِ مـوسی بن جعفرشد از داغ صادق دوبـــاره فتنــه آتــش افـــروزه یـه خـونه تـو مـدینـه میسوزه درد ومصیبتش چه جانسوزه امام صادق دشمنای دیـن حقتـو خوردن تــو رو میــون کـــوچـه آزردن پیــاده پــا بــرهنـه ات بـــردن برات بمیرم ازظلـم منصـورشده ای خسته می بـردنـت بــا دســتای بسـته بـــا نــاســزا قلبتــو بشکسـته برات بمیرم سلام بــه تــربــت بــی زُوّارت بــه درد وغصـه های بسیارت بــه سـنِ پیــری دادن آزارت برات بمیرم 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
بسم الله الرحمن الرحیم با پیرمرد خسته که دعوا نمیکنند با دست بسته وارد بَلوا نمیکنند از پشت بام خانه به خانه نمیروند وقتی که نیمه شب شده غوغا نمیکنند بر خانهء امام که حمله نمیبرند اینگونه با بزرگ حرم تا نمیکنند در خانه ای که هست زن و بچه بین آن آتش به پشت خانه که برپا نمیکنند وقتی هنوز نالهء زهرا رسد بگوش تکرار داغ حضرت زهرا نمیکنند شاید زنی به پشت درِ خانه آمده در را که با فشار لگد وا نمیکنند شه را پیاده در پیِ مرکب نمیکِشند با کینه هتک حرمت آقا نمیکنند هفتاد ساله را که دگر هول نمیدهند یک ذرّه رحم ، یا که مدارا نمیکنند پیش امام پشت سرِ هم شراب خورد این رسم را به دِیر و کلیسا نمیکنند بزم شراب ریشه ز بزم یزید داشت یکجا بگو که ظلم در آنجا نمیکنند با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت یک عدّه چشم بسته ، تماشا نمیکنند دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد خجلت ز جای بوسهء طاها نمیکنند تَه ماندهء شراب خودش را به طشت ریخت فکری به حال زینب کبری نمیکنند