eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ در کوفه معنای هدایت را نمی فهمند آن بی محبت ها محبت را نمی فهمند عدل است نام دیگرت ای حیدر کرار اصلا برو وقتی عدالت را نمی فهمند از فرط سجده پینه ها بسته جبین شهر اما چرا روح عبادت را نمی فهمند ؟؟ گفتی سَلونی... ساده لوح از ریش خود پرسید افسوس فحوای کلامت را نمی فهمند بر جان معصومی نچسبد وصله ی دزدی لعنت به کوفه اصل عصمت را نمی فهمند از سوز " الدهر انزلنی..." های تو پیداست این طایفه فرق اصالت را نمی فهمند فخرالقضاتی و گواهم نیز بیت الطشت قدر تو قاضی ها قضاوت را نمی فهمند از نان جو خوردی بفهمی حال مسکین را اهل تجمل حال رعیت را نمی فهمند بالاتر از زهد تو زهدی نیست پس زهاد توصیف دریای قناعت را نمی فهمند لَيسَ عَنِ الـمَوْتِ مَحيدٌ... را به گوش خلق هر بار میخوانی روایت را نمی فهمند اَکثَرُهُم لایَعلَموُن ای هادِیَ الاُمَّه زحمت نکش دیگر نصیحت را نمی فهمند امروز همراه تو فردا را علیه تو عهد و وفاداری و بیعت را نمی فهمند فردا بلنگد پای توحید کسانی که امروز فرمان امامت را نمی فهمند هستی امیرالمومنین ما به کوری چشم کسانی که ولایت را نمی فهمند قومی که با خویشان تو در رفت و آمد نیست شیرینی طعم رفاقت را نمی فهمند دیوارهایی که نشد نام تو بر آن قاب زر را نمی فهمند زینت را نمی فهمند آن ها که محروم اند از دیدار ایوانت وارد شدن در باغ جنت را نمی فهمند جز فاطمه که پابرهنه تا نجف آمد زوار تو اجر زیارت را نمی فهمند سی سال و اندی داغ دار فاطمه هستی نسل سقیفه این مصیبت را نمی فهمند آن ها که نه مسمار دیدند و نه شمشیری پس مطمئنا درد ضربت را نمی فهمند بچه یتیمانی که نزدت حرمتی دارند در وادی طف هتک حرمت را نمی فهمند آشفتگی زینبت را مردم کوفه وقتی نباشد گیسوانی شانه می فهمند با روضه خلخال و معجر خوب فهمیدیم بی چشم و رویان اجر خدمت را نمی فهمند مزد پدر را به پسر در کربلا دادند با چکمه و سرنیزه و تیر و عصا دادند
بشنوید ای عاشقان احمد روایت میکند هر که میگوید علی دارد عبادت میکند یا علی ، شد بر تو نازل روح همراه ملک مطلع فجر  از جبین تو روایت میکند لیله ی قدر است افضل از هزاران ماه اگر قدر ، از زهرای تو کسب فضیلت میکند پاک میگردد دو گوشی کز ثنایت بشنود پاک میگردد زبانی کز تو صحبت میکند گر که خلقت جمع گردد بر تولایت ، خدا شعله های نار را   سرد و سلامت  میکند دوستش دارد خدا و دوستش دارد رسول هر که بر آل تو ابراز محبت میکند خیر هر کس را که میخواهد خداوند علیم دوستیِ تو به قلب او عنایت میکند آیه ی اکملت بر دوش نبی تکلیف بود دین به تایید تو تکمیل رسالت میکند سه هزار و سه ملک بر تو سلام آورده اند در شبی که مشک آب تو سقایت میکند می شود فهمید که از بعد "منذر" ، "هاد" کیست هر کس آیات برائت را قرائت میکند نان و خرما روی دوش و سنگ بستن بر شکم بین خلق و خود ، علی اینگونه قسمت میکند طشت رسواییِ باطل از سر بام اوفتاد چون علی در مسجد کوفه قضاوت میکند هر قدم یک حج و در برگشت دو حج میشود آن مثال کعبه را هر کس زیارت میکند تا نجف را دید آدم روی خاکش سجده کرد در بهشت آمد دوباره شکر نعمت میکند ** در عزایش قامت محراب ها از غم خمید در رثایش منبر از ناله قیات میکند همچو خورشیدی شفق گون گشت در مغرب نهان آنکه با ایمای او خورشید رجعت میکند نوحه خوانش جبرییل است و میان آسمان نوحه از ویرانیِ رکن هدایت میکند ای مسلمانان به مسجد حرمت قرآن شکست گریه ها ختم رسل بر این مصیبت میکند بر روی سجاده اش گلبرگ های لاله ریخت مسجد از خون خدا کسب طهارت میکند شاعر:
در حریمت شفا نمی‌خواهم آتشم زن دوا نمی‌خواهم لحظه‌ی استجابت روضه از شما جز شما نمی‌خواهم خاک پای تو کیمیای من است جز همین کیمیا نمی‌خواهم تا اسیر حسین تو هستم دلی از غم رها نمی‌خواهم من حسینی و حیدریم ، پس بی نجف ، کربلا نمی‌خواهم "مست مست و قلندر استم من خاک نعلین قنبر استم من" ابتدا، انتها نداری تو جز خدا آشنا نداری تو آیه‌ی اعظم خداوندی کی، چگونه، کجا نداری تو همه‌ی سائلان تو شاهند سائل بینوا نداری تو فرش این خانه بال جبریل است قالی نخ‌نما نداری تو با سرت عرش شکسته ولی روضه‌ی «بوریا» نداری تو "شب اسیر سپیده‌ی سحرت" عالمی مات جلوه‌ی پسرت آمدم تا در این شب آخر مثل این کاسه‌های پشت در مرحمی آورم برای سرت گرچه این را نمی‌کنم باور که دوایی برای این سر نیست که سر تو نمی‌شود بهتر که امید یتیم‌ها امشب می‌رود پیش حضرت مادر که در این شهر بی‌لیاقت‌ها نیمه شب دفن می‌شود حیدر شب، غریبی، تلاطم دریا شب مدینه، نجف، غم زهرا اسم مادر رسید و غوغا شد گره از کار بسته‌ام وا شد اسم مادر دوباره معجزه کرده نفَس ‌آلوده‌ای مسیحا شد باید امشب به روضه برگردم : بی تو حیدر عجیب تنها شد قدرِ شب‌های قدر ! بعد از تو خانه قبری برای مولا شد امشب آغاز بهتری دارد شب وصل علی و زهرا شد غم اگر رنگ مادری دارد گریه هم بوی بهتری دارد شاعر:
چشم، هر لحظه ای به هم زده است شب معراج را رقم زده است هر طرف رفت، دید پیغمبر قبل او مرتضی قدم زده است بی علی لحظه ای نبوده و نیست پس نبی در نجف حرم زده است بی علی سقف خانه کعبه مثل ایمان خلق، نم زده است بی علی، نوح غرقه ی دریاست خضر هم خیمه در عدم زده است نه فقط دوستان که آوردند از علی، عمر و عاص دم زده است در جوانمردی امیر عرب خواهر عبدود قلم زده است شده لا، لابه لای نُطقِ دو دم هرکسی حرفی از جنم زده است کوری آن دو تا بز کوهی شیر حق در احد علم زده است ای به قربان آن یدللهی که صنم از پی صنم زده است با همان دست پینه بسته ی خویش تیشه بر ریشه ستم زده است نیست پیراهنش دوتا، سندم وصله هایی که روی هم زده است ▪️▪️▪️ بیشتر کاش پیشمان می ماند دل ما چون یتیم غمزده است اصبغ بن نباته می گرید خلوت شهر را بهم زده است روز رجعت مگر کند جبران از علی کوفه حرف، کم زده است شاعر:
بشنوید ای عاشقان احمد روایت میکند هر که میگوید علی دارد عبادت میکند یا علی ، شد بر تو نازل روح همراه ملک مطلع فجر  از جبین تو روایت میکند لیله ی قدر است افضل از هزاران ماه اگر قدر ، از زهرای تو کسب فضیلت میکند پاک میگردد دو گوشی کز ثنایت بشنود پاک میگردد زبانی کز تو صحبت میکند گر که خلقت جمع گردد بر تولایت ، خدا شعله های نار را   سرد و سلامت  میکند دوستش دارد خدا و دوستش دارد رسول هر که بر آل تو ابراز محبت میکند خیر هر کس را که میخواهد خداوند علیم دوستیِ تو به قلب او عنایت میکند آیه ی اکملت بر دوش نبی تکلیف بود دین به تایید تو تکمیل رسالت میکند سه هزار و سه ملک بر تو سلام آورده اند در شبی که مشک آب تو سقایت میکند می شود فهمید که از بعد "منذر" ، "هاد" کیست هر کس آیات برائت را قرائت میکند نان و خرما روی دوش و سنگ بستن بر شکم بین خلق و خود ، علی اینگونه قسمت میکند طشت رسواییِ باطل از سر بام اوفتاد چون علی در مسجد کوفه قضاوت میکند هر قدم یک حج و در برگشت دو حج میشود آن مثال کعبه را هر کس زیارت میکند تا نجف را دید آدم روی خاکش سجده کرد در بهشت آمد دوباره شکر نعمت میکند ** در عزایش قامت محراب ها از غم خمید در رثایش منبر از ناله قیات میکند همچو خورشیدی شفق گون گشت در مغرب نهان آنکه با ایمای او خورشید رجعت میکند نوحه خوانش جبرییل است و میان آسمان نوحه از ویرانیِ رکن هدایت میکند ای مسلمانان به مسجد حرمت قرآن شکست گریه ها ختم رسل بر این مصیبت میکند بر روی سجاده اش گلبرگ های لاله ریخت مسجد از خون خدا کسب طهارت میکند شاعر:
در حریمت شفا نمی‌خواهم آتشم زن دوا نمی‌خواهم لحظه‌ی استجابت روضه از شما جز شما نمی‌خواهم خاک پای تو کیمیای من است جز همین کیمیا نمی‌خواهم تا اسیر حسین تو هستم دلی از غم رها نمی‌خواهم من حسینی و حیدریم ، پس بی نجف ، کربلا نمی‌خواهم "مست مست و قلندر استم من خاک نعلین قنبر استم من" ابتدا، انتها نداری تو جز خدا آشنا نداری تو آیه‌ی اعظم خداوندی کی، چگونه، کجا نداری تو همه‌ی سائلان تو شاهند سائل بینوا نداری تو فرش این خانه بال جبریل است قالی نخ‌نما نداری تو با سرت عرش شکسته ولی روضه‌ی «بوریا» نداری تو "شب اسیر سپیده‌ی سحرت" عالمی مات جلوه‌ی پسرت آمدم تا در این شب آخر مثل این کاسه‌های پشت در مرحمی آورم برای سرت گرچه این را نمی‌کنم باور که دوایی برای این سر نیست که سر تو نمی‌شود بهتر که امید یتیم‌ها امشب می‌رود پیش حضرت مادر که در این شهر بی‌لیاقت‌ها نیمه شب دفن می‌شود حیدر شب، غریبی، تلاطم دریا شب مدینه، نجف، غم زهرا اسم مادر رسید و غوغا شد گره از کار بسته‌ام وا شد اسم مادر دوباره معجزه کرده نفَس ‌آلوده‌ای مسیحا شد باید امشب به روضه برگردم : بی تو حیدر عجیب تنها شد قدرِ شب‌های قدر ! بعد از تو خانه قبری برای مولا شد امشب آغاز بهتری دارد شب وصل علی و زهرا شد غم اگر رنگ مادری دارد گریه هم بوی بهتری دارد شاعر:
چشم، هر لحظه ای به هم زده است شب معراج را رقم زده است هر طرف رفت، دید پیغمبر قبل او مرتضی قدم زده است بی علی لحظه ای نبوده و نیست پس نبی در نجف حرم زده است بی علی سقف خانه کعبه مثل ایمان خلق، نم زده است بی علی، نوح غرقه ی دریاست خضر هم خیمه در عدم زده است نه فقط دوستان که آوردند از علی، عمر و عاص دم زده است در جوانمردی امیر عرب خواهر عبدود قلم زده است شده لا، لابه لای نُطقِ دو دم هرکسی حرفی از جنم زده است کوری آن دو تا بز کوهی شیر حق در احد علم زده است ای به قربان آن یدللهی که صنم از پی صنم زده است با همان دست پینه بسته ی خویش تیشه بر ریشه ستم زده است نیست پیراهنش دوتا، سندم وصله هایی که روی هم زده است ▪️▪️▪️ بیشتر کاش پیشمان می ماند دل ما چون یتیم غمزده است اصبغ بن نباته می گرید خلوت شهر را بهم زده است روز رجعت مگر کند جبران از علی کوفه حرف، کم زده است شاعر: