هدایت شده از روضه دفتری
🕊﷽🕊
🏴#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
🏁#آقای_میرزامحمدی
🏴#دفتری_علی_اکبر ع
🏁#ملاعباس_چاوش
🏴#کانال_روضه_دفتری
🚩#السلامعلیکیااباعبداللهوعلیکیاعلیبنالحسین..
⬅️خدا کنه پدرشهید تو جلسه مون نباشه ،، اگر هم هست من عذر خواهی می کنم ...
جلو پدر نمیشه روضه فرزند خوند...
حالا که حال خوبی داری میگم....
⬅️کاروانی بود به سرپرستی ملاعباس چاووش مازندرانی...
هر سال از مازندران با پای پیاده میومدن کربلا ...
این قافله حرکت کرد شب جمعه بود رسیدن کربلا..
خسته ، گرسنه، تشنه...
همه گفتن ملاعباس ما میریم استراحت کنیم صبح علی الطلوع میایم حرم...
،اما ملاعباس میدونه شب جمعه ها کربلا چه خبره....
با همون خستگی راه که جزو آداب زیارت ابی عبداله ست...
♻️امام صادق(ع) فرمود: حسین ما رو اینجوری زیارت کنید
شعثا ،مغبرا ،جایعا عطشانا،حزینا،مکروبا ...
یعنی هم گرسنه هم تشنه هم خسته هم گردوخاکی ، هم غمگین زیارتش کنید...
⚜ راوی پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود : آخه جد ما رو همین جوری کشتند.. هم گرسنه بود..هم تشنه بود ..هم غصه دار بود..هم سرو روش گردو خاکی بود..
رحمت خدا بر این ناله ها...
وعده همه مون پایین پای حسین(ع) ...
فاطمه جان شاهد باش اینا دارن احسان میکنند به تو ، حاشا به کرمت بی بی جان،،،
اینا صبح و شام شون رو با گریه بر حسین تو سپری کردند ..
بگو فاطمه جان من نگران تاریکی قبرمم ،،
نگران برزخ و قیامتم هم هستم..
با همون خستگی اومد وارد حرم شد..
✅ گفت : دفتر روضه مو باز می کنم هر روضه ای اومد می خونم و میرم ..
دفترچه روضه شو باز کرد دید روضه علی اکبر آمد..
عرض ادب کرد روضه شو خوند و رفت منزل اونقده خسته بود خوابش برد...
💠 در عالم رویا دید دارن در میزنن، اومد دم در... دید یکی میگه ملا عباس پاشو آماده باش حسین(ع) داره میاد به دیدنتون ...
هم سفرات هم بیدار کن ..
گفت: به آقا بگین ما میایم محضرشون گفت: نه حضرت فرمودن خودم دارم میرم دیدنشون..
همه رو بیدار کرد..
ابی عبداله تشریف آوردن می خواستن به احترام حضرت بلند بشن ،، آقا فرمود بنشینید پاهاتون خسته است فرمود ملا عباس اومدم چند تا مطلب بهت بگم و برم..
🔰 اول اینکه بهتون خوش آمد بگم خوش اومدید ..
🔰دوم اینکه به اون پیرمردی که امسال نتونست با شما بیاد ،، دم در کفش های عزادارای منو جفت می کرد ،، بهش بگین حسین زیارت تو رو هم قبول کرد ، سلام منو بهش برسونید...
🔰اما مطلب سوم ملا عباس اگه ایندفعه اومدی کربلا شب جمعه رسیدی ،، تو حرم من دیگه روضه علی اکبر نخون ...
چرا آقا؟ فرمود: آخه شب های جمعه مادرم زهرا مهمان منه...
تو که روضه علی اکبرمو خوندی مادرم غش کرد ..
💔#آی_حسین...
چجوری اومد کنار بدن علی اکبرش؟
📚مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد از اسب پیاده شد حسین ...
اما دید رمقی به زانوهاش نمونده..
دیدن هفت قدم رو زانوهاش داره راه میره...
هی صدا میزنه: وا ولدا ...
عزیزان همه مقاتل نوشتن تا اینجا کسی صدای گریه حسینو نشنیده بود ...
وقتی اومد کنار بدن علی اکبر
فبکی بکاءا عالیا
دیدن حسین داره بلندبلند گریه می کنه
♻️#حسین....
🔆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔆
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@roze_daftari
🕊﷽🕊
🏴#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
🏁#آقای_میرزامحمدی
🏴#دفتری_علی_اکبر ع
🏁#ملاعباس_چاوش
🏴#کانال_روضه_دفتری
@roze_daftari🚩#السلامعلیکیااباعبداللهوعلیکیاعلیبنالحسین..
⬅️خدا کنه پدرشهید تو جلسه مون نباشه ،، اگر هم هست من عذر خواهی می کنم ...
جلو پدر نمیشه روضه فرزند خوند...
حالا که حال خوبی داری میگم....
⬅️کاروانی بود به سرپرستی ملاعباس چاووش مازندرانی...
هر سال از مازندران با پای پیاده میومدن کربلا ...
این قافله حرکت کرد شب جمعه بود رسیدن کربلا..
خسته ، گرسنه، تشنه...
همه گفتن ملاعباس ما میریم استراحت کنیم صبح علی الطلوع میایم حرم...
،اما ملاعباس میدونه شب جمعه ها کربلا چه خبره....
با همون خستگی راه که جزو آداب زیارت ابی عبداله ست...
♻️امام صادق(ع) فرمود: حسین ما رو اینجوری زیارت کنید
شعثا ،مغبرا ،جایعا عطشانا،حزینا،مکروبا ...
یعنی هم گرسنه هم تشنه هم خسته هم گردوخاکی ، هم غمگین زیارتش کنید...
⚜ راوی پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود : آخه جد ما رو همین جوری کشتند.. هم گرسنه بود..هم تشنه بود ..هم غصه دار بود..هم سرو روش گردو خاکی بود..
رحمت خدا بر این ناله ها...
وعده همه مون پایین پای حسین(ع) ...
فاطمه جان شاهد باش اینا دارن احسان میکنند به تو ، حاشا به کرمت بی بی جان،،،
اینا صبح و شام شون رو با گریه بر حسین تو سپری کردند ..
بگو فاطمه جان من نگران تاریکی قبرمم ،،
نگران برزخ و قیامتم هم هستم..
با همون خستگی اومد وارد حرم شد..
✅ گفت : دفتر روضه مو باز می کنم هر روضه ای اومد می خونم و میرم ..
دفترچه روضه شو باز کرد دید روضه علی اکبر آمد..
عرض ادب کرد روضه شو خوند و رفت منزل اونقده خسته بود خوابش برد...
💠 در عالم رویا دید دارن در میزنن، اومد دم در... دید یکی میگه ملا عباس پاشو آماده باش حسین(ع) داره میاد به دیدنتون ...
هم سفرات هم بیدار کن ..
گفت: به آقا بگین ما میایم محضرشون گفت: نه حضرت فرمودن خودم دارم میرم دیدنشون..
همه رو بیدار کرد..
ابی عبداله تشریف آوردن می خواستن به احترام حضرت بلند بشن ،، آقا فرمود بنشینید پاهاتون خسته است فرمود ملا عباس اومدم چند تا مطلب بهت بگم و برم..
🔰 اول اینکه بهتون خوش آمد بگم خوش اومدید ..
🔰دوم اینکه به اون پیرمردی که امسال نتونست با شما بیاد ،، دم در کفش های عزادارای منو جفت می کرد ،، بهش بگین حسین زیارت تو رو هم قبول کرد ، سلام منو بهش برسونید...
🔰اما مطلب سوم ملا عباس اگه ایندفعه اومدی کربلا شب جمعه رسیدی ،، تو حرم من دیگه روضه علی اکبر نخون ...
چرا آقا؟ فرمود: آخه شب های جمعه مادرم زهرا مهمان منه...
تو که روضه علی اکبرمو خوندی مادرم غش کرد ..
💔#آی_حسین...
چجوری اومد کنار بدن علی اکبرش؟
📚مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد از اسب پیاده شد حسین ...
اما دید رمقی به زانوهاش نمونده..
دیدن هفت قدم رو زانوهاش داره راه میره...
هی صدا میزنه: وا ولدا ...
عزیزان همه مقاتل نوشتن تا اینجا کسی صدای گریه حسینو نشنیده بود ...
وقتی اومد کنار بدن علی اکبر
فبکی بکاءا عالیا
دیدن حسین داره بلندبلند گریه می کنه
♻️#حسین....
🔆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔆
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#حضرت_علی_علیه_السلام
🏴#شام_غریبان
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔰شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب، در آن شهر پر از ظلم، به جز مردم يک خانه، همه خواب
💥همه خواب، و به جز هِق هِق آهسته ي يک مرد، و يا ناله ي آرام دو سه کودک بي تاب، اگر گوش کني مي شنوي زمزمه ي ريختن آب
🌾اگر چه همه خوابند، ولي در دل آن خانه پر از ماتم و غوغاست
😭که اين شب، شب بي مادري زينب کبراست، شب اصلي ضربت زدن حضرت مولاست
شب غسل گل ياس علي حضرت زهراست
🔘علي بود وَ يک زانوي لرزان، علي بود و غم تازه يتيمان
🔲علي بود وَ آن اشک روان، سينه ي محزون پر از درد، وَ آن گريه ي پنهان، علي بود، وَ يک ياس شهيده
🔵 همان شير خدا، حيدر کرار وَ رنگي که ز رخسار پريده، همان فاتح خيبر، که قدش سخت خميده
❇️علي بود، همان همسر زهرا، که چنديست به جز فاطمه از مردم آن شهر سلامي نشنيده، علي بود وَ رخساره ي زهرا که سه ماه است نديده
🍁علي بود و دلي خسته در آن بارش غمها، علي بود وَ اسماء، کنار بدن خسته ي زهرا
〽️در آن نيمه شب ساکت و خلوت، همان نيمه شب غصه و غربت، شب هجر، شب اوج مصيبت
👈 شب مرگ علي، مرگ گل ياس، علي کرد نگاهي سوي اسماء، که بريز آب روان بر روي گلبرگ گل ياس
☑️وَ با اشک نگاهي به تن فاطمه اش کرد و چنين گفت: عزيز دل حيدر، مددي کن که دهم غسل تنت را، کمک کن که بشويم بدنت را
✅وَ با نام خدا غسلِ گل ياس شد آغاز، خدا داند از آن لحظه که شد چشم علي سوي گلش باز
✴️علي بود وَ قلبي که به اندازه ي يک فاطمه غم داشت، علي بود وَ بازوي کبودي که ورم داشت
💢وَ دستان علي بر گل زخم بدن فاطمه اش خورد، علي زنده شد و مُرد
♨️ نفس در دل او حبس شد و سوخت، علي چشم به چشمان گلش دوخت
🔆 وَ آن بغض که در سينه نهان داشت رها شد، دوباره قد او خم شد و تا شد، وَ روح از بدنش رفت و جدا شد
💹 سرش را به روي شانه ي ديوار زد و زار زد و گفت: نگفتي به علي فاطمه يک بار، از اين زخم وَ از قصه ي ديوار، از اين اذيت، آزار
♻️ از اين سينه و از لطمه ي مسمار، خدايا چه کند حيدر کرار؟!
💠همه عالم هستي، فغان گشت و ز آه دل آن رهبر مظلوم، وَ از اشک يتيميّ حسين و حسن و زينب و کلثوم
❎ به جز زمزمه ي ريختن آب، از آن خانه صدائي به سما رفت، که تا عرش خدا رفت
✳️ صداي طپش يک دل خسته، که بندش شده پاره وَ از ريشه گسسته، صداي کمرِ کوه، که از غصه شکسته
☑️سلمان میگه ده ها سال از شهادت حضرت زهرا گذشته بوده
🔘امیرالمومنین فرمود هنوز نتونستم کمر راست کنم
🍀فقط آه کشيد آه، علي با مدد فاطمه اِستاد روي پا، وَ چنين گفت به اسما، بريز آب به روي گل حيدر
☘ولي سعي کن آرام بريزي که ياسم شده پرپر
🍂 بريز آب ولي سعي کن آرام بريزي که گلم خسته ي خسته است، بريز آب ولي سعي کن آرام بريزي، که پهلوش شکسته است
🌹علي شُست تنش را، و َبا گريه چنين گفت به زهرا: شدي پرپر و اين شهر نفهميد، که گل طاقت اين اذيت و اين همه آزار ندارد
🌷 تو رفتي و علي يار ندارد، وَ در مردم اين شهر طرفدار ندارد، گذشت از من و تو قصه
🌺 ولي کاش به گلبرگ شقايق بنويسند، که گل تاب فشار در و ديوار ندارد ...
☑️شروع کرد به غسل دادن
اسماﺀ تو آب بریز
☑️بچه ها، سفارش مادرتونه؛ صدای گریتونو نباید کسی بشنوه
همسایه ها نباید بشنون
🔘بچه های فاطمه، آستین به دهن کردند
اسماﺀ میگه آب میریختم، فاطمه رو غسل میداد
☑️یهو دیدم آقا دست کشید از غسل کردن
☑️سر رو دیوار گذاشت، داره زار زار گریه میکنه
بلند بلند گریه میکنه
گفتم آقا خودت فرمودی بلند گریه نکنید
🔲صدای گریتونو کسی نشنوه، سفارش فاطمه هست
گفت اسماﺀ نمک رو زخم دلم نپاش
همچین که داشتم غسل میدادم، دستم خورد به بازوی ورم کرده
😭😭😭😭
🔘میدونی یاد چه روضه ای افتادم??
یهو به دلم افتاد
☑️زن غساله داره غسل میده
گفت به من بگید این بچه مریضِ؟؟
😭😭
نه…
☑️از کربلا تا اینجا هر جا میگفت بابا، کتکش میزدن
😭😭😭
#ای_حسیـــــــــن
👌بهترین غذای عالمم اگه بیارن، اگه نمک نداشته باشه، مزه ای نداره
نمک همه روضه ها، حسینِ
😭😭😭
☑️امشب غریبونه بی بی رو غسل دادن
☑️امشب غریبونه بی بی رو کفن کردن
☑️غریبونه تشییعش کردن
☑️هفت نفر غریبونه و شبونه بردن تشییع جنازه
☑️اما کسی بی احترامی نکرد به بدن
🔘ده نفر به اسباشون نعل تازه زدن
😭😭😭
انقده رو بدن حسین…
اومد تو گودال، خبری نیست از تو و کفنت
یوسف من کجاست پیرهنت؟؟
تا خوده حشر بر سنان لعنت
که فرو کرد نیزه در دهنت
پیرمردانِ ناتوان حتی با عصامیزدن بر بدنت
#حسیـــــــــن
آیینه بودی و ترک خوردی
از همه بی هوا کتک خوردی
😭😭
مث مادرش بی هوا زدنش
😭😭
#ادامه_روضه
👇👇👇
آآآآی…
روزگارُم
روزگارُم
ای دل…
🍁تو زهرا بینی و من روی نیلی
🍁نمیبینی تو جای سیلی
داد بیداد…
🍁تو زهرا بینی شبانه
🍁نمیبینی تو جای تازیانه
☑️چرا حرف تازیانه رو زدم??
دیدی یه جا دعوا میشه، طرف رفیقاشو صدا میکنه، به دوستاش میگه دسته جمعی میان
دعوا که تموم میشه از راه میرسی میبینی یکی خونی افتاده،،، همه رفتن
☑️میگی چی شده کی زدتش؟؟
میگه نفهمیدم، تو شلوغی هرکی رسید زد
⚫️😭مادرمونو اینجوری زدن
😭😭😭
آقامونم ارث از مادرش برد
تو گودال دسته جمعی میزدنش
#ای_حسیـــــــن
😭😭😭
☑️حضرت زهرا خیلی روضه خونای پسرشو دوست داره
یه روضه دسته جمعی بخونیم…
🔸ای دار و ندارقلبم،ای پشت و پناه زینب
🔸از آه تو میسوزم،ای گرمیه آه زینب
#هی_آه_میکشید_میگفت_حسین
🔹بیا و راحت از غمم کن
🔹نظاره ای به ماتمم کن
💠که جان من به لب رسیده
داداش..
🔺به گیسوی سپید زینب
🔺نظر به قامت خمم کن
💠که جان من به لب رسیده
☑️آه.... حسین
غیرتیا…
😭کن تماشا،بین نامحرم اسیرم
😭طعنه و دشنام و خنده،کرده پیرم
بی تو ای عشقم،الهی من بمیرم
#حسین....#غریب_مادر
☑️من زینبم…
از خونه که بیرون میومد، میگفت چراغارو خاموش کنید
☑️مولا خودش جلو حرکت میکرد
☑️حسن و حسین یه طرف، عباس دست به قبضه ی شمشیر پشت سر
حالا این زینب داره میگه…
آه…
😭کن تماشا،بین نامحرم اسیرم
😭طعنه و دشنام و خنده،کرده پیرم
حســــــین
رسم ما هم همینه
امشب نباید کم گذاشت تو روضه
🌾لحظه ی آخر میگن بچه ها بیان وداع کنن
امیرالمومنین فرمود حسن حسین زینب بیایید وداع کنید با مادرتون
😭یکی خودشو انداخت رو سینه ی مادر
یکی صورت، کف پای مادر گذاشت
مادر…
#من_حسینتم
😭😭😭
گفت دستاشو باز کرد بچه هاشو بغل گرفت
ندا از ٱسمون اومد گفت علی بچه هارو از مادر جدا کن، آسمونیا طاقت ندارن
میدونی چی میخوام بگم دیگه هاااا؟؟
نازدانه ی امام حسین اومد تو گودال
عمه این بدن، بدن کیه؟؟
با کی داری حرف میزنی؟؟
چرا سر نداره؟؟
چرا بدن، پاره پاره س؟؟
حق داری نشناسی
بدن بابای غریبت، حسینِ
خودشو انداخت رو بدن بابا
تازیانه زدن نتونستن جداش کنن
سیلی زدن نتونستن جداش کنن
با غلاف زدن نتونستن…
گفت باید امروز کنار جنازه ی بابام بمیرم
هر کاری کردن نشد
یکی تو جمعیت بلند شد گفت من بلدم
من میدونم باید چیکار بکنید
همه حمله کردن سمت زینب
عممو رها کنید
😭😭😭😭😭
روضه خون حضرت زهرا، فقط امام زمانه
روضه خون حضرت زهرا کسی نیست جز اون آقایی که یهو از خواب میپرید میگفت نزنید مادرمو
😭😭😭😭
بریم یه سر تو کوچه??
بی هوا زدن تو گوش مادرمون
گفت همچین که داشتم حرف میزدم
دعوایی نبود،،، یهو دیدم بی هوا مادرم نقش زمین شده
این کوچه رو تجسم کن
نامرد هی یه قدم میومد جلو، مادرم عقب تر میرفت
کوچه تنگ و باریکِ
هی یه قدم جلو میومد،،،
تا رسید به دیوار
تو یه چشم بهم زدن دیدم مادرم نقش زمینِ
بی هوا تا حالا کسی تو گوشت زده؟؟
نور چشات کم میشه
چشات سیاهی میره
نزن…
ببین که مادرم جوونه
😭😭😭😭
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔹ولگرد شبگردم خودم را میکشم سوی حرم
🔹پیمانه دست من نده چون مستم از بوی حرم
🔸اینجا بهشت است و خدا با اذن زهرا ریخته
🔸کوثر به عشق مرتضی در چشمه و جوی حرم
🔵پیراهن درویشیم، عیب مرا پوشانده است
🔵کشکول من لبریز شد، با ذکر هوهوی حرم
🟣من آن گلیم پاره ای هستم که با دست خودت
🟣گرد و غبارش را کشیدی زیر جاروی حرم
🔻گفتم مریضم خسته ام بیچاره ام درمانده ام
🔻محتاج تر کردی مرا، فوراً به داروی حرم
🔺چاقوی ضامن دار تو درد مرا فهمیده است
🔺یک بار شمشیری بزن بر پای آهوی حرم
🟤از پیش خود طردم نکن، از خانه بیرونم نکن
🟤وَلله وا کردم حساب ویژه ای، روی حرم
#امام_رضا
🔳حرف وداعت میشود فوراً پریشان میشوم
🔳زلف دلم عُمری گره خورده به گیسوی حرم
☑️مثل شلوغیه نجف تا کربلا در اربعین
☑️گم کن دوباره حاجتم را در هیاهوی حرم
😭جسم حسین بن علی افتاد در گودال تنگ
😭افتاد و با افتادنش، افتاد بانوی حرم
😭😭😭😭
❣#السلام_علیک_یا_محمد_بن_علی
❣#یا_جواد_الائمه
♨️پشت در با جگری سوخته، تب میکردی
♨️دست و پا میزدی و آب طلب میکردی
〽️خدا جیگرم داره میسوزه
〽️شدت زهر انقده زیاد بود جواد الائمه داره دست و پا میزنه
🔰گوشی ی حجره عطش، فاتحه ات را میخواند
🔰اشک هایت به نظر روضه ی سقا می خواند
♻️همسرت، جَعده تباریست بمیرم مظلوم
♻️محرم راز دلت کیست،بمیرم مظلوم
💠زهر تنها کمی از بال و پرت را سوزاند
💠کف زدن های کنیزان، جگرت را سوزاند
😭😭😭
☑️دستور داد کنیزها، هلهله کنن کف بزنن
☑️صدای ناله ی جواد الائمه رو کسی نشنوه
#آی_زینب_آی_زینب_آی_زینب
🟤تا وارد شهر شد، همه شروع کردن به هلهله کردن
همه شروع کردن به کف زدن
#زینب_و_کوچه_و_بازار ...
😭😭😭
🟣دردِ این غربت جانسوز مرا خواهد کشت
🟣خون لبهای تو امروز مرا خواهد کشت
♻️کهنه داغی به دلِ داغْ نشین می ریزد
♻️آب را پیش نگاهت به زمین می ریزد
👌کنیزِ میگه دیدم آقا داره دست و پا میزنه
😔تشنگی و عطش همه ی وجودشو گرفت
دلم سوخت
رفتم آب بیارم
♨️نزدیک حجره ی جواد الائمه،،، اُمّ فضل بی حیا پرسید کجا میری؟؟
گفت برا پسر غریب فاطمه، آب آوردم
♨️آب از دستش گرفت
گفت من همسرشم. من باشم و توئه کنیز آب برا جواد الائمه ببری
🔳آب گرفت، جلو چشم امام جواد آبُ ریخت رو زمین
یکیم تو گودال گفت حسین...
اگه همه ی درندگان بیابون سیراب بشن نمیزارم قطره ای آب به لبت برسه
😭😭😭
🔹بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
🔹حاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا
🔸از آب هم مضایفه کردند کوفیان
🔸خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
🔰تشنگی، زخم ترک روی سَبویت انداخت
🔰ناگهان شمر شد و پنجه به مویت انداخت
🔻از لبت، خاک کف حجره تیمم می کرد
🔻ناله ات را وسط هلهله ها، گم می کرد
🔺بر سر بام عجب مرثیه، جان فرسا بود
🔺سایه بان بدنت بالِ کبوترها بود
☑️سه شبانه روز بدن امام جواد رو پشت بوم زیر آفتاب سوزان
☑️کبوترا مأمور شدن بالاشونو باز میکردن، رو بدن جواد الائمه پرواز میکردن آفتاب به بدن پسر غریب امام رضا نخوره
آی حسیــــن...
💢اُجرت کشتنتان، گندم مرغوب نشد
💢پیکرت در ته گودال لگدکوب نشد
#ای_حسیـــــــن
❇️تشنه ای در گودیه گودال رفت
❇️آنقدر سنگش زدن از حال رفت
😭😭😭
✅یک طرف، پنجه به گیسو میزدن
✅یک طرف چکمه به پهلو میزدن
◀️شمر با ارباب عالم تند شد
◀️خنجر او از خجالت کُند شد
⬅️زنده بود و دست و پا میزد حسین
⬅️مادر خود را صدا میزد حسین
🔷زیر دست و پای مرکب،جسم برادرم واویلا حسین واویلا
🔷ای خدا دیدی چه خاکی شد سرم، واویلا حسین واویلا
🔶بعد عباس شده،نوبت غارت حرم واویلا حسین واویلا
🔶بی حیا آمده چشم دوخته سوی معجرم، واویلا حسین واویلا
💢واویلا واویلا برادرم، پر نیزه شکسته شد دور و برم
💢برادرم، پِی نعشت ته گوداله مادرم
#یا_اخا_المظلوم_حسین
#یا_اخا_المظلوم_حسین
😭مادرت آمد و دور بدنت غوغا شد
😭وقت غارت،سر پیراهنت دعوا شد
حسیـــــن...
✔️سینه ات سهمیه ی شمر و سُم اسبان شد
انقده نیزه زدند پیکرت از هم وا شد
😭😭😭😭😭
حسیـــــن...
حسیـــــن...
🔹همه هستیه خواهرت را بردند
🔹زر و خلخال دخترت را بردند
🔹کمی دیر آمدم، سرت را بردند
🔹نه فقط یک عدد، همان پیراهن
🔹همه اعضای پیکرت را بردند
🔸به کجا انگشترت را بردند
🔸سرت را بردند
🔸سَرِ تو روی نی شد مانندِ
🔸سر عباس مضطر و شرمنده
🟤شده قلبم ز داغ تو آکنده
🟤حرمله میخنده
🟤سنان میخنده
🟤که داره شمر،دست زینبُ میبنده
😭😭
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
🏴#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔹ولگرد شبگردم خودم را میکشم سوی حرم
🔹پیمانه دست من نده چون مستم از بوی حرم
🔸اینجا بهشت است و خدا با اذن زهرا ریخته
🔸کوثر به عشق مرتضی در چشمه و جوی حرم
🔵پیراهن درویشیم، عیب مرا پوشانده است
🔵کشکول من لبریز شد، با ذکر هوهوی حرم
🟣من آن گلیم پاره ای هستم که با دست خودت
🟣گرد و غبارش را کشیدی زیر جاروی حرم
🔻گفتم مریضم خسته ام بیچاره ام درمانده ام
🔻محتاج تر کردی مرا، فوراً به داروی حرم
🔺چاقوی ضامن دار تو درد مرا فهمیده است
🔺یک بار شمشیری بزن بر پای آهوی حرم
🟤از پیش خود طردم نکن، از خانه بیرونم نکن
🟤وَلله وا کردم حساب ویژه ای، روی حرم
#امام_رضا
🔳حرف وداعت میشود فوراً پریشان میشوم
🔳زلف دلم عُمری گره خورده به گیسوی حرم
☑️مثل شلوغیه نجف تا کربلا در اربعین
☑️گم کن دوباره حاجتم را در هیاهوی حرم
😭جسم حسین بن علی افتاد در گودال تنگ
😭افتاد و با افتادنش، افتاد بانوی حرم
😭😭😭😭
❣#السلام_علیک_یا_محمد_بن_علی
❣#یا_جواد_الائمه
♨️پشت در با جگری سوخته، تب میکردی
♨️دست و پا میزدی و آب طلب میکردی
〽️خدا جیگرم داره میسوزه
〽️شدت زهر انقده زیاد بود جواد الائمه داره دست و پا میزنه
🔰گوشی ی حجره عطش، فاتحه ات را میخواند
🔰اشک هایت به نظر روضه ی سقا می خواند
♻️همسرت، جَعده تباریست بمیرم مظلوم
♻️محرم راز دلت کیست،بمیرم مظلوم
💠زهر تنها کمی از بال و پرت را سوزاند
💠کف زدن های کنیزان، جگرت را سوزاند
😭😭😭
☑️دستور داد کنیزها، هلهله کنن کف بزنن
☑️صدای ناله ی جواد الائمه رو کسی نشنوه
#آی_زینب_آی_زینب_آی_زینب
🟤تا وارد شهر شد، همه شروع کردن به هلهله کردن
همه شروع کردن به کف زدن
#زینب_و_کوچه_و_بازار ...
😭😭😭
🟣دردِ این غربت جانسوز مرا خواهد کشت
🟣خون لبهای تو امروز مرا خواهد کشت
♻️کهنه داغی به دلِ داغْ نشین می ریزد
♻️آب را پیش نگاهت به زمین می ریزد
👌کنیزِ میگه دیدم آقا داره دست و پا میزنه
😔تشنگی و عطش همه ی وجودشو گرفت
دلم سوخت
رفتم آب بیارم
♨️نزدیک حجره ی جواد الائمه،،، اُمّ فضل بی حیا پرسید کجا میری؟؟
گفت برا پسر غریب فاطمه، آب آوردم
♨️آب از دستش گرفت
گفت من همسرشم. من باشم و توئه کنیز آب برا جواد الائمه ببری
🔳آب گرفت، جلو چشم امام جواد آبُ ریخت رو زمین
یکیم تو گودال گفت حسین...
اگه همه ی درندگان بیابون سیراب بشن نمیزارم قطره ای آب به لبت برسه
😭😭😭
🔹بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
🔹حاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا
🔸از آب هم مضایفه کردند کوفیان
🔸خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
🔰تشنگی، زخم ترک روی سَبویت انداخت
🔰ناگهان شمر شد و پنجه به مویت انداخت
🔻از لبت، خاک کف حجره تیمم می کرد
🔻ناله ات را وسط هلهله ها، گم می کرد
🔺بر سر بام عجب مرثیه، جان فرسا بود
🔺سایه بان بدنت بالِ کبوترها بود
☑️سه شبانه روز بدن امام جواد رو پشت بوم زیر آفتاب سوزان
☑️کبوترا مأمور شدن بالاشونو باز میکردن، رو بدن جواد الائمه پرواز میکردن آفتاب به بدن پسر غریب امام رضا نخوره
آی حسیــــن...
💢اُجرت کشتنتان، گندم مرغوب نشد
💢پیکرت در ته گودال لگدکوب نشد
#ای_حسیـــــــن
❇️تشنه ای در گودیه گودال رفت
❇️آنقدر سنگش زدن از حال رفت
😭😭😭
✅یک طرف، پنجه به گیسو میزدن
✅یک طرف چکمه به پهلو میزدن
◀️شمر با ارباب عالم تند شد
◀️خنجر او از خجالت کُند شد
⬅️زنده بود و دست و پا میزد حسین
⬅️مادر خود را صدا میزد حسین
🔷زیر دست و پای مرکب،جسم برادرم واویلا حسین واویلا
🔷ای خدا دیدی چه خاکی شد سرم، واویلا حسین واویلا
🔶بعد عباس شده،نوبت غارت حرم واویلا حسین واویلا
🔶بی حیا آمده چشم دوخته سوی معجرم، واویلا حسین واویلا
💢واویلا واویلا برادرم، پر نیزه شکسته شد دور و برم
💢برادرم، پِی نعشت ته گوداله مادرم
#یا_اخا_المظلوم_حسین
#یا_اخا_المظلوم_حسین
😭مادرت آمد و دور بدنت غوغا شد
😭وقت غارت،سر پیراهنت دعوا شد
حسیـــــن...
✔️سینه ات سهمیه ی شمر و سُم اسبان شد
انقده نیزه زدند پیکرت از هم وا شد
😭😭😭😭😭
حسیـــــن...
حسیـــــن...
🔹همه هستیه خواهرت را بردند
🔹زر و خلخال دخترت را بردند
🔹کمی دیر آمدم، سرت را بردند
🔹نه فقط یک عدد، همان پیراهن
🔹همه اعضای پیکرت را بردند
🔸به کجا انگشترت را بردند
🔸سرت را بردند
🔸سَرِ تو روی نی شد مانندِ
🔸سر عباس مضطر و شرمنده
🟤شده قلبم ز داغ تو آکنده
🟤حرمله میخنده
🟤سنان میخنده
🟤که داره شمر،دست زینبُ میبنده
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
هدایت شده از روضه دفتری
🕊﷽🕊
🏴#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
🏁#آقای_میرزامحمدی
🏴#دفتری_علی_اکبر ع
🏁#ملاعباس_چاوش
🏴#کانال_روضه_دفتری
@roze_daftari
🚩#السلامعلیکیااباعبداللهوعلیکیاعلیبنالحسین..
⬅️خدا کنه پدرشهید تو جلسه مون نباشه ،، اگر هم هست من عذر خواهی می کنم ...
جلو پدر نمیشه روضه فرزند خوند...
حالا که حال خوبی داری میگم....
⬅️کاروانی بود به سرپرستی ملاعباس چاووش مازندرانی...
هر سال از مازندران با پای پیاده میومدن کربلا ...
این قافله حرکت کرد شب جمعه بود رسیدن کربلا..
خسته ، گرسنه، تشنه...
همه گفتن ملاعباس ما میریم استراحت کنیم صبح علی الطلوع میایم حرم...
،اما ملاعباس میدونه شب جمعه ها کربلا چه خبره....
با همون خستگی راه که جزو آداب زیارت ابی عبداله ست...
♻️امام صادق(ع) فرمود: حسین ما رو اینجوری زیارت کنید
شعثا ،مغبرا ،جایعا عطشانا،حزینا،مکروبا ...
یعنی هم گرسنه هم تشنه هم خسته هم گردوخاکی ، هم غمگین زیارتش کنید...
⚜ راوی پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود : آخه جد ما رو همین جوری کشتند.. هم گرسنه بود..هم تشنه بود ..هم غصه دار بود..هم سرو روش گردو خاکی بود..
رحمت خدا بر این ناله ها...
وعده همه مون پایین پای حسین(ع) ...
فاطمه جان شاهد باش اینا دارن احسان میکنند به تو ، حاشا به کرمت بی بی جان،،،
اینا صبح و شام شون رو با گریه بر حسین تو سپری کردند ..
بگو فاطمه جان من نگران تاریکی قبرمم ،،
نگران برزخ و قیامتم هم هستم..
با همون خستگی اومد وارد حرم شد..
✅ گفت : دفتر روضه مو باز می کنم هر روضه ای اومد می خونم و میرم ..
دفترچه روضه شو باز کرد دید روضه علی اکبر آمد..
عرض ادب کرد روضه شو خوند و رفت منزل اونقده خسته بود خوابش برد...
💠 در عالم رویا دید دارن در میزنن، اومد دم در... دید یکی میگه ملا عباس پاشو آماده باش حسین(ع) داره میاد به دیدنتون ...
هم سفرات هم بیدار کن ..
گفت: به آقا بگین ما میایم محضرشون گفت: نه حضرت فرمودن خودم دارم میرم دیدنشون..
همه رو بیدار کرد..
ابی عبداله تشریف آوردن می خواستن به احترام حضرت بلند بشن ،، آقا فرمود بنشینید پاهاتون خسته است فرمود ملا عباس اومدم چند تا مطلب بهت بگم و برم..
🔰 اول اینکه بهتون خوش آمد بگم خوش اومدید ..
🔰دوم اینکه به اون پیرمردی که امسال نتونست با شما بیاد ،، دم در کفش های عزادارای منو جفت می کرد ،، بهش بگین حسین زیارت تو رو هم قبول کرد ، سلام منو بهش برسونید...
🔰اما مطلب سوم ملا عباس اگه ایندفعه اومدی کربلا شب جمعه رسیدی ،، تو حرم من دیگه روضه علی اکبر نخون ...
چرا آقا؟ فرمود: آخه شب های جمعه مادرم زهرا مهمان منه...
تو که روضه علی اکبرمو خوندی مادرم غش کرد ..
💔#آی_حسین...
چجوری اومد کنار بدن علی اکبرش؟
📚مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد از اسب پیاده شد حسین ...
اما دید رمقی به زانوهاش نمونده..
دیدن هفت قدم رو زانوهاش داره راه میره...
هی صدا میزنه: وا ولدا ...
عزیزان همه مقاتل نوشتن تا اینجا کسی صدای گریه حسینو نشنیده بود ...
وقتی اومد کنار بدن علی اکبر
فبکی بکاءا عالیا
دیدن حسین داره بلندبلند گریه می کنه
♻️#حسین....
🔆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔆
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🏴#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
🏴#روضه
🏴#فارسی_مازنی
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
لالالالا شه علیه بِلاره
لالالالا لا ته برمه گلیه بِلاره
👈دیشب گفتم مادرا و خواهرا اگه میخوایید شیر خواره بیارن توخونه سیرابش کنن، یقیناً همینه
▪️الان اگه مادرش این صحنه رو ببینه دل تو دلش نیست
▪️لالالالا لا شه علیه بلاره
▪️لالا ته برمه گلیه بِلاره
🔸تی گلی بیته بس برمه هکردی
🔸مه دل او بَیه تو او نخردی
🔸آخ لالا لالا باخِس مه شیره خواره
خدا هیچ مادری رو شرمنده بچش نکنه
🔺خله سخته وچه مار، شیر نداره
شرمندومه با برمه نش مه چشه
خدا کاشکی که برسنه وارشه
✔️#هرجاهستی_بگو_یا_حسین
✅گفتم بچه را همچی خوشگل قنداق کرد
بچه که قنداق میشه دست و پاش بسته هست نمیتونه تکون بخوره😭😭
✅شب علی اصغر هرسال این حرفو میزنم
#علی_الله
✳️بچه که قنداق میشه دست وپاش بستست نمیتونه تکون بخوره
😭😭
✳️قشنگ صحنه راتجسم کن برا این روضه، حرمله ای که دلش ازسنگم سنگین تر بوده گریه کرد،،،
🔰گفت همچین که تیر سه شعبه رو رها کردم، تیر به حلقوم این طفل شیرخواره اصابت کرد
#من_الاذن_الی_الاذن
🔰گوش تاگوش علی اصغرُبریده
یوقت دیدم حسین خنجر درآورده تودل خودم، فکر کردم میخواد باخنجر این یه مقدار پوستی که وصله به گردنه جداکنه
😭😭😭😭
🔰خوب که نگاه کردم، دیدم اول کاری که کرد بند قنداقُ پاره کرد
☑️همچی که بند قنداقُ پاره کردم دیدم این طفل شروع کرد به بال بال زدن
مثل مرغی که سر از بدنش جدامیکنند، این طفل شیرخواره داره بال بال میزنه
😭😭😭
♥️#حسین
☑️بچه رو گرفت هی چندقدم میومد سمت خیمه برمیگشت
یه چندقدم میرفت سمت خیمه دوباره برمیگشت
😭😭😭
☑️گفت خوب نگاه کردم دیدم رباب دم خیمه منتظره
😭😭😭
به امیدی که حسین بره بچشو سیراب کنه برگرده
✔️ اومدپشت خیمه ،،،،توکربلا اینجوری بوده،،،،
ابی عبدالله پدربوده
پدر طفل شش ماهه رو آورده
بعد مادر فهمیده
😭😭😭
☑️که طفل شیرخواره و شش ماهش شهید شده از دنیا رفته
#مدینه برعکس بوده
اول مادر فهمیده بعد بابا فهمیده
😭😭😭
#یه_بیت_بگم_ها
💥خوب شد… خوب شد محسنِ من کشته شد آنجا، وَرنه
(هفت شبه داریم روضه میخونیم هرشب به یه بهونه ای رفتیم مدینه)
🔥خوب شد محسن من کشته شدآنجا ورنه( ۲)
#یه_مادر_داره_این_حرفو_میزنه
🔥خوب شد محسن من کشته شد ،آنجا ورنه
🔥من به این سینه چِسان شیر به او میدادم
⬅️#ای_حسین
✔️ #آی…
پیر همه بود اگر چه یک کودک بود
صبرش به غریبی پدر اندک بود
میکرد به نی اشاره میگفت، رباب
ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود
😭😭😭
#علی_لای_لای_علی_لای_لای
( کاش وقت داشتیم میتونستیم بعضی حرفارو بزنیم)
♨️ همین نیزه ای که سر ابالفضل گذاشتن، باهمون وسعت سر این طفل شیر خواره رو، رو اون نیزه ها گذاشتند
😭😭😭
☑️ آی بین راه نیزه دارا مست میکردن، نیزه ها رو بهم میزدن
یه وقتایی سرکوچولوی علی اصغر از رو نیزه می افتاد زیر دست وپا
😭😭😭
رباب میگفت مادر برات بمیره
😭😭😭
#علی_لای_لای_علی_لای_لای
هرجا نشستی بلند و یک صدا بگو یا#حسین
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
🏴#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام
🏴#روضه
🏴#زمزمه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
سال ۱۴۰۳
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
❇️دلی که غم خویشتن را نداشت
❇️هوای کسی جز حسن را نداشت
💠حسن عشق ما نه که عشق خداست
💠کسی که بفهمد حسن را، کجاست؟!
🔅حسن، صبر در صورت آدم است
🔅حسن، حیدر و فاطمه باهم است
💥حسن موقع جنگ، کرّار بود
💥حسن بهر مولا، علمدار بود
♨️جمل، سر به سر را به آتش کشید
♨️زن فتنه گر را به آتش کشید
♻️برای همه، خیرها داشت او
♻️هوای سگ کوچه را داشت او
🔰حسینی بمان و حسینی بمیر
🔰ولی از حسن روزی ات را بگیر
✳️چِها دید تا اهل ایمان شدیم
✳️حسن سوخت تا ما مسلمان شدیم
💢چو رفتیم در وادیه مجتبی
💢دل ما شد آبادیه مجتبی
〽️نگو که بقیعش چه خلوت شده
〽️ببین روضه هایش قیامت شده
🔆تو ای زائر اربعین، کربلا
🔆تشکر کن از، حضرت مجتبی
⬅️روی بام هستی، عَلَم ساخته
⬅️برای همه او حرم ساخته
🟠ولی حیف با غصه درگیر شد
🟠حسن از همان کودکی، #پیر شد
😭😭😭😭
🟤چه ها رقم زده ای ای خدا برای حسن
🟤که کوچه می شود امروز کربلای حسن
🟢«خدا به خیر کند» گفته و ولی این بار
🟢قرار نیست اجابت شود دعای حسن
⚪️به مادرش برسد یا خبر به خانه دهد؟
⚪️چه سخت می گذرد روز ابتلای حسن
🟠آهای اهل مدینه به دادشان برسید
🟠نمی رسد به کسی پس چرا صدای حسن
♦️فراریه اُحد آیا شهامتش را داشت
♦️میان کوچه علی بود اگر به جای حسن؟
❇️همینکه دست چپ نانجیب بالا رفت
❇️بلند شد وسط کوچه وای وای حسن
😭😭😭
⬅️از آن طرف چه جگر سوز ، قاه قاه عدو
⬅️از این طرف چه نفسگیر ، های های حسن
😭😭😭
🟩کشیده از طرفی زیر گوش مادر خورد
🟩پرید از طرفی برق چشم های حسن
🟫چه قدر شدّت و حدّت مگر به یک سیلی ست؟
🟫که گوشواره میافتد به زیر پای حسن
🟦زمین که خورد فقط غصه ی حسن را داشت:
🟦به سن و سال کمش رحم کن خدای حسن
😭😭😭😭😭
☑️یه کوچه، همه زندگیه منو زیر و رو کرد
☑️که ماهارو با نامرد شهر، روبرو کرد
☑️با یادش باید باز مرگُ آرزو کرد
#بمیرم…
🔘یه نامرد به ما توی این کوچه بد کرد
🔘رسید، راه روی ما سد کرد
🔘گل یاسمونو لگد کرد
#بمیرم…
😭😭
✔️خودم دیده بودم که با ما در افتاد
✔️دو دستش بالا رفت، یهو مادر افتاد
✔️جلو چشم من مادرم با سر افتاد
#ای_وای_مادرم
◀️تنگ غروبه… تنگ غروبه
◀️از کوچه تا خونه حسن،سینه میکوبه
✳️ای قد خمیده ای قد خمیده
✳️تو زیر دست و پا منم رنگم پریده
✅آتیش به قلبم میزنه، تا از فدک دم میزنه
✅ببین چجوری بی حیا، سیلی محکم میزنه
#ای_وای_مادرم
🔆چقد سخت گذشتست به او در کوچه
🔆چه مراعات نظیریست حسن ،در، کوچه
🔰باز هم خاطره ی گریه و مادر، کوچه
🔰قاتل جان حسن میشود آخر، کوچه
♻️چشم نامرد، به ناموس علی تا افتاد
♻️وای بر من، زد و بر صورت گل جا افتاد
💠ناگهان روی زمین، حضرت زهرا افتاد
💠خواست تا پا بشود، باز هم اما افتاد
هر وقت میخواست پاشه، نانجیب پا رو چادر خانم میزاشت
😭😭😭😭😭
از درد به خودش میپیچید.
با اون وضعیتی که امام حسن؛ آروم آروم خاک چادر مادرُ پاک کرد
پاشو مادر
تا خونه راهی نمونده
اما خانوم، حضرت زهراست… خانومه
بزرگواره،،، ولایت مداره
درس امام شناسی رو باید از خانوم یاد بگیریم
بین راه نمیگفت پسرم، صورتم درد میکنه
اما میگفت پسرم حواست باشه به بابات چیزی نگی
نگفت گوشوارم
نگفت گوشم درد میکنه
پسرم، غم و غصه های بابات علی برا خودش بسه…
اصلا شنیدم مردم شهر حتی سلامشم نمیکنن
نه… جواب سلامشم نمیدن
اگه بابات بفهمه، دق میکنه
حالا بخونم و یاعلی مدد…
ای داد بیداد ای داد بیداد
گوشواره تو گوشت شکست، پیش من افتاد
ان شاالله هیچوقت زمین خوردن مادرتو نبینی
گوشواره تو گوشت شکست، پیش من افتاد
غیرت نداره غیرت نداره
عمداً میاد پاشوروی چادر میزاره
یه روز شکست پهلوی تو
امروز شکست ابروی تو
چش بابامو دور دیده
که دست بلند کرد روی تو
#وای_مادرم_وای_مادرم
هی به خودش میگفت چش بابام علی رو دور دیدن… اگه بابام علی بود
یه روز یه دختر سه ساله ای هم اومد، زیر نیزه ای که سر ابالفضل روی اون نیزه بود، عمو چشاتو دور دیدن
#ای_حسین
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
⚫️جا داره بگه امانت من صورتش کبود نبوده
⚫️امانت من پهلوش شکسته نبوده
😭😭😭😭
☑️چه تشابهی که جسم پاک حضرت پیمبر، نیمه ی شب دفن شد
☑️اونکه رفت سه ماه بعدش پیکر زار و کبود حضرت زهرای اطهر نیمه ی شب دفن شد
☑️بعد سی سال تحملِ غم هجران زهرا، پیکر مجروح حیدر نیمه ی شب دفن شد
👈سه تا از این ذوات مقدسه رو عرض کردم نیمه ی شب دفن کردند
⚫️ماجرای تیر با تابوت رو وقتی شنیدم گفتم
ایکاش جسم مسموم حسن هم نیمه ی شب دفن میشد
⚫️کاش جسم بی سر سلطان دشت کربلا قبل از هجوم نعل مرکب دفن میشد
😭😭😭
🌾ده نفر به اسباشون، نعل تازه زدن
انقده رو بدن امام حسین…
😭😭
✅عرض کرد مادر،،، شما حالت خوب نیست
چرا برا خودت دعا نمیکنی??
فرمود: #الجار_ثُمَّ_الدار
اول همسایه ها…
💥کار همیشگیه خانم این بود اول برا همسایه ها دعا میکرد
این همسایه هایی که مادرمون براشون دعا میکرد، کیا بودن?? چه کردن??
🍁اون روزی که دست مولارو بستن، تو کوچه اون اتفافاتی که افتاده
اُنظُر اِلی علی،،، همه تماشاچی بودن
🔵مادری که برا تماشاچیای مدینه دعا میکنه، مگه میشه برا من و شما دعا نکنه؟؟!
🔵اسم تماشاچی اومد، دلم یهو رفت کوفه و شام
یه عده نامردای بی حیا، از بالا پشت بوم، یه عده تماشاچیای نامرد، هم سنگ میزدن هم ناسزا میگفتن
🔘هم خاکروبه میریختن
😭امان از تماشاچی های بزم حرام…
😭امان از تماشاچی های بزم شراب
#ای_حسیــــــــن
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین