فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری 🖤🥀
ڪربلا در ڪربلا مے ماند
اگر | زینب | نبود ...
#جبل_الصبر
🖤....
.....🖤🕊🕊
🖤....
دیدم از زیرِ چادرش #زینب، گفت:
طوری که نشنود عباس
رنجها دیدهام حسین! اما هیچ جایی شبیه شام نشد
منِ #سجاد..🖤
اینقدر خواندم در مدینه نماز
و هیچکدام
آخرش مثل آن نمازی که:(
عمهام خواند بی قیام نشد.،
😭
#سلام_علی__قلب_زینب_الصبور
#امام_سجاد
#جبل_الصبر۶۹
......😭😭😭
💔.......💔
#مصائب_شام 🖤
#حضرت_زینب💔
بر روی نیزه ها چقدر جابجا شدی
اصلا چرا چنین هدف سنگ ها شدی
حالا خودت بگو برادر نیزه نشین من
این چندمین شب است که از من جدا شدی ؟
😭
دزدیدنت زمن که زمن دور گشته ای
باور نمی کنم که شما بی وفا شدی
در مجلس شراب و می و رقص و خنده ها
بر تشتی از طلا نشستی و وقتی که پا شدی
😭
دیدم که خیزران به لبت زخم ها زده
اصلا چرا ز نیزه اعدا جدا شدی ؟
ای روضه خوان کرببلای تو جبرئیل
تو علت چکیدن اشک خدا شدی
😭😭
#امان_از_دل_زینب
#جبل_الصبر۶۹
◽️◽️◽️◽️🖤
#امان_از_دل_زینب💔 سلام الله علیها
#زينب تو را به جان من آرام گريه كن
مثل برادرت حسن آرام گريه كن
مي دانم آب ميشوي از داغ مادرت
مانند شمع انجمن آرام گريه كن
...😭
كمتر به اين شمايل نيلي نگاه كن
سيلي مزن به صورتت آرام گريه كن
اينقدر خاک بر سر و روی خودت مريز
قدری كنار اين بدن آرام گريه كن
..😭
دستم رسيده است به زخمي عميق وای
#زينب بيا بگو به من آرام گريه كن
حالا بيا به ياد #حسين غريبمان
بنشين و پای اين كفن آرام گريه كن
...😭
#جبل_الصبر۶۹
◽️◽️◽️◽️💔
#حضرت_زهرا
#آه_زینب
هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من که نالهی #مادر بلند شد
😭
با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برایِ کُشتنِ #مادر بلند شد
در را شکست او ، کمرِ شیعه را شکست
طوری که وای وایِ #پیمبر بلند شد
😭
دستش رسید دامن مولا ولی شکست
از بس غلاف تیغ مکرر بلند شد
#زینب شنید گریهی در آه میخ را
#زینب گریست دادِ برادر بلند شد
😭
#مادرم_زهرا
#جبل_الصبر۶۹
◽️◽️◽️◽️🥀
ای مثل خواهر سنگ کوفی خورده بسیار
ای ساقی لب تشنگان بعد از علمدار
#جبل_الصبر۶۹
4_5771606219487709857.opus
251.6K
#جانسوز
#پیشنهاد_دانلود
یک سال و نیم از اون ، روزا گذشت اما
یک لحظه هم قلبم ، آروم نشد مولا
یادم نرفت داداش ، یک لحظه هم حتی
که چی به روز من ، اومد تو اون صحرا
یادم نمیره اون ، آشوب گودالو
یادم نمیره اون ، جسم لگد مالو
یک لحظه از پیش ، چشمام نمیره اون
پیراهن پاره ، اون چشمای پر خون
یه سال و نیمه زینب
هرجوری میشد سر کرد
یه سال و نیمه چشمام
به راهه داداش برگرد
بند دوم
باور نمیکردم ، بیتو یروز حتی
طاقت بیارم من ، یک سال و نیم اما
من بیتو سر کردم ، کنده دلم از جا
وقتش شده دیگه ، پیشت بیام حالا
حس میکنم هرشب ، قاتل تو گوداله
حس میکنم پای ، جسم تو جنجاله
میبینم اون نامرد ، خنجر تو دستاشه
وقتی میخواد پاشه ، یک سر تو دستاشه
نمیره از یادم اون
خاطره های بد رو
وقتی که قاتل با سر
بین زنا اومد رو
بند سوم
داداش نمیپرسی ، از این کبودیها؟
رو جسم من مونده ، اتیش اون صحرا
رحمی به حالم کن ، من رو ببر حالا
روی دلم مونده ، داغ کبوترها
وقتش شده دیگه ، راحت شم از دنیا
از خاطره هایی ، که دارم از صحرا
وقتش شده داداش ، بیای به دنبالم
یک سال و نیمه تو ، روضه ی گودالم
بگو بیاد دنبالم
کفیلم امشب داداش
هیچوقت نمیذاشت تنها
بمونه زینب داداش
#خادم_زینب
#زمینه
#شهادت_حضرت_زینب (سلام الله علیها)
#جبل_الصبر
#نیمه_رجب
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بویِ مهمونِ
باز دلم افتاده حسینم یادِ ویرونه
روضه میخونه
زینبِ که داره شب و روز روضه میخونه
بیشتر از یه ساله که ، میگذره از اون روزا
اما هر غروب انگار ، تازه میشه عاشورا
یادمِ زمین خوردی ، یادتِ زمین خوردم؟
تُ تو قتلگاه بودی ، من جایِ تو میمُردم
الهی بمیرم ، یکی خنجر آورد
جلو چشمایِ من ، یکی سر رو میبُرد
بند دوم
قلبِ بی تابم
پر از تلاطمِ برایِ طفل بی ابم
تا میافتم به
یادِ شش ماهِ مگه اصلا میبره خوابم
دنبالِ یه قطره اب ، خیمه هارو میگشتم
دست و پا میزد اصغر ، جون میداد رویِ دستم
چشمِ من به عباسُ ، چشمِ تو به اصغر بود
دور مشکِ بی آبش ، هلهله ی لشکر بود
هنوزم صداش تو ، سرِ (گوشِ)زینبت هست
کی دیده بجز من ، علمدارِ بی دست
بندسوم
پاشو عباسم
پاشو باید بچینی بازم محملو واسم
پاشو عباسم
نزار یبار دیگه بسوزه باغِ احساسم
پاشو زینبِت خستست ، از خرابه و بازار
میبینی خمه قَدّش ، بس که رفته تو انظار
داغِ اون سه سالست که ، کرده اینجوری پیرم
میبینی مثِ زهرا ، دست به پهلو میگیرم
امون از خرابه ، امون از اسیری
رسید اون سه ساله ، تو چِل روز به پیری
#خادم_زینب
#شهادت_حضرت_زینب (سلام الله علیها)
#جبل_الصبر
#نیمه_رجب
#زمینه_روضه_ای_شهادت_زینب_کبری_جانسوز (سلام الله علیها)