eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بی تاب برای آب می رفت با آرزویِ رباب می رفت می دید علی به روی دستش آرام به خوابِ آب می رفت آن دیو و دَدْ از ندادن آب از صورتشان نقاب می رفت پس تیر زبان گشود انگار چون در عوضِ جواب می رفت تا نسخهٔ کودکی بپیچد آن نسخه به پیچ وتاب می رفت بغضاً لاَبیک داشت در اصل بر قلبِ ابوتراب می رفت باید پدری شود زمین گیر پس داشت به انتخاب می رفت
رفتن برای تو شد و ماندن برای من بالای نی برای تو ، شیون برای من هجده سر بریده از الان مال تو هشتاد و چار دخترک و زن برای من باران سنگ کاش نیاید به سوی تو یک شهر تازیانهٔ دشمن برای من خاکستر از حوالیِ روی تو دور باد افتاد اگر که شعله به خرمن برای من من قول داده ام بروم هر کجا تویی در ماتمِ فراق تو مردن برای من بر من بتاب ، نور دل دیده ام حسین با نایِ بوتراب شکفتن برای من 🔸شاعر: _______________________
دومرتبه گذرِ سنگ بر جبین افتاد بلند مرتبه سر ، باز بر زمین افتاد شکافت ، یک سر و دیدند دختران حرم به روی صورت عمه ، دوباره چین افتاد به ناله خواهرِ مظلومه رو به مردم گفت بدا به حال شما که عمودِ دین افتاد دوباره نیزه شش ماهه ، دستِ مستی رفت رکاب نیزه تکان خورد ، پس نگین افتاد و چون عمو که زمین خورد علقمه ، بی دست به دستِ بسته ، سکینه ز روی زین افتاد حسین فاتحهٔ کوثرِ حرم را خواند سه ساله دختر او دست یک لعین افتاد 🔸شاعر: _______________
دارم به لب حسین حسین و حسن حسن پس می روم به هیبت یک مرد بت شکن دریای اشکِ حسرت قاسم مزاحم است حرفی به جز فدا شدن من نزن نزن بگذار تا که بی ادبان را ادب کنم خالی است در میانهٔ پیکار جای من دستور رزم از پدرم دارم ای عمو دیگر به جوش آمده خونِ دل حسن آنقدر زیر سم ستورانشان روم تا خاکِ کربلا بشود بر تنم کفن آنقدر دست و پا بزنم زیر اسبها شاید به عشق تو بشوم سروِ انجمن هر چند بوی سیبِ تو یک چیز دیگریست بر خاک ، یادگار گذارم ز خود ، خُتن این سینه ام اگر که شود پاره ، باک نیست ای کاش از تن تو ندزدند پیرهن # چون بود انتخاب تو احلی من العسل شد مرگ در حساب تو احلی من العسل پرسید: از شهادت؟ و گفتی که: ای عمو مرگ است در رکاب تو احلی من العسل ای صاحب رساله مستی ، نوشته در هر صفحه از کتاب تو احلی من العسل می خواستی که شاعر کرب و بلا شوی این گونه شد خطاب تو احلی من العسل با دیدن تو طعم دهان ها عوض شده است پس روی در نقاب تو احلی من العسل ما نیز مست جام تو هستیم تا ابد ای مزه ی شراب تو احلی من العسل روزی اگر بقیع شود صاحب حرم خواهد شد اسم باب تو احلی من العسل در پاسخ سوال تو شد مرگ رو سیاه وقتی که شد جواب تو احلی من العسل #
کاش چون شیر که در پای تو افتاد به خاک اسب ها از تنِ جدّ تو حیا می کردند