eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
مرا که بی قرار می کند حسن به جرعه ای خمار می کند حسن مرا که مست ، می ، برای غیر مست شراب را شرار می کند حسن مرا اگر شده است محض دلخوشی گدای خود شمار می کند حسن خدا ! تو خالق کرامتی ولی بیا ببین چه کار می کند حسن! رسول، جز حسین پاره تنش به کیست افتخار می کند، حسن. ضریح سینه را اگر طلا ، حسین ولی پراز عیار می کند حسن حسین و کشتیش درست ، منتها مرا اگر سوار می کند ، حسن دل مرا حسین می برد ولی شکار را شکار می کند حسن حسین ، کربلا – نه اینکه مادری است - بقیع اختیار می کند حسن. 🍃
🖤 مرغ شب ميرود و انجمن آماده كنيد خانه را بَهر ِ عزاي حسن آماده كنيد بر نيايد دگر از دست طبيبان كاري كارم از كار گذشته كفن آماده كنيد 🥀🖤 مرغ شب ميرود و انجمن آماده كنيد خانه را بَهر ِ عزاي حسن آماده كنيد بر نيايد دگر از دست طبيبان كاري كارم از كار گذشته كفن آماده كنيد 🥀
مرا که بی قرار می کند حسن به جرعه ای خمار می کند حسن مرا که مست ، می ، برای غیر مست شراب را شرار می کند حسن مرا اگر شده است محض دلخوشی گدای خود شمار می کند حسن خدا ! تو خالق کرامتی ولی بیا ببین چه کار می کند حسن! رسول، جز حسین پاره تنش به کیست افتخار می کند، حسن. ضریح سینه را اگر طلا ، حسین ولی پراز عیار می کند حسن حسین و کشتیش درست ، منتها مرا اگر سوار می کند ، حسن دل مرا حسین می برد ولی شکار را شکار می کند حسن حسین ، کربلا – نه اینکه مادری است - بقیع اختیار می کند حسن. 🍃
سهممان ازکل عالم گرحسن باشدبس است ما غلامیم واگرسرورحسن باشدبس است گریه هایم را قیامت میخرد چون فاطمه شافع من درصف محشرحسن باشدبس است خلق تصویر خدا بر جلد آدم ساده بود سوژه ی تصویرصورتگرحسن باشدبس است متن قرآن راکریم ازبخشش اوخوانده اند قسمتی ازآیه ی مضطرحسن باشدبس است بار عالم را به دوشش میکشد حین نماز گر به روی دوش پیغمبرحسن باشدبس است درجمل باضربه ی شمشیرخوداثبات کرد درمیان لشکرحیدرحسن باشدبس است هرکسی ازهمنشین خوداثرخواهدگرفت همنشین مالک اشترحسن باشدبس است آیت الکرسی کجا و ذکر الله الکریم ذکرنقش سنگ انگشترحسن باشدبس است صاحب امر تقیه انتقامش کربلاست واعظ بنشسته برمنبرحسن باشدبس است بارهاگفتم و میگویم که ازلطف شماست ناظراشعاراین دفترحسن باشدبس است : 💔 لال بادآنکه بگویدکه حسن بی حرم است آسمان گنبدتان، کل زمین صحن شماست صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
مرا که بی قرار می کند حسن به جرعه ای خمار می کند حسن مرا که مست ، می ، برای غیر مست شراب را شرار می کند حسن مرا اگر شده است محض دلخوشی گدای خود شمار می کند حسن خدا ! تو خالق کرامتی ولی بیا ببین چه کار می کند حسن! رسول، جز حسین پاره تنش به کیست افتخار می کند، حسن. ضریح سینه را اگر طلا ، حسین ولی پراز عیار می کند حسن حسین و کشتیش درست ، منتها مرا اگر سوار می کند ، حسن دل مرا حسین می برد ولی شکار را شکار می کند حسن حسین ، کربلا – نه اینکه مادری است - بقیع اختیار می کند حسن. 🍃
مرا که بی قرار می کند حسن به جرعه ای خمار می کند حسن مرا که مست ، می ، برای غیر مست شراب را شرار می کند حسن مرا اگر شده است محض دلخوشی گدای خود شمار می کند حسن خدا ! تو خالق کرامتی ولی بیا ببین چه کار می کند حسن! رسول، جز حسین پاره تنش به کیست افتخار می کند، حسن. ضریح سینه را اگر طلا ، حسین ولی پراز عیار می کند حسن حسین و کشتیش درست ، منتها مرا اگر سوار می کند ، حسن دل مرا حسین می برد ولی شکار را شکار می کند حسن حسین ، کربلا – نه اینکه مادری است - بقیع اختیار می کند حسن. 🍃
دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد چشم زخمی‌شده از کار تماشا اُفتاد پاره‌هایِ جگرم میچكد از كُنجِ لبم عاقبت سایه‌ی مرگ آمد و بر ما اُفتاد باز هم خاطره‌هایم همگی زنده شدند راه من باز بر آن كوچه‌ی غمها اُفتاد یاد آن کوچه که با مادر خود میرفتم به سرم سایه‌ای از غربتِ بابا اُفتاد کوچه بن‌بست شد و در دل آن وانفسا چشم نامرد به ناموس علی تا اُفتاد آنچنان زد که رَهِ خانه‌ی خود گُم كردیم آنچنان زد که به رخساره‌ی گُل جا اُفتاد گاه می‌خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زخمی‌ شده از کار تماشا اُفتاد من از آن دست‌کشیدن به زمین فهمیدم گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد شانه‌ام بود عصایش ولی از شدت درد من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد : زَهرا حَرَم نداشت تو هم بی‌حَرَم شدی از کـودکـی هَمیشه هَوادار مـادری... سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
گرچه در مظلومیت احساس غربت می‌کنیم‌ میرسد از راه، روزی که قیامت می‌کنیم ‌میرسد روزی که می‌سازیم، صحنت را حسن؟ بعد از آن درباره‌اش هر روز، صحبت می‌کنیم از مزارت گَردِ غم یک روز، جارو می‌شود خاکهای روی آن را مُهر تربت می‌کنیم ما حصارِ ظلم رااز دورِ قبرت می‌کَنیم زائرانت رااز این دیوار، راحت می‌کنیم عاقبت یک روز، از درگاهِ پرچمِ گنبدْ طلایت را زیارت می‌کنیم عاقبت یک روز، رو به گنبدت میایستیم دست بر سینه به تو عرض ارادت می‌کنیم لذتِ بوسیدنِ دستِ ضریحت را حسن با تمام ساکنان عرش، قسمت می‌کنیم : حسن امام من است و منم گدای حسن تمام هفته فـدای دوشنبه های حسن سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
روزی رسد كه يک حرمی را بنا كنيم تا تَحتِ قُبه ی حسنی ات دعا كنيم با اولين سلام به درب ورودی ات ذكر دخول درب حـرم را نوا كنيم طفلانِ ما برای تو قُلَک شكسته اند شادند از اينكه كُلِّ حرم را طلا كنيم يک پنجره براي حــرم جور ميكنيم دردی كه بی دواست در آنجا دوا كنيم بــر رويِ قـبـــر اُمِّ بنـيـن مــادر شما آيا شود كه خانه ی سقا بنا كنيم؟ حتماً بـراي شستن قـبــر رفيعِ تو با اين گلاب چشم حرم را جلا كنيم : می شود روزی که از خون دواعش گستریم فرش قرمز در بقیع در صحن باب المجتبی افتتاحش هم به دست یوسف زهرا که تا کـربلای دیگـری گـردد برای شیعه ها سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، ( ) .
پس از مصیبت در، در بدر شدم، مـادر همین که از خبرت با خبـر شدم مـادر نوشته اند، چهل تن به یک نفر من هم اسیر صـورت آن یکـــ نفر شدم مـادر میان شعله ی آتش چه آمده به رخت؟ که من ز داغ رخت شعله ور شدم مـادر چه آمده به سرت؟ باز چهره پوشاندی دوباره زخمـیِ زخـم بصر شدم مـادر حسن نگاه به دیوار خـانه می نالـد شهید روضه ی مسمار در شدم مـادر نشسته ام، که تو شبـها دگر نمی خوابی شکـسته ام ز غـمـت، پیرتر شدم مـادر رَهَم دهید به خـانه، که بی لیاقت مـن به روضه خوانیتان مفتخر شدم مادر دعـا کـنید بـرایـم بـه حـق چــادرتان نیازمـند دعــای سحــر شدم مــادر شمـا که عـازم راه سفـر شدی مــادر پس از شما چقدر در بدر شدم مـادر : بی حرم مانده ولی در عوضش می بینیم چارده قرن فقط از کـرم او سخن است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
از کوچه به هنگام گذر خاطره دارم میسوزم و باسوز جگر خاطره دارم مانوس به اشکم چه کنم دست خودم نیست آخر من ازین دیده ی تر خاطره دارم یک روز عصا بودم و یک عمر خمیدم از درد سر و درد کـمر خاطـره دارم کابوس گرفته ز من این خواب شبم را با آه شب و سوز سحر خاطره دارم این پیری من زیر سر کودکی ام بود در سن کم از غم چقدر خاطره دارم رد میشدم از کوچه ی تنگ و جگرم سوخت از سیلی و از چرخش سر خاطره دارم بیزارم ازین سرعت بسته شدن در من با لگد و آتش در خاطره دارم : سیلیِ به سبب مرگ شد آری بخدا غصه ی ناموس کشنده ست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،  .