شعر
🏴#مدح_و_مرثیه
🏴#وفات_حضرت_ام_کلثوم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم
ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم
ای دومین زینب، سراپا زینت اب
ای زینت نام پدر یا ام کلثوم
ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر
بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم
ای کوکب افلاک، ای نور مجسم
ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم
زینب که سر تا پا علی بود و علی بود
رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم
حتما تو هم مانند زینب دیده بودی
که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم
حتما تو هم از داغ کوچه داغداری
از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم
از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی
رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم
با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد
جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم
ای وای از ساعات قتل صبر ای وای
ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم
هر کس می آمد جای زخم قبل می زد
با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم
سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد
وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم
هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت
انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم
#وحید_محمدی ✍
#حضرت_ام_کلثوم
#کربلا
#امام_حسین
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
شعر روضه حضرت #امّ_كلثوم_(س)
قسمت این بود از همان اول
عاشقان پایِ هم کنند ایثار
یک نفر صاحبِ حرم باشد
یک نفر بی نشان، بدون مزار
یک نفر شد خدیجه خانوم و
قبر او مانده خاکی و تنها
همه هستیِ خودش را ریخت
پایِ مدفونِ گنبدِ خضرا
یک نفر نیمه هایِ شب رفت و
مانده چون گوهری میانِ صدف
یک نفر قبلگاهِ عالم شد
صاحبِ صحن و بارگاهِ نجف
یک نفر سيّدِ بنی الزّهرا
در بقیع و بدون صحن و سراست
همه عزت و شکوه ِ او
همگی نذر شاهِ کرببلاست
در میانِ دو دخترِ زهرا
یک نفر پایِ ماه، کوکب شد
امِّ کلثوم با تمامِ وجود
هستی اش نذر نامِ زینب شد
در مدینه دو داغِ سنگین دید
او عزادارِ جد و مادر بود
آن دوشنبه که مادرش افتاد
شاهدِ بی حیائیِ در بود
دید مادر نفس نفس میزد
دید مسمارِ نانجیب چه کرد
دید سنگینیِ لگدها با
شاخه باردارِ سیب چه کرد
دید یک زن چگونه دوره شده
دید زیرِ قلاف بازو را
دید چادر چگونه خاکی شد
کتکِ یک شکسته پهلو را
دید وقت هجوم نامَحرم
دردسرهایِ زن چه چیزی شد
عاقبت هم رسید جایی که
پیش او صحبت کنیزی شد
پا به پایِ عقیله هر منزل
بارِ ماتم کشیده این بانو
دیده بر رویِ نیزه هجده تا
یوسفِ سربریده این بانو
با تمامِ مخدراتِ حرم
سرِ بازارِ شام گیر افتاد
پایِ راسِ بریده عباس
وسط ازدحام گیر افتاد
دید سنگی ز راه ِ دور آمد
سرِ بر نیزه را تکانی داد
بارها پیشِ چشم خواهرها
همه سرها ز نیزه ها افتاد
میشنید از کنارِ راسِ حسین
هرقدم ناله هایِ زهرا را
نالة یا بُنَی می آمد
هر چهل منزل از دل صحرا
مادری قد کمان صدا میزد
تشنه لب جان سپُردی ای پسرم
بین گودال من خودم دیدم
چِقَدَر نیزه خوردی ای پسرم
دست انداخت بر محاسن تو
جایِ حنجر زیرِ گلویت ماند
چون گلو از جلو بریده نشد
پیش چشمان من تو را چرخاند
#قاسم_نعمتی
#29جمادی_الثانی
#حضرت_ام_کلثوم
#قبرستان_باب_الصغیر
#حضرت_ام_کلثوم
در علم و فضيلت و ادب دريايي
در عصمت و صبر و علم بي همتايي
سجادهی تو شميم کوثر دارد
تو آينهی حقيقي زهرايي
اي روح زلال! نور کوثر داري
تو عطر گل ياس پيمبر داري
در حجب و حيا آينهی فاطمه اي
در وقت خطابه شور حيدر داري
اي پشت و پناه قافله، چون زينب
همراز نماز نافله، چون زينب
در شام نيفتاده اي از پا، بانو
يک لحظه در اين مقابله چون زينب
هر چند که بي صبر و قراري بانو
هر چند غريب و داغداري بانو
در کوفهی بي کسي و شام غربت
چون کوه وقار استواري بانو
در روز دهم چو شمع افروخته اي
در آتش بي کسي و غم سوخته اي
تا سرحد جان حمايت از مولا را
از مادر خود فاطمه آموخته اي
از ديده اگرچه خون دل افشاندي
آن روز تمام کوفه را لرزاندي
اي دخت علي، هيمنهی کوفي ها
مي ريخت به هر خطابه که مي خواندي
آن روز رسيده بود جانت بر لب
مي سوخت تمام پيکر تو در تب
پروانه صفت گرم طواف عشقي
ذکر لب خستهی تو: زينب زينب
آن ماتم بي کرانه را معنا کن
آن غربت جاودانه را معنا کن
يک بار براي زائرانت بانو
تو ضربهی تازيانه را معنا کن
شش ماه شبيه روضه خوان مي خواندي
از غربت و داغ بي کران مي خواندي
از نيزه و قتلگاه و خون مي گفتي
از طشت طلا و خيزران مي گفتي
یوسف رحیمی
#حضرت_ام_کلثوم
ای آینه دار پنج معصوم
در بحر عفاف در مکتوم
پرورده ی دامن ولایت
مظلومه ی خاندان مظلوم
قدر تو به ممکنات مجهول
مهر تو به کائنات معلوم
شیرازه ی شرع از تو محکم
منظومه ی عشق ازتو منظوم
تو زینب دومی علی را
نامند تو را به ''ام کلثوم''
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سیدتی به ما نگاهی
آن وقت که چارساله بودی
بر صورت ماه هاله بودی
در خانه ی شیر حق به خوبی
معصوم تر از غزاله بودی
دیری نگذشت کز ستم ها
سرگرم به اشک و ناله بودی
از آن چه به خانه ی شمارفت
از داغ جگر چو لاله بودی
از قول و غزل فراتری تو
کی حد تو این مقاله بودی؟
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سیدتی به ما نگاهی
تو محنت بی شماره دیدی
غم، بیشتر از ستاره دیدی
مه پاره ی دشت کربلا را
در خاک، هزار پاره دیدی
هم بردل پاره پاره اززهر
هم پیکر پاره پاره دیدی
پامال تن عزیز خود را
ازمرکب ده سواره دیدی
بردست حسین غرق درخون
قنداقه ی شیرخواره دیدی
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سیدتی به ما نگاهی
تو راز عجیب کربلایی
بانوی شکیبب کربلایی
هم راز شهید نینوایی
دم ساز غریب کربلایی
برخرمن هستی ستم کار
سوزنده لهیب کربلایی
درآتش غم اگر بسوزی
باصبر، طبیب کربلایی
آن جا که خطابه کارسازاست
توفنده خطیب کربلایی
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سیدتی به ما نگاهی
سیدرضا موید
#حضرت_ام_کلثوم
نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن
دختر دومی ِحضرت حیدر بودن
صدق الله العلی نام پدر بود و چنین
آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن
ام کلثوم شدن اینهمه مظلوم شدن
شاهد میخ، چهل مرد، لگد، در بودن
شاهد میخ،چهل مرد،لگد،در،فریاد
بعد هم شاهد یک عمر به بستر بودن
جزو آموختگان وصیت نامه ی او
جزو تشییع کنان تن مادر بودن
پشت تابوت به همراه حسین و زینب
جزو آن چندنفر در شب آخر بودن
درشب قدر به نوعی و به شکلی شب تشت
ام کلثوم...بگو زینب دیگر بودن
دختر فاطمه و عمه ی طفلان اما
عزتش این بشود:خواهر خواهر بودن
می کند خم کمرش را همه ی عمر فقط
لحظه ای عمه ی دلواپس اصغر بودن
می کند خم کمرش را به خدا درآنی
روی تل گریه کنان محو برادر بودن
چکمه ای آمد از آن سو واز این سو شد باب
در هیاهوی حرم دست به معجر بودن
مهدی رحیمی
#حضرت_ام_کلثوم
هرچند از خورشیدها کم مینویسیم
حالا ولی با اشک نم نم مینویسیم
با اسم بی بی اسم اعظم مینویسیم
آری ز بانوی محرم مینویسیم
در دادگاه عشق محکومیم صدشکر
از نوکران ام کلثومیم صدشکر
زهرا و احمد بود علی مرتضی بود
ام المصائب بود و هم ام البکا بود
سرتا به پا مستغرق ذات خدا بود
پشت ولی الله وقت فتنه ها بود
چادر زجنس غیرت زهرا به سر کرد
با خطبه هایش شام را زیر و زبر کرد
آیات قران است سرتاسر کلامش
جبریل سرخم میکند از احترامش
عقل ضعیف ما کجا درک مقامش
دارد تفاوت با همه نوع قیامش
گمنام شد اما کرامت تام دارد
تا به ابد حق گردن اسلام دارد
به مردی این زن زمانه زن ندیده
اوج جلالش را زمین قطعا ندیده
مثلش کسی در مرثیه خواندن ندیده
یکروز خوش در زندگی اصلا ندیده
یادش نرفته روضه ی بیت الولا را
میخ و زمین افتادن خیرالنسا را
هم کربلا رفته ست هم گودال رفته
هم به کنار پیکری پامال رفته
هم مثل زینب سوخته از حال رفته
هم ذوالجناح آمد، به استقبال رفته
شلاق درهم کرد حال پیکرش را
بردند دزدان وقت غارت معجرش را
بسته به هم بودند زنها بین کوفه
خیلی کتک خوردند اما بین کوفه
دائم به راه افتاد دعوا بین کوفه
هی پخش میکردند خرما بین کوفه
همراه زینب کوچه هارا فتح میکرد
برداشت پرده از رخ کوفی نامرد
در شام اصلا قامتش مثل کمان بود
آنقدر لاغر بود دیگر ناتوان بود
آواره ی هرکوچه و بی آشیان بود
راهی بسوی مجلس نامحرمان بود
چه روضه هایی قسمت بانوی دین شد
بالانشین آسمان ویران نشین شد
سیدپوریا هاشمی
#حضرت_ام_کلثوم
ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم
ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم
ای دومین زینب، سراپا زینت اب
ای زینت نام پدر یا ام کلثوم
ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر
بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم
ای کوکب افلاک، ای نور مجسم
ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم
زینب که سر تا پا علی بود و علی بود
رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم
حتما تو هم مانند زینب دیده بودی
که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم
حتما تو هم از داغ کوچه داغداری
از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم
از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی
رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم
با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد
جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم
ای وای از ساعات قتل صبر ای وای
ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم
هر کس می آمد جای زخم قبل می زد
با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم
سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد
وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم
هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت
انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم
وحید محمدی
هدایت شده از کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
.
#وفات_حضرت_ام_کلثوم
29 جمادی الثانی
وفات #حضرت_ام_کلثوم(سلام الله علیها)
حضرت ام کلثوم چهار ماه پس از بازگشت از کربلا به مدینه از دنیا رفتند. پدرشان مولی الموحدین امیرالمومنین(سلام الله علیه) و مادرشان حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها)میباشد.
صاحب ریاحین الشریعه به نقل از اعیان الشیعه میفرماید:
امیرالمومنین(سلام الله علیه) آن مخدره را به عون بن جعفر طیار (سلام الله علیه)تزویج نمودند.
آنچه در مورد ازدواج ام کلثوم(سلام الله علیها) با غیر از عون بن جعفر نقل شده از بافته های مخالفین است. آن حضرت در واقعه جانسوز کربلا حضور داشتند و بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه)و اهل بیت و اصحابشان ، در کنار خواهرشان حضرت زینب (سلام الله علیها)از بانوان و یتیمان محافظت مینمود.اشعار آن حضرت در فراق برادر در کربلا مشهور و جانسوز است.
پس از عاشورا که بانوان به اسارت کوفه و شام رفتند،خطبه آن حضرت در کوفه و مجلس ابن زیاد،اشعار آن حضرت در قادسیه و قنسرین ،اثر دعای آن حضرت در سیبور و بعلبک ،کلمات آن جناب با شمر هنگام ورود به دروازه شام، مرثیه های حضرتش در اربعین و مراجعت به مدینه، دلالت بر عظمت و شجاعت و صبر آن مخدره دارد.
سرانجام بعد از چهار ماه از ورود به مدینه با دلی پر از غم و اندوه در مصائب کربلا،بالاخص شهادت سید الشهداء(سلام الله علیه) رحلت شهادت گونه نمود و در مدینه منوره دفن شد. به قولی رحلت آن حضرت در 21 ماه جمادی الثانی بوده است.(وقایع الشهور ص 110)
.@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
#روضه
#حضرت_ام_کلثوم_س
🎧#سیدرضانریمانی
#وفات
#حضرت_ام_کلثوم
#سلا م الله علیها
مینویسم برای آن بانو
که زند صبر پیش او زانو
بانویی که بهراه زینب بود
شاهد اشک و آه زینب بود
😭😭😭
بانویی که شکسته شد بالش
و نگفتند شرحی از حالش
دختر فاطمهست این خانوم
نام او هست ، حضرت کلثوم
مثل زهرا شریف و با عزّت
مثل حیدر غیور و با غیرت
خلق و خویش به مرتضی رفته
غربتش هم به مجتبی رفته
با برادر به کربلا رفت و
قاضریه به نینوا رفت و
شد علمدار خواهرش زینب
سپر و یار خواهرش زینب
کربلا پابهپای زینب بود
گریههایش برای زینب بود
روضههایی عجیب را دیده
بدنی را هجا هجا دیده
بدن پارهپارهای را دید
روی نیزه ستارهای را دید
شاهد کشتن برادر بود
شاهد نالههای خواهر بود
کعبه نی خورده او بهجای همه
ضربه هی خورده او بهجای همه
چادرش چنگ خورده چندین بار
بهسرش سنگ خورده چندین بار
بعد روز دهم اسارت رفت
زیو آلات او به غارت رفت
بر سر و روش بیامان میزد
دست او بسته و سنان میزد
سر بازار بردنش ای وای
بین اغیار بردنش ای وای
شمر و خولی تمسخرش کردند
بسکه پست و کثیف و نامردند
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_ام_کلثوم
گریه بین شرار میکردی
شعلهها را مهار میکردی
پابرهنه فرار میکردی
دختران را سوار می کردی
همهجا کشتی نجات شدی
سر پناه مخدَّرات شدی
نان خود را به دختران دادی
سهم خود را به دیگران دادی
تو تسلّی به مادران دادی
معجرت را به خواهران دادی
گیسوی سوخته نقابت شد
گوشهی آستین حجابت شد
به کجا کارها کشیده شده
سر بازارها کشیده شده
به پَرت خارها کشیده شده
معجرت بارها کشیده شده
خواهرت دیر کرد و افتادی
چادرت گیر کرد و افتادی
تا ز گودال سر در آوردی
خویش را نزد خواهر آوردی
سوی او دیدهی تر آوردی
رو به سوی برادر آوردی
خواهرانه به هم کمک کردید
نیزه را از گلو در آوردید
محمد جواد پرچمی
@majmaozakerine
#حضرت_ام_کلثوم
ما که مهمان کربلا بودیم
ما گرفتار هر بلا بودیم
خون ز دلها چکید یا جدّا
جان به لبها رسید یا جدّا
ظلم و جورِ حرامیان دیدیم
سنگ باران ز کوفیان دیدیم
وای از کوفه و پذیرایی
دخترانت همه تماشایی
دید چشمان ما جنایت را
معجر زخم آل عصمت را
روز پَردهنشینی از ما رفت
آبرویی ز آل طاها رفت
ناقهها بی جهاز و ما خسته
دستهامان به ریسمان بسته
بود چشمان مَردمان بر ما
پوستها سوخته شد از گرما
بهتر ای مادرا نبودی تو
وسط ماجرا نبودی تو
حَرمی را که هیچ مَحرم نیست
غیر نامَحرمش مجسّم نیست
بعد ظلم حرامیِ ملعون
همه غارت زده همه محزون
بود بیسایۀ برادرها
گریه ها گریه های دخترها
شاهد ظلم بیحساب شدیم
وارد مجلس شراب شدیم
لب و دندان ز چوب کینه شکست
مادرا حرمت سکینه شکست
نام او را چه زشت میبردند
پیش زینب شراب میخوردند
روز ما سخت روزگاری شد
که حسینت به طشت قاری شد
چشم تو در عزای او گرید
تا قیامت برای او گرید
دخترانت بلند میگِریند
نوحه سر میدهند میگریند
نام ما تا ابد به شام آید
منتقم روز انتقام آید
محمود ژولیده
@majmaozakerine
#حضرت_ام_کلثوم
ای خبره ی در روضه ! خیلی زود رفتی
پر باز کردی لحظه ی موعود رفتی
ای بانویی که شأن تو "برداًّ سلاما" ست
با خاطرات آتش نمرود رفتی
شش ماه بودی داغدار خیمه سوزان
با خستگی و چشم اشک آلودرفتی
بی عاطفه ها یوسفت را سر بریدند
دنیای زیبایت که شد نابود رفتی
با حالتی که جای سیلی رد شلاق
بر گونه ات بر شانه هایت بود رفتی
دلتنگ دیدار برادر زاده بودی
باخاطری غمگین ولی خشنود رفتی
"أشکوا الیک…" روی لب أُّختُّ المصائب!
تا پیشگاه احمد محمود رفتی
دریا برایت عاقبت آغوش وا کرد
از غم خروشیدی شبیه رود رفتی
ای بی پلاک کربلا و کوفه و شام
با قد خم تا محضر معبود رفتی
ای یادگار ماندگار کربلایی
ای خبره ی در روضه خیلی زود رفتی
علیرضا خاکساری
دخت شَه مردانی
معلم قرآنی
با خطبه هات طوفانی
تو خواهر اربابی
تو گوهر نایابی
خورشید عالم تابی
یا اُم کلثوم ماده شیر مرتضی
یا اُم کلثوم ای اسیر کربلا
یا اُم کلثوم افتخار اولیا
دلم شده به عشق تو محکوم
مولاتی یا اُم کلثوم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
به شأنت این بس بانو
که دختر زهرایی
ما قطره تو دریایی
دل به تو بستم بانو
تو ضامن فردایی
شفیعه ی عقبایی
یا اُم کلثوم بانوی محترمه
یا اُم کلثوم کنیزنت مادرمه
یا اُم کلثوم سایتون رو سرمه
ای خواهر تشنه لب مظلوم
مولاتی یا اُم کلثوم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
با خطبه هات ای بانو
حکم خدا اجرا شد
کرب و بلا احیا شد
خطبه که خوندی بانو
توی دلا غوغا شد
اِبن زیاد رسوا شد
یا اُم کلثوم بانوی معظمه
یا اُم کلثوم بانوی محترمه
یا اُم کلثوم نقش روی علمه
دلم شده به عشق تو محکوم
مولاتی یا اُم کلثوم
شاعر : #امیرحسین_سلطانی
#حضرت_ام_کلثوم
#وفات_حضرت_ام_کلثوم
#شور
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖
4_5863754725643518662.mp3
482.7K
.
#زمینه
#حضرت_ام_کلثوم
#ای_اسوه_حیا
🏴بند اول
ای اسوه ی حیا و عفت،ثانی زهرا در نجابت
همچو علی حیدر کرار،بودی زبانزد در شهامت
از خطبه ی رسای تو شد،دشمن به کل ذلیل و محکوم
ای خواهر عزیز ارباب،سیدتی یا ام کلثوم
بودی تو دست پرورده ی دامان زهرا
از شیر مادر خوردی و کردی تو غوغا
در یاریه دین خدا همراهه زینب
بودی و گفتی ما رایت الا جمیلا
سیدتی یا ام کلثوم
🏴بند دوم
در چهره ی تو نور ایمان،عمر تو صرف دین و قرآن
بعد حسین و ماجرایش،کردی تو در مدینه طوفان
دیدی سری به روی نی ها،دیدی لب خونی سقا
از تازیانه ها نشانه،داری به تن عزیز زهرا
دیدی تو بعد کربلا درد و غم ای وای
بردن تو را در مجلس نامحرم ای وای
طشت طلا دیدی و چوب و لعل خونین
از این مصیبت قامت تو شد خم ای وای
سیدتی یا ام کلثوم
🏴بند سوم
ای زائر دست بریده،ای شاهد مشک دریده
دیدی تو خون ز چشم سقا،روی زمین طف چکیده
ای روضه خوان یاس پرپر،از ماجرای کوچه و در
دیدی که در علقمه جان داد،عباس تو کنار مادر
با گریه هایت کربلا را زنده کردی
تا آخر عمرت نشستی غصه خوردی
در آرزوی دیدنه روی برادر
آن لحظه های آخرت جان می سپردی
سیدتی یا ام کلثوم
✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
نوحه حضرت امّ کلثوم علیها سلام
ام کلثومم و بر علی نور عین تا ابد میزنم ناله ها بر حسین
یا حسین، یا حسین
خواهرم زینب از روی تل دیده است شاهد نیزه و رأس ببریده است
یا حسین، یا حسین
بر عزیز دلم از عدو شد جفا با لب تشنه شد از تنش سر جدا
یا حسین، یا حسین
تا ابد از غمش نالم اما چه سود ذوالجناح آمد و سبط زهرا نبود
یا حسین، یا حسین
ذولجناح آمد و راکبش بی پناه پیکر بی سرش مانده در قتلگاه
یا حسین، یا حسین
موضوع: #حضرت_ام_کلثوم
سبک: #همه_جا_کربلاست
شاعر: #امیر_عباسی
#حضرت_ام_کلثوم
در سنین کودکی بانو شما
شاهد غم های حیدر بوده ای
بعد از آن که میخ بر پهلو گرفت
همدم شبهای مادر بوده ای
گریه هایت بی امان بوده یقین
روز و شب در خاطرت رنجیده ای
بعد از آن که خانه را آتش زدند
مادرت را بین بستر دیده ای
در قنوت هر نماز فاطمه
شک ندارم بیقراری کرده ای
مثل زینب با غم و اندوه و آه
بعد مادر خانه داری کرده ای
تازه اینجا اول آوارگی است
غصه و غم های تو پایان نداشت
زندگی کردن برایت هیج وقت
لحظه ای دور از حسین امکان نداشت
کربلا با چشم هایت دیده ای
غارت انگشتر و خلخال را
نه نشد آخر فراموشش کنی
ماجرای خنجر و گودال را
روضه را بازش نمی خوانم ولی
نانجیبان بی هوایش میزدند
هرکسی هرآنچه داشت آورده بود
پیرمردان با عصایش میزدند
هر دم از غم های دشت کربلا
اشک تو جاری شده بی اختیار
هرگز از یادت نرفته لحظه ای
هتک حرمت های مرد نیزه دار
بعد سقا با رشادت های خود
تو علمداری زینب کرده ای
پابه پای کودکان در کوچه ها
سنگ از بام منازل خورده ای
یاد داری که سه ساله دختری
در بیابان بر زمین افتاده بود
تا رسیدی در خرابه بر سرش
پیش چشمان پدر جان داده بود
علی علی بیگی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_ام_کلثوم
ما که مهمان کربلا بودیم
ما گرفتار هر بلا بودیم
خون ز دلها چکید یا جدّا
جان به لبها رسید یا جدّا
ظلم و جورِ حرامیان دیدیم
سنگ باران ز کوفیان دیدیم
وای از کوفه و پذیرایی
دخترانت همه تماشایی
دید چشمان ما جنایت را
معجر زخم آل عصمت را
روز پَردهنشینی از ما رفت
آبرویی ز آل طاها رفت
ناقهها بی جهاز و ما خسته
دستهامان به ریسمان بسته
بود چشمان مَردمان بر ما
پوستها سوخته شد از گرما
بهتر ای مادرا نبودی تو
وسط ماجرا نبودی تو
حَرمی را که هیچ مَحرم نیست
غیر نامَحرمش مجسّم نیست
بعد ظلم حرامیِ ملعون
همه غارت زده همه محزون
بود بیسایۀ برادرها
گریه ها گریه های دخترها
شاهد ظلم بیحساب شدیم
وارد مجلس شراب شدیم
لب و دندان ز چوب کینه شکست
مادرا حرمت سکینه شکست
نام او را چه زشت میبردند
پیش زینب شراب میخوردند
روز ما سخت روزگاری شد
که حسینت به طشت قاری شد
چشم تو در عزای او گرید
تا قیامت برای او گرید
دخترانت بلند میگِریند
نوحه سر میدهند میگریند
نام ما تا ابد به شام آید
منتقم روز انتقام آید
محمود ژولیده
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_ام_کلثوم
در میانِ دو دخترِ زهرا
یک نفر پایِ ماه، کوکب شد
امِّ کلثوم با تمامِ وجود
هستی اش نذر نامِ زینب شد
در مدینه دو داغِ سنگین دید
او عزادارِ جد و مادر بود
آن دوشنبه که مادرش افتاد
شاهدِ بی حیائیِ در بود
دید مادر نفس نفس میزد
دید مسمارِ نانجیب چه کرد
دید سنگینیِ لگدها با
شاخه باردارِ سیب چه کرد
دید یک زن چگونه دوره شده
دید زیرِ قلاف بازو را
دید چادر چگونه خاکی شد
کتکِ یک شکسته پهلو را
دید وقت هجوم نامَحرم
دردسرهایِ زن چه چیزی شد
عاقبت هم رسید جایی که
پیش او صحبت کنیزی شد
پا به پایِ عقیله هر منزل
بارِ ماتم کشیده این بانو
دیده بر رویِ نیزه هجده تا
یوسفِ سربریده این بانو
با تمامِ مخدراتِ حرم
سرِ بازارِ شام گیر افتاد
پایِ راسِ بریده عباس
وسط ازدحام گیر افتاد
دید سنگی ز راه ِ دور آمد
سرِ بر نیزه را تکانی داد
بارها پیشِ چشم خواهرها
همه سرها ز نیزه ها افتاد
میشنید از کنارِ راسِ حسین
هرقدم ناله هایِ زهرا را
نالة یا بُنَی می آمد
هر چهل منزل از دل صحرا
مادری قد کمان صدا میزد
تشنه لب جان سپُردی ای پسرم
بین گودال من خودم دیدم
چِقَدَر نیزه خوردی ای پسرم
دست انداخت بر محاسن تو
جایِ حنجر زیرِ گلویت ماند
چون گلو از جلو بریده نشد
پیش چشمان من تو را چرخاند
قاسم نعمتی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
#حضرت_ام_کلثوم
#امام_زمان
#مناجات_انتظار
ای روضه خوان صبح و مساء،صاحب الزّمان
ای داغدار کربوبلا ، صاحب الزمان
صاحب عزای عمّه ی قامت خمیده ای
خون، جای اشک، بین عزایش چکیده ای
وقت مرور ِ داغ ِ روی داغ ِ عمّه هاست
گویی که خیمه ات لب ِ گودال کربلاست
داری شبیه عمّه به خود لطمه می زنی
بشکسته از جراحت ِ رگ های گردنی
در بین خاک وخون، بدنی دست و پا زده
او را عدو برای رضای خدا زده
دارد نشان ِ سنگ و عصا روی پیکرش
رفته ز کینه، بر سر ِ سرنیزه ها سرش
اینجا شروع ماتم جانسوز عمّه است
آغاز ِ اشک ِ هرشب و هرروز ِ عمّه است
باید که عمّه همسفر ِ قاتلین شود
در ازدحام کوفه و شام بلا رود
باید میان هلهله ی کوچه های شام
پیش همه شود سپر ِ کینه های بام
باید رود به غربت ِ بازار شامیان
مهمان شود به بزم شراب حرامیان
خون از لبان رأس بریده شود روان
در اصل،قاتلش بشود چوب خیزران
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
........._________________________
.
💠 بخشی از خطبۀ #حضرت_ام_کلثوم (علیهاالسلام) در کوفه
«یا اَهلَ الکوفَةِ!
سوئَةً لَکُم مالَکُم خَذَلتُم حُسَیناً وَ قَتَلتُموهُ وَ انتَهَبتُم اَموالَهُ
وَ وَرِثتُموهُ وَ سَبَبتُم نِسائَهُ وَ بَکَیتُموهُ فُتُّباً لَکُم وَ سُحقاً...»
تمام همهمهها غرق در سکوت شدند
صدای گریۀ او شهر را تکان میداد
میان قوم عرب یک نسبشناس نبود؟
شکوهِ خطبه، علی را فقط نشان میداد
نگاه کرد به تسبیح خواهرش زینب
که این حماسه به او قدرت بیان میداد
کلام دختر نهجالبلاغه نافذ بود
و درس مردی و غیرت به کوفیان میداد
خطاب کرد: «شما تا ابد دو رو بودید،
اگر خدا به شما عمر جاودان میداد
به پاس این همه مدّت که دم تکان دادید
خلیفه کاش همانقدر استخوان میداد
در این معامله، کوفی سفیه بود، سفیه!
که دین خویش نفهمیده رایگان میداد
نشستهاید سر سفرۀ حرام آنقدر
که نامههای شما نیز بوی نان میداد
و رودهای روان را بر آن کسی بستید
که اذن بارش باران به آسمان میداد
شما به نام محمّد چقدر میکشتید
خدا اگر به علی همچنان جوان میداد»
و کاش خطبۀ او تا همیشه جاری بود
و کاش گریه کمی بیشتر امان میداد
📝 #محمدمهدی_خانمحمدی
🌐
#حضرت_ام_کلثوم علیهاالسلام
#غزل
🔹تو زینبی🔹
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
هر جا تو باشی خواهرت آنجاست بیتردید
هر جا تو باشی ردّ پایی از برادرهاست
اما تو پنهانی در این پیداییِ روشن
اینگونه پیدا بودنِ پنهان عجب زیباست!
تو زینبی تو ام کلثومی... یکی هستید
«صغری» و «کبری» چیدن تاریخ بیمعناست...
در خطبههایت خطبههای فاطمه جاریست
در خطبههایت خطبههای مرتضی پیداست
تو خطبه خواندی کوفه و شام از نفس افتاد
این حرفها تیز است، برندهست، بیپرواست
از شعلههای شعرهایت سوخت جان شهر
در سینۀ مردم هنوز از گریهات غوغاست
از آن روایتهای سوزان میشود فهمید
در سینهات تا لحظۀ پرواز عاشوراست...
📝 #حسین_صیامی
🌐
هدایت شده از کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#منازل_کوفه_تا_شام
.
نوزدهم و بیستم ماه محرم اولین روزهای حرکت کاروان اسراء که به چندین منزل رفتند.
#منزل_اول
کاروان اسرا با فرماندهی #زجر بن قیس خبیث و #شمرملعون و #محفر_بن_ثعلبه ولدالزنا به سمت شام حرکت کرده ودر #چهل_منزل کاروان أسرا و سرهای مقدس را چرخاندند. امام سجاد خطاب به #محفر فرمودند زنی همچون مادرت فرزند پستی مثل تو نزائیده است.
پنجاه نفر محافظ صندوقی بودند که سرمقدس درآن بود که درشهرها سر را به نیزه میزدند ودر مسیرها وشبها درون صندوق میگذاشتند.
در منزل اول صندوق را به کناری گذاشتند و مشغول شراب خواری وپایکوبی گشتند. #ابوالحنوق ملعون که تیر سه شعبه به پیشانی سیدالشهداء علیه السلام زد، در جریان اسارت ومسیر به شام نقل میکند: که من میلی به شراب نداشتم ولذا هوش بودم.
هنگامی که قصد خواب کردم ناگهان صدای مخوفی شنیدم و نورهایی درخشان مشاهده کردم که به سمت صندوق سرمقدس میرفتند. متوجه شدم که آنها ملائکه وانبیاء الهی حضرت آدم ونوح وابراهیم واسماعیل واسحاق به همراه رسول اکرم فرود آمده اند.
جبرئیل امین درخدمت ایشان بوده ودرب صندوق را بازکرد و سرمقدس را به آغوش گرفتندو میبوسند وبا حالتی گریان به حضرت رسول اکرم تسلیت وتعزیت میگفتند.
دراین هنگام #جبرئیل به پیامبر عرض کرد که اگر امر فرمائی زمین را همچون #قوم_لوط واژگون براین قوم برگردانم؟
حضرت فرمودند خیر حساب من بااین قوم در روز قیامت ودر محضر خداوند دادرسی میشود.
فرشتگان عرض کردند که ما مأموریت داریم که این پنجاه تن مست رانابود سازیم. حضرت میفرماید که به وظیفه خود عمل کنید. پس هرکدام از افراد را باحربه ای به هلاکت رساندند من که هشیار بودم گفتم یارسول الله مرا امان دهید حضرت به من فرمود دورشو خدا تورا نیامرزد. صبح همه آن محافظان را خاکستر دیدم.
.
#منزل_قادسیه
منزل بعدی #قادسیه است که درعصر امویان یک شهر نظامی بوده است و با تشریفاتی کاروان را وارد کردند.
در وقت ورود، #حضرت_ام_کلثوم علیهاالسلام ازفرط تأثر اشعاری فرمودند:
"ماتت رجالی وافنی الدهرساداتی
وزادنی حسرات بعد حسراتی
عزعلیک یارسول الله ماصنعوا
باهل بیتک یا نور البریات..."
درنزدیکی قادسیه از دو قریه #برصاباد و #خوشته هم عبور کردند که مردم خوشته برای تماشای کاروان آمدند وجشن وشادمانی کردند ولی اهالی برصاباد بر قاتلان امام لعنت میگفتند و براهلبیت پیامبر علیهم السلام درود میفرستادند.
"وقال ابومخنف وساروا بالرؤوس إلی شرقی الجصاصة ثم عبروا تکریت"
بعداز آن از طرف شرقی #جصاصه یا #حصاصه حرکت کردند تا به کنار شهر تکریت رسیدند.
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین