بسم الله الرحمن الرحيم
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#برای_جامانده_ها
#علی_سپهری
▶️
وقت ضیافت آمد و در پشت در ماندم
تنها میان این قفس بی بال و پر ماندم
جا ماندم از کرب و بلا و در به در ماندم
این روزها جانم به لب آمد اگر ماندم
انگار که روی زمین تنها ترین هستم
محروم از خیر کثیر اربعین هستم
مونس ندارم غیر این چشمان گریانم
خیره شدن بر عکس شش گوشه است درمانم
زوار، راهی بهشتند و پریشانم
خیلی خجالت می کشم من از رفیقانم
کارم فقط اشک است و ناله از فراق دوست
تربت ببوسم هر سحر از اشتیاق دوست
اصلا ندیده پستی و روی سیاهم را
دیده همیشه خواهش و شوق نگاهم را
قبل از دعایم داده هر آنچه بخواهم را
او مطمئنا خوب می داند صلاحم را
من راضی ام بر آن چه که جانان پسندیده
امسال قربانش شوم هجران پسندیده
تنها پناه و ملجأ جا مانده ها مشهد
در وقت غربت دلخوشی هر گدا مشهد
شاه خراسانی صدا زد که بیا مشهد
تنها شدم رفتم به جای کربلا مشهد
خیلی رئوفانه به فریادم رسید آقا
خیلی عطوفانه سرم دستی کشید آقا
دستم به دامانت رضا کاری برایم کن
قدری از این درد و غمِ در سینه ام کم کن
و انظر إلیَّ...سائلت را باز محرم کن
سلطان! برات کربلایم را فراهم کن
تسکین هر درد و غمی روضه است، می دانی
ابن شبیبم، چند خطی روضه می خوانی؟
فابک علی المظلوم.. جدم دست و پا می زد
فابک علی المحروم.. زینب را صدا می زد
فابک علی المهموم.. خولی بی هوا می زد
فابک علی المغموم.. پیری با عصا می زد
او نیزه می خورد و علی آن لحظه آن جا بود
عطشانِ زیر دست و پا فرزند زهرا بود
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#بردیا_محمدی
▶️
فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت
آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت
این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت
انگار بوی تربت مُهر مرا داشت
راه نجف تا کربلا آغاز می شد
بال کبوترها یکایک باز می شد
چشمان دنیا محو این پرواز می شد
این کوچ یک مقصد به نام:"کربلا" داشت
حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن
مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن
شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن
شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت
این عشق،مجنون را به لیلا می رساند
شاه و گدا را پای سفره می نشاند
آهندلی را تا حریمش می کشاند
انگار که شش گوشه اش آهنرُبا داشت
موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است
با سینه زنهایش شَوی همراه..،خوب است
آنقَدر طعم روضه،بین راه،خوب است
زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت
هر موکبی که پابرهنه می رسیدم
بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم
طعم خوش چای عراقی را چشیدم
آن استکان هایی که طعم باده را داشت
رقص شکر در چای ها بیداد می کرد
شور حسینی در دلم ایجاد می کرد
این شهدِ"شیرین" خلق را "فرهاد" می کرد
هرجرعه طعم بوسه های ناشتا داشت
ما آیه های روشن فتح المبینیم
فرزند خاکی امیرالمومنینیم
ما سینه زن های یل ام البنینیم
آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت
بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه
با گریه کارم راه افتاده همیشه
زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه
مادر هوای کودکش را هر کجا داشت
موکب به موکب با برادر های دینی
با همسفرهای شریف اربعینی
تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی
الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت
اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد
نام و نشان ها نیز کارایی ندارد
در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد
در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت
شبگریه ها بغضگلو را حفظ می کرد
با یار حال گفتگو را حفظ می کرد
این آبله ها آبرو را حفظ می کرد
هرسربلندی در کف پا،زخم ها داشت
یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم
در نیمهشب..،با زخم پا..،دشوار رفتم
با رخت پاره در دل انظار رفتم
امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟
اینروزها از درد می بارم دوباره
از هجر تو گریه شده کارم دوباره
قصد گریز روضه را دارم دوباره
می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت
با قامتی خم خانمی از حال می رفت
تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت
آن روضه خوانی که تهِ گودال می رفت
روی سر خود چادر خیرالنسا داشت
«اهلِ قُری» بال و پرش را جمع کردند
با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند
انگشت بی انگشترش را جمع کردند
شکرخدا که روستاشان بوریا داشت
#امام_زمان_عج_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
اگر سوار و اگر که پیاده میآییم
بهشوق توست که جاده به جاده میآییم
هزارشکر که در اوج این همه سختی
به دیدن حرم تو چه ساده میآییم
بزرگ و کوچک ما شوق کربلا دارند
بدیهی است که با خانواده میآییم
اگرچه سختی و دشواری است، اما ما
به خُلق باز و به رویِ گشاده میآییم
"بهرغم مدعیانی که منعِ عشق کنند"
به حکم عشقِ الهی زیاده میآییم
شکوهمندترین نوعِ انتظار این است
همین که خسته ولی ایستاده میآییم
در این مسیر فقط در پی رضای توأیم
که فکر غیر تو از سر نهاده، میآییم
بیا به دیدن ما ای امام صاحبامر
که ما به شوق تو با این اراده میآییم
✍ #مجتبی_خرسندی
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
ای سمت خود کشانده خواص و عوام را
دریاب این سپاهِ پیاده نظام را...
هر کس سلام داد تو را در سفر، گرفت
در موکب نخست، جواب سلام را
از دست خادمان تو نوشید هر که چای
یکجا چشید لذت شُرب مدام را...
گفتم که «السلامُ عَلی مَن بَکَتهُ…» برد
اشک علیالدوام، قوام کلام را
«ما آزمودهایم در این شهر، بخت خویش»
ما قابلیم نوکری این امام را
پای پیاده آمدم و روی من سیاه!
پای برهنه نیستم این چند گام را
با دست خالی آمدم و روی من سیاه!
چیزی نبود قابل عرض این مقام را
مصراع آخر است، رسیدیم کربلا
باید چه کرد این همه حُسن ختام را... ؟!
✍ #محمدحسین_ملکیان
#امام_حسن_ع_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#زیارت_اربعین
رسیدم از سفر و هرچه دیدهام حسن است
که اربعین همهاش هم حسین، هم حسن است
نفس نفس علی است و تپش تپش زهراست
و دم حسین اگر هست، بازدم حسن است
مِن الازل علی است و الی الابد زهرا
به هر دل است حسین و به هر حرم حسن است
نوادگانِ حسین و حسن یکی هستند
و جَدِ ارشدِ این نسل محترم حسن است
به هرکجا که رَوی، آسمان همین رنگ است
که در نجف حسن و در مدینه هم حسن است
طریقِ کرببلا هم که سفرهداریِ اوست
میان راه ببین که قدم قدم حسن است
فقیرها همه در اربعین کریم شدند
چه جای حیرتِ ما تا ابالکرم حسن است
به روی تیرک این جادهها به موکبها
نگاه کن که ببینی به هر علَم حسن است
پیادهها به حرم میرسند و میفهمند
کسی که رفتنشان را زده رقم حسن است
چو میزبانِ همه قاسم است و عبدالله
حسین نه، به گمانم در این حرم حسن است
::
از آن زمان که حسین از حسن شنید چه شد
جگر خراش حسین و پُر از الم حسن است
از آن زمان که نشستند و حرفِ کوچه زدند
به پیچ و تاب حسین و به قدِ خم حسن است
✍ #حسن_لطفی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖
دوباره شهر پر از شور و شوق و شیداییست
دوباره حال همه عاشقان تماشاییست
که فصل پر زدن از انزوای تنهاییست
سفر، حکایت یک اتفاق رؤیاییست
ببند بار سفر را که یار نزدیک است
طلوع صبح شب انتظار نزدیک است
ببین که قفل قفس را شکسته، میآیند
کبوتران حرم دسته دسته میآیند
چو موج از همه سو دلشکسته میآیند
غریب، از نفس افتاده، خسته، میآیند
که باز بعد چهل شب، کنار او باشند
شبیه حضرت زینب کنار او باشند
تمام پشت سر جابر بن عبدالله
چه عاشقانه قدم میزنند در این راه
از اشتیاق حرم راه میشود کوتاه
هر آنکه خواهد از این جام عشق، بسم الله
که این پیادهروی برترین عزاداریست
قسم به نور، که این ابتدای بیداریست
دوباره حال من و شعر میشود مبهم
دلی که دست خودم نیست میشود کمکم
در آرزوی حرم غرق در غم و ماتم
اگر اجازه دهد زائرش شوم، من هم-
«غروب در نفس تنگ جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت»
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖
گریزی نیست دلها را از این شور و حرارت، نه
جهان را چارهای دیگر نمانده غیر حیرت، نه
به دریا میروند این رودهای جاری از هر سو
به وحدت میرسد این سیل جمعیت، به کثرت نه
قدمهامان تکان دادهست دنیای معاصر را
که این رزمایش عشق است، آری! پول و قدرت نه
به جانم میخرم دشواری این راه را هرسال
توان زخم و تاول دارم اما تاب حسرت نه
به غیر از نصرت و آمادگی در کولهبارم نیست
به قصد جانفشانی میروم، تنها زیارت نه
سراسر شور و شیداییست در سرتاسر جاده
و زائر دم به دم تکریم میبیند حقارت نه
یکی این سو، یکی آن سو به دعوت میبرد ما را
از این مردم محبت میرسد بر ما، جسارت نه
یکی پیراهنم را میکشد با خواهش از دستم
برای شستن اما میبرد آن را، به غارت نه
اگر امروز《هَل مِن ناصر》از این دشت برخیزد
هزاران پاسخ آمادهست در میدان نصرت، نه؟
و من این روضهها را میبرم تا کربلا با خود
مگر میافتد این دل یک دم از شور و حرارت؟...
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین