eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
سبک : ۱۴۴۲ "علیه السلام" هزار بار تنت جابه جا شد و دیدم سرت جداشدو رختت جدا شدو دیدم لبت که تشنه شدو خشک شد بهم چسبید بزور نیزه دهان تو وا شدو دیدم گره ی معجر مرا شل کن همین که پیرهنت نخ نما شد و دیدم سر تو نیزه و شمشیر ها گره خوردن شلوغ بودو صدا در صدا شدو دیدم دور گودال ازدحامی شد معرکه غرق در حرامی شد تکیه داده به نیزه ای آقا خاطرش محو خیمه ها می شد لشکر کوفه دوره اش کردند سنگ و تیر زدند تا می شد آنقدر نیزه خورد بر جسمش نیزه بر روی نیزه جا می شد زخمی و ناتوان به خاک افتاد داشت روح از تنش جدا می شد تا می آمد دوباره برخیزد استخوان شکسته تا میشد لشکر ان دم که بر سرش می ریخت همه آفاق نینوا می شد پیکرش را که پشت و رو کردند زخم ها تازه خوب وا می شد لگد شمر با غرور و غضب بر سر و صورتش رها می شد شمر وقتی که روی سینه نشست کربلا تازه کربلا می شد سینه سنگین و حنجر پر خون نفسش سخت و با صدا می شد از گلو خنجرش نشد ببرد ولی افسوس از قفا می شد کاش می شد که زینبش نرسد یا که از روی سینه پا می شد کاش زینب به خیمه بر میگشت عرش مبحوط این عزا می شد آه ناموس حق در آن غوغا بین صد چشم بی حیا می شد ناله مادرش شنیده که شد راز گودال برملا می شد 🔹🔹🔹🔹
‍ 📝 🖊 🖊 ۱۴۴۲ 🖊 "علیه السلام" هزار بار تنت جابه جا شد و دیدم سرت جداشدو رختت جدا شدو دیدم لبت که تشنه شدو خشک شد بهم چسبید بزور نیزه دهان تو وا شدو دیدم گره ی معجر مرا شل کن همین که پیرهنت نخ نما شد و دیدم سر تو نیزه و شمشیر ها گره خوردن شلوغ بودو صدا در صدا شدو دیدم 🔗 @majmaozakerine دور گودال ازدحامی شد معرکه غرق در حرامی شد تکیه داده به نیزه ای آقا خاطرش محو خیمه ها می شد لشکر کوفه دوره اش کردند سنگ و تیر زدند تا می شد آنقدر نیزه خورد بر جسمش نیزه بر روی نیزه جا می شد زخمی و ناتوان به خاک افتاد داشت روح از تنش جدا می شد تا می آمد دوباره برخیزد استخوان شکسته تا میشد لشکر ان دم که بر سرش می ریخت همه آفاق نینوا می شد پیکرش را که پشت و رو کردند زخم ها تازه خوب وا می شد لگد شمر با غرور و غضب بر سر و صورتش رها می شد شمر وقتی که روی سینه نشست کربلا تازه کربلا می شد سینه سنگین و حنجر پر خون نفسش سخت و با صدا می شد از گلو خنجرش نشد ببرد ولی افسوس از قفا می شد کاش می شد که زینبش نرسد یا که از روی سینه پا می شد کاش زینب به خیمه بر میگشت عرش مبحوط این عزا می شد آه ناموس حق در آن غوغا بین صد چشم بی حیا می شد ناله مادرش شنیده که شد راز گودال برملا می شد @majmaozakerine🔗