.
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_خمینی #_ره_ارتحال
#عباس_احمدی
دوباره آتش غم در دلم زبانه گرفت
دوباره زخم دلم طعم تازیانه گرفت
دوباره در سر من طرح عقل مبهم شد
دوباره بید جنون روی شعر من خم شد
دوباره در دل من جا گرفت یاد شبی
که روح از می احساس تر نکرد لبی
شبی که شیر زمین خورد و بیشه در خون ماند
به روی کتف زمان داغ این شبیخون ماند
شبی که خیل شغالان به زوزه خندیدند
ز باغ روشن دین چون حصار را چیدند
به عمق تیره مه پشت آسمان خم شد
شبی که سایه خورشید از سرش کم شد
خسوف شد رخ تبدار ماه غایب شد
نماز وحشت بر قوم خفته واجب شد
زمین ضیافت جوش و دمل گرفت آن شب
ستاره زانوی غم در بغل گرفت آن شب
و پلک مخمل جنگل مچاله شد از درد
شبی که ترشی غم هفت ساله شد از درد
عقابها ز افقهای دور برگشتند
به سمت شب رژه رفتند کور برگشتند
سوار شرقی ما بین سایه ها گم شد
شبانه قریه اشراق غرق کژدم شد
ز کوه غم فوران کرد و بر لبان کویر
ز هرم حادثه رویید تاول تقدیر
پر از رسوب شد این رود و از خودش جا ماند
صدای آب نیامد و دشت تنها ماند
امید سوخت یقین دود شد در آن تردید
و هر چه زخم نمک سود شد در آن تردید
خبر رسید ز غم پشت کوه طور شکست
حریم اسم شب و حرمت عبور شکست
خبر رسید از آن سوی دخمه های سیاه
که در تسلسل خفاش حجم نور شکست
سحر که پشت شب تیره دست و پا می زد
دمید و قفل در بسته را به زور شکست
صدای شیحه اسبان بی سوار آمد
سکوت سربی این صبح سوت و کور شکست
گلوی تیره مرداب موج را بلعید
و بغض سنگی سیاره های دور شکست
ز خشم صاعقه ها کهکشان ترک برداشت
غرور آبی دریای پرغرور شکست
...و رفت آنکه در آن سالهای بی باران
قیام کرد به خونخواهی سیاووشان
کسی که لحظه ای از عاشقی عدول نکرد
اگر چه رفت در اندیشه ها افول نکرد
کسی که گفت خریدار چوبه دار است
به شوخ چشمی چشمان یار بیمار است
به غنچه ها و به آیینه ها ارادت داشت
"و با تمام افقهای باز نسبت داشت"
همیشه در حرم لاله ها قدم می زد
و در مجله عشق خدا قلم می زد
تمام عمر دلش با فرشته ها خو کرد
شکوه زندگیش دست مرگ را رو کرد
امام! بی تن عشق روح کم دارد
سفینه گرچه مهیاست نوح(ع) کم دارد
غزل بگو به چه دل خوش کند پس از تو امام؟
و از قلم چه تراوش کند پس از تو امام
نهالهای جوان بی تو پا نمی گیرد
امام! روح تو در خاک جا نمی گیرد
پس از تو در همه آفاق زیستن ننگ است
به هر کجا برویم آسمان همین رنگ است
در آستانه سجاده جای تو خالی است
پس از تو کل جهان سرزمین اشغالی است
تو رفتی و جگر تشنه فلسطین سوخت
رواق مسجد القصی و دیر یاسین سوخت
چنارهای جماران سیاه پوشیدند
و نخلهای نجف جام زهر نوشیدند
سیاه زخم در اعماق سینه اردو زد
و روح زخمی ما پیش درد زانو زد
⏹
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_خمینی_ره_ارتحال
#عباس_احمدی
▶️
دوباره آتش غم در دلم زبانه گرفت
دوباره زخم دلم طعم تازیانه گرفت
دوباره در سر من طرح عقل مبهم شد
دوباره بید جنون روی شعر من خم شد
دوباره در دل من جا گرفت یاد شبی
که روح از می احساس تر نکرد لبی
شبی که شیر زمین خورد و بیشه در خون ماند
به روی کتف زمان داغ این شبیخون ماند
شبی که خیل شغالان به زوزه خندیدند
ز باغ روشن دین چون حصار را چیدند
به عمق تیره مه پشت آسمان خم شد
شبی که سایه خورشید از سرش کم شد
خسوف شد رخ تبدار ماه غایب شد
نماز وحشت بر قوم خفته واجب شد
زمین ضیافت جوش و دمل گرفت آن شب
ستاره زانوی غم در بغل گرفت آن شب
و پلک مخمل جنگل مچاله شد از درد
شبی که ترشی غم هفت ساله شد از درد
عقابها ز افقهای دور برگشتند
به سمت شب رژه رفتند کور برگشتند
سوار شرقی ما بین سایه ها گم شد
شبانه قریه اشراق غرق کژدم شد
ز کوه غم فوران کرد و بر لبان کویر
ز هرم حادثه رویید تاول تقدیر
پر از رسوب شد این رود و از خودش جا ماند
صدای آب نیامد و دشت تنها ماند
امید سوخت یقین دود شد در آن تردید
و هر چه زخم نمک سود شد در آن تردید
خبر رسید ز غم پشت کوه طور شکست
حریم اسم شب و حرمت عبور شکست
خبر رسید از آن سوی دخمه های سیاه
که در تسلسل خفاش حجم نور شکست
سحر که پشت شب تیره دست و پا می زد
دمید و قفل در بسته را به زور شکست
صدای شیحه اسبان بی سوار آمد
سکوت سربی این صبح سوت و کور شکست
گلوی تیره مرداب موج را بلعید
و بغض سنگی سیاره های دور شکست
ز خشم صاعقه ها کهکشان ترک برداشت
غرور آبی دریای پرغرور شکست
...و رفت آنکه در آن سالهای بی باران
قیام کرد به خونخواهی سیاووشان
کسی که لحظه ای از عاشقی عدول نکرد
اگر چه رفت در اندیشه ها افول نکرد
کسی که گفت خریدار چوبه دار است
به شوخ چشمی چشمان یار بیمار است
به غنچه ها و به آیینه ها ارادت داشت
"و با تمام افقهای باز نسبت داشت"
همیشه در حرم لاله ها قدم می زد
و در مجله عشق خدا قلم می زد
تمام عمر دلش با فرشته ها خو کرد
شکوه زندگیش دست مرگ را رو کرد
امام! بی تن عشق روح کم دارد
سفینه گرچه مهیاست نوح(ع) کم دارد
غزل بگو به چه دل خوش کند پس از تو امام؟
و از قلم چه تراوش کند پس از تو امام
نهالهای جوان بی تو پا نمی گیرد
امام! روح تو در خاک جا نمی گیرد
پس از تو در همه آفاق زیستن ننگ است
به هر کجا برویم آسمان همین رنگ است
در آستانه سجاده جای تو خالی است
پس از تو کل جهان سرزمین اشغالی است
تو رفتی و جگر تشنه فلسطین سوخت
رواق مسجد القصی و دیر یاسین سوخت
چنارهای جماران سیاه پوشیدند
و نخلهای نجف جام زهر نوشیدند
سیاه زخم در اعماق سینه اردو زد
و روح زخمی ما پیش درد زانو زد
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
شکر خدا که نور ولایت به ما رسید
الطاف خاندان کرامت به ما رسید
وقتی برای خون خدا نوحهخوان شدیم
بالاترین مقام عبادت به ما رسید
اسلام را محرم او زنده کرده است
این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید
روز ازل که موسِم تقسیم رزق بود
از آن میانه، ذکر مصیبت به ما رسید
اشکی چکید و این دل تیره شفا گرفت
تا قطرهای ز زمزم تربت به ما رسید
ذکر لبان ما صف محشر بُوَد: حسین
بعد از هزار سال که نوبت به ما رسید
ما نوکران فاطمهایم و عجب مدار
روزی اگر مقام شفاعت به ما رسید
**
مَستیم ما ز بادهی "احلی من العَسل"
اینگونه شد که شهد شهادت به ما رسید
از نالهی یتیم حسن زیر سمّ اسب
راز وفا و عزّت و غیرت به ما رسید
✍ #عباس_احمدی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
دیدم به خواب آن آشنا دارد میآید
دیدم كه بر دردم دوا، دارد میآید
دیدم كه با شال عزا و چشم گریان
مولایمان صاحبعزا دارد میآید
تو بانی این روضهای! دریاب ما را
آغوش خود بگشا! گدا دارد میآید
امشب نمیدانم چه سرّی هست كاینجا
بوی شهیدان خدا دارد میآید
در این دهه خط مقدّم هیأتِ ماست
از جبهه بوی كربلا دارد میآید
اینجا صدای گریه و عطر مناجات
از سنگر رزمندهها دارد میآید
آقا سؤالی داشتم، از سمت گودال
آوای «وا اُمّا» چرا دارد میآید؟
آتش به جان خیمهها افتاده از درد
پایان تلخ ماجرا دارد میآید
✍ #عباس_احمدی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
اینگونه در قفس به رهایی نمیرسیم
بی ناخدا، بدان به خدایی نمیرسیم
یک عمر صرف مدرسه و درس شد ولی
بی گریه بر حسین به جایی نمیرسیم
شکر خدا که روزی ما هم ز روضههاست
بی اشک، ما به نان و نوایی نمیرسیم
بی شوق انتظار به بیراهه میرویم
جز راه دل به کرب و بلایی نمیرسیم
یا ایّها العزیز! تو شرط رسیدنی
ما ماندهایم و تا تو نیایی، نمیرسیم
ما را بدون تو به پشیزی نمیخرند
جز با حضور تو به بهایی نمیرسیم
صاحب عزا ! به دست تهیمان نگاه کن
بی لطف تو به فیض گدایی نمیرسیم
✍ #عباس_احمدی