eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.8هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
شب هشتم شده و سینه فقط غم دارد روضه ی امشب ما پیر شدن هم دارد مثل ارباب کنار تن مجروح علی مستمع در شب هشتم کمری خم دارد روضه ی دفن حسین است و به تنهایی خود داغ، اندازه ی یک ماه محرم دارد روضه میخوانم از آن سرو رشید مجروح که تنش روی عبا چند قلم کم دارد آسمان، غم زده ی روضه و خون می بارد پای این روضه اگر مرد کسی حق دارد روضه خوان شب هشتم بدنش میلرزد مثل ارباب در این روضه تنش میلرزد پدر داغ جوان دیده اگر هست اینجا تازه شد داغ دلش باز، ببخشد ما را جگرم سوخته مرهم بگذارید مرا امشب ای سلسله سادات ببخشید مرا نیمه ی سیب رسول است و مسیحای حسین رفت با رفتنش امید ز سیمای حسین پسری غرق به خون نقش زمین در صحراست کمر روضه خم از واژه ی اربن ارباست از کمر تا شده این پیکر چون کوهی که... ریخته روی زمین قامت مجروحی که... می چکد خون ز گلو چشم و دهان دست و سرش جای یک بوسه نمانده است برای پدرش دشت را چشم پدر پر ز علی می بیند گل پرپر شده را روی عبا می چیند لشکری کرد اشاره پدر پیرش را خنده ها کشت دوباره پدر پیرش را گیسوان پسرش روی زمین پا خورده دید یک تیغ میان کمرش تا خورده نیزه ای از وسط سینه ی او رد شده است خون نشسته به گلو راه نفس سد شده است
«بسم رب الشهداءوالصدیقین» هدیه به ارواح طیبهٔ شهدای هشت سال دفاع مقدس وسید شهیدان مقاومت حاج قاسم سلیمانی """"""""""""""""""""""""""""""" بِســمِ  رَبِّ الشّــهـید ،  بِســمِ النّــور بِســمِ خـاک  شلــمچه بســم الــهور بِســمِ  ســر بنــدهـای  "یا زهــــــرا" روی   پیــــشانیِ  ســراســر ، نــور بِســمِ  غــــوّاص هـــای پـر بســــته بیـــنِ  امــــواج وحشـــیِ پر شـــور بِســمِ   مـــردان   عرصـه های جنون یـــاد   آن  فاتــــحان   قلّــــهٔ نـــور یــاد خــاک طــلائیــــه ، مجـنــون یــاد لیـــــلای ســرزمــین صـــبور آه ، یــادش   بــخــیر   خــرمشـــهر یـادِ  آن مـــردمـان  پـاک و  غـــیور یــاد آنـــان  که   مــــثل پــروانــه پــر گشـــودند  تا   کــــرانــهٔ   دور زنـــدگــی را در آســــمان دیـدنــد دل  بریــدنــد  از ، زَر   و  از  زور جــانشـان  شــد فدای این مـــیهن تا بــرانـنـد دشـــمــــنِ  مــــــزدور نامـــشان زیـــنت خیــابانــهاست یادشـــان مـانده در زمان ، مهجور عاشــقانـی که گـرچــه در خــاکــند شهــــسواران   رویِ   افـــلاکنــــد با شـجاعت به روی مـــین  رفـتند عاشـــقانه  از این  زمــــین  رفتند دل بریــدنــد و جـــاودانـــه شدند قد کشیــدند و بیـــکرانه شــــدند خنـــده بر دِشـــنـهٔ اجــــل کردند مــــــرگ را این چنین بغـل کردند روی لب شـــعر عشق سـر  دادند پس حسینی شدند و سـر  دادند مــثل آلالــه ، داغ  دل  دیـــدنــد مــثل باران شــدند  و  باریـدنــد خــاک جـــبهه ، هــنوز ، غـم دارد از دلـــش ، داغ   لالـــه   می بارد خاکش از خون عشق ، رنگین است داغ آلالــه ها ، چه ســنگــین است چند یوســف بدون نـام و  پـلاک ؟ چند پیــــــراهن آرمیـده به خاک؟ چند یعـــقوب چشــم بر راه است؟ چند مــادر دلـش پـــر از آه است ؟ آیــد  از  خـــاک ، بــوی پیـــــراهــن باز گشــته ست یوســـفی  به وطـن  باز ، عـــــطر   شهـــــید پیـــچــیده نور  دیگـــــر  به   شــــهر  تابیــــده بــاز   ســـوغــاتِ  خــاک  آوردنـــد بــاز   چنــــدین   پـــلاک  آوردنـــد مُشــــتی از خــاک آنکــه پرپر شــد تــربـــتِ   جـانــــماز   مـــادر  شـــد السّـــــلام  ای شهـــید پرپر عـــشق السّـــــلام  ای امـــیر سنــگر عــشق ای مــَــرامِ  تــو عاشـــــقانه تــریــن ای   شکـــوه  تو جــاودانــه تــریــن یــاد    دادی   تو  عشــــقـــبازی  را  غــــیرت و  راهِ   ســـرفـــــرازی را گفتــــی  و عـــدّه ای  نفــهمــیدنــد پشــت ســر بی دلــیل خنــدیــدنــد خــون تـو پلّــــه شــد برای صـــعود یادشــان رفــت هــرچـه بـود ونبـود با همـــین استــخوانهای  تکــه شده کار یـک عــدّه خــوب ســـکّه شـــده بگــذرم گر چه حـرف بســـیار است باز وقـــت   جـــهاد و پیـــکار است جنـــگ هــــرگـز نمــی رســــد پایان خـــار چشــمان دشــمن است ،ایران نـور و  ظـلمـت همـیشه در جنگــند حـق و باطــل دو نا هــماهنـــگــند در رگِ هــرکــه خـــون ایرانیـــست پیــــروِ  مکـــتب  سلـــیمانیــــست رفتــه قاســـم ، ولی کلامش هست رفتـــه گرچــه ، ولی مرامش هست رفتـــه او  تا ظـــــهور  ،  برگـــردد با شکـــوه و  غــــــرور ،  برگـــردد حاج قاســـم هــنوز هم زنده سـت راه او تا هـمیــــشه پاینـــده سـت عـطــــر نــاب  ظـــهـور ، می آیـد مــردی  از  جنــس نــور می آیــد """"""""""""""""""""""""""""""""" رقیه سعیدی(کیمیا)
🖊 غمِ نیامدنت را چشیده ایم آقا ز دوری ات چه عذابی کشیده ایم آقا به هر طرف که نظر میکنیم یاد توایم گمان نکن ز شما دل بریده ایم آقا اگر چه روی شما را ندیده ایم اما به خوبی تو کسی را ندیده ایم آقا ازان زمان که گره بسته ایم دل به شما دل از تمامی عالم بریده ایم آقا شبیهِ تو همه ی روزها عزادارِ درِ شکسته و قدِّ خمیده ایم آقا ... زمین ز جورِ سقیفه چو غرقِ هیزم شد تمام شهر پُر از کینه و تهاجُم شد به حالِ اشکِ علی بینِ خانه می خندند به دست و گردن مولا طناب می بندند نه آنکه ضربه زده در دلش مروت داشت نه فاطمه وسط دود و شعله طاقت داشت به قصدِ کُشت لگد می زدند آن کفار که ماند فاطمه مابینِ آن در و دیوار اگر چه مادرمان یکتنه رشادت کرد همینکه بر تنِ او میخِ در اصابت کرد ردِ کبود برآن جسمِ نازنین افتاد بزرگ بانوی اسلام بر زمین افتاد چگونه روضه ی یاسِ کبود میخوانم صدا صدایِ علی بود ، فاطمه جانم فدای تو بشوم پهلویت شکسته شده ببین که دست علی با طناب بسته شده چه آمده به سرت ، اینچنین زمین خوردی بهار زندگی من چه زود پژمردی برای ضربه به جسمت بهانه آوردند قلاف کم بوده ، تازیانه آوردند نگاه بر منِ افسرده حال کن زهرا تو را زدند ، علی را حلال کن زهرا
. ای طور تو تجلی دارُالمُجیب ها محبوب بی قرین قلوب حبیب ها در محضر تو حاجت ما بی جواب نیست ای معنی اجابت "اَمّن یُجیب" ها دارُالشّفای تو همه را کرده بی نیاز از منت طبابت و لطف طبیب ها خورشید کاظمین! به ما هم نگاه کن رحمی به روح مرده ما بی نصیب ها چه خشم ها که از رخ تو ریخت در دلت؛ الگوی کظم غیظ همه ناشکیب ها! هر کس شنید روضه ی جانسوز تو گریست داری نشان غربت خود از غریب ها از غصه ات کلیم خدا گریه می کند زخم زبان زدند تو را نانجیب ها کنج قفس تن تو شده آب و از غمت دارند نوحه بر لبشان عندلیب ها ابن شبیب در غم تو لال می شود قَعرُالسُّجون، شبیه به گودال می شود دشمن به قصد کُشت چرا می زند تو را؟! هِی حرف های زشت به تو می زند چرا؟! بیزارم از مرام هرآنچه یهودی اَست چه کرده با تن تو؟! تماماً کبودی اَست بر پیکر تو پیرُهنت زار می زند زنجیر هم به حال تنت زار می زند تو یادگار فاطمه ای! دلشکسته ای! هی آرزوی مرگ نکن؛ گرچه خسته ای دیدی که مستجاب شد آخر دعای تو؟! وقت عروج آمده، جان ها فدای تو... تابوت تو اگر چه فقط تخته ی در است اما سر تو شکر خدا روی پیکر است آخر برای تو کفن قیمتی رسید جسم شریف و پاک تو بی حرمتی ندید عالم فدای غربت سلطان کربلا بعد از سه روز، شد کفنش تکّه بوریا علی بیرقدار (ذاکر)✍ .............................
شب هشتم شده و سینه فقط غم دارد روضه ی امشب ما پیر شدن هم دارد مثل ارباب کنار تن مجروح علی مستمع در شب هشتم کمری خم دارد روضه ی دفن حسین است و به تنهایی خود داغ، اندازه ی یک ماه محرم دارد روضه میخوانم از آن سرو رشید مجروح که تنش روی عبا چند قلم کم دارد آسمان، غم زده ی روضه و خون می بارد پای این روضه اگر مرد کسی حق دارد روضه خوان شب هشتم بدنش میلرزد مثل ارباب در این روضه تنش میلرزد پدر داغ جوان دیده اگر هست اینجا تازه شد داغ دلش باز، ببخشد ما را جگرم سوخته مرهم بگذارید مرا امشب ای سلسله سادات ببخشید مرا نیمه ی سیب رسول است و مسیحای حسین رفت با رفتنش امید ز سیمای حسین پسری غرق به خون نقش زمین در صحراست کمر روضه خم از واژه ی اربن ارباست از کمر تا شده این پیکر چون کوهی که... ریخته روی زمین قامت مجروحی که... می چکد خون ز گلو چشم و دهان دست و سرش جای یک بوسه نمانده است برای پدرش دشت را چشم پدر پر ز علی می بیند گل پرپر شده را روی عبا می چیند لشکری کرد اشاره پدر پیرش را خنده ها کشت دوباره پدر پیرش را گیسوان پسرش روی زمین پا خورده دید یک تیغ میان کمرش تا خورده نیزه ای از وسط سینه ی او رد شده است خون نشسته به گلو راه نفس سد شده است
. ✍ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ هفت روز است که من داغ برادر دیدم هفت روز است سر نیزه فقط سر دیدم هفت روز است فقط زخم زبانم زده اند طعنه بر اشک من و قد کمانم زده اند هفت روز است که بعدتوگرفتار شدم پی تو راهی هر کوچه و بازار شدم باورم نیست سرت بر سر نی ها باشد بدن بی کفنت در دل صحرا باشد باورم نیست زدم بوسه روی حنجر تو باورم‌نیست که غارت شده انگشتر تو باورت نیست که این کوفه چه آورده سرم باورم نیست که با قاتل تو همسفرم عده ای پیرُهَنِ کهنه ی تو دزدیدند عده ای بر سر تو سنگ زده خندیدند چشم گریان مرا خوب تماشا کردند پیش چشمان ترم هلهله بر پا کردند خواهرت را چقدر زود کمانی کردند از سر بام.به ما سنگ پرانی کردند وای از کوفه و از دست یهودی ها که به تو و خواهر تو تند زبانی کردند گوشواره که کشیدند لگد هم زده اند این چنین از پدرت کینه ستانی کردند کاش میمردم و آنروز نمیدیدم که بروی پیکر تو اسب دوانی کردند چقدر از سرنیزه به زمین افتادی بسکه در کوچه همه نیزه تکانی کردند...
. ای طور تو تجلی دارُالمُجیب ها محبوب بی قرین قلوب حبیب ها در محضر تو حاجت ما بی جواب نیست ای معنی اجابت "اَمّن یُجیب" ها دارُالشّفای تو همه را کرده بی نیاز از منت طبابت و لطف طبیب ها خورشید کاظمین! به ما هم نگاه کن رحمی به روح مرده ما بی نصیب ها چه خشم ها که از رخ تو ریخت در دلت؛ الگوی کظم غیظ همه ناشکیب ها! هر کس شنید روضه ی جانسوز تو گریست داری نشان غربت خود از غریب ها از غصه ات کلیم خدا گریه می کند زخم زبان زدند تو را نانجیب ها کنج قفس تن تو شده آب و از غمت دارند نوحه بر لبشان عندلیب ها ابن شبیب در غم تو لال می شود قَعرُالسُّجون، شبیه به گودال می شود دشمن به قصد کُشت چرا می زند تو را؟! هِی حرف های زشت به تو می زند چرا؟! بیزارم از مرام هرآنچه یهودی اَست چه کرده با تن تو؟! تماماً کبودی اَست بر پیکر تو پیرُهنت زار می زند زنجیر هم به حال تنت زار می زند تو یادگار فاطمه ای! دلشکسته ای! هی آرزوی مرگ نکن؛ گرچه خسته ای دیدی که مستجاب شد آخر دعای تو؟! وقت عروج آمده، جان ها فدای تو... تابوت تو اگر چه فقط تخته ی در است اما سر تو شکر خدا روی پیکر است آخر برای تو کفن قیمتی رسید جسم شریف و پاک تو بی حرمتی ندید عالم فدای غربت سلطان کربلا بعد از سه روز، شد کفنش تکّه بوریا علی بیرقدار (ذاکر)✍ .............................
. ✍ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ هفت روز است که من داغ برادر دیدم هفت روز است سر نیزه فقط سر دیدم هفت روز است فقط زخم زبانم زده اند طعنه بر اشک من و قد کمانم زده اند هفت روز است که بعدتوگرفتار شدم پی تو راهی هر کوچه و بازار شدم باورم نیست سرت بر سر نی ها باشد بدن بی کفنت در دل صحرا باشد باورم نیست زدم بوسه روی حنجر تو باورم‌نیست که غارت شده انگشتر تو باورت نیست که این کوفه چه آورده سرم باورم نیست که با قاتل تو همسفرم عده ای پیرُهَنِ کهنه ی تو دزدیدند عده ای بر سر تو سنگ زده خندیدند چشم گریان مرا خوب تماشا کردند پیش چشمان ترم هلهله بر پا کردند خواهرت را چقدر زود کمانی کردند از سر بام.به ما سنگ پرانی کردند وای از کوفه و از دست یهودی ها که به تو و خواهر تو تند زبانی کردند گوشواره که کشیدند لگد هم زده اند این چنین از پدرت کینه ستانی کردند کاش میمردم و آنروز نمیدیدم که بروی پیکر تو اسب دوانی کردند چقدر از سرنیزه به زمین افتادی بسکه در کوچه همه نیزه تکانی کردند...