eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
367 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
اين روزها ديگر كسی ياد شما نيست ديگر  كسی با نامهـايت آشنا نيست مثـل گـذشته نيست ديگر كارهامان شبهای جمعه روی لبهامان دعا نيست حـق با شمـا بوده اگـر خيمه نشينی اينجـا ميان ما برای تو كه جا نيست تفـریح بعضی ها مهمتر از نمـاز است يک عده ای هم كارشان غير از ريا نيست ديگر گذشت آن هفته های جمكـرانی ديگر سه شنبه های هفته با صفا نيست در بنـد نفس خـود گـرفتـاريم از بس كه لحظه هامان از گرفتاری جدا نيست بیچارگـی یعنـی همین روزی بفهمیم در دفتـر چشـم انتظاران نام ما نیست چیزی که از ما دیده ای تو بی وفائیست چیزی که ما دیدیم از تو مهربانیست اصلاً چـه کاری بهتـر از روضـه گرفتن؟ حالا که روزی ِ گـدایان نیست : با هر نفسی سلام کردن عشق است آقا به تو احترام کردن عشـق است چـون نام قشنگت بـه میـان می آید از روی ادب قیـام کردن عشق است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام .
این‌چنین احساس کردم بین رؤیا بارها می‌زنم بوسه به دست و پایت آقا بارها خواستم تا مهزیارت باشم امّا روز و شب سبز شد در پیش رو «امّا ـ اگرها» بارها با چنین وضع وخیم و رو به قبله‌بودنم حال و روزم را شدی هر روز جویا بارها ای طبیبی که به دنبال مریضت می‌روی با وجودی که مرا کردی مداوا بارها... کور بودم که تو را نشناختم،عیب ازمن است شد حجاب دیدگانم حب دنیا بارها این همه گفتی که دور معصیت را خط بکش من ولیکن کرده‌ام امروز و فردا بارها چشم‌پوشی از گناهان معنی‌اش این است که با تغافل می‌کنی با من مدارا بارها کشتی اُنس مرا طوفان شهوت غرق کرد ریخته بار مرا در قعر دریا بارها جنس نامرغوب بیخ ریش صاحب می‌شود آه آقا روی دستم مانده حالا «بارها» بارهایم را خریدی ای خریدار کریم مادرت بس که سفارش کرد من را بارها : روزیِ ما فقرا شربت وصل تو نبود زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام .
این‌چنین احساس کردم بین رؤیا بارها می‌زنم بوسه به دست و پایت آقا بارها خواستم تا مهزیارت باشم امّا روز و شب سبز شد در پیش رو «امّا ـ اگرها» بارها با چنین وضع وخیم و رو به قبله‌بودنم حال و روزم را شدی هر روز جویا بارها ای طبیبی که به دنبال مریضت می‌روی با وجودی که مرا کردی مداوا بارها... کور بودم که تو را نشناختم،عیب ازمن است شد حجاب دیدگانم حب دنیا بارها این همه گفتی که دور معصیت را خط بکش من ولیکن کرده‌ام امروز و فردا بارها چشم‌پوشی از گناهان معنی‌اش این است که با تغافل می‌کنی با من مدارا بارها کشتی اُنس مرا طوفان شهوت غرق کرد ریخته بار مرا در قعر دریا بارها جنس نامرغوب بیخ ریش صاحب می‌شود آه آقا روی دستم مانده حالا «بارها» بارهایم را خریدی ای خریدار کریم مادرت بس که سفارش کرد من را بارها : روزیِ ما فقرا شربت وصل تو نبود زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام .
ای قرار قلبهای بی‌قرار اهل بیت  ای طلوع صبح، در شبهای تار اهل‌بیت  میدمد صبحی که باشد صبح آغاز ظهور  می‌رسد روزی به پایان انتظار اهل‌بیت  قرنها فریاد «اللهم عجّل لظهّور»  بوده در این غیبت کبری شعار اهل‌بیت  ای به دستت ذوالفقار عدل، تا کی می‌کنی  اشک چشم نازنینت را نثار اهل‌بیت؟  سیدی، دست یداللهـی بر آر از آستین  تا به دست آید دوباره اقتدار اهل‌بیت  سیزده معصوم را کشتند از راه جفا  یوسف زهرا تویی دار و ندار اهل‌بیت  تا قیامت لشگر پاییز را نابود کن  با ظهورت می‌شود عالم بهار اهل‌بیت  قرنها در سینه ی ما شعله ی فریاد توست  عالمی در انتظار تیغ عدل و داد توست : درمان درد ما بخدا در توست تنها مراد ما همه فیض حضور توست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
دلـم هوای تو کرده، هوای آمدنت صدای پای تو آید، صدای آمدنت بهار با تو بیاید به خانه‌ی دل ما سری به خانه‌ی ما زن، صفای آمدنت هنوز مانده به یادم که مادرم می‌خواند زمان کودکی‌ام قصه‌های آمدنت حساب کردم و دیدم که با حساب خودم تمام عمر نشستم به پای آمدنت چقدر وعده‌ی وصل تو را به دل بدهم؟ چقدر جمعه بخوانم دعای آمدنت؟ نیامدی و دلم را شکستی ای مولا چه نذرها که نکردم برای آمدنت : بیا که نای زمان بی تو به غیر ناله یا صاحب الزمانش نیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام .
دیده بگشاکه ز دوریِ شماخسته شدم آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم سربه زیر آمده ام تاکه بگویم به شما از گناهان زیادم بخدا خسته شدم خواستم نوکر مخلص بشوم حیف نشد دیگرازنفسم واین عُجب وریاخسته شدم اشتباهی که ز من سر زده را باز ببخش یاری ام کن همه عمرم، همه جا،خسته شدم ای حبیبم تو فقط از دل من با خبری وا کن امشب گره ی کار مرا خسته شدم شهرمان رنگ توراکم به خودش دیده ومن دیگرازشهرم و این حال وهواخسته شدم تا به کِی رو بزنم پیش تو و گریه کنم یک نگاهی بکن آقا به گدا خسته شدم باز هم جا نشدم بین گدایانِ حرم پس نپرسید زحالم که چراخسته شدم این همه سینه زدم مزد مرا هم بده و راهی ام کن حرم کرببلا خسته شدم : این غیبتت، نتیجه یِ کارِ بدِ من است من را ببخش، باعثِ تأخیرتان شدم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دلـم هوای تو کرده، هوای آمدنت صدای پای تو آید، صدای آمدنت بهار با تو بیاید به خانه‌ی دل ما سری به خانه‌ی ما زن، صفای آمدنت هنوز مانده به یادم که مادرم می‌خواند زمان کودکی‌ام قصه‌های آمدنت حساب کردم و دیدم که با حساب خودم تمام عمر نشستم به پای آمدنت چقدر وعده‌ی وصل تو را به دل بدهم؟ چقدر جمعه بخوانم دعای آمدنت؟ نیامدی و دلم را شکستی ای مولا چه نذرها که نکردم برای آمدنت : بیا که نای زمان بی تو به غیر ناله یا صاحب الزمانش نیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام .
بی تو هر جا میروم احساس غربت می کنم راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم بی تـو آرام و قـراری نیست در دنیای ما دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم نامه ی اعمـال من حـال تو را بد می کند جمعه ها بدجور احساس خجالت می کند غیر تو هر کس رفیقم شد نزد چنگی به دل بعد از این تا زنده ام با تو رفاقت می کنم روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه حال هر کس جز تو را آقا رعایت می کنم من که باری بر نمیدارم ز روی شانه ات با چه رویـی بر تو اظهـار ارادت می کنم : ای دیدنت بهانه‌ترین خواهش دلم فکری بکن برای من و آتش دلم دست ادب به سینه‌ی بی‌تاب میزنم صبحت بخیر حضرت آرامش دلم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام .
❤️ می‌درخشد ... نور، فوقَ کل نور می‌شود قلبم پر از شوق حضور لیلةالعشق است و می خوانم دعا... رَبّــــنا عَـجــّلْ لـَنا يَومَ الظــهور 💚 💚
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش سلام کرد به جدّش، سلامی از سر صدق سلام آن‌ که کند جان فدای جانانش سلام کرد بر آن گونه‌های خاک‌آلود بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش سلام کرد بر آن بوسه‌گاه نورانی سلام آن‌ که کند جان خویش قربانش سلام آن‌ که دلش زخمیِ مصیبت‌هاست سلام آن‌ که اگر بود کـربلا، جانش میان طف، سپر نیزه و سنان می‌کرد و می‌سپرد به شمشیرها گریبانش... سلام آن‌ که اگر نینوا حضور نداشت علی‌الدوام شده ناله ی فراوانش سلام آن‌ که سرازیر می‌شود هر روز به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش : هنوز خون گلوی حسین می جوشد😭 به حُرمت دَم جدّت، بیا سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام .
با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی در اوج روضه‌های عزا گریه می‌کنی ما با گناه اشک تو را در می‌آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می‌کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه‌های ما می‌آیی و بدون صدا گریه می‌کنی گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه در مشهد امام رضا گریه می‌کنی بر کشته‌ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سیدالشهدا گریه می‌کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می‌کنی بر رأس‌های رفته به بالای نیزه‌ها با خیزران و طشت طلا گریه می‌کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی : 💔 شب و روز تو شده گریه به غمهای حسین چشمهایت خبر از  سینه‌ی سوزان دارد💔 سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام .
به هر بهانه دلم میل یار دارد و بس هوای دیدن روی نگار دارد و بس جوانیم شده رنگ خزان ز هجرانت به وصل روی تو عاشق بهار دارد و بس مزن به رویم اگر دست من شده خالی مکن گله که، غلامم شعار دارد و بس اگر زمانه به طعنه ردم کند غم نیست که نوکرت دو جهان با تو کار دارد و بس کرم نما و قدم رنجه کن در این دل ما که باغ ما دو روان چشمه سار دارد و بس تمام هستی من مایه سوز عشق تو شد ولی دوباره هوای قمار دارد و بس دگر به آینه ی دل تو را نمیبینم که صحن آینه گردوغبار دارد و بس خدا بدون رضایت مرا نمیخواهد گدا به نام کریم اعتبار دارد و بس زمین کرببلا وعده گاه نوکـر‌هاست که درحریم حسین دل، قرار دارد و بس : 💔 هر صبحِ جمعه ناحیه ها ندبه می‌کنند: می‌آید او که منتقم و دادخواهِ ماست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام .
چشمِ ما عمریست ای آقا بر این در مانده است مثل رؤیا فکرِ دیدار تو در سر مانده است نیست جز یاریِ تو، منظورِ ما از دیدنت آرزوی یاری اَت بر قلب نوکر مانده است با تحیُّر گاه گاهی چهره‌ها را بنگرم چشمها خیره به هر روی منور مانده است در پیِ رخسار تو، سرها پریشان خاطرند از جدائیهای تو، دلها مکدّر مانده است کاش روزی شیعه ی دلخواهتان باشیم ما رتبه یایمانمان از درکِ تو درمانده است کسبِ ما در نزد تو چون پینه دوزی هم نشد وعده ی دیدار ما تا کِی مقدر مانده است این چه سودائی ست با خود کرده ام در عاشقی از تو گویم لیک، فکرم جای دیگر مانده است عده ای رفتند تا مقتل ز هیئتهای تو چشم مامبهوت بر محراب و منبر مانده است راهِ مرا نزدیک کرده با شما از میانبُر آمدم، یک دَم به لشگر مانده است وعده ی ما شد ستونِ آخرِ راهِ اربعین تا کربلا یک دیده ی تر مانده است : بیش از هزارسال تو خون گریه کرده ای ای خون جگر ز قامت  بیا... سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
هرچه بد تا میکنم با من مدارا میکنی از سر لطف و کرم با بی حیا تا میکنی حاجتم را میدهی تا من تقاضا میکنم دردهایم را خودت فوراً مداوا میکنی پیش چشمان همه داری بزرگم میکنی آبرویت را دوباره خرج رسوا میکنی پرده پوشی میکنی و باز عصیان میکنم هر که بویی میبرد فوراً تو حاشا میکنی صبح تا شب این همه بد میکنم اما شما کار خوبم را فقط در بوق و کرنا میکنی سعی کردم تا گناهم را نبیند عابری غافل از اینکه مرا داری تماشا میکنی یاد کن آلوده را از باب لطف در قنوت نیمه شب با رب که نجوا میکنی یا زمانی که میان روضه های مادرت گریه بر درد و مصیبت های زهرا میکنی کربلا میخواهم آقا التماست میکنم گریه دارم میکنم، داری تماشا میکنی؟ : 💔 شعرم نفس بریده به لکنت رسیده است ای شرح اضطراب دلم، شد بیا سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام .
حسرت اینبار مرا از نفس انداخته است شوق دیدار مرا از نفس انداخته است از فراقت چه بگویم؟ که نگفتن بهتر زخم بسیار مرا از نفس انداخته است آمدم جمعه ی این هفته نفس تازه کنم دیدم انگار مرا از نفس انداخته است ندبه های سحری شاهد غمهایم شد دوری از یار مرا از نفس انداخته است روضه خوان روضه بخوان، مادرسادات چه شد؟ خون مسمار مرا از نفس انداخته است یاد که میافتم دل من می لرزد در و دیوار مرا از نفس انداخته است وسط روضه ی زهرا غم سنگین صد و ده بار مرا از نفس انداخته است با دل خسته ی خود مادر ما گفت درد خود را همه شب فاطمه با مهدی گفت : 💔 خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
❤️ لبریزِ استجابت هر چه دعا بزودی یا سامعَ ٱلشکایا؛ رفعِ بلا بزودی کارِ جهان گره خورد عجّل علیٰ ظهورک برگرد ای امامِ مشکل گشا بزودی صبحتون مهدوی 🌸🌸🌸🌸
🏴 🏴 🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ … 🌾زهر افتاده به جانِ جگرم،مهدی جان 🌾لرزه افکنده زِ پا، تا به سرم،مهدی جان ⚡️به لب خشک پدر،جرعه ی آبی برسان ⚡️که من از روز عطش،شعله ورم مهدی جان *جگرم داره میسوزه، یه قطره آب برام بیار* من نمیدونم تو جمع ما، کسی مسموم شده یا نه حالا به دلایلی نمیخوام بگم زهر عطش غلبه میکنه به آدم اونم زهری که به اهل بیت دادن و به قصد کشتن و شهید کردن امامامون… مث شخص مارگزیده به خودش میپیچید مهدی من کجایی?? ✨قبل از آنی که به دل،زهر،اثر بگذارد ✨کشته است صحنه دیوار و درم،مهدی جان 🔹لحظه ای نیست عزیزم،که تداعی نشود 🔹وقعه ی کرببلا در نظرم،مهدی جان 🔸قدح آب روان، تا به لبم شد نزدیک 🔸عطش اهل حرم،زد شررم مهدی جان 🔻بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد 🔺به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان یه وقتایی من و تو روضه میخونیم یوقتاییم هم خوده اهل بیت میخونن ✔️بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد ✔️به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان ⬅️تا درخشید رخ ماه تو یاد آوردم ⬅️سر نورانی هجده قمرم،مهدی جان ◀️زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب ◀️خون قلبم چکد از چشم ترم،مهدی جان آب طلبید. پسر امامِ،،، سن و سالی هم نداره ☑️رفت آب آورد برا بابای غریبش که از شدت تشنگی داره به خودش میپیچه ☑️آبُ داد. امام حسن عسکری دستاش لرزون.. آب گرفت. ظرف آب از دستش افتاد ☑️اینی که میگی بچه ای برا تشنگیه باباش آب آورده، چه روضه ای تو دهنت تداعی میشه?? 💎یقینا دلت همونجاییکه من میخوام بگم ☑️دامن آتیش گرفت. دشمن به هوای خاموش کردن آتیش دامنش، پشتش دوید. اینم به هوای اینکه دوباره تازیانه و سیلی در کاره، میدوید ☑️هرچی سرعتش بیشتر میشد، سرعت دختر سه ساله هم بیشتر میشد به آتیش که باد بخوره، شعله ورتر میشه دختر دوید… اما دشمن بهش رسید ☑️یه نگاهی بهش انداخت. فهمید اومد برا کمک کردن چرا فرار میکنی? ☑️گفتم حتما تو هم میخوای مثل اونا کتکم بزنی ☑️همه بدنم کبوده، دیگه نای کتک خوردن ندارم ☑️دیگه نای سیلی خوردن ندارم ☑️دیگه توان تازیانه خوردن ندارم انقده زدن مارو… یکی با دست یکی با تازیانه یه عده ای با لگد همه جای بدنم درد میکنه ♨️چه کمکی از دستم برمیاد?? اگه امکان داره، یه مقدار آب بهم بده ♨️مشک آبُ گرفت. یه مقدار آب بهش داد. آقا یه سوالی ازت دارم، جوابمو میدی?? گفت بگو 〽️به من بگو گودیه قتلگاه کدوم وره? تو تشنه بودی آب میخواستی، گودیه قتلگاه برا چی?? بابام که رفت میدون، لب تشنه بود 😭😭😭😭 ✅اما تفاوتش اینه مهدی فاطمه آب برا بابا برد، اما این دختر نتونست ببره یه موقعی یادش اومد که سر از بدن جدا شد ✅بدن با عزت و احترام، غسل دادن سامرا شهر بدیه،،، الانم همینه 🔰به ندرت پیش میاد اوناییکه کربلا رفتن بگن سامرا هم رفتیم از همون موقع، همیشه حکومت نظامی بوده همیشه مراقب امام حسن عسکری بودن همیشه تو غربت بود حتی تو خونه ی خودش ❇️آقارو بعد از غسل، تشییع کردن یه عده از شیعیان اومدن ❇️موقع نماز، برادر امام هادی که عموی امام حسن عسکری بود، اومد نماز بخونه که مهدی فاطمه اومد فرمود: بر بدن امام ، فقط امام باید نماز بخونه ❇️خوده امام زمان شروع کرد به نماز خوندن 💠تو کربلا هم اینجوری شده اما تفاوتش اینه نه تشییع جنازه ای داشت، نه غسل و کفنی داشت بنی اسد اومدند بدنهارو جابجا کردن 💠خوده آقا زین العابدین اومد شناسایی کرد ✳️این بدن، بدن قاسمِ ✳️این بدن، بدن اربا اربای علی اکبرِ ✳️این بدن، بدن عموم ابالفضلِ ✳️این بدن، بدن پاره پاره ی بابای غریبم حسینِ کفن که نمیشد… گفت بنی اسد، یکی بوریا بیاره 😭😭😭😭😭 حسین… 🔵مگر به کربلا، کفن به غیر بوریا نبود? 🔵مگرحسین تشنه لب،عزیز مصطفی نبود?? حسیــــــن 🔰از سوز زهر کینه، هی رو خاکا میشینه 🔰دست به دیوار میگیره، مادرش رو میبینه 🍃ناله هاش، قلب میسوزونه 🍃رو لباش، لخته های خونِ 🍃روضه ی کوچه رو میخونه 🍂چشم به راه مونده حالا 🍂تا بیاد مهدی از راه 💢مث یک مار گزیده 💢سر گذاشته رو خاکا ✴️سر باباشو داره، روی پاهاش میزاره ✴️زیر لبهاش میخونه، روضه ای با اشاره 🔘خوبه که پیش تو نیست، خواهر 🔘خوبه اصلا نداری دختر 🔘تا ببینه تورو بی سر … 🔥دیدم بزم شرابُ، میچشیدم عدابُ 🔥وقتی مرد غریبه، بست به دستم طنابُ 🔥پُر شدیم از کبودی، بابا 🔥بین چنتا یهودی بابا 🔥خوب شد اصلا نبودی بابا 😭زود رسیدم به پیری، بابا 😭تو لباس اسیری، بابا 😭مُردم از سر به زیری، بابا ❣ @majmazakerinee
🏴 🏴 🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ … 🌾زهر افتاده به جانِ جگرم،مهدی جان 🌾لرزه افکنده زِ پا، تا به سرم،مهدی جان ⚡️به لب خشک پدر،جرعه ی آبی برسان ⚡️که من از روز عطش،شعله ورم مهدی جان *جگرم داره میسوزه، یه قطره آب برام بیار* من نمیدونم تو جمع ما، کسی مسموم شده یا نه حالا به دلایلی نمیخوام بگم زهر عطش غلبه میکنه به آدم اونم زهری که به اهل بیت دادن و به قصد کشتن و شهید کردن امامامون… مث شخص مارگزیده به خودش میپیچید مهدی من کجایی?? ✨قبل از آنی که به دل،زهر،اثر بگذارد ✨کشته است صحنه دیوار و درم،مهدی جان 🔹لحظه ای نیست عزیزم،که تداعی نشود 🔹وقعه ی کرببلا در نظرم،مهدی جان 🔸قدح آب روان، تا به لبم شد نزدیک 🔸عطش اهل حرم،زد شررم مهدی جان 🔻بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد 🔺به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان یه وقتایی من و تو روضه میخونیم یوقتاییم هم خوده اهل بیت میخونن ✔️بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد ✔️به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان ⬅️تا درخشید رخ ماه تو یاد آوردم ⬅️سر نورانی هجده قمرم،مهدی جان ◀️زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب ◀️خون قلبم چکد از چشم ترم،مهدی جان آب طلبید. پسر امامِ،،، سن و سالی هم نداره ☑️رفت آب آورد برا بابای غریبش که از شدت تشنگی داره به خودش میپیچه ☑️آبُ داد. امام حسن عسکری دستاش لرزون.. آب گرفت. ظرف آب از دستش افتاد ☑️اینی که میگی بچه ای برا تشنگیه باباش آب آورده، چه روضه ای تو دهنت تداعی میشه?? 💎یقینا دلت همونجاییکه من میخوام بگم ☑️دامن آتیش گرفت. دشمن به هوای خاموش کردن آتیش دامنش، پشتش دوید. اینم به هوای اینکه دوباره تازیانه و سیلی در کاره، میدوید ☑️هرچی سرعتش بیشتر میشد، سرعت دختر سه ساله هم بیشتر میشد به آتیش که باد بخوره، شعله ورتر میشه دختر دوید… اما دشمن بهش رسید ☑️یه نگاهی بهش انداخت. فهمید اومد برا کمک کردن چرا فرار میکنی? ☑️گفتم حتما تو هم میخوای مثل اونا کتکم بزنی ☑️همه بدنم کبوده، دیگه نای کتک خوردن ندارم ☑️دیگه نای سیلی خوردن ندارم ☑️دیگه توان تازیانه خوردن ندارم انقده زدن مارو… یکی با دست یکی با تازیانه یه عده ای با لگد همه جای بدنم درد میکنه ♨️چه کمکی از دستم برمیاد?? اگه امکان داره، یه مقدار آب بهم بده ♨️مشک آبُ گرفت. یه مقدار آب بهش داد. آقا یه سوالی ازت دارم، جوابمو میدی?? گفت بگو 〽️به من بگو گودیه قتلگاه کدوم وره? تو تشنه بودی آب میخواستی، گودیه قتلگاه برا چی?? بابام که رفت میدون، لب تشنه بود 😭😭😭😭 ✅اما تفاوتش اینه مهدی فاطمه آب برا بابا برد، اما این دختر نتونست ببره یه موقعی یادش اومد که سر از بدن جدا شد ✅بدن با عزت و احترام، غسل دادن سامرا شهر بدیه،،، الانم همینه 🔰به ندرت پیش میاد اوناییکه کربلا رفتن بگن سامرا هم رفتیم از همون موقع، همیشه حکومت نظامی بوده همیشه مراقب امام حسن عسکری بودن همیشه تو غربت بود حتی تو خونه ی خودش ❇️آقارو بعد از غسل، تشییع کردن یه عده از شیعیان اومدن ❇️موقع نماز، برادر امام هادی که عموی امام حسن عسکری بود، اومد نماز بخونه که مهدی فاطمه اومد فرمود: بر بدن امام ، فقط امام باید نماز بخونه ❇️خوده امام زمان شروع کرد به نماز خوندن 💠تو کربلا هم اینجوری شده اما تفاوتش اینه نه تشییع جنازه ای داشت، نه غسل و کفنی داشت بنی اسد اومدند بدنهارو جابجا کردن 💠خوده آقا زین العابدین اومد شناسایی کرد ✳️این بدن، بدن قاسمِ ✳️این بدن، بدن اربا اربای علی اکبرِ ✳️این بدن، بدن عموم ابالفضلِ ✳️این بدن، بدن پاره پاره ی بابای غریبم حسینِ کفن که نمیشد… گفت بنی اسد، یکی بوریا بیاره 😭😭😭😭😭 حسین… 🔵مگر به کربلا، کفن به غیر بوریا نبود? 🔵مگرحسین تشنه لب،عزیز مصطفی نبود?? حسیــــــن 🔰از سوز زهر کینه، هی رو خاکا میشینه 🔰دست به دیوار میگیره، مادرش رو میبینه 🍃ناله هاش، قلب میسوزونه 🍃رو لباش، لخته های خونِ 🍃روضه ی کوچه رو میخونه 🍂چشم به راه مونده حالا 🍂تا بیاد مهدی از راه 💢مث یک مار گزیده 💢سر گذاشته رو خاکا ✴️سر باباشو داره، روی پاهاش میزاره ✴️زیر لبهاش میخونه، روضه ای با اشاره 🔘خوبه که پیش تو نیست، خواهر 🔘خوبه اصلا نداری دختر 🔘تا ببینه تورو بی سر … 🔥دیدم بزم شرابُ، میچشیدم عدابُ 🔥وقتی مرد غریبه، بست به دستم طنابُ 🔥پُر شدیم از کبودی، بابا 🔥بین چنتا یهودی بابا 🔥خوب شد اصلا نبودی بابا 😭زود رسیدم به پیری، بابا 😭تو لباس اسیری، بابا 😭مُردم از سر به زیری، بابا ❣
😍✋ جمعہ از ره آمد و اما نیامد یار ما تا دم مرگم بسازم باغم مادرم بهرظهورت نذر روضہ ڪرده‌است سفره "باب الحــوائج" یوسف زهرا بیـا 🕊 عج 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) "
😔باراݩ گرفته بازهوایم هواے توست درجاےجاے شهر پراز ردپاے توست 😔دلتنگ جمڪرانم و دلواپس شما سه شنبه ها،پراز گریه هاے توست 🌷 🌷
باراݩ گرفته بازهوایم هواے توست درجاےجاے شهر پراز ردپاے توست 😔دلتنگ جمڪرانم و دلواپس شما سه شنبه ها، پراز گریه هاے توست 🌷 💠 💠
گرچه همیشه داشتم زحمت برایت آوردم اما باز هم حاجت برایت قدری تماشای خودت را قسمتم کن تا کی دلم پُر باشد از غربت برایت؟ دلواپست بودم، دعا میکردم ای کاش حدّاقل هر روز یک ساعت برایت جای زمینه سازیِ روزِ ظهورت تمدید کردم سالـها غیبت برایت ردّم نکن، چونکه بنا دارم به زودی من هم شوم یک یارِ با قیمت برایت چشم انتظاری میکشی برگشتنم را هرگز گناهانم نشد عادت برایت از چشمهای تو نیفتادم! گرفتی- دست مرا، تا جان دهم راحت برایت اصلا برای اینکه جانم را بگیری می آورم یک لحظه صد علت برایت هنگام دیدار تو؛ صبحِ روز موعود میمیرم آقاجان؛ سرِ فرصت برایت : 💔 بیا، بیا که طلوعت، غروب نومیدی ست          بیا، بیا که حضورت بهشت زیبایی ست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غم هجر تو در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار میداند دل از فراق تو جسمی بُوَد که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟ کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشه‌ی چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهارِ زندگی‌ام در خزان نشست؛ بیا... بهار نیست به باغی که باغبانش نیست کنارِ تربتِ تو گریه کن، که کسی به جز تو با خبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست : بیا از چادر مـادر، غبار کوچه را بردار ببین بر روی چادر مانده ردپا، نمی‌آیی؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
میـان گریه ی حـسرت مـرا تماشا کن مرا که گـم شـده ام در گـناه، پیدا کن تو با گـذشت تـرین، فرد روزگارانی بــیا و بـا دل پـر غصـــه ام مدارا کن مرا که بنده ی خوبی نبوده ام، یک بار به زور هم که شده جزء نوکران جا کن چـقدر اشـک شمــا را درآورم، اصلا وجود تار مـرا، از ســر خودت وا کن کسی که گریه ندارد فقیر بالذات است کـویر چــشمـهـای مـرا مثـل دریا کن تو اشک چشمهای مرا دوست داری پس هـمیشه دیده ی من را به اشک زیبا کن برای آنکه دل ِ سنگ هم شود بی تاب خودت صدای مرا بین روضه گیرا کن مـرا شبیـه شهیــد شکسته پهلویی شبـی مـسافـر قبـر کبود زهرا کن حرم نرفته ام امسال عقده ای شده ام به حـق مـادرتان، کــربلامو امضـا کن : میان تلخی این روزگار دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام .
ازجمعه های بی تو چه دلگیرمیشوم جان خودم ز جان خودم سیرمیشوم با هر نفس که میکشم اقرار میکنم از این نبودنت به خدا پیر میشوم   گر با دل خراب رسیدم به محضرت چونکه فقط به دست تو تعمیرمیشوم  از اینکه انتظار تورا میکشم ببین از مردمان شهر چه تحقیر میشوم   فکر ندیدنِ تو رهایم نمی کند پس حق بده اینهمه درگیر میشوم  تنهانه جمعه هاکه تمامی طول سال از روزهای بی تو چه دلگیر میشوم : هر که در بادیه ی عشق تو سرگردان شد همچو من در طلبت بی سر و بی سامان شد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام .