هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#موسی_ابن_جعفر_ع
🎼آغوشِ مرگ سخت گرفته...
#روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر ع
آغوشِ مرگ سخت گرفته به بر مرا
*امشب اومدی برا اون آقایی اشک بریزی که چهارده سال گوشه ی زندان بود،باب الحوائجِ این آقا،خوب جایی اومدید، بعضی هاتون گرفتاری دارید،مریض دارید، امشب شبِ آقا موسی بن جعفرِ، بخواهید از آقا...نَفَسِ موسی بن جعفر،نگاهش نه،نَفَسِش فقط آدم رو عوض میکنه، زنِ بدکاره ای رو توی زندان آقا وارد کردن برای اذیتِ آقا، نَفَسِ موسی بن جعفر عوضش کرد، اومدن نگاه کنن ببینن چیکار کرده،آقا رو اذیت و آزار داده یا نه، دیدن اون زنِ بدکاره پشت سر آقا روی خاک افتاده، هی داره استغفار میکنه،العفو،العفو،سیدی،سیدی...*
آغوشِ مرگ سخت گرفته به بر مرا
کُنج قفس نمانده، جز این مُشتِ پَر مرا
در قتلگاهِ قهر سیاه چال،روز وشب
دیگر تفاوتی نکند در نظر مرا
در آرزویِ دیدنِ معصومه بیقرار
* خانوم جان! تسلیت عرض میکنیم...چهارده سال هرموقع برایِ حضرت معصومه سلام الله علیها خواستگار اومد،فرمود: من پدرم گوشه ی زندانِ،چطور میتونم خواستگار قبول کنم؟ وقتی خبری از بابایِ غریبم ندارم...*
در آرزویِ دیدنِ معصومه بیقرار
کرده فراقِ رویِ رضا، خون جگر مرا
پایِ نسیم را هم از اینجا بریده اند
تا ازمدینه کس نرساند خبر مرا
* السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُود...*
زنجیرهای سنگین و محکم چه بی امان
مجروح کرده اند زپا تا به سر مرا
*میخوای بفهمی غل و زنجیر با موسی بن جعفر چه کرده؟ وقتی روایات رو می بینی،زین العابدین این مسیر کوتاه از کربلا تا شام... زیاد که طول نکشید...میگه:اومدم خدمت حضرت،گفتم:آقا جان! میتونم کمکی بهتون بکنم؟ فرمود: یه مقداری این زنجیرهارو کنار بزن،کنار زدم،دیدم تمام پا مجروحِ...حالا حساب کن،چهارده سال از این غل و زنجیر به آقا موسی بن جعفر زدن...*
وقتی نفس به سینه ی من تیر میکِشد
ای مرگ پس به دیدن مادر ببر مرا
از ساقِ پا شده جگرم تکه تکه تر
غم دل شکسته،داغ شکسته کمر مرا
زهرم خورانده است به ضربِ زور
با دست بسته سِندی بیدادگر مرا
تا هر زمان که خسته نگشته به قصد کُشت
با تازیانه میزند آن بد سیَّر مرا
*سخت تر از تازیانه ها و غل و زنجیر اینه...*
@majmaozakerine
چه میکِشم زبد دهنی های این یهود
آزار میدهد بخدا آنقدر مرا
افطارِ روزه داریِ من ضربِ سیلی است
با نیش خند میزند او نیشتر مرا
@majmaozakerine
تسکین نمی دهد کفن و دسته های گُل
دردی که داغ نعل زده بر جگر مرا
#موسی_ابن_جعفر_ع
اشعار و روضه شهادت امام کاظم (ع) – هر کجا مرغ اسیری زغم آزاد کنید
⬛️⚫️➖⬛️⚫️➖⬛️⚫️➖⬛️⚫️➖⬛️⚫️➖✔️✔️
هر کجا مرغ اسیریست زغم آزاد کنید
قفسش برده به باغی و دلش شاد کنید
مرد اگر کنج قفس ، طائر بشکسته پری
یاد ازمردن زندانی بغداد کنید
چون به زندان به ملاقاتی محبوس روید
از عزیز دل زهرا وعلی یاد کنید
تا دم مرگ ، مناجات و دعا کارش بود
گوش بر زمزمه سید عبّاد کنید
پسرش نیست که تا گریه کند بر پدرش
پس شما گریه برآن خسرو ناشاد کنید
نگذارید که معصومه خبر دار شود
رحم بر حال دلِ دختر ناشاد کنید
غریبی سخته اونم ادم توی زندون باشه بمیرم برای آقایی که چهارده سال هی از این زندان به اون زندان امان از موقعی که در زندان سندی ابن شاهک یهودی افتاد
اون یهودی حرامزاده خیلی اذیتش کرد به حدی که یه روز گفت خدایا دیگر خسته شدم منو خلاصم کن
خلصنی یارب من حبس هارون
خدایا از حبس هارون خلاصم کن
مسیب که خدمتگزاری میکرد برای حضرت میگه روزی به من فرمود دلم برای پسرم تنگ شده الان چندین ساله که پسرم را ندیدم
مسیب چهارده سال اسیر زندان هارون شدم
زبانحال
مسیب زهر هرون کارگر شد / رضا ارام جانم بی پدر شد
دم مردن به حالم کن نظاره / بنه نعش مرا بر تخته پاره
غریبم من کسی بر سر ندارم / به جز تو یاور دیگر ندارم
نباشد دخترم معصومه کز جان / کند گیسو به مرگ من پریشان
کجایی ای رضا آرام جانم / سرور قلب و نور دیده گانم
بیا فکر من دور از وطن کن / پس از مرگم مرا غسل و کفن کن
مسیب ای به من هستی تو غمخوار / بیار زنجیر و غل از من تو بردار
زنم در وقت مردن دست و پایی / مسلمانان امان از این جدایی
صدا زد مسیب بیا و غل و زنبجیر از پاهای من غریب باز کن برم مدینه پسرم را ببینم و برکردم
عرض کرد آقاجان من خیلی مایلم به این کار امامیترسم هارون منو مجا زات کنه
فرمود مسیب تو خیال میکنی ما این قدرت را نداریم
اشاره به زنحیر کرد ، زنحیر باز شد دیدم از نظرم غایب شد
من از ترس هارون که خدایا اگر بیاید و بپرسد آقا موسی بن جعفر کجاست چه بگویم به دلهره افتادم
که بعد اندک زمانی شنیدم صدای زنحیر از میان زندان بلند شد
رفتم دیدم آقا برگشته
گفتم جانم بفدایت کجا بودی فرمود مسیب الان رفتم مدینه با پسرم رضا وداع کردم و بر گشتم
الهی من فدا بووم بووم شه جان آقاره/ فرزند زهرا ره/ حضرت موسی ره
چارده ساله که ندیعه شه جان ریکاره/دل بهیعه پاره/ هارون جفا ره
میون زندون بهیعه اسیره نامرد
ونه رنگ و رو ازجفا چنده بیّه زرد
غریبه مولا /بووم ته فدا
✔️✔️✔️✔️✔️➖➖➖➖➖
غل و زنجیر ونه گردن کُنده دوسّه پا/هارون پر جفا/ ونگ داهه شه خدا
گته مره راحت هاکن نخامبه این دنیا/ ندیمه شه ریکا /برو جان رضا
برو پسر مره بوین مه عمر بیّه توم
یهودی زاده هاکرده مه روز ره چون شوم
غریبه مولا / بووم ته فدا
قربونت برم آقا عده ایی از شیعیان رفتن برای ملاقاتی ارباب در زندان
یک دفعه دیدند در زندان باز شد چهار نفر میخوان بدن را از سلول زندان بیرون بیارند.
دیدن بدن سنگین شده عجبا چطور امکان داره آخر امام ضعیف و لاغر شده بود چرا باید سنگین باشه
اگر بچه سید در این جمع نشسته ببخشه منو مخصوصا از امام زمان ع معذرت میخوام
پارچه را از روی نعش کشیدن آماده ای بگم
دیدن هنوز غل و زنجیر بر پا و گردنش داره
هرکجای مجلسی از ته جگرت ناله بزن بگو یا باب الحوائج
🖤🖤🖤🖤😭😭😭😭
تهیه متن و نوشتار و شعر محلی از حاج قاسم جناتیان قادیکلایی