eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
370 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرش شرح غمم روی زبانها افتاد همه گفتند که خیبرشکن از پا افتاد آه، رفتی و تمام بدنم می لرزد پهلوان تو زمین خورد وَ از نا افتاد غسل جسم تو بود سخت تر از هر کاری کوه، پاشیده شد و بر روی دریا افتاد دو سه ماه است که رخسار تو با پوشیه است چشم من بر رخ نیلی تو حالا افتاد مَحرمت بودم و نامَحرم زخم بدنت این چه زخمی ست که بر بازوی تو جا افتاد؟ بشکند دست کسی که اثرش معلوم است جای دستی به روی صورت حورا افتاد با یتیمان تو هم ناله شده جبرائیل ولوله در وسط عرش معلّی افتاد ساحلم بودی و رفتی و نگفتی با خود که علی در وسط موج بلایا افتاد با چه رویی بدنت را بدهم بر پدرت لبم از شرم، ز هر صحبت و نجوا افتاد با چه رویی به پدرجان تو این را گویم پیش چشمان همه، ام ابیها افتاد : پس‌ از تو آنچه سپیدست، گیسویِ حسن‌ست پس از تو آنچه سیاه‌ست، روزگارِ علی‌ست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
با رفتنت خالی مکن دور و برم را پاشیده تر از این مگردان لشگرم را ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو در خاک بگذارند نیم دیگرم را بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را باور نمی كردم كه روزی پيش چشمم از پا بيندازد غلافی همسرم را تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم حالا بیا و جمع کن خاکسترم را هرشب حسن در خواب میگوید مغیره دست از سرش بردار کشتی مادرم را ديروز اگر در پيش طفلانم حرم سوخت فردا بسوزانند با طفلان حرم را از كربلا ديشب صدایی را شنيدم انگار طفلی گفت عمه معجرم را... : 💔 غربتم با بودن زهرا نمی آمد به چشم روزگاری تکیه گاهی داشتم یادش بخیر سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غم هجر تو در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار میداند دل از فراق تو جسمی بُوَد که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟ کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشه‌ی چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهارِ زندگی‌ام در خزان نشست؛ بیا... بهار نیست به باغی که باغبانش نیست کنارِ تربتِ تو گریه کن، که کسی به جز تو با خبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست : بیا از چادر مـادر، غبار کوچه را بردار ببین بر روی چادر مانده ردپا، نمی‌آیی؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
اشک مناجات سحر را میخرد زهرا گریه کن خونین جگر را میخرد زهرا وقتی شریکت شمع باشد سود خواهی برد پروانه ی بی بال و پر را میخرد زهرا از عیش دنیا با خبر باشی ضرر کردی از عیش دنیا بی خبر را میخرد زهرا هی این در و آن در میزنی تا دربدر گردی وقتی گدای دربدر را میخرد زهرا باید درِ این خانه کسب اعتباری کرد آن نوکران معتبر را میخرد زهرا گاهی حوالی حسینیه کمی بنشین گوشه نشین این‌گذر را میخرد زهرا هر آنچه که در چَنته داری خرج اشکت کن فردای محشر چشم تر را میخرد زهرا اندازه ی بال مگس خرج حسینش کن این قطره های مختصر را میخرد زهرا از ساعتی که سینه ی او زیر سُمها رفت سینه زنان این پسر را میخرد زهرا : 💔 قسم به چـادر خـاکـیِ مادرت همیشه در هواییِ حرمم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
میـان گریه ی حـسرت مـرا تماشا کن مرا که گـم شـده ام در گـناه، پیدا کن تو با گـذشت تـرین، فرد روزگارانی بــیا و بـا دل پـر غصـــه ام مدارا کن مرا که بنده ی خوبی نبوده ام، یک بار به زور هم که شده جزء نوکران جا کن چـقدر اشـک شمــا را درآورم، اصلا وجود تار مـرا، از ســر خودت وا کن کسی که گریه ندارد فقیر بالذات است کـویر چــشمـهـای مـرا مثـل دریا کن تو اشک چشمهای مرا دوست داری پس هـمیشه دیده ی من را به اشک زیبا کن برای آنکه دل ِ سنگ هم شود بی تاب خودت صدای مرا بین روضه گیرا کن مـرا شبیـه شهیــد شکسته پهلویی شبـی مـسافـر قبـر کبود زهرا کن حرم نرفته ام امسال عقده ای شده ام به حـق مـادرتان، کــربلامو امضـا کن : میان تلخی این روزگار دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام .
عمریست با عنایت تو گریه می کنم تنها به قصد قربت تو گریه می کنم عمریست پای بیرق مشکی روضه ها در سایه سار رحمت تو گریه می کنم گاهی ستاره می‌شوم و تا سپیده دم در آسمان غربت تو گریه می‌کنم  قبرت که نیست دلخوشم از اینکه لاأقل پایین پای هیئت تو گریه می‌کنم آه ای ضریح گمشده، بانوی بی نشان در حسرت زیارت تو گریه می‌کنم تا صبح در حوالی دلتنگی بقیع با بوی یاس تربت تو گریه می‌کنم گاهی کنار روضه ات از دست میروم از بس که در مصیبت تو گریه می‌کنم مرگ من از فشار و در و دیوار خانه نیست این غصه می كشد كه غریب است شوهرم میزد مرا مغیره و یک کس به او نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمی زند بیش از خودم به حالت زینب دلم بسوخت مادر، کسی مقابل دختر نمی زند دستی پلید لاله ی گوش مرا درید دیگر صدای عمه به گوشم نمی رسد : 💔 به ذکر نام شریفت گذشت عمرم و من خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
شاعر برای از تو سرودن زبان نداشت حتی قلم برای نوشتن توان نداشت مولای من اگر تو نبودی بدون شک قرآن حق برای ولایت نشان نداشت از زور بازویت به همه گفته ام، علی دنیا به غیرِ تو که یلی پهلوان نداشت طوری به روی دشمن خود تیغ میکشی انگار دشمن از دم اول امان نداشت تنها علی بدون زره رفته در نبرد ترسی میان معرکه از این و آن نداشت رزق زمینیان همه در دست مرتضاست حیدر اگر نبود کسی آب و نان نداشت زهراست مادر بشریت بنابراین آدم به جز علی پدری مهربان نداشت : ♥️ در جهان شاهی به جز شاه نجف افسانه است هرکه مولایش شود غیر علی، دیوانه است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
داستان کوچه را هرکس شنید آه از عمق وجودش بر کشید لمس کن اوج مصیبت را کمی سر کش از دریایی از ماتم نمی تاکنون بغض شکسته دیده ای؟ مادری از پا نشسته دیده ای؟ تاکنون سر نهفته داشتی؟ ماجراهای نگفته داشتی؟ تاکنون دریای ماتم دیده ای؟ مادرت را با قد خم دیده ای؟ داشتی در سینه آهی دردناک؟ مادرت را دیده ای بر روی خاک؟ دیده ها از اشک خون تر دیده ای؟ خاک کوچه روی چادر دیده ای؟ تاکنون لا جرعه از غم خورده ای؟ تاکنون سیلی محکم خورده ای؟ تاکنون بودی عصای مادرت؟ از مصیبت خاک ریزی بر سرت؟ گوشواره دانه دانه برده ای؟ مادرت را سمت خانه برده ای؟ : 💔 یا رب نصیب هیچ غریب دگر مکن داغی که گیسوان حسن را سپید کرد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
همواره در برابر لیلی جنون کم است شیرین اگر تویی به خدا بیستون کم است تنها دلیل کثرت شـاعـر تویی، ولـی هر قدر شعر گفته شده تا کنون، کم است من آمدم که یک شبه شاعر شوم تو را اما برای وصف تو، عمر قرون کم است من آه می کشم که چه می خواهی از دلم باور مکن کشیدن آه از درون کـم است کاری کن ای عـزیـز، زلیخا شود دلم یوسف اگر تویی، جگر غرق خون کم است : عجیب خسته ام از روزهای غرق گناه سه شنبه ها دلِ من حال دارد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بهترین نقطه ی دنیا حرم سلطان است پاکتر از دل دریا حرم سلطان است بی پناهی؟ اگراز غصه به خود می پیچی التیام همه غمها حرم سلطان است خسته ای، یاکه غریبی، پی مونس هستی؟ التجاء دل تنها حرم سلطان است خشم تقدیر اگر بر تو فشار آورده چشمه ی فیض معلی حرم سلطان است غافل از پنجره فولاد مشو هرگز که وسعت کرب و بلا تا حرم سلطان است شارعی نیست که بین الحرمینش خوانم هرچه بودست در اینجا حرم سلطان است نیست عباس ولی عطر خوشش می آید خانه ی مهدی زهرا حرم سلطان است از همان بدو تولد همه عاشق بودیم کنده کاری دل ما حرم سلطان است : کاروبار و شغل ما جاروزنیِ صحن توست رعیتُ، شاهُ، غنی، اینجا چه فرقی میکند سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
هرکس که باضریح هم آغوش میشود ازخاطرش بهــشت فراموش میشود گریه کنان داغ حسین را به روز حشر دوزخ نمی برند که خامـوش میشود دیوانه را زطعنه ی عاقل هراس نیست این نیش ها برای دلش نوش میشود هرجا که روضه ای شده برپا برای آن از پای تا سرم همگی گوش میشود باران در آندم است که در ابر آسمـان بازاین چه شورش است که، چاووش میشود انگار زیر چادر زهـرا نشسته است هرکس که برحسین سیه پوش میشود ما را نیاز باده و می نیست تا که دل با ذکر یا حســین مدهوش میشود : 💔 مرا اگر به جهنم بیفکنی ای دوست هنوز نعره برآرم که دوستت دارم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
ازجمعه های بی تو چه دلگیرمیشوم جان خودم ز جان خودم سیرمیشوم با هر نفس که میکشم اقرار میکنم از این نبودنت به خدا پیر میشوم   گر با دل خراب رسیدم به محضرت چونکه فقط به دست تو تعمیرمیشوم  از اینکه انتظار تورا میکشم ببین از مردمان شهر چه تحقیر میشوم   فکر ندیدنِ تو رهایم نمی کند پس حق بده اینهمه درگیر میشوم  تنهانه جمعه هاکه تمامی طول سال از روزهای بی تو چه دلگیر میشوم : هر که در بادیه ی عشق تو سرگردان شد همچو من در طلبت بی سر و بی سامان شد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام .
يادش بخير گوشه ی ايوان، حسين جان يادش بخير نـم نـم بـاران، حسين جان پايين پا درست زمينگير تو شديم يادش بخير ديده ی گريان، حسين جان يک پيرمرد رو به حرم گريه اش گرفت ياد مدينه گفت حسن جان، حسين جان ما در همان زيارت اول عوض شديم يادش بخير توبه و غفران، حسين جان يادش بخير كـودكـي ام بين دسته ها پرچم به دوش بين خيابان، حسين جان يادش بخير پشت در تـَكـيـه ی محـل دعواى كـودكانه ی طفلان، حسين جان يادش بخير نـوحـه ی تركـىِ روضه ها با لـحـن آذرى سنه قربان، حسين جان ما در همين حسينيه ها قد كشيده ايم با چشم خويش معجزه بسيار ديده ايم : 💔 شب اگر بی یاد اربابم فروبندم دوچشم صبح فردا چشم من بینا نباشدبهتراست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
تا ذهن را با خاطره درگیر می کرد ناگاه رنگ صورتش تغییر می کرد خواب پریشان شبش را در خیالش خوب و بدون درد و غم تعبیر می کرد شان نزول آیه های چشم خود را با روضه های مادرش تفسیر می کرد گلهای روی بالش زیر سرش را با اشکهای چشمهایش سیر می کرد او داغ دیده در میان کوچه ای تنگ داغی که یک تازه جوان را پیر می کرد هر روز با خود زمزمه می کرد ای کاش در کوچه دشمن چند لحظه دیر می کرد یا کاش بعد از کوچه وقتی خانه آمد میخِ کجِ در را خودش تعمیر می کرد جعده، خیانت، زهر و اینها علتش نیست روی جگر داغی دگر تاثیر می کرد می خواست مادر را برد از کوچه اما چادر به زیر پای دشمن گیر می کرد آئینه ای یک دست را در قلب تابوت مشت مهیب تیرها تکثیر می کرد : 💔 حسنی ها همگی غصه ی ممتـد دارند چونکه از کوچه و در خاطره ی بد دارند سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
حال تنت بد است دعایت نمیکنند تو بی حمایتی و حمایت نمیکنند زنهای شهر پیش تو امروز آمدند نیت عیادت است عیادت نمیکنند باهم یواش پشت سرت حرف میزنند ساکت نشسته اند و صحبت نمیکنند اصلا حواسشان به تو و حرفهات نیست اصلا تو را درست زیارت نمیکنند هرشب تو میروی به در خانه هایشان اما تورا به خانه که دعوت نمیکنند اینها اگر به فکر تو هستند پس چرا؟ به گریه ی شبانه ات عادت نمیکنند نامردها هنوز نفهمیده اند که از ناله ی مریض شکایت نمیکنند تو صورت کبود نشان میدهی ولی یک لحظه هم نگاه به صورت نمیکنند در پیش چشم من همه گفتند رفتنیست حال مرا به جز غم و حسرت نمیکنند : 😭 آنقَدَر درگیرِ دنیا و حواشی ها شدیم یادمان رفته که در بَستَر فِتاده سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
کار نکن، فاطمه جان غم به دلم بار نکن جان علی، پیش علی تکیه به دیوار نکن امن نبوده حرمم، جرم علی را تو ببخش تا که رَوی از بر من، این همه اصرار نکن نان نپز و درد نکش، دست به دستاس نزن مرد خودت را به خودت باز بدهکار نکن با غم جانکاه نرو، آه نرو، راه نرو چادر خاکی شده را، چادر گلدار نکن با پر زخمی به سر زینب خود شانه نزن بین پر زخمی خود، درد تلمبار نکن زار و گرفتار نمان، خیره به مسمار نمان آبرویم را بخر و حال مرا زار نکن چشم ورم کرده ی تو قاتل جان علی است روی نگیر از من و این حادثه انکار نکن داغ پی داغ رسد، بقچه چرا باز شده؟ پای کفن ضجه نزن، گریه ی بسیار نکن پیرهن بافته ات، کار کفن را بکند روضه ی گودال نخوان، صحبتِ اسرار نکن : 💔 گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی وقت آن نیست که اینگونه کبوتر بشوی همسر تازه جوانم نکند خسته شدی نکند باعث تنهایی حیدر بشوی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا زخمهای بدنت، برده امانم زهرا سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟ تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟ با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟ آستین بین دهان کردم و فریاد زدم زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا پیش قبرت به روی خاک زمین میافتم میروی از بر من یار کمانم زهرا؟ پدرت آمده اما بدنت را آخر با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟ خاک با دست خودم بر بدنت میریزم حق بده که به لبم آمده جانم زهرا خوشیِ بعد تو را، فاتحه اش را خواندم تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا : 💔 داخل قبرم ولی قبر خودم را کنده ام جان حیدر فاطمه برخیز و من را خاک کن سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، شهادت سلام الله علیها بر تمام شیعیان تسلیت باد 😭🏴 🏴 .
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غم هجر تو در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار می‌داند دل از فراق تو جسمی بُوَد که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟ کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشه‌ی چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهارِ زندگی‌ام در خزان نشست؛ بیا بهار نیست به باغی که باغبانش نیست کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن، که کسی به جز تو باخبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست : مادرت در پشت در فرمود: مهدی جان بیا منتقم بر زخم پنهانی ندارم جز خودت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
دعا کن زخم غمهایت بسوزاند مرا یک عمر دعا کن بر ندارم سر ز درگاه شما یک عمر تو کوه تکیه گاه باورم هستی و من تنها به دلگرمی مهرت ایستادم روی پا یک عمر دوماه از آخرین بوسه گذشته بر ضریح تو بگو دیگر نمیافتد جدایی بین ما یک عمر برای روضه هایت نوکر ساده نمی خواهی؟ نه امروز و نه فردا تا ابد تا انتها، یک عمر هوای گریه در آغوش صحنت کرده ام بازم بگو که حوصله داری برای این گدا یک عمر؟ به آن شهری که عطرپرچمت درزلف یادش نیست بهشت حتی اگر باشد ندارم اعتنا یک عمر به یاد زندگیهایی که با شوق سفر کردم نخواهد رفت از یادم خیال کربلا یک عمر : ❤️ گدای عشق تو از هر کسی که پا بخورد تورا که داشته باشد غمِ چه را بخورد تمام دغدغه اش حسرت همین جمله ست خدا کند که مسیرم به بخورد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
نیمه شب است و مانده علی كه چه‌ها كند  باید بساطِ غسلِ کسی را به پا کند حیدر بنا نداشت که بی فاطمه شود  اما بناست خانه ی قبری بنا کند باگریه کارِ غسلِ خودش را شروع کرد باید کهِ مثلِ شمع، نباید صدا کند بعد از سه ماه رو زدن و رو ندیدنش وقتش رسیده فاطمه را روبنا کند هر عضو شستشوش یکی را زِ هوش برد مانده علی چه با جگر بچه ها کند دستش کجا رسید که دادش بلند شد مجبور شد که کارِ خود را رها کند مانده که گرمِ شستنِ زخم تنش شود  یا فکرِ جا به جا شدنِ دنده ها کند زهرا چه راحت است علی پُر جراحت است  دنیا نخواست که با جگرش خوب تا کند : 💔 غربتم با بودن زهرا نمی آمد به چشم روزگاری تکیه گاهی داشتم یادش بخیر سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
داغی نهفته است در این قلب پاره ام همچون حباب منتظر یک اشاره ام عمریست لحظه ی گذر از کوچه هایِ تنگ آن صحنه ی غرور شکن در نظاره ام گفتم به زهر، خوب اثر کن بر این جگر در دستهای توست فقط راه چاره ام در ظلمت همیشه ی شبهای کوچه ها در جستجویِ تکّه چندین ستاره ام چون مادرم تمامِ تنم سوخت ای خدا امّا به سینه است تمامِ شراره ام اسرار کوچه را نتوان گفت با کسی راویِ این حقیقت پر استعاره ام یک جمله ای بگویم و ای خاک بر سرم بگذاشت پا به چادر و رد شد ز مادرم : مادر چقدر دلنگران سکوت اوست فهمیده سینه ی حسنش تیر میکشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
دلتنگ روی ماه تو هستیم ماهِ ما چشمان خیس وقت سحرها گواه ما معلوم می‎شود که دلت را شکسته‎ایم از بس که بی اثر شده این سوز آه ما نگذشته‎ایم محض رضای تو از گناه بگذر عزیز فاطمه از اشتباه ما یارانتان که سیصد و اندی نشد ببخش محبوس شد میان معاصی سپاه ما در زیر نور ماه کجا خیمه می‎زنی؟ تنها پناه عالمیان، تکیه گاه ما بیچاره آنکه مثل شما اهل گریه نیست حال بکاء و روضه و غم شد سلاح ما یک قطره اشک در غم جد تو کوه ساخت از این عبادت کم و قدر کاه ما دلخوش به گریه بر غم زهرای اطهریم تا بر دو چشم خیس تو افتد نگاه ما : روز سه شنبه بود که رفتی و سالهاست بغض غروب جمعه ی من این سه شنبه هاست سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، معطر بنام .
دست خالی هرکسی آمد زیانش کمتر است معتصم وقتی شدی حال و هوایت بهتر است کیسه ی زر را نمیخواهم فقط ردّم نکن باز کن در را رضاجان، سائلت پشت در است از میان این همه کفتر که دورت میپرند میخری تو آن کبوتر را که بی بال و پر است یک سفر رفتم قم و دور حرم گفتم رضا مشهدی که آمدم سوغات صحن خواهر است آنقدر که بامرامی مثل بابایت علی می نشینی در کنار آنکه آلوده تر است بارها بین حرم برگشته ام باب الجواد دیدن گنبد از این زاویه لطفی دیگر است زودتر از عرض حاجت، حاجتم را می دهند چون گرفتارم، قسم هایم به جان مادر است خواهشاً خرج نجف تا کربلایم را بده خرج آن حتی اگر جان دادن این نوکر است : در بین سینه شوق حریم تو بی‌ حد است اصلاً تمام دلخوشی‌ام شهر مشهد است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
مینویسم با عطش امشب غزل بر بوریا مینشینم یاد شاهِ بی مثَل بر بوریا یاد آن شبها که آمد اشک-ریزان نورِ ماه تا بپوشاند تنش را با زُحل بر بوریا سینه ی تیرِ سه شعبه خورده اش را ضجّه زد آفتاب افتاد وقتی بی خلل بر بوریا با دعای خواهرش راهی شد آهسته سه روز ظهرگاهان یک نسیم از روی تل بر بوریا شد اذانِ مغرب و افتاده پیش قتلگاه تکه تکه حضرتِ خیرالعمل بر بوریا غرق در خون است از نامردی صیادها اهل عالم! نیست جای شیرِ یل بر بوریا خوب شد برداشتند از روی خاک و ریختند پیکر صد پاره اش را لاأقل بر بوریا اینچنین شد که ملائک لطمه زن در کربلا روضه میخوانند از روز ازل بر بوریا : 💔 ای کشته ی بی غسل و کفن، تشنگی تو داغی ست که تا روز ابد بر جگر ماست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
باز حسرت به دلم ماند و نیامد یارم او چه کرده است ندانم همه شب بیمارم نیت روزه نمودم که به مِی لب نزنم یاد رخساره ی تو شد سبب افطارم گر بُود صفحه ی روشن به کتاب عمرم لحظاتی ست که خرج تو شده ای یارم بس که از وصف تو گفتم همه مشتاق تواَند لیک پرسند چگونه است رخ دلدارم کاش تصویر گناهم به دو چشم تو نبود تو به رویم نزدی من خجل از کردارم گر نشانی ز تواَم بود همه رفت از دست کاروان رفته و من گمشده ی دیدارم از تو دلگیر شوم گر به سرایم آیی خواب باشم بروی و نکنی بیدارم آرزویم همه این است که در خیمه ی تو بنگـرم از کـرمت بنده ی خدمتکارم : مثل هر جمعه دلـم حس عجیبی دارد حس دیدار تو این جمعه کمی بیشتر است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام .