eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.8هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
«درد» آمدیم لطف تو مارا دوا کند شاید «غریبه» را نگهت آشنا کند هر روزه دار پیش ضریح تو در نجف با حبه های زرد عنب روزه وا کند گفتند ربّ ِ اهل جهان نیستی و من گفتم ز روی طعنه به آنها، خدا کند سرمست چشم توست غروبی که ظهر شد دستت به نور شمس هم انفاق ها کند هر ذره در عوالم امکان برای وصل با اسم تو خدای خودش را صدا کند امید وصل در دل ما موج می زند عاشق،سحر،مقابل ایوان، دعا کند هرکس که باحضورتوخلوت نکرده است بایدبرای خویش دلی دست وپاکند چون آفتابِ لطفِ شماذره پروراست بی شک خرابه ی دل ما را بنا کند قطعانجات دست مناجاتهای توست عمری کمیل با کلماتت صفا کند رندانه خواستیم خدا را و عاقبت ما را به یک نگاه تو حاجت روا کند در روز حشر مست شراب الست را از بین خلق، فاطمه باید جدا کند : بر در بسیارها کم می شود رشته ی باخلق محکم می شود حضرت هنگام زیارت درنجف بر در ایوان حیدر تا خم می شود صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
عشقت به رشته ی این جان نشسته است جانی که پای عهدتوجانان،نشسته است آهی بکش به آینه ی دل  که گم شود تصویرهرچه غیرتودرآن نشسته است ما ذره ایم پیش تو ای نور لم یزل وقتی که سایه ات سرقرآن نشسته است احمدگذشت چون که ز ایوان عرش حق پرسیدعلیست آن که درایوان نشسته است؟ اصلا بعید نیست ببینند روز حشر جای خدا،علی سر دیوان نشسته است رنگ خدا گرفته، نگویید کافرم ازبس به جان حضرت سبحان نشسته است مُهر حلال زادگی ماست مِهر او بااو به سینه گرمیِ ایمان نشسته است بزم محبت است کنار ضریح او آنجا گدا مقابل سلطان نشسته است من شرح میدهم،تو تجسم کن،عشق کن وقت اذان دلت دم ایوان نشسته است باران و شب،حرم،دم ایوان طلا،نجف آیا دوباری میبری ام کربلا،نجف؟ : این است شور کودکی و عشق پیری ام برسینه ام نوشته شده من غدیری‌ام صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
هُرم نجف حرارتمان را زیاد کرد گرمایِ عشق، طاقتمان را زیاد کرد مانند بوذر از کرمش زر گرفته‌ایم مِهر علی‌ست ثروتمان را زیاد کرد عنوان ماست عبد کرمخانه‌ی نجف عبدش شدیم، شُهرتمان را زیاد کرد از وادی السلامِ علی تا که رَد شدیم شوقِ به مرگ جرأتمان را زیاد کرد با زمین و زمان را بِهَم زدیم تأثیر ذکر، قدرتمان را زیاد کرد گفتیم شیعه‌ایم، طرفدار حیدریم این گفته خوب عزتمان را زیاد کرد بودیم مستِ بوسه به دربِ حرم ولی ایوان طلاش، لذتمان را زیاد کرد مارا سحر به صحن رساند و غروب بُرد سهمیه‌ی زیارتمان را زیاد کرد بی قیمت آمدیم به بازارِ مرتضی دستش رسید، قیمتمان را زیاد کرد آری همین مسیر نجف تا به کربلاست هر ساله باز همت‌مان را زیاد کرد : ما را ببر نجف، به دَمِ ما دوا بریز امشب بیا به کاسه‌ی ما کربلا بریز سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
از ابتدای سخن انتهاش معلوم است هر آنکه گفت از ایشان بهاش معلوم است رسیده ام به خدا چون رسیده ام به علی که ارتباط علی با خداش معلوم است و مصطفی شب معراج با تعجب دید به جای جای جنان ردپاش معلوم است چنان برای حضورش دونیم شد کعبه هنوز هم که هنوز است جاش معلوم است همان قَدَر که حرامیِ منکرش معلوم حلال زادگی شیعه هاش معلوم است نه اینکه چند مسیحی شدند دلداده اش خود مسیح شده مبتلاش معلوم است چه احتیاج به تخت و چه احتیاج به تاج غلام‌حضرت حیدر بهاش معلوم است : ما را چه هول لحظه ی مرگ است بی گمان تا قبض روح شیعه ی دلداده با علی ست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
درجهان شاهی به جز شاه نجف افسانه است هرکه مولایش شود، غیر علی دیوانه است هرکه در بندش شود با جرعه ای، مستش کند چون که حیدر صاحب جامِ می و میخانه است جرعه ای از جام حیدر را بنوش، به به ببین غیر این میخانه هر جایی روی غمخانه است نقد حیدر را بگیر، ورنه هلاکی آدمی وعده اش بر حوض کوثر، درب سقاخانه است عشق را از میثم خرما فروش آموختم گرد شمع روی حیدر قنبرش پروانه است سنگ حیدر را بزن بر سینه ات گر مخلصی مرحم غمهای مولا حضرت ریحانه است خوش بود آن دل که در مدح امیرالمؤمنین دم به دم، هوهو کنان در ناله ی مستانه است هرکه را در دل بود الطاف پاک حیدری در میان دوستانش عالم فرزانه است نام او نام خدا و حرف او حرف خدا هرکه عاشق بر خداست با مرتضی همخانه است : دست من گیر که با دست شما سرپایم از  همان   بدو  تولد   شده ای  مولایم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
شبی بذکر علی از لبم عسل می ریخت بروی دفتر شعرم قلم غزل می ریخت دل شکسته ی من با علی علی گفتن برای مشکل خودطرح راه حل می ریخت به یادصحن نجف سینه درطپش افتاد چقدردل که به پایت درآن محل می ریخت مرا اسیر خودت کرده ای تو تنها با ملاحتی که از آن حُسن لم یزل می ریخت برای درک تو دریای عشق در کامم خدادوقطره عطش کاش لااقل می ریخت من ازتبارتوهستم به آن نشان که خدا غبارِ پای تو را در گلم ازل می ریخت : با دیده شبی ندیده ها را دیدم بی پرده تمـام ماسـوا را دیدم ایوان نجف نشسته بودم که سحر در وجه علی ذات خـدا را دیدم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
دلم گرفته بهانه، سلام شاه نجف كه قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف تمام صحن بوی دارد شمیم سیب بیاید میان راه نجف صفای هر سحرش، گریه بر غم به گوش میرسد آرام سوز و آه نجف قدم زده دل شب در میان نخلستان امان ز كوفه و خونابه های چاه نجف قرار ما همه همان جایی كه سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف قسم به نم نم اشكم پس از اذان صبح چقدر بوی میدهد پگاه نجف : دستِ خودم که نیست دلربا شده دل شب به شب برای تو تنگ است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
نفس تا یار من باشد، نکوبم دربِ دیگر را چه غم دارد کسی چون من که دارد حُبّ حیدر را خدا را شاکرم هر دم، تَولّای علی دارم ندارم من نشان از شاهِ برحق غیر صفدر را نگردد هیچ کس را آتش دوزخ بر او کاری کَشند سُرمه به چشم خود چو خاک پای قنبر را به یک شب در چهل منزل، اگر مولا شود حاضر و یا با دست خود از جا کنَد دَربی زِ خیبر را چه شکّی شیعه اش دارد چو بشناسد ولیّ خود شفاعت آرزو دارد چو من، فردای محشر را نه توهینی به کس دارم، نه لعنت میفرستم من کلاه خویش قاضی کن، که دارد حقّ منبر را دو شاهد میشود برهان، برای ادّعاهایت هزاران شخص بیعت کردومنکر گشت محضر را یقینأ بی تَولّایش وضویت هم بُوَد باطل مگر خود بینی، بهشت و حوض کوثررا مرا همراه با شیرش، صفای مرتضی داده برای شکر این نعمت، ببوسم دست مادر را : خدا دمیده تو را جای روح در بدنم مگر بدون تو هم می شود نفس بزنم؟ سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
یکه بود و بی حریف، این شد که لشگر باب شد لشگری را کشت، جنگ نابرابر باب شد تیغ بر کف با نقابی از دل لشگر گذشت در عرب، تشبیه ابروها به خنجر باب شد هیبتش را چون موذن داخل محراب دید ابتدای هر اذان الله اکبر باب شد شیعیان توحیدشان را در ولایت یافتند در نماز این شد که بعد از حمد، کوثر باب شد اصلا از وقتی که فهمیدیم کوثر با علیست ختم قرآن بین ما از جزء آخر باب شد گفت پیغمبر انا علمٌ علیٌ بابها در مدینه ناگهان سوزاندن در باب شد هرچه را شد باب کردند، آخرش اما چه شد؟ آخرش حیدر امیرالمومنین ارباب شد : بده برگ امانت را، بزن امضا زیارت را نجف ایوان طلایت را، امیرالمومنین حیدر سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دوست دارم خاک باشم در قدمهای علی تا کنم در رهگذار او تماشای علی دوست دارم اشک باشم، چشمه‌چشمه جوبه‌جو تاکه قطره قطره اُفتم در قدمهای علی دوست دارم باد باشم با امید و آرزو سرنهم مثل نسیمِ صبح، بر پای علی دوست دارم چون کبوتر باشم و با بالِ شوق پَر زنم تا گلشن سبز و دلـآرای علی دوست دارم گوش باشم تا به بزم انس او بشنوم از دوستانش صوت آوای علی دوست دارم چشم باشد عضو‌عضوم تا مگر وقت جان دادن ببینم روی زیبای علی دوست دارم شمع باشم تا بسوزم روز و شب گاه با یاد علی، گاهی به زهرای علی دوست دارم دست مارا او بگیرد روز حشر نامـه‌ی اعمـال ما باشد به امضای علی : مدح حیدر روبروی کعبه شک می آورد مینویسم قبله، اما باز میخوانم نجف سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخیر، روزتون معطر بنام
علی شدی که غلام و فقیرتان باشیم امیرمان بشوی و اسیرتان باشیم علی شدی که بخوانند حیدرت مولا اسیر رزم به مانند شیرتان باشیم علی شدی که گدا زیر دینتان برود نمک چشیده ی خیر کثیرتان باشیم نوشته اند امیری فقط به قامت توست نوشته اند که باید حقیرتان باشیم  بناست تا به ابد سر بلند باشی و بناست تا به ابد سر به زیرتان باشیم علی شدی پدر خاک باشی و ما هم فدای این لقب بی نظیرتان باشیم خوشیم تا که جهان هست نوکرت باشیم و مست باده ی خمّ غدیرتان باشیم : برای بردن نامت لبم بُرّان‌تر از تیغ است همیشه نامِ را فقط مردانه آوردم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخیر، روزتون معطر بنام .