eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
PART-22 (parhizgar).mp3
13.12M
☆ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ‌☆ ترتيل : استاد شهريار پرهیزگار ♡ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرج♡ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 💠
❣﷽❣ 🥀 🥀 صدای اذون که میاد من هم میشم راحت از دست این غمها خداحافظ ای مردم کوفه خداحافظ ای بی وفا دنیا دلم خونه ، کی مثل من مگه غم دیده مگه درد ، دل منو کسی فهمیده دارم میرم، که بوی فاطمه پیچیده 🥀خداحافظ ای بی وفا دنیا 🥀سلام ای تنها یار من زهرا اون روزی مردم که تو کوچه گلم پیش چشمم زمین افتاد همون روز که خونم تو آتیش سوخت همون روزی بود که علی جون داد 2 تا اون روزا، ندیده بود کسی اشکامو همین دنیا، گرفت ازم همه دنیامو همین خوبه، که میبینم بازم زهرامو 🥀خداحافظ ای بی وفا دنیا 🥀سلام ای تنها یار من زهرا اون روزی مردم که تو خونه دیدم فاطمه دست به دیواره همون روزی که رو گرفت از من دیدم ردّ خون روی مسماره دارم میرم اما دم آخر کسی نیست دیگه مثل من باشه من اون روزی مُردم که فهمیدم حسینم باید بی کفن باشه لب گودال، رسیده زینب اما دیره ته گودال، صدای آخرین تکبیره روی سینه، یکی نشسته با شمشیره 🥀خداحافظ تا روز عاشورا 🥀سر تو روی دامن زهرا 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @majmaozakerine ،
تا گریه بر حسین تمنای خلقت است بین من و تمام ملائک رقابت است نزدیک می کند دل ما را به هم حسین این اشک روضه نیست، که عقد اخوت است مقبول اگر شداست نمازی که خوانده ایم مهر قبولیش به خدا مهر تربت است ما از غدیر سینه زن کربلا شدیم این دست های رو به خدا دست بیعت است پیدا شدیم هرچه در این راه گم شدیم یعنی فقط حسین چراغ هدایت است از دخل آبروی حسین است خرج ما نوکر برای صاحبش اسباب زحمت است قران و منبر و دوسه خط روضه ی عطش ساعات خوب هفته همین چند ساعت است حالا که بغض بسته به من راه حرف را مقتل بخوان که موقع ذکر مصیبت است افتاده بود روی زمین زبر دست و پا شعرم تمام می شود اینجا. روایت است که چون تنگ شد بر او میدان" فتاد از حرکت ذوالجناح از جولان نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد... نوکر نوشت : ره صد ساله به یک شب نشود طی الا سر سجاده مگر ذکر "حسین" را گیری... صلی الله علیک یا سیدنا الغریب یا اباعبدالله  ۰  ۰ ۹۴/۰۶/۰۸ سید مهدی حسینی @majmaozakerine
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار شنبه ها امام رضاییم😭😭😭 نور باشد سایه ای از پای دیوار شما 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 السلام علیک یا غریب الغربا السلطان یا ابا الحسن علی بی موسی الرضا المرتضی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دلم تنگ واسه کبوترات🕊 واسه بغضای غروب مسجد گوهرشاد واسه عطری که همیشه... چـهارشـنـبـه های امـام رضـ🖤ـایــے ═✧❁🕌 یا امام رضا(ع) 🕌❁✧═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱 🏴 نماهنگ بسیااااااار زیبا و شنیدنی👌 🤲 "اللهم الرزقنا حرم حرم حرم !!" ♪♪ به علی بگو: آقاجون! حواست به منم باشه😭 🎙 بانوای : سیدمجتبی‌رمضانی
‌ 🔅متن كامل مراسم قرآن به سر گذاشتن در شب قدر_ شب بيست سوم _ حاج محمود كریمی_ مجمع مداحان اهلبیت ع پایگاه متن روضه و اشعار مذهبی :ویژه ذاکرین و مادحین اهل بیت علیهم السلام "اَستغفرالله وَ اَتُوبُ اِلیه...." *شب بيست و سوم ِ، بيشترين سفارش برا امشب ِ، برا همه دعا كن، كم نميآد،سهميه نداري،مثلاً بگن:پنچ،شش دعات مستجاب ِ،نه،هرچي بيشتر براي افراد بيشتري دعا كني،براي گرفتاري هاشون،براي هدايت خودت،برا دوربري هات،هر چي بيشتر دعا كني، نشون ميده بيشتر به فكر ديگران هستي، امسال بريم سراغ تهمت،عهد ببنديم ديگه تهمت نزنيم،غيبت از زنا بدتره،تهمت از غيبت،اون كسي كه اخلاقش ِ تهمت بزنه، روز قيامت خيلي گير تر از اونيه كه غيبت مي كنه، خدايا مارو از اخلاق بد دور كن،شب قدر مي خواهيم بريم زير سايه ي قرآن،دعا كنيم،خدا رو قسم بديم،قرآن رو مقابل ديدگانت باز كن* "اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ" *همين طوري كه من اين يه جمله رو مي گم،به فال نيك مي گيرم،شب قدر شب فاطمه است،ليلة القدر فاطمه است، توي قرآن نوشته، همه چيز بهم مي ريزه كه يه نفر رو ازش سئوال كنن:*"بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ"* مادرمو برا چي كشتي؟شما كه مي دونستيد مادرم بارداره،بار شيشه داره. انشاءالله همه مون حاجت رواييم،گرفتاري ها بر طرف ميشه، ان شاءالله امسال آقا مياد،مسلمونا همه نجات پيدا مي كنند، درداتون روا ميشه،حاجاتمون روا ميشه، ما هم شيعه ي خوبي هستيم انشاءالله،زير سايه ي قرآن برو، قرآن رو روي سرت بگذار، ديدي مي خواي قسم بخوري،دست روي قرآن بذاري،همه ميگن:نكني اين كارو، مگه قران رو همين جور ميارن وسط، اما شب قدر ميگه برو زير سايه ي قرآن، بگو:من ديگه كسي رو ندارم،غير اون كسي كه رسول خدا به وديعه گذاشت، قرآن و فاطمه و بچه هاش و علي* "اللَّهُمَّ به حق هَذَا الْقُرْآنِ وَ به حق مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ به حق کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ" "بکَ یَا اللّهُ...... جل جلاله و عظم شأنه" * فرج آقامون برسان.* "الهی: بمُحَمَّد....... صل الله علیه و آله و سلَّم" *هر چه خيره براي ما امشب به دست ِ با كفايت و مبارك امام زمان امضاء فرما* الهی::بعَلِیٍّ........ صلوات الله و سلامه علیه" *ديدن يه پيرمرد، كور، جزامي تو خرابه داره گريه ميكنه، ماجراي برگشت از تشييع جنازه ي آل الله، بعضي تشييع جنازه ها ماجرايي داره،ديدن يه پيرمردي داره گريه ميكنه،امام مجتبي وارد خرابه شد،پيرمرد جزامي كه همه ازش دوري مي كنن، امام مجتبي در آغوشش گرفت، فرمود: چي ِ ناله ميزني؟ فرمود: حبيبم الان دو سه شب ِ به من سر نزده، برام غذا مي آورد،برام لقمه مي گرفت، همه از من دوري مي كردن اون هوامو داشت،گفت:من كه چشم ندارم، نمي ديدمش،اما هر موقع وارد مي شد اين سنگ ريزه هاي خرابه هم بهش سلام مي كردن، فرمود: ديگه منتظرش نباش،او ديگه نميآد، ولي به من گفته مراقبت باشم، علي بود،علي بود.* "الهی:بفاطِمَةَ......... سلام الله علیها." *صبح دفن فاطمه داشت بر مي گشت،هوا گرگ و ميش بود، هر كي داشت به طرف خونه اش مي رفت،دومي رسيد به مقداد گفت:مقداد آماده باش دختر پيغمبر از دنيا رفته،مي خواهيم بريم براش نماز بخونيم،دفنش كنيم، مقداد گفت: خواب بودي ديشب علي فاطمه شو دفن كرد، چنان سيلي به مقداد زد، مقداد روي زمين افتاد،وقتي بلند شد ، فقط گفت:يه سئوال دارم، به زهرا هم همين جور سيلي زدي؟دستت بشكنه.* "الهی:بالْحَسَنِ......حسن بن علی صلوات الله علیه." در ِ خانه باز شد، اينم بعد از تشييع جنازه امام مجتبي،اولين بدني كه روز دفن شد،عباس وارد خانه شد، سر به ديوار گذاشت،شروع كرد به ناله زدن،حالا همه توي خونه اند، ديگه دست خودش نبود، زينب آمد، داداش چي شده؟ گريه ات رو تا حالا اين طور نديدم، خوب بود تشييع جنازه؟ گفت: خانم جان! غصه ام اينه كه زور و بازوي حيدري دارم،شمشير دارم، جلو چشمم آقامو تير بارون كردن.بريم كربلا؟ ادامه صوت و متن به سر گزاشتن👇👇👇👇
‌ ☘🌹متن كامل مراسم قرآن به سر گذاشتن در شب قدر_ شب بيست و سوم _ حاج محمود كریمی_ @majmaozakerine ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ " الهی: بالْحُسَیْنِ..... صلوات الله علیه" *يه قبيله ي بيابان نشين اومدن ديدن بدنا روي زمين ِ.يه چيزي ميگم:تا آخر عمرت تو ذهنت باشه، بين اين بدنها ديدن،يه بدن خورد،كوچلوي شير خواره، بي سر زير ِ آفتاب، بدن اونم دفن نكردن،شب ها حيوونا مي اومدن كنار بدنشون،گرگ كنار آهو ناله مي زد،شير كنار غزال گريه مي كرد، پرنده ها ناله مي زدن،اينها بدن كيه اند؟يه وقت ديدن يكي از دور آمد،فرمود: بريد كنار اين بدنها رو من مي شناسم، همه ي بدن ها رو دفن كرد،اين زهير ِ، اين حبيب ِ ، اين پسر عموم ِ، اين داداشم ِ، اما فرمود: داريد يه قطعه حصير بياريد؟ بدن رو ما بين حصير قرار داد، بين خاك گذاشت، بدن شير خواره رو روي سينه اش گذاشت، گفت: بابا رسم ِ، صورت ميت رو روي خاك مي گذارن، اما تو سر در بدن نداري، لب گذاشت به لب هاي بريده.تمام شد، گفت:بريم يه بدن ديگه مونده دفنش كنيم. كيه؟كنار علقمه. آقا اين بدن كيه،دستم نداره؟ فرمود: بدن عمو جانم عباس ِ* "الهی:بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ........زین العابدین صلوات الله علیه" *همه دردامون دوا فرما، لذت مناجات رو به ما بچشان* "الهی:بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ.......صلوات الله علیه". *قرض همه مون ادا فرما* "الهی:بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد.......جعفر بن محمد ٍ صادق.صلوات الله علیه." *مارو عالم به وظايف مون قرار بده* " الهی،بمُوسَى بْنِ جَعْفَر.......صلوات الله علیه ". *داري باب الحوائج رو صدا مي زني....، رهبر عزيزمون حفظ فرما* "الهی:بعَلِیِّ بْنِ مُوسى....بعلی بن موسی الرضا صلوات الله علیه" *هر كي دلش مشهد ِ....،شب اول قبر آقامون به داد ما برسان* "الهی: بمحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ.....بمحمد بن علی ٍ الجواد صلوات الله علیه " *اي خدا مشكل بيكاري جوونامون حل فرما، مادرا غصه بچه هاشون رو خيلي مي خورن، دلواپسي مادرا رو بر طرف فرما،پدر و مادرامون ببخش و بيامرز،ما رو عاق فاطمه و عاق والدين از دنيا مبر* "الهی: بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد.......بعلی بن محمد ٍ الهادی صلوات الله علیه." *مرضا،مريضاي منظور،طفل مريض، مرضاي قلبي و اخلاقي مون و عادتي مون، هر كسي مريضي داره سفارش كرده، هر كي اومده اينجا همه بهشون التماس دعا گفتن، يه عده روي تختاي بيمارستانا هستن، دكتر جواب كرده ها،سرطاني ها، همشون رو به آبروي امام هادي شفا مرحمت فرما* "الهی: بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ...... صلوات الله علیه" *اي خدا شر آمريكا و اسرائيل و دار و دسته اش،همه پيروانش،دوستانشون، به خودشون برگردان،مسلمانان عراق و سوريه و لبنان و يمن رو،نيجريه و مسلمانان شمال آفريقا، مسلمانان ميانمار كه گير بودايي هاي بي رحم افتادن، همه جاي دنيا هر مظلومي هست از چنگال ظالمين نجات عنايت فرما،چشم مارو به جمال آقامون روشن كن، مارو به زيارت آقامون نائل فرما* "الهی: بالْحُجَّةِ...... صلوات الله و سلامه علیه" @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه حضرت رقیه س_ویژۀ شب بیست و سوم و شهادتِ امیرالمؤمنین علی علیه السلام _سید مهدی میرداماد🍁🍂 •┈┈••✾••✾••┈┈• برا چی نَگِریَم،برا چی نبارم الان یک دو روزِ،که بابا ندارم بازم داغ مادر،برام گشته تازه نشد که برم باز به تشییع جنازه منم دختری که، اسیرِ غروبم برا داغِ بابام،به سینه می کوبم تویِ گریه زاری،دعا من همینه که هیچکی باباشو،شکسته نبینه امون از یتیمی،امون از یتیمی... سلام ای سَرِ در طبق آرمیده می دونی رقیه ات چه رنجی کشیده سلام ای پُر از زخم،پر از زخمِ کاری چرا جای سالم، تو صورت نداری؟ میدونم که بُردن، چه جور پیروهن رو می دونی که بردن النگوی من رو؟ می دونم چه جوری سرت رو بریدن می دونی چه جوری موهام رو کشیدن؟ *یه نگاه کرد به رگای بریده، "مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ!؟" حسین.... تو کوفه امیرالمؤمنین ملاحظه ی زینب رو کرد،گفت: زینبم نبینه فرق سرم شکافته،یه جمله بگم،بگم: یا علی! زینبت تو کوفه سی و پنج سالش بود،اونم می خواستی فرق شکافته رو نبینه،بچه هات زیر بغل هات رو گرفتن،این دو سه روزِملاحظه ی زینب رو کردن،سی و چند سال کجا،یه دختر سه ساله ی کتک خورده کجا؟ با دستای لرزونش سر رو از تو طبق برداشت،گرفت تو بغلش،بابا محاسنت چرا خاکیِ؟... تاریخ میگه:قبل از شام،قبل از منزل خرابه،یه منزلی هست دیرِ راهب،تو دیرِ راهب یه اتفاقی افتاد،اون راهب سرِ مقدس ابی عبدالله رو با گلاب شست،سر رو از خون وخاک پاک کرد... میخوام یه جمله بگم،اونایی که اهل روضه باشن از من جلوتر میرن،سر شسته اومد شام،تمیز،معطر،اما وقتی تو خرابه رقیه بغلش کرد، دید همه محاسنش خونیِ،لباش ترک خورده و پاره پاره است،دید دندوناش شکسته است...بابا!بابا! حالا فهمیدم دیروز چوب خیزران کجا میخورد،هی رو پنجه ی پا بلند شدم،گفتم:عمه! اون سرِ بابایِ منِ...ای حسین... همه به نیت فرج،به نیت شفای مرضا،همه نیت کنن،هیچکی نیست بگه من بی حاجت اومدم،همه الان سه مرتبه خدا رو قسم بدیم،به رحمةالله الواسعه،بیار دستت رو بالا، بالحسینِ یا الله.....ای خدا به اون لحظه ای که صورت گذاشت رو صورت باباش،لب هاش رو گذاشت رو لبای باباش،" ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّریف،هی تقول: یا لَیْتنی كَنت قَبل هذا الْیَومِ عمیاءَ" گفت بابا کاش کور بودم نمیدیدم باهات چه کردن... @majmaozakerine
🌹((اعمال مخصوص شب بیست و سوم ماه رمضان)) ✅ همچنین اعمال مشترک شب های قدر .
نام ما را ننویسید، بخوانید فقط سر این سفره گدا را بنشانید فقط آمدم در بزنم، در نزنم می میرم من اگر در زدم این بار نرانید فقط میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست چند لحظه بغل سفره بمانید فقط کم کنید از سر من شرّ خودم را، یعنی فقط از دست گناهم برهانید... فقط حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام مادرم را به عزایم ننشانید فقط صبح محشر به جهنم ببریدم اما پیش انظار گنهکار نخوانید فقط پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط حقمان است ولی جان اباعبدالله محضر فاطمه ما را نکشانید فقط سمت آتش ببری یا نبری خود دانی من دلم سوخته، گفتم که بدانید فقط گر بنا نیست ببخشید، نبخشید اما دست ما را به محرم برسانید فقط علي اكبر لطيفيان
عبد گناهکار من چرا ز من جدا شدی بر در غیر رفتی و دور ز آشنا شدی قرار ما نبود این، مرا رها کنی چنین دیده ز هم گشا ببین خود به کجا رها شدی بندۀ بی‌وفای من عبد گریزپای من چرا گریختی ز من؟ چه شد که بی‌وفا شدی؟ هر چه گناه کرده‌ای عفو نمودم از کرم هر چه صدا زدم تو را باز ز من جدا شدی حاصل خویش سوختی وصل مرا فروختی اسیر نفس گشتی و هوایی هوا شد من همه هست خویش را بهر تو خلق کرده‌ام تو همه را ندیدی و غرق یم خطا شدی خداست یار و یاورت چگونه نیست باورت دمی به خود بیا ببین که غافل از خدا شدی رشتۀ وصل ما و تو پاره نمی‌شود بیا خدای تو منم چرا بندۀ غیر ما شدی؟ مرا بس است آه تو گذشتم از گناه تو دست بده به دست من از چه گریزپا شدی؟ خداست با تو «میثما» تو نیز باش با خدا به سوی دوست کن سفر در به درِ کجا شدی؟ استاد غلامرضا سازگار (میثم)
بدم، مرا بـه پیمبر ببخش یا الله به اشک دیدۀ حیدر ببخش یا الله تمام دار و ندارم محبت زهراست مرا به سورۀ کوثر ببخش یا الله به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن مرا به این دو برادر ببخش یا الله بـه درگه تو گناه مکرر آوردم مرا به عفو مکرر ببخش یا الله ببر به کرب‌وبـلا زائر حسینـم کن به آن ضریح مطهر ببخش یـا الله به دست‌های علمدار کربلا سوگند به حرمت علی‌اکبر ببخش یـا الله به بانگ العطش نازدانه‌های حسین به خون حنجر اصغر ببخش یا الله به سیدالشهـدا و به خـون حنجر او که شد بریده ز خنجر ببخش یا الله به لحظه‌ای که سر نیزه گشت با زینب سر حسین، برابر، ببخش یا الله به خون میثم تمّار، جرم «میثم» را به روی او تـو نیاور؛ ببـخش یا الله استاد غلامرضا سازگار (میثم)
ویژه میان بندگانت بدتر از من نیست؛ تنها من! تو دستم را گرفتی و اسیر دستِ دنیا، من گنهکارم؛ به تاثیرِ دعاهایم امیدی نیست گمانم فاصله افتاده از درگاهِ تو، تا من تو در دستانِ پینه بسته، در اشک یتیمان و به دنبالِ تو میگردم چرا عمریست اینجا من؟! چه برکت دادی و شد سفره ام رنگین و رنگین تر ندانستم اگر چه حرمتِ نان و نمک را من به جایِ آبرو ریزی همیشه آبرو دادی فقط شرمنده ام کردی؛ نمیدانم که آیا من- تو را آنگونه که باید عبادت کرده ام یا نه؟! مبادا بندگی کرده ست جنّ و إنس، الّا من پُر از خوف و رجایم، کار دستم داده عصیانم چه محتاجم به غفرانِ تو بیش از پیش ترها من شبِ قدر است و بیمارِ گناهم؛ گوشه چشمی تویی «نِعمَ الطّبیب» و سخت محتاجِ مداوا من "إلهی لاتؤدّبنی"؛ نبینم خشم و قهرت را عذابم کن ولی یک لحظه سرسنگین نشو با من! .
منو ببخش، اگه اشكی نمونده تو چشمام منو ببخش، اگه سوزی نداره دعاهام منو ببخش، برای همه پرده دری هام منو ببخش، برای لحظه های تو خلوت منو ببخش، گناهام بوده از روی غفلت منو ببخش، از خودم به تو دارم شكايت ياغافر الذنب! نامه تباهم بيا و بگذر از اشتباهم بعلي ٍ الهی العفو 4 منو ببخش، كه اسير ظواهر دنيام منو ببخش، بابت بی حيايی چشمام منو ببخش، برا اشكای چشمای آقام منو ببخش، چشم روی خوبی تو پوشوندم منو ببخش، اگه من سر قولم نموندم منو ببخش، بی حيايی و به اوج رسوندم گناه می كردم، منو ميديدی ولی ز بَندَت دست نكشيدی بعلي ٍ الهی العفو 4 .
و توسل ویژۀ شب های قدر “بیست و سوم “ ماه مبارک رمضان *مقدس اردبیلی،رفته بود شهری برایِ منبر،نیمه های شب ازخواب پرید،این چه خوابی بود من دیدم؟صاحبِ خونه رو صدا زد:گفت فلان شخص رو میشناسی؟گفت:آقاجان! شما فلانی رو از کجا میشناسید؟این آدم نامِ خوبی تویِ این شهر نداره.گفت:خونه اش کجاست؟ بلند شد نیمه شب رفتن دَرِ خونه اش، اومدن در زدن، دیدن یه صدایِ گریه ای میاد،زنی در رو باز کرد،نگاه کرد دید مقدس اردبیلی اومده دَرِ خونه اش، گفت: فلانی کجاست؟گفت: دو ساعتی است که دستش از دنیا کوتاه شده، اومدن بالا سرش،دیدن آره مثل اینکه سالهاست خواب رفته،مقدس اردبیلی یه نگاهی کرد،از زنش سوال کرد: در چه حالی از دنیا رفت؟ گفت: مثل هر شب خراب اومده بود، اما امشب حالش عوض شده بود،هی گریه می کرد،انگارمی دونست میخواد بمیره، هی با خودش حرف میزد.چی میگفت: می گفت: خدایا! مقدسِ اردبیلی رو ببخشی هنر نکردی، اگه مَنِ روسیاه رو ببخشی بزرگی کردی. مقدس اردبیلی شروع کرد گریه کردن،گفتن:آقا! چی شده؟ گفت: مولام رو تو عالم رؤیا دیدم،گفت:بلند شو،فلانی از دنیا رفته،با احترام بدنش رو غسل و کفن کن،همه رو صدا بزن،بدنش رو دفن کن... شبِ بیست و سومِ،امشب من و شما هم بگیم: خدایا! دیر اومدیم، اما اومدیم،اشتباه کردیم،اما اومدیم،خدایا!ما همه رو بخشیدیم،ما که بنده ی تو هستیم هر کی به گردنمون حق داره رو بخشیدیم، تو نمیخوای ما رو ببخشی؟ خدایا! میخوام یه واسطه امشب بیارم...* وای من و وای من و وایِ من میخِ در و سینه ی زهرایِ من در وسطِ کوچه تو را می زدن کاش به جایِ تو مرا می زدن سی سال غمش را اَسَدُالله نگفته می گفت از آن درد که با چاه نگفته سخت است که زن با لگدِ مرد بیفتد در پیش نگاه همه با درد بیفتد سخت است به ناموسِ کسى راه ببندند سخت است که بر گریه ی مظلوم بخندند من مانده به یادم، زد و آیینه تَرَک خورد زهرا سَرِ من بود که در کوچه کتک خورد غم همین بس که مغیره به علی می خندد آن غلافی که تو را زد به کمر می بندد *اومد میانِ مسجد، نگفت:پهلوم شکسته، نگفت:بازوم شکسته،دید شمشیرِ برهنه بالایِ سَرِ مولاست، صدا زد:" یا اَهلَ المَدینه! یه مو از سر علی کم بشه، میرم کنارِ مزارِ پیامبر،موهام رو پریشان میکنم، همه ی شمارو نفرین میکنم، تا دیدن فاطمه میخواد نفرین کنه،ریسمان از گردنِ مولا باز کردن، زهرا یه دست به پهلو گرفته هی دور علی میگرده،هی صدا میزنه:جانم فدات یا ابالحسن!..."خانم جان! یه شمشیر دیدی دلت تاب نیآورد"...* به سمتِ گودال از، خیمه دویدم من شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من سَرِ تو دعوا بود، ناله کشیدم من سَرِ تو رو بردن، دیر رسیدم من میانِ گونیِ کُهنه سَرِ او را بردن آبرویِ همه عریان،رویِ صحرا مانده *اون جوان،گناه کرده بود،گناهی که پیامبرِ رَحْمَهً لِلعالَمين بهش گفت برو،نمی خوام ببینم تو رو، داشت گریه می کرد تویِ کوچه ها، رسید به سلمان،سلمان گفت:چرا گریه میکنی؟ گفت:خراب کردم،گناهی کردم که پیامبر به من گفته برو نمیخوام ببینم تو رو، گفت: صبر کن، یه راهی هست،اونم اینه که بری دَرِ خونه ی فاطمه، از بی بی بخوای حسین رو بیاره، با حسین بری مسجد.... همه تویِ مسجد نشسته بودن دیدن یه صدایی میاد، یکی صدا میزنه:" مَن مِثلی؟" کی مثلِ منِ؟ دیدن همون جوانِ گنهکارِ،حسین رو رویِ شانه هاش گذاشته،اونجا بود که پیغمبر چون حسین رو واسطه کرده بود بخشیدش...* شکر گرچه سیه رو شدم، غلامِ حسینم خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد؟ شکر که در پناهِ حسینیم عالم از این خوب تر پناه ندارد ناله بزن:حسین... و توسل ویژۀ شب های قدر “بیست و سوم “ ماه مبارک رمضان *مقدس اردبیلی،رفته بود شهری برایِ منبر،نیمه های شب ازخواب پرید،این چه خوابی بود من دیدم؟صاحبِ خونه رو صدا زد:گفت فلان شخص رو میشناسی؟گفت:آقاجان! شما فلانی رو از کجا میشناسید؟این آدم نامِ خوبی تویِ این شهر نداره.گفت:خونه اش کجاست؟ بلند شد نیمه شب رفتن دَرِ خونه اش، اومدن در زدن، دیدن یه صدایِ گریه ای میاد،زنی در رو باز کرد،نگاه کرد دید مقدس اردبیلی اومده دَرِ خونه اش، گفت: فلانی کجاست؟گفت: دو ساعتی است که دستش از دنیا کوتاه شده، اومدن بالا سرش،دیدن آره مثل اینکه سالهاست خواب رفته،مقدس اردبیلی یه نگاهی کرد،از زنش سوال کرد: در چه حالی از دنیا رفت؟ گفت: مثل هر شب خراب اومده بود، اما امشب حالش عوض شده بود،هی گریه می کرد،انگارمی دونست میخواد بمیره، هی با خودش حرف میزد.چی میگفت: می گفت: خدایا! مقدسِ اردبیلی رو ببخشی هنر نکردی، اگه مَنِ روسیاه رو ببخشی بزرگی کردی. مقدس اردبیلی شروع کرد گریه کردن،گفتن:آقا! چی شده؟ گفت: مولام رو تو عالم رؤیا دیدم،گفت:بلند شو،فلانی از دنیا رفته،با احترام بدنش رو غسل و کفن کن،همه رو صدا بزن،بدنش رو دفن کن... شبِ بیست و سومِ،امشب من و شما هم بگیم: خدایا! دیر اومدیم، اما اومدیم،اشتباه کردیم،اما اومدیم،خدایا!ما همه رو ب
گونیِ کُهنه سَرِ او را بردن آبرویِ همه عریان،رویِ صحرا مانده *اون جوان،گناه کرده بود،گناهی که پیامبرِ رَحْمَهً لِلعالَمين بهش گفت برو،نمی خوام ببینم تو رو، داشت گریه می کرد تویِ کوچه ها، رسید به سلمان،سلمان گفت:چرا گریه میکنی؟ گفت:خراب کردم،گناهی کردم که پیامبر به من گفته برو نمیخوام ببینم تو رو، گفت: صبر کن، یه راهی هست،اونم اینه که بری دَرِ خونه ی فاطمه، از بی بی بخوای حسین رو بیاره، با حسین بری مسجد.... همه تویِ مسجد نشسته بودن دیدن یه صدایی میاد، یکی صدا میزنه:" مَن مِثلی؟" کی مثلِ منِ؟ دیدن همون جوانِ گنهکارِ،حسین رو رویِ شانه هاش گذاشته،اونجا بود که پیغمبر چون حسین رو واسطه کرده بود بخشیدش...* شکر گرچه سیه رو شدم، غلامِ حسینم خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد؟ شکر که در پناهِ حسینیم عالم از این خوب تر پناه ندارد ناله بزن:حسین... @majmaozakerine