هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
مدح و مزمه امام زمان☘☘☘☘
ای چاره ساز مشکل ما را تو چاره کن
برحال عاشقان خرابت نظاره کن
پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل، مکش
حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن
خورشید آسمان علی، ماه فاطمه
شام سیاهِ بخت مرا پر ستاره کن
بنگر چه آمده به سرم از فراق تو
زخم دل شکستۀ ما را شماره کن
ما از نفس فتاده و در راه مانده ایم
ما را به روی مرکب لطفت سواره کن
ای سایۀ عنایت تو بر سر همه
بر سائل شکسته نگاهی دوباره کن
باید عریضه ای نویسم برای تو
خواهی بخوان تو نامۀ من… یا که پاره کن
@majmaozakerine
اللهم عجل لولیک الفرج یا صاحب الزمان
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
خواستم نزدیک تر باشم به آقایم نشد
تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد
خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم
بند ها را وا کنم از دست و پاهایم نشد
ندبه های جمعه را هی خواب می مانم ببخش
سر به زیرم که میان روضه پیدایم نشد
ظاهراً ذکر تو را می گویم اما باطناً
در میان عاشقانت باز هم جایم نشد
راه دیدار تو اینبار از حرم شد باز، حیف
خواستم تا محضر تو با سرم آیم نشد
گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسن
سر به خاک مقدمت ای یار می سایم، نشد
دائماً می چرخم آقا جان به دور معصیت
از دو چشم خیس تو هربار، پروایم نشد
@majmaozakerine
کربلایم دیر شد، دارم خجالت می کشم
آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد؟
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
در خیال تو فنا میشوم ان شاءالله
با تو همرنگ خدا میشوم ان شاءالله
از اذان علی اکبر تو جا ماندم
با نماز تو ادا میشوم ان شاءالله
پنبهی عقل مرا باز جنون خواهد زد
آخر از خویش رها میشوم ان شاءالله
بین بینالحرمینت دو دلی خواهم کرد
چون کبوتر دو هوا میشوم ان شاءالله
هدف از سجده به پاهای تو افتادن بود
بین یک سجده فدا میشوم ان شاءالله
دیده هرچند شد از حسرت دیدار سپید
با رخت دیدهگشا میشوم ان شاءالله
بعد عمری که به گریه سپری شد، آخر
تربت کرب و بلا میشوم ان شاءالله
از بس آغوش تو گیراست، یقین در محشر
از دل قبر تو پا میشوم ان شاءالله
@majmaozakerine
محمد بختیاری
شهادت حضرت حمزه علیه السلام
با حمزه سَرو و سایهء سر داشت احمد
در غزوه ها صد شیر لشگر داشت احمد
گرچه یتیم مکّه بود او با وجودش
مثل پدر یک سایه بر سر داشت احمد
وقتی علی و فاطمه با حمزه بودند
سرو روان ، کوثر ، صنوبر داشت احمد
بهتر بگویم این سه تن وقتی که بودند
بابا، برادر ، مِهر مادر داشت احمد
عشق عمو و این برادر زاده ناب است
این عشق را از لطف داور داشت احمد
وقتی می آمد قلب او آرام میشد
او را شبیه کوه باور داشت احمد
وقتی علی با حمزه می آمد به میدان
در معرکه طوفان محشر داشت احمد
صد حیف شد پشت و پناهش را گرفتند
نامردها جان سپاهش را گرفتند
یک نیزهء نامرد سوی او رها شد
قلب پیمبر سوخت و دارُالعزا شد
میخواستند قلب پیمبر گُر بگیرد
یک خنجر آمد سینه اش بدجور واشد
میخواستند رویش شناسایی نگردد
دیگر نمیگویم سر و رویش چها شد
پیغمبر از غم دست و پای خویش گُم کرد
وقتی صفیّه باخبر زین ماجرا شد
تا چشم خواهر جسم پُر خون را نبیند
آقا متوسّل به سِتر یک عبا شد
آقا کجا بودی که زینب لطمه میزد
وقتی حسین بی سرتو زیر پا شد
قحطی زده ها پیکرش را لخت کردند
ته ماندهء سهمش فقط یک بوریا شد
انگشت را با حرص انگشتر بریدند
قانع نبودند و ز سر معجر کشیدند
...........
...........
زهرا پس از حمزه شکایت داشت از غم
مانند شمعی آب شد آرام و کم کم
میرفت بالا قبر حمزه گریه میکرد
آهش پُرآتش بود و چشمش مثل زمزم
میگفت با صد آه و ناله ای عموجان
بعد از تو و بابا شدم مجروح ماتم
دیدند تنهائیم سوزاندند مارا
بستند دستان علی را پیش چشمم
مانند تو برسینه ام زخمی عمیق است
میخ درِآتش گرفته خورده مُحکم
سردرد دارم ای عمو از ضرب سیلی
دور سرم گردید از آن ضربه عالم
زیر در افتادم لگد باران شدم من
از آن زمان دیگر عمو شد قامتم خم
در بیت الاحزان مینشینم بر مزارت
ایکاش زهرا زودتر آید کنارت
مجتبی صمدی شهاب ۱۸ خرداد ۹۹
#شهادت_حضرت_حمزه
متن شعر روضه شب جمعه حضرت سیدالشهدا علیه السلام(ایام شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام) - حجت الاسلام میرزامحمدی:
گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد
گمان نمی کنم این تکّه های پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد
بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟
اگر خدای نکرده برادرم باشد ...!
چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا
دوباره روشنی دیده ی ترم باشد؟
فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت:
کنار کشته ی گودال مو پریشان گفت:
گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده
حسین فاطمه یعنی برادرم باشد
تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم
که قول می دهم این بار آخرم باشد
کفن که نیست، عبا نیست، بوریا هم نیست؟
بد است بی کفن این مرد محترم باشد
برای آن که روی پیکرش بیندازم
نمی شود بگذارید معجرم باشد؟
##روضه و توسلِ جانسوز _15 شوال شهادتِ حضرتِ حمزۀ سیدالشهدا علیه السلام _ استاد حاج منصور ارضی

ای مسیحا دم رسول الله
چون علی مرهم رسول الله
سپر محکم رسول الله
عزّت پرچم رسول الله
حمزه، ای افتخار اسلامی
مظهر اقتدار اسلامی
در عبادت قیامتی داری
با مناجات اُلفتی داری
بین میدان شجاعتی داری
به علی چه ارادتی داری
آسمان زیر گام های شماست
آخر عشق ابتدای شماست
قد احمد ز غصّه ات تا شد
تا که یک نیزه بر تنت جا شد
آه بالا سرت چه غوغا شد
بر سَرِ غارت تو دعوا شد
لشگری دور پیکرت آمد
جِگرت را زنی به دندان زد
*بدنِ حضرتُ پاره پاره کردن ... غیر از این اون نانجیبه ، هندِ جگر خوار اومد جلو ، پهلویِ آقا رو شکافت ...جگرشُ درآورد ... صورتِشُ مُثله کرد ...*
گرچه خیلی بلا سرت آمد
گرچه قاتل برابرت آمد
تا کنارِ تو خواهرت آمد
یک عبا رویِ پیکرت آمد
*خبر دادن یا رسول الله زنانِ قریش همراهِ عمه هایِ گرامِت و دخترِ کوچکِت دارن میان به سمتِ اُحد ... همه پیاده می دویدن ... پایِ برهنه ... چون منافقین اعلام کردن تو مکه که خودِ پیغمبرم به شهادت رسیده ... پیغمبر دستور داد عباشُ آوردن ، انداخت رو بدنِ حضرت ، از بس که قدِّش رشید بود ، پاهایِ مبارک بیرون افتاد دستور داد خارهایِ بیابون رو جمع کنن ،آروم رو بدن بزارن ...*
یک عبا رویِ پیکرت آمد
تا نبیند صَفیه حالت را
وای از روضه های کرب و بلا
کربلا دِشنه دارها بودند
یک نفر نه ، هزارها بودند
وسطِ نیزه زارها بودند
روی سینه ، سوارها بودند
*یا رسول الله ، اجازه بده بدنِ داداشمُ ببینم ...فرمود جانِ من روپوش رو از رو صورت برندار ... چون میدونِست اگر این صورتِ پاره پاره رو صفیه خانم خواهرش ببینه ، جان میده ... ، قسمش داد ... قربونِت برم بی بی جان .... وقتی اومد دید گلو هنوز رگ ها حرکتی داره ... سر بریده و برده شده ... یه نگاهی به بدنِ پاره پاره کرد ...*
وسطِ نیزه زارها بودند
روی سینه ، سوارها بودند
آبرویِ قبیله غارت شد
پیش زینب به تن جسارت شد
حرم الله در خطر افتاد
ردّ شلاّق بر کمر افتاد
خواهری بین صد نفر افتاد
پخبین بازار و هر گذر افتاد
همه دیدند ضعف تن ها را
مَردها می زدند زن ها را
@majmaozakerine
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
❣﷽❣
🔆#زمزمه_امام_زمان_عج
🔆#حاج_نادر_جوادی
✅ با عشق تو پر میزنم
♻️یک سائلم در میزنم
✅ گفتی به تو سر میزنم
♻️مولای من مولای من
✅ تو هر چه خوبی من بدم
♻️هر جا روم در میزنم
✅ آخر به این در آمدم
♻️مولای من مولای من .
🔆 بیا یابن زهرا ...
🔆 مولای من آقای من مولا
✅مادر عیسی اگرچه مریم است
♻️مـادر تو آبـروی عــالـم است
✅ تو را به جان مادرت
♻️ آن مادر غم پرورت
✅ ما را مرانی از درت
♻️مولای من مولای من
✅ صبر ما صبر دل ایوب نیست
♻️یوسف ما یوسف یعقوب نیست
✅آمدم امشب به میخانه تمنایت کنم
♻️می نمیخواهم بیاساقی تماشایت کنم
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5857444778735569255.mp3
2.78M
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
Mahmod.Eydanian.Jenab.Ghamar.mp3
7.9M
🎶 چـو نام قـمر آمد هـمه الفـرار
🎤 #محمود_عیدانیان
⏯ #شـور_طوفانے 🌪
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5999098675672909544.mp3
10.13M
🎶 شیـر عرصه ۍ مبـارزه عباس
🎤 #وحـید_شڪرے
⏯ #شـور_طوفانے 🌪
#حضرت_حمزه
نیزه ای آمد به قلب حمزه،آن شوکت شکست
آن صلابت،آن شجاعت،آن همه هیبت شکست
دور از چشم نبی،افتاد علمدارش زمین
آن شکوه و هِیمنه،در موجی از حیرت شکست
ناگهان پیچید در دشتِ اُحد این مرثیه
تک سوارِ یل یلِ پیغمبر رحمت شکست
در یمینِ جبهه میجنگید حیدر،یک تنه
در یسارِ جبهه یک سردار ،یک امّت شکست
فرصتَش را مغتنم دید و جگرخواره،رسید
سینۀ شیر رسولُ الله،بی مُهلت شکست
چون جگرخواره دلِ آن شیر،بر دندان کشید
مُثله شد آن قامتِ چون سَرو،آن عزت شکست
تا به بالین عمو آمد پَیمبر آه آه
بر کمر دستی گرفت وگفت:این قامت شکست
یادم آمد از علمدار رشید کربلا
از غمش پشت حسین آنروز با شدّت شکست
بی علم،بی دست،با صورت،زمین افتاده بود
گفت آقاجان؛ غرورم پیش این ملت شکست
من شنیدم سنگ بارانت کنند این کوفیان
خوب شد پیشانی اَم پیش از تو با ضربت شکست
من نباشم تا ببینم زینبت را میزنند
وای از آندم که حریم بانوی عصمت شکست
وای اگر گویند؛ حمله بر حرم آزاد شد
آه از آن ساعت که دشمن درحرم حرمت شکست
گوشواره،دستبند،خلخال، اینها جای خود
حرمت معجر شکست و حرمت عترت شکست
یا ز غم باید بمیرم،یا رود از دیده خون
مهدیا!!!بازآ که دیگر حرمت غیرت شکست
#محمود_ژوليده
#شهادت حضرت حمزه(ع)
◾گریز روضهی قتلگاه
سردار احد به روی خاک افتاده
ای وای که در پیش علی جان داده
زخم تنش از ستارهها افزون است
بالای سرش نبی به سوگ استاده
هر چند رخش چو ماه تابنده شده
مصلح شدنش ز کینهی هنده شده
عریان شد و قلب عالم امکان سوخت
صد داغ به سینهی نبی زنده شده
اندوه غم از روی نبی میریزد
ماتم ز سما سوی نبی میریزد
رنگ از رخ مصطفی پرید از این غم
یعنی محن از کوی نبی میریزد
خواهر به کنار جسم بی سر آمد
یعنی به کنار گل پرپر آمد
پوشیده گلش بود ندید جسمش را
ای وای که با چشم پر اختر آمد
با خار بیابان بدنش پوشیدند
در بین عبا پیکر پاکش دیدند
نگذاشت نبی تا که بیاید خواهر
از دور فقط بوسه ز پیکر چیدند
ای وای تنی به قتلگه افتاده
یعنی که به خاک تیره شه افتاده
یک خواهر و این همه حرامی چهکند
یکباره به خاک تیره مه افتاده
با نیزهای از اسب سپاهش افتاد
بر پیکر صدپاره نگاهش افتاد
رگهای بریده روی دستانش بود
از حنجر خشک وصف آهش افتاد
صد غصه و غم اگر که دیده خواهر
از سوز عطش اگر خمیده خواهر
تنها و غریب بین این صحرا شد
زد بوسه به رگهای بریده خواهر
گودال پر از نیزه و تیر و خنجر
یک پیکر پاره پاره،عریان،بیسر
خولی و سنان و شمر دعوا کردند
از بهر سری جدا شده از پیکر
#مرتضی_محمودپور