4_5902043933885597364.MP3
10.35M
روضه علی اکبر
ترکی
@majmaozakerine
#روضه علی اصغر ع
بچه رو روی دست گرفته ابی عبدالله، ان لم ترحمونی، به من رحم نمی كنید، فارحموا هذا الطفل، به این بچه رحم كنید، إما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً، باید معنی كنم، معنی كنم بعد دادت در بیاد، گفت: ماهی رو از آب بیرون می ندازید،تا اون موقعی كه جون داره، خودش رو هی از رو زمین بلند می كنه، بالا و پایین خودش رو می ندازه، دیگه جونی براش نمی مونه، این لب هاش رو بهم می زنه، عرب این لحظه رو می گه تلضی.
ابی عبدالله نشون داد بچه رو، سر رو شونه می افتاد، فرمود: ببینید داره تلظی می كنه، یعنی اگه آبم بهش برسونید شاید جون بده، بعضی از پیرمردهای سپاه، گفتند:حسین راست می گه،ما كه با بچه جنگ نداریم.
ابی عبدالله، علی اصغر رو آورد تو دل میدون، لباس پیغمبر رو پوشید، برا چی آقا اومد، اولاً منت نون كشیدن بده، منت آب كشیدن بد نیست، دوماً ابی عبدالله تا لحظه آخر، داره اینها رو هدایت می كنه، منت هدایت داره می كشه، نكنه اینها بیچاره برن تو جهنم، امامه دلش می سوزه، لذا بین لشكر، خیلی ها از پیرمردها بلند شدن گفتند: راست می گه حسین، بچه رو بگیرید سیراب كنید، ابن سعد ملعون، دید وضع سپاه داره به هم می ریزه، یه نگاه به حرمله نانجیب كرد، امتحانش رو پس داده، او چشم اباالفضلم هدف گرفته، گفت: چرا جوابش رو نمی دی؟ نانجیب گفت: بابارو نشونه بگیرم یا بچه رو؟ گفت: مگه سفیدی زیر گلوی علی رو نمی بینی؟ هنوز حرف های حسین تموم نشده، یه وقت دید علی داره بال بال می زنه، حالا دیگه حرف آقا عوض شد، تا حالا داشت با علی حرف می زد، حرف عوض شد، گفت:
برایم مرثیه می خواندی ای تیر
به دستم كودكم خواباندی ای تیر
تمام تارهای صوتی اش را
به هم پیچاندی و سوزاندی ای تیر
گفت:
گلویت سرخ و زیر و بم ندارد
چنان زخمی زده مرهم ندارد
بمیری حرمله با چشم دیدم
كه تیر تو ز نیزه كم ندارد
*
ز داغت تیر هم گریان شده ای وای
نفس در سینه ات سوزان شده ای وای
خدا را شكر دستم زیر سر بود
سرت از پوست آویزان شد ای وای
*
ز چشمت رفت كم كم سو بمیرم
چكد خون از سر گیسو بمیرم
خدا رحمی كند مادر نبیند
سرت یك سو، تنت یك سو بمیرم
***
امشب كسی نباشه چشمش گریان نباشه برا علی. گفت: سنگ دل ترین رو آورد بیرون مختار، گفت: جایی شد دل تو هم بسوزه به حال حسین؟ گفت: یك جا، همه جا هلهله می كردم، كف می زدم، خوشحال بودم. یه جا دل من سوخت، دیدم حسین بچه رو زیر عبا گرفت، بین میدون متحیر بود، نمی دونست كجا بره، یه قدم می رفت سمت خیمه ها باز برمی گشت، گفت: خلاصه چیكار كرد ابی عبدالله رفت سمت خیمه ها؟ گفت: نه امیر، دیدم اومد پشت خیمه ها نشست روی خاك ها، با غلاف شمشیر یه قبر كوچولویی كند.
پدر با كودكی پرپر نشسته
به روی خاك ها مادر نشسته
رباب این را فقط تكرار می كرد
سه شعبه دارد و تا پر نشسته
یه منظره ای مادر دیده، می گفت:
عطش گرد پر و بال تو می گشت
غریبی پای اقبال تو می گشت
به پشت خیمه ها ای وای دیدم
كسی با نیزه دنبال تو می گشت
لالایی اصغرم، لایی لالایی
امشب خانم ها بیشتر باید گریه كنند، ای كاش بچه ها رو امشب بغل مادرها ندن، باباها بیرون نگه دارن، آخه شب ربابه، هی میومد كنار گهواره خالی، گفت:
چگونه خاك بریزم به روی زیبایت
كه تو بخندی و من هم كنم تماشایت
مزار كوچك تو پر شده است از خونت
بخواب ماهی من در میان دریایت
مرا ببخش عزیزم كه جای قطره آب
به یك سه شعبه برآورده ام تقاضایت
چگونه جسم تو پنهان كنم كه می دانم
به وقت غارتمان می كنند پیدایت
كمی بخواب در این خاك تا كمی وقت است
كه بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت
بیا رباب كه این شاید آخرین باری است
كه خواب می رود او با نوای لالایت
اگر نشد كه شود سایه سرت امروز
به روی نیزه شود سایه سار فردایت
حسین...
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#روضه علی اصغر ع
بچه رو روی دست گرفته ابی عبدالله، ان لم ترحمونی، به من رحم نمی كنید، فارحموا هذا الطفل، به این بچه رحم كنید، إما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً، باید معنی كنم، معنی كنم بعد دادت در بیاد، گفت: ماهی رو از آب بیرون می ندازید،تا اون موقعی كه جون داره، خودش رو هی از رو زمین بلند می كنه، بالا و پایین خودش رو می ندازه، دیگه جونی براش نمی مونه، این لب هاش رو بهم می زنه، عرب این لحظه رو می گه تلضی.
ابی عبدالله نشون داد بچه رو، سر رو شونه می افتاد، فرمود: ببینید داره تلظی می كنه، یعنی اگه آبم بهش برسونید شاید جون بده، بعضی از پیرمردهای سپاه، گفتند:حسین راست می گه،ما كه با بچه جنگ نداریم.
ابی عبدالله، علی اصغر رو آورد تو دل میدون، لباس پیغمبر رو پوشید، برا چی آقا اومد، اولاً منت نون كشیدن بده، منت آب كشیدن بد نیست، دوماً ابی عبدالله تا لحظه آخر، داره اینها رو هدایت می كنه، منت هدایت داره می كشه، نكنه اینها بیچاره برن تو جهنم، امامه دلش می سوزه، لذا بین لشكر، خیلی ها از پیرمردها بلند شدن گفتند: راست می گه حسین، بچه رو بگیرید سیراب كنید، ابن سعد ملعون، دید وضع سپاه داره به هم می ریزه، یه نگاه به حرمله نانجیب كرد، امتحانش رو پس داده، او چشم اباالفضلم هدف گرفته، گفت: چرا جوابش رو نمی دی؟ نانجیب گفت: بابارو نشونه بگیرم یا بچه رو؟ گفت: مگه سفیدی زیر گلوی علی رو نمی بینی؟ هنوز حرف های حسین تموم نشده، یه وقت دید علی داره بال بال می زنه، حالا دیگه حرف آقا عوض شد، تا حالا داشت با علی حرف می زد، حرف عوض شد، گفت:
برایم مرثیه می خواندی ای تیر
به دستم كودكم خواباندی ای تیر
تمام تارهای صوتی اش را
به هم پیچاندی و سوزاندی ای تیر
گفت:
گلویت سرخ و زیر و بم ندارد
چنان زخمی زده مرهم ندارد
بمیری حرمله با چشم دیدم
كه تیر تو ز نیزه كم ندارد
*
ز داغت تیر هم گریان شده ای وای
نفس در سینه ات سوزان شده ای وای
خدا را شكر دستم زیر سر بود
سرت از پوست آویزان شد ای وای
*
ز چشمت رفت كم كم سو بمیرم
چكد خون از سر گیسو بمیرم
خدا رحمی كند مادر نبیند
سرت یك سو، تنت یك سو بمیرم
***
امشب كسی نباشه چشمش گریان نباشه برا علی. گفت: سنگ دل ترین رو آورد بیرون مختار، گفت: جایی شد دل تو هم بسوزه به حال حسین؟ گفت: یك جا، همه جا هلهله می كردم، كف می زدم، خوشحال بودم. یه جا دل من سوخت، دیدم حسین بچه رو زیر عبا گرفت، بین میدون متحیر بود، نمی دونست كجا بره، یه قدم می رفت سمت خیمه ها باز برمی گشت، گفت: خلاصه چیكار كرد ابی عبدالله رفت سمت خیمه ها؟ گفت: نه امیر، دیدم اومد پشت خیمه ها نشست روی خاك ها، با غلاف شمشیر یه قبر كوچولویی كند.
پدر با كودكی پرپر نشسته
به روی خاك ها مادر نشسته
رباب این را فقط تكرار می كرد
سه شعبه دارد و تا پر نشسته
یه منظره ای مادر دیده، می گفت:
عطش گرد پر و بال تو می گشت
غریبی پای اقبال تو می گشت
به پشت خیمه ها ای وای دیدم
كسی با نیزه دنبال تو می گشت
لالایی اصغرم، لایی لالایی
امشب خانم ها بیشتر باید گریه كنند، ای كاش بچه ها رو امشب بغل مادرها ندن، باباها بیرون نگه دارن، آخه شب ربابه، هی میومد كنار گهواره خالی، گفت:
چگونه خاك بریزم به روی زیبایت
كه تو بخندی و من هم كنم تماشایت
مزار كوچك تو پر شده است از خونت
بخواب ماهی من در میان دریایت
مرا ببخش عزیزم كه جای قطره آب
به یك سه شعبه برآورده ام تقاضایت
چگونه جسم تو پنهان كنم كه می دانم
به وقت غارتمان می كنند پیدایت
كمی بخواب در این خاك تا كمی وقت است
كه بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت
بیا رباب كه این شاید آخرین باری است
كه خواب می رود او با نوای لالایت
اگر نشد كه شود سایه سرت امروز
به روی نیزه شود سایه سار فردایت
حسین...
یازهرا🌺:
عنوان : زمینه شهادت حضرت عبدالله ع- عبدالله آمد از حرم به ميدان-سیب سرخی
-------------------------------------
عبدالله آمد از حرم به ميدان
اهل حرم ز بهر او پريشان
زاده مجتبي مي كند جان فدا
گفتا عموي من حسين است
به مرتضي نور دو عين است
عبداللهم نور دل مجتبي
فدایي شهيد كربلا
من به شور و شينم حامي حسينم
گفتا عموي من حسين است
به مرتضي نور دو عين است
#شهادت_حضرت_عبدالله_ع #زمینه #سینه_زنی #سیب_سرخی
-------------------------------------
#حضرت_حر_علیه_السلام
#محرم #باب_توبه_حر_بن_ریاحی
#سید_مهدی_میرداماد #روضه
دیشب صدایت میزدم ای حُر! کجایی؟
تو حُر مایی، حُر مایی،حُر مایی
*ای خدا! میشه آقا به من و تو هم بگه: شما مال من هستید..*
تو بین دشمن بودی و من با تو بودم
هر لحظه از تو دل ربودم، دل ربودم
حُر! آندم که گفتم مادرت گرید برایت
*نفرین کرد به ظاهر،" ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ"مادرت به عزات بشینه و گریه کنه، دیدن حُر سرش رو انداخت پایین،عرق شرم پیشانیش رو گرفت....ببین نفرین حُر، چه کرد به ظاهر با دلِ حُر*
حُر! آندم که گفتم مادرت گرید برایت
نفرین نکردم،بلکه می کردم دعایت
آنجا که گفت:چشم مادر بر تو گرید
می خواستم زهرای اطهر بر تو گرید
*یه جایی امام دست گذاشت که حُر به هم بریزِ، حُر اون ماهیت خودش رو نشون بده،ذات قشنگ خودش رو ، رو کنه،تا گفت: مادرت به عزات بشینه،سرش رو انداخت پایین،گفت:آقا! اگه هر کی غیر از شما اسم مادرمو آورده بود،زنده نمی موند، اما من چه کنم؟شما فرزندِ فاطمه اید،اسم مادرت زهراست...
حُر،حُر شد به خاطر ادبش،اگه دنبال عاقبت به خیری هستی،راهش همینه،احترام کرد به نام بی بیِ دو عالم..*
دانی که چون شد،دامن مارا گرفتی؟
تو احترامِ نامِ زهرا را گرفتی
می خواستم در این گلستان یاس باشی
می خواستم همسنگرِ عباس باشی
می خواستم زخم سرت را خود ببندم
بر زخم های پیکرت چون گُل بخندم
زهرا همان آغاز، هستت را گرفته
با چادرِ خاکیش دستت را گرفته
*حُر دشمنِ به ظاهر،الان مقابل امام ایستاده، تا اسمِ مادرش رو آورد،احترام کرد،گفت:مادرت زهراست،من جرأت ندارم حرف بزنم....
سادات منو ببخشن،میخوام بگم: دشمن شنید اسمِ مادرِ امام رو احترام کرد،ای نامرد مردمِ مدینه،دید فاطمه پشتِ دَرِ،دید صدای فاطمه پشت در میاد،حُر به نام مادر امام احترام کرد،اما نانجیب نوشت تو نامه اش: معاویه! اومدم برگردم،یاد علی افتادم،چنان لگدی به در زدم،صدای شکستن استخوان هاشو شنیدم....
شب حُر باید بری پشت در و دیوار،باید بری سر سفره ی حضرت زهرا...
حُر برگشت،چه برگشتنی، گفت:آقا! من اولین نفری بودم که راه رو بستم،میخوام اولین نفری باشم که جونم رو برات فدا می کنم،لَه لَه میزد برا شهادت،رفت میدان،خودش رفت،نوشتن:پسرش هم رفت،غلامش هم رفت،حق رو اَدا کرد،وقتی افتاد رو زمین،حُر یه لحظه به خودش نهیب زد..گفت:حُر! منتظر حسین نباش،حبیب باید منتظر حسین باشه،زهیر باید منتظر حسین باشه،تو همین که بهت اجازه داد جونت رو فدا کنی برات بسه،منتظر نباش،نوشتن فرق حُر شکافته شده بود،خون رو چشماش رو گرفته بود،یه مرتبه دید یه دست مهربون سرش رو از رو خاک برداشت،خون رو از چشماش پاک کرد،چشمش رو باز کرد دید آقاش حسینِ...کیا آرزو دارن موقع جون دادن آقاشون رو ببینن؟
به همه آرزوش رسید،اصلاً جون دادن با حسین،اصلاً درد یادش میره،زخم یادش میره،همتون اهل روضه اید،آقا لحظه ای از کنار حُر بلند نشد،تا حُر جون داد،بعد حُر رو گذاشت،خیلی از شهدای کربلا رو همین کارو کرد،نوشتن به دو دلیل می اومد بالا سر اصحاب و یارانش،دلیل اول این بود:عشقی که بین ارباب و بین اون اصحاب وجود داشت،حضرت می دونست اینا آرزوشونه اینا حسین رو ببینن،میشناخت یارانش رو،دلش نمی اومد کسی منتظر بشه،دلیل دوم خیلی سختِ گفتنش،میشناخت دشمن رو،خباثتِ دشمن رو خبر داشت،میدونست دشمن برا قهرمان بازی،دشمن برا تضعیف روحیه،زنده زنده سرها رو از بدن جدا میکنه،لذا خودش رو میرسوند،سر یاراش رو بغل می گرفت،کسی جلو نیاد،میذاشت راحت جون بدن،چشماش رو می بست،نذاشت کسی رو زنده زنده سر ببرن...
اما امان از اون لحظه ای که خودش افتاد رو خاک،هنوز داشت نفس می کشید، "و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" حسین......دستت رو بیار بالا،"بالحسین...." شب حُر و شبِ اصحابِ،الان وقت توبه است،توبه ی ما با حسین پذیرفتنی است، "بالحسین الهی العفو...."
خیلی لحظه ی آخر، لحظه ی مهمیه،ان شاء الله دَم جون دادنمون کسی باشه سرمون رو برداره از رو خاک، سر همه رو بلند کردی،رو دامن گرفتی،یه نفر نبود سرت رو از رو خاک،برداره...نه یه نفر بود، اون یه نفر هم سه ساله بود،یه جوری سر رو از روی خاک خرابه برداشت،سر خاکی رو گذاشت تو بغلش،هی نگاه کرد دید لب ها پاره پاره است،با گوشه ی معجرش خونها رو پاک کرد،خاکارو پاک کرد،نگاش به رگ های بریده افتاد...حسین..."اللهم عجل لولیک الفرج"...
#سید_مهدی_میرداماد
#چهارم_محرم
#محرم
#روضه #حضرت_حر_علیه_السلام
عبدالرضا محمدی:
#شورقتلگاهی_عاشورا
#سبک_ای_کشته_ی_دورازوطن
#شلوغه_توی_قتلگاه
⭕️لطفاحقش ادابشه⭕️
😭😭😭
✅بنداول
شلوغه توی قتلگاه
داداش حسین واااای(۴)
میکنه مادرم نگاه
داداش حسین واااای(۴)
نمونده جای سالمی
برادرم از بدنت
باهرچی دستشون اومد
زدن به اعضاء تنت
💦💦💦
حسین غریب مادر
____________________
✅بنددوم
اهل حرم اواره شد
داداش حسین واااای(۴)
گوش رقیه ت پاره شد
داداش حسین وااای(۴)
تامی دویدیم رو خارا
پای برهنه و حزین
می افتادیم روی زمین
از لگد شمر لعین
💦💦💦
حسین غریب مادر
💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦
✅بند سوم
بروی نیزه رفت سرت
داداش حسین واااای(۴)
برات بمیره خواهرت
داداش حسین واااای(۴)
یادم اومد توقتلگاه
باهرچی بود می زدنت
لعنت به اون سنان پست
بانیزه زد تو دهنت
💦💦💦
حسین غریب مادر
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
karimi-sh-5-93-alhadi-01.mp3
14.55M
روضه شب پنجم محرم الحرام
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5832723406541293020.mp3
6.82M
🎧 شب پنجم محرم | روضه
🎤 #حاج_محمود_کریمی
📍هیئت رایة العباس(ع)
#️⃣ #محرم
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
10.mp3
5.48M
روضه شب پنجم
🔘 عموجونم توی گودال دیدم افتادی جون دادم...
🔈 #سیدمجید_بنی_فاطمه
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5915875794457987309.mp3
16.73M
یازهرا🌺:
#واحد
🎤حاج سید مجید بنی فاطمه
[سلام الله علی زینب...]
.
📁شب چهارم محرم ۱۳۹۹
.
🗓یکشنبه ۲ شهریور ماه ۱۳۹۹
.
📌حسینیه ی ریحانه الحسین (س)
واقع در پارک ارم
مرجع نشر آثار سیدمجیدبنی فاطمه
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5945006573351862948.mp3
8.35M
#زمینه
🎵 بازم از غم تو قلبم روضه خونه
🎤 #کربلایی_جواد_مقدم
📀 شهادت حضرت زینب (س)
#️⃣ #حضرت_زینب (س)
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_6008021968446555418.mp3
8.18M
🌍سبک : #شور
🌙عنوان : #رمضان_۱۴۴۰
🎤مداح : #حاج_سید_مجید_بنیفاطمه
..............................
لالا لالا گل پونه لالا لالا علی اصغر
لالا لالا گل گندم بخواب مادر
لالا لالا گل پونه لالا لالا علی اصغر
لالا لالا گل گندم بخواب مادر
لالا لالا گل پونه لالا لالا علی اصغر
لالا لالا گل گندم بخواب مادر
حرف عمو نشد نداره وقتی میگه که آب میاره
اگه نشد دعا میخونه خدا برات بارون بباره
ببار بارون که قلبم خونِ خونه ، ببار بارون گلم زنده بمونه
ببار بارون ببار اینجا کویره ، ببار بچه ام جلو چشمام نمیره
لالا لالا گل پونه لالا لالا علی اصغر
لالا لالا گل گندم بخواب مادر
لالا لالا گل پونه لالا لالا علی اصغر
لالا لالا گل گندم بخواب مادر
لالا لالا گل پونه لالا لالا علی اصغر
لالا لالا گل گندم بخواب مادر
ای گل چه زود دستِ خزان کرد پرپرت ..
رفتیُ رفت خنده زِ لب های مادرت ..
هر کس که دید رأس تو بر روی نیزه هاست ..
آهی کشید و گفت که بیچاره مادرت ....
که بیچاره مادرت ... که بیچاره مادرت ...
لالا لالا گل پونه لالا لالا علی اصغر
لالا لالا گل گندم بخواب مادر
سید_مجید بنی_فاطمه
@majmaozakerine
#شب_هفتم
4_5981117593224741078.mp3
6.79M
متن نوحه چرامادر نمیخوابی تقدیم به ذاکران
-----------------------------------
چرا مادر نمی خوابی
گمانم تشنه ی آبی
لالایی مادرم لالا علی اصغرم لالا (2)
بخواب ای غنچه ی پرپر
بخواب ای کودک مادر
بخواب ای شیرخوار اصغر
لالایی مادرم لالا علی اصغرم لالا (2)
مزن آتش به جان من
مبر تاب و توان من
ببین اشک روان من
لالایی مادرم لالا علی اصغرم لالا (2)
عزیز من مکن غوغا
بخواب ای کودک زیبا
مسوزان قلب مادر را
لالایی مادرم لالا علی اصغرم لالا (2)
چه شور است این به سرداری
مگر میل سفر داری
چنین مادر مکن زاری
لالایی مادرم لالا علی اصغرم لالا(2)
@majmaozakerine
#شب_هفتم
#زنجیرزنی
لالایی بخون
مادر صداتو دوست دارم
لالایی بخون
لالایی تا دوست دارم
لالایی بخون
تشنگی از یادم بره
لالایی بخون
دیگه علیت مسافره
با غ و غنچه ات شده پرپر
اگه نخوردم شیر
فدا سرت مادر
فدا سرت دست و پا زدنم
خشک شده دهنم
تشنه جون میکنم
وای مادر
فدا سرت قحط آب حرم
میسوزه جیگرم
جون نداره پرم
وای مادر
اگه میگن حرمله گرگه مادر
قصه نخور خدا بزرگه مادر
لالایی بخون حالا که بارون نمیاد
لالایی بخون حتی عمو جون نمیاد
لالایی بخون یه ذره آروم بگیرم
لالایی بخون که آروم آروم بمیرم
گرمه هوا نفس گیره
همین الان هم آب به من بدن دیره
رقیه کو وقتشه که برم راهیه سفرم
دست بکش به سرم
وای مادر
رو این گلو بوسه ای بزنو
دیگه دل بکن و پاک کن اشک منو
وای مادر
اگه میگن حرمله گرگه مادر
غصه نخور خدا بزرگه مادر
لالایی بخون لالایی های آخره
لالایی بخون شاید که خوابم ببره
لالایی بخون زیر گلوم و بپوشون
از اینجا بهم قاتلمو بده نشون
تیر سه شعبه آماده
حرمله تو میدون
منتظر ایستاده
فدا سرت آب نخورده علی
دیگه مرده علی
جون سپرده علی
وای مادر
فدا سرت خونیه سر من
زخمیه پر من
زیر حنجر من
رقیه کو وقتشه که برم راهیه سفرم
دست بکش به سرم
وای مادر
رو این گلو بوسه ای بزنو
دیگه دل بکن و پاک کن اشک منو
وای مادر
فدا سرت دست و پا زدنم
خشک شده دهنم
تشنه جون میکنم
وای مادر
فدا سرت قحط آب حرم
میسوزه جیگرم
جون نداره پرم
وای مادر
اگه میگن حرمله گرگه مادر
غصه نخور خدا بزرگه مادر
#روضه علی اصغر ع
بچه رو روی دست گرفته ابی عبدالله، ان لم ترحمونی، به من رحم نمی كنید، فارحموا هذا الطفل، به این بچه رحم كنید، إما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً، باید معنی كنم، معنی كنم بعد دادت در بیاد، گفت: ماهی رو از آب بیرون می ندازید،تا اون موقعی كه جون داره، خودش رو هی از رو زمین بلند می كنه، بالا و پایین خودش رو می ندازه، دیگه جونی براش نمی مونه، این لب هاش رو بهم می زنه، عرب این لحظه رو می گه تلضی.
ابی عبدالله نشون داد بچه رو، سر رو شونه می افتاد، فرمود: ببینید داره تلظی می كنه، یعنی اگه آبم بهش برسونید شاید جون بده، بعضی از پیرمردهای سپاه، گفتند:حسین راست می گه،ما كه با بچه جنگ نداریم.
ابی عبدالله، علی اصغر رو آورد تو دل میدون، لباس پیغمبر رو پوشید، برا چی آقا اومد، اولاً منت نون كشیدن بده، منت آب كشیدن بد نیست، دوماً ابی عبدالله تا لحظه آخر، داره اینها رو هدایت می كنه، منت هدایت داره می كشه، نكنه اینها بیچاره برن تو جهنم، امامه دلش می سوزه، لذا بین لشكر، خیلی ها از پیرمردها بلند شدن گفتند: راست می گه حسین، بچه رو بگیرید سیراب كنید، ابن سعد ملعون، دید وضع سپاه داره به هم می ریزه، یه نگاه به حرمله نانجیب كرد، امتحانش رو پس داده، او چشم اباالفضلم هدف گرفته، گفت: چرا جوابش رو نمی دی؟ نانجیب گفت: بابارو نشونه بگیرم یا بچه رو؟ گفت: مگه سفیدی زیر گلوی علی رو نمی بینی؟ هنوز حرف های حسین تموم نشده، یه وقت دید علی داره بال بال می زنه، حالا دیگه حرف آقا عوض شد، تا حالا داشت با علی حرف می زد، حرف عوض شد، گفت:
برایم مرثیه می خواندی ای تیر
به دستم كودكم خواباندی ای تیر
تمام تارهای صوتی اش را
به هم پیچاندی و سوزاندی ای تیر
گفت:
گلویت سرخ و زیر و بم ندارد
چنان زخمی زده مرهم ندارد
بمیری حرمله با چشم دیدم
كه تیر تو ز نیزه كم ندارد
*
ز داغت تیر هم گریان شده ای وای
نفس در سینه ات سوزان شده ای وای
خدا را شكر دستم زیر سر بود
سرت از پوست آویزان شد ای وای
*
ز چشمت رفت كم كم سو بمیرم
چكد خون از سر گیسو بمیرم
خدا رحمی كند مادر نبیند
سرت یك سو، تنت یك سو بمیرم
***
امشب كسی نباشه چشمش گریان نباشه برا علی. گفت: سنگ دل ترین رو آورد بیرون مختار، گفت: جایی شد دل تو هم بسوزه به حال حسین؟ گفت: یك جا، همه جا هلهله می كردم، كف می زدم، خوشحال بودم. یه جا دل من سوخت، دیدم حسین بچه رو زیر عبا گرفت، بین میدون متحیر بود، نمی دونست كجا بره، یه قدم می رفت سمت خیمه ها باز برمی گشت، گفت: خلاصه چیكار كرد ابی عبدالله رفت سمت خیمه ها؟ گفت: نه امیر، دیدم اومد پشت خیمه ها نشست روی خاك ها، با غلاف شمشیر یه قبر كوچولویی كند.
پدر با كودكی پرپر نشسته
به روی خاك ها مادر نشسته
رباب این را فقط تكرار می كرد
سه شعبه دارد و تا پر نشسته
یه منظره ای مادر دیده، می گفت:
عطش گرد پر و بال تو می گشت
غریبی پای اقبال تو می گشت
به پشت خیمه ها ای وای دیدم
كسی با نیزه دنبال تو می گشت
لالایی اصغرم، لایی لالایی
امشب خانم ها بیشتر باید گریه كنند، ای كاش بچه ها رو امشب بغل مادرها ندن، باباها بیرون نگه دارن، آخه شب ربابه، هی میومد كنار گهواره خالی، گفت:
چگونه خاك بریزم به روی زیبایت
كه تو بخندی و من هم كنم تماشایت
مزار كوچك تو پر شده است از خونت
بخواب ماهی من در میان دریایت
مرا ببخش عزیزم كه جای قطره آب
به یك سه شعبه برآورده ام تقاضایت
چگونه جسم تو پنهان كنم كه می دانم
به وقت غارتمان می كنند پیدایت
كمی بخواب در این خاك تا كمی وقت است
كه بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت
بیا رباب كه این شاید آخرین باری است
كه خواب می رود او با نوای لالایت
اگر نشد كه شود سایه سرت امروز
به روی نیزه شود سایه سار فردایت
حسین...
حضرت علی اکبر علیه السلام
حاج عزیز شیری قوشچی سرابی
سبک :: آخشام اولدی ننه ...
اکبریم یاوریم آغلیار گوزلریم
قالدی بو قلبیده نیلیوم سوزلریم
آغلارام بالا من یانا یانا
سن دی آی ننه من دیوم جانا
جانیم قربان سنه رح ایله سن منه
سالدون بو آنووی درد و غمه گئنه
سن دئنن آی ننه من دیوم جان سنه
یاندیم آلیشدیم اوتلارا بالا
گَرَک بو دردیم ئورکده قالا
آنووین غملری ناله عرشه سالوب
حسرتیم قلبیده نیلیوم چون قالوب
دوره می ابر تک هالۀ غم آلوب
طاقت قالمیوب ایندی آنوندا
گوزلریم قربان سنون یولوندا
سن منی آتموسان عباده یاتموسان
منی تک قویموسان مقصوده چاتموسان
گوز یاشیمی علی القانه قاتموسان
یاندیم آلیشدیم اوتلارا اکبر
گَل منه ایله بیر چاره اکبر
غم لباسین علی هئچ زمان سویمارام
آغلاماقدان اوغول نیلیوم دویمارام
باشیمه من بالا دای حنا قویمارام
جانیم اولیدی قربان گوزووه
حسرت قالدیم من شیرین سوزووه
دردیم گلمز سانا قلبیم دوندی قانا
سسون گلمور دییم هر سوز باشی جانا
ئورگیم سنلندی گئتسم گر هر یانا
هردا قالوبسان قربان گوزووه
دانیش جان دیوم شیرین سوزووه
قلبیمی غم آلوب غم حصاره سالوب
شام و کوفه اهلی اختیاریم آلوب
شیشۀ عمریمی دشمن داشه چالوب
آغلارام اوغول من یانا یانه
غصّه دن قلبیم دونوبدی قانه
قلبیمده وار سوزوم دای منده یوخ دؤزوم
من نجه سن کیمی بالادان اَل اوزوم
هر نقدر عمروم وار آغلیار قان گوزوم
قلبیده واردی بیر عالم سوزوم
غمونده آغلار هر ایکی گوزوم
رقیّون سسلیور آدووی هر زمان
آز قالور غصّه دن دای اولسون باغری قان
آغلیور سوز و سازیله هی اوجادان
دیور گوزوندن سالما منی سن
صبر و قراریم گئدوبدی الدن
« شیری » نوحه یازار آغلار هر سوز باشی
قلبینی غصه دن داغلار هر سوز باشی
آدوین حرمتین ساخلار هر سوز باشی
آغلار غمونده بو زار و خسته
نه اولار گَله قبرووین اوسته
سبک شعر با صدای علی نصیری
یه سالو منتظر موندم تو روضه هات گریه کنم
با بیت بیت محتشم کتیبه هات گریه کنم🖤🖤🖤
بهترین مداحی های جدیدمحرم رسید👌
برای محرم هرچی نیازداری بیاتواین کانال✅
✔️اولین و فعال ترین کانال درایتا
.
#روضه،همراه بامتن 👌
#سخنرانی
#مداحی
#استوری_و_پروفایل
🔹درکانال نوحه و روضه مجمع الذاکرین
بزن رو لینک واردشو👇
https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
درخواستی هم داری داخل گروهمون عضوبشو✅
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین