eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.3هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بانوای 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 یا حسین ببین که باورم شده اسم تو هر جا بیاد حرم شده چند روزیه خودت آقا خوب میدونی نمیرم هیئت آشوبم اما بازم میبینی که توی خلوتم برا تو سینه میکوبم اینا همش امتحانه زمونه ابتلا شد پیچیده اسم تو هر جا باز همه جا کربلا شد گوشه خونه ام که باشم یاد تو هستم همیشه هر جا که اشکم بریزه اون جا حسینیه میشه غریب مادر حسین جان **** هر جا که روضه باشه مقدسه من فقط بگم حسین برام بسه خدا رو شکر غم ارباب تو سینمه نمیدم این غم و از دست غصه نخور بگو زیر لب حسین حسین مادرش که حواسش هست مجلس ارباب عالم هیچ موقع خالی نمیشه هر جایی که روضه بر پاست فاطمه اونجاست همیشه تو خونتم روضه خون باش با دل زار و شکسته که اولین گریه کن هست مادر پهلو شکسته غریب مادر حسین جان **** تو دلم غصه و غم لبالبه داغم از مصیبتای زینبه یه سال و نیم تو سینشه داغ کربلا که دیگه صبرشو برده یه سال و نیم خدا میدونه غم حسین چی سر زینب آورده دنیا بدون داداشش جلوی چشماش سیاهه دل شکستش هنوزم تو گودی قتلگاهه یه سال و نیمه خدایا که بی قراره حسینه یه پیرهن خونی داره که یادگار حسینه غریب مادر حسین جان ..•🥀• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بیاد آن لحظه ای که قاسم از روی اسب افتاد ، صدا زد : یا عمّاه ادرکنی 1 ،عزیز فاطمه با عجله به سوی قاسم حرکت کرد ببیند دشمن دورش را محاصره کرده ، می خواهند سرش را از بدن جدا کنند . اما وقتی دیدند ابا عبدالله آمد همه فرار کردند، بدن قاسم زیر سم اسبها قرار گرفت همین که غبارها نشست . دیدند ابی عبدالله سر قاسم را به دامن گرفته ، دیگر لحظات آخر قاسم است از شدت درد پاهایش را به زمین می کوبد ، در همین حال فریادی کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد . بدن غرق به خون قاسم را بغل کرد به خیمه آورد کنار بدن جوانش علی اکبر گذاشت ، همه صدا بزنید حسین . @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ شب عاشورا هر کسی سخنی می گفت، تو بنی هاشم وقتی همه ساکت شدند، یه وقت قد رعناش را بلند کرد، سیزده ساله امام حسن علیه السلام، عرض کرد: عمو جان من هم فردا به شهادت می رسم، صورت قاسم را بوسید، پسر کریم باید کریمانه حرف بزند، فرمود مرگ در ذائقه تو چگونه است، شا گرد علی اکبر است، گفت: احلی من العسل، فرمود :فردا به بلایی عظیم گرفتار می شوی. مقابل دشمن رسید فریاد زد ای قوم استغا ثه ما خاک و آب نیست بابای من مگر پسر بو تراب نیست این جان و تن به نیزه و شمشیر تشنه است در زیر سم اسب نیازی به آب نیست این دل به جز برای ولایت نمی تپد غیر از غم وصال الهی شتاب نیست این سینه را برای عمو آفرید ه اند چسبیده تر ز سینه صافم کتاب نیست در قتل صبر از پدرم ارث برده ام یک ذره از بلای عظیمم عذاب نیست این استخوان سینه من یاورت عمو بهتر از این لشکر تو فتح باب نیست خط پدر به بازویم از بس شکسته شد یک حرفم نوشته از آن سطر ناب نیست جسمم درست مثل علی قطعه قطعه شد خواهی ببر کنار تنش بی ثواب نیست ابی عبدالله بغلش کرد قاسم که پایش به رکاب نمی رسید سینه به سینه حسین پا هاش کشیده می شد. عبدالله و قاسم هر دو اقتدا به زهرا (سلام الله علیها) کردند، قاسم اقتدا به پهلو و سینه ی مادر کرد. عبدالله از دست اقتدا به مادر کردند، دستش را آورد جلو، صدا زد یابن الزانیه ! عموی ما را می خواهی بکشی؟ (زبانحال) شاید قاسم شب عاشورا با برادر اینگونه گفته باشد: عبدالله بیا صحنه ای را یادآوری کنم، اون لحظه ای که طشت جلوی بابام بود، خون از دهان مبارک، اشک از چشمان بابام می ریخت، من کنار بابام بودم، سراسیمه عموم ابی عبدالله کنار بابام نشست، بابام تا چشمش به عمو افتاد، هر دو تا با هم گریه کردند، جمله ی بابام را یادم نمی ره، عمو گریه کرد، فرمود: غارت زده به اونی نمی گند که مالش را بردند، غارت زده به اونی می گند که برادری به خوبی تو را از دست می ده، بعد بابام گفت: حسین جان ! این طور گریه نکن، من غریب نیستم، الان تو و برادرم و خواهرم کنارم هستید، غریب تویی، تویی که بین دو نهر آب ناله می زنی، کسی به فریادت نمی رسه، عموم گریه کرد، بعد چشمای بی رمقش را بابام گردوند، تا رسید به من، دست من را گذاشت تو دست عمو حسین (علیه السّلام)، فرمود: این دو تا بچه تحویل خودت، سفارش ما را بابامون به عمو کرد … . اما من موندم فردا عموم می خواد سفارش زن و بچه اش رو به کی کنه؟ … . جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای شب ششم محرم و روضه حضرت قاسم بن حسن به ادامه مطلب مراجعه نمایید
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
‍ 🌺 🌸 بسم الله سینه زن بازهم سینه بزن تو ماه غربت ارباب بی کفن بسم الله روضه خون اومد ماه جنون باز جمعیم دور هم چند خط روضه بخون بسم الله سینه زن بازم سینه بزن تو ماه غربت ارباب بی کفن ذکر عالمین(حسین) 4 غرق شور و شین(حسین) 4 فبک للحسین (حسین)4 بخون ای اکبر ناظم از علی اکبر و قاسم از روضه شش ماهه از قمر بنی هاشم سقای دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن جدا اباالفضل بسم الله دم بگیر پاشو پرچم بگیر با ذکر یا حسین هوش از عالم بگیر بسم الله محتشم بنویس از درد و غم شعری با جوهر اشک اهل حرم مجلس عزاست (حرم) 4 روضه ها بپاست (حرم) 4 روضه خون خداست (حرم)4 ذکر عالمین (حسین) 4 غرق شور شین (حسین)4 فبک للحسین (حسین)4 ماه روضه اربابه دل فاطمه بی تابه از تو آسمون چشما داره می باره خونابه کرببلا غوغا شده واویلا واویلا صاحب عزا زهرا شده واویلا واویلا در خیمه قحط آبه واویلا واویلا روز مرگ ربابه واویلا واویلا بسم الله آسمون از غم شو واژگون وای از حال حسین وای داغ جوون بسم الله نوکرا حیّ علی العزا امشب روضه بریم گودال قتله گاه ظالم از جفا (نزن)4 پیش چشم ما (نزن)4 بس کن از قفا (نزن)4 ذکر عالمین (حسین)4 غرق شور و شین (حسین) فبک للحسین (حسین) ذوالجنان به حرم برگرد کردی خون جگرم برگرد بشنو گریه ی این دختر دیگه با پدرم برگرد ای کشته دشت بلا حسین جان حسین جان گشته سرت از تن جدا حسین جان ..
اَلسَّلامُ عَلَیک یا اباعبدالله الْحُسَيْنِ(ع) نفس بادصباازحرمت مےآید اول صبح من و حسرت بین_الحرمین خم شوم تابہ کمر رو بہ سوے ڪربلا السلام اے پسر فاطمہ اَرباب حُسیْــن " 🤲
قسم به عصمت زهرا که تا زمان ظهور عزای غربتِ مهـدی کم از محرم نیست ▪️سلام داغ دارترین ▫️امام عصر علیه السلام " 🤲
الا ای قبله گاه دل كجایی؟ محرّم شد... نمی خواهی بیایی؟ بیا یك بار تا دورت بگردم بیا كه مُردم از داغ جدایی بیا یك سر به جمع سینه زن ها كه شاید بشنوم از تو صدایی فدای ناله های آتشینت میان روضه های نینوایی كنار قتلگه یا خیمه گاهی! نمی دانم كجای كربلایی! هوای روضه های صبح گاهت دل دیوانه را كرده هوایی شود آیا برای روضه خواندن مرا هم یک دهه دعوت نمایی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.mp3
5.48M
روضه شب پنجم 🔘 عموجونم توی گودال دیدم افتادی جون دادم... 🔈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کامرانی: 🌹🌱صلوات دهه اول محرم به تعداد حروف ابجد🌱🌹 🌷روزاول ماه محرم: بنام حضرت مسلم ابن عقیل 170بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز دوم محرم: بنام امام حسین(ع) 128 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷رورزسوم محرم: بنام حضرت رقیه(س) 315 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز چهارم محرم: بنام جناب حر و بچه های حضرت زینب 218 بار صلوات 🌴⚫🚩 🌷روز پنجم محرم: به نام جناب زهیر و عبدالله ابن الحسن 222صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز ششم محرم: بنام جناب قاسم ابن الحسن(ع) 201 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز هفتم ماه محرم: بنام حضرت علی اصغر(ع) 1401 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز هشتم ماه محرم: بنام حضرت علی اکبر(ع) 333 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز نهم محرم: حضرت ابالفضل(ع) 133 بار صلوات ⚫🌴🚩 🌷روز دهم محرم: جناب امام حسین(ع) 128 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷59 بار صلوات به نیت تعجیل در فرج حضرت مهدی موعود(عج) 🚩🌴⚫ 🌹🌱اللهم عجل لولیک الفرج🚩🚩
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ شکر خدا با یا حسین جان و حسن جان روضه شده برپا، حسین جان و حسن جان فرش حسینیه شده بال ملائک ذکر فرشته ها حسین جان و حسن جان بر سر در قلب تمام ما نوشته لا حُبُّکَ اِلا حسین جان و حسن جان در هر دو عالم هم بگردی نیست هرگز ذکری چنین زیبا، حسین جان و حسن جان هر جا حسینیه شده فرقی ندارد دم می دهد زهرا حسین جان و حسن جان عبدالحسین هستیم و عبد مجتبائیم دل می برد از ما حسین جان و حسن جان دل شد حرم احساس تنهایی نکردیم داده به ما گرما حسین جان و حسن جان گریه برای هر کسی مکروه باشد جز گریه بر اینها، حسین جان و حسن جان از دست های فاطمه باید بگیرید کرب و بلا را با حسین جان و حسن جان...
شب ششم قاسم ابن الحسن بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است... دست‌خطی حسنی داشت که ثابت می‌کرد سیزده سال، به دنبال حسینی شدن است! جان سر دست گرفت و به دل میدان برد خواست با عشق بگوید که عمو، جانِ من است ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی... تیرها! پَر بگشایید که او هم حسن است نه فرات و نه زمین، هیچ کسی درک نکرد راز این تشنه که آمادهٔ دریا شدن است...  
شب ششم قاسم ابن الحسن پیچیده در تمامی این دشت آه تو وای از صدای منقطع گاه گاه تو وای از سر شکسته و وای از سم ستور دارد چقدر مرثیه این قتلگاه تو سبز است سبز مثل پگاهت غروب تو سرخ است سرخ مثل غروبت پگاه تو جوشن تر از زره رجز یا علی علی ست دست علی و فاطمه ، پشت و پناه تو رفتی بدون جوشن و عالم دوباره دید خیبر شده تداعی این رزمگاه تو بازو و سینه و سر و پاهاست لشکرت افتاده تیر و نیزه به جان سپاه تو بوی مدینه می وزد از باغ پیکرت گل زخم های سینه و پهلو گواه تو شاعر کجا و مرثیه ی سرخ و نیلی ات دارم گریز می زنم از روی ماه تو_ آتش گرفته ایم بخوان با زبان چشم جاریست روضه های حسن در نگاه تو
بسم‌الله الرحمن الرحیم باد وقتی که برآن حلقه‌یِ گیسو اُفتاد دید در قلبِ حرم باز هیاهو اُفتاد سیزده بار زمین بوسه زده پایش را بسته بر بازویِ خود هدیه‌ی بابایش را بنویسید که خورشید نقابش شده ست باز زانویِ ابالفضل رکابش شده است به جُز این پیرهنش نیست نیازی هم نیست زِره ای قدِ تنش نیست نیازی هم نیست بگذارید رَوَد حوصله‌اش سَر رفته چه نیازی به زِره داشت به حیدر رفته آنکه مانند علمدار جگر دارد اوست آنکه شمشیرِ حسن را به کمر دارد اوست رخصتی تا دهدش ، سمت عمو می‌آيد چقدر بیرقِ عباس به او می‌آید دلِ میدان زده و هیچ هماورد نبود پیش او در دلِ این معرکه یک مرد نبود رجزی خواند بدانند بلاغت دارد شیر بر طرزِ کمین کردنش عادت دارد شد جمل ، بالِ همه ریخت حسن را دیدند یال و کوپال همه ریخت حسن را دیدند اَزرقِ شامی اگر چار پسر آورده چه خیالیست علی تیغِ دوسَر آورده چون علی بین اُحُد مانده ولی چیزی نیست چارصد یل اگر آید به علی چیزی نیست اَزَرق این ضربه‌ی شمشیر بخور چشمت کور خاک از نعره‌یِ یک شیر بخور چشمت کور پنج تن آمده بودند که پَرها را زد نیتِ پنج تن او کرده و سَرها را زد تا‌که هر ضربه‌یِ او زیرِ گلو می‌پیچید زودتر از همه تکبیرِ عمو می‌پیچید باد وقتی که بر آن حلقه یِ گیسو اُفتاد سنگ باران شد و میدان به هیاهو اُفتاد سنگ احساس ندارد که یتیمی سخت است سنگ آنقدر به او خورد که از رو اُفتاد نه توانی است به دست و نه رکابی است به پا نیزه‌ای خورد از این سو و از آن سو اُفتاد به زمین خورد ولی زیرِ لبی زهرا گفت راهِ یک نیزه همان لحظه به پهلو اُفتاد سرِ نجمه به روی شانه‌ی زینب ، غش کرد تا که پُر شد حرم از هلهله بانو اُفتاد آه از آن آه که در سینه مزاحم می‌دید وای از آن پنجه‌یِ بی رحم که بر مو اُفتاد قُوَتی داشت عمو  حیف  علی‌اکبر بُرد بر سرش آمد و یکباره به زانو اُفتاد عسل از کنج لبش ریخت ، سرش لشکر ریخت وسطِ قائله انگار که کندو اُفتاد کاش اینقدر نمی‌ریخت بهم این لشکر جای یک نعل همان وقت به ابرو اُفتاد (حسن لطفی ۹۴/۰۷/۲۷)
بسم الله الرحمن الرحیم جذبه و جاذبه و جلوه‌ی اعظم حسن است علی و عالی و علامه و اعلم حسن است به خداوند بهشتش حسن آباد خداست شرف‌الشمس خداوندِ دو عالم حسن است بنویس از نفَسش فاطمه را می‌فهمند بسکه آئینه‌یِ پیغمبر اکرم حسن است از حسن جانِ علی بِینِ جمل فهمیدم دومین حیدرِ این قوم  مُسَلم حسن است چهارده تَن همه اوصافِ حسن را دارند دو حسن هست ولیکن همه از دَم حسن است بیشتر داد به هر کَس که اهانت کردَش بسکه بخشید که گفتیم خدا هم حسن است او حسین است و حسین است حسن پس خوب است بنویسیم که در هر دو مجسم حسن است بارها گفت حسین اینکه کریم این آقاست بارها گفت حسین اینکه مقدم حسن است کیست او قبله‌ی اصحابِ اباعبدالله نقشِ پُر جذبه ی هفتادو دو پرچم حسن است شیخ عباس قمی ، مُنتهی الآمالش گفت در کرببلا سیلِ دمادم حسن است شش شهیدند از او ، پس به محرم سوگند صاحبِ بیشترین سهم در این غم حسن است کاش می شد که بگویم به ضریحِ حرمش اینهمه غم حسن است اینهمه ماتم حسن است ابن طاووس بخوان  آه مُقَرَم بنویس روضه‌ی غربتِ شبهای محرم حسن است (حسن لطفی ۹۷/۰۶/۲۴)  
بسم‌الله الرحمن الرحیم چه کنم تا لبِ تو ناله‌ی بابا نَکِشد صبر کن صبر که اشکم به تماشا نَکِشد نجمه دنبالِ تو از خمیه دوید اما حیف تا زدی ناله عمو زود رسید اما حیف سنگ برداشته اما به لبِ ماه زدند ترسم این بود که چشمت بزنند ، آه زدند در مسیرِ نَفَسَت چیست مزاحم شده است قاسمی داشتم اما دو سه قاسم شده است به یتیمیِ تواین قوم چه بَد خندیدند همگی آنکه زد و آنکه نَزَد خندیدند باد مویِ تو بهم ریخت مرا ریخت بِهَم عطر و بویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم خواستی تا که بگویی به عمویت بابا گفتگویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم نیزه‌ای آمد و حسرت به دلم ماند که ماند تا گلویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم دو سه اَبرو به رویِ اَبرویِ تو وا کردند نعل رویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم دیر شد تا برسم بر سرِ اکبر کم شد آمدم زود ولی باز تنت دَرهَم شد سنگ بر رویِ تو خورد اَبرویِ من درد گرفت تا به پهلوی تو زد پهلویِ من درد گرفت همه گفتند که از کوچه سهیم است زدند هرچه گفتیم یتیم است یتیم است زدند تیغشان برتو نه بر سینه‌ی پیغمبر خورد دستِ من بود که با دیدنِ تو بر سر خورد در تو دیدم حسنم را که دوباره می‌خواند روضه‌ی سیلیِ دستی که به نیلوفر خورد ایستادم به رویِ پنجه پا اما حیف دستش از رویِ سرم رد شد و بر مادر خورد (حسن لطفی۹۸/۰۶/۱۴)
یا‌رَب‌الحَسَن.... شب ششم محرم پدرم شیرِ جمل بوده و نامش به لبم قاسم‌ابن‌الحسنم حَسنی زاده‌ام اِی قوم و حُسینی نَسَبم قاسم‌ابن‌الحسنم
4_5911318039587981171.mp3
4.47M
|⇦•لااقل این جسم عریان‌ مانده را.. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•لااقل این جسم عریان‌ مانده را.. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ لااقل این جسم عریان‌ مانده را دفنش کنید نامروت‌ها! کسی اینقدر ظالم‌ میشود؟! *اگه یه حادثه‌ای پیش بیاد، یه نفر از دنیا بره، حتی اگه کس و کارم‌ نداشته باشه، بالاخره یه عده ای میان زیر بدنشو میگیرن، زود میبرن خاکش میکنن .. آخه میگن بَده میت نباید رو زمین بمونه .. بی‌بی زینب همچین که اومد وارد خیمه شد دید امام سجاد داره گریه میکنه؛ _چی شده عزیز برادرم؟! فرمود: عمه جان ! این نامردا دارن کشته‌های خودشونُ خاک میکنن، اما بابای بدن منو همینطور برهنه رها کردن و رفتن... پیغمبر وارد شد دید بی‌بی دوعالم داره گریه میکنه؛ _چی شده دخترم؟! عرضه داشت: بابا!! بچه‌م داره باهام‌حرف میزنه؛ فرمود: دخترم تو هم که در رحم خدیجه (س) بودی باهاش حرف میزدی ، آرومش میکردی .. عرضه داشت: آخه باباجان آرامم نمیکنه، تازه یه حرفایی میزنه منو بهم ریخته. _چی داره میگه دخترم؟! دوسه روزه هی داره میگه؛" اَنَا الغریب" اما امروز منِ فاطمه رو بهم‌ ریخته. _چرا؟! _ آخه هی داره میگه: "اَنَا العطشان" پیغمبر شروع کرد روضه خواندن، گریه کن هم بی‌بی دوعالمه. فرمود: دخترم، حسینت رو اینجوری کربلا می‌کُشنش.. نمیدونم چجوری پیغمبر روضه خوانده، اما همه میگن صدای این خانم بلند شد، شروع کرد بلند بلند برای حسینش گریه کنه ، مادر برات بمیره* مونده روی زمین پیكر تو رها أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَ أَهْلَ قُرىٰ خواهرت اگه نیست ، رفته شام بلا ریگ و رمل بیابان برات گرفتن عزا همه منتظرن مادرش برسه کاش صدای برادر به خواهرش برسه دست قاتل اگه به سرش برسه آخ خدا به داد موی دخترش برسه آن ردا و آن عبا آن امان نامه بس نبود کهنه پیراهن مگر جز غنائم میشود *قاسم اومد اجازه‌ی میدان ‌بگیره. مادرش راهیش کرد گفت برو، بابات خیلی به من سفارش کرده. اومد پیش عمو؛ عموجان به منم اجازه بده منم مثل علی اکبرت برم ‌بجنگم، برات فدایی بشم. آقا اباعبدالله به قاسم اجازه نداد. رفت گوشه‌ی خیمه، زانوهاشو بغل کرد؛ چرا عمو منو نمیخره؟! مادرش اومد: چی شده قاسمم؟ عزیز دلم! گفت: عمو بهم اجازه نمیده، میگه تو بالاسر این زن و بچه‌ها باش. نمیتونم یه لحظه زنده باشم‌بدون عموم.. عجب مادری .. گفت: غصه نخور؛ یه بقچه آورد گذاشت جلوی قاسم. تا این بقچه رو آورد یهو بوی امام‌ حسن تو خیمه پیچید ، هم مادر گریه کرد هم این بچه. یاد شبِ آخر امام حسن افتادن؛ اون شبی که تو بستر افتاده بود... میخواست سفارش قاسم و بکنه.. _مادر جان این چیه؟! گفت: قاسمم، عزیر دلم، بابات فکر اینجاهاشو هم کرده بود، میدونست عموت بهت اجازه نمیده؛ یه دست خط نوشت به من داد گفت اینو بده به قاسمم به حسینم نشون بده. همون لحظه که به حسین گفت: "لَا يَوْمَ‏ كَيَوْمِكَ يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ" .. همه نگران حسینن، مادرشم وقتی میخواست جون بده علی رو صدا زد گفت:« علی جان، خیلی مراقب حسینم باش». پیغمبر، علی، بی‌بی، خود امام حسن، همه سفارش حسین و کردن.. نامه رو داد دست قاسم؛ قاسمم عزیز دلم این نامه رو ببر به عمو نشون بده. نامه رو گرفت، سریع دوید، خوشحال ، اومد پیش عمو؛ عموجان یه چیزی آوردم دیگه نه نمیتونی بیاری! تا نامه رو گرفت باز کرد؛ به‌به، دست خط برادرشه؛ همونجا رو زمین نشست این دست خط و توو بغلش گرفت هی میگفت حسنم. حسن جان کجایی غریبی حسینت رو ببینی.. شیخ جعفر شوشتری میگه: عمو و برادرزاده همدیگه رو بغل کردن، اینقدر گریه کردن که ابی عبدالله پس افتاد.. همچین که این نامه رو گرفت یاد قصه‌های مدینه افتاد .. قاسمم چه کاری با دل حسین کردی امروز ابی عبدالله پس افتاد مثل باباش.. امیر المومنین هم همینجور شد. علی کجا غش کرد؟! امیرالمومنین هم تو مسجد نشسته بود. یهو دید از در حسن و حسین دوان دوان دارن میان؛ بابا بیا مادرم از دنیا رفت. علی پس افتاد.. چی تو نامه نوشته امام حسن ‌نمیدونم. ولی مضمون اینه که نوشته حسین جان من کربلا نیستم به‌جای من این بچه هست.. (ولی من میگم شاید این نباشه ،وقتی ابی عبدالله غش میکنه شاید یه چیز دیگه تو نامه دیده) شاید امام حسن نوشته:حسین جان اگه بودم مثل کوچه‌ها وایمیسادم .. فقط فرقش این بود اون روز کوچیک بودم نتونستم برا مادر کاری بکنم لااقل اینجا برات جبران میکنم •┄┅══༻○༺══┅┄•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5911318039587981175.mp3
2.72M
|⇦•الحمدلله که ، مثِ علی اکبر.. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•الحمدلله که ، مثِ علی اکبر.. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ اباعبدالله بهش اجازه داد ، گفت: باشه برو ، حالا که حسنم گفته رو چشام میذارم .. اینقدر این خیمه‌ها رو گشتن یه زره‌ای برای قد و قواره‌ی این نوجوان پیدا کنن پیدا نشد. شیخ جعفر میگه وقتی میخواستن سوار بر مرکبش کنن اومدن بلندش کردن، قاسمُ قد و قواره‌ش به رکاب مرکب هم نمیرسه، رکابُ بالا آوردن. اما صدا زد: حسین جان، فقط بایست تماشا کن ببین فرزند حسن میخواد چی کار کنه... همچین زد تو دلِ لشکر، پیرمردایی که اونجا بودن، میشناختن، گفتن: فرار کنید. این درسته قد و قواره‌ش کوچیکه اما پسر حسنِ .. اما یکی داد زد گفت: نه، فرار نکنید راهشُ من بلدم: اول دوره‌ش کنید .. سنگ بیارید .. با سنگ از دور بزنینش .. همچین که از مرکب افتاد بعد بریزید سرش. این باباش توو جمل همه‌ی ما رو بیچاره کرد .. حالا بیچاره‌ش میکنیم، داغش و به دل مادرش میذاریم... الحمدلله که ، مثِ علی اکبر جونم فدای تو ، شد ای عمو آخر قدم بذار رو چشمای پر از خونم بیا که بدجوری گُلت شده پرپر زیر و رو شده تنم با نیزه غرق خون شد بدنم با نیزه با صورت افتادم از روی اسب بی‌هوا تا زدنم با نیزه پهلوهام شکسته مثل زهرا بدنم زخمی شده سرتا پا زیر سُم مرکبا افتادم یکی شد تنم با خاک صحرا شاعر: بهمن عظیمی یه لشکر پر از داد و هلهله‌ست به لشکر پر از شور و ولوله‌ست یه لشکر پر از شمر و حرمله‌ست دلشوره دارم .. شده بغض جنگ جمل شدید حسن دیده دشمن تو رو که دید واسه‌ت نقشه‌ی تازه‌ای کشید ای تک‌سوارم .. با تیر و نیزه‌شون ، شد قامتت نشون از پیکر عسل ، میریزه جای خون اسبا یکی یکی ، رد میشن از تنت ضرب المثل شدی ، با قد کشیدن عجب روضه‌ای شد تو کربلا به یاد غم و رنج کوچه‌ها بازم تازه شد داغ مجتبی عزا به پا شد .. یه دشت و یه قاسم، یه دشمن و با اسبا تنش رو فشردن و توو خیمه زَنا غرق شیوَن و غوغا بپا شد .. اسم علی رو برد ، فرق سرش شکست خون لخته‌ها چه زود ، راه گلوشُ بست پهلوی زخمی و ، بازوی پُر ورم زینب رسید و گفت ؛ « ای وای مادرم» ای حسین.... علی اکبر که جوشن داشت آن شد تو که جوشن نداری وای بر من شاعر: داوود رحیمی