*توکه هر وقت من ومیدیدی میخندیدی توکه هر وقت دخترتو میدیدی لبخند میزدی! مدینه هم پیغمبر هر وقت فاطمه اش رو میدید می گفت :"السَّلامُ عَلیکَ یا أَبَتاه"پیغمبر گُل از گُلش می شکفت.هر وقت حضرت زهرا سلام الله می گفت أبتاه پیغمبر خوشحال میشد لبخند میزد. یه روز پیغمبر اومد دید لحن فاطمه عوض شد نگفت بابا، گفت یا رسول الله ! پیغمبر تعجب کرد گفت دخترم هر بار من رو یه جور دیگه صدا میزدی میگفتی :یاأبتاه حالا میگی یا رسول الله!حضرت فرمود:آره بابا
از سلمان شنیدم آیه نازل شده همه باید با این لفظ شما رو صدا بزنن بگن یا رسول الله! منم گفتم احترام کنم بگم یا رسول الله. پیغمبر فرمود این آیه درسته اما تو دختر منی، تو پاره ی تن منی، تومیخوای من رو صدا بزنی بگو بابا. هروقت میگی بابا آرام میشم خوشحال میشم ...
هر وقت گفت أبتاه دل پیغمبر آرام شد. اما دو جا گفت: یا أبتاه !چه گذشت به پیغمبر نمیدونم. یه جا بین در و دیوار. یه جا هم تو کوچه ها وقتی تازیانه خورد گفت: یا أبتاه! رقیه ام هربار باباش رو صدا کرد دل بابا آروم شد..هر بار بابا رقیه رودید گُل از گُل چهره اش شکفت اما چه گذشت توخرابه ..سر رو بغل کرد یه نگاه به سر کرد. یه نگاه به خودش کرد شروع کرد با سر حرف زدن، زمزمه کردن ..بابا!...*
سوختی سوختم شبیه همیم
تو آغوش هم ضریح همیم
با تَن بی تَن برای منی
کمم که بیای بابای منی
*بابا ببین دخترتو ..*
چقدر پیر شدم تو روزای دل آزار
نبودی سرم داد کشیدن تو بازار
مگه دختر تو نداره کِس وکار
پایِ زخمم به تو نرسید
کجا بودی زجر موهامو کشید
کار دنیاست دوتا دل تنگ
به هم برسن توکاخ یزید
*بابا تو هر کجا فکر میکردم ببینمت الّا کاخ یزید..نمیتونستم باور کنم اون سری که اون وسط ملعبه دست اون بی حیا شده سر مقدس بابای منه. هی روپنجه های پا بلند میشدم هی عمه ام جلو چشمم رو می گرفت. هی دستای کوچولومو اشاره کردم عمه اون سر آشناست بگو نزنه اون لبارو نرنه ..بابا هرچی از عمه ام سؤال کردم گفتم عمه اون سر، سر کیه ؟ جوابمو نداد حالا جوابم روگرفتم...*
از باب بغداد بری به سمت بیرون کربلا جاده ی حِلّه، یه مسجد مانندیه بالاش تابلو زده "هذا مَقامٌ مُنسَلَخٍ الحُسینی"میدونی اینجا کجاست؟ اینجا همون جایی که خولی سر بریده رو برد. چیکار کرد با سر؟وقتی سر و برد برا عبیدالله تا سر و دید تعجب کرد گفت :چیکار کردید با سرِ حسین!؟ ابن زیاد تعجب کرد، عقب عقب رفت. ابن زیاد از سر ترسید جا خورد.حالا یه دختر سه ساله دید رگارو بریدن صورت سوخته، دندونا شکسته، جای سالم نداشت ..حسین .....
کاری نتونست بکنه زبونش بند اومد.کی من رو یتیمکرده؟کی رگاتو بریده؟ کی محاسنت روخضاب کرده؟ فقط تونست یه کاری کنه سر روآورد بالا لباش رو گذاشت رو لبهای بابا دیگه نفس نکشید
سلامنا حسین امامنا حسین
حیاتنا حسین مماتنا حسین
ما نباشیم بقیه هستن
کار تو لنگ نمیمونه
همه کربلاتو میبینن
هیچکی دلتنگ نمیمونه
دور و برت شلوغه همیشه ماشاالله
دور و بر تو خلوت نمیشه ماشاالله
ماشاالله اباعبدالله راه اباعبدالله
ماه اباعبدالله پناه اباعبدالله
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
رقیه...
از سفر برگشتی
قربونت برم چرا تو تشت زر برگشتی
نامرتبم ببخش چه بیخبر برگشتی
بدنت رو جا گذاشتی با یه سر برگشتی
از سفر برگشتی
اگه دستامو گرفتم رو لب
آخه دندونی نمونده واسم
ندیده حتی عمو عباسم
بین ما دوتا بمونه لطفا
یه دفعه اومدی از ذوقت
کاشکی گوشوارهای بود مینداختم
راستش اولش تورو نشناختم
بین ما دوتا بمونه لطفا
لباست پاره لباسم پاره
الان گوشوارهم کدوم بازاره
لبات پرخونه لبام پرخونه
روی مشت زجر جای دندونه
بابا بابا بابا بابا زدنم بابا...
بغل باباش بود
من خودم دیدم عروسکم توی دستاش بود
هی نگاه میکرد منو آخه باباش همراش بود
گل موی سرمو دیدم رو موهاش بود
پیش من دخترشو میبوسه
منو یاد بوسه هات میندازه
آخه نامردی داره اندازه
نمیگه منم حسودیم میشه
موهای دخترشو میبافه
موی سوخته ی منو میبینه
از خجالت سرم هی پایینه
نمیگه منم حسودیم میشه
یتیمی سخته یتیمی درده
همش میگم کاش قدیم برگرده
چقدر حرفای نگفته دارم
نذاریم تنها دیگه یکبارم
بابا قدیم کجا الان کجا
عمو کجا سَنان کجا
منو بیشتر میزد
زجر بیحیا منو با پشت خنجر میزد
تا میگفتم که یواش تر منو بدتر میزد
با سر بریدهی تو به ماها سر میزد
منو بیشتر میزد
حال و روزم دیگه تعریفی نیست
کار من چیزی به جز هق هق نیست
دخترت رقیهی سابق نیست
حق داری اگه منو نشناسی
بگو دستات چر پس همرات نیست
بعد چند روزی منو ناز کنی
موهای سوختمو باز کنی
حق داری اگه منو نشناسی
تا که میگفتم بابامو میخوام
با پشت دستش میزد رو لبهام
منو از بس زد خودش شد خسته
رو گونم جای هزاران دسته
بابا بابا بابا بابا زدنم بابا...
داشتی آخه داداش با من حرف میزدی
که اومد سَنان و زد تو دهنت لگدی
روی سینته شمر مگه کردی بدی
مادرت توی گودی صدا میزد وَلَدی
دخترت توی شام خورد زمین رفت از هوش
آخه ریختن سرمون از روی بوم آب جوش
شده خواهر تو غریب و خونه به دوش
خیلی داره گلایه رقیه واسه عموش
تو رو دارن اگه ده نفر میزنن
توی کوچهها منو صدنفر میزنن
خیمه تا پیش تو توگذر میزدن
منو دارن اینا هی با سپر میزنن
من دارم میدواَم پابرهنه بابا
تو رو میزنه با خنجر کهنه بابا
ای عزیز دلم شاه تشنه حسین
ای اسیر تیغ و نیزهها و دشنه حسین
نیزههاشونو تو دهنت میزنن
آتیش میزنن به بدنت میزنن
خنجراشونو هی به تنت میزنن
که دوازده ضربه به گردنت میزنن
همه منتظرن مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
مونده روی زمین پیکر تو رها
السلام علی مَن دَفَن اهل القری
خواهرت اگه نیست رفته شام بلا
ریگ و رَمل بیابون برات گرفتن عزا
همونی که ازم پدرم رو گرفت
با یه عده حرومی دور حرم رو گرفت
تو نبودی به زور معجرم رو گرفت
اومدم فرار کنم موی سرم رو گرفت
بابا بابا بابا بابا زدنم بابا...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
ای یار که به دل داری عشق کربلا
ای یار نکند دیر بیایی به منا
ای یار الوعده وفا
اگر دلت امید میخواهد
بیا حسین شهید میخواهد
حبیب زهیر سعید میخواهد
الوعده وفا با خونِ خدا
راهی میشویم مقصد کربلا
ای جانم حسین
****
باید که شوی راهی سوی آسمان
باید برسانی خود را به کاروان
جمع است جمع عاشقان
نفس نفس بخوان با مولا
قدم قدم بمان با مولا
بُوَد جهان جنان با مولا
حُر باش و بمان در بند حسین
نور عالم است لبخند حسین
ای جانم حسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین