فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_دوازدهم_محرم_به_روایتی🏴
#شهادت_امام_سجاد_علیهالسلام🏴
⚫آسمون اشکامو دیده
⚫نالههام به عرش رسیده
◾آبرو گرفته دین از
◾خونی که از سلسله چکیده
▪ 🥀یا حضرت سجاد ع
▪🖤سلام برآقایی که
▪🥀آب می دیــــــد
▪🖤به فکر فرو میرفت
▪🥀نوزاد می دیـــــد
▪🖤اشک می ریخـــت
▪🥀طفلان و کودکان را
▪🖤می دید ناله می کرد.
▪🥀شهادت جانسوز امام
▪🖤سجاد(ع) به پیشگاه امام زمان عج وشما اعضای محترم
#ابر_گروه_مجمع_الذاکرین_اهلبیت_ع وکانال های مربوطه
تسلیت باد🖤
🌱⃟🌸๛
=====🍃🌺🍃=====
🖤الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــرَجْ🖤
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل مدح و مرثیه امام سجّاد علیه السلام
تو خطبه خواندی و ملائک پَر درآوردند
بر منبرِ کـوفه مـگـر پـیغمبـر آوردند!!!
یک عمر مولا گفت در کوچه چه شد آخر...
در شهرِکـوفه دسـتبسته حیدر آوردند
آغاز شد خطبه پس از نام رسولُ اللّه
پس سر درآوردند که با خود سر آوردند
لحنِ علیِّ ابنِ حسینِ ابنِ علی این است
افتادهاند از پا اگـر چه لشکـر آوردند
بر دست و پایِ تو غـُل و زنجیرهایی بود
که دستشان با هـر دعـای تو بَر آوردند
دیدنـد مثـل مـادرت ساکـت نخواهی شد
بر روی نیـزه پیشِ رویِ تو سر آوردند
عالَـم فدای گریههایـت حضرتِ سجـّاد
در چشـمهایت ندبه را با کـوثر آوردند
#شهادت #کوفه #غزل #یا_زین_العابدین #امام_سجاد_علیه_السلام #مدح_مرثیه
#حسین_ایمانی
#روضه_حضرت_زینب_س
#دوزادهم_محرم
🏴السلام علیک یا اباعبدالله
▪️زینب آمد سنگ ها را زد کنار
▪️باغ گل را کرد پیدا زیر خار
▪️باغ گل نه،صفحه ای زآیات نور
▪️نقطه نقطه گشته از سُم ستور
▪️دید زینب ،آن صحیفه دیدنیست
▪️یک به یک آیات آن بوسیدنیست
▪️خواست بوسد جای بوسیدن نداشت
▪️لعل لب بر حنجرِ خونین گذاشت
بدن رو زیر تلی ازسنگ،تیر ،شمشیر ،نیزه شکسته ها دفن کرده بودند
امروز ازصبح تا غروب کار زینب همین بود
کوس رهیل رو که امروز صبح زدند
گفتن اسرا سوار بشند از کربلا بریم،
اما همه ی ارباب مقاتل نوشتند ،
غروب بود از کربلا رفتند
یعنی ازصبح تا غروب زینب داره این بدن رو زیارت میکنه
یه نگاه کرد دید اصلا این بدن قابل بغل کردن نیست
دست میبره زیر بدن
هرنقطه ای رو که بالا میبره
یه نقطه ی دیگه زمین میفته
یعنی بدن کاملا متلاشی شده
فَوَجَدَتهُم مَکبُوبََا عَلَی وَجهِه ...
دید یه بدنی به رو روی سینه ،
روی خاک گرم کربلا افتاده
وَ هُوَ جُثَّتُه بِلا رَأس...سر نداره
یــــاصاحب الزمان
عمه جان شما اینجا کاری کرد که نوشتند حتی اسب های لشگر دشمن هم برای زینب گریه کردند
حسیـــــــن....
حَتَّی تَسیر دُموعَ الخُیُول عَلَی هَوافِرِها....
اشک هاشون میریخت روی سُمّشون
اما ی عده ایستاده بودند و میخندیدند
شروع کرد با این بدن حرف زدن،
آخرین زیارت زینب با ابی عبدالله همین امروزه
اربعین هم برگشت تربت رو زیارت کرد
لذا امروز آخرین زیارت حسینه
چون یک سال ونیم بعد هم دیگه کربلا نیومد از داغ حسینش دق کرد و جان داد
لذا میخواد حقش رو ادا کنه
گفت داداش
▪️ای زِ دور خردسالی یاورم
▪️یاد داری در کنار مادرم
▪️ماه رخسارت زِ من دل می ربود
▪️تا برد خوابم نگاهم بر تو بود
▪️یاد داری شامگاهی باحسن
▪️راه پیمودید دوشادوش من
▪️غافل از خواهر نگردیدی دمی
▪️تا نباشد گرد من نامحرمی
حسیـــــــن..
داداش یادته من و تو و بابام علی و داداشم حسن، وقتی میخواستید من رو ببرید حرم پیغمبر
چجوری میبردید
بابام علی جلو میرفت شما دوطرف من حلقه میزدید
به قنبر میگفت قنبر
برو چراغ های حرم پیغمبر رو هم کم کن
شبانه من رو میبردید
یه روز داداشم حسن پرسید بابا
چرا ما زیارت میریم روز میریم ،
خواهرم شب میره
با این تشریفات میره
فرمود حسن جان همه این کارها برا اینه مبادا نامحرمی قدو قامت زینب رو ببینه
یــــــاصاحب الزمــــــــان...
حالا امروز همین زینب میخواد از کربلا بره
گفت داداش
▪️غافل از،خواهر نَگردیدی دَمی ،
▪️تا مباشد گرد من نامحرمی
▪️حال بین نامحرمان گرد مَنَند
▪️خنده بر زخم درونم میزنند
حسیـــــن .....
▪️نیست عباس وعلی اکبرت
▪️مانده تنها بین دشمن خواهرت...
حالا میخواد سوار بشه
ان شاءالله گریه هامون با گریه ی شامگاهی مهدی زهرا س عجین بشه
سنان ابن اَنس میگه
عمر سعد من رو مأمور کرد
سربازات رو بردار دور این زن وبچه حلقه بزن
حالا خانم میخواد اهل بیت رو سوار کنه
یه نگاه به من کرد
یه نگاه ب عمر سعد
فرمود
اَما تَستَحیُونَ مِن الله وَرَسُوله ..
شما حیا نمیکنید
نَحنُ بَناتُ الرَّسول...
ما بچه های پبغمبریم ،
نگاه کردن نداره
با این تشر زینبی ،
من سربازام رو جدا کردم رفتم عقب تر ایستادم
اما خودم داشتم میدیدم واقعه رو...
دونه دونه همه رو سوار کرد
نوبت رسید به زین العابدین
زیر بغل امام زمانش رو گرفت
حضرت فرمود عمه جان من وظیفمه عمه تو رو سوار کنم
امام سجاد زانو زد
یاصاحب الزمان
سنانمیگه من داشتم میدیدم تا زینب پاشو گذاشت رو زانوی زین العابدین ،امام سجاد نتونست تحمل کنه
پاهاش لرزید
چنان با صورت به زمین خورد...
حسیـــــــــــن.....
==================
Rozeh.Shab 12.Beytozahra97.mp3
10.12M
#روضه_حضرت_زینب_س
دوازدهم محرم
🎤حجتالاسلام والمسلمین میرزامحمدی
.
#واحد
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
(زبانحال خواهربه برادر!)👇
مـیروم و نمیرود از سر کوی تـو دلم
زنده به ظاهرم ولی داغ تـو گشته قاتلم
من به میان مقتل و تو بـه کنـار محملم
نعش تو روی سینهام رأس تو در مقابلم
دوش فقط تو بودهای حرف دل شکستهام
شـاهد گفتـهام بــوَد نافلـة نشستهام
****
سینه، ریاض زخم تن، دل شده کربلای تو
روی به هر طرف کنم، میدوم از قفای تو
اشک روان مـن شده مرهم زخمهای تو
خندة دشمنان بـه مـن گریة من برای تو
حال که رفتم از برت باش به یاد خواهرت
از ره دور میزنم بوسه به زخم حنجرت
ای به لبان خشک من، جانِ به لب رسیدهات
مانـده نشـانِ بوسـهام بـر گلوی بــریدهات
رفتم و مانده در برم جسم به خون کشیدهات
نیست رفیق نیمـه ره خواهـر داغدیـدهات
به دوریات رضا شوم؟- نه، به خدا نمیشوم
من کـه بـه اختیار خود از تو جدا نمیشوم
****
زبانحال برادر به خواهر!👇
خواهـر داغدیدهام دست خدا به همرهت
بـار بـلا کشیدهام دست خدا بـه همرهت
زخم زبان شنیدهام دست خدا به همرهت
سرو ز غم خمیدهام دست خدا به همرهت
یگانـه دختـر عـلی حسین دیـگر علی
محمل تو در این سفر هماره سنگـر علی
****
تـو طایران خستـه را ز آشیانـه میبـری
هـزار کـوه ابتـلا بـه روی شانـه میبـری
در این سفر ز کعب نی به تن نشانه میبری
بـار امـانت مـرا بــه تازیانــه میبـری
لحظهبهلحظه خون به دل بهر اسارتتکنم
منتظرم کـه بـاز هم کوفـه زیارتت کنم
تو کوفه را مُسَخَّر از منطق جانفزا کنی
به ذوالفقار نطق خود مُعْجِز مرتضا کنی
تو بعد از این حسین را فاتح کربلا کنی
تـو در نمـاز نافلـه حسین را دعا کنی
دمی که ظلمِ خصم را نطق تو بر ملا کند
سـر بریدهام تـو را بـر سر نی دعا کند
✍️غلامرضاسازگار
👇
#امام_زمان_عج_مناجات_شهادت_امام_سجاد_ع
#امام_سجاد_ع_مصائب
این نسخه را عمل کن و آویزه کن به گوش
جز در رضای حضرت صاحب زمان نکوش
چشمی به هم زدی و جوانی تمام شد
ای دل بگیر عبرت از آن مرد یخ فروش
لوح سیاه قلب مرا دید و دم نزد
شرمنده ام من از رخ مولای پرده پوش
گویید با امام زمان از غم فراق
دیگر برای گریه کنانش نمانده هوش
گریه نکرد آن که به جد مطهرش
والله هست معرفتش کمتر از وحوش
بار گناه و معصیتش ریخت بر زمین
هر کس کشید بار غمش را به روی دوش
**
جانم فدای داغ امامی که بین تب
می سوخت بین خیمه و داغش نشد خموش
مقتل نوشته است که زین العباد را
بستند بین سلسله بر مرکبی چموش
لعنت به شمر، حضرت سجاد هرچه گفت:
از خیمه دور باش، حرامی نکرد گوش
تبدار بود و روضه ی ناموس را چشید
آمد میان سلسله خون در رگش به جوش
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
آنقدر داغ بود از تب که
آب اگر بود بر لبش میسوخت
احتیاجی نبود بر آتش
خیمه هم داشت از تبش میسوخت
درد را چارهای اگر بکند
چه کند با غمِ پریشانیش
نیست آبی که دستمالی خیس
بگذارند روی پیشانیش
خویش را میخورَد ، ندارد جان
قوَتی نیست جز تقلا حیف
یک به یک میروند یاران و
چارهای نیست جز تماشا حیف
بارها شد به دست بی جانش
پردهی خیمه را به بالا زد
شاهدِ مقتل همه ، هربار
به سرِ خویش دستِ خود را زد
دید از خمیه روی یک نقطه
لشکری را که بی هوا میریخت
دید در بین راه تا به حرم
چقدر اکبر از عبا میریخت
بین بستر نشست در خیمه
زد به سر با دو دست در خیمه
تا صدای برادرش آمد
کمرِ او شکست در خیمه
باز هم پرده را کناری زد
قاسمش بود و سنگ باران بود
یک یتیم و هزارها میدید
لحظهی پایکوبیِ سواران بود
نالهی دختران به او فهماند
دستهایی میان راه اُفتاد
دید از خیمه خواهرش غَش کرد
مادری بینِ خیمهگاه اُفتاد
پرده را زد کنار و گفت: ای وای
حرمله آمده گلو بزند
او خجالت کشید وقتی دید
پدرش رفته است رو بزند
بی برادر شدن چه حسی داشت
کمرش را دو مرتبه خَم کرد
تشنهای بود یک سپاهی که
هرچه آورده بود دَرهَم کرد
چند باری فقط برای وداع
پدرش بوسهاش زد و برگشت
دید در قتلگاه خولی را
سمت گودال آمد و برگشت
او گرفت از عصا که برخیزد
تا پدر تکیه داد بر نیزه
او زمین خورد تا حسین اُفتاد
داد میزد بجای سرنیزه
گرد و خاکی بلند شد فهمید
آخرش شمر با سنان آمد
غم ناموس دارد او یعنی
عمهاش هم نفس زنان آمد
عمه فریاد میزند که نزن
چکمه بردار، احترامش کن
چقدر کُند میبُرد تیغت
زیر و رویش نکن تمامش کن
شاعر حسن لطفی
*خواهر که رسید توی گودال، حسین چشماش رو بست، گفت: دوباره یادِ روزِ دوشنبه افتادم، روزی که توی مدینه به مادرم جسارت کردن...
چه جوری مگه کارِ حسین رو تموم کردن؟ زیارت ناحیه مقدسه اینجوری میگه:...*
دارند زنده زنده ترا دفن میکنند
برجسم نیمه جان تو رحمی نمی کنند
از جای آب، نیزه به خورد تو می دهند
بر خشکی دهان تو رحمی نمی کنند
فهمیدم از گرفتن مویت به دست شمر
بر موی دختران تو رحمی نمیکنند
شاعر محمد جواد پرچمی
*اومد خدمت امام صادق، آقاجان چرا اینقدر برا مصیبت جدتون گریه می کنید؟ شما خانواده ی شهادت هستید...
آقا فرمودن: همه ی گریه ما برا اون ساعتی بود که حسین هنوز داشت با خواهرش حرف میزد" یَا أُختَاه! إِرجِعِی إِلَی الفُسطَاط" خواهرم برگرد به خیمه ها...نانجیب تا دید زینب داره میاد بدن رو برگردوند، سر رو از قفا جدا گرد... ناله بزن بگو: یا حسین...
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
📃 قطرهقطره اشکام، یار لحظههامه
🎙 #نوحه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_دوازدهم_ماه_رمضان_۱۴۰۲
📍 #حرم_امام_رضا "علیهالسلام"
#امام_سجاد (ع)
قطرهقطره اشکام، یار لحظههامه؛ همدم چشامه
دونهدونه زخمام، یادگار شامه؛ عمریه باهامه
بعد تو من و غمها
همه روزام، همه شبها
کلُّ یومٍ عاشورا
بیا من رو ببر بابا
خسته و شکسته، همسفر شدم با قاتل تو بابا
من با دست بسته، بین نیزهدارا، بین دشت و صحرا
اونهمه سر پرپر
سر قاسم، سر اکبر
پیش چشمای مادر
روی نیزه، علیاصغر
مونده یادگاریت روی این پروبال؛ داغ این چهل سال
یادته کنارت رفته بودم از حال روی خاک گودال
بین بوریا بودی
توو آغوش خدا بودی
غرق زخم و غرق خون
رو خاک کربلا بود
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_شهادت_امام_سجاد_ع
#محمدعلی_بیابانی
انيس هر نفسم آه انتظار تو نيست
بميرد اين دل غافل كه بيقرار تو نيست
خزان بي تو به خود بسكه عادتم داده
نگاه منفعلم در پي بهار تو نيست
به پاي دار تو تمارها دخيل شدند
سر كسي چو من اميدوار دار تو نيست
تو مي تواني از اين مس طلا درست كني
مگو نمي شود آقا مگو كه كار تو نيست
رواست كور شود ديدگان همچو مني
چرا كه شاهد الطاف آشكار تو نيست
روايت است كه يار تو مي شويم به اشك
بدا به من كه همين قدر نيز يار تو نيست
بدا به حال كسي كه به هيات آمده و
گمان كند كه در اين روضه ها كنار تو نيست
براي كرب و بلا، اربعين، شب جمعه
بدا به حال كسي كه اميدوار تو نيست
به غير ديده ي سجاد هيچ چشم دگر
شبيه ديده ي پر ابر و اشكبار تو نيست
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_شهادت_امام_سجاد_ع
#محمدعلی_بیابانی
اگر که دنیا دارم اگر که دین دارم
کمند لطف تو را چونکه در کمین دارم
برای خواستنت گرچه غرق تردیدم
ولی به اینکه تو می خواهی ام یقین دارم
قدم گذار به چشمم که رستگار شوم
فقط به حرمت خاکی که بر جبین دارم
تو در مقابلم آغوش باز داری و من
فقط مقابل تو روی شرمگین دارم
عزاگرفته ی عالم! چقدر خوشحالم
که چشمی اشک فشان و دلی غمین دارم
شبیه امشب تو روی دوش، شال عزا
و بین سینه غم زین العابدین دارم
بیا و کام مرا با نگات شیرین کن
که در میان دلم شور اربعین دارم
واحد شهادت امام سجاد علیه السلام
گوشواره :
یادم نمیره/ اشکای عمه هامو
یادم نمیره/ رو نی سر بابامو
یادم نمیره / مصیبتای شامو
بند اول:
خیلی سخت بود/که ببینم/ به اسیری میبرن اهل حرم رو
خیلی سخت بود/ که ببینم/ با غل و زنجیر بستن خواهرم رو
خیلی سخت بود / که ببینم / چشم نامحرم سوی حرم میفته
خیلی سخت بود / که ببینم / از رو ناقه داره همسرم میفته
یادم نمیره/ دستای در طنابو
یادم نمیره/ اشک چش ربابو
یادم نمیره / اون مجلس شرابو
بند دوم:
خیلی سخت بود/ که ببینم / دست ناموسمو با سلسله بستن
خیلی سخت بود/ که ببینم/ شامیا میگن اینا خارجی هستن
خیلی سخت بود/ که ببینم/ خواهرم رقیه رو با گوش پاره
خیلی سخت بود/ که ببینم/ صورتش نیلی ، کف پاش پره خاره
یادم نمیره/ آتیش و خیمه گاهو
یادم نمیره/ طفلان بی پناهو
یادم نمیره/ جسم تو قتلگاهو
بند سوم:
خیلی سخت بود/ که شنیدم /داره قران میخونه رو نیزه بابام
خیلی سخت بود/ که شنیدم/ دشمنا به ما میدادن سب و دشنام
خیلی سخت بود / که شنیدم / خنده های حرمله پیش ربابو
خیلی سخت بود/ که شنیدم / صحبت از کنیزی تو بزم شرابو
یادم نمیره/ نمک به زخممونو
یادم نمیره/ اون چوب خیزرونو
یادم نمیره/ لبای پر ز خونو
مرتضی کربلایی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
4_5940474708544718431.mp3
1.24M
#زمینه_شهادت_امام_سجاد_ع
🎼#سبک_تسبیحات
#ای_آقا_جان
☑️بند اول
ای آقا جان
إهدِناالصراط هر گمراه
جانم بر مقام تو ای شاه
علیِ دوم ثارالله(ع)
......
یا اباالباقر یا زین العباد
یا حبیبی یا نور العالمین
ای گل دامان پاک بتول(س)
صلوا علیک یا ابن الحسین(ع)
صلوا علیک یا ابن الحسین(ع)
═ ೋღݪبیڪیـٰازِيـنَـݕღೋ═
☑️بنددوم
میسوزم من
با زهر جفای نامردا
میرم نزد مادرم زهرا(س)
دیگه راحت میشم از دنیا
....
دیگه نفسای آخرمه
چشمام همه ش به در می دوزم
کجایی مادرم منتظرم
مثل یه کوره دارم میسوزم
صلوا علیک یا ابن الحسین(ع)
═ ೋღݪبیڪیـٰازِيـنَـݕღೋ═
☑️بند سوم
آقا جانم
خیلی تو رنج و بلا دیدی
سوز و داغ کربلا دیدی
ظهر روز عاشورا دیدی
تو دیدی دزدی ها و غارت و
کشیدی زجرای اسارت و
همراه عمه جان و بچه ها
میخوردی شلاق جسارت و
صلوا علیک یا ابن الحسین(ع)
صلوا علیک یا ابن الحسین(ع)
═ ೋღݪبیڪیـٰازِيـنَـݕღೋ═
☑️بند چهارم
آقا جانم
خیلی میدادم تورو آزار
با سیلی و تازیون بسیار
تو صحرا کوچه و بازار
تو دیدی رفتن سه ساله رو
تو رفتی مجلس بزم شراب
تو دیدی سر های بریده رو
با زینب و سکینه و رباب
صلو علیک یا ابن الحسین(ع)
صلوا علیک یا ابن الحسین(ع)
═ ೋღݪبیڪیـٰازِيـنَـݕღೋ═
💠💠💠1⃣0⃣1⃣3⃣💠💠💠
#شاعرسبکسازڪربلایی_مجیدمرادزاده
161K
#زمزمه
#شهادت_امام_سجاد_ع
بند اول
یه عمره از داغت میسوزم
داغت برام تازه ست هنوزم
میگذره با غم شب و روزم
هر روز،تیره و تاره برام با روضه هات
هر روز،میسوزم به یاد خشکیه لبات
ای وای ای وای
هر روز ،روضه ها پیش چشام مرور میشه
هر روز خاطرم زخمی دود و آتیشه
ای وای ای وای
بند دوم
بنی اسد وقتی رسیدن
پیکر بی سرت رو دیدن
رو یه حصیر تنت رو چیدن
سخت بود ،پیدا کردن تموم بدنت
سخت بود ، اینکه بوریا شد آخر کفنت
ای وای ای وای
سخت بود ، اینکه از قفا جدا شده سرت
سخت بود ، بوسه دادم به رگای حنجرت
ای وای ای وای
بند سوم
یادم نمیره شام و ازار
امون از این مردم بی عار
خیلی شلوغ شد سر بازار
سخت بود، دست بسته رفتنِ با سلسله
سخت بود، خنده های شوم شمر و حرمله
ای وای
سخت بود، همسفر شدن با اون حرومیا
سخت بود، طعنه و زخم زبون شامیا
ای وای
#سعید_حمیدیان_فر
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#محرم
#نوحه_زمزمه
#هفتمین_روز_شهادت_امام_حسین_ع
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─
هفت روزه که حسینِ من/ به زور ازَت جدا شدم
هفت روزه که همسفرِ /سرِ رو نیزه ها شدم
این همه سال نبوده که /چن روز ازَت جدا باشم
نبوده تو این همه سال / بینِ نامحرما باشم
ببین که زینبت کجا / کوچه و بازار کجا؟
اهل حرم کجا و این / مجلس اغیار کجا؟
اگر که طاقت بیارم /توو راه کوفه تا به شام
زنده بمونم و یه سر / به سمت کربلا میام
داغ دلم تازه میشه/ با دیدن سرت داداش
باور نمی کنم چطور/ نمرده خواهرت داداش
این هفت روز برای من/ مثالِ هفت سال گذشت
از خاطرم هزار بار/ روضه گودال گذشت
به یاد خنجری که شد/ شرمنده از گلوی تو
کُند شد و نمی بُرید / گلو ز ِ روبروی تو
یادم نمیره که تو رو / چطور اَزَم گرفتنت
چطور جلو چشم همه /سرت جدا شد از تنت
یادم نمیره بعدِ تو / آتیش زدن به خیمه ها
چه وحشتی افتاده بود / بین تموم بچه ها
بین همین آتیش و دود / سَرا به نیزه ها شدن
این بچه ها قربونیِ / سیلیِ بی هوا شدن
با این همه جسارتا / ولی بدون ، برادرم
حتی یه لحظه هم حسین!/ نرفته معجر از سرم
زینب تو نذاشته تا /دستی به معجر برسه
جسارتی به چادرِ / خاکیِ مادر برسه
اگر که خواهر تو رفت / به مجلس اِبن زیاد
با خطبه های خواهرت /هیبتشون رفت به باد
اگرچه داغ دیده ام / نشد سرم ، یه لحظه خَم
با عزت و صلابتم / شکسته شد کاخ ستم
اگر چه دیدم سرِ تو /میوون تشت خون،ولی
زنده شد از خطبه ی من/ کلام و گفتار علی
خطبه زین العابدین /آتیش به قلبشون کشید
اشک ندامت می بارید /از چشم این قوم پلید
دیگه جایی نمونده بود / برا پشیمونی هاشون
به نیزه رفته بود حالا / سَرای قربونی هاشون
سرت به نیزه شد ولی / مقام و عزت آفرید
برای دشمنان دین / خواری و ذلّت آفرید
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
#دم_پاياني
#امام_حسین
#سبک_میگذرد_کاروان
سلسلۀ کائنات عبد قدیم حسین
روی دل عاشقان سوی حریم حسین
میکند ارض و سما بر حرم او سلام
کعبۀ شش گوشه اش قبلۀ بیت الحرام
ای جان و جانانم یا حسین
حافظ ایمانم یا حسین
با یاد تو مرثیۀ غم می خوانیم
تا به ابد سینه زن تو میمانیم
جانم حسین جانم حسین جانم حسین...
ای پسر فاطمه کن نظری سوی ما
که چو شهیدان شویم زائر کرببلا
مِهر و مَهِ ما که بس روشن و نورانی است
مِهر جمارانی و ماه خراسانی است
دعای قنوت اشکمان
العَجَل یا صاحبَ الزّمان
ای دلها از هجر تو خون ، یابن الحسن
گل پسر نرجس خاتون ، یابن الحسن
یابن الحسن...
✍️#حاج_امیر_عباسی
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#محرم
#نوحه_زمزمه
#هفتمین_روز_شهادت_امام_حسین_ع
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─
هفت روزه که حسینِ من/ به زور ازَت جدا شدم
هفت روزه که همسفرِ /سرِ رو نیزه ها شدم
این همه سال نبوده که /چن روز ازَت جدا باشم
نبوده تو این همه سال / بینِ نامحرما باشم
ببین که زینبت کجا / کوچه و بازار کجا؟
اهل حرم کجا و این / مجلس اغیار کجا؟
اگر که طاقت بیارم /توو راه کوفه تا به شام
زنده بمونم و یه سر / به سمت کربلا میام
داغ دلم تازه میشه/ با دیدن سرت داداش
باور نمی کنم چطور/ نمرده خواهرت داداش
این هفت روز برای من/ مثالِ هفت سال گذشت
از خاطرم هزار بار/ روضه گودال گذشت
به یاد خنجری که شد/ شرمنده از گلوی تو
کُند شد و نمی بُرید / گلو ز ِ روبروی تو
یادم نمیره که تو رو / چطور اَزَم گرفتنت
چطور جلو چشم همه /سرت جدا شد از تنت
یادم نمیره بعدِ تو / آتیش زدن به خیمه ها
چه وحشتی افتاده بود / بین تموم بچه ها
بین همین آتیش و دود / سَرا به نیزه ها شدن
این بچه ها قربونیِ / سیلیِ بی هوا شدن
با این همه جسارتا / ولی بدون ، برادرم
حتی یه لحظه هم حسین!/ نرفته معجر از سرم
زینب تو نذاشته تا /دستی به معجر برسه
جسارتی به چادرِ / خاکیِ مادر برسه
اگر که خواهر تو رفت / به مجلس اِبن زیاد
با خطبه های خواهرت /هیبتشون رفت به باد
اگرچه داغ دیده ام / نشد سرم ، یه لحظه خَم
با عزت و صلابتم / شکسته شد کاخ ستم
اگر چه دیدم سرِ تو /میوون تشت خون،ولی
زنده شد از خطبه ی من/ کلام و گفتار علی
خطبه زین العابدین /آتیش به قلبشون کشید
اشک ندامت می بارید /از چشم این قوم پلید
دیگه جایی نمونده بود / برا پشیمونی هاشون
به نیزه رفته بود حالا / سَرای قربونی هاشون
سرت به نیزه شد ولی / مقام و عزت آفرید
برای دشمنان دین / خواری و ذلّت آفرید
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
بسم رب الحسین(۱۵)
#نوحه_زمزمه #هفتمین_روز_شهادت_امام_حسین_ع
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک: به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
هفـت روزه کــه داداش تو رو ندیدم من
تو غـــربت کـــوفه چـــه ها کشیــدم من
نبــــوده یک روز هـــم ازت جـــدا باشم
تـــوی مصیبتـــها غـــریب و تنهــــا شم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب حسینم وای(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
نرفتـــه از یــادم وقتـــی توی گــودال
سینــهٔ ســـوزانت چگـــونه شــد پامال
وقتی که رأسـت شـــد همسفـــر زینب
ســـایه شـــدی بر نِـی روی ســرِ زینب
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب خواهــر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
طعنـــه و دشنـام از کوفـــه شنیـدم من
تشت طــلا دیــدم نـالــه کشـــیدم من
خمیـــدم از داغت گرچه صبــورم من
انگاری هفت ســاله که از تو دورم من
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
غریب خواهــر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بس که کتــک خوردم کبــوده بازویـم
شبیـــه زهــــرای شکســـته پهلــویـم
تیـــربلا رد شــــد از جگــرم هــــر بار
ســرت به نی دیدم با چشای خونبــار
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
امــان از این غــربت (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
گرچه قدش خــم شد عزت و معنا کرد
پرچــم و بالا برد غیـــرت و معــنا کرد
شعــار زینب شد عـــزت و جــانبــازی
پیــروِ این نهضــت ، داره ســرافـرازی
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ســلام یا زینب (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کـرب و بلا بر جــاست با عَلَــمِ زینب
غیــرت عباسیــست در حــــرم زینب
پیـــام عاشـــورا در حرمش جاریست
مدافـــع زینب کــارش علمــــداریست
آخــر این نهضت شکست دیوان است
وقت ظهـــــور یار در دلِ باران است
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بیــا ابا صــالح (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا)
۱۴۰۱/۵/۲۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─