eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.4هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌸 دوشنبه ها🌸⚡️ ↩️ اذکار روز،،، 🔸 یا قاضی الحاجات👈100مرتبه 🔶 یا لطیف 👈129 مرتبه 🍃🌸🍃🌸🍃 ↩️سوره روز،،، 🔅سوره مبارک " الشرح " به جهت وسعت رزق چهل و یکبار خوانده شود مراد حاصل میشود. 🍃🌸🍃🌸🍃 ↩️ادعیه و زیارت روز ،،، 1/ دعای روز دوشنبه 2/ زیارت امین الله 3/ دعای معراج 🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌼 روز دوشنبه ↩️ هر کس در این روز ده رکعت نماز بجا آورد وبخواند در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید ده مرتبه حق تعالی در روز قیامت برای او نوری قرار دهد که روشنایی دهد موقوف را تا غبطه برند بر او خلق خداوند در آن روز   •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹 شهدای_ هفتم تیر در مطلع پر فتوح  ایثار یاران نخست ز ما بریدند کردند تنشان لباسی از خون کانون صفا ز هم دریدند شرمی ننمودن از بهشتی خون چهره پر فتوح نمودند تاریخ به ابد ز غم بگرید زین ظلم که منافقین نمودند هفتاد و دو پیکر پر از خون روحی به حماسه ها فزودند از منتظری دگر چه گویم آمال امل ز هم دریدند از هجر دیالمه دلم خون بنگر که ددان چه بد خمودند از  دولت و  هم که مجلس ما از گل همه بوستان  زدودند شد پاکنژاد شهید در خون اینسان علما ز ما بریدند رهبر به غم است ز ظلم ظالم جان قندی و اژه ای سپردند زیبا سوی حق بشد عباسپور با صادقی و دهقان رهیدند رفتند همگی به نزد  معبود درسی ز رشادت آفریدند گفتند به ندای حق چو  لبیک شعری ز حماسه ها سرودند از سوی دگر دو  چهره یاران در هر دو جهان خوشی ندیدند آنان که پی نقشه دشمن لعن ابدی به خود  خریدند اما شهدا به وصل جانان جان در رگ زندگی دمیدند 🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹 تیر🌹 🌹 ياد سيد و سالار شهيدان انقلاب، شهيد مظلوم، دكتر بهشتي و ياران باوفا و همراهان باصفاي او كه جانشان را بر سر عهد و پيمانشان با خداي بزرگ نهادند و جاودانه شدند، هميشه گرامي باد. 🌹🌹🌹 مي خواستم از تو گويم اين بار سرود ديدم كه فراتري از اين شعر فرود خاموش شدم از آنكه جاري مي شد از ديده دو رود و بر لبم نيز درود 🌹🌹🌹 در محفل عاشقان فرزانه و مست مي گشت سبوي كربلا دست به دست ناگاه ز خيل ناكسان، دستي پست هفتاد و دو پيمانه به يك سنگ شكست* 🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹 هفتم تیر است و برپا شورعشق- گشته برپا آتشی در طور عشق هفتم تیر است و خاطر ساز درد- از به خون غلتیدن مردان مرد در دل آتش خلیلی شعله‌وَر- بت‌شکن مردی به دوشِ او تبر  کربلای آتش است و آه و دود- غرقه در خون عاشقانی در سجود­­ چون علی در بحر خون، غرقابِ عشق- مست و مخمورِ شراب ناب عشق پردۀِ غم می‌نوازد ارغنون- مسجد و محراب و منبر غرقه خون هفتم تیر است و ایام بلا- آتش و خون کرده بر پا کربلا با ولی در بدر و خندق بوده‌ها- بر خمینی یاورِ حق بوده‌ها از خُم کوثر چو مست باده‌اند- سر به نطع عاشقی بنهاده‌اند غرقه در خون جسمِ هفتاد و دو تن- لاله‌هایِ پرپرِ خاکِ وطن با خمینی عهد و پیمان بسته‌ها- عاشقانه با خدا پیوسته‌ها هفتم تیر است و زیبا روزِ عشق- زنده در خاطر غمی جان‌سوز عشق عاشقانی گشته سرمست از بَلا- جرعه نوشانِ شراب لا اِلا همرهِ پیری کلیمُ‌الله ِعشق- کربلا را رهسپارِ راه عشق همچو نوح آن پیرِ روحانی سرشت- در دل طوفان خونین تا بهشت در عبور از وادی عین‌الیقین - کربلایی کرده برپا آتشین آن بهشتی زادۀ اهل بهشت- آن ابوذر صورتِ اَشتَر سرشت بر سَرِ پیمانِ با پیر خُمین- کرده برپا کربلایی چون حسین  تا بگوید اهل ذلت نیست او- بر ولایت یار زهراییست او شد بهشتی در دفاعِ از حرم - ساقیِ آب آورِ بر دوش علم همچو مردان مدافع بر دمشق - شد بهشتی کُشتۀِ در راهِ عشق زنده در آتش سراپا سوخت او– بر ولایت دِین خود را توخت او  او مدافع بر حریم یار شد - کربلا را او علم بردار شد او بهشتی بود و اهل درد بود - وصف او دریک کلام، او مرد بود مانده با مولای خود تا پای جان – عاقبت رفت او حسینی از جهان در میان آتش و آوار و دود- گُم شد او در وادی کشف و شهود عاقبت همچون حسین فاطمه- سهم او شد کربلا در خاتمه  ترک سر در راه دلدارش نمود-عشق زهرا زنده بر دارش نمود عشق یعنی چون بهشتی سوختن - دِین خود را بر ولایت توختن  عشق یعنی درد زهرا داشتن - شور رفتن کربلا را داشتن با ولایت ماندنِ تا پایِ جان- عشق یعنی دل بریدن از جهان  شیعه یعنی چون بهشتی مرد عشق - رهسپارِ کربلایِ در دمشق از می پیر جماران گشته مست- بیرق سرخ شهادت را به دست جبهۀی حق را علم بردار شد- در دل نار او خلیل یار شد گرد شمع فاطمه پروانه‌وار- در دل آتش بیامد بی‌قرار در میان آتش او شوریده ووش- با شرار داغ زهرا گشته خوش بی‌سر و بی‌پا و دست‌افشان و مست- در میان شعله‌ها از پا نشست در دل آتش به حال و شور عشق- بال‌وپر می‌زد به خون، مسحور عشق مرغ آتش زاده را آتش چه باک- کشتۀِ عشق و وفا را کِی هلاک  در میان آتش او مست طرب- ذکر یا زهرا مدام او را به لب آتش اندر آتش افتاد از پرش- تا بماند از او به‌جا خاکسترش آمد از آن خاک و خاکستر پدید- آتش عشقی بر آن آتش مَزید اندر آتش پر زد او ققنوس شد – چشمه‌ای بود او که اقیانوس شد شد بهشتی در دل آتش فرو- تا به ققنوسی کشد پَر، جانِ او در میان شعله‌ها ققنوس شد- در حریم قُدسِ حق، قُدُّوس شد پرکشید از خاک و افلاکی شد او- رهسپار عالم پاکی شد او این سرانجام بهشتی‌هاست، عشق - در غروب کربلا زیباست عشق از بهشتی گفتم و دردی غریب- شد قلم مست از شمیم عطر سیب گفتم از آتش چو هفت‌تیر شد- داغ زهرا دل گریبان گیر شد هرکجا آتش سخن آید میان- شیعه را بر دل غم زهرا عیان بار دیگر بوی آتش بوی خون- خاک پاک مُلک ایران لاله‌گون با خمینی بسته آن میثاق‌ها- چون شقایق سینه‌سرخ داغ‌ها یاد یاران خمینی، پیر دِیر- یاد مردان اهورایی به خیر هفت شهر عاشقی را کرده سِیر- یاد آن پیر جمارانی به خیر چون بهشتی ان دلاور مرد عشق – رهسپارِ کربلای در دمشق  کرده با خون‌جگر چون او وضو - ما حلب را پس بگیریم از عدو هرکه دارد بر شهادت او هوس- در حلب ره تا شهادت یک‌نفس یک‌نفس ره مانده زهرایی شویم - تا شهیدان اهورایی شویم  ای سپاه و لشکر آزاده کیش - در پی قاسم سلیمانی به‌پیش یاعلی، ای شیعیان آل عشق – پس بگیریدش حلب را چون دمشق به امید ظهور حضرت یار هفتم تیر – منصور نظری 🌹🌹🌹🌹🌹
4_5816475141533599597.mp3
6.13M
🔳 (ع) 🌴من علوی و فاطمی زینبی حسینیم 🌴از کرم امام رضاست اگه کاظمینیم 🎤 👌فوق زیبا @majmaozakerine
بسم الله الرحمن الرحیم ⚫ شهادت امام جواد علیه السلام 🔷 دوبند زمینه ✅ شعر و سبک : مجید آقاجانی 🔻 بند ۱ ای وای من بالو پرت سوخت آقا ای وای من جگرت سوخت آقا داغی که عالمو ریخت بهم اشک تو حالمو ریخت بهم آقا میسوزی از این ظلم و جفای همسر خیلی خرابه حالت داری میزنی پر پر تنها تو حجره ای و آقا نداری یاور ازسرزمین بی خیر میری به سوی مادر غریبی غریبی غریبی تو یا جواد 🔻 بند ۲ تو این چند سال خیر ندیدی از کسی پیشت حتی نیست یه فریاد رسی توی این دل پره غصه و غمه حتی واست بمیرم باز کمه آتیش زده دلم رو این حالت عجیبت از غربتت همین بس شد جام زهر نصیبت رنگت پریده آقا مضطر شدی و بی تاب به لبهای تو آخر نرسیده جرعه ای آب غریبی غریبی غریبی تو یا جواد
روضه امام جواد (ع) – میثم مطیعی    مرهم حریفِ زخم زبان ها نمی شود اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی شود *خیلی ها نقل کردند؛ مسعودی در اِثباتُ الوَصیةِ، مجلسی در بحار، ذکریا بن آدم راویِ این حدیثِ، می گه خدمتِ علی بن موسی الرضا بودم، جوادالائمه نشسته، یه وقت با یه ناراحتی دست به زمین زد، سر به آسمان بلند کرد، داره فکر می کنه علی بن موسی الرضا فرمود: پسرم چی شده؟... به چی فکر میکنی؟... فرمود: به اون کاری که با مادرم زهرا کردند... به خدا قسم اون دو نفر رو از قبر بیرون می کشم... آتیششون می زنم...* اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی شود (آخه مادرِ ما رو کتک زدند... مادر انتقامتو می گیرم... اون ملعونه کارِ خودشو کرده سم به آقا خورانده...) گریه مکن بهانه به دست کسی مده با گریه هات هیچ مدارا نمی شود خسته مکن گلوی خودت را برای آب با آب گفتن تو کسی پا نمی شود *هی صدا می زد جگرم سوخت...* این قدر پیش چشم کنیزان به خود مپیچ با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود... گیسو مکش به خاک دلی زیر و رو شود در این اتاق، عاطفه پیدا نمی شود با ضرب دست و پا زدنت طشت می زنند جز هلهله جواب مهیا نمی شود *اُم فضل به کنیزها دستور داد هلهله کنند، کسی صدایِ غربت آقا را نشنوه... این کارا سابقه داره وقتی زینب وارد کوفه شد... همه شروع کردند هلهله کردند... یه وقت زینب می خواد حرف بزنه، زنها دارن دف میزنن، هلهله می کنن، با اون ید اِلهی خودش اشاره کرد وَ قَدْ اءَوْمَاءَتْ الَى النّاسِ اءَنِ اسْکُتُوا اشاره کرد ساکت بشید، حتی زنگِ آویخته بر گردن شتران از صدا ایستاد، در لسان امیرالمومنین شروع به حرف زدن کرد یا اءَهْلَ الْکُوفَهِ ، یا اءَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ... شروع کرد مردم کوفه رو رسوا کردن، گفت، گفت؛ اگه زینب ادامه بده همه چی خراب می شه، یه کاری کردن زینب آرام شد...* مبهوت می نمود به سرنیزه ای نگاه کی جانپاه زینب و اطفالِ بی پناه راحت بخواب چون که پرستار زینب است *یه وقت لحنش عوض شد... «ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی» حسین جان فکر اینجا رو نمی کردم، یه جمله دیگه هم گفت: اشاره کرد به فاطمه صغری «یا أخی فاطمه الصَغیرة کَلِّم ها» با این بچه حرف بزن... با غربتی که هست تو غارت نمی شوی نیزه به جای جایِ تنت جا نمی شود *آقا رو آوردن بالایِ پشتِ بام گذاشتن...* خوبی پشت بام همین است ای غریب پایِ کسی به سینه تو جا نمی شود...   *میون این همه هلهله ها یه وقت اُم فضل دید یه کنیزی یه ظرف آب دستش گرفته،داره نزدیک حجره میشه،با تعجب گفت:کجا؟آب برا چی داری می بری؟ گفت:دارم برا پسر فاطمه می برم،جگرم رو ناله هاش آتیش زده،ببین هی داره میگه آه جگرم...ظرف آب رو گرفت محکم رو زمین زد،گفت:اینجا ایستادم ببینم با لب تشنه جون میده...آی گریه کن ها! کربلا هم انگار فقط یه نفر صدای حسین رو شنید،هلال سپرش رو پر از آب کرده،نزدیک گودال یه وقت دید نانجیب از گودال بیرون اومد،همه بدنش داره میلرزه،سئوال کرد،کجا داری میری؟آب برا کی داری می بری؟گفتم:برای پسر فاطمه می برم،دستارش رو باز کرد،گفت: بیهوده زحمت کشیدی،سر ابی عبدالله رو نشون داد...گفتم:نانجیب تو که کار خودت رو کردی،دیگه چرا بدن نحست داره میلرزه؟گفت:هلال!گوشه ی گودال لحظه ی آخر،هیچ خانومی نبود،اما وقتی خنجر روی گلو گذاشتم،یه وقت دیدم یه صدایی میاد:"بُنیَّ قَتَلوکَ عَطشانا"...حسین..."صلی الله علیک یا سیدناالمظلوم یااباعبدالله..."اشکای چشمت رو روی دست بگیر،دستای التماس و گداییت رو بالا ببر،خدایا به جگر گوشه ی امام رضا،عجل لولیک الفرج... .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوحه امام جواد -(بی کس و تنها سرم بر زانوی غم می گذارم) @majmaozakerine بسم الله الرحمن الرحیم بی کس و تنها سرم بر زانوی غم می گذارم ای خدا امشب درون حجره ام جان می سپارم می روم از دار فانی ، در بهار نوجوانی (۲) ◾️◾️ از جفای ام فضلِ بی حیا کارم تمام است صبح فردا پیکر من ، از جفا بر روی بام است می روم از دار فانی ، در بهار نوجوانی (۲) ◾️◾️ از شرار زهر کینه ، سر الی پایم کباب است نعش من فردا ، به بام و در جلویِ آفتاب است می روم از دار فانی ، در بهار نوجوانی(۲) ◾️◾️ غم نصیب و دل پریش و حجره ی در بسته جایم همسرم کف می زند تا نشنود دیگر صدایم می روم از دار فانی ، در بهار نوجوانی (۲) ◾️◾️ تشنه کام و لعل عطشان می روم از دار دنیا با صفا شد حجره ی من امشبی از یاد زهرا می روم از دار فانی ، دربهار نوجوانی (۲) ◾️◾️ شعر از : امیررضا فرجوند
مناجات هفتگی.mp3
7.63M
{ } { مناجات و روضه } {🎙 } {مراسم روضه و قرائت زیارت عاشورا } -روضه هفتگی -پنجشنبه ۳ تیر ۱۴۰۰ 🔰 🔰 @majmaozakerine
کنم چو یاد من از حالت امام جواد                                 شود کباب دل از حالت امام جواد نه مونسی ، نه انیسی نه یار و غمخواری                      که تا دمی کند او رأفت امام جواد جوان و گوشه بغداد و شهر پر دشمن                           فغان زبی کسی و غربت امام جواد بوقت داد جان، دوستی نبُد پیشش                             که پرسد از غم و از محنت امام جواد امروز برای غربت میوۀ دل ثامن الحجج ، امام جواد گریه کنید ، امام رضا (ع) فرمودند : پسرم (جواد) به جور و ستم کشته خواهد شد ، اهل آسمانها بر او خواهند گریست 1 بگو آقا ترا به جان جوادت نظری به این مجلس ما کن . درست امام حسن مجتبی هم در خانه غریب بود ، همسرش قاتلش بود،اما پرستاری چون زینب کبری داشت، کنار بسترش ابی عبدالله بود ، قمر بنی هاشم بود . اما قربان  غربت امام جواد ، کسی کنار بسترش نبود ، هی صدا می زد جگرم ، آیا به او آب دادند ؟ نه والله ، آن زن ملعونه دستور داد  کوزه های آب را جلوی چشمش شکستند ، مثل جدش حسین تشنه جان داد . @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@majmaozakerine
امروز امام رضا عزا دار است ، اگر با دیده دل نگاه کنی امروز ثامن الحجج گریان است در غم میوۀ دلش جوادالائمه ، بگو آقا آجرک الله ، آخر روز شهادت میوۀ دلش امام جواد ، جوان از دست داده آن هم جوانی مثل جواد الائمه ، در شهر غربت ، با لب تشنه ، در حجره در بسته ، بگو امام رضا میوۀ دلت را با لب تشنه شهید کردند . اما کربلا جوان امام حسین علی اکبر را از دم شمشیر و نیزه ، تا حسین فاطمه ناله علی اکبررا شنید با عجله آمد، یک قدری امام حسین به آن بدن نگاه کرد نشست کنار بدن ، سر علی را به دامن گرفت ، دلش آرام نشد ، سر جوانش را به سینه چسبانید دلش تسلی پیدا نکرد ، همه دارند نگاه می کنند ببینند حسین با علی اکبر چه  می کند ، یک وقت دیدند خم شد صورت به صورت علی گذاشت ، هی صدا می زد ، میوۀ دلم علی . لب گشا حرف بزن ، من به فدای سخنت                     مخفی از عمه تو ، بوسه زنم بر دهنت @@@majmaozakerine
الا که مظهر جود خدا یکتایی                                      نُهم سلاله پاک رسول بطحایی توئی که خیر کثیر خدای بر خلقی                                  کتاب عشق رضا و یادگار زهرائی خدای خوانده جوادت که جود پیشۀ توست                     تو بر تمام کریمان امیر و مولائی همین نه عقده گشای خلایقی امروز                           که دستگیر همه عاصیان به فردائی مراست عقده دیدار کاظمین بدل                                 چه می شود ز دل این عقده را تو گشائی می دانم دل همه برای کاظمین امروز پر می زند ،امروز دلت را روانه کن کاظمین حرم آقا جواد الائمه ، حاجت دارها ، مریض دارها . به باغ عشق و وفا بعد مادرت زهرا                               جوان ترین گل پرپر میان گلهایی قربان عمر کوتاهت برم آقا ، مثل مادرش زهرا عمر نازنینش کم بوده است ، بیست و پنج سال بیشتر نداشت . آی مردم ، کجای عالم سراغ دارید یک کسی تشنه اش باشد . هی صدا بزند جگرم ، دارد می سوزد اما کف بزنند ، هلهله کنند . بمیرم برای لبهای خشک آقا ، هی صدا می زد : ام الفضل جگرم دارد می سوزد . دلم از بی کسی در التهاب است                                خدایا ناله هایم بی جواب است کشم پا بر زمین از سوز این زهر                                   نوای کام خشکم آب آب است @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ زسوز غم پر پروانه می سوخت                                      ز داغ لاله ای گلخانه می سوخت وجودش را شرر زد آشنایی                                       که از جور دل بیگانه می سوخت بنوشید آب از پیمانه زهر                                            دل پاکش از این پیمانه می سوخت ز آوای جواد آن جان زهرا                                          نهان گلشن جانانه می سوخت میان حجره بود و ناله می کرد                                                به حال وی دلی آنجا نمی سوخت از همین جا دلت را روانه آن  حجره ای کن که امام جواد میان آن حجره افتاده ، از سوز زهر به خود می پیچید ، اما کشنده تر از این زهر ، زهر بی وفایی همسرش بود ، بمیرم برات آقا محرمی نداشتی ، چه کشید جواد الائمه ، آن ساعتی که دید اُمالفضل در حجره را بست کنیزانش را جمع کرد گفت : شادی کنید تا کسی صدای ناله امام را نشنود بعد شهادت هم دستور داد بدن امام را بالای بام مقابل آفتاب بیندازند ، اما کبوترها  می آمدند بالهاشون را بهم می دادند تا آفتاب به این بدن نتابد ، اما عاشقان امام جواد این بدن دیگر برهنه نبود ، بی سر نبود ، این بدن پاره پاره نبود . رحمت خدا بر این ناله ها ، ای دلهای آماده ، بمیرم برای عزیز فاطمه حسین ، که دخترش بدن بابا را نشناخت، صدا زد عمه این بدن کیه درد دل می کنی ؟ فرمود : سکینه جان این بدن بابایت حسینِ ، همه صدا بزنید حسین حسین . @majmaozakerine
وقت پرپر زدنم برگ و برم میسوزد موقع پر زدنم بال و پرم میسوزد اونایی که اهل روضه باشن،با یه کلمه جلوتر میرن،اگه میخوای امشب بهت سوز بدن،تو روضه آتیشت بزنن،هی بگو میسوزم،ببین چه روضه هایی برات مجسم میشه وقت پرپر زدنم برگ و برم میسوزد موقع پر زدنم بال و پرم میسوزد بس که کبریت کشیده است به جانم این زهر آسمان دود، زمین در نظرم میسوزد گفتم آبی روی آتش بود اشکم بعضی وقت ها میگی گریه کنم،آبی رو آتیشه،سبک شم گفتم آبی روی آتش بود اشکم اما اشک هم پای دل شعله ورم میسوزد همسرم ریخته در کاسه ی جان زهری که هم سرم،هم بدنم ،هم جگرم میسوزد حرف از سوختن آمد یه جایی بُرده تو رو که بغض دلت میترکه حرف از سوختن آمد به گمانم طفلی گفت عمه کمکم کن که سرم میسوزد دوید از خیمه بیرون دامنش داره میسوزه،معجرش داره میسوزه،الله اکبر،یه وقت دید یه نانجیب داره میاد به طرفش،روایت میگه نشست رو زمین،از عمه شنیده گوشواره ها رو میبرن،معجرهارو میبرن،گفت:آقا به من نزن،صدا زد عزیزم من با تو کاری ندارم،نترس،دید همه بدنش داره میلرزه،گفت:من باهات کاری ندارم،من خودم دختر دارم،میدونم دختر بچه زود میترسه،صدا زد اگه با من کار نداری،من یه خواهش ازت دارم،چی می خوای؟آب می خوای،تشنه هستی؟گفت: نه به من بگو راه نجف کدوم طرفه،نجف و می خوای چیکار،گفت:می خوام رو کنم به جدم امیرالمؤمنین،بگم،بیا ببین با ناموست دارن چیکار میکنن،حسین........ به جوانیم قسم بیشتر از آتش جان قلب من از بی وفایی همسرم میسوزد من از زهر نسوختم،من و هلهله ی این زن ها آتیش زد،هلهله کردن،کف زدن،یکی از این کنیزها دلش به رحم اومد،میگن این ظرف آب رو برداشت،آورد،همچین که رسید جلو در،ام فضل ملعونه، دستش رو گرفت،گفت:کجا میبری؟گفت:مگه نمی شنوی داره میگه سوختم،ظرف آب رو ازش گرفت رفت،تو حجره،میگن آب رو جلوی امام جواد،ریخت رو زمین،گفت:میخوام جیگرم خنک بشه،یه نفر دلش سوخت،برا امام جواد آب آورد،کربلا هم یه نفر دلش سوخت،اما یه خورده دیر آورد،همچین که رسید دید هلال ، نانجیب داره از گودال بالا میاد،کجا داری میری،دارم برا حسین،آب میبرم، نمی خواد ببری خودم حسین رو سیراب کردم،میگه دیدم سر بریده حسین رو بالا آورد،همه بگید حسین........ @majmaozakerine
در وجود تو جُود را دیدم جلوه هایِ سجود را دیدم تشنه بودم تو را صدا زدمُ (یا جواد الائمه ...) مهربانیِ رود را دیدم میبینی تو کویر جهل موندم آقا ... میبنی لب تشنه محبت و معرفتتم آقا .... میبینی لبایِ جانم از شدت بی معرفتی ترک خورده .... چرا به دادم نمیرسی آقا .... یا جواد الائمه ادرکنی .... قرار بوده زینتت باشم ... اما می بینم وصلۀ ناجورت شدم آقا ... دستهایت سخاوتِ محض است با تو الطافِ زود را دیدم با نگاهی به آسمانِ بلند پیش پایت قعود را دیدم اگه بزرگترُ وسیع تر از تو سراغ داشتم می رفتم آقا جانم ... میدونم هیچ کی غیر شما نمیتونه به داد ما برسه ... قبلۀ جانِ من جمالِ خدا ای علی اکبرِ امام رضا .... بخدا شهادتِ امام جواد خود امام رضام زیرِلب هی میگه جد غریبم ، قربونِ جگرِ پاره پاره ات برم ... اون لحظه ای که سرِ پسرت رو رویِ زانو گرفتی ... حسین .... بویِ محرمش داره میاد .... رزقُ روزیِ ماه محرم و از جواد الائمه بگیریم .... حسین .....@majmaozakerine
خسته مکن گلویِ خودت را برایِ آب با آب گفتنِ تو کسی پا نمی شود هی صدا میزد جگرم سوخت ..... این قدر پیشِ چشمِ کنیزان به خود مپیچ با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود .... گیسو مکش به خاک دلی زیر و رو شود در این اتاق عاطفه پیدا نمی شود با ضربِ دست و پا زدنت طشت می زنند جز هلهله جواب مهیا نمی شود اُم فضل به کنیزها دستور داد هلهله کنند ، کسی صدایِ غربت آقا را نشنوه ... این کارا سابقه داره وقتی زینب وارد کوفه شد ... همه شروع کردند هلهله کردند ... یه وقت زینب میخواد حرف بزنه زنها دارن دف میزنن ، هلهله میکنن ، با اون ید اِلهی خودش اشاره کرد وَ قَدْ اءَوْمَاءَتْ الَى النّاسِ اءَنِ اسْکُتُوا اشاره کرد ساکت بشید ، حتی زنگِ آویخته بر گردن شتران از صدا ایستاد ، در لسان امیرالمومنین شروع به حرف زدن کرد یا اءَهْلَ الْکُوفَهِ ، یا اءَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ ... شروع کرد مردم کوفه رو رسوا کردن، گفت ، گفت؛ اگه زینب ادامه بده همه چی خراب میشه ، یه کاری کردن زینب آرام شد ... مبهوت می نمود به سرنیزه ای نگاه کی جانپاه زینب و اطفالِ بی پناه راحت بخواب چون که پرستار زینب است یه وقت لحنش عوض شد ... ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی حسین جان فکر اینجا رو نمی کردم ، یه جمله دیگه هم گفت : اشاره کرد به فاطمۀ صغری یا أخی فاطمه الصَغیرة کَلِّم ها با این بچه حرف بزن ... با غربتی که هست تو غارت نمی شوی نیزه به جای جایِ تنت جا نمی شود آقا رو آوردن بالایِ پشتِ بام گذاشتن ... خوبی پشت بام همین است ای غریب پایِ کسی به سینۀ تو جا نمی شود .. @majmaozakerine
00:00 لب تشنه بود، تشنه یک جرعه آب بود مردی که دردهایِ دلش بی حساب بود پا می كشید گوشه حجره به روی خاك پروانه وار غرق تب و التهاب بود در ازدحام و هلهله نانجیب ها فریاد استغاثه او بی جواب بود یک جرعه آب نذر امامش كسی نكرد هر چند آب دادنِ تشنه ثواب بود آخر شبیه جد غریبش شهید شد آری دعای خسته دلان مستجاب بود تا سایبان پیکرِ نورانیش شود بال کبوتران حرم را شتاب بود ‌*می گه دیدم یه جایی دیدم این پرنده ها بالاشون به هم دادن سایبون درست کردن… رو بدن آقا جوادالائمه سایبون درست کردن، آفتاب به بدنِ عزیز زهرا نتابه…* اما فدای بی کفن دشت کربلا… آلاله ای كه زخم تنش بی حساب بود هم تیغ نیزه خون تنش را مکیده بود هم داغ دیده شرر آفتاب بود…  
سبک همه جا بروم به بهانه تو السلام علیک مهدی فاطمه یا باب الحوائج منجی ما همه همه جا هستم پی دلدارم2 تنگه دل مولا بیا غمخوارم2 العجل مولا ،ای گل زهرا۳ دل من میتپه به هوای شما هرچی دارم آقا به فدای شما بیا دلدارم ،ای کس و کارم ازغم دوریت زار وبیمارم2 العجل مولا،ای گل زهرا3 همه جوونیم قربون یه نگات میدونی آقا جون که میمیرم برات آقا جون امشب یه دعایی کن منو هم آقا کربلایی کن2 یا اباصالح،ای گل زهرا3 حسرت دیدنت میسوزونه دلم شده از عشقتون خونجگر حاصلم نظری آقا به دلم بنما 2 وعده دیدار بده ای مولا2 یااباصالح ای گل زهرا3 دربه در،شهربه شهر عاشقت چشم به در منتظر موندم تا تو برگردی2 ای که داروی همه دردی 2 بیا دلدارم ،یار وغمخوارم میدونی بی تو بیکس و کارم مددی مولا،ای گل زهرا3 شاعر مریم صالحی مرزیجرانی
‍ ‍ # روضه و توسل جانسوز_ ویژۀ ایام شهادت ابن الرضا حضرت جوادالائمه علیه السلام _ حسی غریب دور و برم را گرفته است آتش حوالی جگرم را گرفته است بغضی هوای چشم ترم را گرفته است غصه به روی شانه، سرم را گرفته است امشب که شمعِ حجلۀ دارالعزا شدم آتش به جانِ روضۀ ابن الرضا شدم *یا امام رضا! مدد آقا،از جگر گوشه ات میخوام بخونم....فرمود:هر وقت کار سخت میشه،یا حاجت مهمی دارید،روبروی گنبد امام رضا که می ایستید،گردن کج کن بگو:آقا! تو رو به جانِ جوادت...* با رنج و غم گذشت همه زندگانی اش خون گشت لحظه لحظه دل آسمانی اش قاتل نشسته فاتحه خوانه جوانی اش له کرده زیر پای حسد مهربانی اش ای نور چشم فاطمه، عالم فدای تو ای حضرت جواد بمیرم برای تو *چرا میگی بمیرم برای تو؟ آخه اگه خوب گوش بدی،از داخل یه حجره ی در بسته،داره صدای ناله اش میاد،مثل جد غریبش هی میگه:آه جگرم...* بی فایده است با تو مدارا نمی کند مظلوم تر از تو که پیدا نمی کند اینقدر در نزن بخدا وا نمی کند شرم و حیا ز حضرت زهرا نمی كند دارند به حال محتظرت خنده می كنند به آه پشت درت خنده می كنند *همه ی کنیزها رو جمع کرده،گفته بیایید پشت در هلهله کنید،دست بزنید،شادی کنید...* جان كندن تو را به تماشا گذاشته بر آیه آیه های دلت پا گذاشته حالا بنای خنده و هورا گذاشته ناخن كشیدنت به زمین جا گذاشته بر پای كوبی است و جوابت نمی دهد خواهش نكن كه جرعه ی آبت نمی دهد از درد دست و پا چقدر جمع می كنی از حجره پاره های جگر جمع می كنی خاكستری كه مانده ز پر جمع می كنی خود را به پیش چشم پسر جمع می كنی جان بر لبت رسیده و دیگر قرار نیست شكر خدا كه دور و برت نیزه دار نیست در آفتاب سایه ی مادر نداشتی دور برت به غیر كبوتر نداشتی زخم سنان و نیزه به پیكر نداشتی چیزی برای غارت لشكر نداشتی نور و حرارتی به خراش تنت نخورد دست كسی به گوشه ی پیراهنت نخورد نقش زمین شدی سرت اما جدا نشد یك بار هم هجای تنت جابجا نشد رأس مطهرت سر سر نیزه ها نشد رزازی از قطار سُم اسب ها نشد بعد از سه روز گریه ی هر مرد و زن شدی در بین بوریا نه، به قرآن كفن شدی *** شبیه جد مظلومت لبِ تو تشنه ی آبِ تنت رو پشت بوما و به زیر نور آفتابِ داری پا میکشی رو خاک، کسی هم بی قرارت نیست بمیرم همسری مثلِ، رباب اما کنارت نیست غریب آقا،غریب آقا... یه حس غریبی تویِ ناله هاتِ یه کرب و بلا غم، تو موجِ صداتِ دوباره تو چشمات خروشِ فراتِ آقایِ غریبم.... کنارت مادرت زهرا،نگاهش غرق آشوبه چقدر خوب که نمی بینه،تنت آقا لگد کوبه غریب آقا،غریب آقا... چقدر خوب سایه میندازن،رو جسم تو کبوترها نمیشه پیکرت زخمی،به پیش چشم خواهرها غریب آقا،غریب آقا... تنت توی گودال کشیده نمیشه با پنجه ی گرگ ها دریده نمیشه دیگه سرت از پشت بریده نمیشه *میون این همه هلهله ها یه وقت اُم فضل دید یه کنیزی یه ظرف آب دستش گرفته،داره نزدیک حجره میشه،با تعجب گفت:کجا؟آب برا چی داری می بری؟ گفت:دارم برا پسر فاطمه می برم،جگرم رو ناله هاش آتیش زده،ببین هی داره میگه آه جگرم...ظرف آب رو گرفت محکم رو زمین زد،گفت:اینجا ایستادم ببینم با لب تشنه جون میده...آی گریه کن ها! کربلا هم انگار فقط یه نفر صدای حسین رو شنید،هلال سپرش رو پر از آب کرده،نزدیک گودال یه وقت دید نانجیب از گودال بیرون اومد،همه بدنش داره میلرزه،سئوال کرد،کجا داری میری؟آب برا کی داری می بری؟گفتم:برای پسر فاطمه می برم،دستارش رو باز کرد،گفت: بیهوده زحمت کشیدی،سر ابی عبدالله رو نشون داد...گفتم:نانجیب تو که کار خودت رو کردی،دیگه چرا بدن نحست داره میلرزه؟گفت:هلال!گوشه ی گودال لحظه ی آخر،هیچ خانومی نبود،اما وقتی خنجر روی گلو گذاشتم،یه وقت دیدم یه صدایی میاد:"بُنیَّ قَتَلوکَ عَطشانا"...حسین..."صلی الله علیک یا سیدناالمظلوم یااباعبدالله..."اشکای چشمت رو روی دست بگیر،دستای التماس و گداییت رو بالا ببر،خدایا به جگر گوشه ی امام رضا،عجل لولیک الفرج...
‍ ❣﷽❣ ▪️ ▪️ غلام امام حسین ع جون ▪️ کوهِ عصیان به سر دوش کشیدم افسوس لذتِ ترک گنه را نچشیدم افسوس کرم و لطف تو چون سایه به دنبالم بود من به دنبال دل خویش دویدم افسوس تو مرا فاش به هنگام گنه می‌دیدی من تو را دیدمُ و انگار ندیدم افسوس تو ز لطف و کرم خود نَبُریدی از من من در امواج گنه از تو بریدم افسوس تو مرا عفو نمودی که به نارم نبری من زِ عفو تو خجالت نکشیدم افسوس تو گناهان مرا از همگان پوشاندی من ز فعلِ بد خود پرده دریدم افسوس خرمن عمر پراکنده شد و رفت به باد من غفلت‌زده یک خوشه نچیدم افسوس چشم دادی و ندیدم که ندیدم هیهات گوش دادی نشنیدم ، نشنیدم افسوس آشنا بودی و نشناختمت در همه عمر که ز تو غیر تو را می‌طلبیدم افسوس شاعر: استاد غلامرضا سازگار *اومد محضر موسی علیه السلام، صدا زد داری میری پیش خدا بگو من اصلا تو رو قبول ندارم ، بهش بگو من اصلاً بهش ایمان ندارم .. اگه میخواد من بزنه ، بزنه .. من اعتقادی بهش ندارم .. موسی پیغمبر اومد محضر خدا داره برمیگرده ندا اومد موسی چرا حرفِ بنده م رو به من نرسوندی ؟!.. سرشُ انداخت پایین، بی حیایی که گفتن نداره .. گفت موسی برو بهش بگو اگه تو منو به خدایی قبولم نداری ولی من تو رو به بندگی قبولت دارم.. تو نمیفهمی خدا داری ، من که خدایِ توام تو رو از روزی محرومت نمیکنم .. چقدر بی معرفت بودم من .. مرحوم شیخِ بها در کشکول نوشته اون بندۀ خدا میگه زمستان بود میگه داشتم رد میشدم دیدم غلام خونه دم در ایستاده برا کاری ، عجیب داره میلرزه .. یه لباسِ نامناسب تنش کرده .. اومدم جلو گفتم بگو ببینم غلام کی هستی تو ؟! اربابت کیه؟! گفت اربابم فلانیه .. گفت چرا به اربابت نمیگی برات یه لباسِ زمستونی بخره اینجوری نلرزی !.. گفت آقا این چه حرفیه میزنی شما ، گفت غلام که نباید حرف بزنه .. ارباب خودش داره میبینه من دارم میلرزم .. اگه صلاح باشه لباس برام میخره .. اومدم بگم دور از جونه شما بزرگا و خوبا .. خاک بر سرم چقدر جاهل و بی معرفتم این همه نعمت دادی دوباره در خونه کسی دیگه رو زدم .. خیلی بدم ،آدم اگه غلام هم میشه، غلام با معرفت بشه .. غلام بی معرفت خیلی بده .. سر سفره ارباب بشینه نمک دون بشکنه آخر عاقبتشُ خدا رحم کنه .. پیشه خودت میگی از کی داره میگه؟! من غلامی رو میشناسم روز عاشورا اومد محضر ارباب، گفت اجازه میدی من برم میدان .. غلام اباذر غفاریِ ، خدا رحمتت کنه جُون .. چقدر به ما معرفت یاد دادی .. ارباب فرمودن ما که نمیخوایم تو رو اذیتت کنیم تا اینجا هم که اومدی ممنونتم برو .. اما جوون بزار یه چیزی ازت گلایه کنم .. آخه با معرفت، تو که میدونی دلِ حسین چه جوریه ، چرا اینجوری دلشو سوزوندی .. گفت ارباب میرم باشه، اصلاً نباید میگفتم .. من رنگ و بوم مثل شما نیست .. تا اینو گفت ، یهو ابی عبدالله گفت برو .. دریای رحمت ابی عبدالله رو به جوش آورد .. امشب میخوام بگم ارباب میدونم بی معرفتیه، بی ادبیه .. شما که دنباله خوبایی، منه آلوده به چه دردت میخورم ارباب .. اصلا روضه تم میام بی آبرویی میکنم .. فقط منو از در خونه ت رد نکن ارباب .. وقتی این غلام زمین افتاد، ابی عبدالله اومد جلو گفت خدایا اینو خوش بوش کن .. خدایا صورتشُ روشن کن .. خدایا اینو با ما و با خاندان اهل بیت همنشینش کن .. یعنی اینم از ماست .. امام سجاد چند روز بعد که اومدن همه شهدا رو دفین کنن، بنی اسد صدا زدن یابن رسول الله! حضرت فرمود بله" گفتن آقا یه شهیدی ام اینجا افتاده نمیدونیم کیه .. آقا چهره ی سفید و نمایانی داره .. آقا عجب بوی خوشی میده .. آقا فرمودن غلام سیاهِ ما جُونِ .. حسین رنگ و بو بهم بده ارباب .. منی که جَوونیم و دادم برات نگی منو نمیخوای منی که بزرگ شدم تو روضه هات نگی منو نمیخوای امشب میخوام داد بزنی .. آدم خوبه اینجوری غلام باشه، اما از یه غلام دیگه ام بهتون بگم .. نانجیب از همون اول چشمش به انگشتر بود ..الهی آتش بگیری بَجدَل .. نصف شب خودشُ رسوند کنارِ گودی قتلگاه .. جگر فاطمه رو آتش زد .. میدونی چیکار کرد؟! فردا وقتی زینب اومد داداشُ پیدا کرد یه صدایی زد گفت حسین جان بمیرم : نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده سر پیراهنت هم جنگ بوده ولی شرمنده زینب دیر فهمید که انگشتر به دستت تنگ بوده همه صدا بزنید حسین .. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈