4_5906972206994294737.mp3
7.02M
🔳 #واحد #روز_دوم #محرم
🌴رسیده کاروان بر خاک غربت
🌴به خاک ماتم و داغ و مصیبت
🎤 #نریمان_پناهی
👌بسیار دلنشین
روضه ي خودموني حضرت علي اصغر
اومدم درميزنم دروواکن امام حسين
حاجتي دارم آقا روابکن امام حسين
توراحق علي اکبر.توروحق اصغرت
توراحق جوونت.بحق شش ماهه پسرت
توروحق گريه هاوناله هاي ربابه
لحظه اي که دادميزدسينم ديگه شيرنداره
کي ديده بچه ي شش ماهه روازشيربگيرن
بچه ي شيرخواره رو،به تيروشمشيربگيرن
اي گريه کناي ارباب.بااين چندبيت شعربالا.دلتوبردي کناردله بي بي رباب. رفتي کناردله مادردل شکسته.رفتي کناره کهواره ي علي اصغر.شش ماه بيشترنداره.ولي باب الحوائجه.شش ماه بيشترنداره.ولي درخونه ي خداآبروداره.آي مريض دار.آي گرفتار.امروزاومدي درخونه ي شش ماهه ي ارباب
گوشه ي گهواره ي علي روبگير.بامادرش براش لالايي بخون
لالا.لالا.لالا.اي طفل خاموش
نميشه گريه هات اصغرفراموش
لالا.لالا.لالا.مادرلالايي
گره افتاده درکارم کجايي
علي اصغرگل شش ماهه ام بود
رفيق درکربلاوخانه ام بود
کجايي اي گل شش ماهه ي من
کجايي اي عزيزخانه ي من
لالا.لالا.اميدروزگارم
کجارفتي همه صبروقرارم
لالا.لالا.علي اصغرلالايي
لالا.لالا.گل پرپرلالايي
خدايابحق اون لحظه اي بي بي رباب نااميدشد.امروزاحدي روازدرخونه ي علي اصغروخيمه ي پربرکت ابي عبدالله دست خالي بيرون مبر.الهي هيچ مادري.کنارگهواره ي خاليه بچش نشينه،الهي هيچ مادري نبينه گلوي بچش.لباسه بچش خونيه.ولي همه ي اينارورباب کربلاديد.بحق ناله هاي دله ابي عبداالله.بحق سوزدله حضرت رباب.بحق گلوي تيرخورده ي علي اصغرخدايا حاجت روامون بگردان
@majmaozakerine
شعروزبان روضه ي خودموني ازبي نشان
Sibsorkhi_Babolharam_net_shab3.mp3
4.17M
|⇦•به هم خورده وضعم ...
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس کربلایی حسینِ سیب سرخی
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
|⇦•به هم خورده وضعم ...
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس کربلایی حسینِ سیب سرخی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
بابایی ..
به هم خورده وضعم پریشونمُ سوخته موهام
منو مسخره کردنم از بس که کهنه ست لباسام
واویلا …
منو میزدن بی بهونه بابایی ..
روی صورتم رد خونِ بابایی ..
تو این مدتی که نبودی می خوردم
به جایِ غذا تازیونه بابایی ..
بابایی ..
فضایِ خرابه برایِ رقیه ت عذابه
یه گوشه زمین گیرم و گریه هام بی جوابه
واویلا …
بابایی ..
تموم تنم زخمیِ زیر چشمام کبوده
اینا یادگاری از اون کوچه هایِ یهوده
واویلا …
شکستن تو بازار سرم رو بابایی
لگد می زدن پیکرم رو بابایی
همونی که گوشواره مو کندُ با خنده می گفت
کشید از سرم معجرم رو بابایی
ز خانه ها همه بوی طعام می آید
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم ..
حسین ….
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
Fadaeian_Moharam_9803_06.mp3
21.08M
نکنه روبرومی...خودتی یا عمو می...😔
نشناختمت هنوزم...خودت بگو کدومی...
#محرم
#ماه_محرم
#امام_حسین علیه السلام
#واحد
33516_141665221.mp3
12.42M
شب سوم محرم: شب حضرت رقیه سلامالله علیها...
تا یه صدا شنیدم دنبال تو دویدم...
بیا ببین مثلِ مادرِ تو خمیدم...
#محرم
#ماه_محرم
#امام_حسین علیه السلام
@majmaozakerine
مقتل خوانی روز دوم ماه محرم
#هر_خانه_یک_روضه
Shab02Moharram1393[03].mp3
7.69M
🏴شب دوم محرم🏴
مقتل خوانی ورود کاروان به کربلا(آیا این سرزمین کربلاست؟)
#یا_رقیہ_خاتون_س🍂
🏴مرغِ دلم امشب بہ جنون سر دارد
با عشق هوا و حالِ دیگر دارد🥀
🏴آمد شبِ سوم شب بے باباها
اے واے بہ حالِ هر ڪه دختر دارد🥀
#بابایےترین_دختر_عالم❤️
#شب_سوم #محرم💔🥀
🥀🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبسوم 🏴
+حضرت رقیه(س)
※ اوناییکهدختردارن...
⚠️با حال مناسب ببینید⚠️
#محرم
#امام_حسین
#اَݪٰلّہُـمَّعَجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ🍃
🥀🍃
اجازه بدید روضه بخوانم .. امام صادق نشسته بود ، اون روضهخونم اومد وارد شد، نشست کنار حضرت. آقا بهش فرمود: میشه برای ما یهکم از جَدمون بخونی؟! گفت: بله آقا ..شروع کرد شعری خوندن. روایت میگه به شدت امام صادق گریه میکرد؛ اون طرفِ پرده هم زنها به شدت شیوَن، ناله، گریه. یهو دیدن پرده کنار رفت، یه کنیزی اومد، یه بچهی شیرخوار گذاشت تو دامن امام صادق. آقا تا این بچه رو دید گریهش بلندتر شد. همه گریه میکردن، امام صادق هم گریه میکرد، این بچه هم گریه میکرد (همه رو بههم ریخت این بچه)فلذا میبینید اینایی که بچههاشونو امشب آوردن، از زمان امام صادق همین جوری بوده..امام سجاد بعد از واقعهی کربلا توو بازار رد میشد دید یه خانومی بچهش توو بغله داره رد میشه، دید این بچه داره بیتابی میکنه، هی گریه میکنه. صداش زد:_خانوم ببخشید!گفت: بله یابن رسول الله؟فرمود: فکر کنم این بچه تشنهشه!گفت: بله آقا، یه مسیر طولانی امروز رفتم، نرسیدم بهش آب بدم.فرمود : برو سریع آبش بده…..امام سجاد شروع کرد گریه کردن .گفت: آقا بیادبی کردم، ببخشید، حالا میرم بهش آب میدم، چرا گریه میکنین؟!فرمود: آخه داداش منو توو کربلا آب بود و بهش ندادن و کشتنش….
میدونم تشنهای مادر، ولی من..
به جز اشک چشام آبی ندارم
تو بازم تشنه خوابت برده اما
من از داغ لبات خوابی ندارم
بخواب آروم، بخواب آرومِ جونم
بخواب ای حیدر شیرین زبونم
برای اون کویر خشک لبهات
تا صبح لالاییِ بارون میخونم
دلم از مَردم این شهرْ خونه
اینا گمراهی رسم و راهشونه
نمیدونم چرا دلشوره دارم
گمونم حرمله همراهشونه
شنیدم حرمله رحمی نداره
یه رَد خون همیشه تو چشاشه
شنیدم بین تیرایی که داره
یه چندتایی سهشعبه هم باهاشه
میگن خیلی دقیقه توو هدفهاش
نشونهگیریهاش رَدخور نداره
نترس مادر، بهت قول میده مادر
دیگه اسمِ کثیفش رو نیاره
نترس مادر، عمو عباس هستش
تا اون هستش که آزاری ندارن
همیشه جنگ با آدم بزرگاست
اینا با بچهها کاری ندارن
ایشالله فردا از این دشت میریم
برات گهوارهی تازه میگیرم
همین حالا دارم از شوقِ روزی
که رو لبهات میگی مادر میمیرم
تو هم مثل علیاکبر میمونی
که از پشتِ نقابش نور پیداست
بابات وقتی در آغوشت میگیره
سفیدیِ گلوت از دور پیداست
بخواب آروم و آهسته عزیزم
که تنها نیست بابا، غم نداریم
علیاکبر، عمو عباس، قاسم
خدا رو شکر چیزی کم نداریم
جوونای بنی هاشم زیادن
نترس، باباجونت تنها نمیشه
ایشالله فردا از این دشت میریم
خدای من! چرا فردا نمیشه؟!
عموجونت بهت قول داده فردا
بره از خواهرت مشکو بگیره
بهم قول داده دریا رو بیاره
اگه دستاش بره قولش نمیره
شاعر : حسن لطفی
رباب هی لالایی که میخوند، میگفت علیجان عمو رفته، عمو که قولش ردخور نداره ..اگه دستاش بره قولش نمیره ..اما همهجا شرم مال سقا شد، دیدن این بچه داره گریه میکنه؛ هی از این خیمه به اون خیمه، همه اومدن بغلش کردن دیدن فایده نداره.همچین که اباعبدالله اومد دَم خیمه، صدا زد: خواهرم، برو علی و بیار، اینا این بچه رو ببینن شرم میکنن..سریع دویدن تو خیمه بچه رو بغل کردن تو دستای اباعبدالله که قرار گرفت آروم شد. همچین که اومد بچه توو بغلش، بچه رو گرفت رفت وسط میدان که صداش به همه برسه. بچه رو روو دست گرفت، آروم آروم بلندش کرد.همچین که این سر برگشت، سفیدی گلو که مشخص شد، اون نانجیب دید لشکر بههم ریخته، همه دارن بههم میگن چه خبره؟! قرار ما نبود با بچه بجنگیم..دید لشکر داره بههم میریزه، گفت برید حرمله رو صدا کنید الان لشکرم میپاشه.حرمله نفس زنان اومد؛_ چیه امیر؟!گفت: لشکر داره بههم میریزه، یه کاری بکن . گفت: چی کار کنم؟ کدومُ بزنم؟ بابا رو بزنم یا بچه رو؟!گفت: مگه نمیبینی بچه خیلی راحتتره زدنش؟! اباعبدالله بچه رو آورده بالا ؛ میبینی زیر گلوشو؟! میبینی سفیدی زیر گلو رو؟!تیر سه شعبه رو برداشت، تا این تیرُ زد به بچه، بعضیا میگن زیر عبا این بچه رو پنهان کرد، هی میرفت سمت خیمهها، برمیگشت.علت داره میدونی علتش چیه؟! آخه دیدی یه مرغُ سَر میبُری، تا یه چند دقیقه هی دست و پا میزنه.تا این تیر خورد، اباعبدالله سریع بچه رو زیر عبا پنهان کرد. هی میرفت سمت خیمه، میدید بچه دست و پا میزنه، برمیگشت
🏴| #چالش_امام_حسینے
دࢪ عرش مجلس غم أرباب عـالم است
مشڪى بپوش اے دلِ شیدا محرم است🥀
↩️ شرکت کننده: 6⃣5⃣
🎁 نفر برتـر: سنگ حرم امام حسینع +
خاک تربت کربلا + قاب فرش حرم امام رضاع
🎁 به نفرات دوم تا دهم هم
جوایزِ نفیسی اهدا خواهد شد.🌹
🎁|برای شرڪت در این چالش بزرگ👇
🏴| https://eitaa.com/joinchat/2754019330C3ded5d8d29
| اولین چالش بزرگ امام حسینی در ایتا☝️
رباعیات شب سوم اول مجلسی
هر جا که بساط روضه دائر باشد
این حضرت زهراست که حاضر باشد
پرچم زدن ما سرِ هر کوی و گذر
یک جلوهء تعظیم شعائر باشد
هر کس که در این عزا قدم بردارد
سویش بخدا،خدا قدم بردارد
بر سردر دیگِ تو مسیحا آید
تا بهر شفا کمی غذا بردارد
در عرش مجالس حسینی برپاست
در فرش محرّم، همهجا واویلاست
با بالِ فرشته روضه مفروش شده
جاروکش مجلس عزایش زهراست
پرچم درِخانههای خود نصب کنید
دل را همه بر کتیبهها چسب کنید
پایان معارف خدا را یکجا
با گریه به شاه کربلا کسب کنید
هر کس که حسین در سر و باور اوست
ارثیهء شیر طاهر مادر اوست
با گریه رقیّه بر همه ثابت کرد
گریهکن مجلس پدر دختر اوست
دوبیتی حضرت رقیه سلاماللهعلیها
میدونستم میای میدی جوابم
نبودی خیلیا دادن عذابم
گمونم بابا یادت رفته بود که
شبا باید رودست تو بخوابم
یه چند بار دیدمت رو نیزههایی
صدات کردم بابا بابا بابایی
به اصغر غبطه خوردم نزدیکت بود
براش رو نیزه میخوندی لالایی
حکایتها داره درد اسیریم
یتیمی و غریبی سربهزیریم
یکی زد سرعت سیلیش زیاد بود
پرید توی گلوم دندون شیریم
بابائی زجرِ ملعون خونه چشماش
الهی پا نشه سنگینه پاهاش
یهبار اومد منو برداره نامرد
موهام پیچید بابا دور دستاش
توی گودال دیدن سر نداشتی
بهجاش روی نیزهها پیکر نداشتی
منو هر وقت میبینه عمّه میگه
برادر کاشکی دختر نداشتی
مجتبی صمدی شهاب ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بر نام حسین و کربلایش
✨صلوات
بر نام ابوالفضل و وفایش
✨صلوات
بر اهل حرم به حق زهرا
✨صلوات
بر جمله یاوران مولا صلوات
الّلهُمَّ
✨صلّ
علْی
✨محَمَّد
وآلَ
✨محَمَّدٍ
وعَجِّل
✨ فرَجَهُم
♡••
نزدیڪترین راه بہ الله حُسِیـــناست
نـزدیڪتـرین راه بـہ اربــاب رُقـیـِـــه...
🏴
السلام علی الیتیمة الحسین علیه السلام
گر مادرت به فصل جوانی خمیده شد
من در سه سالگی شدهام مثل مادرت...😭
🏴
4_5958427319654680337.mp3
12.35M
زمزمه | داداش نذار ببینن که تنهام
شب چهارم محرم الحرام ۱۴۴۲
یکشنبه۲شهریور ۹۹|۳محرمالحرام ۱۴۴۲
مداح : حاج محمدرضا طاهری
@majmaozakerine
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
✅ مناجات با امام زمان علیه السلام در شب چهارم محرم
🔻 سعید نسیمی
نگار فاطمه زین غصه زار و غمگینم
که در کنار منی و تو را نمی بینم
گذشت عمرم و غیر از گناه چیزی نیست
میان نامه اعمال هر چه می بینم
نداشت رنگ خدا زندگی دنیایم
نماند باطن پاکی به ظاهر دینم
شب دعا شده یابن الحسن دعایم کن
مرا نجات ده از نفس و از شیاطینم
بگیر دست مرا و اجازه ده چون حر
کنار سفره توبه دوباره بنشینم
گناهکارم و آلوده سیدی العفو
که بر در تو الهی فقیر و مسکینم
مرا ببخش خدایا به آبروی حسین
که اوست باب نجات و من از محبینم
به سینه عشق حسین است و در دم مرگم
به دستگیری ارباب خویش خوشبینم
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
|⇦•پدرم کرده دعا...
#قسمت_اول_روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها و روضه اصحاب اجرا شده شب چهارم محرم ۹۹ به نفس حاج حیدر خمسه •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
پدرم کرده دعا پیرغلامت بشوم
یا جوان مرگ، شهیدِ سَرِ راهت بشوم
مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز
تا نَفَس هست فقط خَرجِ عزایت بشوم
*اگه مي بيني از اين روضه به اون روضه ميري برا خاطر مادرهايِ ماست،شیرِ حلالی که با اشکِ روضه به ما دادن، الان هم اگه خودشون نميتونن بيان، ميگن: روضه ميري سلامِ مارو هم برسون...*
کیمیایی ست عجب روضه ی جانسوزِ حسین
مددی صاحبِ عزا تعزیه دارت بشوم
رخصتِ خیمه ی خود را بده تا مثل زهیر
خيمه ات آيم و مجنونِ صدايت بشوم
#شاعر:یدالله شهریاری
*زهيري كه هر جا ابي عبدالله مي رفت راهش رو عوض مي كرد، خيمه هاش رو عوض مي كرد، داشت نهار مي خورد، زنش گفت: زهير! يه سوار داره مياد، اومد بيرون ديد علي اكبر رو فرستاده، گفت: سلام زهير، بابام سلامِت رسونده گفته بيا...گفت: برو سلامم رو به بابات برسون، بگو راهِ ما از هم جداست، تا اومد بره، زنش اومد گفت: زهير! ردش كردي، پسرِ زهرا دنبالت فرستاده، گفت: زهير الان بچه هام رو بر مي دارم ميرم، پسرِ فاطمه دنبالِ تو فرستاده ردش كردي، ديد الانِ زنش بره، گفت: باشه الان ميرم پيش حسين ببينم حرفِ حسابش چيه، سوارِ بر مركبش شد، نزديكاي خيمه ي ابي عبدالله شد، همه روشون رو از زهير برگردوندن.
خبر دادن به ابي عبدالله زهير اومده، اومد دَمِ خيمه، دستاش رو باز كرد زهير رو بغل گرفت، واردِ خيمه شدن، لحظاتي گذشت اومدن بيرون، ديدن زهير مثل مجنونا داره راه ميره، گفتن: چي شده زهير؟گفت: الان منم ميام.
اومد سمت خيام خودش، به زنش گفت: زود باش وسيله هات رو جمع كن، بچه هات رو هم بردار، هر چي دارم مالِ تو، برو...
زنش پرسيد: تو كه اول نمي خواستي بري، چي شد؟ گفت: آي زن! حسين يار نداره. گفت: زهير! من باعث شدم بري، حالا ميخواي بري برو، حسين با زن و بچه اش اومده، تو برا حسين، منم كنيزيِ زن و بچه ي حسين رو مي كنم...*
عالم علی و نورِ جهانتاب زینب است
مثلِ علی و مثلِ نبی ناب زینب است
از جلوه های فاطمه سیراب زینب است
تشنه حسین، تشنه حسن، آب زینب است
یعنی که پنج تَن دلِ یک قاب زینب است
این کیست این عقیله ی آقایِ کربلاست
این کیست این که غیرتِ فردایِ کربلاست
این کیست این رَاَیتُ جَمیلایِ کربلاست
این کیست حضرت زهرایِ کربلاست
عصمت کم است، صاحبِ القاب زینب است
*كاروان از مدينه دور نشده بود، اومدن گفتن: حسين! دوتا سوار دارن ميان، با عجله كاروان رو نگه داشت، رسيدن، ديد عبدالله دو تا آقازاده هاش رو آوُرده، اومد مقابل ابي عبدالله، گفت: بچه هام رو قابل ندونستي ببري؟ هر دو مهريه هايِ خواهرت هستن.
عمه ي سادات پرده ي كجاوه رو زد كنار، گفت: خير ببيني عبدالله، شيرِ مادرت حلالت، داشتم دق مي كردم، بچه هام رو آوُردي.عبدالله گفت:حسين! هر جا ديدي بچه هام به كارِت ميان، هر دوتاشون فدايِ تو...
كاروان راه افتاد، تا رسيدن كربلا، روزِ عاشورا هي مي اومدن دورِ ابي عبدالله، هي شمشيراشون رو نشون مي دادن، يعني دايي جان اجازه بدي رفتيم، امام حسين هي مي گفت: نه بروید پيش مادرتون.
هر دوتا بغض كردن، اومدن تويِ خيمه، ناراحت، زانو بغل گرفتن، بي بي زينب اومد گفت: چي شده؟ گفتن: برو از دايي بپرس، اصلاً مارو نمي بينه، هر کی خواست بره ميدان گذاشت بره، اما نميذاره ما بريم، زينب خوشحال شد، يعني دلتون ميخواد بروید؟ آره مادر! اگه رفتید كشته ميشيد؛ مادر! فدايِ سَرِ دايي...يه ذوقي كرد خانوم، چادرش رو به كمر بست، گفت: الان ميرم اجازه ي شما رو مي گيرم...*
آورده رویِ دست خودش جانِ خویش را
آماده کرده است دو قرآن خویش را
رو کرده است بر همه شیرانِ خویش را
دو گِرد بادِ خویش دو طوفانِ خویش را
خورشیدِ این دو اخترِ نایاب زینب است
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#قسمت_پایانی_روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها و روضه اصحاب اجرا شده شب چهارم محرم ۹۹ به نفس حاج حیدر خمسه •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
*گفت: داداش! اگه تو پسرِ علي هستي، منم دختري علي هستم، مي خواي جلو نجمه سرم رو بالا نيارم؟ بچه هام رو عباس شمشير زدن يادشون داده، بيا ببين بچه هام دارن دق مي كنن...*
زخمِ دل شکسته ی خود را که هَم گذاشت
اذن دخول خواند به خیمه قدم گذاشت
از خود گذشت و تُحفه ای از بیش و کم گذاشت
سنگِ تمام پیشِ امیرِ حرم گذاشت
قبله حسین باشد و محراب زینب است
زینب رسید و باز امام احترام کرد
مثلِ علی ، حسین به پایش قیام کرد
تا او سلام کرد خدا هم سلام کرد
زینب که است؟ آن که ادب را تمام کرد
در کربلا معلمِ آداب زینب است
دو مرد از قبیله یِ خود انتخاب کرد
آئینه بود و رو به سوی آفتاب کرد
با التماس دامنِ خود را پُر آب کرد
بر روی نام مادرش اما حساب کرد
فرمود این شکسته ی بی تاب زینب است
*شروع كرد با ابي عبدالله حرف زدن...*
بالی اگر نیست برادر دلی که هست
آورده ام شعله کشم حاصلی که هست
حل کن به دست خویش مرا مشکی که هست
از من بخر دو هدیه ی ناقابلی که هست
باور بکن که اولِ اصحاب زینب است
* ابي عبدالله به همين راحتي اجازه نداد بچه ها برن ميدان، هر چي زينب مي گفت: آقا مي گفت: نه، من جوابِ حسن رو می تونم بدم، بچه هایِ برادرم هستن، اما من جوابِ عبدالله رو چی بدم؟ گفت: باشه نمیخوای برن نمیرن، اما حسن رو یادت هست یه بار جلوش مادرم رو زدن، همه ی موهاش سفید شد، میخوای دوتا بچه هام بمونن، میخوای کتک خوردن زینب رو ببینن؟ تا حرفِ مدینه رو زد گفت: بگو برن...حرفِ مدینه رو اینجا نزن، بدو اومد خیمه، پاشید لباسِ رزم بپوشید، مُهیّایِ رفتن شدن، لباسِ رزمشون رو که می پوشوند، هی می گفت: حواستون به حرمله باشه، حواستون به سنان باشه، اون از پشت میزنه، هی دست می کشید رو سر و صورتشون، آبروم رو بخرید،رو سفیدم کنید، مهیای رفتن شدن، دَمِ دَرِ خیمه، یه وقت دیدن زینب بیرون نمیآد، یکی از بچه ها اومد گفت: مادر! چرا بیرون نمیآی؟ گفت: آروم پاش پسرم، دوتا خواسته دارم از شما، گفت: من اگه پشتِ سرتون بیام، حسین خجالت میکشه، من از اینجا براتون دعا میکنم، اما خواسته دومم اینه: مادر! هر کی از اسب افتاد حسین رو صدا کرد، یه وقت از بالای اسب افتادید من رو صدا نکنید، حسین خجالت میکشه...*
از دور دید و گفت علمدار مرحبا
بر ضربه هایشان صدو ده بار مرحبا
بر دو امیر بر دو جگردار مرحبا
زینب شدند و حیدرِ کرار مرحبا
اما میانِ خیمه ی بی آب زینب است
اما رسید لحظه ی در خون صدا زدن
خونین نَفَس نَفَس زدن و دست و پا زدن
یک بار تیغ و بار دگر نیزه را زدن
دور از نگاهِ مادرشان بی هوا زدن
در بینِ خمیه شاهدِ گرداب زینب است
#شاعر:حسن لطفی
*یه وقت یه حرومی داد زد، الان داغشون رو به دلِ مادرشون میذارم، از دور نیزه اش رو رها کرد، از بالای اسب افتادن، صدا زدن:"اَمیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر" حسین رسید بالا سرشون، یه نگاه به اینا می کرد یه نگاه به زینب، بی بی صدا می زد: فدا سرت بچه هام،خونشون حلالت حسین....هرجا هستی صدا ناله ات کربلا برسه:حسین!....*
4_5803048210477878319.mp3
8.77M
#شب_چهارم
حاج حیدرخمسه
@majmaozakerine
#متن_روضه_شب_چهارم_محرم_حر_بن_ریاحی🔰🔰🔰
"
متن روضه شب چهارم محرم حر بن ریاحی - آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم - سید مهدی میرداماد
آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم
دلخون تر از شقایق دشت بلا شدیم
ما یادمان که نیست ولی راستی حسین
با درد غربت تو کجا آشنا شدیم
ممنون از اینکه آمدی آقای ما شدی
ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم
عزت سرای ماست عزا خانه ی شما
با گریه بر تو بود عزیز خدا شدیم
ما را خدا به عشق تو می بخشد عاقبت
ما عاقبت به خیر تو در روضه ها شویم
مرحوم شوشتری تو خصاص(الحسینیه) می فرماید: اگر کسی ماه رمضان، شب های قدر نتونست از باب توبه وارد بشه، محرم از باب الحسین وارد بشه، آخه فرمود: کل الخلق فی باب الحسین....
امیرالمومنین فرمود: برا استغفار حتما باید این سه شرط حاصل بشه، تا استغفارت مورد قبول قرار بگیره، اول باید تسلیم امر خدا بشی، دوم باید پشمیان بشی به معنای واقعی، سوم اینکه که در جبران اینها بخوای کاری انجام بدی، جناب حر هر سه مورد داشت، دیدن داره میاد سپرش برگردونده، بعضی ها میگن چکمه هاش درآورده، این یعنی حسین من تسلیمتم، اومد جلو گفت: حسین جان اجازه بده برم جبران کنم، من دل بچه هات لرزوندم، من راه تو رو سد کردم، ابا عبدالله کسی بدون جواب نمیزاره، ببین چی بهش گفته:
پیش از ولادت ما دلت را برده بودیم
تو روایت دیدم که وقتی حر اومد جلو ابی عبداللع از سوال کرد: حر تو با مایی یا علیه مایی؟ وقتی حر گفت: من بر علیه شمام، دیدن حضرت سرش انداخت پایین سه مرتبه گفت:لا حول ولا قوة.... چرا آقا جان؟ حضرت بعداً فرمود: آخه من اسم این حر تو شهدا خودم دیدم
پیش از ولادت ما دلت را برده بودیم
بر تو بشارت از بهشت آورده بودیم
در کوثر رحمت شناور گشتی ای حر
زهرا دعایت کرد تا برگشتی ای حر
ما بر گنه کاران در رحمت گشودیم
روزی که تو با ما نبودی، ما با تو بودیم
با دست عفو خود به پایت گل فشاندیم
تو دوستی، ما دشمن خود را نراندیم
ابی عبدالله یه شب مهلت گرفت نگاه ظاهریش مال عبادت و مناجات، اما حضرت میخواست به دشمن وقت بده فکر کنن دارن با کی میجنگن؛ وقتی به عمر سعد گفت: میدونی میخوای چکار کنی، عمر گفت: میکشنم، حضرت فرمود: امانت میدم، گفت زن و بچم، حضرت گفت: با من، حالا من یه پله جلوترش بگم وقتی اون نامر روسینه ی اباعبدالله نشست، تو او لحظه هم حسین میخواد هدایت کنه حضرت فرمود: کی هستی؟ خودش معرفی کرد، گفت: منو می شناسی میخوای منو بکشی، نانجیب گفت: تو حسین بن علی هستی تو پسر فاطمه ای، حضرت پرسید: چرا میخوای منو بکشی؟ نانجیب گفت: میخوام جایزه بگیرم، حضرت بهش گفت: شفاءت قیامتم بهت میدم، نامرد گفت: جایزه امیر خیر من شفاعة...
با دست عفو خود به پایت گل فشاندیم
تو دوستی، ما دشمن خود را نراندیم
امروز دیگر ما تو هستیم و تو مایی
تنها نه در مایی در آغوش خدایی
وصف تو را باید کنار پیکرت گفت
آری تو حری همچنان که مادرت گفت
وقتی افتاد رو زمین شاید تو دل حر غوغا بود، هی یه خودش میگفت: نکنه آقام نیاد، میگن حضرت اومد حر رو به آرزوش رسوند، روایت میگه حضرت رسد سر حر رو روی دامنش گذاشت، زخم عمیقی به سر حر اصابت کرده، میگن حضرت دستمال سفدی داشت زخم سر حر رو بست، یا صاحب الزمان همیشه معمولاً بخوان خون پیشانی پاک کنن با دستمال پاک میکنن، اما من نمی دونم چه سری بود روز عاشورا وقتی پیشونیش سنگ خورد پیراهن عربیش بالا زد سینه ی حسین پیدا شد نانجیب تیر سه شعبه به قلب حسین زد..... هر چی ناله داری هر چی نفس داری حسین......"