خواهرت از راه رسیده نیمه جون و بی قرار و قد خمیده
آخ نپرس از حالِ خواهر بیا داداش به استقبالِ خواهر
دلم پرِ یه دلهره ببین چطور سکینه غصه می خوره
ازم نپرس تو رو خدا نشد رقیه رَم بیارم کربلا ..
حسین من،حسین من ضیاء هر دو عین من ..
قدم قدم با قدِ خم ایشاالله اربعین میام سمت حرم حسین من،حسین من ضیاء هر دو عین من ..
کو علمدار؟ کو اباالفضل؟ کوفه من افتادم از زانو ابالفضل
از سرِ بام سنگ خوردم سیلی ها تو کوچه های تنگ خوردم
میشنوی مرد؟! دارم یه درد شاگردِ قرآنم منُ مسخره کرد
هرکی به من کنایه زد بدتر نبود از زخمی که همسایه زد
حسین من،حسین من ضیاء هر دو عین من ..
ازدحامُ ملآ عام دختر حرمله دف می زد سرِ بام
مجلس شام.. مجلس شام..
مست کردند پیش من انگشترت رو دست کردند
ببین سرم روسریُ نذاشتم از من بگیرن معجریُ
تنم پر از کبودیِ سوغاتیِ محلۀ یهودیِ
حسین من،حسین من ضیاء هر دو عین من ..
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
مداحی_آنلاین_خواهرت_از_راه_رسید_محمدرضا_بذری.mp3
6.83M
🔳 #واحد احساسی #اربعین
🌴خواهرت از راه رسیده
🌴نیمه جون و بی قرار و قد خمیده
🎤 #محمدرضا_بذری
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
Arbein_emam_hoseyn_hadadiyan.mp3
2.13M
.
|⇦•گفتی: اربعین میام کرب و بلا ...
#سینه_زنی ویژه پیاده روی اربعین اجرا شده سال۱۴۰۱ به نفس کربلایی محمدحسین
گفتی: اربعین میام کرب و بلا
اَلْوَعدِ وَفا، اَلْوَعدِ وَفا
گفتی: وعدمون حرم، پایین پا
اَلْوَعدِ وَفا، اَلْوَعدِ وَفا
همه رو دیدم
همه جا رفتم
نشد اون روز که
کربلا رفتم
حَرَمَ اللّه حَرَم
عرشِ مُعَلّیٰ حَرَم
دلم آروم نشد
هیچ جایی اِلا حَرَم
ته دنیا حَرَم
جَنَتُ الاَعلیٰ حَرَم
شبِ جمعه میاد
حضرت زهرا حَرَم
اُطْلُبْنٰا، اُطْلُبْنٰا
کربلا کربلا
هوامو داره یَلِ اُمِّ بَنین
چی بهتر از این
علقمه دیدنی میشه اربعین
چی بهتر از این
سرو کار ما با اَباالفضلِ
ذکر طوفانی، یا اَباالفضلِ
دشمنش لال میشه وقتی میگه اُسْکُتوا
یه تنه با یه لشکر تا میشه روبرو
توی خیمه میگه: رقیه! جانم عمو!
پس چرا ساکتی؟ بلند اباالفضل بگو
یا اَباالفضل! یا اَباالفضل!...
ــــــــــــــــــ
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#کربلایی_محمدحسین_حدادیان
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین #امام_حسین
#الوعده
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
|⇦•هر عاشقي ست در طلبت...
#قسمت_اول روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●*
@majmaozakerine
"أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ"
" رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ"
هر عاشقي ست در طلبت، أيها الرّسول
اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت، أيها الرّسول
عالم هنوز تشنه ي درکِ حضور توست
أرض و سماست در طلبت أيها الرّسول
روشن شده است تا به ابد، عالمِ وجود
از سجده ي نماز شبت، أيها الرّسول
تو مي روي و در دلِ هر کوچه جاري اَست
عطر متانت و ادبت، أيها الرّسول
آماده ي سفر شدي و با وصيتت
جانها اسير تاب و تبت، أيها الرّسول
گفتي رضايِ فاطمه، شرط رضاي توست
خشم خداست در غضبت، أيها الرّسول
اما تو چشم بستي و يک شهر درد و داغ
شد سهم ياسِ جان به لبت، أيها الرّسول
اَجر رسالت تو ادا شد ولي چه زود
بي تو نصيب فاطمه شد، چهره اي کبود ..
#شاعر یوسف رحیمی
*خيلي فاطمه بي تاب بود، وقتي مادر بي تاب باشه بچه ها هم بي تاب هستن، وقتي فاطمه بي تاب باشه، علي بي تابِ، لذا پيامبر چشم باز كرد، ديد توي حجره همه نالان هستن، همه بي تاب....صدا زد فاطمه رو، فاطمه نزديك پيغمبر شد، يه چيزي پيغمبر دَرِ گوشِ فاطمه اش نجوا كرد، يه وقت ديدن فاطمه اي كه داشت گريه مي كرد يه وقت لبخند زد، به غير از اين لبخند بعد از پيامبر، يه بار ديگه هم لبخند زده، اينجا پيامبر فرمودن: فاطمه جان! گريه نكن، خيلي زود به من ميرسي، يه بار ديگه هم وقتي چشمش به تابوتي كه براش ساخته بودن افتاد لبخند زد...*
کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد
چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد
رفتی و خنده به کاشانه ی تو گشت حرام
رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد
عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت
حُکم بر خانه نشینیِ علی امضا شد
بعدِ تو حُرمت کاشانه ی حق حفظ نشد
پایِ اولاد حرامی به حریمت وا شد
*خبر شهادتِ رسول خدا كه رسيد، باديه نشين ها اومدن بيان تسليت بگن، ميگه: چند روزي تويِ راه بودم، رسيدم مدينه، رسمِ عرب اينه، خونه اي كه عزادار باشه، تنور روشن نمي كنه، ديدم از محله ي بني هاشم، دود به آسمان بلند شده، با خودم گفتم: الحمدالله، اشتباه خبر اومده كه رسولِ خدا از دنيا رفته، مگه ميشه رسول خدا رفته باشه تنور خونه ي بني هاشم روشن باشه، نه، خودم رو زود رسوندم، كاش چشم نداشتم نمي ديدم، ديدم دَرِ خونه آتيش گرفته، يه طناب به گردنِ علي بستن، از يه طرف چهل نفر ميكِشن، يه خانومي از يه طرف...همين حين يه حرامي صدا زد: قنفذ! چرا ايستادي، دستش رو كوتاه كن...*
دخترت پشتِ در و آتش و دود و مسمار
خوب فرمانِ مُوَدَّت به خدا اجرا شد
خبرِ پَر زدن فاطمه، حیدر را کشت
چند باری به زمین خورد علی تا پا شد
روضه ها هست، بمانند... ولی عاشورا
تشنه لب، شاه غریبی که تک و تنها شد
از بلندی فرس تا به زمین خورد شنید
صحبت از غارت معجر ز سَرِ زن ها شد
*نشسته رويِ منبر پيامبر داره خطبه ميخونه، همه ي اعراب نشستن، همه محو كلامِ پيامبر، يه وقت يه بچه ي سه ساله يا چهار ساله، از دَرِ مسجد داخل شد، دوان دوان، پاش گير كرد به جايي زمين خورد، ديدن پيامبر منبر رو رها كرد، پسر رو رويِ زانو نشانده، هي پاش رو ميتكونه، صورتش رو مي بوسه به سينه مي چسبونه، اومدن به رسول الله گفتن: برا يه بچه منبر رو رها كرديد؟ فرمود: آري، خدا من رو به اين كار امر كرد، آخه حسينِ، "حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْن"...*
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خسِ بادیه و صحرا شد
داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو...
گوش نحسش نشنید و قد مادر تا شد
سر او تا که جدا شد زره اش را بردند
زره اش هیچ،سرِ پیرهنش دعوا شد
خاتمش را ته گودال به دشمن بخشید
بار دیگر به خدا جود و سخا معنا شد
#شاعر محمدجواد شیرازی
@majmaozakerine
#قسمت_پایانی روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
*ديدن دَرِ حجره باز شد، حسين و حسن، دوان دوان خودشون رو رويِ سينه ي پيامبر انداختن، اميرالمؤمنين جلو آمد، آخه ميگن: محتضر بايد سينه اش سبك باشه، لذا ميگن: دكمه هاش رو هم باز كن، بذار راحت نفس بكشه، اما همچين كه خواستن حسين رو از سينه بلند كنن، ديدن پيامبر ميگه بذار باشه، وقتي حسين رويِ سينه ي من باشه من راحت جون ميدم...
يا رسول الله! سينه ات سنگين شد اما حسين رويِ سينه ي شما بود، اما كربلا" وَالشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه"...يا رسول الله يه حرفي رو به حسين زديد، اي كاش نزده بوديد، كربلا وقتي ابي عبدالله ديد سينه اش سنگين شده ديد يه حرامي با نقاب نشسته، گفت: نقابت رو كنار بزن، نقاب رو كه كنار زد، چشمِ آقا تا به چشمِ شمر اُفتاد، فرمود:" صَدَقَ رسول الله" پيامبر خدا راست گفت، مگه پيامبر خدا چي گفته؟ فرمود: رسول خدا وعده داد من به دستِ كسي كشته ميشم كه از بدترينِ مردمِ، پوزه اي مثلِ سگ داره، لذا نانجيب عصباني شد، بلند شد، با چكمه بدن رو برگردوند...*
از قفا خنجر رسيد بر حنجرش
رفت تا گردون صدايِ مادرش
*لذا خواهرش هم تا واردِ گودال شد، يادِ رسول الله افتاد، صدا زد:" يا رسول الله! اُنظر إلى جسد ولدك ملقى على الأرض بغير غسل، و كفّنه الرمل السافي عليه، و غسّله الدم الجاري من وريديه"
همين روزها اومدن خونه رو آتيش زدن، مادر رو زدن، كربلا هم زينب صدا زد:" يا رسول الله! هؤلائك السبايا، يساقونَ الاُساري" اين زن و بچه اي رو كه دارن اسارت مي برن، اين زن و بچه اي كه تازيه ميخورن ناموسِ تو هستند...*
هر چه او بيشتر نفس ميزد، مي زدند زينب را
نيزه هاشان ميانِ گودال و با سپر مي زدند زينب را
زينت دوشِ نبي، رويِ زمين، جايِ تو نيست
خار و خاشاكِ زمين، منزل و مأوايِ تو نيست
خاكِ عالم به سرم، كز اثرِ تيغ و سنان
جايِ يك بوسه ي من، در همه اعضايِ تو نيست
حسينِ من،حسينِ من...
از حرم تا قتلگه، زينب صدا مي زد: حسين
دست و پا مي زد حسين، زينب صدا مي زد:حسين
*" یوم علی صدر المصطفی و یوم علی وجه الثری..*
من که ز آغاز عمر، بیتو نکردم سفر
خیز و ببين يا اَخا، با که سفر میکنم
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5969585107818776901.mp3
8.6M
|⇦•هر عاشقي ست در طلبت...
#روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•@majmaozakerine
*متن روضه ویژه رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم*
*شب رحلت و شهادتِ پیغمبرِ،شبِ یتیمیِ فاطمه ست …*
_____________________
قدِ رعنایِ رسول الله آخر سر شکست
پایه هایِ عرش ازین داغِ درد آور شکست
رحمةٌ للعالمین بود و مصیبت ها چشید
صبر کرد و حرمتش در بین هر معبر شکست
*کم ما برای پیغمبر گریه کردیم،خدایا این شبا چشمایِ ما رو گریان قرار بده مثه چشمانِ فاطمه … بالاسرِ باباش نشسته بود،با دستمالی عرقِ پیشانی بابا رو پاک می کرد*
جز علی و چند تن دور و برش یاری نبود
در اُحد تنها شد و دندان او آخر شکست
فتنۀ آن دو یهودی عاقبت کاری شد و …
زهر آتش زد به جان او ، دلِ دختر شکست
گوشه ای از شهر غوغایِ سقیفه شد بلند
جسم او جان داشت اما حرمتِ منبر شکست
خواست پیغمبر بگوید باز هم حق با علی است
مردکی پرخاش کرد و قلبِ پیغمبر شکست
*فرمود یه کاغذ و قلم بیارید بنویسم،راه رو گم نکنید … دومی صدا زد «ان الرَجُل لِیَهجُر» استغفرالله ؛ گفت پیغمبر داره هذیان میگه …*
بال خود را بست و سوی عرش اعلی پر کشید
سخت تنها شد امیرالمؤمنین ، حیدر شکست
بعد پیغمبر شرر بر خانۀ عصمت زدند
در میانِ غربت این شهر نیلوفر شکست
در میان دود و آتش با لگد بر در زدند
در شکست و سر شکست و حرمتِ مادر شکست
بار شیشه دارد این بانو ، کمی آرام تر
پشت در اصلاً چه شد؟آیینه سرتاسر شکست
پیش چشمانِ ولی الله زهرا را زدند
پیش همسایه غرورِ فاتح خیبر شکست
**
کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد
چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد
خبرِ پر زدن فاطمه ، حیدر را کشت
چند باری به زمین خورد علی تا پا شد
*یا رسول الله … دو نفر وارد حجرۀ پیغمبر شدن … از دیدن یکی شون پیامبر فرمود تعجب نکنید،زهرا جان این فقط از تو اجازه میگیره وارد میشه،این برادرم عزرایئلِ اما یکی دیگه هم واردِ حجره شد … ابی عبدالله عادت داشت وقتی میومد پیشِ پیغمبر،میرفت رو سینۀ رسول الله … حضرت رو زمین میخوابید ، حسین رو سینه ش قرار می گرفت … ابی عبدالله هم به عجله و عادت همیشه اومد رو سینۀ رسول خدا … امیرالمومنین دست برد حسین رو برداره،آخه محتضر باید سینه ش سبک باشه … یه وقت پیغمبر چشماش رو باز کرد، فرمود علی جان صبر کن ، بزار حسین رو سینۀ من باشه … حسین آرامِ جانِ منه … آی ….
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد
داد زد زینب کبری : به روی سینه نرو …
گوش نحسش نشنید و قد مادر تا شد
سر او تا که جدا شد زره اش را بردند
زره اش هیچ … سرِ پیرهنش دعوا شد
خاتمش را ته گودال به دشمن بخشید
بار دیگر به خدا جود و سخا معنا شد
کاش انگشتری اش تنگ نبود … اما بود
عاقبت نیمۀ سبابۀ او پیدا شد؟ .
ای حسین …
کنارِ بسترِ پیغمبر مثلِ باران داره گریه می کنه فاطمه … همچین پیغمبر تصلی بهش میداد ، علی تصلی میداد … فرمود زهرا جان گوشت رو نزدیک بیار،کنارِ گوشش یه جمله ای گفت ، زهرا آرام شد … یه وقت دید آرام آرام چشمایِ پیغمبر بسته شد … دیگه رسولِ خدا نفس نمی کشید … یا الله … امیرالمومنین آماده شد ، رسولِ خدا رو غسل داد ، کفن کرد … بر پیغمبر نماز خواند …. یا الله … نانجیب ها علی رو اینجا هم تنها گذاشتن … پیغمبر داشت جان میداد اونا تو سقیفه نشسته بودن ، برایِ حکومت داشتن نقشه می کشیدن … چند نفر بدنش رو برداشتند یه روایت دیگه هم هست که شب پیغمبر رو دفن کردن،سلمان اباذر،دیگران …
وقتی از دفنِ پیغمبر آمدن،زهرایِ مرضیه استقبال کرد ازشون … فرمود چگونه دلتون اومد رو بابام خاک بریزید … چگونه دلتون اومد پیغمبر رو زیرِ خاک قرار بدید …
میخوام بگم زهرا جان … بابات رو با احترام کفن کردن … تشییع کردن … دفن کردن …. کجا بودی کربلا … بدنِ حسینتُ پاره پاره کردن … سر رو یه طرف بردن … دستُ یه طرف … بدنش رو زیرِ سمِ اسب قرار دادن ..
ای حسین …
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
8207.mp3
982.5K
رو میکنم با چشم تر به مشهدِ امام رضا
دلم همش پَر می کِشه تا گنبدِ امام رضا
آه خوشا به حالِ زائرای تو
منم غلامِ نوکرای تو
امام رضا فدات شم فدای رویِ ماهت
دعا کن آقا که منم شهید بشم تو راهِت
یا ضامن آهو
پنجره فولادِت آقا به درد عاشقا دواس
مشهدِ تو برای ما مدینه و کرببلاس
آه من اومدم با دو دستِ خالی
عنایتی یا مَولَی الموالی
فقیرِ عاصی و بَدَم خوب میدونی آقاجون
تو سائلا رو از خونَت نمی رونی آقاجون
یا ضامن آهو
بشنو نوای عشقه یا ابا الجوادِ عاشقات
زیر لَحَد امام رضا بِرِس به داد عاشقات
آه میون قبرم ای هل اتایی
بیچاره میشم اگر نیایی
به حَشر و میزان و صراط ای بر دو عالم ارباب
به حق زهرا (س) مادرِت سینه زنات رو دریاب
یا ضامن آهو
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
.
#اربعین
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
نذر کردم اگر شدم راهی
هر قدم در مسیر گریه کنم
عهد بستم اگر حرم رفتم
مثل مرغی اسیر گریه کنم
بشوم اشک از سرم تا پا
روبه روی تو سیر گریه کنم
تا رسیدم کنار شش گوشه
مثل حر سر به زیر گریه کنم
بشوم با ضریح هم آغوش
همچو طفلی صغیر گریه کنم
گریه بر حنجری که افتاده
دست نیزه اسیر گریه کنم
گریه بر پیکری که پاشیده
رفته روی حصیر گریه کنم
گریه بر آن لبی که چاک افتاد
پیکری را که زیر خاک افتاد...
✍محمد_حبیب_زاده ۴۰۱/۶/۲۱
#پیاده_روی_اربعین
...........................................................
/