eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
"ع" 🏷 (سلام‌الله‌علیها) غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب می‌دهد تورا صدا که می‌زنم؛ سنان جواب می‌دهد برای بار اوّل است، خودم سوار می‌شوم کار رسیده تا کجا! فضّه، رکاب می‌دهد مقابل نگاه یک سپاه، می‌خورم زمین همین‌که شمر ناقه‌ی مرا شتاب می‌دهد آیه‌ی تطهیر! بگو چه خاک بر سرم کنم؟! دهان قاتلان تو بوی شراب می‌دهد نداشت فایده قسم به کوفیان؛ تو سوختی نشسته دخترت، قسم به آفتاب می‌دهد گرفته لکنت زبان؛ سه ساله‌ات که این‌چنین سوال خواهر تو را دیر جواب می‌دهد شیر درست می‌شود؛ گریه بلند می‌شود همین‌که برلب خودش، رباب آب می‌دهد ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) کودکی کرده‌اند دوشادوش لحظه‌ها را بزرگ‌تر شده‌اند هردو از یک بن‌اند و یک ریشه ‌شاخه‌هایی سترگ‌تر شده‌اند دو مناره، کنار گنبد سبز دو بهشت به دوش پیغمبر دو ستاره، دو کهکشان خورشید به تمام بهشتیان سرور دو برادر، دو نیمه از یک سیب دو برابر، دو مثل بی‌همتا دو مسیحا دم و دو یوسف روی دو سنوبر، دو ماه خوش‌سیما مثل هم، شب گرسنه خوابیدند هم‌نشین هم‌اند زیر عبا هم قدم بوده‌اند در نجران در کنار هم‌اند ذی‌القربی دست در دست‌های هم دارند زانوی غم، کنار یک‌دیگر گریه کردند روز و شب‌ها بر مادر بی‌مزار یکدیگر هردو شمشیر مشترک دارند تیغ شمشیرشان، دو دم دارد یک دمش صلح و دیگری قیام یک کتابی که دو قلم دارد عاقبت، لحظه‌ی فراق آمد لاجرم، فصل بی‌قراری شد یکی از آن دو بی‌برادر ماند دیگری رفت و زخم، کاری شد ظاهراً یک برادر از دنیا رفت و دیدار به قیامت شد در حقیقت ولی چو آینه بود تا که بشکست؛ بی‌نهایت شد پابه‌پای برادر از یثرب مکّه و مروه و صفا رفته حج خود را گذاشت در کعبه با حسین‌اش به کربلا رفته با حسین‌اش کنار نعش جوان محتضر بود و خون‌جگر برگشت با برادر، کنار علقمه رفت با برادر، خمیده‌تر برگشت دید تا که برادرش تنهاست لشکری از «حسن» فراهم کرد یک سپاه از یتیم‌هایش را عازم محشر محرّم کرد یک حسن، قاسم است در پیکار دیگری، حیدری است در میدان آن یکی، احمدست در غزوه این یکی در تلاطم و طغیان یک حسن زیر پای مرکب ماند یک حسن روی خاک غلطان شد یک حسن زیر دست‌وپا گم شد یک حسن باز تیرباران شد یاد ایّام کودکی‌هاشان دست خود را به دست خواهر داد آخرش آخرین کبوتر را از بلندی خیمه‌ها پرداد دست‌هایش شبیه یک کودک از دم خیمه‌ها، شتابان شد شد مجسّم به جسم، عبدالله سپر تیغ‌های برّان شد چشم در چشم با برادر شد بازهم یاد کودکی افتاد دست‌هایش جدا شد عبدالله بین گودال، کودکی افتاد با برادر در آن دم آخر سر به بالین مادر افتاده خنجر کند قاتل‌اش با آن حنجر خشک هم در افتاده زیر آن چکمه‌های تازه‌ی شمر کهنه پیراهن‌اش شده پامال آخرش چکمه‌اش به کار آمد دست او بند بود در گودال سر جدا گشت و کوفیان شاد از کشتن یک غریب بودند و در هیاهو، میان هلهله‌ها اسب‌ها نانجیب بودند و می‌رسد از قلب میدان، صدایت؛ ای عمو جانم! ای عمو آرزو دارم شوم فدایت؛ ای عمو جانم! ای عمو تا سپر تیر شوم به جایت؛ ای عمو جانم! ای عمو تا که خون من بریزد به پایت؛ ای عمو جانم! ای عمو از خیمه بیرون، عبدالله آمد؛ یاور برای ثارالله آمد این گل پرپر با دیده‌ی تر به لشکر می‌زند مانند حیدر الله اکبر سوی میدان، دست خالی می‌آیم؛ ای عمو جانم! ای عمو من سپر شمشیر و نیزه‌هایم؛ ای عمو جانم! ای عمو قبل من پیشت رسیده بابایم، ای عمو جانم! ای عمو می‌زند از قتلگاهت صدایم؛ ای عمو جانم! ای عمو از خیمه بیرون، عبدالله آمد؛ یاور برای ثارالله آمد این گل پرپر با دیده‌ی تر به لشکر می‌زند مانند حیدر الله اکبر ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) روی دشتی از خون، روی تلّی از خاک ایستاده به تماشای عمو می‌وزد باد و رخ سوخته‌ای می‌سوزد می‌وزد باد و ترک‌های لب‌اش، شعله‌ور است ولی انگار خبر از عطش و تشنگی‌اش هیچ نداشت ولی انگار ز خود یا ز حرم، بی‌خبر است چه‌قدر میل پریدن دارد ولی افسوس که بال‌اش بسته است دست او، دست بزرگ حرم بی‌علم است دست زینب، ای وای! می‌وزد باد و تب خاطره‌ها می‌آید پرده‌ها می‌افتد؛ باز در خلوت شهر یثرب باز در تنگ غروب، سمت یک قبّه‌ی نور سمت دیوار بقیع، دست در دست برادر می‌رفت زائرانی کوچک که بزرگی ز قدّ و قامت‌شان می‌بارید دو مه بدر تمام، دو پرستوی یتیم فاتحه می‌خوانند سر قبر بابا زیر لب می‌گویند جای خالی تو این‌جاست ولی پر شده است چه عمویی داریم! مهربان‌تر ز همه سایه‌اش از سر ما، کاشکی کم نشود گفت قاسم که بیا برخیزیم که عمو، چشم‌به‌راه من و توست ایستاده به در خانه که ما را بیند جان من! عبدالله نرود از یادت که اگر با تو نبودم روزی نفسی دور نگردی از او و چنین شد عمری‌ست که دامان عمو، بالش اوست شانه‌اش پنجه‌ی او؛ جای خواب‌اش آغوش به سرش دست نوازش هرروز گاه می‌گفت: عمو؛ گاه پدر ولی ارباب فقط «جان پدر» می‌گفتش به خودش آمد و دید همه رفتند و کسی نیست، کسی غیر از او قاسم از دست‌اش رفت؛ یا علمدار که رفت به حرم پای جسارت وا شد؛ به خودش آمد و دید پیش‌روی‌اش، همه‌ی لشگر دشمن جمع‌اند همه در یک نقطه، دشتی از لشگر و از نیزه و تیغ و شمشیر، دشنه و سنگ و عمود و آهن همه در یک گودی، متراکم شده‌اند جان به لب‌هایش بود؛ نفسش بند آمد چشم‌هایش شد تار؛ گرد و خاک سرخی از افق تا به افق می‌پیچد؛ مردن امّا آسان ماندن اینجا چه‌قدر دشوار است دست لرزانش را، عمّه با دستی که سر و پا می‌لرزید می‌فشرد از سر احساس امانت‌داری دید هرقدر که بشتابد زود، باز هم دیر شده تشنه‌ای می‌سوزد؛ خواهری می‌نالد طاقت از دست‌اش رفت؛ گاه بر پنجه‌ی پا قامت‌اش می‌کشد و می‌بیند گاه بر روی زمین می‌افتد و به دستی که هنوز آزاد است به سر و سینه‌ی خود می‌کوبید ناله‌اش گم می‌شد بس‌که فریاد و صدا می‌آمد هلهله می‌پیچید گوییا ناله‌ی او سمت عمو، نه! که به زینب نرسید و گم شد؛ آن‌طرف زخم‌زنان این‌طرف لطمه‌زنان، آن‌طرف بارش زخم این‌طرف ناله و آه، وای عمّه! به نگاهی دریاب اوّلین جاست که در پیش عمو نیستم و می‌مانم چه‌قدر سنگین است، غم این لحظه‌ی تلخ جای هرلحظه که بر پیکر او می‌آمد زخم سرخی به رخ‌اش جا می‌کرد هرچه جان داشت به دستان‌اش داد دست خود را طرفی برد و رها کرد از بند آستین پاره‌ای از او به کف زینب ماند یادگاری یتیمی تنها گوییا عمّه‌ی سادات، صدای حسن‌اش را بشنید خواهرم ممنونم! بگذار او برود بگذار او بپرد که گر این‌جا ندهد جان دم آتش زدن و سوختن اهل‌حرم، می‌میرد لحظه‌ای که تو و طفلان، همگی شعله‌ورید چادری نیست که بر سر گیرید غیرت‌اش را بنگر؛ بگذار او برود تشنه‌تر عبدالله، جانب قربان‌گاه پیش‌روی‌اش همه‌ی لشگر دشمن جمع‌اند همه در یک نقطه می‌رود می‌بیند آن‌چه را که نتوانست ببیند، جبریل مادرش می‌بیند؛ ذوالجناح‌اش سرخ است نیزه‌ها رو به زمین؛ تیغ‌ها رو به هوا باز فوّاره‌ی خون؛ یک‌نفر خود ز سر می‌دزدد یک‌نفر می‌خواهد، زره از تن بکشد ناکسی بر بدنش، نیزه را می‌شکند مادرش می‌بیند، لب او خشک است و سنگ، پیشانی او می‌شکند یک‌نفر نیّت انگشتری‌اش را دارد دشنه‌ای می‌چرخد؛ باز فوّاره‌ی خون من مگر مرده‌ام این‌جا که به او می‌تازید؟! به سرش می‌چرخید چکمه‌پوشی آمد؛ تیغ خود بالا برد آخرین ضربه‌ی خود را آورد دید چشمان حسین، سپری را پیش‌اش دست‌هایی کوچک که به مویی بند است باز هم مثل قدیم، سر عبدالله است روی دستان عمو باز هم مثل قدیم، خنده‌ای زد به رخ‌اش کودک آرام گرفت؛ لحظه‌ی آخر گفت ای عمو! امّا باز لب ارباب به هم خورد و شنید از لب‌اش «جان پدر»! ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) گفته بودم بهش، توی خیمه نمی‌شینم من به غیر از عمو، هیچ‌کسی رو نمی‌بینم عمّه جان! دستمو رها نمی‌کنی چرا؟! من می‌خوام با عمو برم به روی نیزه‌ها روی سینه‌ی عمو، نشسته شمر بی‌حیا دارن آماده میشن، بیان به خیمه‌ها تشنمه؛ بذار برم به دریا برسم از رو دستای عمو به بابا برسم زیر دست و پا برم به زهرا برسه گفته بودم بهش که من از خون نمی‌ترسم از چیزی جز فراق «عمو جون» نمی‌ترسم عمّه جانم! توروخدا بهم نگو بمون ببین از هر ر‌گ‌اش، بلنده فوّاره‌ی خون سمت قتلگا دارن می‌برنش کشون‌کشون عمّه جون میگه بابام، خودت رو برسون بی عمو برای من، بهشتم قفسه بس‌که خون رفته ازش، دیگه بی‌نفسه من میرم تا که خدا به دادم برسه از دل خیمه‌ها، آتیش شعله‌ور اومد سپر یوسف فاطمه، بی‌سپر اومد از خدا بی‌خبرا! چند نفر به یک نفر راهو وا کنید؛ اومد از خیمه، آخرین پسر پیش تیغ حرمله، میشم برات سینه سپر دست خالیم، سپر شد، برات آخر سر نیزه‌ی بغض تو رو، روو قلبم زدنو می‌شنوم حالا صدای بابام حسنو مثل تو، بابام حسن بغل کرده منو ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) ای انتهای توبه آدم، حسین جان! ای ابتدای سوره مریم، حسین جان! این روزها، شبیه پدر مادرت شدی با این لباس مشکی ماتم، حسین جان! ما با بهشت کار نداریم تا که هست شش گوشه‌ات میان دو عالم، حسین جان! آن‌جا بهشت هست که «زهرا» نشسته است پس کنج هیئتیم از این دم، حسین جان! ما دل‌خوشیم با تو و شال عزای تو هرآن‌چه غیر تو به جهنم، حسین جان! تا مرهم جراحت لب‌های تو شویم آورده‌ایم این‌همه زمزم، حسین جان! خرج تو می کنیم تمام گلوی خویش تا جان دهیم ماه محرّم، حسین جان! با هر هزارونهصدوپنجاه زخم تو فریاد می‌زنیم دمادم، حسین جان! درهم بخر تمامی ما را؛ شنیده‌ایم درهم شدی به خاطر درهم، حسین جان! ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) شبای پریشونی با چشمای بارونی مثه چشمه‌ای امّا بازم تشنه می‌مونی برا اون‌که مرد مرداس حرمش همیشه دریاس علمش همیشه بالاس یامولا، یامولا، یاعبّاس توو خونه‌ی کرمتم اباالفضل دیوونه‌ی حرمتم اباالفضل بهونه‌ی کرم تو، حسینه نشونی حرم تو، حسینه همه کس‌و‌کار منی، علمدار ماه شب تار منی، علمدار دونَه يا نفسُ هُوني وبعدَهُ لا تكوني هذا غريبُ الزهرا هنا وارِدُ المنونِ لو قطَعتُمُ يَميني فبِها حمَيتُ ديني قالَها حقَّ اليَقينِ يا مولى، يا مولى، يا عباس حيدريُّ الهِمَمِ، ابا الفضل حسَنيُّ الكَرَم، أبا الفضل يا حاميَ حرَمِ الحسينِ يا حاملَ علَمِ الحُسينِ حينَ هوى علَمُک، يا عباس فاطمةُ صرَخَت، يا عباس شفامون اباالفضله، دوامون اباالفضله به اذن خود ارباب، آقامون اباالفضله پسر رشید مولاس سپر عزیز زهراس قمر تموم دنیاس یامولا، یامولا، یاعبّاس ستاره‌ی شبای من، اباالفضل همه نفسای من، اباالفضل تویی که حال دلمو می‌دونی تویی که پای عاشقا می‌مونی می‌دونی که جای دیگه نمی‌رم آرزومه برای تو بمیرم كفّاهُ ميزانُ ديني روحي فداءُ اليمينِ لأجلِهِ الكونُ عبدٌ ببابِ أمِّ البنينِ طه سَيِّدُ الهداية علي سَيِّدُ الولاية هو سَيِّدُ السقاية يامولى، يامولى، ياعبّاس يا مَعدَنَ الشَّهامةِ اباالفضل يا زمزمَ القِيامةِ اباالفضل عيونُكَ حَرَمُ الجَمالِ قِبلَتُكَ خِيَمُ العِيالِ وخُتِمَ كَلامُهُ يخويا أجابَهُ إمامُهُ يخويا وحَقِّ أمِّ البنينِ أبيعُ كلَّ السِّنينِ وأشتري في عَزاهُ زيارَةَ الأربعينِ خالِعاً بالدَّربِ نَعلي خالِعاً بالبابِ عَقلي ناسِياً داري وأهلي يامولى، يامولى، ياعبَاس الإِذنُ دَمعةٌ على رُقيه وهي تَفِرُّ بالفَلا رُقيّه يا زائرينَ كربلا بِدوني قلبي يَصيحُ معَكُم خُذوني بِصَحنهِ تذَكّروا العقيلة وإنّما، لا تَذْكُروا العقيله دلی که گرفتاره، نداره دیگه چاره کلید دل ارباب، توو دست علمداره لقبش امیر و سقاس آقای دلای شیداس یه نگاش، دوای درداس یامولا، یامولا، یاعبّاس سینه‌زن خواهرتم، علمدار گدای برادرتم، علمدار همه آب و گل منی، علمدار همه‌چی دل منی، علمدار دلی که شده دیوونه، علمدار نوحه برا تو می‌خونه، علمدار ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) شد مقدّر که شود جام، حسن؛ باده، حسین بنویسید حسن؛ خوانده شود ساده حسین کربلا هست همان انَّک بالواد حسن یا بقیع است همان خطّه‌ی آباد حسین قاسم؛ ای پنجره‌ی باز شده رو به بقیع مجتبای حرمی و به تو دل‌داده حسین داغ سرخ تو مبادا جگرش را بدرد آه! ای اکبر و ای اصغر و سجاد »حسین« نیزه‌ها، هلهله کردند به روی بدنت تا به بالا نرود، ناله و فریاد »حسین« نعل‌ها روی تنت، نقش ضریحی زده‌اند تا شود سینه‌ی تو، پنجره فولاد »حسین« دست‌وپا می‌زنی افتاده عمو، یاد حسن زخم پهلوی تو آورد که ‌را یاد حسین مجمع کوچه و گودال شده، مقتل تو هم حسن پیش تو جان داده، هم افتاده حسین ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) همه روز و ماه و سالم، می‌دونی که توو چه حالم می‌دونی که آرزومه که تو بدی پر و بالم ای عشق آتشین اشکای منو ببین که شده با دل عجین یاحسین؛ یاحسین؛ یاحسین صلی‌الله علی ساکن کرب‌وبلا تشنه‌ی جام بلا یاحسین؛ یاحسین؛ یاحسین سینه می‌زنم از عشقت؛ دل نمی‌کنم از عشقت پیراهن عزای تو، می‌شه کفنم از عشقت ای کشتی نجات فدای فداییات قربون سینه‌زنات یاحسین؛ یاحسین؛ یاحسین صلی‌الله علی ساکن کرب‌وبلا تشنه‌ی جام بلا یاحسین؛ یاحسین؛ یاحسین نوکری تو سعادت؛ غلامی تو عبادت خدا کنه برای من بشه، ختم به شهادت خدا کنه رو سفید شم؛ پای غم تو، شهید شم مثل غلام سیاهت که نگاه تو، خرید شم مثل کبوترم وا شده بال و پرم توو آسمون حرم یاحسین؛ یاحسین؛ یاحسین صلی‌الله علی ساکن کرب‌وبلا تشنه‌ی جام بلا یاحسین؛ یاحسین؛ یاحسین ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) تیغ دست حسن، منم جام مست حسن ،منم پای‌بست حسینم و ضرب‌شست حسن، منم من صولت حسنم؛ من آیت حسنم من قاسم‌بن‌حسن؛ من رجعت حسنم سبط احمد مختارم؛ سردارم نوه‌ی حیدرکرّارم از محبّت ثارالله، سرشام غلام سیّدالاحرارم راه وصل حسن، منم فصل‌فصل حسن، منم دایی نسل حسینم و عموی نسل حسن، منم من شور حبّ‌الحسین فی ساحةالحسنم عبّاس، عموی من است؛ من رایةالحسنم می‌درخشه نور یار از رخسارم قمر سبز این اقمارم می‌گریزن از میدان پیکارم اجل لشکر کفارم اذن دارم من الحسن گفته هستم بطل حسن آمد اذن جهادم از نجف مولا اباالحسن من جان گرفته به کف؛ درّی بدون صدف شیری بدون زره از پادگان نجف بی‌زره، شبیه شیرم؛ شمشیرم غرّش نعره‌ی تکبیرم انتقام زهرا را می‌گیرم برای مادرم می‌میرم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) گفتی برات با اکبرت فرقی ندارم گفتی حسن جان، من هوا قاسم رو دارم حالا که بعد از قتل اکبر، بی‌قرارم جان مادر، من به لطف و رحمتت امیدوارم شیرین‌تر از عسل رو لب‌هامی تو دین و تو تموم دنیامی بابام نیس؛ تو به جای بابامی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) هم پریشان حسینیم، هم پریشان حسن ای به‌قربان حسین و ای به‌قربان حسن روز اوّل، مادرم چشمان من را نذر کرد این‌یکی آن حسین و آن یکی آن حسن هرشبی که فاطمه بر روضه‌هامان می‌رسد هست گریان حسین و هست گریان حسن ما نه تنها این دو شب، کلّ محرّم می‌شویم شب‌به‌شب تکیه‌به‌تکیه باز مهمان حسن زیر ایوان نجف دیدم که روزی می‌رسد یاحسن جان می‌نویسم زیر ایوان حسن روضه‌های ما همه لطف امام مجتباست شکر هرشب می‌روم در زیر باران حسن قاسمش وقتی به میدان زد؛ حسین آهسته گفت: می‌رود جان حسین و می‌رود جان حسن نعره شد: إن تَنکرونی فنا ابن المجتبی تیغ را چرخاند و گفت: این است طوفان حسن شد حسن، یک ضربه زد أزرق همان‌جا شد دوتا‎ نعره زد عبّاس؛ ای جانم به قربان حسن ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) انا الاول انا الاخر باچر بلحرب رایح تشوفونی علی الیمنه علی الیسره وراح اهناک بلحومه تلاگونی حوافر خيل راح احفر مقابرکم یا من چنتوا تعادونی تعرفونی اخو زینب و شلون الهضم یتدنا لضعونی انه کافل الحورا انه فارس الهیجا انه لیث عاشورا انا العباس، حی الله حسین انا الحامی انا العاصم انه اللاذ بیه امن و سالم انا المهلک انا المنجی نصب سیفی الله علی الرگب حاکم بفراش الهادی حیدر نام بس محد گدر یمه یجر صارم انه حیدر علی بلطف شلون تواجهونه و علی مانایم انه المرتضی الثانی عرفنی القاصی و الداني حسینی بایمانی انا العباس، حی الله حسین انا القاصم انا المفنی اکسر ظهورکم و بسیفی من یمیل اندعو الله یا جیش ابلیس ما یطلع صبح کون و یطول اللیل اذا اصبح صبح باچر ماتنفع ندامه و چلمه الیاویل بيدي موت المحتم عزراییل ادوخه و صولته جبریل انه قابض الارواح انه في وغا ذباح انه لا احب جراح انا العباس، حی الله حسین انا الرجفه انه الصیحه من اصرح اخسف الگاع و ابچکیم من الگلکم تعادو حسین شوفو بکربلا شرایح اراویکم اذا یاذن الی مولا اذب سیفی و با اصابع ایدی افنیکم و ذب درعی و جیکم هاذ یا هو البی بخت خل ینهزم بیکم انه هازم الاحزان انه قالع البواب انه منحش الاشرار انا العباس، حی الله حسین بیا اگر جگر داری، بیا به عزم میدانم سرت را می‌برم با برق چشمانم نمی‌بیند مرا چشمی در آن وقتی که می‌تازم بگردانم اگر شمشیر، بنیان‌ها براندازم گریزی نیست از دوزخ اگر افتید در چنگم اگر که قبرتان کندید من آماده‌ی جنگم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) الا ای اشک! روحم پاک کردی الا ای دست! قلبم چاک کردی الا ای نور! با بال محبّت مرا طیّار در افلاک کردی الا ای درد! با یک نغمه‌ی آه مرا آتش زدی و خاک کردی الا ای عشق! ترس از من گرفتی شجاعت دادی و بی‌باک کردی بیا ای یار! حال دل خرابه توو سفره آه، نون و اشک، آبه بیا آقا که امشب روضه داریم چراغ روضه‌مون، ماه ربابه مواسات غم تو دارم هر دم به درد تو، منم لبریز دردم به سینه می‌زنم با نوحه‌ی تو نگو این چندشب یادت نکردم نمی‌دونم که مجلس داری با کی خوشا سینه‌زنای زیر خاکی خوشا اون‌ها که موند از پیکرشون یه مشت استخون و یه پلاکی از این جامانده‌های بین راهی شب‌جمعه به ما هم یک نگاهی کجایی؟ کربلایی؟ یابن زهرا کجایی؟ خیمه‌گاهی؟ قتلگاهی؟ فراق ماه داره آسمونم به اشک شعله‌ور، آتیش به جونم فراقت، داغ رو داغ محرّم نشسته تیر غم تا استخونم نمی‌خوام که دیگه بی‌عار باشم برای صاحب‌ام، سربار باشم دلم می‌خواد مثه اصغر اقلّاٌ به قدر تیر خوردن، یار باشم ز اشک‌ام، خون به قلب سنگ کردم نفس را در گلویم تنگ کردم گرفتم دست خود زیر گلویت ز خونت، صورتم را رنگ کردم شرف را تـا ابد، پاینده کردی شهادت را به خون‌ات، زنده کردی تسلّی تـا دهی قلب پدر را به پیش تیر قاتل، خنده کردی پر قنداقه را در خون کشیدند ز دستان سحر، مهتاب چیدند دل آهن به حال آن گلو سوخت که با تیر سه‌شعبه، سر بریدند رباب، آواره‌ی حال بدت بود دلم بی‌تاب اشک ممتدت بود چگونه از غم تو، من نمیرم؟ عزیز من! سه‌شعبه هم‌قدّت بود خدایا! صبرم از غصّه محک خورد تو رفتی؛ شیشه‌ی قلبم، ترک خورد تو را زد با سه‌شعبه، مادرت با کمان حرمله، خیلی کتک خورد جواب گریه را با تیر دادند به ما اندوه عالم‌گیر دادند چه وضعی شد میان کوفه وقتی به دست مادر تو، شیر دادند جوابم را فقط اوباش دادند به ما غم، عدّه‌ای فحّاش دادند همه به حرمله تبریک گفتند همه به حرمله پاداش دادند دلم خوش بود، اکبر می‌شی آخر عصای دست مادر می‌شی آخر سوار اسب می‌شی مثل بابات توو میدون مثل حیدر می‌شی آخر دلم رو تیر با داغ لبت، دوخت یکی گهواره و قنداقه می‌فروخت اینم خیره که گهوارت رو بردن وگرنه خیمه با گهواره می‌سوخت به نبش قبر تو، مادر رو کشتند به مویی بود جسمت با سرت بند تنت در دست یک نامرد بودو یکی دیگه سرت را از تنت ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) گریه‌هات کشته منو؛ جان مادرت فاطمه، صبر کن عمو رفته که برات آب بیاره از علقمه؛ صبر کن عمو جونت الان میاد با آب؛ صبر کن چشاتو هم بذار؛ یکم بخواب؛ صبر کن داری با عطش میری؛ بی‌تاب بارونی بی سپر و شمشیری؛ عازم به میدونی بی‌قرار بابایی؛ چرا با من نمی‌مونی؟ دیگه اکبر نمیاد تا با بوسه‌هاش مرهمت باشه دیگه قاسم نمیاد تا با خنده‌هاش هم‌دمت باشه تو رو می‌بوسه باز، عمو که برگرده به عمو توو دلت بگو که برگرده دیگه بی‌کس و تنهاس، بابای بی‌یارت خیره به‌سوی نخلاس، نگاه تب‌دارت همه‌ی امید ماست به عموی علمدارت داری از خیمه میری؛ ولوله توی قافله‌اس؛ ای وای! بیرون خیمه چرا صحبت از تو و حرمله‌اس؛ ای‌وای! مثه یه سیب سرخ که با تبر افتاد تیر سه‌شعبه با سر تو در افتاد از اثر ضرب تیر آشفته شد موهات به آسمونا رفتی از آغوش بابات اگه بری رو نیزه، سر بابا میاد همرات ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) گریه‌هات کشته منو؛ جان مادرت فاطمه، صبر کن عمو رفته که برات آب بیاره از علقمه؛ صبر کن عمو جونت الان میاد با آب؛ صبر کن چشاتو هم بذار؛ یکم بخواب؛ صبر کن داری با عطش میری؛ بی‌تاب بارونی بی سپر و شمشیری؛ عازم به میدونی بی‌قرار بابایی؛ چرا با من نمی‌مونی؟ دیگه اکبر نمیاد تا با بوسه‌هاش مرهمت باشه دیگه قاسم نمیاد تا با خنده‌هاش هم‌دمت باشه تو رو می‌بوسه باز، عمو که برگرده به عمو توو دلت بگو که برگرده دیگه بی‌کس و تنهاس، بابای بی‌یارت خیره به‌سوی نخلاس، نگاه تب‌دارت همه‌ی امید ماست به عموی علمدارت داری از خیمه میری؛ ولوله توی قافله‌اس؛ ای وای! بیرون خیمه چرا صحبت از تو و حرمله‌اس؛ ای‌وای! مثه یه سیب سرخ که با تبر افتاد تیر سه‌شعبه با سر تو در افتاد از اثر ضرب تیر آشفته شد موهات به آسمونا رفتی از آغوش بابات اگه بری رو نیزه، سر بابا میاد همرات ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
🎙 از "ع" 🏷 (ع) هرکس دلش عاشقه، شد زائر کربلا با حضرت فاطمه امشب میره کربلا امشب همه دل‌هارو زهرا می‌بره کربلا سایه‌ی حرم تو؛ حسین روی سرمه حسین دل دیوونه‌ی من؛ حسین شده حرم حسین خدا منو آفرید؛ حسین پای علم حسین آقای منی حسین دنیای منی حسین در می‌زنم تا که تو راهم بدی یا حسین ذکر جنون منه، یاسیّدی یا حسین آتیش عشقتو به این قلبم زدی یا حسین یه‌روزی میرسه که؛ حسین دامن‌تو می‌گیرم؛ حسین اگه بخری منو؛ حسین جای دیگه نمی‌رم؛ حسین بدون دیدن تو؛ حسین محاله که بمیرم؛ حسین آقای منی حسین دنیای منی حسین رویای من کربلا؛ آرامشم کربلا آقا بذار با دلم راهی بشم کربلا وقتی که دل‌تنگت می‌شم؛ پر می‌کشم کربلا بوی تورو می‌گیره؛ حسین تموم روز و شبام؛ حسین تو رو صدا می‌زنم؛ حسین قدّ همه نفسام؛ حسین خدا می‌دونه چقدر؛ حسین خاطر تورو می‌خوام؛ حسین آقای منی حسین دنیای منی حسین ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" (ع) دل، خون؛ نگاه، بسته؛ نفس، حبس؛ خون، روان دم، بازدم؛ حضور، غیاب؛ اشک، سیل‌سان برگشته، بخت؛ آمده، طوفان؛ رسیده، درد افتاده؛ قرعه، قرعه؛ فتادن؛ امان، امان برعكس، كار؛ منقلب از این زمان؛ زمین خورشید، ماه؛ ماه، ستاره؛ زمین، زمان آمد؛ چه؟ بانگ، بود چه؟ بانگ، مرو؛ مرو می‌رفت؛ چه؟ صدا، به چه معنی؟ بمان، بمان زد بر تن‌اش؛ كه؟ خسم، چه؟ افواج تیر؛ تیر آمد برش؛ كه؟ شاه، چگونه؟ كمان، كمان شد قطعه قطعه؛ كی؟ سر ظهری؛ كجا؟ به دشت لب تشنه؛ خسته؛ روی زمین؛ زیر آسمان چرخیده، سر؛ شكسته، قدم؛ سوخته، جگر تفتیده، آه؛ خشک، دو لب، خشک‌تر، زبان محور، عمود؛ شعر، علی، صنعت، ازدواج حورا، عروس؛ حجله، جنان؛ تیغ، خطبه‌خوان بحث، اختیار؛ مساله، جبر؛ آب، راه حلّ موضو،؛ تیغ؛ فكر، سنان؛ مغز، استخوان اكبر، شهید؛ شاه، پریشان؛ حرم، غریب واژون، فلک؛ سیاه؛=، زمین؛ تار، آسمان معنی، غلام؛ شعر، غلامی؛ قلم، اثاث می‌خانه، روضه؛ ساقی، پیر؛ اكبر، جوان تو افتادی ‌و بابای ‌‌تو هم، ‌مشرف ‌به ‌مردن ‌شد تو‌ افتادی ‌و بابا گفت: زینب‌ جان! علی‌اکبر به‌ یاد‌ مادر پهلو‌شکسته،‌ ناله‌ها کردم چو پهلوی‌ تو را دیدم ‌به‌ خون ‌غلطان‌؛ علی‌اکبر عصای‌ پیری‌ام‌ برخیز؛‌ من ‌چشمم‌ نمی‌بیند به‌ سمت‌ خیمه، ‌زینب ‌را تو برگردان؛ علی‌اکبر ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) سر ظهره؛ پاشو اذون بگو اذون غروب عمر عمّه‌هارو بیا خورشید! رو خیمه‌ها بتاب نرو؛ یه نگاه کن، اشک دیده‌هارو تو برگ اوّل پاییزی که از اهل حرم می‌ریزی اذون بگو؛ اذون خزون خیمه‌هارو وای! حسرت به دل موندم عزیزم، برا صدات وای! پلکی بزن یک‌بار دیگه برا بابات همه‌ی دشت مسحور عطر تو رو دستام ،شکسته شیشه‌ی گلابم تکّه‌تکّه می‌افته روی خاک کنارش می‌افته اشک مستجابم فدای کاکل خونینت نمی‌تونم بدم تسکینت منو ببخش؛ نمونده برام یه قطره آبم وای! حیف از تو و این رشحه‌های پیغمبری وای! حیف از تو که تفسیر الله‌اکبری دست طوفان، گل‌برگ لاله رو روی داغی زمین، پراکنده پاشو بابا که قاتلت داره به حال منه شکسته می‌خنده ذبیحم‌و ببین، ابراهیم ببین که پای عهد ایستادیم ببین چطور رو دستم داره چشاشو می‌بنده وای! قربانی ما رو نگا کن ای جبرئیل وای! هذا علی اوّل قتیل از نسل خلیل ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) در بغل می‌گیرمت؛ افسوس! درهم می‌شوی گاه پیدا می‌شوی و گاه، مبهم می‌شوی این‌که بر دوش من عمری بود؛ تابوت تو بود در عبا می‌چینم امّا زود درهم می‌شوی بوسه‌ای حتّی تنت را نامرتّب می‌کند آه با نازی عزیزم! نامنظّم می‌شوی خیمه‌ام را، دخترانم را صدایت کشت کشت آبرویم، مرهم این چند محرم می‌شوی روی زین اسب بودی؛ نیزه‌ها پیچاندن‌ات روی زین از درد دیدم هرطرف خم می‌شوی روی یال افتاده بودی؛ اسب، راه‌اش را ندید روی یال افتادی و دیدم فقط کم می‌شوی قاتل‌ات تا دید وضعم را، به حالم گریه کرد قبل آن گودال، داری قتلگاهم می‌شوی خوب شد لیلا کنارت نیست، هنگام غروب بر سر سرنیزه‌ای، با زور محکم می‌شوی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) تو افتادی؛ من از دست دارم میرم نفس بکش؛ نفس عمیق بکش من خسته با داغ تو، درگیرم نفس بکش؛ نفس عمیق بکش خون سراپاته خون توو چشماته خون رو لب‌هاته دارم می‌میرم؛ نفس عمیق بکش نفس بکش علی جان؛ نفس عمیق بکش مثه جسمت، دلم ارباًاربا شد نفس بکش؛ نفس عمیق بکش پر از خونت، سر و روی بابا شد نفس بکش؛ نفس عمیق بکش حیف از این چشما این قدّ و بالا دستای بابا داره می‌لرزه؛ نفس عمیق بکش نفس بکش؛ نفس عمیق بکش توو آغوشم، تپش‌هات داره کند میشه نفس بکش؛ نفس عمیق بکش تپش‌های دل من، داره تند میشه نفس بکش؛ نفس عمیق بکش این‌همه دشمن دورمون کردن اشکمو دیدن؛ راهمو بستن پاشو خوش‌غیرت که غریبم من به بابا رحم کن، وقت جون دادن پرم از فریاد؛ پرم از شیون دارم می‌سوزم؛ نفس عمیق بکش نفس بکش؛ نفس عمیق بکش ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) ملک ‌خادم، ملک ‌سائل، ملک ‌دربان؛ علی‌‌اکبر فلک ‌‌رفعت‌‌‌ به‌ تایید فلک‌‌گردان؛ علی‌اکبر تو ‌آن ‌ماهی ‌که ‌وقتی ‌دیده ‌شد در عالم کثرت ز ‌چشم‌ افتاد ‌حسن یوسف ‌کنعان؛ علی‌اکبر تو آن ‌ممسوس‌ فی‌اللّهی ‌که ‌از ماه‌اند تا ماهی درون ‌بحر‌ اوصاف ‌تو سرگردان؛ علی‌اکبر عمو می‌‌گفت: ‌ای‌‌والله، به ‌تو می‌گفت ‌ثارالله بزن‌ بر قلب‌ میدان، ‌هم‌چنان‌ طوفان؛ علی‌اکبر برای ‌تو ز هم پاشیدن شیرازه‌ی لشکر شبیه ‌آب‌‌خوردن ‌بوده ‌است ‌آسان؛ علی‌اکبر نه‌ تنها دشمنان‌، آن‌‌روز حتّی دوستداران‌ات شدند‌ از طرز‌ میدان‌داری‌ات ‌حیران؛ علی‌اکبر ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) كَطَهَ في الخَلقِ جوارحَ النبي كطه في الخُلْقِ مكارِمُ النبي كطه في النُّطقِ يوحى الى النبي في زَحمَةِ المَيدانْ كجَدّي حيدره أُجَندِلُ الفُرسان يُمنى ومَيْسَرَه أَفدي أبي العطشان وأفدي خُنصُرَه انا علي بن الحسين بن علي وَرِثْتُ من عمّي سخاءَ المجتبى مِن فاطمه أمي رائحةَ العَبا ومن أبي عزمي ودمعَ الغُرَبا انا علي بن الحسين بن علي لهفي على المولى يَراه رَفْرفَ بنيّ من بَعدِكْ على الدنيا الع،َفا يا أشبَهَ الناسِ بجدّي المصطفى انا علي بن الحسين بن علي ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) پاشیده‌اند روی تو را، پهلوی تو را برهم زدند، فاصله‌ی ابروی تو را بازیچه‌ی کمان کماندارها شدی ای سرو من! چگونه به سرنیزه جا شدی مشتی کمان‌به‌دست، تو را پشت‌هم زدند با حوصله به روی تن تو، قدم زدند پاشو ببین، مرا به تمسخر گرفته‌اند از آتش غم تو، زنان گر گرفته‌اند عبّاس من! فدای تو و دست‌های تو تفکیک گشته روی زمین، جای‌جای تو خاکی شده تمامی اعضای پیکرت دعوا شده است بر سر دزدیدن سرت دنیا چه‌کرد؛ آه نفس‌گیر می‌کشم با دست خود ز پیکر تو، تیر می‌کشم تو رو به قبله‌ای و سرت رو به نیزه شد رأس مبارک تو ز پهلو به نیزه شد کل می‌کشند؛ آب شوی، اندک‌ات کنند می‌خواستند پیش همه، کوچک‌ات کنند پاشو ببین امام تو را پیر می‌کنند من را سنان و حرمله، تحقیر می‌کنند برگرد که نبود تو، کابوس می‌شود تو می‌روی و نوبت ناموس می‌شود برگرد؛ چشم خیره‌سران، سوی خیمه‌هاست سنگینی نگاه سنان، سوی خیمه‌هاست برگرد و روسری زنان را گره بزن پوشیه‌های دخترکان را گره بزن برگرد که رقیّه‌ام از حال می‌رود بی تو برادرت، ته گودال می‌رود ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) هو الليث؛ هو الغوث هو الغيث؛ هو الغيمه هو الباصر؛ هو الناصر هو الناظر؛ الى الخيمه يا عباس جيب الماي لسكينه هو العسكر؛ هو القسور هو المحور؛ لأهل الله هو القاضي؛ هو الماضي هو الراضي؛ بأمر الله يا عباس جيب الماي لسكينه مشى السقاء؛ لنهر الماء وماء الماء؛ بعينيه ولم يشرب؛ اخو زينب ولم يقرب؛ بكفّيه يا عباس جيب الماي لسكينه هوى البدر؛ على الرمل بلا عين؛ بلا كفّين وبالوجه؛ تلقّاه فناداه؛ يخويا حسين يا عباس جيب الماي لسكينه ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (ع) قمر آل‌الله، سپر ثارالله پسر اسدالله، فی امان‌الله با تو، کویر دریا بی تو، حسین تنها با تو، حرم آروم بی تو، حرم غوغا هنوز نرفته؛ تموم بال‌وپرم ریخته هنوز نرفته؛ غم دنیا توو دلم ریخته هنوز نرفته؛ حرم آشوبه، بهم ریخته بچّه‌هام سرگردون، دست‌پر از میدون بیای ان‌شاالله، فی امان‌الله از صبح که هر خیمه چندتا شهید داده بعد از خدا، دستات به ما امید داده هنوز نرفته؛ یه لشکر فکر یه گهواره‌ان هنوز نرفته؛ نگاه از ما برنمی‌دارن هنوز نرفته؛ حسینو راحت نمی‌ذارن بی‌کسی شد آوار، توی این شام تار بی‌پناه شدم ای ماه، فی امان‌الله تا خیمه‌ها، عطر یاس کبود اومد وقتی عمود روی فرقت فرود اومد هنوز نرفته؛ دارن می‌میرن کبوترها هنوز نرفته؛ دارن می‌لرزن دخترها هنوز نرفته؛ گره زد زینب به معجرها ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️