#زائر_کربلا #اربعین_حسینی
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امینالله خلقالله میآیند
صف جن و ملک با زائرانت همقدم هستند
به عشقت از عوالم، خیل خاطرخواه میآیند
زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد
زمین و آسمان با زائرانت راه میآیند
ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا
به شوق دیدن تو پابهپا، همراه میآیند
گروهی غرق توصیفاند و مستِ مدح چشمانت
گروهی روضهخوان، با سیل اشک و آه میآیند
به شهرت میرسند و حال و روز شهر بارانی است
پر از بغضاند و نمنم تا دم درگاه میآیند
مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست
به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه میآیند
قیامت کردهای، انگار تصویریست از محشر
که دوشادوشِ هم نزدت گدا و شاه میآیند
نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم میگیرند
به لطف گوشهچشمت آخرش کوتاه میآیند
#سیدمحمدمهدی_شفیعی
#امام_زمان_عج_مناجات_اربعین
ما راهیان مست دل از دست دادهایم
با چای داغِ موکبِ تو گرم بادهایم
با هر زبان و رنگ به سوی تو آمدیم
«در زیر بیرقت همه یک خانوادهایم»
یا صاحب الزمان تو علمدار عالمی
شکر خدا که پشت سرت ایستادهایم
وقتی که اربعین برسد قطره قطره ما
با خانواده راهی دریای جادهایم
با خون هر شهید به راه آمدیم ما
سر را به شاهراهِ شهیدان نهادهایم
پر زَرق و برق نیست اگر زندگی ما
مانند اشک روضهی تو صاف و سادهایم
چیزی نمانده است به نابودی خَسان
مانند آبهای روان با ارادهایم
پُر میشود مشام جهان از شمیم ما
ما نامه نامه عطر گلی سرگشادهایم
✍ #سارا_رمضانی
#امام_زمان_عج_مناجات_اربعین
حالا که دیگر جانماندم اربعین را
میبوسم از جان، جای جایِ این زمین را
این خاک که این روزها بوسیده در راه
صحنِ کف پاهای یاری نازنین را
آقا کجایی تا که همچون جاده من نیز
بر خاکِ پاهای تو بگذارم جبین را
بین کدامین موکب امشب با حضورت
خوشحال کردی مردم جاده نشین را؟!
دیدیم با قصد شکار زائرانت
موکب به موکب چشمهای در کمین را
بر دوش خود آوردهام بار سلامِ
جاماندههایی دلشکسته، دل غمین را
پا در مسیری مینهم که قبلاً از آن
بُردند اهلِ بیتِ شاهنشاه دین را...
✍ #محمدعلی_بيابانی
312.4K
#زمینه_شور
#ایام_اربعین
#نشد_باشم
🔘🔘🔘🔘🔘🔘
بند1⃣
نشد باشم،یه همسفر
توراه کربلا با حجت الله
نشد شب رو، کنم سحر
تو راه کربلا با حجت الله
.....
نشد براتم امضا بشه
قطره راهی دریا بشه
نشد راهیِ کربلا شم
از عالم خاکی جداشم
.....
زانو بغل گرفتمو
دیگه دارم دق میکنم
عکس حرم رو میبینم
یه گوشه هق هق میکنم
کربلا کربلا کربلا....
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بند2️⃣
خودم اینجام،دلم اما
یه کوله روی دوششه تو جاده س
به همراهِ،یه زائر که
اونم از نجف اومده،پیاده س
.....
باز پیچیده عطر أقاقی
عطر چای تلخ عراقی
چایی نه جانم چه شرابی
پیچیده نغمه ی هلا بی
.....
باچادر خاکی توراه
حضرت زهرا ایستاده
میگه خوشومدین همه
آی زائرای پیاده
کربلا کربلا کربلا.....
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بند3️⃣
خودم اینجام،دلم امّا
توی جادّه داره با گریه میره
باقلب خون،به کربلا
داره از طرف رقیه میره
.....
از سفر رقیّه جا مونده
توی خرابه تنها مونده
زینب میگه با چشم گریون
دخترت جامونده داداش جون
.....
امانتت تو شهرشام
توی خرابه خوابیده
اگر بدونی بعد تو
از غم تو چی کشیده
ای داداش ای داداش ای داداش....
💠💠💠💠💠💠
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
به قلم :
#سید_ناصراسماعیل_نسب
#سید_مرتضی_پیرانیان
402.5K
#زمینه
#اربعین
#داداش_پاشو_ببین
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
بند اول
داداش پاشو ببین که زینب از سفر رسید
با خنده های شمر و حرمله قدم خمید
........
چهل روزه مثلِ بارونم
چهل روزه خیلی داغونم
چی جور بگم داداش خیلی دلگیرم
چهل روزه غریب و تنهام
چهل روزه میونِ غمهام
چهل روزه بی تو دارم میمیرم
..........
حسین ای جونم
پاشو درمونم
بدونِ تو من
داداش دلخونم
غــریب مــــادر ،غــریب مــــادر
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈
بند دوم
با دستای بسته بردنم به کوفه و شام
تو هر مسیر به هر گذر میدادنم دشنام
..........
من بودم و لشگرِ اعدا
من بودم و جمع نامردا
اسیر بودم ، بین یه عده بی عار
چه سخت گذشت، بین اون بازار
چه سخت گذشت ، تو جمع انظار
میزدن با تازیونه بی شمار
دستاااام رو بستن
افسااار گسستن
به پیشِ سرت
دلم شکستن
غــریب مــــادر ،غــریب مــــادر
💠💠💠💠💠💠
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈
به قلم :
#سید_محمد_کمپانی
#کربلایی_سیدناصراسماعیل_نسب
#واحد_سنگین
#اربعین
#کرب_و_بلا_آماده_شو
🔘🔘🔘🔘🔘🔘
بند1⃣
کرب و بلا آماده شو ،میاد یه خواهر
از سفر کوفه و شام ، با دل مضطر
چهل روزه همش میگه ،غریب مادر
......
خبر بده تا بنی هاشم
به خط بشن جلوی محمل
اومده ناموس پیمبر
با صد هزار تا غُصه تو دل
بگو بیاد علیه اکبر
تا بگیره عنان مرکب
از علقمه هم بیاد عباس
رکاب بگیره برا زینب
.....
بگو موذن ، بخونه بازم ،ایهاالناس سرا پایین
میخواد دوباره ،قدم بزاره ،زینب رو خاک این زمین
آه و واویلا آه و واویلا
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بند2⃣
دیدی که خُلفِ وعده ام ؛ عمل نکردم
گفتم بهت که اربعین ؛ باز برمیگردم
نپرس زِ حال و روزِ من ؛ که پُره دردم
نپرس داداش ؛ امانتیم کو؟
کو دختره ؛ شیرین زبونم
زِ بس به دنبالِ رقیه
رفتم دیگه؛ برید امونم
صدا زدم به زجر نامرد
نزن که او بابا نداره
داغِ رقیه یِ تو من رو
یه لحظه آروم نمیذاره
بگو که از من ؛ تو راضی هستی
بگو دلم آروم بشه
بگو که تا این ؛ دلواپسی ها
دیگه برام تموم بشه
آه و واویلا آه و واویلا
💠💠💠💠💠💠
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
شعرای مشترک
#سیدناصر_اسماعیل_نسب
#زمینه_شور
#احساسی
#جامونده_ها_ی_اربعین
#نزدیکه_اربعین_و
🔘🔘🔘🔘🔘🔘
بند1⃣
نزدیکه اربعین و ، این دل من بیتابه
به شوق دیدن حرم چشای من بی خوابه
چن وقته نوکرت توی حسرته و عذابه
......
همه امیدم ،این بود که امسال
با مدد از آقا علی موسی الرضا
پای پیاده ، موکب به موکب
با صاحب الزمون میام به کربلا
.....
دوباره قسمتم شده صبوری
براتم و خودت بده یه جوری
اگه نیام به حرمت آقا جوون
آخر میمیرم از فراق و دوری
حضرت ارباب، نوکر و دریاب
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بند2⃣
با پای دل همراه میشم حالا که قسمت اینه
میام به سرزمینی که بهشت رو زمینه
به زیر پای زائرات پر روح الامینه
......
از باب قبله میام تو صحنت
سلام میدم به تو ای ماه عالم تاب
میشم مثال ابر بهاری
تا که چشام می افته به ضریحت ارباب
......
یه بغضی توی این گلو میشینه
بی اختیار هی میزنم به سینه
تا میرسم به گودیه قتلگاه
میاد به گوشم ناله ایی حزینه
غریب مادر عزیز مادر
💠💠💠💠💠💠
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
شعر و سبک
#سیدناصر_اسماعیل_نسب
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
ازکجای غربت امام حسن بگم ؟ از توو خونه اش بگم ؟ همسرش قاتلشه ، توو خونه اش امنیت نداره ، از توو کوچه های مدینه بگم ؟ هر موقع توو کوچه می اومد نگاهش به قاتل مادرش می افتاد ، تا مُغیره رو میدید ، بدنش می لرزید ، اِ ی ی ی ...
الهی بشکند دست مُغیره
که بینِ کوچه ها
بی مادرم کرد ...
#شاعر_استاد_سازگار
توو کوچه ها می اومد ، یاد اون روزی می افتاد که مادرش توو این کوچه ها زمین خورد ... الهی کسی نبینه ، تصورش هم برای آدم سخته ، همین که تصور کنه کسی داره مادرش رو میزنه ، آدم رو زَجر میده ... تا برسه به اینکه کسی ببینه ، جلو چشمش مادرش رو میزنند ...
ای کاش من حسن را
با خود نبرده بودم
تا پیشِ چشم این طفل
سیلی نخورده بودم ..
توو مسجد می رفت ، خطیب معاویه میرفت بالا منبر ، جلو امام حسن ، سَبّ ِ امیرالمومنین میکرد ... کجای غربتش رو بگم ؟ ... حضرت صبر میکرد ، یه نگاه کنید مدینه ببینید قبرش غریبه ، ... بازم بگم از غربتش ؟ بیائید بریم تشیع جنازه اش ، اولین بدنی که از اهلبیتِ پیغمبر (ص) رسماً تشیع شد ، بدن امام حسن بود ، ای کاش بدن امام حسن هم شبانه بر میداشتند ، جلو چشمِ ابی عبدالله ، جلو چشم قمر بنی هاشم ...
سینه ها از شَرَر افروخته شد
تن و تابوت به هم دوخته شد
#شاعر_استاد_سازگار
اگه ناله داری ، امشب باید برای امام حسن ناله بزنی ، باید برا غریب ناله بزنی ، آقا غریبه غریبه غریبه ... کدوم برادری راضی میشه ، طاقت داره ببینه ، بدن برادرش رو تیرباران میکنند ؟ جلو چشم ابی عبدالله ، جلو چشم قمر بنی هاشم ، ... تا دست به قبضه شمشیر بردند ، ابی عبدالله جلو اومد ، فرمود شمشیرها رو غلاف کنید ، خودِ برادرم وصیت کرده ، راضی نیستم قدر سرِ سوزنی ، خون در تشییع جنازه ام ریخته بشه ، ... آی غریب ... بزارید بزنند ، حسنم غریبه غریبه غریبه ... اِبن شهرآشوب نوشته ، وقتی تابوت را زمین گذاشتند ، ( ناله داری یا نه ؟ ) وقتی تابوت را زمین گذاشتند ، هفتاد چوبه ی تیر به تابوت حضرت ، اِ ی ی ی ...
تیرها را بکِشید
از کفن و ازتابوت
تا ز تابوت همانا
بدن آید بیرون ...
#شاعر_استاد_سازگار
یکی یکی تیرها رو میکشید ، گریه میکرد ابی عبدالله ، برادر غریبم ، دیگه محاسنم رو خضاب نمیکنم حسن جان ، ... غارت زده کسی نیست که مالش رو به غارت ببرند ، ... ( روضه خوند کنار بدن امام حسن ) غارت زده منم که با دست خودم ، بدن برادرم رو زیر خاک میکنم ، ...درست گفت ، دیگه محاسنش رو خضاب نکرد ابی عبدالله ، تا کجا ؟ تا کربلا روز عاشورا ، ... یا اباعبدالله ... کجا خضاب کرد ؟ وقتی تیر به سینه ی ابی عبدالله زدند ، ... ای حسین ... هر کاری کرد تیر رو از جلو بیرون بیاره نتونست ... ( اگه تحویل میگیری ؟ اگه ناله داری این روضه رو بخونم ؟ ) چون خودِ امام حسن فرمود ، حسین جان : « لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ » حسین جان ، تو گریه نکن ، همه باید برای تو گریه کنند ، ( اگه اشک هم نداشتی عیبی نداره ، ولی برای این روضه باید داد بزنی ) ... هر کاری کرد تیر رو از جلو بیرون بیاره نتونست ، ... یافاطمه ... هم شد ، تیر رو از پشت سر بیرون آورد ، خون مثل ناودان جاری شد ، دستش رو زیر خونها میگرفت ، خونها را به آسمان می پاشید ، دوباره دستش رو زیر خونها میگرفت ، خونها رو به صورت و محاسنش می مالید ، ... میفرمود میخواهم وقتی جدّم رو ملاقات میکنم ، با صورتِ خون آلود باشه ، ... در همین حال ... ( آماده ای بگم ؟ ) « صَالِحِ بْنِ وَهَبِ » ملعون جلو اومد ، آنچنان نیزه ای از پشت سر زد به پهلوی حضرت ... حسییین ... جانم ، نفَست رو خرج کن ... حسییین ...
بلند مرتبه شاهی
ز صدرِ زین افتاد
اگر غلط نکنم
عرش بر زمین افتاد ...
#شاعر_مقبل_کاشانی
حالا به قصد فرج بگو : یاحسین ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
3/7/1401
5. روضه.mp3
7.75M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
الهی بشکند دست مُغیره
که بینِ کوچه ها
بی مادرم کرد ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
3/7/1401