eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.3هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤آجرک الله یا صاحب الزمان 🥀صاحب عزای 🖤حضرت زهرا بیا 🥀ای بانی شکسته دل 🖤روضه ها بیا 🥀درد فراق تو 🖤بخدا می کشد مارا 🥀رحمی نما به حال 🖤دل این گداها،بیا 🥀السلام علیک یا بقیه الله 🖤امام خوب زمانم تسلیت 🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای قرار بیقراری...🤍 صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 تقویم شیعه 🏴🏴🏴🏴🏴 ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۰۶ آذر ۱۴۰۲ میلادی: Monday - 27 November 2023 قمری: الإثنين، 13 جماد أول 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)، 11ه-ق 📆 روزشمار: ▪️20 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️30 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️37 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️46 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️47 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ✅ با ما همراه شوید...🏴
در خانه ماند، عطرِ خوش ربنای تو امروز زنده ام، به هوای دعای تو *فاطمه جان*! امروز زنده ام، .... *کاشکی دعا میکردی مرگ علی با مرگ تو برسه ، کاشکی دعا میکردی همون شبی که تو رو زیر خاک گذاشتم ، نتونم دیگه از جا بلندشم. بیا ببین چه دختری تربیت کردی، جانماز تو رو پهن میکنه دستش رو میاره بالا؛ امروز به اسماء گفت، اسماء! بیا ببین زینب چی میگه زیر لب؟ سه چهار ساله دختر داری تو خونت؟ اسماء میگه: گفتم: یا امیرالمومنین! مثل مادرش داره دعا میکنه، چیز عجیبی نیست،فرمود:اسماء گوش بده ببین زیر لب چی میگه؟ میگه گوش کردم دیدم میگه: خدا بابام غریبه؛به بابام صبر بده،سایش رو بالا سرم نگهدار......"خوب دختری تربیت کردی"* در خانه ماند، عطر خوش ربنای تو امروز زنده ام، به هوای دعای تو همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دوسه تا بچه های تو *آخ بمیرم برات علی، یه نفر دَرِ خونش رو نزد بگه: علی خدا صبرت بده..... فاطمه جان! این یه بیت برا شما، برا اونایی که امام حسنی اند... فاطمه جان! از من که گذشت، من "اَصْبَرِ الصّابِرینَم"، من‌به بابات قول دادم صبر کنم، تو داغ تو صبر میکنم،اما زهرا...* خیلی به مجتبیِ تو برخورد *پسر بزرگه دیگه چیکارش کنم،از روزی که از کوچه برگشتید یه پسر دیگه ای شده، میشینه یه گوشه ای هی به در و دیوار نگاه میکنه، ساکت شده، با من هم دیگه حرف نمیزنه،هر شب از خواب میپره* خیلی به مجتبیِ تو برخورد فاطمه *چرا؟* فامیل کم گذاشت برای عزای تو جای تمام شهر، خودم گریه میکنم از بس که خالی است در این خانه جای تو *انگار همین دیروز بود، راه میرفتی جلو چشام تو این خونه،انگار همین دیروز بود موهای زینبت رو شونه میکردی،انگار همین دیروز بود، حسینت رو بغل میکردی،بگم؟انگار همین دیروز بود بهت التماس میکردم نرو....* ممنونم اگر نروی میمیرم اگر نروی جای تمام شهر، خودم گریه میکنم از بس که خالی است در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش، که نگذاشت غربتم یک ختم با شکوه بگیرم برای تو دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست خون مرا نوشت مدینه به پای تو *مدینه یه جا بود یه عده دور فاطمه حلقه زدند،کربلا هم یه جا بود دور حسین حلقه زدند،من یه نمونه دیگه بگم،چند شب پیش امیرالمؤمنین تنها بدن رو دفن کرد،امیرالمؤمنین تنها بدن رو برداشت،نوشتن: این بدن آنقدر نحیف شده بود،نوشتند: تنهایی بدن رو برداشت،بدن مثل یه بدن بچه شده بود،"صَارت كَالْخَيَال " درستِ پیغمبر کمکش کرد،اما علی بدن رو تنها گذاشت توی قبر،تنها بدن رو برداشت...کجا ببرمت کربلا؟...کربلا هم یه نفر یه بدن رو تنها برداشت،اما فرق مدینه و کربلا این بود، مدینه علی پهلوان بود، خیبر گشا بود، بدن زهرا رو برداشت کسی تعجب نکرد،علی بازوی ِ خیبر شکن داره....اما کربلا یه زن پنجاه و چهارساله، از صبح پابرهنه هی دویده تو میدون،هی خورده زمین،چادرش زیر پاش هی گیر کنه.... زینب پهلوون نبود،اما به تنهایی بدن حسین رو برداشت...آورد بدن رو بالا،نقلِ مقاتل اینه،بدن رو خودش بغل کرد آورد بالا، "اَللَّهُمَ تَقَبَّل مِنّا هذَا القُربان" این قربانی رو از من قبول کن... من یه سئوال دارم،سئوال من اینه...زینب پهلون بود؟زور بازو داشت؟نه والله،جونی نمونده بود دیگه براش،پس چه جوری بدن حسین رو به تنهایی بلند کرد؟ یه نفر جواب من رو بده؟آخه بدنی که زیر سُم اسب رفته،بدنی که هزار و نهصد تا نیزه و شمشیر خورده،بدنی که سرش بریده شده.ای حسین....*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن زمزمه و توسل به حضرت زهرا (س) خاک غم به سر کنید که مادرم نفس نمیکشه *خدا برا هیچ‌بچه ای نیاره مخصوصاً مادرش تویِ جوونی بخواد از دنیا بره، دور بسترش رو حلقه بزنن…* دیگه با دست خسته مویِ پریشونم رو‌دست نمیکشه چشماش رو روی هم گذاشت اونی که زخم به روی سینه داشت تو کوچه دستش رو شکستنُ امامش رو بدون یار نذاشت دیدی که مادر رو کشتن مادری که جوون بوده جوون بوده ولی قامت کمون بوده وای مادرم بمیرم برات… خاک غم کنم به سر شدم دیگه اسیر و خون جگر نمی تونم فراموشش کنم روزی که اومدن به پشت در زد زپشت سر چرا ؟ به پیش چشمای پسر چرا؟ تموم دردِ من از اینِ که چهل نفر به یک نفر چرا؟ به یا علی توسل کرد هر چی زدن برا حیدر تحمل کرد وای مادرم بمیرم برات .. ➖➖➖➖➖➖➖
‍ 🍂🍁🔴روضه و توسل سنگین و جانسوز_ویژه فاطمیه_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها استاد حاج منصور ارضی🔴🍁🍂 ═══✼🍃🌹🍃✼═══ دفن شد زهرا شبانه مرتضی آمد به خانه *خدا رحمت کنه مرحوم رنجی رو ... پیرمردها یادشونه ...* دفن شد زهرا شبانه مرتضی آمد به خانه زینبش در این بهانه کإی پدر ، کو مادر ما؟ مادرِ غم پرور ما زیر گِل خوابیده مادر درد و محنت دیده مادر ✫┄┅═══════════┅┄✫ دیدی که از فراغ تو بی بال و پر شدم *زهرا جانم* بین مدینه فاطمه جان٬ بی سپر شدم دیگر صدای سرفه ی تو بین خانه نیست جانت به لب رسید اگر جان به لب شدم بعد از تو احترام علی را شکسته اند *(باید زخم زبان بخوری،تا بفهمی من چی میخونم ... منم باید بفهمم)* بعد از تو احترام علی را شکسته اند زخمیِ طعنه های سرِ هر گذر شدم *(دیدی آخر علی از پا افتاد ....)* *....«لعنت به درب خانه ، که ازمن تو را گرفت»....* ✫┄┅═══════════┅┄✫ یک لحظه خواب برد دو چشم تر مرا دیدم به خواب باز دوباره پدر شدم گفتن علی چه زندگیش خوب و خرم است با چشم های شور مدینه نظر شدم دست پیمبر آمد و تحویل دادمت من از خجالت پدرت محتضر شدم *آره ... وقتی کسی بالای قبر بدن رو میاره ... یه نفر، دو نفر میرن پائین ، جنازه رو میگیرم از محارم ... حسنین که کودکند ، عقب وایسادن ... اصحاب هم عقب ایستادند ... با اینکه دیگه وزنی نداشت ... روایت میگه مثل خیال شده بود ... آب شده بود ... روی دستش گرفت ... علی مونده چه جوری توی خاک قبر بذاره ... یه وقت دید دستهای پیغمبر نمایان شد ... * *علی جان! بدن زهرامو به من بده ... * ✫┄┅═══════════┅┄✫ *ماها میگیم ... اصلا پیغمبر گِله نمی‌کنه ... زهرا جان! ما داریم روضه میخونم ، شاید بتونیم اینطور بگیم ... پیغمبر فرمود این همان امانتی ست که من به دست تو دادم ... امیر المؤمنین فرمود : آقاجان ، یا رسول الله ... دخترت رو سؤال پیچ کن ... به من که از دردهای نگفت ... اینجا دستهای پیغمبر معلوم شد ... بدن نازنین فاطمه رو قبول کرد و روی خاک گذاشت ... اما کربلا یه جور دیگه شد ... دقت کنید ... چون حضرت توی گودال افتاده ... بدن پاره پاره س ... دیگه جا به جاش نکرد ... آروم حصیر با بوریا رو کشید زیر بدن ، بدن متلاشی نشه ... همون گودال رو کم کم خاک ریخت ... با انگشت سبابه روی خاک نوشت : « هذاٰ قَبرُ حُسَینُ ابنُ عَلي إبنِ أبیطالب ألذي قَتَلوهُ عَطشاٰناٰ ...»* ✫┄┅═══════════┅┄✫ @majmaozakerine
زمزمه روضه به سبک سلام آقا من الان روبروتونم مروزهرا... همه دار و ندار من مروزهرا... گل هجده بهارمن مرو زهرا مرو زهرا ... جوونِ مو سپیدِ من مرو زهرا....بمون تنها امید من مرو زهرا خداحافظ ... پناهِ حیدرِ بی یار خداحافظ... گرفتارِ در و دیوار خداحافظ خداحافظ... ببین میلرزه زانوهام خداحافظ ... ببین غربت رو توو چشمام خداحافظ حلالم کن ... زمین خوردی به پای من حلالم کن ... کتک خوردی برای من حلالم کن حلالم کن ... نشد کاری کنم زهرا حلالم کن ... دیدم افتادی زیر ِ پا حلالم کن خودم دیدم... که گیر افتادی زیر در خودم دیدم ... شدی زیر لگد پرپر خودم دیدم خودم دیدم ... مغیره خیلی بد میزد خودم دیدم ... که قنفذ با لگد می زد بگو زهرا ... چیه جریانه پیراهن چرا دائم ... می گی مظلوم حسین من حسین جانم برو اما... قراره ما دم ِ گودال همون لحظه ... که میشه پیکرش پامال سلام آقا . هوای کربلا دارم بدم اما . می دونی که دوست دارم حسین جانم مسیر ما . گرفته رنگ عاشورا بخرمارا . بحق مادرت زهرا حسین جانم در این کشور . به دست حق ولی داریم چونان مادر . تولای علی داریم حسین جانم چه عهدی با . امام و رهبری بستیم همه باهم . فدایی حرم هستیم حسین جانم برات ما به نام زینب امضا کن بیا امشب شهادت روزی ما کن حسین جانم
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم شام غریبان خانوم امشب مدینه خوابِ راحت کرد مادر اما تو را خیلی اذیت کرد مادر همسایه‌هایت را دعا کردی و این شهر هرشب فقط پشتِ تو غیبت کرد مادر چشم و سر و پهلویَم امشب درد دارند دردِ تو بر ما هم سرایت کرد مادر بابا تو را می‌شست دیدم رفت از حال وقتی به بازویِ تو دقت کرد مادر این زخمِ سینه عاقبت کارِ خودش کرد ما را اسیرِ این مصیبت کرد مادر هم اشک هم بابا عرق می‌ریخت اما حالِ مرا خیلی رعایت کرد مادر از چادری که سهمِ من شد از تو ، پیداست آتش فقط از تو عیادت کرد مادر با آنهمه زخمی که خوردی ، قاتلِ تو از ماندنت در کوچه حیرت کرد مادر آنروز دیدم هفت جایت را شکستند دیدم مغیره هِی جسارت کرد مادر دست از قلافِ خویش قُنفذ برنمی‌داشت هِی زد ، تو را غرقِ جراحت کرد مادر از بس برایم روضه خواندی از حُسینم چشمم به این خون‌گریه عادت کرد مادر می‌آید آنروزی که می‌گویم : کجایی پیراهنش را شمر غارت کرد مادر بر نیزه بود و ناگهان دیدم که سنگی پیشانیِ او را دو قسمت کرد مادر بازارِ شام و حال و روزِ ما به بازار عباس را غرقِ خجالت کرد مادر عمداً سنان با چند نامردِ یهودی ما را معطل چند ساعت کرد مادر (حسن لطفی
دوبیتی (٧شام غریبان) امشب منم و اشک یتیمان تو زهرا گردیده علی زار و پریشان تو زهرا خون کرده دل زار مرا ،حامی حیدر اشک حسن و شام غریبان تو زهرا ▪️ درون خانه بی صبر و قرارم به یاد غربت تو اشک بارم ز بس گردیده ام تنهای تنها سرم بر زانوی زینب گذارم ▪️ شب شام غریبان با دل خون شده سوز غمت در سینه افزون به یاد غربت و مظلومی تو کنار قبر تو گردیده دل محزون ▪️ دلم مادر دوباره شد هوایی ز سوز داغ تو دارم نوایی شب شام غریبان تو باشد عزیز مرتضی مادر کجایی ▪️ دگر بعد از تو از عالم گسستم به یاد تو دخیل گریه بستم شب شام غریبان تو زهرا کنار قبر تو تنها نشستم ▪️ مه کاشانه ام زهرا کجایی گل گلخانه ام زهرا کجایی دلم بار دگر تنگ تو گشته صفای خانه ام زهرا کجایی ▪️ به یاد تو در نایابم امشب غم تو کرده زهرا آبم امشب خدا داند شب شام غریبان کنار قبر تو بیتابم امشب 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 @roze_daftari
غزل مصیبت شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها نیمهء شب آمد و شد وقت غسل پیکرت شانه اش خم شد از این بار مصیبت شوهرت کرد آبم آب ،تاکه آب ریزم بر تنت بر تنی که آب رفته ، دست و پای لاغرت دستهایم بین گیسوی سفیدت گریه کرد تازه فهمیدم که بر دیوار و در خورده سرت کاش میشد تا دوباره رو بگیری از علی تا نمیدیدم ورم بر چهره ء نیلوفرت جای پنجه زیر چشمت بُرد تا اغما مرا جای تاول ها بماند کُشت من را در برت دنده هایت نا منظّم گشته، ای نفرین به میخ حُفره ای انداخته بر تاروپود پرپرت کاش سوسوی چراغ خانه هم خاموش بود تا که خونابه نمیدیدم به جسم اطهرت مجتبی صمدی شهاب ۲۷ @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی بمیرم برای غربت‌ امام‌علی ع😭 متن وصوت بسیار پرسوز وعالی👌😭 زمزمه شام غریبان حضرت زهرا (س) -( می شورم امشب،با اشک دیده ) 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 می شورم امشب،با اشک دیده هم جای میخ در،هم تازیونه کردی وصیت،ساعات آخر غسلت بدم یا فاطمه شبونه 😭*حالا می فهمم علت وصیتت رو 😭*خواستی نبینم روز روشن صورتت رو کشته من و بازوی تو/خونابه ی پهلوی تو/مردم تا دیدم روی تو/یازهرا قرارمون چی میشه پس؟/تنهام گذاشتی همنفس/خونه شده برام قفس/یازهرا جوونم الوداع ۳ یازهرا # 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 یادم میفته،اون روز که با عشق پاتو گذاشتی تو،کاشانه ی من لباس روشن، پوشیده بودی بازم سفید پوشیدی وقت رفتن!! *نه سال پیش بود اومدی قامت کشیده *حالا داری میری ولی قامت خمیده ببین چش بهاری ام/که غرق بی قراری ام/وای از امانت داری ام/یازهرا غمخوار و یار بی مثال/داری میری شکسته بال/خانوم علی رو کن حلال/یازهرا جوونم الوداع ۳ یازهرا # 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 یه بار دیگه،من هستم و تو حسن،حسین،زینب،با ام کلثوم "أمن یجیب" نه! ،کنار جسمت فاتحه میخونیم،ولیکن آروم *وقتی دعا کردی بری،ما رو سوزوندی *کاشکی برا مرگ منم دعا میخوندی رفتی پری روی علی/زخمی پرستوی علی/نیروی زانوی علی/یازهرا رفتی و روزم شد سیاه/بعد از تو با یک سینه آه/سنگ صبورم میشه چاه/یازهرا # یار جوونم الوداع ۳ یازهرا # 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 شاعر : عبدالله باقری ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
مناجات با امام زمان عج گل نرگس فداى خاك پايت رسد به گوش جان امشب صدايت گل نرگس به شام غربت يار فداى گريه و آه ونوايت گل نرگس زداغ ماتم عشق نواى اشك چشم باصفايت گل نرگس اگر چه دل غمينى نظر كن لحظه ‏اى سوى گدايت گل نرگس در اين شام غريبان بگو با ما كمى از غصه هايت گل نرگس به آن پهلو شكسته بگو از لاله ‏هاى كربلايت گل نرگس تو كه صاحب عزايى بيا در مجلس بزم عزايت
روضه حضرت زهرا سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه  تا وقتی كه كنار ِ من بمونی آرومم فاطمه خانومم نگو می خوای بری تو كه، می دونی مظلومم فاطمه خانومم جارو گرفتی دستت، یه دست به روی ِ پهلوت مگه علی می تونه، برات بسازه تابوت كنار ِ هم بمونیم، قرار ِ مون چی بوده تازه باید بفهمم كه صورتت كبوده *حالا بی بی داره جواب علی رو میده* دمای ِ آخر ِ نگاه، به روز و حالم كن علی حلالم كن پسر عمو قبر ِ منو، مخفی از عالم كن علی حلالم كن ببخش اگه نشد كه، حق ِ تو رو بگیرم نمی تونم سه ماهه،شونه به دست بگیرم وصیت هام و گوش كن، یادت باشه همیشه نیمه شبا حسینم، همیشه تشنه میشه بچه هارو از امشب، دیگه به تو سپردم كفن یه دونه كم بود، هزار دفعه شمردم *حسینم كفن نداره،اما مادر داره* غریبی ِ حسین ِ من، همیشه معلوم ِ حسین چه مظلوم ِ وقتی سرش رو می برند،سرش رو زانوم ِ حسین چه مظلوم ِ *آخرین شب ِ فاطمه است،آخرین شبی است كه داره كنار ِ بچه هاش می خوابه* چون روز ِ آخر بود كار ِ خانه كردم گیسوی ِ فرزندان خود را شانه كردم *یه مرتبه وقتی مادر از خواب بلند شد شروع كرد به كار كردن، نود و پنج روز تو بستر افتاده، همچین كه بی بی شروع كرد آب و جارو كردن، یه مرتبه دیدن بچه ها بلند شدن، زینب یه منظره ای رو دید، بعد از در و دیوار تازه خنده رو لبش اومد، زودی اومد صدا زد: حسن جان،حسین جان،بلند شین ببینید مادر دیگه دست به دیوار نمی گیره، اینقدر این بچه ها خوشحال شدن گفتند: مادر دست ِ شكسته اش بالا اومد. یادت باشه بچه اگر هر جای عالم بهترین غذا رو بخوره عاقبت میگه هیچ دست پختی دست پخت ِ مادرم نمیشه. فرمود:بچه هام چند وقتی است دست پخت من رو نخوردند، تنور رو روشن كن می خوام خمیر درست كنم، تنور رو روشن كرد خودش شروع كرد نون درست كردن، این برا حسنم، این برا حسینم، هی زیر لب می گفت: هیچ مادری طاقت نداره گرسنگی ِ بچه هاش رو ببینه. الهی من بمیرم برا اون دختری كه هی می گفت: بابا من دلم درد میكنه.الهی برات بمیرم مادرجان،خودش خونه رو ، رو به راه كرد،فرمود: می خوام بچه هام رو حمام كنم، موهای ِ زینب رو شونه كرد، هی باهاش حرف می زد، مادر مواظب باش، بعد از من تو خانم ِ خونه ای حواست به بابات باشه، بابات خیلی غریبه، بابات رو جدیداً میدونی غرورش رو شكستن. ان شاء الله هیچ مردی جلو زن و بچه اش غرورش خرد نشه،قربون این ناله هاتون برم امشب تو می تونی خوب برا مادر ما زهرا گریه كنی،اما مادر ما نمی تونست خوب گریه كنه، زندگی ِ رو به راهی داشتم،چشمم زدن، فرمود: می خوام حسن و حسین رو حمام كنم، صدا زد: حسن بیا، دیگه بعد از حادثه ی كوچه با حسن چشم تو چشم نشده بودند، تا حسن و می دید روش رو بر می گردوند، می گفت: من جلو بچه ام كتك خوردم، آب رو ریخت رو سر ِ حسن شروع كرد موهای حسن رو شستن،بدنش رو شستشو داد، لب های حسن رو می بوسید می گفت:مادر قربونت برم، كنایه از اینكه مادر یه روزی این لب ها در اثر زهر سبز میشه، حالا كار ِ حسن تموم شد، حالا نوبت ِ آقای ِ من و توست، گفت: حسین بیا، الهی قربون ِ مظلومییتت برم مادر، همچین كه لباس ِ حسین رو در آورد اول زیر ِ گلوش رو بوسه زد، شروع كرد سینه ی حسین رو بوسیدن، شونه های حسین رو بوسیدن،پهلوی ِ حسین رو بوسیدن، شاید زیر لب هی می گفت:مادر ان شاء الله این سینه ات هیچ وقت سنگین نشه،ان شاء الله هیچ وقت نیزه به پهلوت نخوره مادر، كارهارو كه كرد بچه ها رو فرستاد، گفت: جون دادن ِ مادر نبینند، اومد توی ِ حجره رو به قبله دراز كشید، صدا زد اسماء تا چند لحظه ی دیگه من و صدا كن،اگه دیدی جواب نمی دم زود برو مسجد علی رو با خبر كن، روپوش سفید رو روی صورتش كشید خوابید، چند لحظه ای گذشت اسماء صدا زد : یا فاطمه، دید جواب نمیده، یا بنت محمد ٍ المصطفی، دید جواب نمیده، به سر و وصورتش زد اومد بره مسجد علی رو خبر كنه، دید بچه ها اومدن، خودش رو جمع كرد، صدا زدن بچه ها:اسماء به ما بگو، مادرمون كجاست؟گفتم:بچه ها بیایید برید غذاتون رو بخورید، صدا زد تا به حال كی دیدی ما بی مادر دست تو سفره ببریم، یه وقت تا جنازه رو نشون دادم، بچه ها خودشون رو روی ِ سینه ی مادر ، یكی میگه:مادر من حسنم،یكی میگه:مادر من حسینم، حسین صورت به كف پای مادر، حسن رو سینه ی مادر، می دونی چرا حسن خودش رو روی سینه ی مادر انداخت؟ آخه حسن بعد از كوچه جلوی ِ مادر نیومد،گفت:مادرم جلوم زمین خورده، اما حسین هی می گفت:مادر جواب ِ من و بده، من یه سئوال كنم ازت، مگه میشه آدم مادرشو صدا بزنه،جوابش رو نده؟می دونی زهرا كجا جواب حسین رو داد،هلال میگه آب بردم،تو گودال دیدم شمر داره بیرون میآد،كجا میری؟گفتم: حسین رو می خوام سیراب كنم،گفت:برگرد من حسین رو سیراب كردم، چرا دست و پات میلرزه؟ گفت: رو سینه اش نشسته بودم، خنجرم رو با كینه در آوردم، یه وقت شنیدم از گوشه ی گودال یه صدا میآد،یكی میگه: غریب ِ مادر..حسین...