eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
هفت روز است بی تو گریانم هفت روز است که پریشانم هفت روز است که پدر جانم بی تو آواره بیابانم خوب شد رفتی و ندیدی که دخترت بین کوچه ها گم بود خوب شد رفتی و ندیدی که عمه این هفته بین مردم بود هفته نه هفت سال بی پدری هفته نه هفت سال خونجگری هفته ای که هزار سال گذشت بین بازار ها به دربه دری هفت شب بوسه ام ندادی تو تن به سم ستور دادی تو ای سر غرق خون لب پر خون چقدر از سرم زیادی تو
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 دلـم امشـب هـوای کـربلا کـرد حسین مارابه عشقش مبتلا کرد خدابسکه حسین رادوست دارد به هردل قبر شش گوشه بنا کرد فدای آن غریب و تشنه کامی که بهر سر فـرازی سر فدا کرد حسین داریم چه غم داریم در عالم حسین داریم چه کم داریم در عالم الهـی بـاالحسین و جـان زینب عنـایت کـن شـوم قـربان زینب حسین و زینبش دو بال عشقند کبوترهای خـوش اقبال عشقند هر آنکس رو بـه درگاهش نهاده هرآنچه ازحسین میخواست داده حسین درگاه او درگاه عشق است حسینیه ی او بنـگاه عشـق است دوباره مـرغ جـان از تـن رها شد بشــوقی راهـی کـرب وبـلا شـد الهــی کـــربـلا تــا بـر لب آمـد مــرا یــاد حسیـن و زینـب آمـد همان زینب که درهیبت چومولاست همان زینب که درعفت چو زهراست همان زینب که درکوفه و درشام غـریبـیِ حسین را کـرده اعـلام همـان زینب کـه فـرمود کربلا را نـدیـده   بـوده ام  «الا  جمـیلا» همـانکه دختـر بـانوی آب است بـه کـام او زبـان بـوتـراب است همـان زینب کـه وقت پاسداری مُریدعفت وحُجب وحجاب است همان زینب که دشمن شداسیرش ولی داغ حسین جان کرده پیرش همان زینب کـه کار خواهری کرد و در حـق حسینش مـادری کـرد همان زینب که قلبش پُر اِلَـم شد قدش از بــار درد و غصه خم شد همان زینب کـه تـا شد چار ساله ز داغ مـــادرش زد آه و نـــالـه همان زینب که تا حیدر کفن شد اســیر داغ جـانسوز حسـن شد همانکه پنـج تـن را نـورعین بـود تمام دلخوشی هایش حسین بود همانـکه عاقبت داغ حسین دیـد و در دست خزان بـاغ حسین دید همــان زینـب کـه از داغ بـرادر بـه سر زد سینه زد نــالید یکسر ز مقتل ذوالجناح تـا که خبر بُرد همانجا بـود زینب زین خبر مُرد عـزیـز مـادرش را دیـد بـر نی همان سر که ز هم پاشید بر نی چــه آمـد بـر سـر زینب خـدایا رسیده جـان او بـر لـب خـدایـا بــرادر را بـه زیــر خیــزران دیـد حسین رابی کس وخونین دهان دید همـان زینب کـه از ظلـم زمـانه بــه تــن  دارد نشـان تـازیـانه همانکه در بـلا یـار حسین شد پس ازعباس علمدارحسین شد همان زینب که از داغ سه ساله شده خورد و خوراکش آه و ناله همانکه صبرش عـالم گیرگشته و  از  داغ  حسینش  پیر گشته به سودای حسین منزل به منزل سر خود را زده بـر چوب محمل پـس از کرب وبلا بـا ناله و درد زهجران حسین خویش دق کرد گـل عمـرش دگـر از غصه پـژمرد سرانجام از غم و داغ حسین مُرد سخن هرجا ز زینب گفت«مداح» چه جانسوزوغم افزا بود وجانگاه 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
کیست زینب فخر اولاد رسول کیست او شاگرد زهرای بتول کیست زینب زن ولی مرد جهاد سرشکستن را به ما او یاد داد کیست زینب حفظ مکتب کار او زیر بار ظلم رفتن عار او کیست زینب حق مدار و حق پرست زاده ی مرجانه را داده شکست کیست زینب آنکه طوفان کرده است شام را شام غريبان کرده است کیست زینب زن ولی مرد آفرین صد چو مریم ریزدش از آستین آفرینش پیش پایش درسجود خیمه ی عشق و شهامت را عمود زانوی عباس از بهرش رکاب نام زینب را خدا کرد انتخاب جان فدایش چون حسینی منصب است افتخارشیعه بی شک زینب است سینه زنها از دیار زینبند لطمه زنها از تبار زینبند امیر کرمی
هر چند پای بی‌رمق او توان نداشت هر چند بین قافله جانش امان نداشت بار امانتی که به منزل رسانده است چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت  جز گیسوان غرق به خون روی نیزه‌ها در آتش بلا به سرش سایه‌بان نداشت آیا به جز حوالی گودال، ساربان راهی برای بردن این کاروان نداشت؟ یک شهر چشم خیره و ... بگذار بگذریم شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت دیگر لب مقدس قرآن کربلا جایی برای طعنۀ آن خیزران نداشت! یوسف رحیمی
روضه ی باز شنیدن سخت است بار بر دوش کشیدن سخت است تلخی آه چشیدن سخت است سوی گودال دویدن سخت است دیدم آن جا که چه غوغا کرده بی حیا، کار خودش را کرده حنجری سوخته شد بعد از آن ... جگری سوخته شد بعد از آن ... مادری سوخته شد بعد از آن ... معجری سوخته شد بعد از آن ... زیر و رو شد بدنت با نیزه تا که شد در تن تو تا نیزه وای از آن سفر شام، حسین! وای از آن ملأ عام، حسین ! وای از طعنه و دشنام، حسین ! وای از سنگ لب بام، حسین ! آن دیاری که پر از بیداد است شام نه، کشور کُفر آباد است ذرّه ای رحم در آن ناس نبود بینشان عاطفه بشناس نبود حرفی از غیرت و احساس نبود کاش آن جا سر عبّاس نبود ... محمد فردوسی
تازه آتش به رقص آمده و  تن صحرا تب جنون دارد چوب مَحمل نمیکند گریه اشکِ شوقی به رنگِ خون دارد تازه اینجا شروع زیباییست چه کسی گفته آخر سفراست؟ زینبانه کمی تأمل کن ازهمیشه حسین زنده تر است خواهرانه برادری کردی پشت هم داغ دیده ای بانو شک ندارم هزار مرتبه هم به شهادت رسیده ای بانو درکتاب تو خون مقدمه شد وقت ایثاروجان فشانی توست فرق دارد نبرد تو؛ حالا چشمِ عالَم به خطبه خوانی توست خطبه یعنی در اوجِ غم ها هم چشمه سارِ کرامت و فضلی خطبه یعنی میانِ جنگ و نبرد پایَش افتَد خودَت ابالفضلی خطبه یعنی همان زمانی که اقتدارِ تو زینبی تر شد آن زمان که صدایِ مادری ات قدکشید و صدای حیدر شد آسمان ها فدای چشمانت از نگاه تو نور می خواهم دوست دارم غلامتان باشم شور دارم شعور می خواهم تا همیشه بدونِ پاییزی تا همیشه فقط بهاری تو قبل از این ها که بوده ای بانو بعدازاین هم ادامه داری تو... محسن کاویانی
(س) پادشاهِ عالمه ، هرکی غلام زینبه  تا همیشه کربلا ، زنده به نام زینبه  گریه واسه تو بی‌پایان  مرقدت توو قلب ایران  جونمون فدات بی بی جان ، یا زینب یازینب یازینب  یازینب یازینب یازینب  هرچی داره نوکر از ، لطفِ دعای زینبه  اینکه روضه‌ها به پاست ، از گریه‌های زینبه  گریه از من و غم از تو  نور بزمِ ماتم از تو  اهتزازِ پرچم از تو ، یا زینب یازینب یازینب  یازینب یازینب یازینب  تا زمان انتقام ، مهدی دلخونِ زینبه هرکسی حُسِینیه ، بی شک مدیون زینبه ای خدای هیبت زینب معنیِ صلابت زینب حاملِ امامت زینب ، یازینب یازینب یازینب  یازینب یازینب یازینب  نه فقط حسینی ها ، عالَم به درگهش اسیر اربعین حرم می‌خوای ، دامانِ زینب و بگیر ای شُکوهِ دریا زینب پرچمِ مُعَلّیٰ زینب کربلای ما بازینب ، یازینب یازینب یازینب  یازینب یازینب یازینب  ✍ بهمن عظیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(س) ای مظلوم ، یا اَخَاالغَریبُ و یا مَهموم ای مظلوم ، شدی از آب فرات محروم  ای مظلوم ، تکه تکه شد تنت مَقسوم همهْ اعضای تنش جدا جدا ، یا اِلٰهَنا۲ این حسینِ منه زیر دست و پا ، یا اِلٰهَنا۲ غرق خون شده تموم کربلا ، یا اِلٰهَنا۲ کَمِ زینب و قبول کن ای خدا ، یا اِلٰهَنا۲ ای مظلوم ، به غم و غصه شدم محکوم ای مظلوم ، نگرانْ کُشتن تو رو مغموم ای مظلوم ، زخمای تنت شده معلوم توی غربت کُشتنت دور از وطن ، ای حسین من۲ چه کنم با این شهید بی کفن ، ای حسین من۲  چقَدَر نیزه به پیکرت زدن ، ای حسین من۲  جای بوسه ای نداره این بدن ، ای حسین من۲  ای مظلوم ، زدنت یه عده پیش روم ای مظلوم ، پاره پاره رگای حلقوم ای مظلوم ، سرْ بُریدن دیگه شد مرسوم! بی وضو زدن به موی های تو دست ، قلب من شکست۲ نیزه راهِ نفسِ تو رو که بَست ، قلب من شکست۲ رو تنِ مُطهرت وقتی نشست ، قلب من شکست۲ تنها موندم وسطِ یه عده مَست ، قلب من شکست۲ ای مظلوم ، زیر تیر و نیزه ها مصدوم ای مظلوم ، لرزه انداختی به این زانوم ای مظلوم ، گریونن سکینه و کلثوم لبِ تشنه کشتن آخر تو رُو آه ، بی جرم و گناه۲ بی سر و بی کفنه پیکرِ شاه ، بی جرم و گناه۲ تنها موندم آخرش نیمه ی راه ، بی جرم و گناه۲ یه بیابون و یه زن بی سرپناه ، بی جرم و گناه۲ سبک محمد اسداللهی ✍ بهمن عظیمی
168K
♨️ ♨️ ♨️ 🎤کربلایی مجید منصوری از سماواتیان ، میرسد این پیام تشنه لب کشته شد سبط خیرالانام این ندا میرسد شب هفت امام یابن الزهرا حسین السلام السلام ♨️یاحسین یاحسین شب هفت امام بر سر و سینه زن بهر خون خدا آن شه بی کفن اوفتـاده به خاک لاله و یاسمن از زمین و زمان میرسد این پیام یابن الزهرا حسین السلام السلام ♨️یاحسین یاحسین شب هفت امام آید این زمزمه ساقی افتاده است تشنه درعلقمه میرسد از جنان حضرت فاطمه با دل پر ز خون برلبش این پیام یابن الزهرا حسین السلام السلام ♨️یاحسین یاحسین ای خدا حاجت ما همه کن روا باهمین اشک و آه با همین نوحه ها اربعین اربعین دست جمع کربلا بر لب ما بود روز و شب این کلام یابن الزهرا حسین، السلام السلام ♨️یاحسین یاحسین یوسف حق پرست (غریب) @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوم ‌محرم در غم قتل حسین ناله به سر، بود به نی خواهرش را ز غم کوفه خبر بود به نی کاروان اسرا آمده درکوفه ی غم بوسه ها بر رخ چشم پسر بود به نی زینب آمدبه اسارت به میان کوفه قوتش از آب رخ و خون جگر بود به نی آسمان خم شد ه ،ازداغ مصیبات زنی سری از خاک چو بر سینه و سر بود به نی چشمهای توحسین،ازسرنیزه دیدم که دعا را ره ترتیب اثر بود به نی قامت صبر نشد خم چو کمان گشت قدم آه عبرت به قضا و به قدر بود به نی دیدمت برسرنیزه،تو ز،نی افتادی پی دیدار سرت شور دگر بود به نی راس خونین حسین را سرنیزه زده اند ماه را در وسط شهر مقر بود به نی چکندهمسفرخولی و،شمراست وسنان درس شرمندگی آنجا به بشر بود به نی به اسارت همه هشتادزن است ودختر هان که جان از غم هجران دگر بود به نی ➖➖➖➖➖➖➖ _غلامی _مجنون
غم بازار شنیدم ،دیدی غم هجرتو کشیدم دیدی طعنه درکوفه چشیدم دیدی سوی گودال دویدم دیدی بد دهن شمر، چه غوغا کرده کار آزار، خودش را کرده حنجری بود که می‌رفت زدست ... جگری بود که می‌رفت زدست ... خواهری بود که می‌رفت زدست ... معجری بود که می‌رفت زدست ... زیر و رو شد بدنت درگودال خواهرت دیدسرت رفت زحال رفتی از کوفه سوی شام، به نی! دیدمت در ملأ عام، به نی! خورده ای طعنه و دشنام، به نی ! دیده ای سنگ لب بام، به نی! سرخونت همه شب بیداد است کاکلت برسرنی،برباد است رحم هرگز،به بر ناس نبود کوفیان عاطفه بشناس نبود کوفیان ناله و احساس نبود سرعشق است، سر عبّاس نبود ... غلامی_مجنون
_اسارت ای پای بی‌رمق تو،بیا و توان بده امشب بیا وبین همه تو،امان بده بار امانتی که به منزل رسانده ای اینجا دم از رسالت پیغمبران بده دیدی توگیسوان به خون روی نیزه‌ها در آتش بلا به سرش سایه‌بان بده دیدی به جز حوالی گودال، ساربان راهی برای بردن این کاروان بده خیره به سمت ماشده اند ،کوفیان بد جانانه از مروّت و غیرت نشان بده زینب هزار داغ و مصیبت کشیده است اینجا تنور و تشت طلا را گمان بده دیدی لب مقدس قرآن کربلا جایی برای طعنۀ آن خیزران بده آرمین غلامی_مجنون
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا همان حماسه، که جاوید خوانده‌اند او را همان حماسهٔ زیبا، همان قیامت عشق به خون نشستنِ سرو بلندقامت عشق به همره اُسرا، می‌روند شهر به شهر سپاه جور و جنایت، سپاه ظلمت و قهر ندیده چشم کسی، در تمام طول مسیر به جز مجاهدت، از آن فرشتگان اسیر «چهل ستاره» که بر نیزه می‌درخشیدند به مهر و ماه در این راه، نور بخشیدند طناب ظلم کجا، اهل‌بیت نور کجا؟ سر بریده کجا، زینب صبور کجا؟ هوا گرفته و دلتنگ بود، در همه جا نصیب آینه‌ها سنگ بود، در همه جا نسیم، بدرقه می‌کرد آن عزیزان را صبا، مشاهده می‌کرد برگ‌ریزان را نسیم، با دل سوزان به هر طرف که وزید صدای همهمه پیچید، در سپاه یزید سپاه، مستِ غرور است و مستِ پیروزی و خنده بر لبش، از شورِ عافیت‌سوزی... چو برق و باد، به هر منزلی سفر کردند چو رعد، خندهٔ شادی از این ظفر کردند ز حد گذشته پس از کربلا جسارتشان که هست زینب آزاده در اسارتشان گذار قافله یک شب کنار دِیْر افتاد شبی که عاقبت آن اتفاقِ خیر افتاد حَرامیان، همه شُربِ مُدام می‌کردند به نام فتح و ظفر، می به جام می‌کردند اگرچه شب، شبِ سنگین و تلخ و تاری بود سَرِ مقدّسِ خورشید، در کناری بود سری که جلوهٔ «والشّمس» بود در رویش سری که معنی «واللّیل» بود گیسویش سری، که با نَفَس قدسیان مصاحب بود کنار سایهٔ دیوارِ «دِیْر راهب» بود سری، که از همهٔ کائنات، دل می‌برد شعاع نوری از آن سر، به چشم راهب خورد سکوت بود و سیاهی و نیمهٔ شب بود صدای روشنِ تسبیح و ذکر یا رب بود صدای بال زدن، از فرشته می‌آمد به خطّ نور ز بالا نوشته می‌آمد شگفت‌منظره‌ای دید، دیده چون وا کرد برون ز دِیْر شد و زیر لب، خدایا کرد میان راه نگهبان بر او چو راه گرفت از او نشانیِ فرماندهٔ سپاه گرفت رسید و گفت مرا در دل آرزویی هست اگر تو را، ز محبّت نشان و بویی هست دلم به عشقِ جمالی جمیل، پابند است دلم به جلوهٔ خورشید، آرزومند است یک امشبی، «سَرِ خورشید» را به من بدهید به من، اجازهٔ از خود رها شدن بدهید دلم هواییِ دیدارِ این سَرِ پاک است سری، که شاهد او، آسمان و افلاک است بگو که این سر دور از بدن ز پیکر کیست؟ سرِ بریدهٔ یحیی که نیست، پس سَرِ کیست؟ جواب داد که این سر، سری‌ست شهرآشوب به خون نشسته‌تر از آفتاب وقت غروب سر کسی‌ست، که شوریده بر امیر، ای مرد! خیالِ دولتْ پرورده در ضمیر، ای مرد! تو بر زیارتِ این سر، اگر نظر داری بیار، آنچه پس‌اندازِ سیم و زر داری جواب داد که این زر، در آستین من است بده امانت ما را، که عشق، دین من است به چشمِ همچو تویی، گرچه سیم و زر عشق است هزار سکهٔ زر، نذرِ یک نظر عشق است بگو: که صاحب این سر، چه نام داشته است؟ چقدر نزد شما، احترام داشته است؟ جواب داد که این سر، که آفتاب جَلی‌ست گلاب گلشن «زهرا» و یادگار «علی»‌ست سَرِ بریدهٔ فرزند حیدر است، این سر سَرِ حسین، عزیز پیمبر است، این سر... گرفت و گفت خدا بشکند، دهان تو را خدای زیر و زبر می‌کند جهان تو را به دِیْر رفت و به همراه خود، گلاب آورد ز اشک دیدهٔ خود، یک دو چشمه آب آورد غبار راه از آیینه پاک کرد و نشست کشیده آه ز دل، سینه چاک کرد و نشست سری، که نور خدا داشت، در حریر گرفت فضای دِیْر از او، عطر دلپذیر گرفت... دوباره صحبت موسی و طور، گل می‌کرد درخت طیّبهٔ عشق و نور، گل می‌کرد خطاب کرد به آن سر: که ای جلال خدا! اسیر مهر تو شد، دل جدا و دیده جدا جلال و قدر تو را، حضرت مسیح نداشت کلیم، چون تو بیانی چنین فصیح نداشت چو گل جدا ز چمن با کدام دشنه شدی؟ برای دیدن جانان، چقدر تشنه شدی؟ هزار حیف، که در کربلا نبودم من رکاب‌دار سپاهِ شما، نبودم من ز پیشگاه جلال تو، عذرخواهم من تو خود پناه جهانی و بی‌پناهم من به احترام تو، «اسلام» را پذیرفتم رها ز ننگ شدم، نام را پذیرفتم دلم در این دلِ شب، روشن است همچون ماه به نورِ «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاَ الله» فدایِ خون‌جگری‌های جَدِّ اطهر تو فدای مکتب پاک و شهیدپرور تو «شهادتینِ» مرا، بهترین گواه تویی که چلچراغ هدایت، دلیل راه تویی... من حقیر کجا و صحابی تو کجا؟ شکسته بال و پرم، هم‌رکابی تو کجا؟ نه حُسن سابقه دارم نه مثل ایشانم فقط، ز دربدری‌های تو، پریشانم به استغاثه سرِ راهت آمدم، رحمی «فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی» بگیر دست مرا، ای بزرگوار عزیز «که جز ولای توأم نیست هیچ دست‌آویز»... نگاه مِهر تو شد، مُهرِ کارنامهٔ من گلاب ریخت غمت در بهارنامهٔ من من از تمامی عمر امشبم تبرّک شد ز فیض بوسه به رویت، لبم تبرّک شد «شفق» اگرچه رثای تو از دل و جان گفت حکایت از سر و سامان عشق «عُمّان» گفت محمدجواد غفورزاده
فاطمه! مادر سادات! چه آمد به سرت؟ شامیان عید گرفتند به قتل پسرت سنگ و خاکستر و دشنام و کف و زخم زبان کوچه ‌کوچه شده مزد زحمات پدرت بوسه از دور به پیشانی بشکسته بزن اگر افتد به سر پاکِ حسینت نظرت شانه بر گیسوی زینب بزن و اشک بریز گر به دروازۀ ساعات بیفتد گذرت دیگر از چوب و لب خشک نگویم سخنی بیش از این نیست روا تا که بسوزد جگرت زینب و گیسوی خونین؛ به خدا حق داری عوض اشک اگر خون رود از چشم ترت چون مه نیمه درخشد به کنار خورشید سر عباس که خود هست حسین دگرت مادر زینب! از زینب مظلومه بپرس دخترم! در ملاء عام چه آمد به سرت؟ یا محمّد بنگر حق ذوی‌ القربی را کشت اولاد تو را امت بیدادگرت "میثم!" از بس سخن از سوز جگر می‌گویی  شعر تو در نفس سوخته گشته شررت استاد حاج غلامرضا سازگار
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ هفت روزه که حسینِ من/ به زور ازَت جدا شدم هفت روزه که همسفرِ /سرِ رو نیزه ها شدم این همه سال نبوده که /چن روز ازَت جدا باشم نبوده تو این همه سال / بینِ نامحرما باشم ببین که زینبت کجا / کوچه و بازار کجا؟ اهل حرم کجا و این / مجلس اغیار کجا؟ اگر که طاقت بیارم /توو راه کوفه تا به شام زنده بمونم و یه سر / به سمت کربلا میام داغ دلم تازه میشه/ با دیدن سرت داداش باور نمی کنم چطور/ نمرده خواهرت داداش این هفت روز برای من/ مثالِ هفت سال گذشت از خاطرم هزار بار/ روضه گودال گذشت به یاد خنجری که شد/ شرمنده از گلوی تو کُند شد و نمی بُرید / گلو ز ِ روبروی تو یادم نمیره که تو رو / چطور اَزَم گرفتنت چطور جلو چشم همه /سرت جدا شد از تنت یادم نمیره بعدِ تو / آتیش زدن به خیمه ها چه وحشتی افتاده بود / بین تموم بچه ها بین همین آتیش و دود / سَرا به نیزه ها شدن این بچه ها قربونیِ / سیلیِ بی هوا شدن با این همه جسارتا / ولی بدون ، برادرم حتی یه لحظه هم حسین!/ نرفته معجر از سرم زینب تو نذاشته تا /دستی به معجر برسه جسارتی به چادرِ / خاکیِ مادر برسه اگر که خواهر تو رفت / به مجلس اِبن زیاد با خطبه های خواهرت /هیبتشون رفت به باد اگرچه داغ دیده ام / نشد سرم ، یه لحظه خَم با عزت و صلابتم / شکسته شد کاخ ستم اگر چه دیدم سرِ تو /میوون تشت خون،ولی زنده شد از خطبه ی من/ کلام و گفتار علی خطبه زین العابدین /آتیش به قلبشون کشید اشک ندامت می بارید /از چشم این قوم پلید دیگه جایی نمونده بود / برا پشیمونی هاشون به نیزه رفته بود حالا / سَرای قربونی هاشون سرت به نیزه شد ولی / مقام و عزت آفرید برای دشمنان دین / خواری و ذلّت آفرید 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
کانال متن روضه مجمع الذاکرین.opus
242.9K
زمزمه روضه اسارت بند اول: چشما پراز اشک و دلا پر از خون آواره ایم میون این بیابون نامحرما دور ما رو گرفتن دیگه نمونده محرمی برامون نجمه یه گوشه رو خاکا میشینه با یاد قاسم میزنه به سینه این نوعروس هر دفعه میره از هوش تا روی نیزه قاسمو می بینه میون قافله/ به اشکامون میخنده حرمله زجرو بیا ببین/ بسته رقیه رو با سلسله جسمش کبوده و/ پاهاش پرآبله بند دوم: از ما پریشونتر دل ربابه گهواره خالی براش عذابه معجر میخوام برای دختری که آستین پاره رو سرش حجابه دیگه نمازامون شده نشسته مثل سر تو ، سر من شکسته خار از پای رقیه در میارم با چشم گریون با دو دست بسته به ما نظاره کن/ نگاه به این لباس پاره کن سکینه رو ببین/ نگاه به گوش بی گوشواره کن ببین اسیر شدیم/ بیا یه چاره کن مرتضی کربلایی
حساسی_اسارت .شمرجلوتربود غلامی_مجنون مگه یادم میره،کناره توبودم توبودی وزینب،من زاره توبودم آوردنت کوفه،بایه سره،پرخون تورو همش کردن،باسنگاشون مهمون آوردنت کوفه،جلوچشای ما به صورتت میخورد،سنگ ازلب، بوما سره توبازیچه،بدست کوفیه بود ببین تن خواهر،دربین کوچه بود سره تو رودیدم،برقصر ابن زیاد که میکشیدملعون ،برسرمافریاد سره تورودیدم ،به زیرپاهابود به دست شمرپلید،میون راهابو د گاهی سرت برنی،گاهی به روی درخت خوابیده در بزمی،گاهی کناره تخت گاهی به بزم شراب،گاهی به کوچه سرت گهی شکسته تراست،شکسته تر زپرت مگه یادم میره،رفتی توی گودال به سینه شمرلعین،تورفته ای ازحال مگه یادم میره،اون لحظه های عجیب دروسط گودال،تنهاشپی وغریب مگه یادم میره،زمین تومیخوردی توشیبا این گودال،توکوهی ازدردی فتنه بپاکرده،شمرلعین اینجا باچکمه هاش کرده،روسینت آقا پا مگه یادم میره،چن ضربه زدملعون سروجداکردو،تن توشد،بی جون مگه یادم میره،این کوفه وبازار نامحرما دادن،به خواهرت آزار روی سرزینب،جای کبودی بود به پیشونیت داداش ،سنگ یهودی بود مگه یادم میره،بزم شراب وسر دربزم نامحرم،مواظب معجر ➖➖➖➖➖➖➖
کانال متن روضه مجمع الذاکرین.m4a
719.1K
شهادت امام سجاد علیه السلام ↭↭↭↭↭↭↭↭↭↭ □ جواب: دوچشم من/ پر از خونه دلم زارو / پریشونه به لب اومده جونم فقط روضه میخونم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بند اول: من یادگار کربلام غم دیده چشمای ترم خیلی مصیبت دیدم و خیلی بلا اومد سرم منرو اسیری بردن و شکسته شد بال و پرم با تازیونه میزدن ناموسمو برابرم دیدم خیمه/ به غارت رفت دیدم عمم / اسارت رفت غمش برده امونم فقط روضه میخونم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بند دوم: سخته عزیزات کشته شن / تنها بشی تو قافله سخته که دست و پای تو / بسته بشه با سلسله رو ناقه های بی جهاز/ ناقه سواری مشکله هیچوقت نرفت از خاطرم / اون خنده های حرمله به زخم من/ نمک میزد به بچه ها / کتک میزد میزد آتیش به جونم فقط روضه میخونم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بند سوم: کوفه برام سخت بود ولی امون امون از شهر شام غمگین و زار و خسته از محله ی یهودیام آتیش گرفت عمامه ام حرمت نمونده بود برام پای سرا میرقصیدن سنگ میزدن از روی بام رقیه موند/ تو ویرونه خاکش کردیم /غریبونه میخوام زنده نمونم فقط روضه میخونم ※※※※※※※※※※※※※※※※※※※※※※ ●شاعر: مرتضی کربلایی • • @majmaozakerine