💠ای جان مسیح را مسیحا
💠خیر المثل خدای اعلی
💠یک جلوهی عزت تو امروز
💠صد جلوهی عزت تو فردا
💠خادم به تو انبیا یکایک
💠زائر به تو ایزدِ تعالی
💠هر دل به ولای تو مبارک
💠هر خانه به نور تو معلی
💠از خون بشود نماز باطل
💠از خون تو شد نماز احیا
💠اسلام محمد و علی شد
💠با خون گلوت مهر و امضا
💠دستی که ز تو جداست مسکین
💠دستی که گدای توست دارا
💠هر غصه کند فسرده مارا
💠غیر از غم تو که ساخت بر ما
💠سینه زن تو عزیز زینب
💠گریه کن تو عزیز زهرا
#حسیــــــــــن
😭😭
🍃جز گریه برای غربت تو
🍃خیری بخدا نداشت دنیا
🔥هرخاک حرام باد مارا
🔥جز تربت کربلات آقا
🔰#چیزی_که_نمانده_تا_محرم
🔰یک کرببلا ببر تو ما را!
🌾لبهای تو تشنه ی فرات و..
🌾لب تشنهی تو، هزار دریا
🍂ای وای درآن غروب دلگیر
🍂با خواهر تو نشد، مُدارا
🔻بانوی قبیله را کشاندند
🔻اوباش میان جنگ و دعوا
🔺آن دیده ی خون گرفته ی تو
🔺خیره طرف خیامِ زنها
🔵آنقدر سنان فرود آمد
🔵تا رفت تنت به نیزه بالا
💥خنجر ز تو میگرفت اجازه
💥گفتی که ببُر! برید درجا..
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🔷زیر دست و پای مرکب،جسم برادرم واویلا حسین واویلا
🔷ای خدا دیدی چه خاکی شد سرم
واویلا حسین واویلا
🔶بعد عباس شده،نوبت غارت حرم
واویلا حسین واویلا
🔶بی حیا آمده چشم دوخته سوی معجرم واویلا حسین واویلا
💢واویلا واویلا برادرم، پر نیزه شکسته شد دور و برم
💢برادرم، پِی نعشت ته گوداله مادرم
😭
😭مادرت آمد و دور بدنت غوغا شد
😭وقت غارت،سر پیراهنت دعوا شد
✔️سینه ات سهمیه ی شمر و سُم اَسبا شد
آنقدر نیزه زدن پیکرت از هم وا شد
🔹واویلا واویلا واویلا بلا به دور بلا به دور
🔹پاشو دارن میبرنم منو به زور، بلا به دور
🔹آخه کیه جزتو واسم سنگ صبور
ای غریب حسیــــــــن
😭😭
قربون اون آقایی برم که نگران کشتنش
خیلی نگران خواهر بود
خیلی نگران اهل خیام بوده
داغت چه کرده با دل زینب، حسین من
بی سر شدی مقابل زینب، حسین من
سایه بکش به محمل زینب،حسین من
بی معجریست مشکل زینب، حسین من
😭😭
#حسیـــــــــــــن
#حاج_عباس_طهماسب_پور
#ابناء_زینب (س)
در غم و کرب و بلا، داغ جگرگوشه ها
هیچ ندارد کسی، بهره به قدر حسین (ع)
عمه ی سادات را، بین که چه سنخیّتی است
داغ به داغ اخا، صبر به صبر حسین (ع)
کاش به پایش شود، مثل دو اولاد او
جان بدهم تا نهم، سینه به صدر حسین (ع)
بر دل صحرا ببین، کامل، هجّی شده است
جمله ی خون خدا، سطر به سطر حسین (ع)
روز بلا روی خاک، هست غروبش ولی
بر سر نی می شود، مطلع فجر حسین (ع)
گشت هلالی که از منظر نی شد عیان
ماه شب خیمه ها، هیئت بدر حسین (ع)
در حرمش هر زمان با دل عاشق روی
رایحه ی سیب هست، جلوه ی عطر حسین (ع)
این که شفاعت کند، سوخته ی عاشقش،
نزد خداوند شد، خواست و اجر حسین (ع)
دارد هر شیعه ای ، بر دل خود آرزو
یک شب جمعه شود زائر قبر #حسین (ع)
#جواد_محمودآبادی
1403/04/19
هدایت شده از روضه دفتری
🕊﷽🕊
🏴#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
🏁#آقای_میرزامحمدی
🏴#دفتری_علی_اکبر ع
🏁#ملاعباس_چاوش
🏴#کانال_روضه_دفتری
@roze_daftari
🚩#السلامعلیکیااباعبداللهوعلیکیاعلیبنالحسین..
⬅️خدا کنه پدرشهید تو جلسه مون نباشه ،، اگر هم هست من عذر خواهی می کنم ...
جلو پدر نمیشه روضه فرزند خوند...
حالا که حال خوبی داری میگم....
⬅️کاروانی بود به سرپرستی ملاعباس چاووش مازندرانی...
هر سال از مازندران با پای پیاده میومدن کربلا ...
این قافله حرکت کرد شب جمعه بود رسیدن کربلا..
خسته ، گرسنه، تشنه...
همه گفتن ملاعباس ما میریم استراحت کنیم صبح علی الطلوع میایم حرم...
،اما ملاعباس میدونه شب جمعه ها کربلا چه خبره....
با همون خستگی راه که جزو آداب زیارت ابی عبداله ست...
♻️امام صادق(ع) فرمود: حسین ما رو اینجوری زیارت کنید
شعثا ،مغبرا ،جایعا عطشانا،حزینا،مکروبا ...
یعنی هم گرسنه هم تشنه هم خسته هم گردوخاکی ، هم غمگین زیارتش کنید...
⚜ راوی پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود : آخه جد ما رو همین جوری کشتند.. هم گرسنه بود..هم تشنه بود ..هم غصه دار بود..هم سرو روش گردو خاکی بود..
رحمت خدا بر این ناله ها...
وعده همه مون پایین پای حسین(ع) ...
فاطمه جان شاهد باش اینا دارن احسان میکنند به تو ، حاشا به کرمت بی بی جان،،،
اینا صبح و شام شون رو با گریه بر حسین تو سپری کردند ..
بگو فاطمه جان من نگران تاریکی قبرمم ،،
نگران برزخ و قیامتم هم هستم..
با همون خستگی اومد وارد حرم شد..
✅ گفت : دفتر روضه مو باز می کنم هر روضه ای اومد می خونم و میرم ..
دفترچه روضه شو باز کرد دید روضه علی اکبر آمد..
عرض ادب کرد روضه شو خوند و رفت منزل اونقده خسته بود خوابش برد...
💠 در عالم رویا دید دارن در میزنن، اومد دم در... دید یکی میگه ملا عباس پاشو آماده باش حسین(ع) داره میاد به دیدنتون ...
هم سفرات هم بیدار کن ..
گفت: به آقا بگین ما میایم محضرشون گفت: نه حضرت فرمودن خودم دارم میرم دیدنشون..
همه رو بیدار کرد..
ابی عبداله تشریف آوردن می خواستن به احترام حضرت بلند بشن ،، آقا فرمود بنشینید پاهاتون خسته است فرمود ملا عباس اومدم چند تا مطلب بهت بگم و برم..
🔰 اول اینکه بهتون خوش آمد بگم خوش اومدید ..
🔰دوم اینکه به اون پیرمردی که امسال نتونست با شما بیاد ،، دم در کفش های عزادارای منو جفت می کرد ،، بهش بگین حسین زیارت تو رو هم قبول کرد ، سلام منو بهش برسونید...
🔰اما مطلب سوم ملا عباس اگه ایندفعه اومدی کربلا شب جمعه رسیدی ،، تو حرم من دیگه روضه علی اکبر نخون ...
چرا آقا؟ فرمود: آخه شب های جمعه مادرم زهرا مهمان منه...
تو که روضه علی اکبرمو خوندی مادرم غش کرد ..
💔#آی_حسین...
چجوری اومد کنار بدن علی اکبرش؟
📚مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد از اسب پیاده شد حسین ...
اما دید رمقی به زانوهاش نمونده..
دیدن هفت قدم رو زانوهاش داره راه میره...
هی صدا میزنه: وا ولدا ...
عزیزان همه مقاتل نوشتن تا اینجا کسی صدای گریه حسینو نشنیده بود ...
وقتی اومد کنار بدن علی اکبر
فبکی بکاءا عالیا
دیدن حسین داره بلندبلند گریه می کنه
♻️#حسین....
🔆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔆
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
سر داشته ای؟
آن روز که وقت ذبح گردنها بود
یادت که نرفته زینبت تنها بود
یادت که نرفته رفتی و جا ماندم
ناموس تو بین کوی و برزن ها بود
آن روز که روی خاک جان می دادی
کشتی تو مرا سر به #سنان می دادی؟
می خواست که جان من در آید وقتی
سر را به سر نیزه نشان می دادی
می گردم و از گل خبری نیست که نیست
حتی ز گلابش اثری نیست که نیست
ناگاه بدیدم که من از با غ گلم
جا مانده بجز مشت پری نیست که نیست
دیدم که لباس را تو برداشته ای
دیدم به زمین لاله ی خون کاشته ای
آنگونه بریده اند سر از تن تو
انگار نه انگار که سر داشته ای
گفتم که بگو برادرم هستی تو
با من تو بگو تاج سرم هستی تو
هنگام وداع پیکرت خسته نبود
آیا که #حسین (ع) مادرم هستی تو
گفتم که بگو مادر تو #زهرا (س) نیست؟
آیا که پدربزرگ تو طه (ص) نیست؟
ای زینت دوش #مصطفی بر خاکی؟
برخیز که جایگاه تو اینجا نیست
من می روم و همره من می آیی
ای سر به روی نی چقَدَر زیبایی
باید که سرت بلند و بالا باشد
باید که بدانند که تو آقایی
#جواد_محمودآبادی
هر صبح و ظهر و شام و سحر ضجه میزنی
همراه اشک و سوز جگر ضجه میزنی
#سجاد خانواده ای و وقت نافله
بر آخرین نماز پدر ضجه میزنی
از داغ آن سفر که تورا پیر کرده است
وقتی که میروی به سفر ضجه میزنی
حق داری ای امام جوانم به دیدنِ
شمشیر و تیغ وتیر و تبر ضجه میزنی
بر پاره پاره پیکر پیغمبر #حسین
بر گریه پای نعش پسر ضجه میزنی
گاهی به سوی مشک و علم خیره میشوی
با #یاد_زخمهای_قمر ضجه میزنی
وقتی که میرسی به کنار شریعه ای
بر سر عبا و دست به کمر ضجه میزنی
با دیدن سواره نظامهای لشکری
با دیدن عمود و سپر ضجه میزنی
لالاییِ... #ربابه امانت بریده است
با یاد حلق و تیر سه پر ضجه میزنی
وقت غروب... #عمه...، "علیکن بالفرار..."
با آتش و خیام و خطر ضجه میزنی
در کربلا چه دیده ای آخر که روضه خوان
تا میرسد به #سینه و #سر ضجه میزنی
اینطور که پیش میروی از دست میروی
آقای من بس است چقدر ضجه میزنی؟
#نـوكــر_نـوشـت:
#یا_امام_سجاد💔
پلک بر هم میزدی کرب و بلا میشد مرور
مَـقتلى کاملتر از چشمت در این عالم نبود
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، شهادت #زینالعابدین_امام_سجاد علیه السلام تسلیت باد🏴
#به_یاد_شهید_مدافع_حـرم_علیرضا_کریمی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
روضه بخونم دیگه... ها؟!
⬅️بزا برم به بالای تل خاک غم
⬅️دوباره ای برادر،برات بگیرم دم
💢رفتی تو گودال،همه حرفایی که زد از گودال بود
⬅️از غمی که دیدم،پیکرم چقد شد خم...
🔰مگه یادم میره،اون لحظه ی عجیب مقتل
🔰مگه یادم میرم دیدم شدی،غریب مقتل
🔰مگه یادم میره خوردی زمین،تو شیب مقتل
😭😭😭😭😭
❇️مگه یادم میره شَرّی که شمر،اینجا بپا کرد
❇️مگه یادم میره باچکمه هاش، رو سینه جا کرد
❇️مگه یادم میره چند ضربه زد،سرُ جدا کرد
😭😭😭😭
♥️#حسین
♥️#حسین
🔹مگه یادم میره مُردم سَرِ کوچه و بازار
🔹مگه یادم میره نامحرما میدادن آزار
🔹مگه یادم میره خون بود جلو چِشِ علمدار
😭😭😭😭
🟠مگه یادم میره روی سرش،جای کبودی
🟠مگه یادم میره سنگش زد اون،زن یهودی
🟠مگه یادم میره بزم شراب، خودت که بودی
♥️#حسین
♥️#حسین
🔺#حاج_عباس_طهماسب_پور
🏴#حضرت_سید_الشهدا
🏴#زبانحال_خانم_زینب_کبری
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور، کربلایی محمود عیدانیان
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔸حدوداً دم غروب، زدنت با سنگ و چوب
🔸جلو چشم مادرت،سرتو زمین نکوب
🔸حدودا دم اذان، شدی روی نی عیان
🔸به سر درهم تو، داره میخنده سنان
🔹رفتی تنهام گذاشتی، بین این همه حرومی
🔹پرسید از من رقیه،روی نیزه ها کدومی
🔹آبُ واکردن اما، تشنگیت واسم عذابه
🔹همه آرومن اما، اونکه گریونه ربابه
#حسیـــــــــن
🔸حدودا سه ساعته، خولی گرم غارته
🔸مرد حضرمی پِی، اون لباس پارته
💢السّلام علی' مَن نَحْرُه مَنْحور
🔰سلام بر اون آقایی که نحرش کردن
💢السلام علی' مَن صَدرُهُ مَکْسور
🔰سلام بر اون آقایی که سینشو شکوندن
🔸حدودا سه ساعته، اسیری تو قتلگاه
🔸تو رو میکشه ولی، هرزگیه یک نگاه
🔆چقد عذابم داد، طنابی که دور گردنم داد
🔆چقد عذابم داد لباس کهنه ای که تو تنم بود
🔆چقد عذابم داد...
♨️عذاب از این بدتر، چیزی نباشه که تو بپوشی
♨️ عذاب از این بدتر، ماهارو بردن بَرده فروشی
#حسیـــــــــــــن
😭#روضه_ی_من_الشّام
😭زینب کجا و بزم حرام و سر و شراب و جام
😭باورت میشه منو آوردن میون بزم عام
😭#روضه_ی_من_الشّام
💢#اونجا_ربابم_بود
💢کنار تشت و سر بریدت،جام شرابم بود
💢به کی بگم که جمع نگاه سمت حجابم بود
💢#اونجا_ربابم_بود
💠کجا بودی عباس؟؟
💠وقتی که بردن منو تو بازار
❇️کجا بودی عباس؟؟
💠همه منو دیدن توی انظار
❇️ کجا بودی عباس؟؟
😭😭😭😭😭
⬅️السلام علی الشیب الخضیب
⬅️السلام علی الخد التریب
⬅️السلام علی الرأس المرفوع
⬅️السلام علی البدن السلیب
♻️تشنه ای در گودیه ی گودال رفت
♻️آنقدر سنگش زدن از حال رفت
♻️یک طرف پنجه به گیسو میزدن
♻️آن طرف چکمه به پهلو میزدن
✴️زنده بود و دست و پا میزد حسین
#یا_ذبیحا_بالقفا
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
🏴#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
🏴#روضه
🏴#فارسی_مازنی
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
لالالالا شه علیه بِلاره
لالالالا لا ته برمه گلیه بِلاره
👈دیشب گفتم مادرا و خواهرا اگه میخوایید شیر خواره بیارن توخونه سیرابش کنن، یقیناً همینه
▪️الان اگه مادرش این صحنه رو ببینه دل تو دلش نیست
▪️لالالالا لا شه علیه بلاره
▪️لالا ته برمه گلیه بِلاره
🔸تی گلی بیته بس برمه هکردی
🔸مه دل او بَیه تو او نخردی
🔸آخ لالا لالا باخِس مه شیره خواره
خدا هیچ مادری رو شرمنده بچش نکنه
🔺خله سخته وچه مار، شیر نداره
شرمندومه با برمه نش مه چشه
خدا کاشکی که برسنه وارشه
✔️#هرجاهستی_بگو_یا_حسین
✅گفتم بچه را همچی خوشگل قنداق کرد
بچه که قنداق میشه دست و پاش بسته هست نمیتونه تکون بخوره😭😭
✅شب علی اصغر هرسال این حرفو میزنم
#علی_الله
✳️بچه که قنداق میشه دست وپاش بستست نمیتونه تکون بخوره
😭😭
✳️قشنگ صحنه راتجسم کن برا این روضه، حرمله ای که دلش ازسنگم سنگین تر بوده گریه کرد،،،
🔰گفت همچین که تیر سه شعبه رو رها کردم، تیر به حلقوم این طفل شیرخواره اصابت کرد
#من_الاذن_الی_الاذن
🔰گوش تاگوش علی اصغرُبریده
یوقت دیدم حسین خنجر درآورده تودل خودم، فکر کردم میخواد باخنجر این یه مقدار پوستی که وصله به گردنه جداکنه
😭😭😭😭
🔰خوب که نگاه کردم، دیدم اول کاری که کرد بند قنداقُ پاره کرد
☑️همچی که بند قنداقُ پاره کردم دیدم این طفل شروع کرد به بال بال زدن
مثل مرغی که سر از بدنش جدامیکنند، این طفل شیرخواره داره بال بال میزنه
😭😭😭
♥️#حسین
☑️بچه رو گرفت هی چندقدم میومد سمت خیمه برمیگشت
یه چندقدم میرفت سمت خیمه دوباره برمیگشت
😭😭😭
☑️گفت خوب نگاه کردم دیدم رباب دم خیمه منتظره
😭😭😭
به امیدی که حسین بره بچشو سیراب کنه برگرده
✔️ اومدپشت خیمه ،،،،توکربلا اینجوری بوده،،،،
ابی عبدالله پدربوده
پدر طفل شش ماهه رو آورده
بعد مادر فهمیده
😭😭😭
☑️که طفل شیرخواره و شش ماهش شهید شده از دنیا رفته
#مدینه برعکس بوده
اول مادر فهمیده بعد بابا فهمیده
😭😭😭
#یه_بیت_بگم_ها
💥خوب شد… خوب شد محسنِ من کشته شد آنجا، وَرنه
(هفت شبه داریم روضه میخونیم هرشب به یه بهونه ای رفتیم مدینه)
🔥خوب شد محسن من کشته شدآنجا ورنه( ۲)
#یه_مادر_داره_این_حرفو_میزنه
🔥خوب شد محسن من کشته شد ،آنجا ورنه
🔥من به این سینه چِسان شیر به او میدادم
⬅️#ای_حسین
✔️ #آی…
پیر همه بود اگر چه یک کودک بود
صبرش به غریبی پدر اندک بود
میکرد به نی اشاره میگفت، رباب
ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود
😭😭😭
#علی_لای_لای_علی_لای_لای
( کاش وقت داشتیم میتونستیم بعضی حرفارو بزنیم)
♨️ همین نیزه ای که سر ابالفضل گذاشتن، باهمون وسعت سر این طفل شیر خواره رو، رو اون نیزه ها گذاشتند
😭😭😭
☑️ آی بین راه نیزه دارا مست میکردن، نیزه ها رو بهم میزدن
یه وقتایی سرکوچولوی علی اصغر از رو نیزه می افتاد زیر دست وپا
😭😭😭
رباب میگفت مادر برات بمیره
😭😭😭
#علی_لای_لای_علی_لای_لای
هرجا نشستی بلند و یک صدا بگو یا#حسین
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
🔹مقاتل را تماماً جست و جو کردم
🔹لُهوف و مَقتَلُ الشََّمس،اَبی مِخنَف،مُقرَّم
🔹با سَحاب رحمت و کبریت احمر رابه دقت زیرو رو کردم
🔸نشستم بین مقتل ها،تمام لحظه ها را
🔸از سر ظهر عطش تا لحظه ی گودال باهم روبرو کردم
🔸گلی را گوشه ی مقتل،گوشه ی گودال بو کردم
#تمام_فرض_ها_با_هم_مساوی_شد
☑️به خود گفتم که در کرب و بلا چیزی گمانم سخت پنهان مانده از چشمان هر فردی که راوی شد
غم اصحابْ جای خود،نبودِ آبْ جای خود
☑️مصیبت های عباس و علی اکبر و ابن الحسن ها و علی اصغر و طفلان زینب هم به جای خود
☑️به سمت خیمه ی زینب، بدون صاحبش
برگشته مرکب هم به جای خود
😔مرور اسم ها در ذهن من کار خودش را کرد
#علی_بن_حسین_بن_علی
👌پس علتش را عشق پیدا کرد
✅کسی که باابالفضل و علیِ اکبر و کُل بنی هاشم به میدان رفت در واقع
*هر نفر که میدان رفت امام زین العابدین درواقع با جانش او را همراهی میکرد*
✅کسی که بودو اما هفتادو دو بار از پیکرش جان رفت، در واقع
🔅کسی که تا غروب روز عاشورا فقط مشغول بر جامه دریدن بود
🔅کسی که درمیان خیمه، مصداق شنیدن کی بود مانند دیدن، بود
#نفس_مَهموم_شد_ناگاه
#علی_بن_حسین_بن_علی_معلوم_شد_ناگاه
💎به دل گفتم تصور کن، روایت کردنش با من
💎به دل گفتم بگو تصویرهای رفتنش با من
❇️دلم، دل را به دریا زد تصور کرد
❇️نشست و نقطه چین های مقاتل را فقط از نام زین العابدین پر کرد
🔰تصور میکنم وقتی جوانان بنی هاشم به سمت خیمه برگشتند
🔰عبا در دست وقتی عون و عباس و خوده قاسم به سمت خیمه برگشتند
💎علی اکبر ارباب وقتی رفت، چشم خیمه سمت زین العابدین برگشت
💎تصور میکنم بدین ترتیب انگاری ورق در مقتل من ظهر روز واپسین برگشت
علی اوسطِ ارباب آمد، اذن میدان خواست
به بابا گفت باباجان، بخواه از من پدر هم از پسر جان خواست
پس از پیغمبر کرببلا آری امام دوم کرببلا هم رفت
بگو که زینت سجاده و ذکر و دعا هم رفت
تصور کن اگر با کوفیان، پیکار هم باشد
تصور کن اگر بغض علی در کار هم باشد
تصور کن به دورش لشگرش بسیار هم باشد
علی بن حسین بن علی بیمار هم باشد
شبیه شمر و خولی کم نبود آنجا
بمیرم شهربانو هم نبود آنجا
برای هر شهیدی در زمین کربلا قاتل مشخص بود
و اینکه حرمله یا شمر یا زجر و سنان
اصلا برای کشتن هر کس دم آخر فقط اسم ها بس بود
همه یک قاتل، اما قاتلان تو به جرأت صد نفر هستند
به پیش خنده های حرمله با شمر و زجر و خولی و اَزْرق
تمام زهرها زهرند اما بی اثر هستند
👌پس از کرب و بلا چون آب خوردی اولین دفعه، درون خویش پژمردی
👌تو در واقع همان بیست و سه سال پیش جای آب، سَم خوردی
تصور کردم آقایم، شهید آخرین هفتادُ سوم
شد
در اوج این تصورها سرنخ ناگهان از دست من گم شد
به خود گفتم که از کرب و بلا اینگونه جا ماندن خودش روضست
علی بن حسین بن علی اما به زیر دست و پا ماندن خودش روضست
تو دیدی و علی اکبر ندیدآن لحظه ای را که نسیم از زلف عباس علی سرمست می آمد
تو دیدی و علی اکبر ندیدآن لحظه ای را که ابالفضل از کنار علقمه بی دست می آمد
تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس وقتی حرمله آماده شد در دشت
تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس با تیر سه شعبه،طفل شش ماهه سرش برگشت
😭😭😭😭
تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر اسب هارا نعل کردند و به سمت پیکر ارباب هِی کردند
تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر که سر ارباب در تشتِ...
حسیـــــــن
تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر که سر ارباب را در تشتِ مِی کردند
تو دیدی، آنچه که حتی حسینت هم ندید آن را
تو دیدی در میان چشم های دختری، ترس از بیابان را
😭😭😭😭
تو دیدی روضه ی گوش و دهان و نیزه داران را
بمان داستان کوفه و شام و لبان خیزران خورده
بماند اینکه با هر ضربه اش، دندان تکان خورده
بماند اینکه هر دم خنده های حرمله با زجر می آمیخت
بماند اینکه دستت بسته بود و بر سرت در شام، آتش ریخت
بماند اینکه بعد کربلا بیست و سه ساله درد را دیدی
همینکه چشم بستی بر سر جسم پدر، با خنجر و چکمه آن نامرد را دیدی
بماند آنکه تو مانند یعقوب نبی، در هجر یوسف گریه ها کردی
جهان را کربلا کردی
در این قصه ولی یوسف پدر بود و پسر یعقوب دنیا شد
برای چشم این یعقوب پیراهن نیامد
چونکه بر تن اِرباً اِربا شد
همان بیست و سه سال پیش،دنیا ناامیدت کرد
همان بیست و سه سال پیش در واقع شهیدت کرد
من از این مردم بی عار بدم می آید
از مکافات، از آزار بدم می آید
ذبح را جلویم آب نداده، سر نبرید
تا قیامت من از این کار، بدم می آید
سنگ ها از در ودیوار به ما میخوردند
تا ابد از در و دیوار بدم می آید
پای من بسته نبود، اسب زمینم میزد
من از افتادن بر خار، بدم می آید
دست من بسته که شد، برده فروشی رفتم
من از این دست گرفتار، بدم می آید
#حسیــــــن
از شهر شام بدم میاد
از ازدحام بدم میاد
از کوچه هاش بدم میاد
از پشت بام بدم میاد
بس که ندیدم روز خوش از این چشام
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴💎🌴
هر ک صبحش با سلامی
بر #حسین آغاز شد
حق بگوید خوش بحالش ،،،
بیمه #زهرا شد.
روزتون حسینی ای
عاشقان #اباعبدالله_الحسین💙
🌱#اللہمعجللولیڪالفرج 🌱
🌴🕯🌴
🔹بزا برم به بالای تل خاک غم
🔹بزا برم به بالای تل خاک غم
🔹دوباره ای برادر،برات بگیرم دم
🔹از غمی که دیدم،پیکرم چقد شد خم...
🔸مگه یادم میره،اون لحظه عجیب مقتل
🔸مگه یادم میرم دیدم شدی،غریب مقتل
🔸مگه یادم میره خوردی زمین،تو شیب مقتل
🔺مگه یادم میره شری که شمر،اینجا بپا کرد
🔺مگه یادم میره باچکمه هاش رو سینه جا کرد
🔺مگه یادم میره چند ضربه زد،سرُ جدا کرد
♻️مگه یادم میره مُردم سَره کوچه و بازار
♻️مگه یادم میره نامحرما میدادن آزار
♻️مگه یادم میره خون بود روی چِشِ علمدار
🔰مگه یادم میره گریم گرفت وسط مردم
🔰مگه یادم میره سوخت چادرم،بجای هیزم
🔰مگه یادم میره اون شبی که رقیه شد گم
🔸مگه یادم میره روی سرش،جای کبودی
🔸مگه یادم میره سنگش زد اون،زن یهودی
🔸مگه یادم میره بزم شراب خودت که بودی
#حسین....
😭مارو وارد بزم شراب کردن
😭یه عده نامحرم چش چرون
😭یه عده بی حیای مست
😭از یه طرف،زینب وارد مجلس
😭رباب وارد بزم شراب کردن
😭چوب خیزران،تشت طلا،جام شراب
#حسین
😭😭😭😭😭😭
#حاج_عباس_طهماسب_پور
توکه روح وفا و عشق و احساسی حسین جان
از آن ترسم مرا دیگر تو نشناسی حسین جان
😭
شده فصل خزانم،تو کردی نیمه جانم
ببین ابرو کمانم،کمان تر از کمانم
😭😭😭
🌿ببین همسفر،ندارم دگر
🌿 نفس در کنج سینه
🌿منه قد کمان،ندانم چِِسان
🌿 روم سوی مدینه
♥#حسیــــــــن
بریزد اشک تنهایی ز چشمم، دانه دانه
ز هجده یوسفم یک پیرهن دارم نشانه
🔸دو چشم من پر آب هست
🔸دلم در پیچ و تاب هست
🔸هنوزم بر دو دستم
🔸ببین جای طناب است
🔹همه کوفیان به زخم زبان
🔹دل من را شکستند
🔹مرا نور عین،تو دیدی حسین
🔹 که دستم را ببستند
😭
♥#حسیــــــــن
خودم دیدم سرت برمحمل من، سایه بان شد
خودم دیدم لب تو بوسه گاه، خیزران شد
🍁چرا پیمان گسستی
🍁دل من را شکستی
🍁مرا دیدی تو از طشت
🍁ولی چشمت ببستی
😭😭
🍃به دردم طبیب،امام غریب
🍃 به حالم کن نظاره
🍃منه بی نشان به هفت آسمان
🍃 ندارم یک ستاره
♥#حسیــــــــن
#ڪانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور