کاش میشدفاطمه عمرتورا ازسرنوشت
کاش میشد این مصیبت راکمی بهترنوشت
کاش میشد آتش فاطمه دربین آن کوچه نبود
داستان کوچه راباگونه ای بهترنوشت
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بنویسید که آئینه محراب منم
بنویسید پاکیزه تر از آب منم
من همان دارو ندار حیدرم
نام اورا روی لبهامیبرم
دردلم یک آفرینش ساده گیست
قلب من صد نینوا آزاده گیست
قامتم یک نور با صد جلوه بود
سادگیم دل ز حیدر می ربود
برهمه اهل جهان فیضیه ام
در کرم یک حوزه علمیه ام
چادرزهرا حیا رازنده کرد
آبروی انبیا را زنده کرده. . .
✔️آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی")
#روضه_حضرت_زهرا
گوشوارم بشکست و ثمرم سوخت علی
بین آتش بخدا پلک ترم سوخت علی
هیزم آورد،که تا خانه بسوزد چکنم
بین آتش بدن مختصرم سوخت علی
ای همه دار وندارم غم تو کشت مرا
غم واندوه در این لانه پرم سوخت علی
رسمش این بود که تنها بروم درکوچه
شوق رفتن به دل این سفرم سوخت علی
خب حالی زمن خسته گرفتی آقا
بابت سینه ی من میخ درم سوخت علی
خوب شد پهلوی تودرد نداری حیدر
بالگدهای پیاپی کمرم سوخت علی
غربت کوچه مااز همه جانسوزتر است
ناله هایت درغم نوحه گرم سوخت علی
آتش ودود زبانه میکشد مابین در
بین دیوار ودر خانه سرم سوخت علی
بارمن افتادحیدر با لگدها بین در
نیست دیگرثمرم چون پسرم سوخت علی...
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
❁﷽❁
#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
بنویسید که زهرا حرفی ازرفتن مزن
درد داردپهلویت خنده دگر بر من مزن
پیش پای من نفس هایت فتاده ازشمار
لاله ی من حرفی ازویرانی گلشن مزن
گفت پیغمبر علی دریاب زهرای مرا
گرکه باشد فاطمه حرفی توجوشن مزن
میروی اما توقع داشتم یافاطمه
حرفی از چشمان بی سو درپی بستن مزن
باسرافتادی میان آن در آتش زده
فاطمه حرفی زمن درپشت در اصلن مزن
بنویسیدبرایم فاطمه همسفراست
فاطمه درخانه ام حرفی تواز رفتن مزن
بود ه انددور و برت اسما وفضه فاطمه
حرفی ازتابوت مرگ خودبه پیش من مزن
پیرهن بهرحسینت بافتی با دست خود
فاطمه جان حسینت ناله و شیون مزن
#آرمین_غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
:
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#غزل
نقش آیینهی ایوانِ علی فاطمه است
همه جا نعره طوفان علی فاطمه است
قعطی عمر بشر درطلب رحمت اوست
بخداجلوه یِ باران علی فاطمه است
نفس حیدرفاطمه، چون نفسش فاطمه است
جان زهراست علی جانِ علی فاطمه است
دیده ام نقش نوشته روی کاشی حرم
نقش هرکاشی ایوان علی فاطمه است
فاطمه وقف علی بود وعلی وقف غمش
چونکه مهمان به سر خوانِ علی فاطمه است
مضجعِ حضرت حیدر بخدا درنجف است
بازمیگویم که جانانِ علی فاطمه است
من گدایم به در کوی تو ای شیر خدا
بازمیگویم که سلطانِ علی فاطمه است
ناله بر فاطمه کردیم که صاحب کرم است
صاحب روزی هرنانِ علی فاطمه است
گوشه ی صحن علی برسروبرسینه زدیم
چارهیِ حال پریشان علی فاطمه است
✍شاعر...
آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
🏴🏴🏴
حضرت حسین(ع)_مدح
درسینه ی ماتابه ابدجای حسین است
جای فرح انگیز و فرح زای حسین است
جز ذات خداوند و رسولش که فهیمند
فهمیده کسی نیست ،که این جای حسین است
دل نیست دلی که نبود عاشق رویش
در خود ندهد جای تولای حسین است
انگار که برصفر به یکباره کنی ضرب
آن مذهب و آن مکتب منهای حسین است
آنروز به کرات در آنجا همه دیدند
قدرت به دو دستان توانای حسین است
تاحال ندیده است بخود چشم زمانه
این ضربت و آن خطبه غرای حسین است
قاضی نتوان گفت برآنکو به قضاوت
نادیده بینگارد اگر رای حسین است
تا حال کسی از سر تحقیق در این دهر
نشناخته جز فاطمه، دنیای حسین است
هیهات که آرد به جها ن کسی مثالش
(مجنون )چه کسی تالی و همتای حسین است
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غیرتی شدن مردم از لحظۀ اجرای سکانس هجوم به خانۀ وحی در تئاتر ...🔥🚪
گفت زهرا جان:
شرمنده ام بخاطر من زخم خورده ای!
تقصیرِ دست بستۀ من شد حلال کن
ای کاش مدینه هم ...یک غیرتی.. پیدا می شد
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارمقتل /امام_حسین(ع)
#شب جمعه
ای درسرازیری، گودالی نشسته
آیم به استقبالت ای،سینه شکسته
می سوخت جان خواهرت ،ای سربریده
کس" همچوزینب این مصیبتها ندیده
سر لوحه ی نجوای شبهایاحسین بود
غم دیدی اما مشق غمهایاحسین بود
گاهی سرت دنبال مرکب میکشیدند
قران زبالای نی ات را میشنیدند
دنبال تو اهل و عیالت می دویدند
باريسماني زينب را می کشیدند
زینب رسیده بر هواخواهیت آنجا
آوای او می کرد همراهیت آنجا
باهجرتو اهل وعیالت دل سپردند
دیدم که ازشمروسنان شلاق خوردند
در زیر دست و پای مرکبها دویدند
همشیره ات را در اسارت میکشیدند
دیدم شراب و وای از بزم حرامی
دیدم نگاه هیز نامردان شامی
گودال بود و بی خبر تونیزه خوردی
دیدم برادرپشت سرتونیزه خوردی
دیدم ز پهلو یا کمر تونیزه خوردی
دیدم که از چندین نفرتو نیزه خوردی
آمدبه گودال وتنت را جستجو کرد
با پا لگد زد پیکرت را پپشت و رو کرد
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارمقتل /امام_حسین(ع)
#شب جمعه
برصورت برادر م ،ای بی حیانزن
با،پا به روی گردن شاه ولا نزن
افتاده پیکرش زنفس، بین قتلگاه
باتیغ ونیزه ها، به تنش بی هوانزن
افتاده ازنفس.همه دار وندارمن
رحمی نما به خواهرش،ای بی حیانزن
پیراهن و عبای تنش،را تودرمیار
ملعون لگد به جسم شه کربلانزن
آتش مزن به داروندارم .بیابرو
ملعون نمک به زخم دل مرتضا نزن
بس کن دگرتمام غرورم شکسته شد
بنماحیا حسین مرا ،بی حیانزن
با چکمه ات دگر به سر و صورتش بزن
شرمی نما وحرف... به خیرالنساء نزن
بر روی سینه ای و خجالت نمی کشی
پارا بکش زسینه وای! بی حیا نزن
موی حسین راوسط پنجه ات مگیر
هر طور می زنی بزنش، با عصا نزن
این نغمه میرسد"نوحوا علی الحسین"
ای شمر بی حیاتو غریب مرا نزن
باچکمه های خود. به روی سینه اش نرو
با پای خود قدم روی عرش خدا نزن
دیدم که دست و پا ی حسینم بریده شد
ای تشنه لب.. عزیز دلم... دست و پا نزن
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارمقتل /امام_حسین(ع)
#شب جمعه
زیرتیغ لشگری بود پرت ريخت بهم
دل غمدیده ی تنهاخواهرت ريخت بهم
تشنه بودی بگمانم جگرت سوخت حسین
جگر ماه ز سوز اثرت ريخت بهم
لشگری نیزه بدست برتو هجوم آوردند
بین گودال چه رخ داد پرت ريخت بهم
باسره نیزه به زخم تو نمک پاشیدند
زیرباره نیزه وسنگ سرت ريخت بهم
پیرمردی باعصامیزدبه روی پیکرت
آنقدر زد به تنت تا کمرت ريخت بهم
مزنیدبرتن اوتانفسی تازه کند
چه بگویم که همه بال و پرت ريخت بهم
لشگری سوی حسین نیزه بدست آمده است
وسط این همه نیزه پیکرت ريخت بهم
روضه های توحسین جان چه گریزی دارد
پسری خورد زمین و کمرت ريخت بهم
ارباً اربا تن اکبر وسط میدان بود
در غم اوبخدابال وپرت ريخت بهم
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
#امام_حسین_علیه_السلام _روضه
زیرتیغ ونیزه شاهی از نوا افتاده است
رهبرعالم سرش ازتن جدا افتاده است
زیرخنجرهابه یاد مادرش فریاد زد
شاه عالم زیرتیغ ونیزه ها افتاده است
تیغ ونیزه جای خود اما امان از حرف بد!
پیکره شه .گیر مردی بی حیا افتاده است
در زمین کربلا ،شاهی بخون غلطیده است
با دلی پرغصه شاه کربلا افتاده است
دست بر زانو گرفته زینب غمدیده حال
یاد غارت کردن آن خیمه ها افتاده است
درمسیرشام وکوفه . هر دو دستش بسته شد
یاده سنگ کو فه و شام بلا افتاده است
زینب کبراچنین گفتا به اهل شامیان
این چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است
درمسیر این اسارت دیده ام من بارها
از سر نی راس شاهی زیر پا افتاده است
سربه روی نیزه برگرداندساقی حرم
گفت چشمانی به ناموس خدا افتاده است
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
-لینک جدید اشعارمجنون کرمانشاهی
امام_حسین_علیه_السلام _روضه
دربین قتلگه همه ی حرمتم شکست
باخنجری عدوبه روی سینه ام نشست
من زنده بودم و تن من زیرخنجراست
ملعون شمر،راه نفس را به سینه بست
با شعلههای آتش کین خیمه هابسوخت
این جغد شوم بر سر بام دلم نشست
گفتم امان دهید که یاری نمانده است
رحمی نکرد، بند امیددلم گسست
اهل و عیال من همه در خیمه منتظر
گفتم ترحمی به من ای قوم رزل وپست
عمامهام فتادومرا دوره کرده اند
ناگه به زیرسم ستور.استخوان شکست
ماراهوای کوی حسین بین سینه است
اینجا تمام روضه ی ما اشگ وناله هست
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
-لینک جدید اشعارمجنون کرمانشاهی